در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 247

متن درس





کاوش در حقیقت علم الهی: نقد صور مرتسمه و تبیین احاطه وجودی

کاوش در حقیقت علم الهی: نقد صور مرتسمه و تبیین احاطه وجودی

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره (جلسه ۲۴۷)

دیباچه: درآمدی بر نقد صور مرتسمه در علم الهی

درس‌گفتار شماره ۲۴۷، که در تاریخ ۳۰ آبان ۱۳۷۹ ارائه شده، در ادامه مباحث شناخت‌شناسی و حقیقت علم، به بررسی اشکال‌های دوم و سوم ملاصدرا بر نظریه صور مرتسمه در علم الهی ابن‌سینا می‌پردازد. این گفتار، با نقدی عمیق بر دیدگاه مشائیان، به‌ویژه ابن‌سینا، و با تأکید بر علم حضوری و وجودی، تلاش می‌کند تا حقیقت علم الهی را از وابستگی به صور و مفاهیم رها سازد. ملاصدرا، با استناد به قواعد فلسفی مشائیان، مانند «العلم التام بالعلة يوجب العلم التام بمعلولها»، صور مرتسمه را به دلیل ناسازگاری با بساطت و وحدت ذات الهی نقد می‌کند و علم الهی را به احاطه وجودی یا اتحاد وابسته می‌داند. با این حال، درس‌گفتار، مفهوم اتحاد را به چالش کشیده و احاطه وجودی را به‌عنوان تبیینی سازگارتر با وحدت ذاتی حق پیشنهاد می‌دهد.

بخش نخست: نقد صور مرتسمه در چارچوب علم الهی

اشکال دوم ملاصدرا: نقد علم ماهوی و صوری

ملاصدرا، در اشکال دوم خود به نظریه صور مرتسمه ابن‌سینا، به قواعد مشائیان استناد می‌کند: «الثَّانِي أَنَّ قَوْلَهُمْ الْعِلْمُ التَّامُّ بِالْعِلَّةِ يُوجِبُ الْعِلْمَ التَّامَّ بِمَعْلُولِهَا» و «الْعِلْمُ بِذِي السَّبَبِ لَا يَحْصُلُ مِنْ جِهَةِ الْعِلْمِ بِسَبَبِهِ». او معتقد است که مراد از علم به علت، علم به ماهیت علت نیست، بلکه علم به خصوصیتی است که علت را علت می‌سازد. این خصوصیت، به مثابه نوری است که از سرچشمه وجود ساطع شده و حقیقت شیء را آشکار می‌سازد. ملاصدرا با رد علم ماهوی، تأکید می‌کند که ماهیت، به‌خودی‌خود، نمی‌تواند سببیت داشته باشد، مگر در مواردی که لازمه ماهیت، سببیت باشد، و حتی در این صورت، بدون لحاظ وجود، ماهیت فاقد حقیقت است.

درنگ: ملاصدرا، در اشکال دوم، علم الهی را از وابستگی به ماهیت و صور رها کرده و آن را به علم حضوری و وجودی وابسته می‌داند که با خصوصیتی خاص از وجود، یعنی حقیقت علت، مرتبط است.

رد تفاسیر مفهومی علم به علت

ملاصدرا، در ادامه، سایر تفاسیر علم به علت را رد می‌کند: علم به وجه، علم به مفهوم علّیت، و علم به اضافه عقليه. او استدلال می‌کند که این تفاسیر، نمی‌توانند حقیقت علم الهی را تبیین کنند، زیرا علم الهی، فراتر از مفاهیم و اضافات عقلانی است. این ردهای پی‌درپی، به مثابه کندن لایه‌های ظاهری از حقیقت علم الهی است، تا به جوهره وجودی آن دست یابیم. ملاصدرا، با این استدلال، هدف خود را اثبات علم باری به ماسوا از طریق علم به ذات الهی قرار می‌دهد، که به مثابه آینه‌ای است که ذات حق را در تعینات وجودی‌اش منعکس می‌کند.

