متن درس
حیات ذاتی اجسام و وحدت وجود: نقد آرای ملاصدرا و حاجی سبزواری با استناد به آیه من الماء کل شیء حی
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره (جلسه ۲۶۷)
مقدمه: کاوش در حیات اجسام و نسبت آن با وحدت وجود
بحث از حیات اجسام و نسبت آن با وجود و شعور، از مسائل بنیادین فلسفه اسلامی است که در درسگفتار شماره ۲۶۷ از مجموعه درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره، ارائهشده در تاریخ ۱۸ بهمن ۱۳۷۹، مورد کاوش قرار گرفته است. این درسگفتار، با تمرکز بر نقد آرای ملاصدرا و حاجی سبزواری، به تبیین حیات ذاتی اجسام و استناد به آیه مِنَ الْمَاءِ كُلَّ شَيْءٍ [مطلب حذف شد] : «هر چیز زندهای را از آب پدید آوردیم»، میپردازد. ملاصدرا حیات اجسام را عرضی و وابسته به ربالنوع میداند، در حالی که حاجی سبزواری، با تکیه بر آرای محییالدین، حیات را ذاتی اجسام معرفی میکند. این نوشتار، با نقد این دیدگاهها و ارائه چارچوبی مبتنی بر وحدت وجود، حیات را یک حقیقت واحد با مراتب متفاوت معرفی میکند.
بخش اول: نقد دیدگاه ملاصدرا و حاجی سبزواری در باب حیات اجسام
نقد دیدگاه ملاصدرا در نفی حیات ذاتی اجسام
ملاصدرا، در چارچوب حکمت متعالیه، حیات اجسام را عرضی و وابسته به ربالنوع میداند و معتقد است که اجسام، به دلیل مادیت، فاقد حیات ذاتیاند. این دیدگاه، که حیات را به صور مجرد یا ربالنوع نسبت میدهد، از سوی استاد فرزانه قدسسره مورد نقد قرار گرفته است. حیات، بهمثابه نوری که در همه مراتب وجود ساری است، ذاتی هر موجودی است و نمیتوان آن را به عوامل عرضی محدود کرد.
درنگ: حیات، چونان جریانی زلال که در همه موجودات جاری است، ذاتی اجسام است و نظریه ربالنوع ملاصدرا، از تبیین این حقیقت بازمیماند.
این نقد، چونان کلیدی که قفل محدودیتهای صدرایی را میگشاید، حیات را از انحصار مجردات آزاد میسازد و آن را در همه مراتب وجود جاری میداند.
دیدگاه حاجی سبزواری در دفاع از حیات ذاتی
حاجی سبزواری، با رد دیدگاه ملاصدرا، حیات را ذاتی اجسام میداند و معتقد است که نفی حیات ذاتی، به معنای پذیرش موت و ظلمت در اجسام، نادرست است. وی، با استناد به آرای محییالدین، تأکید دارد که اجسام، اگرچه فاقد حیات حیوانی یا نباتیاند، اما دارای حیات ذاتیاند که از وجودشان جداییناپذیر است.
درنگ: حاجی سبزواری، چونان باغبانی که حیات را در هر شاخه و برگ میبیند، اجسام را برخوردار از حیات ذاتی میداند و نفی آن را ناسازگار با وجود میشمارد.
این دیدگاه، چونان آیینهای که نور وجود را بازمیتاباند، بر وحدت وجود و حیات تأکید دارد، اما تفسیر عرفانی حاجی از آیه قرآنی، مورد نقد قرار میگیرد.
نقد دفاع حاجی سبزواری از محییالدین
حاجی سبزواری، در دفاع از محییالدین، تلاش میکند حیات را ذاتی اجسام معرفی کند، اما این دفاع، به دلیل تقسیمبندی حیات به اقسام مختلف و تفسیر عرفانی آیه، با چالشهایی مواجه است. استاد فرزانه قدسسره، ضمن تأیید اصل حیات ذاتی، تقسیمبندی حاجی و تفسیر عرفانی وی را ناکافی میدانند.
درنگ: دفاع حاجی از محییالدین، چونان تلاشی برای گشودن دریچهای به حقیقت حیات، ارزشمند است، اما تقسیمبندیهای وی، راه را بر فهم وحدت حیات میبندد.
