در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 279

متن درس





تحلیل فلسفی علم حق به مخلوقات و کلام الهی با تأکید بر لا تعین و ظهورات

تحلیل فلسفی علم حق به مخلوقات و کلام الهی با تأکید بر لا تعین و ظهورات

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه، آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۲۷۹)

دیباچه

بحث علم حق به مخلوقات و کلام الهی، از مسائل بنیادین فلسفه و عرفان اسلامی است که در کانون توجه متفکران بزرگ قرار داشته است. این نوشتار، برگرفته از درس‌گفتار شماره ۲۷۹ استاد فرزانه، آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، به بررسی این موضوع با تأکید بر مفهوم لا تعین، هويت ساريه، و کلام الهی در همه موجودات می‌پردازد. پرسش محوری این است که چگونه علم حق به مخلوقات، به‌ویژه ماديات، در پرتو لا تعین تبیین می‌شود و چگونه همه موجودات به‌عنوان کلام الهی تلقی می‌گردند؟ این اثر، با نقد دیدگاه‌های مشائی، اشراقی، و صدرایی، و با استناد به آراء عرفانی مرحوم حاجی سبزواری، چارچوبی منسجم برای فهم این موضوع ارائه می‌دهد. آیه شریفه «وَإِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ [مطلب حذف شد] : «و هیچ‌چیز نیست مگر اینکه به ستایش او تسبیح می‌گوید.») محور این تحلیل است که جامعیت کلام الهی را در همه مظاهر وجودی تأیید می‌کند.

بخش نخست: لا تعین و نسبت آن با علم الهی

لا تعین مشوب و غیر مشوب

استاد فرزانه در درس‌گفتار، بحث لا تعین را به دو نوع مشوب و غیر مشوب تقسیم می‌فرمایند. لا تعین مشوب، به ذات حق در ارتباط با تعینات و مظاهر اشاره دارد، در حالی که لا تعین غیر مشوب، ذات مطلق الهی است که از هرگونه تعین و قید مبراست: «لَا تَعَيُّنٌ غَيْرُ مَشُوبٍ ذَاتُ الْحَقِّ بِلَا قَيْدٍ». امکان وصول سالک به مقام لا تعین غیر مشوب، هرچند دشوار، ممکن است، اما این موضوع در این مرحله از بحث ضرورت ندارد و به فصل خاص خود موکول می‌شود.

درنگ: لا تعین مشوب به ذات حق در نسبت با مظاهر اشاره دارد، در حالی که لا تعین غیر مشوب، ذات مطلق الهی است که وصول به آن دشوار اما ممکن است.

این تمایز، چونان خط‌کشی است که مرز میان ذات مطلق و ظهورات آن را در برابر دیدگان معرفت‌جویان روشن می‌سازد.

ضرورت تأخیر بحث لا تعین غیر مشوب

استاد فرزانه تأکید می‌فرمایند که بحث لا تعین غیر مشوب، در این مرحله از سیر فلسفی، ضرورتی ندارد و باید در ظرف مناسب خود بررسی شود. این دیدگاه، به روشمندی بحث اشاره دارد که از پراکندگی معرفتی جلوگیری می‌کند: «لَا تَعَيُّنٌ غَيْرُ مَشُوبٍ فِي فَصْلِهِ الْخَاصِّ».

درنگ: بحث لا تعین غیر مشوب، به دلیل عدم ضرورت در این مرحله، به فصل خاص خود موکول می‌شود تا از پراکندگی معرفتی جلوگیری گردد.

این روشمندی، چونان نقشه‌ای است که مسیر معرفت را در راه‌های پرپیچ‌وخم فلسفه هدایت می‌کند.

تمثیل سفره و ناهار

استاد فرزانه، با تمثیلی از سفره و ناهار، بر عدم ضرورت بحث لا تعین غیر مشوب در این مرحله تأکید می‌فرمایند. همان‌گونه که برای ناهار ساده، نیازی به گستردن سفره‌ای بزرگ نیست، بحث لا تعین غیر مشوب نیز در این مرحله زائد است: «كَالسَّفْرَةِ الْكَبِيرَةِ لِغَدَاءٍ بَسِيطٍ».

