در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 274

متن درس





کفر و ایمان در پرتو توحید: تبیین قرآنی و فلسفی در عرفان اسلامی

کفر و ایمان در پرتو توحید: تبیین قرآنی و فلسفی در عرفان اسلامی

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۲۷۴)

دیباچه

معرفت توحید، چونان قله‌ای رفیع در ساحت فلسفه و عرفان اسلامی، تمامی پرسش‌های بنیادین وجود را در خود جای داده است. درس‌گفتار شماره ۲۷۴ استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، با تمرکز بر مفاهیم کفر و ایمان در قرآن کریم و تبیین آن‌ها در چارچوب توحید، دریچه‌ای نو به سوی فهم حقیقت وجود می‌گشاید. این نوشتار، با بازنویسی فاخر و آکادمیک، تمامی جزئیات درس‌گفتار و تحلیل‌های عمیق آن را در ساختاری منظم و علمی ارائه می‌دهد. هدف، تبیین دقیق کفر و ایمان به‌عنوان دو وجه متقابل توحید است، با تأکید بر تعریف قرآنی کفر به‌عنوان حبس حق در حد و ایمان به‌عنوان دفع حد از حق.

بخش نخست: مبانی توحید و معرفت کفر و ایمان

توحید: از بدایت تا نهایت

توحید، چونان جریانی زلال در اقیانوس معرفت، از بدایت عدم حبس حق در حد آغاز می‌شود و به نهایت لا تعین می‌رسد. بدایت توحید، در رهایی حق از هرگونه محدودیت و قید است، و نهایت آن، در بی‌تعینی مطلق که هیچ حد و مرزی حق را دربرنمی‌گیرد. این دیدگاه، توحید را نه صرفاً یک مفهوم کلامی، بلکه حقیقتی وجودی می‌داند که همه مراتب معرفت را در خود جمع می‌کند.

درنگ: نهایت توحید، لا تعین است؛ بدایت آن، عدم حبس حق در حد و دفع حد از حق است.

دقت در باب توحید

باب توحید، چونان مسیری باریک و پرپیچ‌وخم، نیازمند دقت و تأمل عمیق است. این دقت، از آن‌رو ضروری است که توحید، بنیاد همه معارف دینی و فلسفی است. قرآن کریم، به‌عنوان مرجع اصلی، با آیات متعدد خود در باب کفر، ایمان و شرک، راهنمای این مسیر است. بررسی این آیات، نه‌تنها معرفت توحید را ژرف‌تر می‌سازد، بلکه از خطا در فهم آن جلوگیری می‌کند.

درنگ: باب توحید، بابی دقیق است که نیازمند بررسی آیات قرآنی در باب کفر و ایمان است.

فراوانی کفر و شرک در قرآن کریم

قرآن کریم، با بیش از ۵۱۵ مورد اشاره به کفر و حدود ۲۰۰ مورد ذکر شرک، اهمیت این مفاهیم را در نظام معرفتی خود نشان می‌دهد. این فراوانی، نه‌تنها به اهمیت موضوع اشاره دارد، بلکه ضرورت تمایز میان کفر و شرک را آشکار می‌سازد. گاه کفر و شرک جداگانه و گاه توأمان ذکر شده‌اند، اما محور بحث، معنای کفر و تطبیق آن با توحید است.

درنگ: قرآن کریم بیش از ۵۱۵ مورد کفر و حدود ۲۰۰ مورد شرک را ذکر کرده، که نشان‌دهنده اهمیت این مفاهیم است.

جمع‌بندی بخش نخست

این بخش، مبانی توحید را به‌عنوان محور معرفت دینی و فلسفی معرفی کرد. توحید، از بدایت دفع حد تا نهایت لا تعین، حقیقتی وجودی است که کفر و ایمان در نسبت با آن تعریف می‌شوند. فراوانی آیات کفر و شرک در قرآن کریم، اهمیت بررسی دقیق این مفاهیم را نشان می‌دهد. این مبانی، زمینه‌ساز تحلیل عمیق‌تر معنای کفر در بخش بعدی است.

