در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 254

متن درس






شناخت‌شناسی حقیقت علم الهی: نقد تقسیم‌بندی‌های فلسفی و تبیین وحدت وجودی

شناخت‌شناسی حقیقت علم الهی: نقد تقسیم‌بندی‌های فلسفی و تبیین وحدت وجودی

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۲۵۴)

مقدمه

در گستره بی‌کران فلسفه اسلامی، مبحث علم الهی چونان مشکاتی فروزان، ذهن حکیمان را به خود مشغول داشته است. این پرسش که ذات بی‌حد و حصر الهی چگونه به ممکنات علم دارد، بدون آنکه بساطت و وحدت ذاتی‌اش نقض شود، از ژرف‌ترین مسائل فلسفی است که فیلسوفان برجسته‌ای چون صدرالمتألهین شیرازی (ملاصدرا) به آن پرداخته‌اند. درس‌گفتار شماره ۲۵۴ استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، ارائه‌شده در تاریخ ۲۵ دی ۱۳۷۹، با نگاهی نقادانه و عمیق به بررسی تقسیم‌بندی سه‌گانه علم (اجمالی، تفصیلی، و اجمالی قریب به تفصیل) و ناسازگاری آن با حقیقت علم الهی می‌پردازد. این درس‌گفتار، با تکیه بر نظریه وحدت وجود، علم الهی را به‌سان انکشافی حضوری، وحدتی و لایتناهی تبیین می‌کند که فراتر از مقولات فلسفی متداول است.

بخش نخست: تقسیم‌بندی سه‌گانه علم و نقد آن

تقسیم‌بندی سه‌گانه علم

در فلسفه اسلامی، علم به سه نوع تقسیم می‌شود: علم اجمالی، که فاقد تفصیل و تمایز است؛ علم تفصیلی، که عین تفصیل و همراه با کثرت و تدرج است؛ و علم اجمالی قریب به تفصیل، که حالتی بینابین دارد و نه کاملاً اجمالی است و نه کاملاً تفصیلی. این تقسیم‌بندی، به‌سان نقشه‌ای که مسیرهای معرفت را ترسیم می‌کند، تلاشی است برای مفهوم‌سازی انواع علم در چارچوب فلسفی. علم اجمالی، به دلیل فقدان تفصیل، ناقص تلقی می‌شود؛ علم تفصیلی، به دلیل همراهی با کثرت و تدرج، محدود است؛ و علم اجمالی قریب به تفصیل، به‌سان پلی میان دو ساحل اجمال و تفصیل، می‌کوشد نواقص هر دو را رفع کند.

استاد فرزانه قدس‌سره این تقسیم‌بندی را به‌دقت بررسی کرده و با استناد به آرای ملاصدرا در جلد ششم «اسفار اربعه» (صفحه ۲۴۲)، استدلال می‌کنند که هیچ‌یک از این سه نوع علم نمی‌تواند حقیقت علم الهی را به‌طور کامل توصیف کند. علم الهی، به‌سان اقیانوسی بی‌کران، باید فاقد اجمال، کثرت و تدرج باشد و در عین حال، فعلیت کامل و حضوری داشته باشد.

درنگ: تقسیم‌بندی سه‌گانه علم (اجمالی، تفصیلی، و اجمالی قریب به تفصیل) به دلیل همراهی با نقص، کثرت یا تدرج، نمی‌تواند حقیقت علم الهی را که فعلیت کامل و حضوری دارد، توصیف کند.

