در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 253

متن درس





کاوش در حقیقت علم اجمالی الهی: تحلیل اشکالات و پاسخ‌ها

کاوش در حقیقت علم اجمالی الهی: تحلیل اشکالات و پاسخ‌ها

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره (جلسه ۲۵۳)

دیباچه: درآمدی بر علم اجمالی الهی و چالش‌های فلسفی آن

درس‌گفتار شماره ۲۵۳، ارائه‌شده در تاریخ ۲۴ دی ۱۳۷۹، به کاوش در یکی از ژرف‌ترین مسائل فلسفه اسلامی، یعنی علم اجمالی خداوند به مخلوقات، می‌پردازد. این گفتار، با رویکردی تحلیلی و منطقی، دو اشکال بنیادین بر استدلال‌های مربوط به علم الهی را بررسی کرده و پاسخ‌های فلاسفه، به‌ویژه ملاصدرا و حاجی سبزواری، را مورد نقد و ارزیابی قرار می‌دهد. محور این بحث، تبیین علم اجمالی الهی به‌عنوان آگاهی به اقتضاء مخلوقات، بدون نیاز به صورت‌های ذهنی یا تمایزات جزئی، و سازگاری آن با بساطت ذات الهی است.

بخش نخست: اشکالات بر علم اجمالی الهی و تبیین آن‌ها

اشکال اول: ضرورت صورت معلوم در ظرف علم

یکی از اشکالات بنیادین بر علم اجمالی الهی این است که عالم، در ظرف علم خود، باید صورتی مطابق با معلوم داشته باشد. این دیدگاه، ریشه در نظریه سنتی علم دارد که علم را حصول صورت ذهنی معلوم در ذهن عالم می‌داند. بر این اساس، علم الهی به مخلوقات، که پیش از خلقت معدوم‌اند، نیازمند صورتی متناظر با آن‌هاست، و این امر، با بساطت ذات الهی ناسازگار به نظر می‌رسد.

این اشکال، به‌سان سنگی است که در مسیر فهم علم الهی قرار گرفته و پرسشی بنیادین را پیش می‌کشد: چگونه ذات بسیط الهی می‌تواند حامل صور متعدد مخلوقات باشد؟ این چالش، ریشه در دیدگاه اصالت‌الماهیت دارد که علم را به صور ذهنی وابسته می‌داند، اما در فلسفه اصالت وجود، این وابستگی مورد تردید قرار می‌گیرد.

درنگ: اشکال اول، علم الهی را به حصول صورت معلوم در ظرف علم وابسته می‌داند، که با بساطت ذات الهی ناسازگار است.

اشکال دوم: ضرورت تمیز در علم الهی

اشکال دوم بر علم اجمالی الهی، به ضرورت تمایز (تمیز) میان مخلوقات در ظرف علم الهی اشاره دارد. این اشکال بیان می‌کند که علم به مخلوقات، نیازمند تمایز آن‌ها از یکدیگر است، و این تمایز، به کثرت در ذات الهی منجر می‌شود، که با وحدت و بساطت ذاتی حق ناسازگار است.

این اشکال، به‌سان نسیمی است که آرامش وحدت ذاتی حق را به چالش می‌کشد، زیرا تمایز در علم، به معنای کثرت در معلومات است، و این کثرت، پرسش‌هایی درباره سازگاری آن با بساطت الهی ایجاد می‌کند. درس‌گفتار، با دقت فلسفی، این دو اشکال را محور بحث قرار داده و پاسخ‌های ارائه‌شده را مورد نقد و بررسی قرار می‌دهد.

درنگ: اشکال دوم، علم الهی را به تمایز میان مخلوقات وابسته می‌داند، که به کثرت در ذات الهی منجر شده و با بساطت آن ناسازگار است.

