در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 255

متن درس





تحلیل فلسفی علم الهی از منظر اشراقی: بررسی دیدگاه شیخ اشراق و نقد ملاصدرا

تحلیل فلسفی علم الهی از منظر اشراقی: بررسی دیدگاه شیخ اشراق و نقد ملاصدرا

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه، آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۲۵۵)

دیباچه

علم الهی، به‌ویژه آگاهی خداوند به مخلوقات، یکی از عمیق‌ترین مسائل فلسفه اسلامی است که فیلسوفان بزرگ را به تأمل واداشته است. این نوشتار، برگرفته از درس‌گفتار شماره ۲۵۵ استاد فرزانه، آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، به بررسی دیدگاه اشراقی شیخ سهروردی در باب علم الهی و نقدهای ملاصدرا بر آن می‌پردازد.

بخش نخست: زمینه‌های تاریخی و فلسفی علم الهی

ناکامی دیدگاه‌های پیشین در تبیین علم الهی

استاد فرزانه در درس‌گفتار، به ناکامی دیدگاه‌های پیشین در تبیین علم الهی اشاره می‌فرمایند. علم اجمالی، به دلیل نقص در شمول جزئیات، و علم تفصیلی، به دلیل تعارض با بساطت ذات الهی، نتوانسته‌اند مسئله آگاهی خداوند به مخلوقات را به‌صورت کامل حل کنند. همچنین، نظریه ابن‌سینا، که بر صور مرتسمه در علم الهی تأکید دارد، با اشکالاتی مواجه است. این ناکامی‌ها، چونان سدهایی در مسیر رودخانه حقیقت، ضرورت بررسی دیدگاه‌های نوین، مانند نظریه اشراقی شیخ سهروردی و دیدگاه ملاصدرا، را برجسته می‌سازد.

درنگ: ناکامی علم اجمالی، علم تفصیلی و نظریه ابن‌سینا در تبیین علم الهی، زمینه‌ساز بررسی دیدگاه‌های اشراقی و صدرایی است.

این نقد، چونان آینه‌ای است که کاستی‌های رویکردهای پیشین را عیان می‌کند و پژوهشگران را به سوی دیدگاه‌های نوین هدایت می‌نماید.

اهمیت تاریخی و فلسفی شیخ اشراق

استاد فرزانه، شیخ سهروردی را شخصیتی برجسته معرفی می‌فرمایند که با وجود جوانی و شهادت در سنین کم (زیر چهل سال)، تأثیری عمیق بر فلسفه اسلامی گذاشته است. ملاصدرا او را «شیخ جلیل» می‌نامد و تأکید دارد که بسیاری از فلاسفه پس از او، از دیدگاه‌هایش متأثر بوده‌اند. شهادت شیخ اشراق به دلیل عقاید فلسفی، چونان قربانی شدن گلی در بهار جوانی، نشان‌دهنده چالش‌های فکری زمانه‌اش است، اما تأثیر او بر فلاسفه‌ای مانند ملاصدرا، چونان نوری ماندگار، درخشان است.

درنگ: شیخ اشراق، با وجود جوانی و شهادت، با تأسیس فلسفه اشراق، تأثیری عمیق بر فلسفه اسلامی گذاشت و مورد توجه فلاسفه‌ای مانند ملاصدرا قرار گرفت.

این اهمیت، چونان کلیدی است که درهای حکمت اشراقی را می‌گشاید و پژوهشگران را به تأمل در دیدگاه‌های او دعوت می‌کند.

جمع‌بندی بخش نخست

بخش نخست این نوشتار، زمینه‌های تاریخی و فلسفی بحث علم الهی را بررسی کرد. ناکامی دیدگاه‌های پیشین، از جمله علم اجمالی، تفصیلی و نظریه ابن‌سینا، ضرورت بررسی دیدگاه‌های نوین را آشکار می‌سازد. اهمیت شیخ اشراق، به‌عنوان شخصیتی برجسته که با وجود جوانی تأثیری عمیق بر فلسفه اسلامی گذاشت، مبنای تحلیل‌های بعدی را فراهم می‌آورد. این بخش، چونان پایه‌ای استوار، راه را برای ورود به دیدگاه اشراقی و نقدهای صدرایی هموار می‌کند.