درنگ: تمثیل سفره و ناهار، بر عدم ضرورت بحث لا تعین غیر مشوب در این مرحله تأکید دارد، مانند زائد بودن سفره بزرگ برای ناهار ساده.

این تمثیل، چونان آینه‌ای است که تناسب میان موضوع و ابزار بحث را منعکس می‌سازد.

روایت «لا یزید إلا بعداً»

استاد فرزانه، با استناد به روایت «لَا يَزِيدُ إِلَّا بُعْدًا»، تأکید می‌فرمایند که تفکر بدون عمل، انسان را از حقیقت دور می‌کند. این روایت، بر اهمیت سلوک عملی در کنار معرفت نظری تأکید دارد، زیرا تفکر بدون عمل، به حیرت و دوری از حق منجر می‌شود.

درنگ: روایت «لا یزید إلا بعداً» بر اهمیت عمل در کنار معرفت تأکید دارد، زیرا تفکر بدون سلوک، به دوری از حقیقت منجر می‌شود.

این روایت، چونان هشداری است که سالک را از غرق شدن در تفکرات نظری بدون عمل برحذر می‌دارد.

جمع‌بندی بخش نخست

بخش نخست این نوشتار، به بررسی مفهوم لا تعین و نسبت آن با علم الهی پرداخت. تمایز لا تعین مشوب و غیر مشوب، تأخیر بحث غیر مشوب به فصل مناسب، تمثیل سفره و ناهار، و استناد به روایت «لا یزید إلا بعداً»، چارچوبی برای فهم روشمند این موضوع فراهم آورد. این بخش، چونان پایه‌ای استوار، راه را برای تحلیل عمیق‌تر علم حق به مخلوقات هموار می‌کند.

بخش دوم: علم حق به مخلوقات و دیدگاه‌های فلسفی

محور بحث علم حق به مخلوقات

استاد فرزانه، محور اصلی درس‌گفتار را علم حق به مخلوقات، قبل، بعد، و همراه با خلقت معرفی می‌فرمایند. این علم، به دلیل شمول لا تعین، همه مراتب وجودی مخلوقات را در بر می‌گیرد: «عِلْمُ الْحَقِّ شَامِلٌ لِكُلِّ مَرَاتِبِ الْوُجُودِ». پرسش اصلی این است که این علم چگونه در نسبت با ماديات و مجردات تبیین می‌شود؟

درنگ: علم حق به مخلوقات، شامل همه مراتب وجودی است و در نسبت با ماديات و مجردات، محل اختلاف فلاسفه است.

این پرسش، چونان دریچه‌ای است که علم الهی را در برابر دیدگان پژوهشگران فلسفه می‌گشاید.

دیدگاه مشائین و ابن‌سینا

استاد فرزانه، دیدگاه مشائین و ابن‌سینا را در باب علم حق بررسی می‌فرمایند. مشائین، علم حق را به کلیات و مجردات محدود می‌کنند و در تبیین علم الهی به ماديات با چالش‌هایی مواجه‌اند: «عِلْمُ الْحَقِّ عِنْدَ الْمَشَّائِينَ لِلْكُلِّيَّاتِ وَالْمُجَرَّدَاتِ». این دیدگاه، به دلیل محدودیت در ماديات، مورد نقد قرار گرفته است.

درنگ: مشائین، علم حق را به کلیات و مجردات محدود می‌کنند که در تبیین ماديات با چالش مواجه است.

این محدودیت، چونان سایه‌ای است که بر دیدگاه مشائین در فهم علم الهی گسترده شده است.

