متن درس
شناختشناسی حقیقت علم: کاوشی در بساطت ذات الهی و علم به اشیاء
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره (جلسه ۲۵۰)
مقدمه: درآمدی بر شناختشناسی علم الهی
شناختشناسی علم الهی، چونان قلهای رفیع در فلسفه اسلامی، به کاوش در چگونگی علم ذات باریتعالی به اشیاء کثیره و نسبت آن با بساطت ذاتی او میپردازد. درسگفتار شماره ۲۵۰ از مجموعه درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره، که در تاریخ ۱۸ دی ۱۳۷۹ ارائه شده، با نگاهی عمیق و نقادانه به بررسی مفهوم علم اجمالی و تفصیلی در فلسفه اسلامی پرداخته و آرای صدرالمتألهین شیرازی (ملاصدرا)، ابنسینا، حاجی سبزواری و علامه طباطبایی را مورد تحلیل قرار داده است. این درسگفتار، با تمرکز بر چالشهای مفهومی علم اجمالی و تناقضات ظاهری میان بساطت ذات الهی و کثرت معلومات، به تبیین استدلالهای منطقی و نقدهای فلسفی پرداخته و راه را برای فهمی عمیقتر از حقیقت علم الهی هموار ساخته است.
بخش اول: مفهوم علم اجمالی و چالشهای فلسفی آن
علم اجمالی و تنقیص ذات الهی
در فلسفه اسلامی، مفهوم «علم اجمالی» بهعنوان یکی از عناوین رایج برای توصیف علم الهی به کار رفته است. این مفهوم، گرچه گاه برای رفع اشکالات فلسفی به کار میرود، خود به دلیل دلالت بر اجمال و فقدان تفصیل، به تنقیص علم الهی منجر میشود. اجمال، که به معنای کلیت و عدم تمایز در معلومات است، با کمال مطلق ذات الهی که جامع تمامی کمالات است، ناسازگار به نظر میرسد. این تناقض ظاهری، بهویژه در مقایسه با علم تفصیلی که کثرت معلومات را در بر میگیرد، برجستهتر میشود.
درنگ: عنوان «علم اجمالی» برای علم الهی، چونان سایهای بر آفتاب کمال ذات الهی، به دلیل دلالت بر محدودیت و نقصان، با چالشهای فلسفی مواجه است. این مفهوم، در تقابل با جامعیت و بساطت ذاتی حق، نیازمند بازتعریف یا تبیین دقیقتر است.
این اشکال، چونان خاری در پای استدلالهای فلسفی، نشاندهنده ضرورت بازنگری در کاربرد مفهوم اجمال برای علم الهی است. علم الهی، به دلیل اطلاق و کمال ذاتی، نمیتواند به اجمال در معنای نقصان متصف شود.
تمایز علم اجمالی و تفصیلی
تفاوت میان علم اجمالی و تفصیلی در نحوه لحاظ کثرت معلومات نهفته است. علم تفصیلی، اگر بهگونهای تعریف شود که کثرت معلومات را بدون نقض بساطت ذات الهی در بر گیرد، با اصول فلسفه اسلامی سازگار است. اما علم اجمالی، به هر نحوی که تعریف شود، به دلیل دلالت بر کلیت و عدم تمایز، با چالش مواجه میشود. علم تفصیلی، آگاهی به جزئیات و تمایزات معلومات را شامل میشود، در حالی که علم اجمالی، به دلیل بساطت و کلیت، نمیتواند کثرت اشیاء را بهدرستی تبیین کند.
درنگ: علم تفصیلی، چونان آیینهای که جزئیات هستی را بازمیتاباند، میتواند با بساطت ذات الهی سازگار باشد، مشروط بر آنکه کثرت معلومات بهصورت وجودی و نه مفهومی لحاظ شود. اما علم اجمالی، به دلیل دلالت بر نقصان تمایز، با کمال مطلق الهی ناسازگار است.
این تمایز، چونان خطی که مرز میان دو سرزمین فلسفی را مشخص میکند، نشاندهنده برتری مفهوم علم تفصیلی در تبیین علم الهی است، به شرطی که کثرت معلومات به نقض بساطت ذاتی منجر نشود.
