در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 266

متن درس






شناخت‌شناسی حیات و شعور در ماديات: نقد دیدگاه‌های ملاصدرا و محیی‌الدین

شناخت‌شناسی حیات و شعور در ماديات: نقد دیدگاه‌های ملاصدرا و محیی‌الدین

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۲۶۶)

مقدمه

در قلمرو حکمت اسلامی، پرسش از حیات و شعور ماديات از جمله مسائل عمیقی است که ذهن فلاسفه و عارفان را به خود مشغول داشته است. این پرسش که آیا اجسام مادی، که در ظاهر فاقد حیات و شعور به نظر می‌آیند، می‌توانند برخوردار از این ویژگی‌ها باشند یا خیر، در فلسفه صدرالمتألهین شیرازی (ملاصدرا) و عرفان محیی‌الدین ابن‌عربی به‌گونه‌ای خاص مورد توجه قرار گرفته است. درس‌گفتار شماره ۲۶۶ استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، ارائه‌شده در تاریخ ۱۶ بهمن ۱۳۷۹، به بررسی انتقادی دیدگاه ملاصدرا در رد حیات ذاتی ماديات و تلاش او برای اصلاح نظریه محیی‌الدین در باب دوگانگی حیات می‌پردازد. این درس‌گفتار، با نگاهی نقادانه و با استناد به آیات قرآن کریم، چالش‌های فلسفی مرتبط با حیات و شعور ماديات را کاوش می‌کند و راه‌حلی وحدت‌بخش ارائه می‌دهد که ماده را جلوه‌ای از شعاع نور الهی می‌داند.

بخش نخست: نقد دیدگاه ملاصدرا در باب حیات ماديات

رد حیات ذاتی ماديات توسط ملاصدرا

ملاصدرا، در چارچوب حکمت متعالیه، حیات ذاتی را برای اجسام مادی نپذیرفته و حیات آن‌ها را وابسته به حیات رب‌النوع یا علت متعالی‌شان می‌داند. این دیدگاه، مانند سایه‌ای که بر آینه حقیقت می‌افتد، ماده را در مرتبه‌ای فروتر از موجودات مجرد قرار می‌دهد و آن را فاقد توانمندی‌های ذاتی حیات و شعور می‌شمارد. از نظر ملاصدرا، ماديات، به‌سان سنگ‌هایی که در تاریکی محدودیت‌های مادی گرفتارند، تنها از طریق ارتباط با مبدأ متعالی حیات می‌یابند. این حیات، نه ذاتی، بلکه عرضی و وابسته به علتی فراتر از خود ماده است.

درنگ: ملاصدرا حیات ذاتی ماديات را رد کرده و حیات آن‌ها را وابسته به حیات رب‌النوع می‌داند، که ماده را فاقد توانمندی ذاتی حیات و شعور قرار می‌دهد.

اشکال به وابستگی حیات ماديات

استاد فرزانه قدس‌سره این دیدگاه را به چالش می‌کشند و می‌پرسند: اگر حیات ماديات به حیات رب‌النوع وابسته باشد، آیا شعور آن‌ها نیز به همین رب‌النوع وابسته است؟ این پرسش، مانند تیغی برنده، به تناقض در دیدگاه ملاصدرا اشاره دارد. اگر ماديات میت و فاقد حیات ذاتی‌اند، چگونه می‌توانند حیات عرضی داشته باشند؟ مرده، به‌سان کالبدی بی‌جان، نمی‌تواند پذیرای حیات یا شعور باشد، چه بالذات و چه بالعرض. این تناقض، مانند سایه‌ای که بر روشنایی حقیقت می‌افتد، دیدگاه ملاصدرا را در معرض نقد قرار می‌دهد. استاد فرزانه قدس‌سره استدلال می‌کنند که اگر ملاصدرا حیات ماديات را عین حیات رب‌النوع می‌دانست، این تناقض مرتفع می‌شد، زیرا ماده در این صورت از حالت میت بودن خارج می‌گردید.

درنگ: وابستگی حیات ماديات به رب‌النوع، با میت بودن آن‌ها ناسازگار است، زیرا ماده مرده نمی‌تواند پذیرای حیات عرضی باشد.