دیدگاه خواجه نصیر و شیخ اشراق

استاد فرزانه، به دیدگاه خواجه نصیرالدین طوسی و شیخ اشراق اشاره می‌فرمایند. شیخ اشراق، علم حق را از منظر نور و اشراق تبیین می‌کند، اما ملاصدرا این دیدگاه را به دلیل ناکافی بودن در تبیین ماديات نقد می‌کند: «عِلْمُ الْحَقِّ عِنْدَ الشَّيْخِ بِالنُّورِ وَالْإِشْرَاقِ». این نقد، به محدودیت‌های دیدگاه اشراقی در نسبت با ماديات اشاره دارد.

درنگ: شیخ اشراق، علم حق را از منظر نور تبیین می‌کند، اما ملاصدرا آن را در تبیین ماديات ناکافی می‌داند.

این نقد، چونان تیغی است که محدودیت‌های دیدگاه اشراقی را آشکار می‌سازد.

دیدگاه ملاصدرا و ماديات

استاد فرزانه، دیدگاه ملاصدرا را تبیین می‌فرمایند که ماده، به دلیل ظلمانی و متبدل بودن، نمی‌تواند عالم یا معلوم باشد: «مَادَّةٌ لَا تَكُونُ عَالِمًا وَلَا مَعْلُومًا». ملاصدرا علم حق به ماديات را به حقیقت شیء نسبت می‌دهد، نه به ماده مستقل، که این دیدگاه چالش‌های فلسفی را کاهش می‌دهد.

درنگ: ملاصدرا علم حق به ماديات را به حقیقت شیء نسبت می‌دهد، نه ماده مستقل، زیرا ماده ظلمانی است.

این دیدگاه، چونان پلی است که علم الهی را از ماده به حقیقت وجودی پیوند می‌دهد.

جمع‌بندی بخش دوم

بخش دوم این نوشتار، به بررسی علم حق به مخلوقات در دیدگاه‌های مشائی، اشراقی، و صدرایی پرداخت. علم حق، به دلیل شمول لا تعین، همه مراتب وجودی را در بر می‌گیرد. دیدگاه مشائین به کلیات محدود است، دیدگاه اشراقی به نور وابسته است، و ملاصدرا علم را به حقیقت شیء نسبت می‌دهد. این بخش، چونان نقشه‌ای است که مسیر فهم علم الهی را در میان دیدگاه‌های فلسفی ترسیم می‌کند.

بخش سوم: کلام الهی و شعور موجودات

دیدگاه حاجی سبزواری و شعور موجودات

استاد فرزانه، دیدگاه مرحوم حاجی سبزواری را معرفی می‌فرمایند که همه موجودات دارای شعورند: «كُلُّ مَوْجُودٍ لَهُ شُعُورٌ». این دیدگاه، مبتنی بر عرفان است که موجودات را مظاهر حق و دارای شعور در نسبت با فیض الهی می‌بیند. حاجی، با استناد به جلد اول اسفار (صفحه ۱۱۸)، تأکید می‌کند که همه موجودات، به معنای عرفانی، عقلاء و عارف به پروردگارند و تسبیح‌گر او هستند.

درنگ: حاجی سبزواری، همه موجودات را دارای شعور می‌داند که در نسبت با فیض الهی، عارف و تسبیح‌گر حق‌اند.

این دیدگاه، چونان آینه‌ای است که شعور ذاتی موجودات را در پرتو فیض الهی منعکس می‌سازد.

غایب و حاضر در علم حق

استاد فرزانه، بحث غایب و حاضر را در علم حق مطرح می‌فرمایند که بدون لا تعین، فهم آن ممکن نیست: «دَاخِلٌ فِي الْأَشْيَاءِ لَا بِالْمُمَازَجَةِ، خَارِجٌ عَنْ الْأَشْيَاءِ لَا بِالْمُفَارَقَةِ». حضور حق در همه مظاهر، به هويت ساريه و لا تعین وابسته است.

درنگ: حضور حق در غایب و حاضر، بدون فهم لا تعین و هويت ساريه، ممکن نیست.

این اصل، چونان کلیدی است که درهای فهم حضور الهی را در همه موجودات می‌گشاید.