جمعبندی بخش اول
مفهوم علم اجمالی، گرچه در فلسفه اسلامی برای توصیف علم الهی به کار رفته، به دلیل دلالت بر نقصان و محدودیت، با چالشهای جدی مواجه است. این مفهوم، در تقابل با علم تفصیلی که کثرت معلومات را در بر میگیرد، نمیتواند جامعیت و کمال ذات الهی را بهدرستی بازتاب دهد. ضرورت بازتعریف یا تبیین دقیقتر علم اجمالی، چونان ضرورتی برای صیقل دادن گوهر حقیقت، در این بخش آشکار میشود.
بخش دوم: دیدگاه ملاصدرا در تبیین علم الهی
بساطت ذات الهی و جامعیت آن
صدرالمتألهین در فصل نهم جلد ششم «اسفار اربعه» (صفحه ۲۳۹)، بر بساطت عقلی ذات الهی تأکید کرده و بیان میدارد که این ذات بسیط، همه اشیاء را در بر میگیرد. وی این حقیقت را لطیف و دشوار توصیف کرده و معتقد است که حتی فیلسوفان برجستهای چون ابنسینا نتوانستهاند آن را بهطور کامل تبیین کنند. ملاصدرا با استناد به عبارت وَاعْلَمْ أَنَّ كَوْنَ ذَاتِهِ عَقْلًا بَسِيطًا هُوَ كُلُّ الْأَشْيَاءِ، بساطت ذات الهی را در عین جامعیت آن تبیین میکند.
درنگ: بساطت ذات الهی، چونان دریایی بیکران که همه هستی را در خود جای داده، جامع تمامی اشیاء است. این حقیقت لطیف، نیازمند ترکیبی از مباحثه عقلی و مکاشفه شهودی است که ملاصدرا آن را بهعنوان کلید فهم علم الهی معرفی میکند.
این دیدگاه، چونان نوری که از روزنهای باریک بر تاریکیهای فلسفی میتابد، نشاندهنده رویکرد ترکیبی ملاصدرا در فلسفه و عرفان است. وی معتقد است که فهم این بساطت، نیازمند قوه مکاشفه و بحث عمیق است که فیلسوفان پیشین از آن محروم بودهاند.
نقد ملاصدرا بر فیلسوفان پیشین
ملاصدرا فیلسوفان پیشین، بهویژه ابنسینا، را به دلیل تمرکز بر مفاهیم کلی و عدم توجه به حقایق وجودی مورد نقد قرار میدهد. وی معتقد است که این فیلسوفان، به دلیل محدودیت در روششناسی عقلی و فقدان مکاشفه عرفانی، در تبیین علم الهی به اشیاء کثیر ناکام ماندهاند. این نقد، ریشه در تمایز ملاصدرا میان مفاهیم کلی (مفهومات کلیه) و حقایق وجودی (علیات وجودیه) دارد.
درنگ: نقد ملاصدرا بر فیلسوفان پیشین، چونان تیغی برنده، محدودیتهای روششناسی عقلی را در برابر حقایق وجودی آشکار میسازد. این نقد، بر ضرورت مکاشفه برای فهم علم الهی تأکید دارد.
این نقد، چونان بادی که غبار از آیینه حقیقت میزداید، جایگاه برجسته مکاشفه در فلسفه ملاصدرا را نشان میدهد. وی معتقد است که بدون شهود عرفانی، فهم حقیقت علم الهی ممکن نیست.
چالش بساطت و کثرت معلومات
اشکال اصلی در تبیین علم اجمالی این است که چگونه ذات بسیط الهی، که غایت وحدت و بساطت است، میتواند شامل صور علمیه اشیاء کثیره و متفاوته باشد. این سؤال، چالش بنیادین فلسفه علم الهی است که متأخرین نتوانستهاند بهطور کامل پاسخ دهند. ملاصدرا این چالش را با تأکید بر علم حضوری و بساطت وجودی ذات الهی پاسخ میدهد، اما این پاسخ همچنان نیازمند تبیین دقیقتر است.
درنگ: چالش بساطت ذات الهی و کثرت معلومات، چونان معمای پیچیدهای در فلسفه اسلامی، نیازمند تبیینی است که علم حضوری و بساطت وجودی را بهگونهای هماهنگ سازد که تناقض ظاهری را رفع کند.
این چالش، چونان گرهای در تار و پود فلسفه، نشاندهنده دشواری تبیین علم الهی در چارچوب بساطت ذاتی است. ملاصدرا با تأکید بر علم حضوری، کوشیده است این گره را بگشاید، اما پرسشهای بنیادین همچنان باقی است.
