در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 295

متن درس






کتاب علم الهی و وحدت وجود در فلسفه ملاصدرا

علم الهی و وحدت وجود در فلسفه ملاصدرا: تحلیل و تبیین بساطت ذات و معانی مختلفه

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۲۹۵)

دیباچه: درآمدی بر علم الهی و وحدت وجود در نظام صدرایی

بحث از علم الهی و رابطه آن با وحدت وجود، یکی از عمیق‌ترین مسائل فلسفه اسلامی است که در نظام فکری ملاصدرا جایگاه ویژه‌ای دارد. درس‌گفتار شماره ۲۹۵ استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، که در تاریخ هشتم اردیبهشت ۱۳۸۰ ارائه شده، به بررسی چالش‌های بنیادین در تبیین بساطت ذات الهی و چگونگی حضور معانی مختلفه در آن اختصاص دارد. این درس‌گفتار، با طرح اشکالات فلسفی و عرفانی و نقد پاسخ‌های ملاصدرا، به تحلیل رابطه میان علم الهی، بساطت ذات، و کثرات در ظرف وجود می‌پردازد.

بخش نخست: اشکال بر بساطت ذات الهی و معانی مختلفه

طرح مسئله: تناقض ظاهری بساطت و کثرت

درس‌گفتار با طرح اشکالی بنیادین آغاز می‌شود: چگونه ذات الهی، که بسیط من جمیع الجهات است، می‌تواند حامل معانی مختلفه باشد، در حالی که این معانی با وجود الهی همراه‌اند؟ این پرسش، ریشه در تناقض ظاهری میان بساطت مطلق ذات الهی و علم آن به کثرات دارد. بساطت ذات، به معنای فقدان هرگونه ترکیب و کثرت است، اما علم الهی، که به تمامی موجودات و جزئیات آن‌ها تعلق می‌گیرد، به نظر می‌رسد مستلزم نوعی کثرت در ذات عالم باشد.

این اشکال، مانند دو راهی است که فلاسفه را در تنگنای مفهومی قرار می‌دهد: یا باید بساطت ذات را فدای علم به کثرات کرد، یا جامعیت علم الهی را به نفع بساطت محدود نمود. ملاصدرا، با تکیه بر نظام وحدت وجود، می‌کوشد این تناقض را حل کند، اما درس‌گفتار این پاسخ را به بوته نقد می‌کشد.

درنگ: اشکال بر بساطت ذات الهی، به تناقض ظاهری میان فقدان ترکیب در ذات و علم به کثرات اشاره دارد که چالش بنیادین نظام صدرایی است.

پاسخ ملاصدرا: تمایز میان انواع معانی

ملاصدرا، برای پاسخ به این اشکال، میان دو نوع معانی تمایز قائل می‌شود: معانی‌ای که تعدد عنوان، تعدد معنون را به دنبال دارد (مانند بالقوه و بالفعل، فوق و تحت، علّیت و معلولیت) و معانی‌ای که تعدد عنوان، تعدد معنون را ایجاد نمی‌کند (مانند علم، قدرت، وحدت، تشخص). در نوع اول، عناوین مختلف به معنون‌های متمایز اشاره دارند و نمی‌توانند در یک حقیقت واحد جمع شوند. اما در نوع دوم، عناوین متعدد به یک ذات واحد ارجاع دارند که از یک جهت، مصداق همه آن‌هاست.

این تمایز، مانند جداسازی نور از سایه است: معانی نوع اول، به دلیل کثرت معنون، با بساطت ذات ناسازگارند، اما معانی نوع دوم، مانند علم و قدرت، در ذات واحد الهی جمع می‌شوند بدون آنکه کثرت ایجاد کنند. ملاصدرا استدلال می‌کند که وجود الهی، به‌عنوان حقیقت بسیط، مصداق همه کمالات است و علم الهی، به کثرات صدق دارد بدون آنکه کثرت در ذات ایجاد شود.

درنگ: ملاصدرا با تمایز میان معانی کثیره و معانی بسیط، علم الهی را به‌عنوان مصداق همه کمالات در ذات واحد و بسیط تبیین می‌کند.

