متن درس
توحید و کفر در چارچوب لا تعین و تعین: تحلیل مراتب ظهور و نقش سرایت در فلسفه و عرفان اسلامی
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره (جلسه ۲۷۳)
مقدمه: کاوش در توحید و کفر از منظر لا تعین و تعین
بحث توحید، کفر و شرك، از مسائل بنیادین فلسفه و عرفان اسلامی است که در درسگفتار شماره ۲۷۳ از مجموعه درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره، ارائهشده در تاریخ ۳۰ بهمن ۱۳۷۹، با محوریت مفاهیم لا تعین و تعین و نقش سرایت در تحقق توحید، مورد کاوش قرار گرفته است. این درسگفتار، با طرح پرسشهای عمیق درباره تمایز میان ایمان، کفر و شرك، بهویژه در چارچوب مراتب وجودی از لا تعین تا مظاهر، چارچوبی فلسفی و عرفانی برای فهم توحید ارائه میدهد. پرسش محوری این است که چگونه میتوان موحد، کافر یا مشرک را تشخیص داد؟ آیا پرستش سنگی میتواند توحید باشد یا پرستش خدایی شرك؟
بخش اول: مفاهیم بنیادین لا تعین و تعین در تبیین توحید و کفر
دشواری و پیچیدگی بحث لا تعین و تعین
بحث لا تعین و تعین، به دلیل عمق و پیچیدگی، از مسائل چالشبرانگیز فلسفه و عرفان اسلامی است. لا تعین، به ذات حق اشاره دارد که از هرگونه محدودیت و تعین آزاد است، در حالی که تعین، به مظاهر و اسماء الهی مرتبط است. این دوگانگی، مبنای تمایز میان توحید، کفر و شرك را تشکیل میدهد.
درنگ: لا تعین، چونان اقیانوسی بیکران که از هر حد و مرز آزاد است، ذات حق را نمایان میسازد، در حالی که تعین، چونان جزایر پراکنده در این اقیانوس، مظاهر اسماء الهی را متجلی میکند.
این پیچیدگی، چونان گرهای در تار و پود معرفت، نیازمند دقت و تأمل عمیق است تا تمایز میان ایمان و کفر آشکار شود.
تمایز ایمان، کفر و شرك
درسگفتار، پرسش از تفاوت میان ایمان، کفر و شرك را مطرح میکند: چگونه میتوان موحد، کافر یا مشرک را از یکدیگر تمییز داد؟ این پرسش، به ضرورت معیارهای فلسفی و عرفانی برای تشخیص توحید اشاره دارد که در ادامه با مفهوم سرایت و لحاظ ذات تبیین میشود.
درنگ: تمایز ایمان، کفر و شرك، چونان خطوطی ظریف بر صفحه وجود، به معرفتی عمیق از سرایت حقیقت به ذات وابسته است.
این پرسش، چونان کلیدی که درهای معرفت را میگشاید، راه را برای تحلیل عمیقتر هموار میسازد.
امکان توحید در پرستش سنگ و شرك در پرستش خدا
درسگفتار، این پرسش عمیق را مطرح میکند: آیا پرستش سنگ میتواند توحید باشد و پرستش خدا شرك؟ آیا صرف لفظ «خدا» یا «سنگ» مسئله را حل میکند؟ پاسخ این است که توحید به باطن و قصد عبادت وابسته است، نه به صورت ظاهری الفاظ.
درنگ: توحید، چونان نوری که از قصد باطنی میتابد، در سرایت به حقیقت الهی نهفته است، نه در الفاظ ظاهری چون «خدا» یا «سنگ».
این دیدگاه، چونان آیینهای که حقیقت عبادت را بازمیتاباند، بر نقش نیت در تحقق توحید تأکید دارد.
جمعبندی بخش اول
بخش نخست، با تبیین مفاهیم لا تعین و تعین، چارچوبی برای فهم توحید و کفر ارائه داد. لا تعین، به ذات حق اشاره دارد که از هر تعینی آزاد است، و تعین، مظاهر اسماء الهی را شامل میشود. تمایز ایمان، کفر و شرك، به معرفت سرایت و لحاظ ذات وابسته است، و توحید، در باطن عبادت و نه الفاظ ظاهری، متجلی میشود.