نقد قاعده سنتی علم
قاعدهای که برخی متأخرین مطرح کردهاند، مبنی بر اینکه علم به شیء مستلزم اتحاد صوری با معلوم است، در مورد ذات الهی که فاقد ماهیت و ماهیتهای کثیره است، ناکارآمد است. این قاعده، که ریشه در فلسفه مشائی دارد، نمیتواند توضیح دهد که چگونه ذات بسیط الهی شامل علم به اشیاء کثیره میشود.
درنگ: قاعده سنتی علم در فلسفه مشائی، چونان کلیدی که قفل حقیقت الهی را نگشاید، در تبیین علم ذات بسیط الهی به اشیاء کثیره ناکافی است. علم حضوری ملاصدرا، راهحلی برای این محدودیت ارائه میدهد.
این نقد، چونان نوری که کاستی ابزارهای کهن را آشکار میسازد، برتری رویکرد ملاصدرا در تبیین علم حضوری را نشان میدهد.
اجمال فلسفی در برابر اجمال اصولی
اجمال در علم الهی، اجمال فلسفی است و نه اصولی. اجمال فلسفی به معنای بساطت علم الهی است، اما چالش این است که چگونه این علم بسیط میتواند کثرت معلومات را در بر گیرد. این تمایز، میان اجمال اصولی (ابهام در فهم) و اجمال فلسفی (بساطت و کلیت علم) کلیدی است.
درنگ: اجمال فلسفی، چونان جامهای که بر قامت بساطت ذات الهی دوخته شده، با اجمال اصولی متفاوت است. این تمایز، بر ضرورت تبیین کثرت معلومات در علم بسیط تأکید دارد.
این تمایز، چونان پلی که دو ساحل متفاوت را به هم متصل میکند، نشاندهنده اهمیت تعریف دقیق مفاهیم در فلسفه اسلامی است.
جمعبندی بخش دوم
دیدگاه ملاصدرا در تبیین علم الهی، با تأکید بر بساطت ذات و علم حضوری، گامی بلند در رفع تناقضات ظاهری میان بساطت و کثرت معلومات برداشته است. نقد وی بر فیلسوفان پیشین، بهویژه ابنسینا، و تأکید بر ضرورت مکاشفه، نشاندهنده رویکرد ترکیبی او در فلسفه و عرفان است. با این حال، چالش تبیین کثرت معلومات در علم بسیط الهی، همچنان نیازمند تأملات عمیقتر است.
بخش سوم: استدلالهای منطقی و نقد قیاس متأخرین
استدلال ملاصدرا در اسفار
ملاصدرا در فصل نهم جلد ششم «اسفار اربعه» (صفحه ۲۳۸)، استدلال میکند که علم الهی به اشیاء، پیش از خلقت آنها، بهصورت اجمالی و بسیط است. او این علم را به ذات الهی نسبت میدهد که مبدأ صدور همه اشیاء است. قیاس او به این صورت است: صغری: واجبالوجود عالم به ذات خویش است؛ کبری: ذات او مبدأ صدور همه اشیاء است؛ نتیجه: واجبالوجود عالم به همه اشیاء است.
درنگ: قیاس ملاصدرا، چونان ساختمانی استوار بر پایه علم ذاتی و مبدأیت ذات الهی، علم الهی به اشیاء را در مرتبه ذات تبیین میکند. این قیاس، علم را ذاتی و پیش از خلقت اشیاء میداند.
این استدلال، چونان جریانی زلال، علم الهی را به مرتبه ذات نسبت میدهد و از نسبت دادن آن به مرتبه صدور اشیاء پرهیز میکند، زیرا علم در مرتبه صدور، فعلی و متأخر از ذات میشود.
نقد قیاس متأخرین
متأخرین قیاسی ارائه دادهاند که ذات الهی، به دلیل علم به خویش و مبدأ بودن برای صدور اشیاء، عالم به همه اشیاء است. ملاصدرا این قیاس را ناکافی میداند، زیرا حد وسط (ذات) در صغری و کبری تکرار نشده و نتیجهگیری منطقی نیست. صغری به علم به ذات اشاره دارد و کبری به مبدأیت ذات، اما حد وسط (علم به اشیاء) در کبری غایب است.
درنگ: قیاس متأخرین، چونان پلی شکسته، به دلیل عدم تکرار حد وسط در صغری و کبری، نمیتواند علم الهی به اشیاء را بهدرستی اثبات کند. این نقص منطقی، نیازمند اصلاح است.
این نقد، چونان آینهای که عیوب منطقی را بازمیتاباند، نشاندهنده ضرورت دقت در ساختار قیاسهای فلسفی است.
