تبیین حقیقت علم الهی: نقد و تحلیل دیدگاه اشراقی در پرتو فلسفه صدرایی
تبیین حقیقت علم الهی: نقد و تحلیل دیدگاه اشراقی در پرتو فلسفه صدرایی
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره (جلسه ۲۵۹)
دیباچه: درآمدی بر علم الهی و چالشهای اشراقی و صدرایی
درسگفتار شماره ۲۵۹، ارائهشده در تاریخ ۱۱ بهمن ۱۳۷۹، به کاوش در یکی از عمیقترین مسائل فلسفه اسلامی، یعنی حقیقت علم الهی، میپردازد. این گفتار، با تمرکز بر نقدهای ملاصدرا بر دیدگاه اشراقی شیخ سهروردی، بهویژه در باب تعریف علم بهصورت اضافه اشراقیه، به تحلیل دو اشکال بنیادین و پاسخهای پیشنهادی به آنها پرداخته است. محور بحث، بررسی تناقض ظاهری میان تعریف اشراقی علم و تقسیمبندی منطقی علم به تصور و تصدیق، و همچنین نقد تلقی علم الهی بهعنوان امری حسی است.
بخش نخست: اشکال دوم ملاصدرا بر دیدگاه اشراقی و تحلیل آن
تبیین اشکال دوم: ناسازگاری علم اشراقی با تقسیمبندی منطقی
ملاصدرا در اشکال دوم خود به شیخ سهروردی، بر این نکته تأکید دارد که تعریف علم بهصورت اضافه اشراقیه با تقسیمبندی منطقی علم به تصور و تصدیق ناسازگار است. او در جلد ششم اسفار استدلال میکند که علم، بهعنوان یک مفهوم واحد، نمیتواند در برخی موارد (مانند علم الهی در دیدگاه اشراقی) یکسان و در موارد دیگر (مانند علوم غیرمجرد در منطق) متمایز باشد. به باور وی، اگر علم الهی بهصورت اضافه اشراقیه تعریف شود، که بر حضور نورانی ذات الهی استوار است، نمیتواند با تقسیمبندی سنتی علم به تصور (آگاهی بدون حکم) و تصدیق (آگاهی همراه با حکم) همخوانی داشته باشد، زیرا علم حضوری، تمایز میان این دو را از میان میبرد.
این اشکال، بهسان تیغی است که وحدت مفهومی علم را در برابر کثرت تعاریف به چالش میکشد. ملاصدرا معتقد است که علم اشراقی، به دلیل ماهیت حضوری خود، نمیتواند در چارچوب تقسیمبندی منطقی که برای علوم حصولی طراحی شده، جای گیرد. این دیدگاه، ریشه در فلسفه ارسطویی و سینوی دارد که علم را به دو نوع حصولی (مبتنی بر صور ذهنی) و حضوری (مبتنی بر حضور معلوم نزد عالم) تقسیم میکند.
درنگ: ملاصدرا معتقد است که تعریف علم بهصورت اضافه اشراقیه با تقسیمبندی منطقی علم به تصور و تصدیق ناسازگار است، زیرا علم حضوری، تمایز میان تصور و تصدیق را از میان میبرد.
استقلال تعریف اشراقی و نقد اشکال ملاصدرا
در پاسخ به این اشکال، درسگفتار تأکید میکند که تعریف اشراقی علم، مستقل از تعاریف ارسطویی و سینوی است. شیخ سهروردی، با نقد نظریه صور مرتسمه و علم اجمالی، علم را بهصورت اضافه اشراقیه تعریف کرده و نیازی به همخوانی با تقسیمبندی منطقی ندارد. این استقلال، ریشه در رویکرد نوین اشراقی دارد که علم را به نور و حضور ذاتی مرتبط میسازد، نه به صور ذهنی یا مفاهیم منطقی. بنابراین، اشکال ملاصدرا که تعریف اشراقی را به دلیل ناسازگاری با منطق مورد نقد قرار میدهد، بیاساس است، زیرا هدف شیخ سهروردی، ارائه تعریفی متفاوت و متعالی از علم بوده است.