هويت ساريه و فیض حق

استاد فرزانه، هويت ساريه را فیض حق می‌دانند که در ظروف مظاهر تحقق می‌یابد: «هُوِيَّةٌ سَارِيَةٌ فَيْضُ الْحَقِّ فِي الْمَظَاهِرِ». هر موجود، به قدر ظرف وجودی خود، از این فیض بهره‌مند می‌شود.

درنگ: هويت ساريه، فیض حق است که در ظروف مظاهر تحقق یافته و هر موجود به قدر خود از آن بهره‌مند می‌شود.

این مفهوم، چونان جریانی است که فیض الهی را در همه مظاهر جاری می‌سازد.

فیاض، فیض، و مستفیض

استاد فرزانه، فیاض را لا تعین، فیض را هويت ساريه، و مستفیض را مظاهر معرفی می‌فرمایند: «فَيَّاضٌ لَا تَعَيُّنٌ، فَيْضٌ هُوِيَّةٌ سَارِيَةٌ، مُسْتَفِيضٌ مَظَاهِرُ». این تقسیم‌بندی، نظام فیض الهی را تبیین می‌کند.

درنگ: فیاض، لا تعین است؛ فیض، هويت ساريه؛ و مستفیض، مظاهر وجودی‌اند که نظام فیض را تبیین می‌کنند.

این نظام، چونان نقشه‌ای است که جریان فیض را از ذات الهی به مظاهر ترسیم می‌کند.

نقد حاجی به ملاصدرا

استاد فرزانه، نقد حاجی سبزواری به ملاصدرا را بررسی می‌فرمایند. حاجی معتقد است که ملاصدرا در جلد اول اسفار، شعور را به همه موجودات نسبت داده، اما در بحث معاد، ماده را فاقد شعور می‌داند: «كُلُّ مَوْجُودٍ عَاقِلٌ فِي الْأُمُورِ الْعَامَّةِ وَالْمَادَّةُ لَا شُعُورَ لَهَا فِي الْمَعَادِ». استاد فرزانه استدلال می‌فرمایند که این تناقض ظاهری است و ملاصدرا در هر دو مورد یکسان سخن گفته است.

درنگ: نقد حاجی به ملاصدرا مبنی بر تناقض در شعور موجودات، ظاهری است و ملاصدرا در هر دو مورد یکسان سخن گفته است.

این استدلال، چونان کلیدی است که گره تناقض ظاهری را در فلسفه صدرایی می‌گشاید.

جمع‌بندی بخش سوم

بخش سوم این نوشتار، به بررسی شعور موجودات و کلام الهی در دیدگاه حاجی سبزواری پرداخت. شعور همه موجودات، حضور حق در غایب و حاضر، هويت ساريه به‌عنوان فیض، و نظام فیاض، فیض، و مستفیض، چارچوبی برای فهم کلام الهی فراهم آورد. نقد حاجی به ملاصدرا، با رفع تناقض ظاهری، تکمیل شد. این بخش، چونان پلی است که شعور موجودات را به کلام الهی پیوند می‌دهد.

بخش چهارم: کلام الهی در همه موجودات

موجودات به‌عنوان کلام الهی

استاد فرزانه، با استناد به حاجی سبزواری، تأکید می‌فرمایند که همه موجودات کلام الهی‌اند، زیرا حق متکلم است و موجودات الفاظ و کلمات او هستند: «كُلُّ مَوْجُودٍ كَلِمَةُ اللَّهِ». این دیدگاه، موجودات را مظاهر اسماء الهی می‌داند که به‌واسطه وضع الهی، بر حق دلالت می‌کنند.

درنگ: همه موجودات، به‌عنوان کلمات الهی، مظاهر اسماء حق‌اند و به‌واسطه وضع الهی، بر حق دلالت می‌کنند.

این دیدگاه، چونان آفتابی است که همه موجودات را در پرتو کلام الهی روشن می‌سازد.

استدلال عرفانی حاجی

استاد فرزانه، استدلال حاجی را بیشتر عرفانی و خطابی می‌دانند تا فلسفی: «الْبَيَانُ عَرَفَانِيٌّ أَكْثَرُ مِنْ فَلْسَفِيٍّ». حاجی، با رویکردی شاعرانه، کلام الهی را در همه موجودات می‌بیند، اما اثبات فلسفی آن دشوار است.