بخش دوم: دیدگاه اشراقی شیخ سهروردی در باب علم الهی

تبیین علم الهی بر اساس قاعده اشراقی

استاد فرزانه نقل می‌فرمایند که شیخ اشراق علم الهی را بر اساس قاعده اشراقی تبیین کرده و می‌گوید: خداوند با نور ذات خود بر همه هستی تلألو دارد و هستی، ظرف علم اشراقی اوست. این علم، از طریق اضافه اشراقیه، رابطه‌ای نورانی میان ذات الهی و موجودات، تحقق می‌یابد: «وَمَبْنَى تِلْكَ الْوَاحِدَةِ عَلَى أَنَّ عِلْمَهُ بِذَاتِهِ… هُوَ نُورًا بِذَاتِهِ». نور، به‌عنوان حقیقت وجود و مبدأ آگاهی، علم الهی را به تلألو نور ذات الهی بر موجودات وابسته می‌داند.

درنگ: شیخ اشراق علم الهی را از طریق تلألو نور ذات الهی بر هستی و با رابطه اضافه اشراقیه تبیین می‌کند، که نیازی به صور ذهنی ندارد.

این دیدگاه، چونان آفتابی بی‌غروب، هستی را در پرتو نور الهی روشن می‌سازد و علم الهی را از هرگونه واسطه مادی مبرا می‌داند.

نقش اضافه اشراقیه در علم الهی

اضافه اشراقیه، مفهومی کلیدی در فلسفه اشراق است که رابطه نورانی میان ذات الهی و موجودات را تبیین می‌کند: «فَإِنَّ عِلْمَهُ بِالْأَشْيَاءِ الصَّادِرَةِ عَنْهُ هُوَ كَوْنُهَا ظَاهِرَةً لَهُ لِأَشْرَاقِهِ». این رابطه، علم الهی را به‌عنوان آگاهی حضوری و مستقیم، بدون نیاز به صور مرتسمه، تعریف می‌کند. استاد فرزانه تأکید می‌فرمایند که این دیدگاه، علم الهی را از وابستگی به صورت‌های ذهنی آزاد می‌سازد و با بساطت ذات الهی سازگارتر است.

درنگ: اضافه اشراقیه، رابطه‌ای نورانی است که علم الهی را به‌عنوان آگاهی حضوری و غیرمادی به موجودات تعریف می‌کند.

این مفهوم، چونان پلی نورانی، ذات الهی را به مخلوقات پیوند می‌دهد و علم الهی را در قلمرو نور و حضور متعالی می‌سازد.

مثال نور مهتابی برای تبیین علم اشراقی

استاد فرزانه مثالی از نور مهتابی می‌آورند تا دیدگاه شیخ اشراق را روشن سازند: همان‌گونه که نور مهتابی بر همه اشیاء می‌تابد و آنها را روشن می‌کند، نور ذات الهی نیز بر همه هستی تلألو دارد و همه موجودات را در علم الهی آشکار می‌سازد: «كَمَا أَنَّ النُّورَ… عَلَى الْأَشْيَاءِ». این تمثیل، رابطه نورانی میان ذات الهی و مخلوقات را به‌خوبی نشان می‌دهد.

درنگ: نور ذات الهی، مانند نور مهتابی، بر همه هستی تلألو دارد و موجودات را در علم الهی آشکار می‌سازد.

این تمثیل، چونان چراغی در شب، پیچیدگی‌های علم الهی را روشن می‌کند و رابطه نورانی خداوند با هستی را ملموس می‌سازد.