این نقد، چونان تیغی که شاخههای زائد را میچیند، بر ضرورت وحدت حیات و اجتناب از تقسیمبندیهای غیرضروری تأکید دارد.
جمعبندی بخش اول
درسگفتار، با نقد دیدگاه ملاصدرا که حیات اجسام را عرضی میداند، و دفاع حاجی سبزواری از حیات ذاتی با تکیه بر محییالدین، چارچوبی برای فهم حیات ارائه میدهد. ملاصدرا حیات را به ربالنوع وابسته میداند، در حالی که حاجی، با تأکید بر حیات ذاتی، دیدگاه صدرایی را رد میکند. نقد استاد فرزانه قدسسره، ضمن تأیید حیات ذاتی، بر محدودیتهای تقسیمبندیهای حاجی و تفسیر عرفانی وی تمرکز دارد.
بخش دوم: تبیین آیه من الماء کل شیء حی و حیات مادی
ظهور آیه و تأکید بر آب مادی
آیه مِنَ الْمَاءِ كُلَّ شَيْءٍ [مطلب حذف شد] : «هر چیز زندهای را از آب پدید آوردیم»، بر نقش آب بهعنوان ماده اولیه خلقت موجودات مادی تأکید دارد. این آیه، حیات همه موجودات مادی را به آب نسبت میدهد و شامل مجردات، مانند ملائکه یا عرش، نمیشود.
درنگ: آیه مِنَ الْمَاءِ كُلَّ شَيْءٍ حَيٍّ، چونان چشمهای زلال، حیات موجودات مادی را به آب پیوند میدهد و از تعمیم به مجردات بازمیماند.
این تأکید، چونان سندی الهی، بر ماده آب بهعنوان مبدأ خلقت مادی دلالت دارد و هرگونه تاویل عرفانی را نفی میکند.
نقد تفسیر عرفانی حاجی سبزواری از «ماء»
حاجی سبزواری، «ماء» را به حیات وجود تاویل میکند و معتقد است که مراد از آب، حیات ذاتی است. این تفسیر، از ظاهر آیه که بر آب مادی تأکید دارد، فاصله گرفته و به تاویلات عرفانی گرایش دارد. استاد فرزانه قدسسره، این تاویل را غیرضروری و ناسازگار با ظهور آیه میدانند.
درنگ: تفسیر «ماء» به حیات وجود، چونان پردهای که حقیقت ظاهر آیه را میپوشاند، با ظهور قرآنی ناسازگار است و آب را باید به معنای مادی آن فهمید.
این نقد، چونان نوری که تاریکیهای تاویل عرفانی را میزداید، بر ضرورت پایبندی به ظاهر آیه تأکید دارد.
آب بهعنوان ماده اولیه خلقت
آیه قرآنی، آب را ماده اولیه خلقت موجودات مادی معرفی میکند. متن درسگفتار، با تمایز میان موجودات ابداعی (اولیه) و خلقی (ثانویه)، آب را مبدأ همه موجودات مادی، از جمله انسان و جن، میداند. حتی آتش، که در خلقت جن نقش دارد، خود از آب پدید آمده است.
درنگ: آب، چونان ریشهای که همه شاخههای عالم مادی را تغذیه میکند، ماده اولیه خلقت است و حتی آتش نیز از آن سرچشمه میگیرد.
این دیدگاه، چونان جریانی زلال، بر وحدت ماده اولیه در خلقت مادی تأکید دارد و تعمیم آیه به مجردات را نفی میکند.
خلقت انسان و جن در چارچوب آیه
متن، خلقت انسان از طین (گل) را نتیجه ترکیب آب و خاک، و خلقت جن از آتش را زیرمجموعه آب میداند. طین، بهعنوان مادهای مرکب از آب و خاک، و آتش، بهعنوان محصولی از آب، در چارچوب آیه مِنَ الْمَاءِ كُلَّ شَيْءٍ حَيٍّ قرار میگیرند.
درنگ: انسان از طین و جن از آتش، چونان شاخههایی از درخت آب، در چارچوب خلقت مادی از آب قرار میگیرند.
این تبیین، چونان آیینهای که وحدت ماده اولیه را بازمیتاباند، بر نقش آب بهعنوان مبدأ خلقت تأکید دارد.