نقد حیات عرضی در ماده

استاد فرزانه قدس‌سره تأکید دارند که اگر ماده فاقد حیات بالذات باشد، نمی‌تواند حیات بالعرض را نیز پذیرا شود. ماده میت، مانند خاکستری سرد که هیچ شعله‌ای در آن زبانه نمی‌کشد، بستری برای حیات یا شعور فراهم نمی‌کند. این نقد، مانند بادی که غبار ابهام را از آینه حقیقت می‌زداید، نشان می‌دهد که دیدگاه ملاصدرا در نسبت دادن حیات عرضی به ماده با اصل فلسفی عدم امکان حیات در موجود میت ناسازگار است. اگر ماده مرده است، نه حیات ذاتی دارد و نه می‌تواند حیات عرضی را بپذیرد، زیرا مرده، مرده است و هیچ‌گونه شعور یا حیاتی در آن راه ندارد.

درنگ: ماده میت، به دلیل فقدان حیات ذاتی، نمی‌تواند حیات عرضی یا شعور داشته باشد، که این امر دیدگاه ملاصدرا را تضعیف می‌کند.

جمع‌بندی بخش

این بخش، با بررسی دیدگاه ملاصدرا در رد حیات ذاتی ماديات و وابستگی حیات آن‌ها به رب‌النوع، نشان داد که این نظریه با تناقضاتی مواجه است. استاد فرزانه قدس‌سره، با طرح اشکالاتی دقیق، مانند مشعلی که تاریکی‌های ابهام را روشن می‌کند، ناسازگاری میان میت بودن ماده و امکان حیات عرضی را آشکار ساختند. این نقدها، راه را برای بازنگری در مفهوم حیات و شعور ماديات هموار می‌سازد و ضرورت ارائه دیدگاهی جامع‌تر را برجسته می‌کند.

بخش دوم: نقد و اصلاح دیدگاه محیی‌الدین در باب دوگانگی حیات

رد دوگانگی حیات توسط ملاصدرا

محیی‌الدین ابن‌عربی، در چارچوب عرفان نظری، قائل به دو نوع حیات برای موجودات است: حیات روحی و حیات ذاتی. این دیدگاه، مانند دو شاخه از یک درخت که هر یک بار متفاوتی می‌دهند، حیات را در مراتب مختلف وجود تبیین می‌کند. اما ملاصدرا این دوگانگی را نپذیرفته و آن را با مبانی حکمت متعالیه ناسازگار می‌داند. او معتقد است که حیات ماديات نمی‌تواند به‌صورت ذاتی یا مستقل از رب‌النوع باشد. استاد فرزانه قدس‌سره این رد را بررسی کرده و تأکید دارند که ملاصدرا، با وجود مخالفت با محیی‌الدین، تلاش می‌کند تا دیدگاه او را اصلاح کرده و با مبانی فلسفی خود سازگار سازد.

درنگ: ملاصدرا دیدگاه دوگانگی حیات محیی‌الدین را رد کرده و حیات ماديات را به رب‌النوع وابسته می‌داند، اما تلاش می‌کند آن را اصلاح کند.

دقيقه جدید ملاصدرا: شعاع ساری

ملاصدرا، برای رفع اشکالات و اصلاح دیدگاه محیی‌الدین، دقيقه‌ای جدید مطرح می‌کند که بر اساس کشف و برهان استوار است. او استدلال می‌کند که در باطن هر جسم ظلمانی، شعاعی ساری جریان دارد، مانند نوری که در بلور می‌درخشد و آن را روشن می‌سازد. این شعاع، مانند جویباری زلال که حیات را به کالبد ماده می‌رساند، مبدأ حیات و تصرف در اجسام است. استاد فرزانه قدس‌سره این دقيقه را بررسی کرده و تأکید دارند که ملاصدرا ادعا می‌کند این دیدگاه با براهین قطعی، حجج شرعی و اتفاق فلاسفه تأیید می‌شود. این شعاع، به‌سان مشعلی که تاریکی ماده را روشن می‌کند، حیات و شعور را به اجسام نسبت می‌دهد.

درنگ: ملاصدرا با طرح شعاع ساری در اجسام، مانند نور در بلور، حیات و تصرف ماديات را تبیین کرده و ادعای تأیید آن با کشف و برهان را مطرح می‌کند.