بخش دوم: مراتب وجودی و نقش سرایت در توحید
مراتب وجودی از لا تعین تا مظاهر
مراتب وجودی، از لا تعین حاکی به ذات، اسماء و صفات، و سپس مظاهر، تقسیمبندی میشود. حتی لا تعین حاکی نیز، به دلیل تعین در مقام حاکی، متعین است. این تقسیمبندی، مبتنی بر فلسفه وحدت وجود است که هر مرتبه را ظهوری از حقیقت لا تعین میداند.
درنگ: مراتب وجود، چونان پلههایی از نردبان هستی، از لا تعین تا مظاهر امتداد مییابد و هر مرتبه، ظهوری از حقیقت یکتاست.
این ساختار، چونان نقشهای که مسیر هستی را ترسیم میکند، مبنای فهم توحید را فراهم میسازد.
عبادت در مرتبه ذات بدون لحاظ تعین
عبادت در مرتبه ذات، حتی بدون لحاظ تعین یا لا تعین، توحیدی است، زیرا ذات، به دلیل جامعیت، از هر تعینی آزاد است و خود متضمن توحید است.
درنگ: عبادت ذات، چونان رجوع به سرچشمه بیکران هستی، به دلیل جامعیت ذات، همواره توحیدی است.
این دیدگاه، چونان نوری که محدودیتهای تعین را میزداید، بر اصالت توحید در ذات تأکید دارد.
عبادت اسماء و صفات
عبادت اسماء و صفات، مانند رحمان، حتی اگر محکی صرفاً همان اسم باشد، توحیدی است، زیرا اسماء الهی، به دلیل ارتباط با ذات، لحاظ ذات دارند.
درنگ: اسماء الهی، چونان آیینههایی که نور ذات را بازمیتابانند، حتی در تعین، به حقیقت توحیدی رجوع دارند.
این تبیین، چونان پلی که اسماء را به ذات پیوند میدهد، بر جامعیت توحید در اسماء تأکید دارد.
توحید در تمام اسماء الهی
تمام اسماء الهی، مانند رحمان، رحیم یا رب، اگر بهعنوان حاکی با محکی متعین باشند، توحیدیاند، زیرا ذات را لحاظ میکنند. این دیدگاه، جامعیت توحید را در همه اسماء نشان میدهد.
درنگ: اسماء الهی، چونان شاخههایی از درخت ذات، در صورت سرایت به حقیقت، همگی توحیدیاند.
این اصل، چونان جریانی زلال، توحید را در همه اسماء جاری میسازد.
کفر در محدود شدن به مفهوم کلی
عبادت خدا، اگر محکی آن مفهوم کلی یا مصداق ذهنی باشد، غیر توحیدی و کفرآمیز است، زیرا مفهوم کلی، فاقد سرایت به ذات بوده و حقیقت را در حد تعین ذهنی محبوس میکند.
درنگ: کفر، چونان قفسی که حقیقت را در تعینات ذهنی محبوس میکند، از فقدان سرایت به ذات ناشی میشود.
این نقد، چونان تیغی که پردههای محدودیت را میدرد، بر ضرورت رجوع به حقیقت تأکید دارد.
عبادت مظاهر (مانند حجر)
عبادت حجر، اگر بهعنوان مظهر با لحاظ مُظهر باشد، توحیدی است، اما اگر محکی صرفاً خود حجر باشد، بتپرستی و شرك است. حجر، بهعنوان مظهر، به حقیقت الهی رجوع دارد.
درنگ: حجر، چونان آیینهای که نور مُظهر را بازمیتاباند، در صورت سرایت به حقیقت، توحیدی است، اما در انقطاع، شرك میشود.
این تبیین، چونان راهنمایی که مسیر توحید را نشان میدهد، بر نقش نیت در عبادت تأکید دارد.
نقش سرایت در توحید
سرایت، معیار اصلی توحید است. اگر حاکی به محکی خارج از خود (ذات یا مُظهر) رجوع کند، عبادت توحیدی است. سرایت، نفوذ به حقیقت متعالی را تضمین میکند.
درنگ: سرایت، چونان جریانی زلال که از مظهر به مُظهر امتداد مییابد، جوهره توحید را تشکیل میدهد.
این اصل، چونان کلیدی که درهای توحید را میگشاید، از حبس حقیقت در تعینات جلوگیری میکند.