جمع‌بندی بخش نخست

بخش نخست، با طرح دو اشکال بنیادین بر علم اجمالی الهی، چارچوبی برای تحلیل‌های بعدی فراهم می‌آورد. اشکال اول، به ضرورت صورت معلوم در ظرف علم اشاره دارد، و اشکال دوم، به نیاز به تمایز میان مخلوقات. این دو اشکال، ریشه در دیدگاه‌های سنتی و اصالت‌الماهیت دارند، اما درس‌گفتار، با رویکردی مبتنی بر اصالت وجود، به نقد و پاسخ به این چالش‌ها می‌پردازد. این بخش، به‌سان دروازه‌ای است که پژوهشگر را به سوی فهم عمیق‌تر علم الهی هدایت می‌کند.

بخش دوم: پاسخ به اشکالات و تبیین علم اقتضایی

پاسخ به اشکال اول: علم به اقتضاء معلوم

در پاسخ به اشکال اول، درس‌گفتار تأکید می‌کند که علم الهی می‌تواند به دو صورت باشد: یا به خود معلوم (به‌صورت مستقیم) و یا به اقتضاء معلوم (از طریق علت). این پاسخ، با تمایز میان علم به معلوم و علم به اقتضاء، مسئله علم به معدوم را حل می‌کند. علم به اقتضاء، به معنای آگاهی به ظرفیت‌های علّی مخلوقات است، که نیازی به وجود خارجی آن‌ها ندارد. به عنوان مثال، علم به اینکه فردا شب اول ماه است، نه به عدم ماه، بلکه به اقتضاء آن در آسمان است، که از طریق محاسبه علّی صورت می‌گیرد.

این پاسخ، به‌سان کلیدی است که قفل معمای علم به معدوم را می‌گشاید. علم الهی، با تعلق به اقتضاء مخلوقات، از وابستگی به صور ذهنی رها شده و با بساطت ذات الهی سازگار می‌گردد. این دیدگاه، علم الهی را به‌عنوان نوری می‌بیند که از سرچشمه وجود ساطع شده و ظرفیت‌های هستی را روشن می‌سازد.

درنگ: علم الهی به اقتضاء مخلوقات تعلق می‌گیرد، نه به خود معدوم، و این امر، مشکل علم به عدم را برطرف می‌کند.

نقد حاجی سبزواری بر پاسخ‌های ملاصدرا

حاجی سبزواری معتقد است که پاسخ‌های ملاصدرا به دو اشکال، به‌اشتباه جابه‌جا شده‌اند: پاسخ به اشکال اول (صورت معلوم) برای اشکال دوم (تمیز) مناسب است و بالعکس. او بیان می‌کند که پاسخ ملاصدرا به اشکال اول، در واقع به مسئله تمایز مربوط است. با این حال، درس‌گفتار این دیدگاه را رد کرده و تأکید می‌کند که ملاصدرا به‌درستی در پاسخ به اشکال اول، بر علم به اقتضاء تمرکز کرده است. ملاصدرا در استدلال خود، مفهوم تمیز را در مقدمات آورده، اما نتیجه‌گیری او به علم بازمی‌گردد: «فلستبعاد فی أن یکون ذلک الأمر الواحد إذا حصل عند المدرك کانت علماً له بکل واحد منها». این بیان، علم اجمالی را به اقتضاء مرتبط می‌سازد، که با بساطت ذات الهی سازگار است.

این نقد، به‌سان موجی است که سطح استدلال‌های فلسفی را متلاطم می‌سازد، اما درس‌گفتار، با استحکام منطقی، نشان می‌دهد که پاسخ ملاصدرا به اشکال اول، در چارچوب علم به اقتضاء، دقیق و معتبر است.

درنگ: درس‌گفتار، نقد حاجی سبزواری مبنی بر جابه‌جایی پاسخ‌های ملاصدرا را رد کرده و تأکید می‌کند که پاسخ به اشکال اول، به‌درستی بر علم به اقتضاء متمرکز است.