نقد تعمیم آیه به مجردات
تعمیم آیه به مجردات، مانند ملائکه یا عرش، با ظهور آیه ناسازگار است. متن، با مثال کلمات و حروف، استدلال میکند که «کل شیء» در آیه، به موجودات مادی محدود است، همانگونه که کلمات از حروفاند، اما دیوار یا آسمان از حروف نیستند.
درنگ: «کل شیء» در آیه، چونان دایرهای که تنها موجودات مادی را در بر میگیرد، شامل مجردات نمیشود و تعمیم آن نادرست است.
این استدلال، چونان خطی که مرز میان مادی و مجرد را ترسیم میکند، بر دقت در مقسم و اقسام آیه تأکید دارد.
جمعبندی بخش دوم
آیه مِنَ الْمَاءِ كُلَّ شَيْءٍ حَيٍّ، با تأکید بر آب بهعنوان ماده اولیه خلقت مادی، حیات موجودات مادی را تبیین میکند. تفسیر عرفانی حاجی سبزواری، که «ماء» را حیات وجود میداند، از ظاهر آیه فاصله گرفته و مورد نقد قرار میگیرد. آب، مبدأ خلقت انسان، جن و همه موجودات مادی است، و تعمیم آیه به مجردات، با ظهور قرآنی ناسازگار است.
بخش سوم: وحدت حیات و مراتب ظهور
همبستگی وجود، حیات و شعور
متن درسگفتار تأکید دارد که وجود، حیات و شعور از یکدیگر جداییناپذیرند. هر موجودی، به دلیل دارا بودن وجود، از حیات و شعور ذاتی برخوردار است. این اصل، ریشه در فلسفه وحدت وجود دارد که وجود را عین حیات و شعور میداند.
درنگ: وجود، چونان نوری که حیات و شعور را در خود دارد، همه موجودات را به قدر مرتبه وجودشان برخوردار از حیات و شعور میسازد.
این دیدگاه، چونان پلی که وجود را به حیات و شعور پیوند میدهد، نفی حیات ذاتی اجسام را ناسازگار با وحدت وجود میداند.
نقد تقسیم حیات به اقسام مختلف
حاجی سبزواری حیات را به سه قسم جسمی، حیوانی و انسانی تقسیم میکند، اما متن این تقسیمبندی را رد کرده و حیات را یک حقیقت واحد با مراتب متفاوت میداند. حیات، در مراتب مختلف، از سنگ تا انسان، ظهورات یک حقیقت متصل است.
درنگ: حیات، چونان جریانی واحد که در مراتب مختلف ظهور مییابد، یک حقیقت متصل است و تقسیم آن به اقسام، اعتباری است.
این نقد، چونان تیغی که شاخههای زائد تقسیمبندی را میچیند، بر وحدت حیات تأکید دارد.
مثال کش و اتصال مراتب
متن، با مثال کش که با کشیده شدن طول آن افزایش مییابد، مراتب حیات را متصل و غیرمنفصل معرفی میکند. حیات، از سنگ تا انسان، مراتب یک حقیقت واحد است، نه اقسام متمایز.
درنگ: حیات، چونان کشی که در مراتب مختلف امتداد مییابد، یک حقیقت متصل است و مراتب آن، از سنگ تا انسان، در وحدت آن مندمجاند.
این تمثیل، چونان آیینهای که اتصال مراتب هستی را بازمیتاباند، بر وحدت حیات تأکید دارد.
مثال خط و هندسه
متن، با مثال خط که با تغییر زاویه به اشکال مختلف تبدیل میشود، هستی را یک حقیقت متصل با ظهورات متفاوت معرفی میکند. حیات، در مراتب مختلف، ظهور یک حقیقت واحد است.
درنگ: حیات، چونان خطی که در اشکال گوناگون ظهور مییابد، یک حقیقت واحد است و مراتب آن، از جسمی تا انسانی، در وحدت آن متجلیاند.
این تمثیل، چونان نوری که هندسه هستی را روشن میکند، بر اتصال مراتب حیات تأکید دارد.
مثال تابلوهای کیلومتری
متن، با مثال تابلوهای کیلومتری، تقسیمبندی حیات به اقسام را اعتباری میداند. همانگونه که تابلوهای کیلومتری نشانهگذاریهای اعتباریاند، تقسیم حیات به جسمی، نباتی و حیوانی نیز اعتباری است.