مثال فقهی اتصال به کر
درسگفتار، با مثال فقهی آب کر و اتصال کاسه به آن، سرایت را توضیح میدهد. کاسه متصل به کر، پاک میماند، اما در صورت انقطاع، نجس میشود. این تمثیل، اهمیت سرایت به حقیقت را در توحید نشان میدهد.
درنگ: اتصال به کر، چونان سرایت به ذات، کاسه وجود را پاک و توحیدی میسازد، اما انقطاع، نجاست کفر را به دنبال دارد.
این مثال، چونان نوری که قانون توحید را روشن میکند، بر ضرورت اتصال به حقیقت تأکید دارد.
کفر در انقطاع از حقیقت
کفر، نتیجه انقطاع از حقیقت و عدم سرایت است. مانند کاسهای که از کر جدا شده و نجس میشود، عبادتی که به حقیقت رجوع نکند، کفرآمیز است.
درنگ: کفر، چونان انقطاع از چشمه زلال حقیقت، وجود را در ظلمت تعینات غرق میکند.
این دیدگاه، چونان هشداری که از لغزش به کفر بازمیدارد، بر اهمیت سرایت تأکید دارد.
جمعبندی بخش دوم
مراتب وجودی، از لا تعین تا مظاهر، چارچوبی برای فهم توحید ارائه میدهد. عبادت در مرتبه ذات یا اسماء، به دلیل لحاظ ذات، توحیدی است. عبادت مظاهر، مانند حجر، در صورت سرایت به مُظهر، توحیدی است، اما در انقطاع، شرك میشود. سرایت، معیار اصلی توحید است، و مثال فقهی اتصال به کر، این اصل را روشن میسازد.
بخش سوم: مراتب توحید در اسماء و مظاهر
مراتب توحید در اسماء
مراتب توحید در اسماء مختلف، مانند رحمان، رزاق، رازق و رزق، متفاوت است. رحمان، به دلیل جامعیت، در مرتبهای بالاتر از رزاق قرار دارد، و رزاق بالاتر از رزق است. با این حال، همه این اسماء، در صورت سرایت، توحیدیاند.
درنگ: مراتب اسماء، چونان طبقات نردبان هستی، در درجات مختلف ظهور مییابند، اما در سرایت به ذات، همگی توحیدیاند.
این تبیین، چونان نقشهای که مراتب توحید را ترسیم میکند، بر جامعیت حقیقت تأکید دارد.
توحید در رزق
حتی عبادت رزق، مانند سفره غذا، اگر با سرایت به حقیقت باشد، توحیدی است. این دیدگاه، گستردگی توحید را در مظاهر مادی نشان میدهد.
درنگ: رزق، چونان مظهری که نور ذات را بازمیتاباند، در صورت سرایت، بستری برای توحید میشود.
این اصل، چونان دریچهای به سوی گستردگی توحید، حتی مظاهر مادی را در بر میگیرد.
جامعیت اسماء الهی
تمام عالم، اعم از مُظهر (رحمان) یا مَظهر (حجر)، اسماء الهی است و تفاوت آنها در مرتبه است. این دیدگاه، مبتنی بر فلسفه وحدت وجود، همه موجودات را مظاهر اسماء الهی میداند.
درنگ: عالم، چونان باغی که هر گل و گیاهش نامی از اسماء الهی است، در مراتب مختلف، حقیقت یکتا را متجلی میسازد.
این دیدگاه، چونان آیینهای که وحدت وجود را بازمیتاباند، بر جامعیت اسماء تأکید دارد.
توحید در مظاهر مادی
عبادت مظاهر مادی، مانند قمر یا حجر، اگر با سرایت به مُظهر باشد، توحیدی است. این دیدگاه، بر نقش نیت و قصد در اتصال مظاهر به حقیقت تأکید دارد.
درنگ: مظاهر مادی، چونان پنجرههایی که نور حقیقت را عبور میدهند، در صورت سرایت، توحیدیاند.
این تبیین، چونان پلی که مادی و الهی را پیوند میدهد، بر نقش سرایت تأکید دارد.
کفر در حبس حقیقت
کفر، حبس حقیقت در حد تعین، اعم از مفهوم، کلی یا مصداق، است، حتی اگر لفظ «خدا» باشد. حبس حقیقت، مانع سرایت به ذات شده و عبادت را به کفر تبدیل میکند.