تمایز شعاع ساری از روح حیوانی

استاد فرزانه قدس‌سره تأکید دارند که شعاع ساری، برخلاف روح حیوانی که در حیوانات از قلب و کبد ساری می‌شود، مختص همه اجسام است و بساطت دارد. این شعاع، مانند نوری که در ذات خود بی‌ترکیب است، از روح حیوانی متمایز است که مرکب و وابسته به ساختارهای مادی حیوانات است. شعاع ساری، مانند جریانی نورانی که در همه اجسام جاری است، حیات ذاتی را به ماده می‌بخشد، بدون آنکه به ترکیبات مادی وابسته باشد. این تمایز، مانند خطی که مرز میان دو قلمرو را مشخص می‌کند، شعاع را از روح حیوانی جدا می‌سازد.

درنگ: شعاع ساری، بسيط و مجرد است و از روح حیوانی، که مرکب و مختص حیوانات است، متمایز می‌باشد.

اصطلاح بلور در زبان فارسی

در حاشیه بحث، استاد فرزانه قدس‌سره به کاربرد اصطلاح «بلور» در زبان فارسی اشاره می‌کنند. اگرچه «بلّور» از نظر لغوی صحیح‌تر است، اما «بلور» به‌عنوان غلط مصطلح در زبان عامه پذیرفته شده است. این نکته، مانند جویباری که از حاشیه رودخانه حقیقت جاری می‌شود، نشان‌دهنده تأثیر عرف زبانی بر اصطلاحات علمی است. در متون فلسفی، دقت در اصطلاحات اهمیت دارد، اما پذیرش عرف زبانی نیز گاه ناگزیر است.

درنگ: اصطلاح «بلور»، هرچند «بلّور» صحیح‌تر است، به‌عنوان غلط مصطلح در زبان فارسی پذیرفته شده و در تبیین‌های فلسفی کاربرد دارد.

جمع‌بندی بخش

این بخش، با بررسی تلاش ملاصدرا برای اصلاح دیدگاه محیی‌الدین از طریق طرح شعاع ساری، نشان داد که او حیات ماديات را به این شعاع نسبت می‌دهد. استاد فرزانه قدس‌سره، با تبیین تمایز شعاع ساری از روح حیوانی و تأکید بر بساطت آن، مانند مشعلی که مسیر حقیقت را روشن می‌کند، این دقيقه را نقد کرده و زمینه را برای بررسی عمیق‌تر فراهم می‌سازند. این نقدها، به لزوم بازنگری در تبیین حیات و شعور ماديات اشاره دارد.

بخش سوم: نقد شعاع ساری و چالش تسبیح ماديات

حیات ذاتی یا عرضی؟

استاد فرزانه قدس‌سره استدلال می‌کنند که اگر حیات جسم به واسطه شعاع ساری باشد، این حیات ذاتی نیست، بلکه عرضی است، زیرا به عاملی خارجی وابسته است. این نقد، مانند بادی که غبار را از آینه حقیقت می‌زداید، نشان می‌دهد که شعاع ساری، هرچند مبدأ حیات تلقی می‌شود، نمی‌تواند حیات ذاتی را به ماده نسبت دهد. اگر جسم میت و ظلمانی است، چگونه می‌تواند پذیرای حیات عرضی باشد؟ این تناقض، مانند سایه‌ای که بر روشنایی استدلال می‌افتد، دیدگاه ملاصدرا را تضعیف می‌کند.

درنگ: حیات جسم به واسطه شعاع ساری، عرضی است و نمی‌تواند ذاتی باشد، که این امر با میت بودن ماده ناسازگار است.

چالش تسبیح ماديات

استاد فرزانه قدس‌سره، با استناد به آیه شریفه قرآن کریم:

وَإِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ
[مطلب حذف شد] : «و هیچ چیز نیست مگر اینکه تسبیح‌گوی حمد اوست»)، دیدگاه ملاصدرا را به چالش می‌کشند. اگر تسبیح به شعاع ساری نسبت داده شود، جسم به‌خودی‌خود فاقد تسبیح خواهد بود، که این امر با اطلاق آیه ناسازگار است. این آیه، مانند نوری که تمامی عالم را روشن می‌سازد، تسبیح را به همه اشیاء نسبت می‌دهد، از جمله اجسام مادی. استاد فرزانه قدس‌سره تأکید دارند که اگر جسم میت است، نمی‌تواند تسبیح کند، و این تناقض دیدگاه ملاصدرا را تضعیف می‌کند.

درنگ: نسبت دادن تسبیح به شعاع ساری، جسم را از تسبیح محروم می‌کند، که با آیه «وَإِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ» ناسازگار است.