بخش دوم: معنای کفر و ایمان در قرآن کریم

تعریف کفر: حبس حق در حد

کفر، در چارچوب قرآنی و عرفانی، حبس حق در یک حد و مرز مشخص است. این تعریف، کفر را به‌عنوان محدودیت حقیقت الهی معرفی می‌کند، در حالی که ایمان، دفع هرگونه حد از حق و رهایی آن از قیود است. این اصل، چونان کلیدی است که قفل معرفت توحید را می‌گشاید.

درنگ: کفر، حبس حق در حد است؛ ایمان، دفع حد از حق و رهایی آن از قیود است.

آیات کفر و تبیین معنای آن

قرآن کریم، در آیه «لَقَدْ كَفَرَ ٱلَّذِينَ قَالُوٓا إِنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلْمَسِيحُ ٱبْنُ [مطلب حذف شد] : «به راستی کسانی که گفتند خدا همان مسیح پسر مریم است کافر شدند»، کفر را محدود کردن حق به مصداق مسیح می‌داند. این آیه، کفر را حبس حق در یک حد مشخص معرفی می‌کند.

درنگ: آیه مائده (۱۷) کفر را حبس حق در مصداق مسیح تعریف می‌کند، که با حبس حق در حد سازگار است.

همچنین، در آیه «لَقَدْ كَفَرَ ٱلَّذِينَ قَالُوٓا إِنَّ ٱللَّهَ ثَالِثُ ثَلَٰثَةٍ» (مائده: ۷۳)، با ترجمه: «به راستی کسانی که گفتند خدا سومین [شخص از] سه [شخص] است کافر شدند»، کفر به محدود کردن حق به بخشی از یک ساختار (تثلیث) نسبت داده شده است. این آیات، نشان‌دهنده آن است که هرگونه حصر حق، کفر می‌آورد.

درنگ: آیه مائده (۷۳) کفر را حبس حق در بخشی از تثلیث می‌داند، که نشان‌دهنده محدودیت حق است.

مناط کفر و ایمان

مناط کفر، حبس حق در حد است، نه لفظ. گفتن «یا حجر» اگر با دفع حد همراه باشد، توحید است، اما گفتن «خدا» اگر با حبس حق همراه باشد، کفر می‌آورد. مصادیق (عیسی، موسی، سنگ، بت) تفاوتی ندارند؛ آنچه اهمیت دارد، نیت و معنای حبس یا رهایی حق است.

درنگ: مناط کفر، حبس حق در حد است، نه لفظ. مصادیق مختلف (عیسی، سنگ، بت) تفاوتی ندارند.

تکذیب رسالت و کفر

آیه «وَقَالُوٓا إِنَّا كَفَرْنَا بِمَآ أُرْسِلْتُم بِهِ» (سبأ: ۳۱)، با ترجمه: «و گفتند ما به آنچه شما بدان فرستاده شده‌اید کافریم»، کفر را تکذیب رسالت می‌داند. تکذیب رسالت، به دلیل انكار مبدأ الهی، کفر می‌آورد، زیرا رسول، نماینده حق است.

درنگ: تکذیب رسالت، به دلیل انكار مبدأ، کفر می‌آورد، زیرا رسالت، ظهور حق است.

تکذیب مثل الهی

آیه «وَأَمَّا ٱلَّذِينَ كَفَرُوا فَيَقُولُونَ مَاذَا أَرَادَ ٱللَّهُ بِهَٰذَا مَثَلًا» (بقره: ۲۶)، با ترجمه: «و اما کسانی که کافر شدند می‌گویند خدا از این مثل چه اراده کرده است»، کفر را تکذیب حکمت الهی در مثل (پشه) معرفی می‌کند. این تکذیب، حبس حق در محدوده فهم انسانی است.

درنگ: تکذیب مثل الهی (پشه)، کفر است، زیرا حکمت الهی را محدود می‌کند.