این پاسخ، بهسان جویباری است که از سرچشمه حکمت اشراقی جاری شده و قیود منطق سنتی را در هم میشکند. شیخ سهروردی، با رد وابستگی علم به صور مرتسمه، علم الهی را بهعنوان نوری میبیند که ذات حق را در بر گرفته و نیازی به چارچوبهای منطقی ندارد.
درنگ: تعریف اشراقی علم، مستقل از تعاریف ارسطویی و سینوی است و نیازی به همخوانی با تقسیمبندی منطقی علم به تصور و تصدیق ندارد.
مراتب متفاوت اضافه اشراقیه
درسگفتار، با رد اشکال ملاصدرا، تأکید میکند که اضافه اشراقیه دارای مراتب متفاوتی است. علم الهی، علم در ظرف تجردات، علم حضوری، و علم حصولی، همگی مراتب مختلفی از اضافه اشراقیهاند که با تصور و تصدیق سازگارند. علم الهی، بهعنوان بالاترین مرتبه اضافه اشراقیه، در ذات حق متجلی است، در حالی که علم در ظرف تجردات یا علوم حصولی، مراتب پایینتری از این حقیقت را در بر میگیرند. این مراتب، شامل علم وجوبی، عرفانی، حضوری، و حصولی است که هر یک ویژگیهای خاص خود را دارند، اما همگی تحت عنوان اضافه اشراقیه قرار میگیرند.
این دیدگاه، بهسان آینهای است که نور حقیقت را در مراتب گوناگون منعکس میسازد. اضافه اشراقیه، بهعنوان مفهومی فراگیر، میتواند در مراتب مختلف ظهور یابد، بدون آنکه وحدت ذاتی خود را از دست بدهد.
درنگ: اضافه اشراقیه دارای مراتب متفاوتی است که شامل علم الهی، علم در ظرف تجردات، و علوم حضوری و حصولی است، و این مراتب با تقسیمبندی تصور و تصدیق سازگارند.
تشبیه علم به انکشاف و مراتب آن
درسگفتار، علم را به انکشاف تشبیه کرده و تأکید دارد که انکشاف، دارای مراتب مختلفی است، از جمله حضوری، حصولی، تصوری، و تصدیقی. این مراتب، با تعریف اشراقی علم همخوانی دارند، زیرا نور اشراقی نیز در مراتب گوناگون ظهور مییابد. انکشاف، به معنای آشکار شدن معلوم برای عالم، مفهومی است که میتواند در مراتب مختلف، از علم الهی تا علوم بشری، متجلی شود. این دیدگاه، اشکال ملاصدرا را بیاعتبار میکند، زیرا نشان میدهد که اضافه اشراقیه، بهعنوان مبنای علم، میتواند تمایزات منطقی را در بر گیرد.
این تشبیه، بهسان خورشیدی است که پرتوهایش در مراتب گوناگون، از آسمان الهی تا زمین بشری، سایههای متفاوتی میافکند، اما همه از یک سرچشمه نورانی نشأت میگیرند.
درنگ: علم بهصورت انکشاف تعریف میشود که دارای مراتب حضوری، حصولی، تصوری، و تصدیقی است و با تعریف اشراقی علم سازگار است.
جمعبندی بخش نخست
بخش نخست، با تبیین اشکال دوم ملاصدرا بر دیدگاه اشراقی و پاسخ به آن، چارچوبی برای فهم حقیقت علم الهی فراهم میآورد. ملاصدرا معتقد است که تعریف اشراقی علم، به دلیل ناسازگاری با تقسیمبندی منطقی علم به تصور و تصدیق، دچار تناقض است. اما درسگفتار، با تأکید بر استقلال تعریف اشراقی و مراتب متفاوت اضافه اشراقیه، این اشکال را رد میکند. تشبیه علم به انکشاف، با مراتب گوناگون، نشان میدهد که دیدگاه اشراقی میتواند تمایزات منطقی را در بر گیرد، بدون آنکه از وحدت ذاتی خود فاصله بگیرد. این بخش، بهسان دروازهای است که پژوهشگر را به سوی فهم عمیقتر علم الهی هدایت میکند.