پاسخ به اشکال دوم: علم اجمالی و تمیز

در پاسخ به اشکال دوم، که به ضرورت تمایز در علم الهی اشاره دارد، ملاصدرا استدلال می‌کند که علم اجمالی الهی، به یک حقیقت واحد تعلق می‌گیرد که شامل همه اشیاء است، بدون نیاز به تمایز جزئی. او می‌گوید: «یکون جميع الاشياء معلوله بهذالحق و یکون جميعا فی هذا المشهد مشهد اقتضائی بمنزله الوجود الذهنی امرا واحدا». این دیدگاه، علم اجمالی را به‌سان اقیانوسی بی‌کران می‌بیند که همه مخلوقات را در خود جای داده، بدون آنکه به کثرت یا تمایز جزئی نیاز داشته باشد.

این پاسخ، با تأکید بر علم اقتضایی، چالش کثرت در ذات الهی را برطرف می‌کند. علم اجمالی، به مثابه نوری است که از ذات حق ساطع شده و همه حقایق را در وحدت خود منعکس می‌سازد، بدون آنکه به تمایزات جزئی وابسته باشد.

درنگ: علم اجمالی الهی، به یک حقیقت واحد تعلق می‌گیرد که شامل همه اشیاء است، بدون نیاز به تمایز جزئی، و با بساطت ذات الهی سازگار است.

جمع‌بندی بخش دوم

بخش دوم، با ارائه پاسخ‌های ملاصدرا به دو اشکال بنیادین، چارچوبی برای فهم علم اجمالی الهی فراهم می‌آورد. علم به اقتضاء، به‌عنوان راه‌حلی برای مسئله علم به معدوم، و علم اجمالی به‌عنوان آگاهی به حقیقت واحد، چالش‌های مربوط به صورت معلوم و تمایز را برطرف می‌سازد. این بخش، با نقد دیدگاه حاجی سبزواری و تأکید بر استدلال‌های ملاصدرا، راه را برای تبیین عمیق‌تر علم الهی هموار می‌کند. این پاسخ‌ها، به‌سان چراغی هستند که مسیر فهم حقیقت علم الهی را روشن می‌سازند.

بخش سوم: نقدهای ملاصدرا و پاسخ به آن‌ها

نقد ملاصدرا بر علم به اقتضاء: مباینت علت و معلول

ملاصدرا، به استدلال مبتنی بر علم به اقتضاء اشکال وارد کرده و می‌گوید: «لما کانت العلة مداعلة بالمعلول مغایرت له فی الوجود فلا یکون حضورها حضوره». او معتقد است که چون علت و معلول از نظر وجودی متمایزند، علم به علت، لزوماً به معنای علم به معلول نیست. این اشکال، ریشه در دیدگاه اصالت‌الماهیت دارد که علت و معلول را دو ماهیت متمایز می‌داند.

درس‌گفتار، این اشکال را رد کرده و تأکید می‌کند که در فلسفه اصالت وجود، معلول، ظهور علت است، نه امری متمایز از آن. بنابراین، علم به اقتضاء (علت)، همان علم به مقتضی (معلول) است، زیرا معلول، تجلی و ظهور علت است. این دیدگاه، به‌سان پلی است که میان علت و معلول پیوند می‌زند و اشکال مباینت را برطرف می‌سازد.

درنگ: در فلسفه اصالت وجود، معلول، ظهور علت است، و علم به اقتضاء، همان علم به مقتضی است، که اشکال مباینت علت و معلول را برطرف می‌کند.

نقد ملاصدرا بر قیاس علت با صورت

ملاصدرا اشکال دیگری مطرح می‌کند که قیاس علت با صورت، نادرست است، زیرا صورت، عین ماهیت معلوم است، اما علت، حقیقت معلوم را در خود ندارد: «علی أن قیاس العلة علی الصورة مستبعد جداً». این اشکال نیز ریشه در دیدگاه اصالت‌الماهیت دارد، که صورت را عین ماهیت معلوم می‌داند.