جمع‌بندی بخش دوم

این بخش، معنای کفر را به‌عنوان حبس حق در حد و ایمان را به‌عنوان دفع حد از حق تبیین کرد. آیات قرآن کریم، کفر را در مصادیقی چون حبس حق در مسیح، تثلیث، تکذیب رسالت، و انکار مثل الهی تعریف می‌کنند. مناط کفر، نیت حبس حق است، نه لفظ یا مصداق خاص. این تحلیل، زمینه را برای بررسی سهولت کفر و دشواری ایمان فراهم می‌آورد.

بخش سوم: سهولت کفر و دشواری ایمان

سهولت وقوع کفر

کفر، چونان لغزشی در مسیری لغزنده، به سرعت رخ می‌دهد. انسان، به دلیل غفلت یا محدودیت فهم، به راحتی می‌تواند حق را در یک حد حبس کند. این سهولت، نشان‌دهنده شکنندگی ایمان و ضرورت هوشیاری در حفظ توحید است.

درنگ: کفر به سرعت رخ می‌دهد و انسان به راحتی می‌تواند کافر شود.

دشواری احراز کفر دیگران

احراز کفر دیگران، چونان قضاوت در تاریکی، دشوار است. انسان، به دلیل ناآگاهی از نیات دیگران، نمی‌تواند به سادگی کفر آن‌ها را تشخیص دهد. در مقابل، اطمینان به ایمان خود، به دلیل پیچیدگی خودشناسی، سخت‌تر است.

درنگ: احراز کفر دیگران دشوار است، اما اطمینان به ایمان خود سخت‌تر است.

تابع اخص مقدمات

در ایمان، قبول همه اجزای دین لازم است، اما در کفر، انکار یک جزء کافی است. این قاعده، چونان ترازویی دقیق، نشان می‌دهد که ایمان، جامعیت می‌طلبد، در حالی که کفر، با جزئی‌ترین انحراف محقق می‌شود.

درنگ: ایمان، قبول همه اجزا را می‌طلبد؛ کفر، با انکار یک جزء محقق می‌شود.

انکار اسلام و رسالت

انکار اسلام، به مثابه انکار رسالت، کفر می‌آورد، زیرا اسلام، ظرف ظهور رسالت است. این انکار، چونان بستن دریچه‌ای است که نور حق از آن ساطع می‌شود.

درنگ: انکار اسلام، به مثابه انکار رسالت، کفر است، زیرا اسلام، ظرف ظهور رسالت است.

جمع‌بندی بخش سوم

این بخش، سهولت وقوع کفر و دشواری احراز آن در دیگران را تبیین کرد. قاعده تابع اخص مقدمات، تفاوت ایمان و کفر را روشن ساخت و انکار اسلام یا رسالت را مصداق کفر دانست. این مباحث، زمینه را برای بررسی اخلاق قضاوت و رفتار اجتماعی فراهم می‌آورد.

بخش چهارم: اخلاق قضاوت و رفتار اجتماعی

اخلاق قضاوت عادلانه

امیرمؤمنان علیه‌السلام فرموده‌اند: «نفس خود را میزان قضاوت میان خود و دیگران قرار دهید.» این حدیث، چونان آینه‌ای صاف، انسان را به قضاوت عادلانه دعوت می‌کند. قضاوت یکسان، از تعصب و خودمحوری جلوگیری می‌کند.

درنگ: قضاوت عادلانه، نفس را میزان میان خود و دیگران قرار می‌دهد و تعصب را کاهش می‌دهد.

بداخلاقی اجتماعی

جامعه، به دیگران زود کفر می‌بندد و خود را دیر کافر می‌داند. این بداخلاقی، چونان سایه‌ای تاریک، قضاوت را مخدوش می‌سازد. خودمحوری، انسان را از حقیقت دور می‌کند.

درنگ: بداخلاقی اجتماعی، در زود کفر بستن به دیگران و دیر کفر دانستن خود ریشه دارد.

تواضع و صفا

نقل است که علامه طباطبایی، هر غریبه‌ای را از خود باسوادتر می‌دانست و با تواضع با او سخن می‌گفت. این صفا، چونان گوهری درخشان، مانع خودبرتربینی و نشانه عظمت روحی است.