درنگ: استدلال حاجی در باب کلام الهی، بیشتر عرفانی و خطابی است تا فلسفی، که اثبات آن نیازمند استدلال قوی‌تر است.

این رویکرد، چونان نسیمی است که عطر شهود عرفانی را در میان موجودات پراکنده می‌سازد.

آیه تسبیح و کلام الهی

استاد فرزانه، با استناد به آیه شریفه «وَإِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ [مطلب حذف شد] : «و هیچ‌چیز نیست مگر اینکه به ستایش او تسبیح می‌گوید.»)، تسبیح همه موجودات را دلیل بر کلام الهی می‌دانند. تسبیح، مستلزم کلام است، زیرا بدون بیان و معرفت، تسبیح ممکن نیست.

درنگ: آیه تسبیح، جامعیت کلام الهی را در همه موجودات تأیید می‌کند، زیرا تسبیح بدون کلام و معرفت ممکن نیست.

این آیه، چونان دریچه‌ای است که کلام الهی را در همه مظاهر وجودی آشکار می‌سازد.

بیان عیانی حاجی

استاد فرزانه، بیان حاجی را عیانی و آفتابی توصیف می‌فرمایند که از صفا و شهود باطنی او نشأت می‌گیرد: «الْبَيَانُ عَيَّانِيٌّ مِنْ صَفَاءِ الْبَاطِنِ». این بیان، کلام الهی را در همه موجودات مشاهده می‌کند.

درنگ: بیان عیانی حاجی، از شهود باطنی او نشأت گرفته و کلام الهی را در همه موجودات مشاهده می‌کند.

این شهود، چونان آینه‌ای است که کلام الهی را در قلب عارف منعکس می‌سازد.

شهود ذکر اذکار

استاد فرزانه، نقل می‌فرمایند که حاجی ذکر اذکار و حمد محامد را می‌شنود و ذاکرین را می‌بیند: «أَسْمَعُ ذِكْرَ الْأَذْكَارِ وَأَرَى مَنْ يَذْكُرُ اللَّهَ». این شهود، حتی خواطر متشتته کفار را شامل می‌شود.

درنگ: حاجی، ذکر اذکار و حمد محامد را در همه مظاهر، حتی خواطر متشتته، می‌شنود و می‌بیند.

این شهود، چونان مشعلی است که ذکر الهی را در همه موجودات روشن می‌سازد.

جمع‌بندی بخش چهارم

بخش چهارم این نوشتار، به بررسی کلام الهی در همه موجودات پرداخت. دیدگاه حاجی سبزواری، آیه تسبیح، بیان عیانی، و شهود ذکر اذکار، کلام الهی را در همه مظاهر تأیید کرد. استدلال عرفانی حاجی، هرچند شاعرانه، نیازمند اثبات فلسفی است. این بخش، چونان نقشه‌ای است که کلام الهی را در همه موجودات ترسیم می‌کند.

بخش پنجم: تعریف کلام و نقد آن

تعریف کلام در منطق

استاد فرزانه، کلام را بر اساس منطق تعریف می‌فرمایند: اصواتی که به‌واسطه وضع، بر معانی دلالت می‌کنند و با عادت، انتقال به مدلول را ممکن می‌سازند: «الْكَلَامُ أَصْوَاتٌ مَوْضُوعَةٌ تَدُلُّ عَلَى مَعَانٍ بِالْعَادَةِ». این تعریف، کلام را به اصوات محدود می‌کند.

درنگ: کلام، در منطق، اصواتی است که با وضع، بر معانی دلالت کرده و با عادت، انتقال به مدلول را ممکن می‌سازد.

این تعریف، چونان خط‌کشی است که مرز کلام را از سایر دلالت‌ها جدا می‌سازد.