رد صور مرتسمه در علم الهی

شیخ اشراق تأکید دارد که علم الهی نیازی به صور مرتسمه ندارد: «فَوَاجِبُ الْوُجُودِ مُسْتَغْنٍ فِي عِلْمِهِ بِالْأَشْيَاءِ عَنِ الصُّوَرِ». این دیدگاه، نظریه ابن‌سینا را نقد می‌کند، که علم الهی را به صور ذهنی وابسته می‌داند. استاد فرزانه نقل می‌فرمایند که شیخ اشراق، با رد صور مرتسمه، علم الهی را به نور ذاتی و رابطه اشراقیه وابسته می‌داند، که با بساطت ذات الهی سازگارتر است.

درنگ: شیخ اشراق، با رد صور مرتسمه، علم الهی را به نور ذاتی و رابطه اشراقیه وابسته می‌داند، که با بساطت ذات الهی سازگار است.

این نقد، چونان تیری است که به قلب نظریه صور مرتسمه نشانه می‌رود و علم الهی را از محدودیت‌های مادی آزاد می‌سازد.

وحدت علم و بصر در دیدگاه اشراقی

استاد فرزانه اشاره می‌فرمایند که شیخ اشراق علم و بصر الهی را یکی می‌داند: «وَعِلْمُهُ وَبَصَرُهُ وَاحِدٌ». این دیدگاه، علم الهی را به بصر نورانی خداوند بازمی‌گرداند و همه صفات را به نور ذاتی او پیوند می‌دهد. این رویکرد، با فلسفه اشراقی هم‌خوانی دارد، اما با دیدگاه ملاصدرا، که علم را مبنای سمع و بصر می‌داند، متفاوت است.

درنگ: شیخ اشراق علم و بصر الهی را یکی می‌داند و همه صفات را به نور ذاتی خداوند بازمی‌گرداند.

این وحدت، چونان دریایی است که همه رودهای صفات الهی را در خود جمع می‌کند و به نور ذات الهی پیوند می‌زند.

نوریت و قدرت در فلسفه اشراقی

شیخ اشراق نوریت الهی را با قدرت او یکی می‌داند: «نُورِيَّةُ الْحَقِّ قُدْرَتُهُ». استاد فرزانه تأکید می‌فرمایند که در فلسفه اشراق، نور به‌عنوان حقیقت وجود، مبدأ همه صفات الهی است. علم، بصر و قدرت، همه جلوه‌های نور ذاتی خداوند هستند، که با بساطت ذات الهی سازگار است.

درنگ: در فلسفه اشراق، نوریت الهی مبدأ همه صفات، از جمله علم و قدرت، است و همه را به نور ذاتی خداوند بازمی‌گرداند.

این دیدگاه، چونان آفتابی است که همه صفات الهی را در پرتو خود متحد می‌سازد و وحدت ذاتی خداوند را آشکار می‌کند.

علم الهی به‌عنوان ایجاد اشیاء

استاد فرزانه نقل می‌فرمایند که شیخ اشراق علم الهی را با فعل ایجاد پیوند می‌زند: «فَعِلْمُهُ بِالْأَشْيَاءِ نَفْسُ إِيجَادِهِ لَهَا». علم خداوند به اشیاء، همان ایجاد آنهاست و هستی، ظرف علم الهی است. این دیدگاه، علم الهی را به‌عنوان آگاهی حضوری تعریف می‌کند که با ایجاد اشیاء یکی است.

درنگ: شیخ اشراق علم الهی را با ایجاد اشیاء یکی می‌داند و هستی را ظرف علم الهی تعریف می‌کند.

این تبیین، چونان جویباری است که علم و ایجاد را در یک مسیر متحد می‌سازد و از کثرت صور ذهنی پرهیز می‌کند.

هستی به‌عنوان محضر الهی

استاد فرزانه تأکید می‌فرمایند که هستی، محضر الهی است و ظهور علم، قدرت و نوریت خداوند را نشان می‌دهد: «كَمَا أَنَّ وُجُودَ الْأَشْيَاءِ عَنْهُ نَفْسُ وُجُودِهَا لَدَيْهِ». رابطه خداوند با اشیاء، مانند رابطه نفس با خود است، که هیچ‌چیز از او غایب نیست. این دیدگاه، هستی را به‌عنوان جلوه نور الهی معرفی می‌کند.