درس‌گفتار، این اشکال را رد کرده و تأکید دارد که در فلسفه اصالت وجود، علم الهی، حقیقتی مجرد است که نیازی به قیاس با صورت ندارد. علم به اقتضاء، به معنای آگاهی به ظرفیت‌های وجودی است که در ذات الهی نهفته است، و این علم، قوی‌تر از علم به معلول است. این پاسخ، به‌سان نسیمی است که غبار سوءتفاهمات را از دیدگاه اصالت‌الماهیت می‌زداید.

درنگ: علم الهی، حقیقتی مجرد است که نیازی به قیاس با صورت ندارد، و علم به اقتضاء، قوی‌تر از علم به معلول است.

جمع‌بندی بخش سوم

بخش سوم، با بررسی نقدهای ملاصدرا بر علم به اقتضاء و قیاس علت با صورت، نشان می‌دهد که این اشکالات، ریشه در دیدگاه اصالت‌الماهیت دارند. درس‌گفتار، با تأکید بر فلسفه اصالت وجود، این اشکالات را رد کرده و علم الهی را به‌عنوان حقیقتی مجرد و اقتضایی تبیین می‌کند. این بخش، به‌سان آینه‌ای است که حقیقت علم الهی را در چارچوب وجود منعکس می‌سازد.

بخش چهارم: تبیین علم اجمالی و ویژگی‌های آن

علم اجمالی و اقتضاء مخلوقات

درس‌گفتار، علم اجمالی الهی را به اقتضاء مخلوقات مرتبط می‌کند و تأکید دارد که این علم، نه به خود مخلوقات (که معدوم‌اند)، بلکه به اقتضاء آن‌ها در ذات الهی است. این علم، پیش و پس از خلقت یکسان است و نیازی به تغییر ندارد. علم اجمالی، به‌سان جویباری است که از سرچشمه ذات الهی جاری شده و همه ظرفیت‌های وجودی مخلوقات را در بر می‌گیرد.

درنگ: علم اجمالی الهی، به اقتضاء مخلوقات تعلق می‌گیرد و پیش و پس از خلقت یکسان است، که با بساطت ذات الهی سازگار است.

نقد مفهوم اجمال به‌عنوان نقص

یکی از اشکالات مطرح‌شده این است که علم اجمالی، به دلیل مجمل بودن، نقص تلقی می‌شود و برای خداوند کافی نیست. درس‌گفتار، این اشکال را رد کرده و تأکید دارد که علم اجمالی، اگر به اقتضاء باشد، نقص نیست، زیرا همه ظرفیت‌های وجودی مخلوقات را در بر دارد. این علم، به‌سان خورشیدی است که همه هستی را در پرتو خود روشن می‌سازد، بدون آنکه به کثرت یا تمایز نیاز داشته باشد.

درنگ: علم اجمالی، به دلیل شمول همه ظرفیت‌های وجودی، نقص نیست و با بساطت و کمال ذات الهی سازگار است.

تفاوت علم اجمالی و تفصیلی

درس‌گفتار، تفاوت علم اجمالی و تفصیلی را در نحوه تعلق به اقتضاء و معلول تبیین می‌کند. علم اجمالی، به اقتضاء (علت) تعلق دارد، در حالی که علم تفصیلی، به معلول (ظهور خارجی) تعلق می‌گیرد. این تمایز، به‌سان خطی است که میان دو ساحت وجودی کشیده شده و علم الهی را از وابستگی به کثرت ظاهری رها می‌سازد.

به عنوان مثال، علم به فقه به‌صورت اجمالی، آگاهی به ظرفیت‌های کلی فقه است، اما علم تفصیلی، به مسائل جزئی و مصادیق خارجی آن تعلق می‌گیرد. علم اجمالی الهی، به معنای آگاهی به اعیان ثابته و ظرفیت‌های وجودی مخلوقات در ذات الهی است، که نیازی به تحقق خارجی ندارد.