علم تفصیلی و محدودیت‌های آن

علم تفصیلی، به‌عنوان علمی که فعلیت کامل دارد، با تدرج، کثرت و امکان همراه است. این علم، مانند جریانی که به‌تدریج از سرچشمه به سوی دشت‌ها روان می‌شود، به دلیل وابستگی به تغییر و تحول، ناقص تلقی می‌شود. ملاصدرا استدلال می‌کند که علم تفصیلی انسانی، به دلیل انتقال از معقول به معقول بر اساس تدرج، با خیال اشتراک دارد و نمی‌تواند کاملاً عقلی باشد:

وَلا يَخْلُو حِينَئِذٍ مِنْ مُشَارَكَةِ الخَيَالِ بَلْ يَكُونُ تَعَقُّلُهُ مَعَ حِكَايَةٍ خَيَالِيَّةٍ

(ترجمه: و در این حال، از اشتراک با خیال خالی نیست، بلکه تعقل آن با حکایتی خیالی همراه است). این اشتراک با خیال، مانند سایه‌ای که بر آینه معرفت می‌افتد، محدودیت‌های علم انسانی را در مقایسه با علم الهی نشان می‌دهد.

استاد فرزانه قدس‌سره تأکید دارند که علم تفصیلی، به دلیل کثرت و تدرج، نمی‌تواند با علم الهی سازگار باشد، زیرا ذات الهی، به‌سان نوری بی‌انتها، فاقد هرگونه کثرت یا تغییر است. این علم، هرچند در انسان‌ها فعلیت دارد، اما به دلیل وابستگی به زمان و امکان، از کمال مطلق علم الهی فاصله دارد.

درنگ: علم تفصیلی، به دلیل همراهی با تدرج، کثرت و اشتراک با خیال، ناقص است و نمی‌تواند حقیقت علم الهی را که فاقد تغییر و کثرت است، توصیف کند.

علم اجمالی و نقصان آن

علم اجمالی، علمی است که فاقد تفصیل و تمایز بوده و به اقتضای علم علی یا عنایی وابسته است. این علم، مانند آسمانی ابری که نور خورشید را پنهان می‌کند، به دلیل مجمل بودن با نقص همراه است. استاد فرزانه قدس‌سره استدلال می‌کنند که علم اجمالی، هرچند فعلیت دارد، اما به دلیل فقدان تفصیل و تعین، نمی‌تواند کمال مطلق علم الهی را بازتاب دهد. ملاصدرا نیز این علم را به دلیل مندمج بودن و عدم تمایز، ناکافی برای توصیف علم الهی می‌داند.

تفاوت علم اجمالی با قوه و استعداد، در فعلیت مندرج آن است. برخلاف قوه، که صرفاً استعداد یادگیری است، علم اجمالی فعلیت دارد، اما این فعلیت به دلیل فقدان تمایز و تفصیل، ناقص است. این نقص، مانند جویباری که هنوز به رودخانه‌ای عظیم تبدیل نشده، مانع از آن می‌شود که علم اجمالی حقیقت علم الهی را به‌طور کامل بیان کند.

درنگ: علم اجمالی، به دلیل فقدان تفصیل و تمایز، ناقص است و نمی‌تواند علم الهی را که کمال مطلق و حضوری است، توصیف کند.

علم اجمالی قریب به تفصیل

علم اجمالی قریب به تفصیل، حالتی بینابین است که نه کاملاً اجمالی است و نه کاملاً تفصیلی. این علم، مانند نوری که در مرز میان روشنایی و تاریکی سوسو می‌زند، در لحظه‌ای که فرد به‌صورت کلی از پاسخ مسائل آگاه است، اما هنوز آن‌ها را به تفصیل بیان نکرده، ظهور می‌یابد. مثالی که استاد فرزانه قدس‌سره ارائه می‌دهند، حالتی است که شخصی در مواجهه با پرسش‌های متعدد، پاسخ را به‌صورت کلی می‌داند و می‌گوید: «هولم نکنید، اکنون می‌گویم». این علم، نه اجمال محض است که فاقد تمایز باشد، و نه تفصیل کامل است که با تدرج و کثرت همراه باشد.