درنگ: کفر، چونان زندانی که حقیقت را در بند تعینات میکشد، از انقطاع سرایت سرچشمه میگیرد.
این نقد، چونان نوری که ظلمت تعینات را میزداید، بر ضرورت رهایی حقیقت تأکید دارد.
نقش اسم در توحید
اسم، وصفی است که با لحاظ ذات، توحید را محقق میکند، چه مشتق (رحمان) باشد چه جامد (حجر). هر اسمی که ذات را لحاظ کند، توحیدی است.
درنگ: اسم، چونان کلیدی که درهای توحید را میگشاید، با لحاظ ذات، حقیقت را از تعینات آزاد میسازد.
این دیدگاه، چونان جریانی که همه اسماء را به ذات پیوند میدهد، بر جامعیت توحید تأکید دارد.
جمعبندی بخش سوم
مراتب توحید، از رحمان تا رزق و حجر، به درجات ظهور وابسته است، اما همه در صورت سرایت، توحیدیاند. تمام عالم، مظهر اسماء الهی است و کفر، در حبس حقیقت در تعینات رخ میدهد. اسم، با لحاظ ذات، توحید را محقق میسازد.
بخش چهارم: استناد به قرآن کریم و نقد دیدگاههای ظاهری
استناد به آیه توحید
درسگفتار، با استناد به آیه قُولُوا لَا إِلَٰهَ إِلَّا [مطلب حذف شد] : «بگویید: هیچ معبودی جز خدا نیست»، توحید را در نفی الوهیت تعینات و اثبات حقیقت یکتا تبیین میکند.
درنگ: آیه توحید، چونان مشعلی که مسیر حقیقت را روشن میکند، الوهیت را به ذات یکتا منحصر میسازد.
این استناد، چونان سندی الهی، توحید را از تعینات آزاد میکند.
طواف کعبه و بتپرستی
طواف کعبه، اگر بدون لحاظ ذات باشد، بتپرستی است، و عبادت بت، اگر با سرایت به حقیقت باشد، توحیدی است. این دیدگاه، بر نقش نیت و سرایت در عبادت تأکید دارد.
درنگ: طواف کعبه، چونان آیینهای که بدون سرایت، بتپرستی را بازمیتاباند، در صورت رجوع به ذات، توحیدی میشود.
این تبیین، چونان هشداری به ظاهرگرایان، بر باطن عبادت تأکید دارد.
نقد غلو و نقش ظهور در ولایت
غلو، در نسبت دادن وجوب ذات به غیر، مانند امیرالمؤمنین علیهالسلام، کفر است، اما نسبت دادن اسماء به ظهور، توحیدی و نشانه ولایت است. اگر اسماء الهی، مانند ازلی یا ابدی، بهصورت ظهوری به غیر نسبت داده شوند، توحید را تقویت میکنند.
درنگ: ولایت، چونان مظهری که اسماء الهی را متجلی میسازد، در ظهور، توحید را تقویت میکند، اما در استقلال ذات، کفر است.
این نقد، چونان تیغی که مرز میان توحید و غلو را ترسیم میکند، بر دقت در معرفت ولایت تأکید دارد.
نقد افزودن به کلام معصوم
افزودن به کلام معصوم، مانند افزودن «لی» به «لا حول و لا قوة الا بالله»، بدون معرفت، نادرست و به کفر منجر میشود. معرفت، شرط صحت چنین افزودنی است.
درنگ: افزودن به کلام معصوم، چونان افزودن شاخهای به درخت حقیقت، تنها با معرفت، توحیدی است، وگرنه به کفر میانجامد.
این نقد، چونان هشداری به عالمان، بر ضرورت معرفت در تعامل با کلام معصوم تأکید دارد.
جمعبندی بخش چهارم
استناد به آیه توحید، چارچوبی الهی برای نفی تعینات و اثبات حقیقت یکتا ارائه میدهد. طواف کعبه، بدون سرایت، بتپرستی است، و غلو، در استقلال ذات، کفر میآورد. نسبت دادن اسماء به ظهور، توحید را تقویت میکند، و افزودن به کلام معصوم، نیازمند معرفت است.
بخش پنجم: توحید، معرفت نفس و قانون حبس و دفع
توحید و معرفت نفس
توحید، امری نفسی و وابسته به معرفت است، نه صرف الفاظ یا ظواهر. معرفت نفس، جوهره توحید است که حقیقت را از تعینات آزاد میکند.
