در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 291

متن درس





کتاب فلسفه وجود و علم الهی

فلسفه وجود و علم الهی

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۲۹۱)

دیباچه

این نوشتار، تأملی ژرف در باب یکی از پیچیده‌ترین مسائل فلسفه اسلامی، یعنی چیستی علم الهی و رابطه آن با وجود واجب‌الوجود، ارائه می‌دهد. درس‌گفتار شماره ۲۹۱، که در تاریخ دوم اردیبهشت ۱۳۸۰ در حوزه فلسفه خارج ایراد شده، به نقد و بررسی آرای ملاصدرا، شیخ اشراق و ابن‌سینا در باب علم الهی پرداخته و دیدگاهی نوین مبتنی بر وحدت وجود و عدم تعین الهی عرضه می‌کند.

بخش نخست: چیستی علم الهی و چالش‌های فلسفی

تفاوت دیدگاه‌ها در باب علم الهی

درس‌گفتار با تبیین تفاوت بنیادین دیدگاه استاد فرزانه قدس‌سره با آرای ملاصدرا و شیخ اشراق در باب علم الهی آغاز می‌شود. ملاصدرا علم الهی را به صورت اجمالی در عین تفصیلی معرفی می‌کند، بدین معنا که خداوند به تمامی معلومات، به نحوی کلی و در عین حال جزئی، عالم است. شیخ اشراق، در مقابل، علم الهی را در تعامل پویا با موجودات می‌بیند و آن را به مثابه طلوعی بر موجودات (یطلع علی الموجودات) توصیف می‌کند. اما استاد فرزانه، این تبیین‌ها را ناکافی می‌داند و با تأکید بر عدم تعین الهی، علم الهی را فراتر از دوگانه اجمال و تفصیل قرار می‌دهد. این دیدگاه، ریشه در مبانی وجودشناختی وحدت وجود دارد که در آن خداوند، به عنوان وجود بهت، از هرگونه حد و تعین مبراست.

این تفاوت دیدگاه، به سان رودی است که از سرچشمه‌های گوناگون سرچشمه می‌گیرد: ملاصدرا به سوی وحدت وجود در قالب وجود واحد بسیط می‌رود، شیخ اشراق به تعامل پویا با موجودات نظر دارد، و استاد فرزانه، با نگاهی عمیق‌تر، علم الهی را چون دریایی بی‌کران می‌بیند که همه موجودات را در بر می‌گیرد بی‌آنکه خود محدود شود.

درنگ: علم الهی، در دیدگاه استاد فرزانه، نه اجمالی است و نه تفصیلی به معنای متعارف، بلکه عين تفصيل و مفصل کل شیء است که از هرگونه تعین و کثرت مبراست.

اشکال ملاصدرا در باب ماهیت الهی

ملاصدرا در جلد ششم اسفار اربعه، صفحه ۲۷۱، اشکالی را مطرح می‌کند که به یکی از مسائل کلیدی فلسفه صدرایی اشاره دارد: «فَإِنْ قُلْتَ فَيَلْزَمُ أَنْ يَكُونَ وَاجِبُ الْوُجُودِ ذَا مَاهِيَّةٍ فَلَا يَكُونَ وُجُودًا بَهْتًا وَقَدْ تَقَرَّرَ بِالْبُرْهَانِ أَنَّهُ تَعَالَى وُجُودٌ بَهْتٌ بِلَا مَاهِيَّةٍ لِأَنَّ كُلَّ ذِي مَاهِيَّةٍ مَعْلُولٌ». این اشکال بیان می‌دارد که اگر خداوند عالم به تمامی معلومات باشد، که همگی ذی‌حدود و متعین‌اند، لازمه‌اش آن است که ذات الهی نیز متعین و دارای ماهیت شود. اما چون هر ذی‌ماهیت معلول است و واجب‌الوجود نمی‌تواند معلول باشد، این امر با وجود بهت (وجود خالص) خداوند ناسازگار است.

این اشکال، به مثابه سنگی است که در مسیر رودخانه وحدت وجود قرار گرفته و جریان اندیشه را به چالش می‌کشد. ملاصدرا با این پرسش مواجه است که چگونه می‌توان علم الهی به معلومات محدود را با فقدان ماهیت در ذات الهی جمع کرد؟ اگر خداوند به تمامی موجودات ذی‌حدود عالم باشد، آیا این علم، او را به ظرف حدود و تعینات فرو نمی‌کاهد؟

درنگ: اشکال ملاصدرا به رابطه علم الهی با معلومات ذی‌حدود و تأثیر آن بر ذات واجب‌الوجود اشاره دارد، که چالش اصلی نظام صدرایی در تبیین علم الهی است.