درنگ: هستی، به‌عنوان محضر الهی، ظهور علم، قدرت و نوریت خداوند است و هیچ‌چیز از حضور او غایب نیست.

این مفهوم، چونان آینه‌ای است که حضور همه‌جانبه خداوند را در هستی منعکس می‌کند و علم الهی را به‌عنوان آگاهی حضوری تبیین می‌نماید.

ظهور الهی در همه اشیاء

استاد فرزانه با استناد به آیه شریفه «فَأَيْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ [مطلب حذف شد] : «هر کجا رو کنید، آنجا وجه خداست»)، تأکید می‌فرمایند که همه هستی، ظهور الهی است و می‌تواند واسطه ارتباط با خداوند باشد. این دیدگاه، با فلسفه اشراقی هم‌خوانی دارد و هستی را تحت تلألو نور الهی می‌داند.

درنگ: آیه «فَأَيْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ» نشان می‌دهد که همه هستی، ظهور الهی است و می‌تواند واسطه ارتباط با خداوند باشد.

این آیه، چونان دریچه‌ای به سوی حقیقت، وحدت ظهوری خداوند را در همه موجودات آشکار می‌سازد و راه ارتباط با ذات الهی را هموار می‌کند.

ارتباط عرفانی با هستی

استاد فرزانه به اعمال عرفانی، مانند زیارت از راه دور یا سلام به اشیاء به‌عنوان ظهور الهی، اشاره می‌فرمایند. این دیدگاه، همه هستی را واسطه ارتباط با خداوند می‌داند: «كُلُّ شَيْءٍ ظُهُورُ النَّبِيِّ». این مفهوم، با فلسفه اشراقی که هستی را تحت نور الهی می‌داند، هم‌خوانی دارد.

درنگ: همه هستی، به‌عنوان ظهور الهی، می‌تواند واسطه ارتباط عرفانی با خداوند باشد.

این دیدگاه، چونان پلی معنوی، انسان را به ذات الهی پیوند می‌دهد و هر موجود را دریچه‌ای به سوی حقیقت می‌سازد.

ظهور نبوی در هستی

استاد فرزانه تأکید می‌فرمایند که هستی، بدن رسول‌الله (ص) است و همه موجودات، ظهور نبوی هستند: «هَذِهِ الْهَيْئَةُ جَمِيعُهَا جَسَدُ رَسُولِ اللَّهِ». این دیدگاه، پیامبر (ص) را به‌عنوان انسان کامل و مظهر تام الهی معرفی می‌کند که هستی را به‌عنوان تجلی وجود نبوی تعریف می‌کند.

درنگ: هستی، به‌عنوان بدن رسول‌الله (ص)، ظهور نبوی است و امکان ارتباط با خداوند از طریق مظاهر نبوی را فراهم می‌کند.

این مفهوم، چونان ستاره‌ای در آسمان عرفان، نقش واسطه‌ای پیامبر (ص) را در ارتباط با ذات الهی روشن می‌سازد.

تمایز ظهورات الهی

استاد فرزانه به تفاوت ظهورات الهی (ظاهر، باطن، کامل، خفی) اشاره می‌فرمایند: «هَذِهِ الظُّهُورَاتُ مُتَفَاوِتَةٌ». هر موجود، به فراخور ظرفیت خود، ظهور الهی را نشان می‌دهد. این دیدگاه، با فلسفه اشراقی که موجودات را بر اساس شدت و ضعف نور مراتب‌بندی می‌کند، سازگار است.

درنگ: ظهورات الهی، بر اساس ظرفیت موجودات، متفاوت‌اند و هر موجود، به اندازه نور خود، مظهر ذات الهی است.

این تمایز، چونان رنگ‌های گوناگون در یک رنگین‌کمان، مراتب مختلف ظهور الهی را در هستی نشان می‌دهد.

قرب و حضور در دیدگاه عرفانی

استاد فرزانه به مفهوم قرب و حالات عرفانی اشاره می‌فرمایند: «إِنَّ لِي مَعَ اللَّهِ حَالَاتٍ». ارتباط با خداوند از طریق صدق، صفا، وصل و نوریت ممکن است. این دیدگاه، علم الهی را به‌عنوان حضور نورانی تبیین می‌کند و قرب عرفانی را راهی برای انکشاف نفس می‌داند.