ملاصدرا این نوع علم را حالتی می‌داند که فرد به‌طور کلی به پاسخ‌ها احاطه دارد، اما هنوز آن‌ها را در ذهن خود تفصیل نداده است. بااین‌حال، استاد فرزانه قدس‌سره تأکید دارند که این علم نیز، به دلیل وابستگی به ظرف بیان و تدرج در فعلیت، نمی‌تواند حقیقت علم الهی را توصیف کند. علم الهی، به‌سان مشکاتی که نورش بی‌وقفه و بی‌انتها ساطع می‌شود، باید فاقد هرگونه نقص یا تدرج باشد.

درنگ: علم اجمالی قریب به تفصیل، هرچند تلاشی برای رفع نواقص اجمال و تفصیل است، اما به دلیل وابستگی به تدرج و ظرف بیان، برای توصیف علم الهی ناکافی است.

نقد تقسیم‌بندی سه‌گانه

استاد فرزانه قدس‌سره، با استناد به آرای ملاصدرا، استدلال می‌کنند که هیچ‌یک از این سه نوع علم نمی‌تواند حقیقت علم الهی را به‌طور کامل توصیف کند. علم اجمالی، به دلیل فقدان تفصیل، مجمل و ناقص است؛ علم تفصیلی، به دلیل همراهی با کثرت و تدرج، محدود است؛ و علم اجمالی قریب به تفصیل، به دلیل وابستگی به ظرف بیان، همچنان از کمال مطلق علم الهی فاصله دارد. ملاصدرا در «اسفار اربعه» (جلد ششم، صفحه ۲۴۲) تأکید می‌کند که علم الهی باید فعلیت کامل داشته باشد و فاقد اجمال، کثرت یا تدرج باشد.

این نقد، مانند تیغی برنده، بنیاد تقسیم‌بندی‌های انسانی را به چالش می‌کشد. علم الهی، به‌سان نوری که از مشکات ذات الهی ساطع می‌شود، فراتر از مقولات انسانی است و نمی‌تواند در قالب این تقسیم‌بندی‌ها جای گیرد. استاد فرزانه قدس‌سره استدلال می‌کنند که علم الهی باید به‌گونه‌ای تبیین شود که با بساطت و وحدت ذاتی حق سازگار باشد.

درنگ: هیچ‌یک از انواع علم (اجمالی، تفصیلی، و اجمالی قریب به تفصیل) نمی‌تواند حقیقت علم الهی را توصیف کند، زیرا علم الهی باید فاقد اجمال، کثرت و تدرج باشد.

جمع‌بندی بخش

این بخش، با بررسی تقسیم‌بندی سه‌گانه علم و نقدهای ملاصدرا، نشان داد که این تقسیم‌بندی‌ها به دلیل همراهی با نقص، کثرت یا تدرج، برای توصیف علم الهی ناکافی‌اند. علم الهی، به دلیل فعلیت کامل و حضوری بودن، فراتر از این مقولات است و نیازمند تبیینی است که با بساطت و وحدت ذاتی حق هم‌خوانی داشته باشد. این دیدگاه، مانند مشعلی که مسیر معرفت را روشن می‌کند، بر لزوم بازتعریف علم الهی در چارچوبی عرفانی و وحدت وجودی تأکید دارد.

بخش دوم: علم ملکه‌ای و محدودیت‌های آن

مفهوم علم ملکه‌ای

علم ملکه‌ای، به‌عنوان نوع دوم علم، از ممارست در علوم و ادراکات به دست می‌آید و به معنای توانمندی و استعداد برای احضار صور علمی است. این علم، مانند گنجی که با تلاش و تمرین از دل معرفت استخراج می‌شود، به فرد امکان می‌دهد تا صور علمی را به‌صورت بالقوه در اختیار داشته باشد. ملاصدرا در «اسفار اربعه» (جلد ششم، صفحه ۲۴۲) استدلال می‌کند که این علم، به دلیل وابستگی به استعداد و امکان، ناقص است و نمی‌تواند همه معقولات را به‌صورت حاضر در بر گیرد.