خصوصيات اصوات

استاد فرزانه، خصوصيات اصوات را منشأ انتقال به خصوصيات اشياء می‌دانند، مانند حروف و کلمات: «خَصَائِصُ الْأَصْوَاتِ مَنْشَأٌ لِخَصَائِصِ الْأَشْيَاءِ». این خصوصيات، در زبان متعارف، معانی را منتقل می‌کنند.

درنگ: خصوصيات اصوات، مانند حروف و کلمات، منشأ انتقال به معانی خاص در زبان متعارف‌اند.

این خصوصيات، چونان پلی است که صوت را به معنا پیوند می‌دهد.

مثال ریگ و انتقال

استاد فرزانه، با مثال ریگ زدن به شیشه، نشان می‌دهند که هر صوتی با عادت می‌تواند معنا را منتقل کند: «رَمْيُ الْحَصَاةِ عَلَى الزُّجَاجِ دَالٌّ بِالْعَادَةِ». این مثال، کلام را فراتر از لفظ می‌بیند.

درنگ: صوت غیرلفظی، مانند ریگ زدن به شیشه، با عادت و وضع، می‌تواند معنا را منتقل کند.

این مثال، چونان شاهدی است که دلالت صوتی را در برابر دیدگان پژوهشگران آشکار می‌سازد.

کلام غیرلفظی

استاد فرزانه، کلام را فراتر از لفظ می‌دانند و اصوات غیرلفظی را که با عادت معنا را منتقل می‌کنند، کلام می‌شمارند: «الْكَلَامُ لَيْسَ مَحْصُورًا بِاللَّفْظِ». این دیدگاه، کلام را در زندان‌ها و اصوات غیرلفظی نیز تأیید می‌کند.

درنگ: کلام، فراتر از لفظ است و اصوات غیرلفظی با عادت، می‌توانند کلام باشند.

این دیدگاه، چونان دریچه‌ای است که کلام را از قیود لفظی آزاد می‌سازد.

بو و دلالت

استاد فرزانه، بو را به‌عنوان دال بر معنا (مانند آتش) بررسی می‌فرمایند، اما آن را کلام نمی‌دانند: «الْبُوءُ دَالٌّ وَلَيْسَ كَلَامًا». بو، دلالت طبعی دارد، اما به دلیل فقدان وضع، کلام محسوب نمی‌شود.

درنگ: بو، دلالت طبعی دارد، اما به دلیل فقدان وضع، کلام محسوب نمی‌شود.

این تمایز، چونان خط‌کشی است که دلالت را از کلام جدا می‌سازد.

دلالت و کلام

استاد فرزانه، میان دلالت و کلام تمایز قائل می‌شوند: هر کلامی دال است، اما هر دالی کلام نیست: «كُلُّ كَلَامٍ دَالٌّ وَلَيْسَ كُلُّ دَالٍّ كَلَامًا». این تمایز، لزوم وضع و عادت را در کلام نشان می‌دهد.

درنگ: هر کلامی دال است، اما هر دالی کلام نیست، زیرا کلام نیازمند وضع و عادت است.

این تمایز، چونان آینه‌ای است که مرز کلام را از دلالت‌های طبعی منعکس می‌سازد.

لفظ مهمل و ديز

استاد فرزانه، لفظ «ديز» را مهمل می‌دانند که دلالت عام بر حیات دارد، اما به دلیل فقدان وضع خاص، کلام محسوب نمی‌شود: «دِيزٌ لَفْظٌ مَهْمَلٌ دَالٌّ عَلَى الْحَيَاةِ بِعُمُومٍ». ديز، نشانه حیات است، اما کلام نیست.

درنگ: لفظ ديز، مهمل است و دلالت عام بر حیات دارد، اما به دلیل فقدان وضع خاص، کلام محسوب نمی‌شود.

این تحلیل، چونان تیغی است که لفظ مهمل را از کلام متعارف جدا می‌سازد.

نقد تعریف حاجی از کلام

استاد فرزانه، تعریف حاجی از کلام را نقد می‌فرمایند، زیرا نه جامع افراد (مانند ديز) است و نه مانع اغیار (مانند بو): «تَعْرِيفُ الْكَلَامِ لَيْسَ جَامِعًا وَلَا مَانِعًا». این نقد، ضعف تعریف حاجی را در شمول همه دلالت‌ها نشان می‌دهد.