علم الهی به مثابه علم وجودی

ملاصدرا تأکید می‌کند که علم الهی، علم به خصوصیتی است که علت را علت می‌سازد: «فَإِذَا الْمُرَادُ مِنَ الْعِلْمِ إِنَّمَا هُوَ الْعِلْمُ بِالْخُصُوصِيَّةِ الَّتِي يَكُونُ الْعِلَّةُ بِهَا عِلَّةً». این خصوصیت، نحوه‌ای خاص از وجود است، نه ماهیت، مفهوم یا اضافه عقليه. او استدلال می‌کند که علم به انحاء وجودات، تنها با حضور و شهود آن‌ها ممکن است، نه با صور و اشباح. این دیدگاه، به مثابه پلی است که علم الهی را از قلمرو مفاهیم به ساحت وجود هدایت می‌کند، جایی که علم، عین حضور وجودی است.

درنگ: علم الهی، به عنوان علم وجودی، تنها با حضور و شهود انحاء وجودات ممکن است و از وابستگی به صور و اشباح مبراست.

علم الهی و احاطه وجودی

ملاصدرا نتیجه می‌گیرد که علم الهی، تنها از طریق اتحاد، علّیت یا احاطه وجودی ممکن است: «وَذَلِكَ غَيْرُ مُمْكِنٍ إِلَّا مِنْ جِهَةِ الْاتِّحَادِ أَوْ مِنْ جِهَةِ الْعِلِّيَّةِ وَالْإِحَاطَةِ الْوُجُودِيَّةِ». با این حال، درس‌گفتار، مفهوم اتحاد را به چالش می‌کشد و معتقد است که اتحاد، به معنای جمع بین دو شیء، به کثرت منجر می‌شود و با بساطت ذات الهی ناسازگار است. در مقابل، احاطه وجودی، به مثابه اقیانوسی بی‌کران است که همه هستی را در بر می‌گیرد، بدون آنکه نیازی به ترکیب یا کثرت داشته باشد.

درنگ: درس‌گفتار، مفهوم اتحاد را به دلیل دلالت بر کثرت رد کرده و احاطه وجودی را به‌عنوان تبیینی سازگار با بساطت ذات الهی پیشنهاد می‌دهد.

نقد مفهوم اتحاد در علم الهی

درس‌گفتار، با دقت فلسفی، مفهوم اتحاد را نقد می‌کند: «اتِّحَادٌ يَعْنِي جَمْعٌ بَيْنَ شَيْئَيْنِ». اتحاد، به معنای ترکیب دو موجود، با وحدت ذاتی حق منافات دارد، زیرا حتی در وحدت غیرحقیقی، کثرت نهفته است. علم الهی، به جای اتحاد، احاطه‌ای است که همه هستی را در بر می‌گیرد، به‌گونه‌ای که مخلوقات، ظهورات و تجلیات ذات حق‌اند. این دیدگاه، به مثابه نوری است که از خورشید وجود ساطع شده و همه چیز را در پرتو خود روشن می‌سازد.

دفاع از ابن‌سینا: تبیین صور به عنوان ظهورات

درس‌گفتار، در دفاع از ابن‌سینا، تأکید می‌کند که مراد او از صور، ظهورات وجودی است، نه اشکال مفهومی یا عرفی: «إِذَا قَالَ ابْنُ سِينَا صُورٌ فَمُرَادُهُ الظُّهُورَاتُ». ابن‌سینا، با قواعدی چون «العلم التام بالعلة يوجب العلم التام بمعلولها» و «الصورة الشيء يعني حقيقة الشيء»، صور را به معنای حقیقت وجودی شیء به کار برده است. این تبیین، به مثابه کلیدی است که سوءتفاهمات در نقد ملاصدرا را گشوده و نظریه ابن‌سینا را با حکمت متعالیه هماهنگ می‌سازد.

درنگ: صور در نظریه ابن‌سینا، ظهورات وجودی‌اند، نه اشکال مفهومی یا عرفی، و با این تفسیر، اشکال ملاصدرا به ابن‌سینا دفع می‌شود.

بخش دوم: اشکال سوم ملاصدرا و قاعده امکان اشرف

قاعده امکان اشرف و نقد صور مرتسمه

ملاصدرا، در اشکال سوم خود، به قاعده امکان اشرف استناد می‌کند: «كُلَّمَا هُوَ أَقْدَمُ صُدُورًا هُوَ أَشْرَفُ». او معتقد است که صور مرتسمه، به دلیل عرض بودن، نمی‌توانند اشرف موجودات باشند، زیرا عرض، پست‌تر از جوهر است: «أَيُّ جَوْهَرٍ كَانَ الصُّورَةُ فَهِيَ أَخَسُّ وَأَكْوَنُ مِنَ الْمَنْزِلَةِ مِنَ الْجَوْهَرِ». این استدلال، به مثابه تیغی است که نظریه صور مرتسمه را به دلیل ناسازگاری با شرافت علم الهی می‌برد.