بخش دوم: نقد دیدگاه اشراقی از منظر ظهورات علم
معلومات بهعنوان ظهورات علم
درسگفتار، دیدگاه اشراقی را به دلیل تلقی معلومات بهعنوان متعلقات علم نقد کرده و تأکید دارد که معلومات، ظهورات علماند، نه متعلقات آن. در این دیدگاه، علم الهی، ظهور ذاتی است که معلومات را بهصورت باطنی و ظاهری در بر میگیرد. این رویکرد، با فلسفه وحدت وجود همخوانی دارد، زیرا همه هستی، ظهورات حق تعالی است و علم الهی، پیش و پس از خلقت، بهواسطه ذات خود معلومات را در بر دارد. برخلاف دیدگاه اشراقی که علم را به متعلقات خارجی وابسته میداند، این دیدگاه، معلومات را تجلیات ذاتی علم الهی میبیند.
این تبیین، بهسان آینهای است که همه کثرات عالم را در وحدت ذات الهی منعکس میسازد. معلومات، بهسان سایههایی هستند که از نور علم الهی برمیخیزند و نیازی به وجود خارجی یا متعلقات مستقل ندارند.
درنگ: معلومات، ظهورات علم الهیاند، نه متعلقات آن، و علم الهی، پیش و پس از خلقت، بهواسطه ذات خود همه حقایق را در بر میگیرد.
رد تمایز میان تصور و تصدیق در علم الهی
درسگفتار، تمایز میان تصور و تصدیق را در علم الهی رد کرده و تأکید دارد که این تمایز، ناشی از قرب و بعد انکشاف است. علم الهی، بهصورت حضوری و یکپارچه، همه معلومات را در بر میگیرد و نیازی به تقسیمبندی منطقی ندارد. تصور، به معنای انکشاف ناقص، و تصدیق، به معنای انکشاف تام، تنها در علوم بشری معنا دارند، اما در علم الهی، که ذاتی و حضوری است، این تمایزات محو میشوند. این دیدگاه، با بساطت ذات الهی سازگار است و اشکال ملاصدرا را برطرف میکند.
این دیدگاه، بهسان اقیانوسی بیکران است که همه امواج کثرت را در وحدت خود فرو میبرد. علم الهی، با انکشاف ذاتی، از قیود تصور و تصدیق رها شده و همه حقایق را در خود جای میدهد.
درنگ: تمایز میان تصور و تصدیق در علم الهی، ناشی از قرب و بعد انکشاف است و علم الهی، بهصورت حضوری، همه معلومات را در بر میگیرد.
علم الهی بهعنوان ظهور ذاتی
درسگفتار تأکید دارد که علم الهی، ظهور ذاتی، صفاتی، فعلی، و عینی است که نیازی به صور حصولی یا متعلقات خارجی ندارد. معلومات، ظهورات این علماند، نه اشیاء مستقل. این دیدگاه، علم الهی را بهعنوان آگاهی ذاتی تعریف میکند که همه حقایق را در خود جای داده و از کثرت و تمایزات ظاهری مبراست. برخلاف دیدگاه اشراقی که علم را به متعلقات خارجی وابسته میداند، این رویکرد، علم را بهعنوان سرچشمه ظهور معلومات میبیند.
این تبیین، بهسان خورشیدی است که همه عالم را در پرتو خود روشن میسازد، بدون آنکه به کثرت اشیاء وابسته باشد. علم الهی، با ظهور ذاتی، همه حقایق را در وحدت خود در بر میگیرد.
درنگ: علم الهی، ظهور ذاتی، صفاتی، فعلی، و عینی است که نیازی به صور حصولی یا متعلقات خارجی ندارد.
رد کثرت و تعدد در علم الهی
درسگفتار، کثرت و تعدد در علم الهی را رد کرده و تأکید دارد که علم الهی، عاری از صور، متعلقات، و تمایزات است. معلومات، ظهورات علماند و کثرت آنها تأثیری بر وحدت علم ندارد. این دیدگاه، با بساطت ذات الهی سازگار است، زیرا علم الهی، به دلیل تجرد و وحدت، از تأثیرپذیری کثرات مصون است. این پاسخ، اشکال ملاصدرا را که علم اشراقی را به کثرت متعلقات وابسته میداند، برطرف میکند.
این دیدگاه، بهسان آینهای است که همه کثرات را در وحدت خود منعکس میسازد، بدون آنکه ذات آن متأثر از کثرت گردد. علم الهی، با ظهور ذاتی، از قیود کثرت و تمایز رها میشود.