پاسخ ملاصدرا به اشکال ماهیت

ملاصدرا در پاسخ به این اشکال، ماهیت را به معنای محدودیت بحد خاص تعریف می‌کند و استدلال می‌ورزد که ذات الهی، به دلیل فقدان حد و تعین، نمی‌تواند ذی‌ماهیت باشد. او بیان می‌دارد که موجودات ممکن، به دلیل قصور وجودی و نداشتن حیطه تامه، محدود و متعین‌اند، اما واجب‌الوجود، که وجودی غیرمتناهی است، از هرگونه حد و تمایز مبراست. بنابراین، علم الهی به معلومات، ذات او را متعین نمی‌کند.

این پاسخ، به سان پلی است که بر فراز شکاف میان علم الهی و وجود بهت بنا شده است. ملاصدرا با تکیه بر مفهوم وجود واحد بسیط، می‌کوشد نشان دهد که خداوند، هرچند عالم به تمامی حدود و تعینات است، خود از این حدود مبراست. تمثیل دریا و کاسه در اینجا روشنگر است: همان‌گونه که دریا، با پذیرش نجاست، نجس نمی‌شود، ذات الهی نیز با علم به موجودات متعین، متأثر و محدود نمی‌گردد.

درنگ: پاسخ ملاصدرا مبتنی بر تمایز میان وجود محدود ممکنات و وجود غیرمتناهی واجب‌الوجود است، که ذات الهی را از هرگونه تعین و ماهیت مبرا می‌داند.

نقد بر پاسخ ملاصدرا

استاد فرزانه قدس‌سره، پاسخ ملاصدرا را ناکافی می‌داند و استدلال می‌کند که چه ماهیت را بپذیریم و چه نپذیریم، مسئله تعینات موجودات در ظرف عدم تعین الهی همچنان پرسش‌برانگیز است. اگر خداوند فاقد تعین است، چگونه می‌توان تعینات موجودات را در ذات او جای داد؟ این نقد، به پیچیدگی‌های نظام صدرایی در تبیین رابطه علم الهی با موجودات اشاره دارد.

این نقد، به مانند نوری است که بر زوایای پنهان بنای فلسفی صدرا تابیده و کاستی‌های آن را آشکار می‌سازد. استاد فرزانه تأکید می‌کند که تبیین ملاصدرا، هرچند مبتنی بر وجود واحد بسیط است، نمی‌تواند به طور کامل مسئله تعینات را در ظرف عدم تعین الهی حل کند.

درنگ: نقد استاد فرزانه بر پاسخ ملاصدرا، به ضرورت بازنگری در تبیین رابطه علم الهی با تعینات موجودات تأکید دارد، که چالش اصلی نظام صدرایی است.

بخش دوم: علم الهی و وحدت وجود

عدم تعین در علم الهی

استاد فرزانه تأکید می‌ورزد که علم الهی، به دلیل فقدان تعین، از هرگونه کثرت و محدودیت مبراست. این علم، نه متعین می‌شود و نه به کثرت می‌انجامد، حتی اگر به تعینات موجودات تعلق گیرد. این دیدگاه، با نظام وحدت وجود هم‌خوانی دارد، که در آن همه موجودات ظهورات وجود الهی‌اند بدون آنکه ذات او را متعین کنند.

این تبیین، به سان آیینه‌ای است که حقیقت وجود الهی را بی‌هیچ حجابی بازمی‌تاباند. علم الهی، چون نوری بی‌انتها، همه موجودات را در بر می‌گیرد، اما خود از تعینات آن‌ها متأثر نمی‌شود. تمثیل دریا و کاسه بار دیگر این مفهوم را روشن می‌سازد: دریا، با پذیرش نجاست، نجس نمی‌شود، زیرا فاقد تعین است.

درنگ: علم الهی، به دلیل فقدان تعین، از کثرت و محدودیت مبراست و با علم به تعینات، خود متعین نمی‌شود.

نقد بر مفهوم علم اجمالی و تفصیلی

استاد فرزانه مفهوم علم اجمالی قريب به تفصيل در آرای ملاصدرا را نقد کرده و استدلال می‌کند که علم الهی نه اجمالی است و نه تفصیلی، بلکه عين تفصيل و مفصل کل شیء است. این دیدگاه، علم الهی را فراتر از دوگانه اجمال و تفصیل قرار می‌دهد و آن را به مثابه ظهوری جامع می‌بیند که همه جزئیات را در بر می‌گیرد بدون آنکه به کثرت منجر شود.