استاد فرزانه قدس‌سره این دیدگاه را تأیید کرده و تأکید دارند که علم ملکه‌ای، مانند جویباری که هنوز به اقیانوس نرسیده، در قلمرو قوه و امکان باقی می‌ماند. این علم، هرچند توانمندی ایجاد می‌کند، اما به دلیل عدم حضور کامل معقولات، از فعلیت مطلق علم الهی فاصله دارد.

درنگ: علم ملکه‌ای، به دلیل وابستگی به استعداد و امکان، ناقص است و نمی‌تواند فعلیت کامل علم الهی را که حضوری و بی‌نقص است، توصیف کند.

نقد علم ملکه‌ای

ملاصدرا استدلال می‌کند که علم ملکه‌ای، مانند گنجینه‌ای که در دسترس است اما هنوز گشوده نشده، به دلیل غیبت معقولات و وابستگی به استعداد، نمی‌تواند کمال علم الهی را بازتاب دهد. استاد فرزانه قدس‌سره این نقد را گسترش داده و تأکید دارند که علم ملکه‌ای، مانند سایه‌ای که از نور اصلی فاصله دارد، نمی‌تواند با علم الهی، که نوری بی‌کران و حضوری است، هم‌خوانی داشته باشد. این علم، به دلیل محدود بودن به قوه و امکان، از توصیف حقیقت علم الهی ناتوان است.

این نقد، مانند بادی که غبار را از آینه معرفت می‌زداید، نشان می‌دهد که علم انسانی، حتی در شکل ملکه‌ای، به دلیل وابستگی به محدودیت‌های بشری، نمی‌تواند با علم الهی که ذاتی و لایتناهی است، مقایسه شود.

درنگ: علم ملکه‌ای، به دلیل غیبت معقولات و وابستگی به قوه، از فعلیت کامل علم الهی فاصله دارد و نمی‌تواند حقیقت آن را بیان کند.

جمع‌بندی بخش

این بخش، با بررسی مفهوم علم ملکه‌ای و نقدهای ملاصدرا، نشان داد که این نوع علم، به دلیل وابستگی به استعداد و امکان، برای توصیف علم الهی ناکافی است. علم الهی، به‌سان نوری که بی‌وقفه و بی‌نقص ساطع می‌شود، باید فاقد هرگونه قوه یا محدودیت باشد. این دیدگاه، راه را برای تبیینی عمیق‌تر از علم الهی در چارچوب وحدت وجود هموار می‌سازد.

بخش سوم: علم الهی و تبیین وحدت وجودی

علم الهی به‌مثابه انکشاف حضوری

استاد فرزانه قدس‌سره، با تکیه بر نظریه وحدت وجود ملاصدرا، علم الهی را به‌عنوان انکشافی حضوری، وحدتی، لایتناهی و غیرعروضی تبیین می‌کنند. این علم، مانند نوری که از مشکات ذات الهی ساطع می‌شود، تمامی ممکنات را در بر می‌گیرد بدون نیاز به صور مرتسمه یا مثل افلاطونی. ملاصدرا استدلال می‌کند که تمام تفصیلات عالم، ظهورات ذات الهی‌اند، چه در مرتبه صعود و چه در مرتبه نزول. این ظهورات، مانند جویبارهایی که از سرچشمه‌ای واحد جاری می‌شوند، شئونات ذاتی حق‌اند و علم الهی به ذات، مساوی با علم به همه مخلوقات است.

این دیدگاه، با آیه شریفه قرآن کریم هم‌خوانی دارد:

هُوَ الَّذِي أَعْطَى كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى
[مطلب حذف شد] : اوست که به هر چیز آفرینش آن را عطا کرد، سپس هدایت نمود). این آیه، بر علم و قدرت الهی به‌عنوان مبدأ خلقت و هدایت تأکید دارد و نشان می‌دهد که علم الهی، به‌عنوان انکشاف ذاتی، تمامی ظهورات را در بر می‌گیرد.

درنگ: علم الهی، انکشافی حضوری، وحدتی و لایتناهی است که به‌صورت ظهورات ذاتی، تمامی ممکنات را بدون نیاز به صور یا مثل در بر می‌گیرد.