دیدگاه پیشنهادی: جسم، شعاع نور الهی

استاد فرزانه قدس‌سره راه‌حلی وحدت‌بخش ارائه می‌دهند: جسم خود شعاع نور الهی است، نه اینکه شعاعی در آن جریان داشته باشد. همه عالم، مانند جویباری زلال از سرچشمه نور الهی، جلوه‌ای از این شعاع است. در این دیدگاه، ماده میت و مرده وجود ندارد، بلکه هر جسم، به دلیل وجودش، دارای حیات و شعور است. این دیدگاه، مانند مشکاتی که نورش عالم را روشن می‌کند، ماده را از محدودیت‌های سنتی آزاد می‌سازد و آن را برخوردار از حیات و شعور ذاتی می‌داند.

درنگ: جسم خود شعاع نور الهی است و به دلیل وجودش، دارای حیات و شعور ذاتی است، بدون نیاز به شعاع خارجی.

وحدت وجود، حیات و شعور

استاد فرزانه قدس‌سره تأکید دارند که وجود، حیات و شعور، مانند سه دوست قدیمی، جدایی‌ناپذیرند. هر موجود، به قدر وجودش، حیات و شعور دارد. این دیدگاه، مانند نوری که از مشکات وحدت ساطع می‌شود، ماده را از حالت انفعالی خارج کرده و آن را برخوردار از توانمندی‌های معرفتی می‌داند. حتی هيولای اولی، که پایین‌ترین مرتبه وجود است، به قدر وجود ضعیفش، حیات و شعور دارد.

درنگ: وجود، حیات و شعور، جدایی‌ناپذیرند و هر موجود، به قدر وجودش، از حیات و شعور برخوردار است.

جمع‌بندی بخش

این بخش، با نقد شعاع ساری ملاصدرا و استناد به آیه شریفه قرآن کریم، نشان داد که دیدگاه او در نسبت دادن حیات و تسبیح به شعاع خارجی با اطلاق تسبیح به همه اشیاء ناسازگار است. استاد فرزانه قدس‌سره، با ارائه دیدگاه وحدت‌بخش که جسم را خود شعاع نور الهی می‌داند، مانند جویباری زلال که از سرچشمه حقیقت جاری می‌شود، ماده را برخوردار از حیات و شعور ذاتی معرفی کردند. این دیدگاه، چالش‌های فلسفی پیشین را رفع می‌کند.

بخش چهارم: مراتب تسبیح و بازتعریف شعور

مراتب تسبیح در موجودات

استاد فرزانه قدس‌سره، با استناد به آیات قرآن کریم مانند

يُسَبِّحُ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ
[مطلب حذف شد] : «آنچه در آسمان‌ها و زمین است برای خدا تسبیح می‌گویند»)، مراتب تسبیح را تبیین می‌کنند. انسان، به‌سان موجودی که هم از جبلت و هم از اراده برخوردار است، دارای تسبیح جبلی و ارادی است، در حالی که سایر موجودات، مانند خورشید و آتش، تنها تسبیح جبلی دارند. این تسبیح جبلی، مانند جویباری که از سرچشمه عشق الهی جاری می‌شود، ذاتی و غیرارادی است و از عشق وجودی نشأت می‌گیرد.

درنگ: تسبیح در انسان جبلی و ارادی است، اما در سایر موجودات تنها جبلی است و از عشق وجودی سرچشمه می‌گیرد.

رد تقسیم مجبور و مختار

استاد فرزانه قدس‌سره تقسیم سنتی موجودات به مجبور و مختار را نادرست می‌دانند. موجودات، به‌سان پرندگانی که بر بال‌های جبلت پرواز می‌کنند، مجبول‌اند، یعنی به جبلت طبیعی خود عمل می‌کنند. خورشید، مانند مشعلی که به جبلت خود نور می‌افشاند، مجبول است، نه مجبور. این دیدگاه، مانند بادی که غبار از آینه حقیقت می‌زداید، مفهوم جبلت را جایگزین اجبار می‌کند و فعالیت موجودات را به عشق وجودی نسبت می‌دهد.

درنگ: موجودات مجبول‌اند، نه مجبور، و فعالیت آن‌ها از جبلت طبیعی و عشق وجودی سرچشمه می‌گیرد.