درنگ: علم الهی، عاری از صور، متعلقات، و تمایزات است و کثرت معلومات، تأثیری بر وحدت آن ندارد.
جمعبندی بخش دوم
بخش دوم، با نقد دیدگاه اشراقی از منظر ظهورات علم، چارچوبی نوین برای فهم علم الهی ارائه میدهد. معلومات، بهعنوان ظهورات علم الهی، نه متعلقات آن، از وابستگی علم به کثرت خارجی رها شده و با بساطت ذات الهی سازگار میگردند. تمایز میان تصور و تصدیق، به دلیل قرب و بعد انکشاف، در علم الهی محو میشود و علم، بهعنوان ظهور ذاتی، همه حقایق را در بر میگیرد. این بخش، بهسان پلی است که میان دیدگاه اشراقی و فلسفه وحدت وجود پیوند میزند و راه را برای تأملات عمیقتر هموار میسازد.
بخش سوم: اشکال سوم ملاصدرا و پاسخ به آن
تبیین اشکال سوم: علم الهی و تقلیل به علم حسی
ملاصدرا در اشکال سوم خود، استدلال میکند که علم، یا تعقل، توهم، تخیل، یا احساس است و خارج از این اقسام نیست. او معتقد است که اگر علم الهی بهصورت اضافه اشراقیه تعریف شود و به موجودات مادی تعلق گیرد، به علم حسی تقلیل مییابد، زیرا متعلقات آن مادیاند. این امر، با تجرد ذات الهی ناسازگار است، زیرا علم حسی، به دلیل وابستگی به مادّیات، نمیتواند با کمال و بساطت ذات الهی همخوانی داشته باشد.
این اشکال، بهسان سنگی است که در مسیر فهم علم اشراقی قرار گرفته و پرسشی بنیادین را پیش میکشد: چگونه علم الهی میتواند به مادّیات تعلق گیرد، بدون آنکه به مادیت آلوده شود؟
درنگ: ملاصدرا معتقد است که علم اشراقی، به دلیل تعلق به مادّیات، به علم حسی تقلیل مییابد، که با تجرد ذات الهی ناسازگار است.
پاسخ ملاصدرا به اشکال خود
ملاصدرا در پاسخ به اشکال خود، تأکید دارد که این نقد به دیدگاه صدرایی وارد نیست، زیرا علم الهی در فلسفه او، مبتنی بر صور ذاتی در نفس است، نه تعلق مستقیم به مادّیات. این صور، مجرّدند و علم را از مادیت حفظ میکنند. به باور وی، علم به مادّیات، از طریق صور ذهنی مجرّد صورت میگیرد، نه از طریق تعلق مستقیم به اشیاء خارجی. بنابراین، علم الهی، به دلیل تجرد صور ذاتی، از اشکال مادیت مصون میماند.
این پاسخ، بهسان سپری است که علم الهی را از تیرهای اشکال مادیت حفظ میکند. ملاصدرا، با تأکید بر صور ذاتی، علم الهی را از وابستگی به مادّیات رها میسازد.
درنگ: در فلسفه صدرایی، علم الهی از طریق صور ذاتی مجرّد صورت میگیرد، که آن را از مادیت حفظ میکند.
نقد پاسخ ملاصدرا
درسگفتار، پاسخ ملاصدرا را ناکافی میداند و استدلال میکند که صور ذاتی نیز نمیتوانند علم به اشیاء خارجی را بهطور کامل تبیین کنند. اگر صور ذاتی، معلوم اصلی باشند، علم به اشیاء خارجی چگونه تحقق مییابد؟ این پرسش، محدودیت دیدگاه صدرایی را در تبیین علم به مادّیات نشان میدهد، زیرا صور ذاتی، خود جایگزینی برای اشیاء خارجیاند و نمیتوانند بهطور کامل علم به اشیاء خارجی را توضیح دهند.
این نقد، بهسان نسیمی است که غبار سوءتفاهمات را از دیدگاه صدرایی میزداید و پرسشهایی نوین را در برابر آن قرار میدهد. علم الهی، بهعنوان حقیقتی متعالی، نیازمند تبیینی است که فراتر از صور ذاتی باشد.