تمایز علم فعلی و انفعالی

استاد فرزانه قدس‌سره، با تکیه بر آرای ملاصدرا، میان علم فعلی و انفعالی تمایز قائل می‌شوند. علم انفعالی، که در انسان‌ها با تأثیرپذیری از اشیاء خارجی و همراه با کثرت و تدرج است، مانند سایه‌ای است که از اشیاء بر ذهن می‌افتد. اما علم الهی، که فعلی و ذاتی است، مانند نوری بی‌کران، فاقد کثرت و تدرج بوده و به ذات الهی وابسته است. علم انسانی، مانند دیواری که با مشاهده آن در ذهن منعکس می‌شود، انفعالی است، اما علم الهی، مانند معماری که دیوار را از علم ذاتی خود می‌بیند، فعلی و حضوری است.

این تمایز، مانند بادی که غبار را از آینه معرفت می‌زداید، نشان می‌دهد که علم الهی، به دلیل ذاتی بودن، نیازی به تأثیرپذیری از مخلوقات ندارد. علم الهی، به‌سان جویباری زلال از سرچشمه ذات، تمامی ظهورات را در بر می‌گیرد بدون آنکه به کثرت یا تدرج آلوده شود.

درنگ: علم الهی، برخلاف علم انفعالی انسانی که با کثرت و تدرج همراه است، فعلی و ذاتی است و فاقد هرگونه نقص یا تغییر است.

مثال آب و وحدت ذات

برای تبیین علم الهی، استاد فرزانه قدس‌سره مثال آب را ارائه می‌دهند: آب، چه در لیوان، استکان یا نعلبکی باشد، همچنان آب است و تغییر ظرف، ماهیت آن را دگرگون نمی‌کند. به همین ترتیب، مخلوقات، چه پیش از خلقت و چه پس از آن، ظهورات ذات الهی‌اند و علم الهی به ذات، شامل همه این ظهورات است. این مثال، مانند نقشی روشن بر لوح معرفت، وحدت ذات الهی و ظهورات آن را نشان می‌دهد.

در این دیدگاه، مخلوقات، مانند جویبارهایی که از اقیانوس بی‌کران ذات الهی جاری می‌شوند، هم پیش از خلقت و هم پس از آن، شئونات ذاتی حق‌اند. علم الهی، به‌سان نوری که همه این جویبارها را روشن می‌کند، به ذات خود وابسته است و نیازی به مخلوقات ندارد.

درنگ: علم الهی، مانند آب که در هر ظرف ماهیت خود را حفظ می‌کند، به ذات الهی وابسته است و تمامی ظهورات را بدون تغییر در ذات در بر می‌گیرد.

مثال بامیه و وحدت وجود

استاد فرزانه قدس‌سره، با مثال بامیه، وحدت ذات الهی و ظهورات آن را تبیین می‌کنند. در این مثال، هر بخش از بامیه، خود بامیه است و تفکیک میان سر و ته آن، تنها در نگاه ظاهری است. به همین ترتیب، علم الهی، مانند بامیه‌ای که هر بخش آن عین کل است، تمامی ظهورات را در بر می‌گیرد بدون نیاز به کثرت یا تدرج. این مثال، مانند مشعلی که تاریکی‌های کثرت را می‌زداید، نشان می‌دهد که علم الهی، به دلیل ذاتی بودن، شامل همه شئونات وجودی است.

این دیدگاه، بر نظریه وحدت وجود ملاصدرا استوار است. مخلوقات، چه در مرتبه ذات باشند و چه در مرتبه فعل، ظهورات ذات الهی‌اند و علم الهی به ذات، مانند نوری که همه این ظهورات را روشن می‌کند، تمامی ممکنات را در بر می‌گیرد.

درنگ: علم الهی، مانند بامیه که هر بخش آن عین کل است، تمامی ظهورات ذاتی را بدون کثرت یا تدرج در بر می‌گیرد.