درنگ: قرب عرفانی، از طریق صدق، صفا و نوریت، انسان را به حضور نورانی خداوند متصل می‌کند.

این مفهوم، چونان نسیمی است که روح را به سوی حقیقت الهی هدایت می‌کند و راه‌های عرفانی را برای فهم علم الهی می‌گشاید.

جمع‌بندی بخش دوم

بخش دوم این نوشتار، دیدگاه اشراقی شیخ سهروردی در باب علم الهی را بررسی کرد. شیخ اشراق، با تبیین علم الهی به‌عنوان تلألو نور ذات الهی بر هستی، و با تأکید بر اضافه اشراقیه، رویکردی نوین ارائه کرد که از صور مرتسمه بی‌نیاز است. این دیدگاه، با مثال نور مهتابی، وحدت علم و بصر، نوریت و قدرت، و پیوند علم با ایجاد اشیاء، علم الهی را به‌عنوان آگاهی حضوری و غیرمادی تبیین می‌کند. هستی، به‌عنوان محضر الهی و ظهور نبوی، واسطه ارتباط با خداوند است و ظهورات الهی، بر اساس ظرفیت موجودات، متفاوت‌اند. این بخش، چونان نقشه‌ای دقیق، مسیر فلسفه اشراقی را در تبیین علم الهی ترسیم می‌کند.

بخش سوم: نقدهای ملاصدرا بر دیدگاه اشراقی

تأیید اولیه ملاصدرا از دیدگاه شیخ اشراق

استاد فرزانه نقل می‌فرمایند که ملاصدرا و خواجه نصیرالدین طوسی در ابتدا دیدگاه شیخ اشراق را در باب علم الهی پذیرفته بودند: «وَكَانَ لِي ابْتِدَاءً بِهَى فِيهَا فِي مَا سَلَفَ مِنَ الزَّمَانِ». ملاصدرا خود اذعان می‌کند که در گذشته به این دیدگاه معتقد بوده، اما بعدها با دریافت برهان الهی، از آن عدول کرده است.

درنگ: ملاصدرا و خواجه طوسی در ابتدا دیدگاه اشراقی را پذیرفتند، اما ملاصدرا بعدها با دریافت برهان الهی از آن عدول کرد.

این تأیید اولیه، چونان نسیمی است که جذابیت دیدگاه اشراقی را نشان می‌دهد، اما عدول ملاصدرا، چونان طوفانی، اشکالات فلسفی آن را عیان می‌سازد.

نقد ملاصدرا بر رجوع صفات به یکدیگر

استاد فرزانه تأکید می‌فرمایند که ملاصدرا دیدگاه شیخ اشراق را به دلیل رجوع صفات الهی به یکدیگر نقد می‌کند: «سَمْعٌ سَمْعٌ، بَصَرٌ بَصَرٌ، عِلْمٌ عِلْمٌ». ملاصدرا معتقد است که صفات الهی باید در جایگاه خود باقی بمانند و رجوع علم به بصر یا بصر به علم، تمایز رتبه‌ای صفات را نادیده می‌گیرد.

درنگ: ملاصدرا رجوع صفات الهی به یکدیگر را نقد می‌کند و تأکید دارد که هر صفت باید در جایگاه خود باقی بماند.

این نقد، چونان خط‌کشی دقیق، مرزهای میان صفات الهی را ترسیم می‌کند و از درهم‌آمیختگی آنها پرهیز می‌نماید.

نقد کاهش صفات به نور

ملاصدرا دیدگاه شیخ اشراق را به دلیل کاهش همه صفات به نور نقد می‌کند: «نُورِيَّةُ الْحَقِّ قُدْرَتُهُ». استاد فرزانه نقل می‌فرمایند که ملاصدرا این رویکرد را به دلیل نادیده گرفتن تمایز رتبه‌ای صفات، ناکافی می‌داند. او معتقد است که علم، به‌عنوان آگاهی حضوری، باید مبنای سایر صفات باشد، نه اینکه همه به نور فروکاسته شوند.