درنگ: ملاصدرا، با استناد به قاعده امکان اشرف، صور مرتسمه را به دلیل عرض بودن، ناسازگار با شرافت علم الهی می‌داند.

دفاع از ابن‌سینا در برابر اشکال سوم

درس‌گفتار، در پاسخ به این اشکال، تأکید می‌کند که صور مورد نظر ابن‌سینا، عرض ماهوی نیستند، بلکه عروض مفهومی دارند: «إِذَا قُلْتُ صُورٌ فَلَيْسَتْ عَرَضًا مَاهَوِيًّا بَلْ عَرْضٌ مَفْهُومِيٌّ». این تمایز، میان عرض ماهوی (مانند کم و کیف) و عرض مفهومی (ظهورات وجودی) قائل است. عرض مفهومی، به مثابه سایه‌ای است که از حقیقت وجود برمی‌خیزد، نه ماهیتی متمایز از جوهر. این دفاع، نظریه ابن‌سینا را از نقد ملاصدرا نجات داده و آن را با بساطت ذات الهی سازگار می‌سازد.

تمایز عرض ماهوی و مفهومی

درس‌گفتار، با دقت فلسفی، عرض را به دو نوع ماهوی و مفهومی تقسیم می‌کند. عرض ماهوی، مانند کم و کیف، ماهیتی متمایز از جوهر دارد، اما عرض مفهومی، از باب عروض است و به معنای ظهورات وجودی است. این تمایز، به مثابه خطی است که میان مفاهیم ذهنی و حقیقت وجودی کشیده شده و صور ابن‌سینا را به‌عنوان ظهورات وجودی تبیین می‌کند.

درنگ: صور ابن‌سینا، عرض مفهومی‌اند، نه ماهوی، و به‌عنوان ظهورات وجودی، با بساطت و شرافت علم الهی سازگارند.

نقد ملاصدرا بر رد اتحاد توسط ابن‌سینا

ملاصدرا، با شگفتی، از رد نظریه اتحاد عاقل و معقول توسط ابن‌سینا انتقاد می‌کند: «وَالْعَجَبُ مِنَ الشَّيْخِ… كَيْفَ بَالَغَ فِي الرَّدِّ وَالْإِنْكَارِ عَلَى مَا يُنْسَبُ إِلَى فَرْفُورِيُوسَ مِنَ الْقَوْلِ بِاتِّحَادِ الْعَاقِلِ وَالْمَعْقُولِ». او معتقد است که عبارات ابن‌سینا، به طور ضمنی به اتحاد منجر می‌شود، اما ابن‌سینا آن را صراحتاً رد کرده است. درس‌گفتار، این نقد را به چالش می‌کشد و تأکید می‌کند که اتحاد، به دلیل دلالت بر کثرت، با علم الهی ناسازگار است.

بخش سوم: جمع‌بندی و تأملات نهایی

درس‌گفتار شماره ۲۴۷، با کاوش در اشکال‌های دوم و سوم ملاصدرا بر نظریه صور مرتسمه ابن‌سینا، به تبیین حقیقت علم الهی پرداخته و محدودیت‌های دیدگاه مشائی را آشکار ساخته است. ملاصدرا، با استناد به قواعد فلسفی مانند علم تام به علت و امکان اشرف، صور مرتسمه را به دلیل وابستگی به مفاهیم و عرض بودن، ناسازگار با بساطت و شرافت علم الهی می‌داند. با این حال، درس‌گفتار، با نقد مفهوم اتحاد و تأکید بر احاطه وجودی، علم الهی را به‌عنوان ظهورات و تجلیات ذاتی حق تبیین می‌کند. دفاع از ابن‌سینا، با تفسیر صور به‌عنوان ظهورات وجودی و عروض مفهومی، اشکالات ملاصدرا را دفع کرده و نظریه مشائی را با حکمت متعالیه هماهنگ می‌سازد. این گفتار، پژوهشگران فلسفه اسلامی را به تأمل در چالش‌های بنیادین علم الهی و حرکت به سوی تبیین‌های وجودی دعوت می‌کند، جایی که علم الهی، چون جویباری از سرچشمه وجود جاری است و همه هستی را در بر می‌گیرد.

دعای پایانی: اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ

با نظارت صادق خادمی