انعکاس موجبه کلیه
ملاصدرا پیشنهاد میدهد که برای رفع اشکال قیاس، باید انعکاس موجبه کلیه («هر مبدأ تمییز، عالم به شیء است») در نظر گرفته شود. این انعکاس، مبدأیت را به علم مرتبط میکند و قیاس را تقویت میکند.
درنگ: انعکاس موجبه کلیه، چونان کلیدی که قفل قیاس را میگشاید، مبدأیت را به علم پیوند میدهد. این انعکاس، قیاس را منطقیتر میسازد، اما خود نیازمند اثبات است.
این انعکاس، چونان وصلهای که جامه قیاس را ترمیم میکند، به رفع نقص منطقی کمک میکند، اما اثبات آن نیازمند استدلال مستقل است.
بازسازی قیاس توسط حاجی سبزواری
حاجی سبزواری قیاس را به این صورت بازسازی میکند: ذات الهی مبدأ تمییز اشیاء است؛ هر مبدأ تمییز، عالم به شیء است؛ پس ذات الهی عالم به اشیاء است. این قیاس، با افزودن مفهوم تمییز، سعی در رفع اشکال دارد.
درنگ: بازسازی قیاس توسط حاجی سبزواری، چونان بازسازی بنایی که پایههایش سست بود، با افزودن مفهوم تمییز، قیاس را منطقیتر میسازد، اما اثبات مبدأیت به علم همچنان چالشبرانگیز است.
این بازسازی، چونان تلاشی برای استوار ساختن بنای استدلال، نشاندهنده دقت سبزواری در اصلاح قیاس است.
نقد علامه طباطبایی
علامه طباطبایی معتقد است که قیاس متأخرین، بدون انعکاس، نتیجه نمیدهد، زیرا مبدأیت صدور لزوماً به علم به اشیاء منجر نمیشود. او تأکید دارد که مفهوم تمییز، که در قیاس سبزواری به کار رفته، در قیاس اصلی متأخرین غایب است.
درنگ: نقد علامه طباطبایی، چونان نوری که تاریکیهای قیاس متأخرین را روشن میسازد، بر تمایز میان مبدأیت صدور و تمییز تأکید دارد. این نقد، ضرورت اصلاح قیاس را آشکار میکند.
این نقد، چونان تیغی که زوائد استدلال را میزداید، دقت علامه در تحلیل منطقی را نشان میدهد.
جمعبندی بخش سوم
استدلالهای منطقی ملاصدرا، حاجی سبزواری و علامه طباطبایی، کوششی برای تبیین علم الهی به اشیاء در چارچوب بساطت ذاتی است. قیاس متأخرین، به دلیل نقص در تکرار حد وسط، ناکافی است و نیازمند انعکاس موجبه کلیه است. بازسازی قیاس توسط سبزواری و نقد علامه طباطبایی، گامهایی در جهت رفع این نقص است، اما اثبات مبدأیت به علم همچنان چالشبرانگیز باقی میماند.
نتیجهگیری نهایی
درسگفتار شماره ۲۵۰، چونان گوهری در صدف فلسفه اسلامی، به کاوش در یکی از پیچیدهترین مسائل شناختشناسی الهی، یعنی نسبت علم الهی با بساطت ذات و کثرت معلومات، پرداخته است. مفهوم علم اجمالی، به دلیل دلالت بر نقصان، با چالشهای جدی مواجه است و علم تفصیلی، در صورت تبیین وجودی، با بساطت ذات الهی سازگارتر است. ملاصدرا با تأکید بر علم حضوری و بساطت ذاتی، کوشیده است تناقض ظاهری میان بساطت و کثرت را رفع کند، اما این چالش همچنان نیازمند تأملات عمیقتر است. قیاس متأخرین، به دلیل نقص منطقی، نیازمند انعکاس موجبه کلیه است که سبزواری با افزودن مفهوم تمییز و علامه طباطبایی با نقد دقیق، به تکمیل آن کمک کردهاند. این درسگفتار، با ترکیب مباحثه عقلی و مکاشفه شهودی، راه را برای فهمی عمیقتر از حقیقت علم الهی هموار ساخته است. همه هستی، چونان آیینهای که جلوههای ذات الهی را بازمیتاباند، در علم حضوری حق متجلی است و این تبیین، دریچهای نو به سوی توحید ذاتی و فعلی میگشاید.
با نظارت صادق خادمی