این نقد، به مانند نسیمی است که پرده‌های ابهام را کنار می‌زند و حقیقت علم الهی را آشکار می‌سازد. استاد فرزانه، با رد دوگانه اجمال و تفصیل، علم الهی را چون خورشیدی می‌بیند که همه چیز را در پرتو خود روشن می‌کند، بی‌آنکه خود به کثرت یا تعین گرفتار شود.

درنگ: علم الهی، عين تفصيل و مفصل کل شیء است و از دوگانه اجمال و تفصیل فراتر می‌رود.

وحدت وجود و حضور الهی در همه مراتب

استاد فرزانه، با استناد به عبارت ملاصدرا، «فَلَا يَخْلُو عَنْهُ أَرْضٌ وَلَا سَمَاءٌ وَلَا بَرٌّ وَلَا بَحْرٌ وَلَا عَرْشٌ وَلَا فَرْشٌ» (لا یخلو عنه أرض و لا سماء و لا بر و لا بحر و لا عرش و لا فرش)، استدلال می‌کند که خداوند در همه جا حاضر است و فاقد تعین است. این عبارت، گواهی بر وحدت وجود است که در آن خداوند، به عنوان وجود بهت، در تمامی مراتب وجود حضور دارد بدون اینکه به تعینات محدود شود.

این تبیین، به سان رودی است که در همه دشت‌ها و کوه‌ها جاری است، بی‌آنکه به حدود زمین محدود شود. خداوند، چون وجودی غیرمتناهی، در همه جا حاضر است و هیچ مرتبه‌ای از وجود از او خالی نیست. این دیدگاه، با عرفان اسلامی و آرای ابن‌عربی هم‌خوانی دارد و بر حضور فراگیر الهی تأکید می‌ورزد.

درنگ: خداوند، به عنوان وجود بهت، در همه مراتب وجود حاضر است و هیچ زمین و آسمانی از او خالی نیست.

نقد بر تمایز بالا و پایین در فلسفه

استاد فرزانه به تمایز «بالا» و «پایین» در آرای فلاسفه، از جمله ابن‌سینا، شیخ اشراق و ملاصدرا، انتقاد می‌کند. ابن‌سینا خداوند را در مرتبه‌ای متعالی و به نحو کلی (على نحو الکلی) می‌بیند، شیخ اشراق او را در تعامل با موجودات تصور می‌کند، و ملاصدرا با مفهوم وجود واحد بسیط، او را در مرتبه‌ای متعالی اما با حضور در موجودات تبیین می‌کند. استاد فرزانه این تمایزات را غیرضروری دانسته و استدلال می‌کند که خداوند، به دلیل فقدان تعین، نه بالا است و نه پایین، بلکه در همه جا حاضر است.

این نقد، به مانند بادبانی است که کشتی فلسفه را از بند اسکله‌های کهن رها می‌کند و به سوی اقیانوس بی‌کران وحدت وجود هدایت می‌کند. استاد فرزانه، با تأکید بر عدم تعین الهی، هرگونه دوگانه‌سازی را نفی کرده و حضور فراگیر خداوند را در همه مراتب وجود تأیید می‌کند.

درنگ: تمایز بالا و پایین در فلسفه، با توجه به عدم تعین الهی، غیرضروری است و خداوند در همه جا حاضر است.

بخش سوم: علم الهی و ظهورات وجود

ظهورات وجود و علم الهی

استاد فرزانه استدلال می‌کند که همه موجودات، ظهورات علم الهی‌اند و علم الهی، به دلیل فقدان تعین، از این ظهورات متأثر نمی‌شود. این دیدگاه، با مفهوم خلق بی‌روئیت در قرآن کریم سازگار است: إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ [مطلب حذف شد] : «چون به چیزی اراده فرماید، فرمانش این است که به آن می‌گوید: باش، پس می‌شود»).

این تبیین، به سان آیینه‌ای است که همه موجودات را چون بازتاب‌هایی از نور الهی نشان می‌دهد. علم الهی، به مثابه علتی است که موجودات را ظاهر می‌کند، اما خود از تعینات آن‌ها مبراست. تمثیل مایع پاک‌کننده‌ای که نجاست را پاک می‌کند بی‌آنکه خود آلوده شود، این مفهوم را به زیبایی روشن می‌سازد.

درنگ: همه موجودات، ظهورات علم الهی‌اند و علم الهی، به دلیل فقدان تعین، از این ظهورات متأثر نمی‌شود.