جمع‌بندی بخش

این بخش، با تبیین علم الهی به‌عنوان انکشافی حضوری و وحدتی، نشان داد که این علم، فراتر از مقولات انسانی است. تمایز میان علم فعلی و انفعالی، و مثال‌های آب و بامیه، وحدت ذات الهی و ظهورات آن را روشن ساخت. علم الهی، به‌سان نوری بی‌کران، تمامی ممکنات را در بر می‌گیرد بدون نیاز به کثرت یا تدرج. این دیدگاه، با آیه شریفه قرآن کریم هم‌خوانی دارد و بر نظریه وحدت وجود تأکید می‌کند.

بخش چهارم: توحید و علم الهی

مفهوم توحید و ارتباط آن با علم الهی

استاد فرزانه قدس‌سره، توحید را به معنای توجه به واحد و قربت به ذات الهی تبیین می‌کنند، نه تبعید از خلق. توحید، مانند جویباری که به سوی اقیانوس حقیقت جاری می‌شود، به معنای وحدت وجودی است که همه اشیاء را به ذات الهی بازمی‌گرداند. در این دیدگاه، مخلوقات، چه در مرتبه صعود و چه در مرتبه نزول، ظهورات ذات الهی‌اند و علم الهی به آنها، علم به ذات است.

این دیدگاه، با آیه شریفه قرآن کریم هم‌خوانی دارد:

إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ
[مطلب حذف شد] : ما از آنِ خداییم و به سوی او بازمی‌گردیم). این آیه، بر وحدت وجودی و بازگشت همه اشیاء به ذات الهی تأکید دارد. علم الهی، به‌سان نوری که همه این بازگشت‌ها را روشن می‌کند، تمامی ظهورات را در بر می‌گیرد.

درنگ: توحید، به معنای قربت به ذات الهی و وحدت وجودی است که همه مخلوقات را ظهورات ذات می‌داند، و علم الهی به آنها، علم به ذات است.

خداوند به‌عنوان معطی و وارث

استاد فرزانه قدس‌سره، با استناد به آیه شریفه قرآن کریم، خداوند را به‌عنوان معطی و وارث توصیف می‌کنند:

هُوَ الَّذِي أَعْطَى كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى
[مطلب حذف شد] : اوست که به هر چیز آفرینش آن را عطا کرد، سپس هدایت نمود). خداوند، هم اعطا می‌کند و هم بازمی‌ستاند، اما همه اینها در ذات اوست. این ویژگی، مانند اقیانوسی که همه جویبارها را در خود جای می‌دهد، جامعیت و بساطت علم الهی را نشان می‌دهد.

این دیدگاه، بر این نکته تأکید دارد که خداوند، به‌عنوان مبدأ و منتهای همه اشیاء، علم ذاتی به همه آنها دارد. اعطا و ارث، مانند دو روی یک سکه، در ذات الهی متحدند و علم الهی، به‌سان نوری که هر دو را روشن می‌کند، تمامی شئونات وجودی را در بر می‌گیرد.

درنگ: خداوند، به‌عنوان معطی و وارث، تمامی شئونات وجودی را در ذات خود متحد می‌کند، و علم الهی، به‌صورت ذاتی، همه این شئونات را در بر می‌گیرد.

نقد علم انفعالی

استاد فرزانه قدس‌سره تأکید دارند که علم انفعالی، که با کثرت و تدرج همراه است، نمی‌تواند علم الهی را توصیف کند. علم انفعالی، مانند سایه‌ای که از اشیاء خارجی بر ذهن می‌افتد، به دلیل تأثیرپذیری و محدودیت، ناقص است. اما علم الهی، مانند نوری که از ذات ساطع می‌شود، فاقد هرگونه نقص یا کثرت است.

این نقد، مانند بادی که غبار را از آینه معرفت می‌زداید، نشان می‌دهد که علم انسانی، به دلیل انفعالی بودن، نمی‌تواند با علم الهی که فعلی و ذاتی است، مقایسه شود. علم الهی، به‌سان جویباری زلال از سرچشمه ذات، تمامی ممکنات را در بر می‌گیرد بدون نیاز به تأثیرپذیری از خارج.