درنگ: علم اجمالی به اقتضاء تعلق دارد، در حالی که علم تفصیلی به معلول، و این تمایز، مشکل علم به معدوم را برطرف می‌کند.

تبیین بخصوصه و بلا تمیزه

درس‌گفتار، مفهوم «بخصوصه لا بتميزه» را به‌عنوان ویژگی علم اجمالی الهی مطرح می‌کند. این علم، به خصوصیات کلی اشیاء آگاه است، اما بدون تمایز جزئی (تفصيل). «بخصوصه» به معنای آگاهی به خصوصیات کلی است، و «بلا تمیزه» به معنای عدم تمایز جزئی و تفصیلی. این تبیین، علم اجمالی را از علم تفصیلی متمایز کرده و با بساطت ذات الهی سازگار می‌سازد.

این مفهوم، به‌سان نوری است که همه اشیاء را در کلیت خود روشن می‌سازد، بدون آنکه به تمایزات جزئی فرو رود. علم اجمالی، با آگاهی به اقتضاء و خصوصیات کلی، همه حقایق را در بر می‌گیرد، بدون نیاز به کثرت یا تغییر در ذات الهی.

درنگ: علم اجمالی الهی، به خصوصیات کلی اشیاء (بخصوصه) آگاه است، بدون نیاز به تمایز جزئی (بلا تمیزه)، که با بساطت ذات الهی سازگار است.

جمع‌بندی بخش چهارم

بخش چهارم، با تبیین علم اجمالی به‌عنوان آگاهی به اقتضاء مخلوقات و ویژگی‌های آن، چارچوبی منسجم برای فهم این مفهوم ارائه می‌دهد. علم اجمالی، با تعلق به اعیان ثابته و ظرفیت‌های وجودی، از نقص مبراست و با بساطت ذات الهی سازگار است. تمایز میان علم اجمالی و تفصیلی، و مفهوم بخصوصه و بلا تمیزه، به روشن‌سازی این حقیقت کمک می‌کند. این بخش، به‌سان باغی است که گل‌های معرفت را در خود پرورانده و راه را برای تأملات عمیق‌تر هموار می‌سازد.

بخش پنجم: علم الهی، اعیان ثابته و وحدت ذاتی

علم الهی و اعیان ثابته

درس‌گفتار، علم اجمالی الهی را به اعیان ثابته مرتبط می‌کند و تأکید دارد که این علم، به لحاظ عرفانی، آگاهی به ظرفیت‌های وجودی مخلوقات در ذات الهی است. اعیان ثابته، در عرفان اسلامی، به حقایق وجودی اشیاء در علم الهی اشاره دارد، که نیازی به تحقق خارجی ندارند. این دیدگاه، مشکل علم به معدوم را برطرف می‌کند، زیرا علم الهی، به اقتضاء این اعیان تعلق می‌گیرد.

اعیان ثابته، به‌سان سایه‌هایی هستند که از نور ذات الهی برمی‌خیزند و ظرفیت‌های وجودی مخلوقات را در خود نهفته دارند. علم اجمالی، با آگاهی به این سایه‌ها، همه حقایق را در وحدت ذاتی حق در بر می‌گیرد.

درنگ: علم اجمالی الهی، به اعیان ثابته تعلق می‌گیرد، که ظرفیت‌های وجودی مخلوقات را در ذات الهی منعکس می‌سازد.

پاسخ به اشکال کثرت در علم الهی

اشکال دیگری که مطرح شده این است که چگونه یک حقیقت واحد (ذات الهی) می‌تواند به حقایق متکثر و متمایز عالم باشد. درس‌گفتار، این اشکال را با تأکید بر علم اقتضایی و مفهوم بخصوصه بلا تمیزه پاسخ می‌دهد. علم الهی، به دلیل تجرد و بساطت، نیازی به تمایز یا کثرت ندارد و به‌صورت اقتضایی، همه حقایق را در بر می‌گیرد.