درنگ: ملاصدرا کاهش همه صفات به نور را نقد می‌کند و بر تمایز رتبه‌ای صفات الهی تأکید دارد.

این نقد، چونان آینه‌ای است که ضعف‌های دیدگاه اشراقی را در تبیین صفات الهی عیان می‌سازد.

نقد کلی ملاصدرا بر دیدگاه اشراقی

استاد فرزانه تأکید می‌فرمایند که ملاصدرا، پس از دریافت برهان الهی، دیدگاه شیخ اشراق را ناکافی یافت: «إِلَى أَنْ جَاءَ الْحَقُّ وَأَرَانِي رَبِّي بُرْهَانًا». این نقد، به دلیل مشکلات فلسفی در تبیین علم الهی به‌عنوان نور محض، مطرح شده است. ملاصدرا، با تأکید بر اصالت وجود و علم حضوری، چارچوبی منسجم‌تر ارائه می‌دهد.

درنگ: ملاصدرا، با دریافت برهان الهی، دیدگاه اشراقی را به دلیل مشکلات فلسفی در تبیین علم الهی ناکافی یافت.

این نقد، چونان مشعلی است که مسیر فلسفه صدرایی را روشن می‌کند و کاستی‌های دیدگاه اشراقی را آشکار می‌سازد.

جمع‌بندی بخش سوم

بخش سوم این نوشتار، به بررسی نقدهای ملاصدرا بر دیدگاه اشراقی پرداخت. ملاصدرا، با وجود تأیید اولیه، دیدگاه شیخ اشراق را به دلیل رجوع صفات به یکدیگر و کاهش همه صفات به نور نقد کرد. او تأکید دارد که صفات الهی باید در جایگاه خود باقی بمانند و علم، به‌عنوان آگاهی حضوری، مبنای سایر صفات باشد. این نقدها، با تأکید بر اصالت وجود، چارچوبی منسجم‌تر برای تبیین علم الهی ارائه می‌دهند. این بخش، چونان پلی است که دیدگاه اشراقی را به نقدهای صدرایی پیوند می‌دهد و ضرورت تأملات عمیق‌تر را آشکار می‌سازد.

نتیجه‌گیری

این نوشتار، برگرفته از درس‌گفتار شماره ۲۵۵ استاد فرزانه، آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، به تحلیل دیدگاه اشراقی شیخ سهروردی در باب علم الهی و نقدهای ملاصدرا بر آن پرداخت. شیخ اشراق، با تبیین علم الهی به‌عنوان تلألو نور ذات الهی بر هستی، و با تأکید بر اضافه اشراقیه، رویکردی نوین ارائه کرد که از صور مرتسمه بی‌نیاز است. این دیدگاه، با مثال نور مهتابی، وحدت علم و بصر، نوریت و قدرت، و پیوند علم با ایجاد اشیاء، علم الهی را به‌عنوان آگاهی حضوری و غیرمادی تبیین می‌کند. هستی، به‌عنوان محضر الهی و ظهور نبوی، واسطه ارتباط با خداوند است و ظهورات الهی، بر اساس ظرفیت موجودات، متفاوت‌اند.

با این حال، ملاصدرا این دیدگاه را به دلیل کاهش همه صفات به نور و نادیده گرفتن تمایز رتبه‌ای صفات نقد کرد. او با تأکید بر اصالت وجود و علم حضوری، چارچوبی منسجم‌تر ارائه داد. این تحلیل، پیچیدگی‌های مسئله علم الهی را نشان می‌دهد و ضرورت بررسی‌های دقیق‌تر را برای تبیین رابطه میان وحدت ذات الهی و کثرت مخلوقات آشکار می‌سازد. این اثر، چونان دریچه‌ای به سوی حقیقت، پژوهشگران را به تأمل در فلسفه اشراقی و صدرایی دعوت می‌کند.

با نظارت صادق خادمی