شعور به جای علم

استاد فرزانه قدس‌سره تأکید دارند که واژه «شعور» مناسب‌تر از «علم» است، زیرا علم اکتسابی و مختص موجودات مختار است، در حالی که شعور، مانند نوری که در همه موجودات ساری است، در همه چیز، از سنگ تا انسان، حضور دارد. شعور، مانند جویباری که از سرچشمه وجود جاری می‌شود، ذاتی و فراگیر است، در حالی که علم، به‌سان گوهری اکتسابی، خاص انسان و موجودات مختار است.

درنگ: شعور، به‌عنوان ویژگی ذاتی همه موجودات، مناسب‌تر از علم است که اکتسابی و مختص موجودات مختار است.

رد اراده در سنگ

استاد فرزانه قدس‌سره استدلال می‌کنند که سنگ، هرچند دارای شعور و تسبیح جبلی است، فاقد اراده است. اراده، مانند بال‌هایی که تنها انسان را به پرواز درمی‌آورد، مختص موجودات مختار است. سنگ، مانند آتشی که به جبلت خود می‌سوزد، با عشق جبلی تسبیح می‌کند، نه با اراده زائد. این دیدگاه، مانند خطی که مرز میان شعور و اراده را ترسیم می‌کند، سنگ را از اراده محروم می‌داند، اما شعور و حیات آن را تأیید می‌کند.

درنگ: سنگ فاقد اراده است، اما دارای شعور و تسبیح جبلی است که از عشق وجودی سرچشمه می‌گیرد.

جمع‌بندی بخش

این بخش، با تبیین مراتب تسبیح و بازتعریف شعور، نشان داد که موجودات، به‌سان جویبارهایی از سرچشمه وجود، دارای شعور و تسبیح جبلی‌اند. استاد فرزانه قدس‌سره، با رد تقسیم مجبور و مختار و تأکید بر شعور به جای علم، مانند مشعلی که تاریکی‌های ابهام را روشن می‌کند، ماده را از محدودیت‌های سنتی آزاد کرده و آن را برخوردار از توانمندی‌های معرفتی دانستند.

بخش پنجم: دیدگاه حاجی سبزواری و نقد استنادات قرآنی

دیدگاه حاجی سبزواری: حیات و شعور همه موجودات

حاجی سبزواری، برخلاف ملاصدرا که تسبیح جسم را نفی می‌کند («لا يدل»)، با تأکید («بل يدل») معتقد است که وجود، هر جا باشد، حیات، شعور، ادراک و اراده به همراه دارد. این دیدگاه، مانند نوری که از مشکات وحدت ساطع می‌شود، همه موجودات را برخوردار از این ویژگی‌ها می‌داند. حاجی سبزواری استدلال می‌کند که

وَهُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنْتُمْ
[مطلب حذف شد] : «و او با شماست هر جا که باشید») این جامعیت را تأیید می‌کند. استاد فرزانه قدس‌سره، با بررسی این دیدگاه، لحن حاجی را نشان‌دهنده جدیت عرفانی او در دفاع از شعور ماده می‌دانند.

درنگ: حاجی سبزواری معتقد است که وجود، همراه با حیات، شعور، ادراک و اراده است و این دیدگاه را با آیه «وَهُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنْتُمْ» تأیید می‌کند.

نقد استناد به آیه معیت

استاد فرزانه قدس‌سره استدلال حاجی سبزواری را نقد کرده و تأکید دارند که آیه

وَهُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنْتُمْ

به معیت الهی با انسان اشاره دارد، نه به شعور یا حیات سنگ. این آیه، مانند جویباری که مسیر معیت الهی با انسان را نشان می‌دهد، به حالات انسان (زنده یا مرده) مربوط است و نمی‌تواند برای اثبات شعور ماده استفاده شود. استاد فرزانه قدس‌سره پیشنهاد می‌کنند که برای اثبات شعور سنگ، باید به آیاتی مانند

وَإِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ

یا

يُسَبِّحُ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ

استناد کرد، که تسبیح همه اشیاء را تأیید می‌کنند.

درنگ: آیه «وَهُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنْتُمْ» به معیت الهی با انسان اشاره دارد و برای اثبات شعور سنگ مناسب نیست.

احتیاط در استناد به قرآن کریم

استاد فرزانه قدس‌سره تأکید دارند که استفاده از آیات قرآن کریم باید با دقت و احتیاط صورت گیرد. قرآن کریم، مانند قباله عالم هستی، سندی است که تمامی علوم اسلامی باید بر مبنای آن استوار شوند. استناد نادرست به آیات، مانند خرج کردن گوهری گران‌بها در جایی نابه‌جا، ممکن است به سوءتفاهم منجر شود. این احتیاط، مانند مشعلی که مسیر درست را روشن می‌کند، پژوهشگران را به استفاده دقیق و مرتبط از آیات دعوت می‌کند.