درنگ: تقسیم حیات به اقسام، چونان تابلوهای اعتباری در مسیر وجود، تنها نشانهگذاری است و حقیقت حیات، یک جریان متصل است.
این مثال، چونان راهنمایی که مسیر وحدت را نشان میدهد، بر یکپارچگی حیات تأکید دارد.
مثال سنگ و انسان
متن، با مثال تبدیل سنگ به انسان و بالعکس، مراتب متصل هستی را نشان میدهد. سنگ، با ارتقا، میتواند به انسان تبدیل شود و انسان، با تنزل، به سنگ بازگردد، اما همه اینها ظهورات یک حقیقت واحدند.
درنگ: سنگ و انسان، چونان دو چهره از یک حقیقت، در مراتب متصل حیات قرار دارند و تبدیل آنها، نشانه وحدت وجود است.
این تمثیل، چونان گوهری که کثرت را در وحدت حل میکند، بر اتصال مراتب هستی تأکید دارد.
جمعبندی بخش سوم
حیات، یک حقیقت واحد است که در مراتب مختلف، از سنگ تا انسان، ظهور مییابد. وجود، حیات و شعور، جداییناپذیرند و تقسیم حیات به اقسام، اعتباری است. مثالهای کش، خط و تابلوهای کیلومتری، اتصال مراتب هستی را نشان میدهند و تبدیل سنگ به انسان، بر وحدت حقیقت حیات دلالت دارد.
بخش چهارم: منشأ ماده و مسئله تبدیل مجرد و ماده
سؤال از منشأ آب
متن درسگفتار، سؤال از منشأ آب را مطرح کرده و استدلال میکند که ارجاع آب به آب، به تسلسل منجر میشود. آب، بهعنوان ماده اولیه خلقت مادی، باید منشأ غیرمادی داشته باشد.
درنگ: آب، چونان چشمهای که موجودات مادی از آن میجوشند، نیازمند منشأ غیرمادی است تا از تسلسل رهایی یابد.
این سؤال، چونان دریچهای به سوی فهم مبدأ خلقت، به ضرورت رجوع به حق تعالی اشاره دارد.
آب بهعنوان ماده مرکب
متن، آب را مرکب از اکسیژن و هیدروژن دانسته و سؤال از منشأ این عناصر را مطرح میکند. این تحلیل، با رویکردی علمی-فلسفی، آب را مادهای مرکب معرفی میکند و بحث منشأ ماده را به سطوح عمیقتر میبرد.
درنگ: آب، چونان ترکیبی از اکسیژن و هیدروژن، مادهای مرکب است که منشأ آن، به مبدأ غیرمادی بازمیگردد.
این دیدگاه، چونان نوری که ساختار ماده را روشن میکند، بر پیچیدگی منشأ خلقت تأکید دارد.
نقد پاسخهای عرفانی به منشأ آب
پاسخهای عرفانی، مانند «ظهور حق تعالی»، برای تبیین منشأ آب ناکافیاند. متن، خواستار توضیحی فلسفی-علمی است که با ظهور آیه و فلسفه طبیعی سازگار باشد.
درنگ: پاسخهای عرفانی، چونان ابرهایی که حقیقت را میپوشانند، از تبیین دقیق منشأ آب بازمیمانند و توضیحی فلسفی-علمی لازم است.
این نقد، چونان راهنمایی که مسیر حقیقت را نشان میدهد، بر ضرورت پاسخهای دقیق تأکید دارد.
ماده و مجرد بهعنوان مراتب یک حقیقت
متن، ماده و مجرد را مراتب یک حقیقت واحد معرفی کرده و تمایز آنها را نسبی میداند. این دیدگاه، با فلسفه وحدت وجود سازگار است که ماده و مجرد را ظهورات یک حقیقت متصل میداند.
درنگ: ماده و مجرد، چونان دو چهره از یک گوهر، مراتب یک حقیقت واحدند و تمایز آنها نسبی است.
این تبیین، چونان پلی که ماده و مجرد را پیوند میدهد، بر وحدت هستی تأکید دارد.
مسئله چکیدن ماده از مجرد
متن، سؤال از چگونگی پیدایش ماده از مجرد یا بالعکس را مطرح کرده و آن را مسئلهای بنیادین در فلسفه میداند. این سؤال، به حلقه مفقوده در فلسفه و زیستشناسی اشاره دارد که منشأ حیات و ماده را بررسی میکند.