درنگ: تواضع علامه طباطبایی، در مقدم دانستن دیگران، نشانه صفا و مانع خودبرتربینی است.

خطر خودبرتربینی

خود را مومن دانستن و دیگران را کافر شمردن، خود نوعی شرک است. این خودبرتربینی، چونان پرده‌ای ضخیم، حقیقت توحید را از دید انسان پنهان می‌سازد.

درنگ: خودبرتربینی و کفر بستن به دیگران، نوعی شرک است که توحید را مخدوش می‌کند.

اصلاح از خود

اصلاح باید از خود آغاز شود، نه از دیگران. شناخت مشکلات خود، چونان کندن چاهی عمیق، دشوار اما ضروری است. این خودآگاهی، دعواها و تعارضات را کاهش می‌دهد.

درنگ: اصلاح از خود آغاز می‌شود؛ شناخت مشکلات خود، دعواها را کاهش می‌دهد.

مرحمت به دیگران

نسبت به دیگران باید مرحمت داشت، اما نسبت به خود سخت‌گیر بود. این تعادل، چونان ترازویی است که عدالت اخلاقی را برقرار می‌سازد.

درنگ: مرحمت به دیگران و سخت‌گیری به خود، عدالت اخلاقی را برقرار می‌کند.

نقل از آیت‌الله گلپایگانی

آیت‌الله گلپایگانی، از شاگردان خواستند او را نصیحت کنند، زیرا عالم‌تر بودن، خطر بیشتری دارد. این تواضع، چونان جریانی زلال، نشان‌دهنده تقوای حقیقی است.

درنگ: تواضع آیت‌الله گلپایگانی، در طلب نصیحت از شاگردان، نشانه تقوای حقیقی است.

جمع‌بندی بخش چهارم

این بخش، اخلاق قضاوت و رفتار اجتماعی را بررسی کرد. قضاوت عادلانه، تواضع، و اصلاح از خود، اصول ایمانی‌اند که جامعه را از بداخلاقی خودمحوری نجات می‌دهند. نقل از علامه طباطبایی و آیت‌الله گلپایگانی، الگوهای عملی این اصول را نشان داد. این مباحث، زمینه را برای تبیین معرفت و آرامش فراهم می‌آورد.

بخش پنجم: معرفت، آرامش و خودسازی

قرآن کریم و واقع‌بینی

قرآن کریم، عجیب نیست؛ ذهن کوتاه انسان، آن را عجیب می‌پندارد. واقعیات، در قرآن روشن است، و محدودیت ادراک، مانع فهم آن‌هاست.

درنگ: قرآن کریم، واقعیات را روشن می‌سازد؛ ذهن کوتاه انسان، آن را عجیب می‌پندارد.

از بینات شروع کردن

انسان باید از خود شروع کند، زیرا خود را بهتر می‌شناسد. قضاوت دیگران، چونان گامی در تاریکی، مشکوک است، اما خودشناسی، چونان نوری روشن، راه را می‌گشاید.

درنگ: خودشناسی، مبنای معرفت است؛ قضاوت دیگران، مشکوک و از بینات دور است.

نشانه بدی

تخطئه دیگران، نشانه بدی انسان است. خودمحوری، چونان دیواری بلند، مانع رشد اخلاقی و معنوی می‌شود.

درنگ: تخطئه دیگران، نشانه خودمحوری و مانع رشد اخلاقی است.

صفا در عمل

مشکل در عمل، مانند سخت‌گیری بی‌جا در عبادات جمعی، نشانه نقص ایمانی یا عقلی است. این سخت‌گیری، چونان بادی تند، آرامش جامعه را برهم می‌زند.

درنگ: سخت‌گیری بی‌جا در عمل، نشانه نقص ایمانی یا عقلی است.

خوبی همگان

همه انسان‌ها خوب‌اند، اما خوبی مراتب دارد. انکار خوبی دیگران، چونان خاموش کردن چراغی در تاریکی، خطاست.

درنگ: همه خوب‌اند، اما خوبی مراتب دارد؛ انکار خوبی دیگران، خطاست.