این پاسخ، به‌سان آینه‌ای است که همه کثرات را در وحدت خود منعکس می‌سازد. علم الهی، با آگاهی به اقتضاء مخلوقات، از کثرت ظاهری رها شده و با وحدت ذاتی حق هماهنگ می‌گردد.

درنگ: علم الهی، به دلیل تجرد و بساطت، نیازی به کثرت یا تمایز ندارد و به‌صورت اقتضایی، همه حقایق را در بر می‌گیرد.

نقد دیدگاه اصالت‌الماهیت در باب علم

درس‌گفتار، دیدگاه اصالت‌الماهیت را که علم را به صورت و ماهیت معلوم مرتبط می‌کند، نقد کرده و تأکید دارد که علم الهی، حقیقتی مجرد است که نیازی به صورت یا ماهیت ندارد. در فلسفه اصالت وجود، علم، به اقتضاء و ظهور وجودی وابسته است، نه به صور مادی یا مفاهیم ذهنی.

این نقد، به‌سان تیغی است که پرده‌های توهم اصالت‌الماهیت را می‌درد و حقیقت علم الهی را به‌عنوان نوری مجرد و وجودی آشکار می‌سازد. علم الهی، فراتر از قیود مادی و ذهنی، به‌عنوان ظهور ذات حق تبیین می‌شود.

درنگ: علم الهی، حقیقتی مجرد است که نیازی به صورت یا ماهیت ندارد و در فلسفه اصالت وجود، به اقتضاء و ظهور وجودی وابسته است.

جمع‌بندی بخش پنجم

بخش پنجم، با تبیین رابطه علم اجمالی الهی با اعیان ثابته و رد اشکال کثرت، چارچوبی عرفانی و فلسفی برای فهم علم الهی ارائه می‌دهد. علم اجمالی، به‌عنوان آگاهی به ظرفیت‌های وجودی در ذات الهی، از کثرت و تمایز رها شده و با وحدت ذاتی حق سازگار است. نقد دیدگاه اصالت‌الماهیت، این حقیقت را روشن‌تر ساخته و علم الهی را به‌عنوان حقیقتی مجرد و اقتضایی تبیین می‌کند. این بخش، به‌سان قله‌ای است که پژوهشگر را به سوی افق‌های بلند معرفت هدایت می‌کند.

نتیجه‌گیری و تأملات نهایی

درس‌گفتار شماره ۲۵۳، با کاوش در پیچیدگی‌های علم اجمالی الهی، به تبیین چالش‌های بنیادین و پاسخ‌های فلسفی آن پرداخته است. دو اشکال اصلی، یعنی ضرورت صورت معلوم و نیاز به تمایز، با تأکید بر علم اقتضایی و مفهوم بخصوصه بلا تمیزه پاسخ داده شده‌اند. ملاصدرا، با استدلال‌های مبتنی بر اصالت وجود، علم الهی را به‌عنوان آگاهی به اقتضاء مخلوقات و اعیان ثابته تبیین کرده و از وابستگی به صور ذهنی یا تمایزات جزئی رها ساخته است.

نقدهای ملاصدرا بر مباینت علت و معلول و قیاس علت با صورت، ریشه در دیدگاه اصالت‌الماهیت دارند، اما درس‌گفتار، با تأکید بر ظهور معلول در علت و تجرد علم الهی، این اشکالات را برطرف کرده است. علم اجمالی، به‌سان جویباری است که از سرچشمه ذات الهی جاری شده و همه ظرفیت‌های وجودی را در بر می‌گیرد، بدون آنکه به کثرت یا تغییر نیاز داشته باشد. این گفتار، پژوهشگران فلسفه اسلامی را به تأمل در رابطه میان وحدت ذات الهی و کثرت مخلوقات دعوت می‌کند، تا با نگاهی ژرف‌تر، حقیقت علم الهی را در پرتو اصالت وجود کاوش کنند.

دعای پایانی: اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ

با نظارت صادق خادمی