درنگ: علم انفعالی، به دلیل کثرت و تدرج، نمی‌تواند علم الهی را که فعلی، ذاتی و فاقد نقص است، توصیف کند.

جمع‌بندی بخش

این بخش، با تبیین مفهوم توحید و ارتباط آن با علم الهی، نشان داد که علم الهی، به‌عنوان انکشافی ذاتی و لایتناهی، تمامی ظهورات را در بر می‌گیرد. خداوند، به‌عنوان معطی و وارث، تمامی شئونات وجودی را در ذات خود متحد می‌کند. نقد علم انفعالی، بر تمایز میان علم انسانی و الهی تأکید کرد و راه را برای فهمی عمیق‌تر از علم الهی در چارچوب وحدت وجود هموار ساخت.

بخش پنجم: نتیجه‌گیری و تبیین نهایی

جمع‌بندی مباحث

درس‌گفتار شماره ۲۵۴، با بررسی تقسیم‌بندی سه‌گانه علم (اجمالی، تفصیلی، و اجمالی قریب به تفصیل) و نقدهای ملاصدرا، نشان داد که این تقسیم‌بندی‌ها به دلیل همراهی با نقص، کثرت یا تدرج، برای توصیف علم الهی ناکافی‌اند. علم ملکه‌ای نیز، به دلیل وابستگی به استعداد و امکان، از فعلیت کامل علم الهی فاصله دارد. استاد فرزانه قدس‌سره، با تکیه بر نظریه وحدت وجود، علم الهی را به‌عنوان انکشافی حضوری، وحدتی و لایتناهی تبیین کردند که فراتر از مقولات انسانی است.

مثال‌های آب و بامیه، مانند مشعل‌هایی که تاریکی‌های کثرت را می‌زدایند، وحدت ذات الهی و ظهورات آن را روشن ساختند. توحید، به معنای قربت به ذات الهی، تمامی مخلوقات را ظهورات ذات می‌داند و علم الهی، به‌سان نوری بی‌کران، تمامی این ظهورات را در بر می‌گیرد. آیات شریفه قرآن کریم، مانند

هُوَ الَّذِي أَعْطَى كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى

(طه: ۵۰) و

إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ

(بقره: ۱۵۶)، بر جامعیت علم و قدرت الهی تأکید دارند.

تبیین نهایی علم الهی

علم الهی، به‌سان اقیانوسی بی‌کران که تمامی جویبارهای وجود را در خود جای می‌دهد، انکشافی حضوری و لایتناهی است که تمامی ممکنات را بدون نیاز به کثرت یا تدرج در بر می‌گیرد. این علم، به دلیل ذاتی بودن، نیازی به تأثیرپذیری از مخلوقات ندارد و تمامی ظهورات، چه در مرتبه صعود و چه در مرتبه نزول، شئونات ذاتی حق‌اند. این دیدگاه، مانند مشکاتی که نورش عالم را روشن می‌کند، با نظریه وحدت وجود هم‌خوانی دارد و تمامی اشکالات فلسفی پیشین را رفع می‌کند.

این تبیین، مانند جویباری زلال که از سرچشمه حقیقت جاری می‌شود، نشان می‌دهد که علم الهی، به‌عنوان انکشاف ذاتی، فراتر از تقسیم‌بندی‌های انسانی است. خداوند، به‌عنوان معطی و وارث، تمامی شئونات وجودی را در ذات خود متحد می‌کند و علم او، مانند نوری که همه این شئونات را روشن می‌کند، لایتناهی و بی‌نقص است.

درنگ: علم الهی، انکشافی حضوری و لایتناهی است که تمامی ظهورات ذاتی را بدون کثرت یا تدرج در بر می‌گیرد و با نظریه وحدت وجود هم‌خوانی دارد.
با نظارت صادق خادمی