خودمحاکمه

خودمحاکمه، چونان کاوش در اعماق وجود، مشکلات را حل می‌کند. محاکمه دیگران، دعواها را شعله‌ور می‌سازد.

درنگ: خودمحاکمه، مشکلات را حل می‌کند؛ محاکمه دیگران، دعواها را افزایش می‌دهد.

آرامش اولیاء

اولیاء خدا، به دلیل معرفت، آرامش دارند. سخت‌گیری به خود و عشق به دیگران، چونان دو بال، آن‌ها را به سوی کمال پرواز می‌دهد.

درنگ: اولیاء خدا، با معرفت، آرامش دارند و سخت‌گیری به خود و عشق به دیگران را پیشه می‌کنند.

معرفت و آرامش

بدون معرفت، آرامش ممکن نیست. معرفت، چونان کلیدی است که قفل کلافگی را می‌گشاید و انسان را به ساحل آرامش می‌رساند.

درنگ: معرفت، شرط آرامش است؛ نادانی، ریشه ناآرامی است.

نقد اجتماعی

جامعه، به جای خودسازی، به دیگران حمله می‌کند. این خودمحوری، چونان زنجیری، پیشرفت را متوقف می‌سازد.

درنگ: خودمحوری و حمله به دیگران، مانع پیشرفت جامعه است.

اعتراف به خطا

اعتراف به اشتباه، چونان گوهری نادر، کمیاب است. جامعه، به جای خودانتقادی، دیگران را تخریب می‌کند.

درنگ: اعتراف به خطا، نشانه رشد است؛ تخریب دیگران، مانع پیشرفت است.

لذت از دیگران

اگر انسان از دیگران لذت نبرد، بیمار است. نفرت از خلق، چونان سمی مهلک، روان و ایمان را تباه می‌سازد.

درنگ: نفرت از دیگران، نشانه بیماری روانی و نقص ایمان است.

جمع‌بندی بخش پنجم

این بخش، معرفت را مبنای آرامش و خودسازی را راه‌حل مشکلات اجتماعی دانست. خودمحاکمه، مرحمت به دیگران، و تواضع، اصول ایمانی‌اند که جامعه را به سوی صلح هدایت می‌کنند. اولیاء خدا، با معرفت و آرامش، الگویی برای این مسیر ارائه می‌دهند.

نتیجه‌گیری نهایی

درس‌گفتار شماره ۲۷۴ استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، یکی از عمیق‌ترین کاوش‌ها در معرفت توحید و تبیین کفر و ایمان در قرآن کریم را ارائه می‌دهد. توحید، از بدایت دفع حد تا نهایت لا تعین، حقیقتی وجودی است که کفر و ایمان در نسبت با آن معنا می‌یابند. کفر، حبس حق در حد است، و ایمان، رهایی حق از قیود. آیات قرآن کریم، کفر را در مصادیقی چون حبس حق در مسیح، تثلیث، تکذیب رسالت، و انکار مثل الهی تعریف می‌کنند. سهولت کفر و دشواری احراز آن، انسان را به احتیاط در قضاوت دعوت می‌کند. قاعده تابع اخص مقدمات، تفاوت ایمان و کفر را روشن می‌سازد: ایمان، جامعیت می‌طلبد، اما کفر، با جزئی‌ترین انحراف محقق می‌شود.

اخلاق قضاوت، خودسازی، و مرحمت به دیگران، اصول ایمانی‌اند که از بداخلاقی خودمحوری جلوگیری می‌کنند. نقل از علامه طباطبایی و آیت‌الله گلپایگانی، تواضع و خودآگاهی را به‌عنوان الگوهای عملی معرفی می‌کند. معرفت، مبنای آرامش است، و اولیاء خدا، با سخت‌گیری به خود و عشق به دیگران، این آرامش را متجلی می‌سازند. جامعه، با خودمحوری و تخطئه دیگران، از پیشرفت بازمی‌ماند، اما خودمحاکمه و اعتراف به خطا، راه‌حل صلح و سعادت است.

با نظارت صادق خادمی