درنگ: تعریف حاجی از کلام، نه جامع افراد (مانند ديز) است و نه مانع اغیار (مانند بو)، که ضعف آن را نشان می‌دهد.

این نقد، چونان مشعلی است که کاستی‌های تعریف حاجی را روشن می‌سازد.

جمع‌بندی بخش پنجم

بخش پنجم این نوشتار، به تعریف کلام و نقد آن پرداخت. تعریف منطقی کلام، خصوصيات اصوات، مثال ریگ، کلام غیرلفظی، و تمایز دلالت و کلام، چارچوبی برای فهم کلام ارائه داد. نقد تعریف حاجی، ضعف آن را در جامعیت و مانعیت نشان داد. این بخش، چونان نقشه‌ای است که مرزهای کلام را در فلسفه و منطق ترسیم می‌کند.

بخش ششم: کلام الهی و وضع الهی

کلام الهی و وضع الهی

استاد فرزانه، با استناد به حاجی، تأکید می‌فرمایند که همه موجودات به وضع الهی کلام‌اند: «كُلُّ مَوْجُودٍ كَلِمَةُ اللَّهِ بِوَضْعٍ إِلَهِيٍّ». حاجی، سنگ را کلام الله المجيد می‌داند که بر خدا دلالت می‌کند.

درنگ: حاجی، همه موجودات را به‌واسطه وضع الهی، کلام الله می‌داند که بر حق دلالت می‌کنند.

این دیدگاه، چونان آفتابی است که همه موجودات را در پرتو کلام الهی روشن می‌سازد.

نقد وضع الهی

استاد فرزانه، وضع الهی را نقد می‌فرمایند، زیرا ظهورات الهی طبعی و حقیقی‌اند، نه وضعی: «الظُّهُورَاتُ الْإِلَهِيَّةُ طَبِيعِيَّةٌ لَا وَضْعِيَّةٌ». این نقد، کلام بودن موجودات را محل تأمل می‌داند.

درنگ: ظهورات الهی، طبعی و حقیقی‌اند، نه وضعی، که کلام بودن موجودات را محل تأمل قرار می‌دهد.

این نقد، چونان تیغی است که کلام الهی را از وضع مصنوعی جدا می‌سازد.

موجودات و زبان الهی

استاد فرزانه، موجودات را دارای زبان الهی می‌دانند که برای نادانان قابل فهم نیست: «مَنْ لَمْ يَعْرِفْ لُغَةَ الْمَوْجُودَاتِ لَا يَفْهَمُ كَلَامَهَا». این دیدگاه، شهود عرفانی را تأیید می‌کند.

درنگ: موجودات، دارای زبان الهی‌اند که فهم آن نیازمند شناخت دلالت و وضع الهی است.

این دیدگاه، چونان نسیمی است که زبان الهی موجودات را در برابر عارفان آشکار می‌سازد.

دیوار و اقتدار الهی

استاد فرزانه، دیوار را مظهر اقتدار و جلال الهی می‌دانند که کلام الله است: «الْجِدَارُ مَظْهَرُ الْجَلَالِ وَالْإِقْتِدَارِ». دیوار، با نگه داشتن سقف، اقتدار حق را نشان می‌دهد.

درنگ: دیوار، به‌عنوان مظهر اقتدار و جلال الهی، کلام الله است که اقتدار حق را نشان می‌دهد.

این مثال، چونان شاهدی است که کلام الهی را در جمادات آشکار می‌سازد.

شهود حاجی و نقد استدلال

استاد فرزانه، شهود حاجی را صادق می‌دانند، اما استدلال او را ناکافی می‌شمارند: «شَهُودُ الْحَاجِيِّ صَادِقٌ وَلَكِنْ لَا يَكْفِي فِي الْإِثْبَاتِ». اثبات کلام الهی در موجودات، نیازمند استدلال فلسفی قوی‌تر است.