درنگ: معرفت نفس، چونان کلیدی که قفلهای تعین را میگشاید، حقیقت توحید را در وجود سالک متجلی میسازد.
این دیدگاه، چونان نوری که باطن وجود را روشن میکند، بر اصالت معرفت در توحید تأکید دارد.
سهل و ممتنع بودن توحید
توحید، سهل و ممتنع است: آسان برای کافر شدن و دشوار برای موحد شدن. این پارادوکس، به پیچیدگی معرفت توحیدی و سهولت لغزش به کفر اشاره دارد.
درنگ: توحید، چونان قلهای رفیع، آسان در لغزش و دشوار در صعود است، و معرفت، تنها راه فتح آن است.
این تبیین، چونان هشداری به سالکان، بر دشواری مسیر توحید تأکید دارد.
اسماء کمال و نقص
اسماء الهی، محدود به کمالاند و اسماء نقص، مانند خبیث، از حقیقت الهی دورند. کمال، شرط اطلاق اسم بر حق است.
درنگ: اسماء الهی، چونان گوهرهایی از کمال، حقیقت حق را متجلی میسازند، و نقص، از ساحت قدسی آن دور است.
این اصل، چونان خطی که مرز میان کمال و نقص را ترسیم میکند، بر قداست اسماء تأکید دارد.
مظهر و مُظهر در خباثت
خباثت، به مظهر نسبت داده میشود، نه مُظهر. مظهر، به دلیل ظهور از حق، قداست دارد و خباثت آن ظاهری و نسبی است.
درنگ: مظهر، چونان آیینهای که نور حق را بازمیتاباند، از خباثت ذاتی مبراست و نقص آن، نسبی است.
این دیدگاه، چونان نوری که حقیقت مظهر را روشن میکند، بر قداست آن تأکید دارد.
قانون توحید و کفر: حبس الحق فی الحد
کفر، «حبس الحق فی الحد» و توحید، «دفع الحد عن الحق» است. این قانون، چارچوبی مشترک برای عرفان و فقه ارائه میدهد.
درنگ: توحید، چونان رهایی حقیقت از بند تعینات، و کفر، چونان محبوس ساختن آن در حدود، قانون بنیادین هستی را تشکیل میدهند.
این قانون، چونان ستونی که بنای معرفت را استوار میسازد، توحید و کفر را تبیین میکند.
جمعبندی بخش پنجم
توحید، امری نفسی و وابسته به معرفت نفس است که حقیقت را از تعینات آزاد میکند. توحید، سهل و ممتنع است و نیازمند معرفت عمیق است. اسماء الهی، محدود به کمالاند و مظهر، از خباثت ذاتی مبراست. قانون «حبس الحق فی الحد» و «دفع الحد عن الحق»، چارچوبی جامع برای فهم توحید و کفر ارائه میدهد.
نتیجهگیری نهایی
درسگفتار شماره ۲۷۳، چونان گوهری در صدف فلسفه و عرفان اسلامی، توحید و کفر را در چارچوب لا تعین و تعین کاوش کرده است. توحید، در سرایت حاکی به محکی خارج، مانند ذات، اسماء یا مظاهر، محقق میشود، در حالی که کفر و شرك، از حبس حقیقت در تعینات ناشی میشوند. آیه قُولُوا لَا إِلَٰهَ إِلَّا اللَّهُ، توحید را در نفی الوهیت تعینات و اثبات حقیقت یکتا تبیین میکند. مثال فقهی اتصال به کر، سرایت را بهعنوان معیار توحید روشن ساخت. مراتب توحید، از رحمان تا حجر، به درجات ظهور وابسته است، اما همه در صورت سرایت، توحیدیاند. نقد غلو و تأکید بر ظهور در ولایت، نشان داد که نسبت دادن اسماء به غیر، در صورت ظهوری، توحید را تقویت میکند. قانون «حبس الحق فی الحد» و «دفع الحد عن الحق»، چارچوبی جامع برای تبیین توحید و کفر در عرفان و فقه ارائه داد. معرفت نفس، جوهره توحید است و این درسگفتار، با ارائه چارچوبی منسجم، راه را برای تحقیقات عمیقتر در فلسفه و عرفان اسلامی هموار ساخته است.
با نظارت صادق خادمی