درنگ: چگونگی چکیدن ماده از مجرد، چونان حلقهای گمشده در زنجیره معرفت، کلیدی برای فهم خلقت است.
این پرسش، چونان دریچهای به سوی اسرار هستی، نیازمند تبیینی عمیقتر است.
مثال یخ بستن آب
متن، با مثال یخ بستن آب، چگونگی تبدیل مجرد به ماده را مورد سؤال قرار داده و خواستار توضیحی فلسفی است. این مثال، فرآیندهای تبدیل را به پدیدههای طبیعی مرتبط میکند.
درنگ: تبدیل آب به یخ، چونان تمثیلی از تبدیل مجرد به ماده، پرسش از منشأ ماده را به پدیدههای ملموس پیوند میدهد.
این تمثیل، چونان نوری که مسیر معرفت را روشن میکند، بر ضرورت تبیین فلسفی تأکید دارد.
جمعبندی بخش چهارم
منشأ آب، بهعنوان ماده اولیه خلقت، به مبدأ غیرمادی بازمیگردد و پاسخهای عرفانی، برای تبیین آن ناکافیاند. ماده و مجرد، مراتب یک حقیقت واحدند و مسئله چکیدن ماده از مجرد، حلقه مفقودهای است که نیازمند بررسی عمیقتر است. مثال یخ بستن آب، این پرسش را به پدیدههای طبیعی مرتبط میکند.
بخش پنجم: نقد فلسفههای سنتی و تبیین وحدت حیات
نقد فلسفه یونانی و برتری نهجالبلاغه
متن، فلسفه یونانی را نقد کرده و نهجالبلاغه را منبعی عمیقتر معرفی میکند که مسائل خلقت را بهتر تبیین میکند. این نقد، بر اصالت منابع اسلامی در برابر فلسفه یونانی تأکید دارد.
درنگ: نهجالبلاغه، چونان گوهری که حقیقت خلقت را روشن میسازد، بر فلسفه یونانی برتری دارد و مسائل هستی را عمیقتر تبیین میکند.
این دیدگاه، چونان نوری که تاریکیهای فلسفه یونانی را میزداید، بر اصالت معارف اسلامی تأکید دارد.
مثال طواف و تقسیم مراقد
متن، با مثال تقسیم مراقد مشرفه به بخشهای زنانه و مردانه، نقد میکند که تقسیمبندیهای غیرضروری، مانند تقسیم حیات، به مشکلات منجر میشود. این مثال، بر ضرورت حفظ وحدت و اجتناب از تقسیمبندیهای غیرمنطقی تأکید دارد.
درنگ: تقسیم مراقد، چونان تقسیمبندی حیات به اقسام، وحدت را مخدوش میکند و راه را بر حقیقت میبندد.
این تمثیل، چونان راهنمایی که مسیر وحدت را نشان میدهد، بر یکپارچگی حیات تأکید دارد.
حیات مادی و غیرمادی
متن، حیات را به دو نوع مادی (من الماء) و غیرمادی تقسیم میکند، اما تأکید دارد که هر دو ظهورات یک حقیقتاند. حیات مادی، از آب سرچشمه میگیرد، اما حیات غیرمادی، منشأ دیگری دارد.
درنگ: حیات مادی و غیرمادی، چونان دو شاخه از یک درخت، ظهورات یک حقیقت واحدند و تفاوت آنها در مراتب است.
این تبیین، چونان آیینهای که وحدت حیات را بازمیتاباند، بر اتصال مراتب هستی تأکید دارد.
حیات بهعنوان ظهور حق
حیات، ظهور حق تعالی در همه مراتب هستی است و ذاتی همه موجودات است. این دیدگاه، با عرفان اسلامی سازگار است که حیات را تجلی اسم «الحی» در همه مراتب میداند.
درنگ: حیات، چونان تجلی اسم «الحی» در همه مراتب هستی، ذاتی همه موجودات است و از حق تعالی سرچشمه میگیرد.
این دیدگاه، چونان نوری که همه مراتب هستی را در بر میگیرد، بر وحدت حیات تأکید دارد.