درنگ: صور ذاتی در دیدگاه صدرایی، نمیتوانند علم به اشیاء خارجی را بهطور کامل تبیین کنند، زیرا خود جایگزینی برای معلومات خارجیاند.
دفاع از شیخ اشراق در برابر اشکال سوم
درسگفتار، با دفاع از شیخ سهروردی، تأکید دارد که اضافه اشراقیه، رابطهای مقولی نیست که متعلق آن، علم را مادّی کند. علم الهی، علت ظهور معلومات است، نه متأثر از آنها. برخلاف اضافه مقولی، که دو طرف آن متمایزند و کثرت ایجاد میکنند، اضافه اشراقیه، رابطهای نورانی و غیرمادّی است که علم را از تأثیرپذیری مادّیات مصون میدارد. این دیدگاه، اشکال ملاصدرا را که علم اشراقی را به علم حسی تقلیل میدهد، برطرف میکند.
این دفاع، بهسان نوری است که تاریکیهای اشکال مادیت را روشن میسازد. اضافه اشراقیه، با ماهیت غیرمقولی خود، علم الهی را بهعنوان علتی متعالی برای ظهور معلومات تبیین میکند.
درنگ: اضافه اشراقیه، رابطهای غیرمقولی و نورانی است که علم الهی را از تأثیرپذیری مادّیات مصون میدارد.
تبیین ظهور معلومات بهواسطه علم
درسگفتار، علم الهی را علت ظهور معلومات میداند، نه متأثر از آنها. تغییرات معلومات، ظهورات علماند و تأثیری بر ذات علم ندارند. این دیدگاه، با تأکید بر علّیت علم الهی، تغییرات معلومات را به تجلیات علم نسبت میدهد و اشکال ملاصدرا را که علم اشراقی را متأثر از مادّیات میداند، برطرف میکند. علم الهی، بهسان سرچشمهای است که همه معلومات از آن جاری میشوند، بدون آنکه ذات آن از تغییرات معلومات متأثر گردد.
این تبیین، بهسان جویباری است که از سرچشمه ذات الهی جاری شده و همه کثرات را در وحدت خود در بر میگیرد. علم الهی، با علّیت ذاتی، از قیود تغییرات مادّی رها میشود.
درنگ: علم الهی، علت ظهور معلومات است و تغییرات معلومات، تأثیری بر ذات علم ندارند.
جمعبندی بخش سوم
بخش سوم، با بررسی اشکال سوم ملاصدرا و پاسخ به آن، چارچوبی برای فهم علم الهی در برابر چالش مادیت ارائه میدهد. ملاصدرا، با تلقی علم اشراقی بهعنوان علم حسی، آن را با تجرد ذات الهی ناسازگار میداند، اما درسگفتار، با تأکید بر ماهیت غیرمقولی اضافه اشراقیه و علّیت علم الهی، این اشکال را رد میکند. پاسخ ملاصدرا، که مبتنی بر صور ذاتی است، ناکافی تلقی شده و دیدگاه ظهورات علم، بهعنوان راهحلی جامع، علم الهی را از قیود مادیت رها میسازد. این بخش، بهسان قلهای است که پژوهشگر را به سوی افقهای بلند معرفت هدایت میکند.
بخش چهارم: علم الهی بهعنوان انکشاف صافی
رد اشکال قبل و بعد در علم الهی
درسگفتار، اشکال قبل و بعد در علم الهی را رد کرده و تأکید دارد که علم الهی، ذاتی و حضوری است و معلومات، ظهورات آناند. این علم، پیش و پس از خلقت، یکسان است و نیازی به تغییر یا تأثیرپذیری از معلومات ندارد. برخلاف دیدگاه اشراقی که علم را به متعلقات خارجی وابسته میداند، این دیدگاه، علم الهی را بهعنوان حقیقتی ذاتی میبیند که همه معلومات را در خود جای داده و از محدودیتهای زمانی و مکانی مبراست.
این دیدگاه، بهسان آسمانی است که همه ستارگان عالم را در خود جای داده و از تغییرات آنها بینیاز است. علم الهی، با ذات حضوری خود، از قیود قبل و بعد رها میشود.