مثال وجود و صدق نسبت به کثرات

ملاصدرا برای تبیین دیدگاه خود مثالی می‌زند: وجود، از حیث اینکه وجود است، نسبت به همه معانی صدق دارد، اما خود کثیر نیست. به همین ترتیب، قدرت الهی نسبت به مقدورات صدق دارد، اما مقدورات در ذات الهی کثرت ایجاد نمی‌کنند. این دیدگاه، مبتنی بر اصل وحدت وجود است که در آن، وجود واحد الهی، شامل همه کمالات است بدون آنکه کثرت در ذاتش راه یابد.

این مثال، مانند خورشیدی است که پرتوهایش همه رنگ‌ها را در بر می‌گیرد، اما خود بی‌رنگ باقی می‌ماند. وجود الهی، به‌عنوان حقیقت بسیط، تمامی معانی را در خود دارد، اما این حضور، به معنای کثرت یا ترکیب نیست.

درنگ: وجود الهی، به‌عنوان حقیقت بسیط، نسبت به همه معانی صدق دارد، اما کثرت در ذات آن راه نمی‌یابد.

بخش دوم: نقد پاسخ ملاصدرا

ناکافی بودن تبیین صدرایی

درس‌گفتار استدلال می‌کند که پاسخ ملاصدرا، مبنی بر اینکه معانی مختلفه در ذات الهی صدقاً موجودند و نه کثرتاً، ناکافی است. وجود، از حیث اینکه وجود است، فاقد هرگونه تعین یا ترکیب است و نمی‌تواند حامل معانی کثیره باشد. این نقد، به ضرورت بازنگری در تبیین صدرا از علم الهی و رابطه آن با کثرات اشاره دارد.

این نقد، مانند تیری است که به قلب دیدگاه صدرایی نشانه می‌رود: اگر وجود الهی، بسیط من جمیع الجهات است، چگونه می‌تواند حامل معانی مختلفه باشد بدون آنکه تعینی در آن ایجاد شود؟ درس‌گفتار تأکید می‌کند که وجود، از حیث اینکه وجود است، معانی کثیره ندارد و هرگونه تعین، به نزول وجود در ظرف مخلوقات مربوط می‌شود.

درنگ: پاسخ ملاصدرا، به دلیل ناسازگاری بساطت وجود با معانی کثیره، ناکافی است و نیاز به تبیینی عمیق‌تر دارد.

تمایز وجود و انسان در صدق معانی

درس‌گفتار میان وجود و انسان تمایز قائل می‌شود: انسان، به‌عنوان ماهیت مرکب، شامل معانی مختلفی (حیوان، ناطق، ضاحک) است، اما وجود، به‌عنوان حقیقت بسیط، نمی‌تواند چنین معانی‌ای را در خود جای دهد. انسان، ماهیتی مرکب است که تحت عنوان واحد (انسان) جمع می‌شود، اما وجود الهی، فاقد هرگونه ترکیب یا تعین است.

این تمایز، مانند تفاوت میان اقیانوس و قطره است: انسان، مانند قطره‌ای است که اجزای آن در ترکیبش نهفته‌اند، اما وجود الهی، مانند اقیانوسی است که هیچ تعین یا ترکیبی در آن راه ندارد. درس‌گفتار استدلال می‌کند که مثال‌های صدرا، مانند علم و قدرت، نمی‌توانند رابطه وجود الهی با کثرات را توضیح دهند، زیرا این عناوین، در صورت تعین، به کثرت منجر می‌شوند.

درنگ: وجود الهی، برخلاف ماهیت انسانی، بسیط است و نمی‌تواند حامل معانی کثیره باشد.

مفهوم نوع در کلیات خمس

درس‌گفتار به مفهوم نوع در کلیات خمس اشاره می‌کند و استدلال می‌کند که نوع، برخلاف جنس، فصل، عرض عام و عرض خاص، ماهیتی مرکب است و نمی‌توان آن را کلی بسیط دانست. نوع، از ترکیب جنس و فصل (مانند حیوان ناطق) تشکیل می‌شود و از این‌رو، نمی‌تواند با وجود الهی، که بسیط است، مقایسه شود.

این تحلیل، مانند جداسازی گوهر از پوسته است: کلیات خمس (جنس، فصل، عرض عام، عرض خاص) بسیط‌اند، اما نوع، به دلیل ترکیب، از این قاعده مستثناست. درس‌گفتار تأکید می‌کند که وجود الهی، برخلاف نوع، فاقد هرگونه ترکیب است و از این‌رو، نمی‌تواند حامل معانی کثیره باشد.