جمعبندی بخش پنجم
نقد فلسفه یونانی و تأکید بر برتری نهجالبلاغه، بر اصالت معارف اسلامی دلالت دارد. حیات، یک حقیقت واحد است که در مراتب مادی و غیرمادی ظهور مییابد. مثال طواف و مراقد، بر ضرورت حفظ وحدت تأکید دارد و حیات، بهعنوان تجلی حق تعالی، ذاتی همه موجودات است.
بخش ششم: نفله شدن حیات و مسئولیت انسانی
نفله شدن حیات توسط انسان
متن، به نفله شدن حیات توسط انسان اشاره کرده و آن را نتیجه عدم مهارت در خالقیت میداند. انسان، برخلاف خدا که هیچ حیاتی را نفله نمیکند، به دلیل ناشایستگی، حیات را هدر میدهد.
درنگ: انسان، چونان باغبانی ناشایست، حیات را نفله میکند، در حالی که خدا، چونان باغبانی ماهر، هیچ حیاتی را هدر نمیدهد.
این تبیین، چونان آیینهای که ناتوانی انسان را بازمیتاباند، بر مسئولیت او در حفظ حیات تأکید دارد.
مثال کیسه اسکناس و باد
متن، با مثال کیسه اسکناس که در باد پراکنده میشود، ناتوانی انسان در حفظ حیات را نشان میدهد، برخلاف خدا که هیچچیز را گم نمیکند.
درنگ: خدا، چونان نگهبانی که هیچ ذرهای را گم نمیکند، همه حیات را حفظ میکند، اما انسان، حیات را در باد ناشایستگی پراکنده میسازد.
این تمثیل، چونان نوری که مهارت الهی را روشن میکند، بر ناتوانی انسان تأکید دارد.
یوم التغابن و محاسبه نفلهها
متن، به یوم التغابن اشاره کرده که در آن انسان به دلیل نفله کردن حیات مورد بازخواست قرار میگیرد. این روز، محاسبه امکانات و حیاتی است که انسان هدر داده است.
درنگ: یوم التغابن، چونان محکمهای الهی، انسان را به دلیل نفله کردن حیات مورد بازخواست قرار میدهد و بر لطف الهی تأکید دارد.
این دیدگاه، چونان هشداری که انسان را به مسئولیتپذیری فرا میخواند، بر ضرورت حفظ حیات تأکید دارد.
جمعبندی بخش ششم
نفله شدن حیات توسط انسان، نتیجه ناشایستگی در خالقیت است. خدا، هیچ حیاتی را هدر نمیدهد، اما انسان، به دلیل ناتوانی، حیات را پراکنده میسازد. یوم التغابن، روز محاسبه این ناشایستگیهاست و بر لطف الهی در نجات انسان تأکید دارد.
نتیجهگیری نهایی
درسگفتار شماره ۲۶۷، چونان گوهری در صدف فلسفه اسلامی، به کاوش در حیات اجسام و نقد آرای ملاصدرا و حاجی سبزواری پرداخته است. ملاصدرا حیات اجسام را عرضی و وابسته به ربالنوع میداند، در حالی که حاجی سبزواری، با تکیه بر محییالدین، حیات را ذاتی اجسام معرفی میکند. استاد فرزانه قدسسره، با نقد این دیدگاهها، حیات را یک حقیقت واحد با مراتب متفاوت معرفی میکنند. آیه مِنَ الْمَاءِ كُلَّ شَيْءٍ حَيٍّ، بر نقش آب بهعنوان ماده اولیه خلقت مادی تأکید دارد و تفسیر عرفانی حاجی، از ظاهر آیه فاصله گرفته است. وجود، حیات و شعور، جداییناپذیرند و تقسیم حیات به اقسام، اعتباری است. مثالهای کش، خط و تابلوهای کیلومتری، اتصال مراتب هستی را نشان میدهند و تبدیل سنگ به انسان، بر وحدت حقیقت حیات دلالت دارد. مسئله منشأ ماده و تبدیل مجرد به ماده، حلقه مفقودهای است که نیازمند تبیین عمیقتر است. نفله شدن حیات توسط انسان، در مقابل مهارت الهی، بر مسئولیت او و لطف الهی در یوم التغابن تأکید دارد. این درسگفتار، با ارائه چارچوبی منسجم و مبتنی بر وحدت وجود، راه را برای فهمی عمیقتر از حیات هموار ساخته است.
با نظارت صادق خادمی