درنگ: شهود حاجی معتبر است، اما استدلال او برای اثبات کلام الهی در موجودات، ناکافی است.

این نقد، چونان مشعلی است که نیاز به استدلال فلسفی را در برابر شهود عرفانی روشن می‌سازد.

جمع‌بندی بخش ششم

بخش ششم این نوشتار، به کلام الهی و وضع الهی پرداخت. دیدگاه حاجی مبنی بر کلام بودن همه موجودات، نقد وضع الهی، زبان الهی موجودات، و مثال دیوار، چارچوبی برای فهم کلام الهی فراهم آورد. شهود حاجی، هرچند صادق، نیازمند استدلال فلسفی است. این بخش، چونان نقشه‌ای است که کلام الهی را در پرتو عرفان و فلسفه ترسیم می‌کند.

بخش هفتم: حاشیه جامعه‌شناختی و نقش ساواک

نقش ساواک در انقلاب

استاد فرزانه، در حاشیه‌ای جامعه‌شناختی، نقش ساواک را در تحریک انقلابی مردم بررسی می‌فرمایند. ساواک، با روش‌های نادرست و خشونت‌آمیز، ناخواسته مردم را هوشیار و انقلابی کرد: «السَّاوَاكُ بِطَرِيقَةٍ غَيْرِ صَحِيحَةٍ أَيْقَظَ الشَّعْبَ». این تحلیل، از منظر جامعه‌شناسی، نشان‌دهنده تأثیر دشمن نادان است.

درنگ: ساواک، با روش‌های نادرست، ناخواسته مردم را هوشیار و انقلابی کرد.

این تحلیل، چونان آینه‌ای است که نقش دشمن نادان را در خیر اجتماعی منعکس می‌سازد.

دشمن نادان و خیر الهی

استاد فرزانه، دشمن نادان را وسیله خیر الهی می‌دانند، زیرا مردم را به دین و انقلاب هدایت کرد: «الْعَدُوُّ النَّادِنُ وَسِيلَةُ خَيْرٍ إِلَهِيٍّ». این دیدگاه، حکمت الهی را در استفاده از دشمنان نادان نشان می‌دهد.

درنگ: دشمن نادان، وسیله خیر الهی است که مردم را به انقلاب و دین هدایت کرد.

این حکمت، چونان کلیدی است که درهای خیر الهی را در برابر نادانی دشمنان می‌گشاید.

جمع‌بندی بخش هفتم

بخش هفتم این نوشتار، به تحلیل جامعه‌شناختی نقش ساواک در انقلاب پرداخت. ساواک، با روش‌های نادرست، ناخواسته مردم را انقلابی کرد و دشمن نادان، وسیله خیر الهی شد. این بخش، چونان پلی است که حکمت الهی را در تاریخ اجتماعی ایران ترسیم می‌کند.

نتیجه‌گیری

این نوشتار، برگرفته از درس‌گفتار شماره ۲۷۹ استاد فرزانه، آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، به تحلیل علم حق به مخلوقات و کلام الهی با تأکید بر لا تعین و ظهورات پرداخت. لا تعین، به‌عنوان مبنای فهم علم الهی، دیدگاه‌های مشائی، اشراقی، و صدرایی را نقد کرد. دیدگاه حاجی سبزواری، مبنی بر شعور و کلام الهی همه موجودات، با استناد به آیه «وَإِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ»، تبیین شد. نقد تعریف حاجی از کلام، تمایز دلالت و کلام، و نقد وضع الهی، چارچوبی منسجم برای فهم این موضوع فراهم آورد. حاشیه جامعه‌شناختی نقش ساواک، حکمت الهی را در خیر اجتماعی نشان داد. این اثر، چونان مشعلی است که راه پژوهشگران را در ژرفای فلسفه و عرفان اسلامی روشن می‌سازد و دعوتی است به تأملات عمیق‌تر در رابطه میان علم الهی، کلام، و ظهورات.

با نظارت صادق خادمی