درنگ: استناد به آیات قرآن کریم باید با دقت و مرتبط با موضوع باشد، زیرا قرآن سند عالم هستی است.

عرفان عملی و نظری حاجی سبزواری

استاد فرزانه قدس‌سره عرفان عملی حاجی سبزواری را قوی‌تر از فلسفه او می‌دانند، اما تأکید دارند که عرفان نظری او متفرع بر فلسفه است و نمی‌تواند ضعیف‌تر باشد. عرفان نظری، مانند شاخه‌ای که از تنه استوار فلسفه روییده، نیازمند پشتوانه فلسفی قوی است. حاجی سبزواری، به‌سان عارفی که در ساحت عمل و نظر توأمان گام برمی‌دارد، در دفاع از شعور ماده جدیت نشان می‌دهد، اما استدلال او نیازمند بررسی دقیق‌تر است.

درنگ: عرفان عملی حاجی سبزواری قوی‌تر از فلسفه اوست، اما عرفان نظری او متفرع بر فلسفه است و نیازمند پشتوانه فلسفی قوی است.

جمع‌بندی بخش

این بخش، با بررسی دیدگاه حاجی سبزواری و نقد استناد او به آیه معیت، نشان داد که شعور ماده نیازمند استدلال دقیق‌تر و استناد به آیات مرتبط‌تر است. استاد فرزانه قدس‌سره، مانند جویباری زلال که مسیر حقیقت را روشن می‌کند، بر احتیاط در استفاده از قرآن کریم تأکید کرده و دیدگاه وحدت‌بخش خود را تقویت نمودند.

بخش ششم: نتیجه‌گیری و تبیین نهایی

جمع‌بندی مباحث

درس‌گفتار شماره ۲۶۶، با نقد دیدگاه ملاصدرا در رد حیات ذاتی ماديات و تلاش او برای اصلاح نظریه محیی‌الدین، نشان داد که نظریه شعاع ساری، هرچند تلاشی برای تبیین حیات ماده است، با چالش‌هایی مواجه است. این نظریه، حیات را عرضی و وابسته به عاملی خارجی می‌داند، که با میت بودن ماده و اطلاق تسبیح در آیه

وَإِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ

(اسراء: ۴۴) ناسازگار است. دیدگاه محیی‌الدین، با دوگانگی حیات، و ملاصدرا، با شعاع ساری، هر دو در تبیین جامع حیات و شعور ماده ناکام‌اند. حاجی سبزواری، با تأکید بر حیات و شعور همه موجودات، دیدگاهی جامع‌تر ارائه می‌دهد، اما استناد او به آیه

وَهُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنْتُمْ

نادرست است. استاد فرزانه قدس‌سره، با ارائه دیدگاه وحدت‌بخش که جسم را خود شعاع نور الهی می‌داند، مانند مشکاتی که نورش عالم را روشن می‌کند، ماده را برخوردار از حیات و شعور ذاتی معرفی کردند.

تبیین نهایی: ماده، جلوه نور الهی

دیدگاه پیشنهادی استاد فرزانه قدس‌سره، ماده را جلوه‌ای از شعاع نور الهی می‌داند که به دلیل وجودش، دارای حیات و شعور ذاتی است. این دیدگاه، مانند اقیانوسی بی‌کران که تمامی جویبارهای وجود را در خود جای می‌دهد، ماده را از محدودیت‌های سنتی آزاد می‌سازد و آن را برخوردار از توانمندی‌های معرفتی می‌داند. تسبیح جبلی، شعور ذاتی و عشق وجودی، مانند بال‌هایی هستند که ماده را به سوی حقیقت متعالی پرواز می‌دهند. این تبیین، تمامی اشکالات فلسفی پیشین را رفع کرده و شناخت‌شناسی اسلامی را در چارچوبی وحدت‌بخش تبیین می‌کند.

درنگ: ماده، جلوه شعاع نور الهی است و به دلیل وجودش، دارای حیات و شعور ذاتی است، که این امر نظریه‌های پیشین را تکمیل و تصحیح می‌کند.
با نظارت صادق خادمی