درنگ: علم الهی، ذاتی و حضوری است و پیش و پس از خلقت یکسان است، بدون تأثیرپذیری از معلومات.
علم الهی بهعنوان انکشاف صافی
درسگفتار، علم الهی را انکشاف صافی میداند که عاری از صور، حصول، و کثرت است. این انکشاف، در مراتب مختلف، از سالک و عارف گرفته تا کافر و زنديق، ظهور مییابد، اما در ذات الهی، کامل و یکپارچه است. انکشاف صافی، به معنای آگاهی بیواسطه و ذاتی است که همه معلومات را در بر میگیرد، بدون آنکه به صور حصولی یا تمایزات منطقی وابسته باشد. این دیدگاه، علم الهی را از قیود مادیت و کثرت رها میسازد.
این تبیین، بهسان نوری است که همه تاریکیهای کثرت و مادیت را در خود محو میسازد. علم الهی، با انکشاف صافی، همه حقایق را در وحدت ذاتی خود منعکس میکند.
درنگ: علم الهی، انکشاف صافی است که عاری از صور، حصول، و کثرت بوده و در ذات الهی، کامل و یکپارچه است.
عشق بهعنوان مبنای انکشاف
درسگفتار، با اشاره به عشق، تأکید دارد که انکشاف حقیقی، از عشق الهی ناشی میشود. عشق، بهعنوان نیروی وحدتبخش، علم الهی را به انکشاف ذاتی و بیواسطه تبدیل میکند. بدون عشق، علم به کذب تبدیل میشود، زیرا تنها عشق است که حقیقت را در پرتو خود آشکار میسازد. این دیدگاه، علم الهی را بهعنوان تجلی عشق الهی تبیین میکند که همه معلومات را در وحدت ذاتی خود در بر میگیرد.
این تبیین، بهسان آتشی است که از عشق الهی شعلهور شده و همه حقایق را در نور خود روشن میسازد. عشق، بهعنوان مبنای انکشاف، علم الهی را از قیود صوری و حصولی رها میکند.
درنگ: عشق الهی، مبنای انکشاف حقیقی است و علم الهی را بهعنوان تجلی ذاتی و بیواسطه تبیین میکند.
جمعبندی بخش چهارم
بخش چهارم، با تبیین علم الهی بهعنوان انکشاف صافی، چارچوبی عرفانی و فلسفی برای فهم حقیقت علم ارائه میدهد. علم الهی، با ذات حضوری و بیواسطه خود، از قیود قبل و بعد، صور حصولی، و کثرت رها شده و بهعنوان انکشاف صافی، همه معلومات را در بر میگیرد. عشق الهی، بهعنوان مبنای این انکشاف، علم را به تجلی ذاتی حق تبدیل میکند. این بخش، بهسان باغی است که گلهای معرفت را در خود پرورانده و راه را برای تأملات عمیقتر هموار میسازد.
بخش پنجم: وحدت ذاتی علم الهی و ظهورات آن
علم الهی و وحدت ذاتی
درسگفتار، علم الهی را بهعنوان حقیقتی ذاتی و حضوری تبیین میکند که همه هستی، ظهورات آن است. همه معلومات، اعم از ظاهر و باطن، در محضر علم الهی قرار دارند و نیازی به کثرت یا تغییر در ذات علم نیست. علم الهی، بهسان سرچشمهای است که همه معلومات، از باطن تا ظاهر، از آن جاری میشوند و در وحدت ذاتی آن محو میگردند.
این دیدگاه، با استناد به آیه شریفه قرآن کریم، «هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ وَهُوَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ» [مطلب حذف شد] )، علم الهی را بهعنوان حقیقتی معرفی میکند که همه کثرات را در وحدت خود در بر گرفته و از قیود زمان و مکان مبراست.
درنگ: علم الهی، حقیقتی ذاتی و حضوری است که همه معلومات، اعم از ظاهر و باطن، ظهورات آناند و در وحدت ذاتی آن محو میگردند.