اولیاء خدا و عدم تعین

استاد فرزانه به نقش اولیاء خدا به عنوان مظاهر عدم تعین اشاره کرده و استدلال می‌کند که آنان، با کاهش تعینات مادی و مجرد، به صفات الهی نزدیک می‌شوند. این دیدگاه، با مفهوم عرفانی «ما رأیت شیئاً إلا و قد رأیت الله فيه» هم‌خوانی دارد، که اولیاء خدا را به مثابه آیینه‌هایی می‌بیند که حضور الهی را در همه جا بازمی‌تابانند.

اولیاء خدا، به سان ستارگانی‌اند که در آسمان بی‌کران وجود الهی می‌درخشند. با رهایی از تعینات، آنان به مرتبه‌ای می‌رسند که مظهر صفات الهی شده و در همه جا با خداوند همراه‌اند. این همراهی، جلوه‌ای از وحدت وجود است که در آن هیچ مرتبه‌ای از وجود از حضور الهی خالی نیست.

درنگ: اولیاء خدا، با رهایی از تعینات، مظهر صفات الهی شده و در همه جا با خداوند همراه‌اند.

بخش چهارم: فلسفه، فرهنگ و تمدن

تأثیر اندیشه فلسفی بر فرهنگ و تمدن

استاد فرزانه استدلال می‌کند که تبیین نادرست علم الهی، به فرهنگ و تمدنی ناقص منجر می‌شود. اگر خداوند به عنوان موجودی متعالی و دور از موجودات دیده شود، فرهنگ و تمدن نیز از حضور الهی محروم می‌گردد. اما اگر خداوند در همه جا حاضر و فاقد تعین دیده شود، فرهنگ و تمدنی مبتنی بر توحید شکل می‌گیرد.

این دیدگاه، به سان بذری است که در خاک اندیشه کاشته شده و میوه آن، فرهنگی است که در پرتو توحید شکوفا می‌شود. اندیشه فلسفی، چون ریشه‌ای است که فرهنگ و تمدن را تغذیه می‌کند، و تبیین درست علم الهی، این ریشه را استوار می‌سازد.

درنگ: تبیین درست علم الهی، زیربنای فرهنگ و تمدنی توحیدی است که در آن خداوند در همه جا حاضر است.

نقد بر تمدن غربی و ضرورت بازسازی اندیشه

استاد فرزانه، با نقد فرهنگ و تمدن غربی، استدلال می‌کند که برای مواجهه با آن، باید ابتدا اندیشه (بینش) اصلاح شود، سپس فرهنگ (منش) و تمدن (کنش) شکل گیرد. تمدن غربی، به دلیل ضعف در اندیشه زیربنایی خود، ناپایدار است. برای مواجهه با این تمدن، باید اندیشه توحیدی اصلاح شود که در آن خداوند در همه جا حاضر و فاقد تعین است.

این نقد، به سان فریادی است که در برابر طوفان فرهنگ غربی طنین‌انداز شده و راه را به سوی تمدنی نوین هموار می‌کند. اصلاح اندیشه، چون بنای استواری است که تمدن توحیدی را بر آن می‌توان ساخت.

درنگ: برای مواجهه با تمدن غربی، باید ابتدا اندیشه توحیدی اصلاح شود تا فرهنگ و تمدنی پایدار شکل گیرد.

جمع‌بندی و نتیجه‌گیری

این کتاب، با بازنویسی و تنظیم درس‌گفتار شماره ۲۹۱ استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، به تأملی عمیق در باب علم الهی، وحدت وجود و رابطه آن با فرهنگ و تمدن پرداخته است. با نقد آرای ملاصدرا، شیخ اشراق و ابن‌سینا، این اثر دیدگاهی نوین مبتنی بر عدم تعین الهی ارائه می‌دهد که علم الهی را عين تفصيل و مفصل کل شیء می‌داند. این دیدگاه، با تأکید بر حضور فراگیر خداوند در همه مراتب وجود، دوگانه‌های سنتی اجمال و تفصیل و بالا و پایین را نفی کرده و به سوی تبیینی عرفانی و توحیدی حرکت می‌کند.

این اثر، نه تنها به مسائل فلسفی پاسخ می‌دهد، بلکه با پیوند زدن اندیشه فلسفی به فرهنگ و تمدن، راهی نوین برای مواجهه با چالش‌های تمدنی معاصر، به‌ویژه در برابر فرهنگ غربی، پیشنهاد می‌کند. اصلاح اندیشه توحیدی، که در آن خداوند در همه جا حاضر و فاقد تعین است، زیربنای فرهنگی است که می‌تواند تمدنی پایدار و متعالی را رقم زند. اولیاء خدا، به عنوان مظاهر عدم تعین، این حقیقت را در عمل به نمایش می‌گذارند و راه را برای تحقق توحید در همه مراتب وجود هموار می‌سازند.

با نظارت صادق خادمی