ظهورات علم در مراتب مختلف
درسگفتار تأکید دارد که علم، در مراتب مختلف، از سالک و عارف تا کافر و زنديق، بهصورت انکشاف ظهور مییابد. انکشاف عارف، صافی و بیواسطه است، در حالی که انکشاف کافر، کدر و محدود است. با این حال، همه این مراتب، از یک حقیقت واحد، یعنی علم الهی، نشأت میگیرند. این دیدگاه، علم را بهعنوان حقیقتی یکپارچه میبیند که در ظهورات گوناگون، از صافی تا کدر، متجلی میشود.
این تبیین، بهسان آینهای است که حقیقت علم را در مراتب گوناگون منعکس میسازد، اما ذات آن، همواره واحد و بیواسطه باقی میماند.
درنگ: علم الهی، در مراتب مختلف، از عارف تا کافر، بهصورت انکشاف ظهور مییابد، اما ذات آن، واحد و بیواسطه است.
رؤیت اولیای خدا و انکشاف بیواسطه
درسگفتار، با اشاره به رؤیت اولیای خدا، تأکید دارد که انکشاف در نزد اولیا، به دلیل صافی و بیواسطه بودن، از قیود بصری و مادی رها است. اولیای خدا، با عمل به تکلیف، به رؤیت بیواسطه دست مییابند که عاری از نسيان و محدودیت است. این رؤیت، بهسان نوری است که از ذات حق ساطع شده و همه حقایق را در پرتو خود آشکار میسازد.
این دیدگاه، با استناد به آیه شریفه قرآن کریم، «وَمَا کَانَ لِبَشَرٍ أَنْ یُکَلِّمَهُ اللَّهُ إِلَّا وَحْیًا أَوْ مِنْ وَرَاءِ حِجَابٍ» [مطلب حذف شد] )، رؤیت اولیا را بهعنوان انکشافی بیواسطه تبیین میکند که فراتر از قیود مادی است.
درنگ: رؤیت اولیای خدا، انکشافی صافی و بیواسطه است که از قیود بصری و مادی رها بوده و همه حقایق را در بر میگیرد.
جمعبندی بخش پنجم
بخش پنجم، با تبیین علم الهی بهعنوان حقیقتی ذاتی و حضوری، چارچوبی عرفانی برای فهم ظهورات علم ارائه میدهد. علم الهی، با وحدت ذاتی خود، همه معلومات را در بر گرفته و از قیود کثرت و تغییر مبراست. ظهورات علم، در مراتب مختلف، از عارف تا کافر، متجلی میشود، اما ذات علم، همواره واحد و بیواسطه باقی میماند. رؤیت اولیای خدا، بهعنوان انکشافی صافی، این حقیقت را روشنتر میسازد. این بخش، بهسان قلهای است که افقهای معرفت را به روی پژوهشگر میگشاید.
نتیجهگیری و تأملات نهایی
درسگفتار شماره ۲۵۹، با کاوش در پیچیدگیهای علم الهی، به نقد و تحلیل دیدگاه اشراقی شیخ سهروردی در پرتو فلسفه صدرایی پرداخته است. ملاصدرا، با طرح دو اشکال بنیادین، علم اشراقی را به دلیل ناسازگاری با تقسیمبندی منطقی علم به تصور و تصدیق و تقلیل به علم حسی مورد نقد قرار داده است. اما درسگفتار، با تأکید بر استقلال تعریف اشراقی، مراتب متفاوت اضافه اشراقیه، و ماهیت غیرمقولی آن، این اشکالات را رد کرده و علم الهی را بهعنوان انکشاف صافی و ظهور ذاتی تبیین میکند.
معلومات، بهعنوان ظهورات علم الهی، نه متعلقات خارجی، از کثرت و مادیت رها شده و در وحدت ذاتی علم محو میگردند. عشق الهی، بهعنوان مبنای انکشاف، علم را به تجلی ذاتی حق تبدیل میکند. این دیدگاه، با استناد به آیات قرآن کریم، مانند «هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ وَهُوَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ» [مطلب حذف شد] )، علم الهی را بهعنوان حقیقتی متعالی معرفی میکند که همه کثرات را در وحدت خود در بر میگیرد. این گفتار، پژوهشگران فلسفه اسلامی را به تأمل در رابطه میان وحدت ذات الهی و ظهورات آن دعوت میکند، تا با نگاهی ژرفتر، حقیقت علم الهی را در پرتو وحدت وجود کاوش کنند.