درنگ: نوع، به دلیل ترکیب جنس و فصل، کلی مرکب است و نمی‌تواند با وجود بسیط الهی مقایسه شود.

بخش سوم: علم الهی و ظهورات ذات

علم الهی به‌عنوان ظهور ذات

درس‌گفتار استدلال می‌کند که علم الهی، ظهور ذات الهی است و در هر عالم، با آن عالم عینیّت دارد. علم الهی، نه به معانی کثیره، بلکه به ذات خود تعلق دارد. مخلوقات، به‌عنوان ظهورات علم الهی، در ظرف نزول تعین می‌یابند، اما در ذات الهی، هیچ تعینی وجود ندارد.

این دیدگاه، مانند آیینه‌ای است که تمامی تصاویر را در خود منعکس می‌کند، اما خود تصویر نیست. علم الهی، آیینه ذات الهی است که تمامی موجودات در آن ظهور می‌یابند، اما ذات الهی از تعین مصون می‌ماند.

درنگ: علم الهی، ظهور ذات الهی است و در ذات خود، فاقد تعین و معانی کثیره است.

وحی و ظرف نزول

وحی، به‌عنوان فعل الهی، در ظرف نزول تعین می‌یابد و ظهور ذات الهی است. درس‌گفتار تأکید می‌کند که وحی، مانند دیگر ظهورات الهی، فاقد استقلال ذاتی است و به ذات الهی وابسته است.

این تبیین، مانند جویباری است که از چشمه‌ای بی‌کران سرچشمه می‌گیرد. وحی، ظهور ذات الهی در عالم خلقت است، اما خود ذات، از تعین و کثرت مصون است.

درنگ: وحی، ظهور ذات الهی در ظرف نزول است و فاقد استقلال ذاتی است.

عدم صورت‌مندی علم الهی

درس‌گفتار تأکید می‌کند که علم الهی، فاقد صورت و معانی کثیره است و هرگونه صورت‌مندی، به ظرف نزول مربوط می‌شود. برخلاف علم انسانی که صورت‌مند و متعین است، علم الهی حضوری و ذاتی است.

این اصل، مانند نوری است که در ذات خود بی‌صورت است، اما در ظهور، رنگ‌ها را پدیدار می‌کند. علم الهی، در ذات خود فاقد تعین است، اما در ظرف نزول، به صورت معانی و صور ظاهر می‌شود.

درنگ: علم الهی، فاقد صورت و معانی کثیره است و صورت‌مندی آن، به ظرف نزول مربوط می‌شود.

بخش چهارم: وحدت وجود و فقدان معانی کثیره

وجود الهی و عدم تعین

درس‌گفتار تأکید می‌کند که وجود الهی، از حیث اینکه وجود است، فاقد معانی کثیره است و هرگونه تعین یا معنایی، به نزول وجود در ظرف مخلوقات مربوط می‌شود. این دیدگاه، با مفهوم وحدت شخصیه وجود هم‌خوانی دارد، که در آن، ذات الهی فاقد هرگونه تعین یا کثرت است.

این اصل، مانند اقیانوسی است که تمامی قطرات در آن نهفته‌اند، اما خود قطره نیست. وجود الهی، تمامی معانی را در بر می‌گیرد، اما این حضور، به معنای کثرت یا تعین نیست.

درنگ: وجود الهی، فاقد معانی کثیره و تعین است و کثرات، تنها در ظرف نزول ظاهر می‌شوند.

معیت قیومی و حضور علم الهی

علم الهی، با معیت قیومی، در تمامی موجودات حضور دارد، اما از تعین و کثرت مصون است. قرآن کریم در آیه شریفه «وَهُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ [مطلب حذف شد] : «و او با شماست هر کجا که باشید») بر این معیت تأکید دارد.

این حضور، مانند نسیمی است که در همه جا می‌وزد، اما به هیچ خاکی آلوده نمی‌شود. علم الهی، در تمامی ظروف وجودی حضور دارد، اما از کثرت و تعین مصون است.

درنگ: علم الهی، با معیت قیومی، در تمامی موجودات حضور دارد، اما از تعین و کثرت مصون است.

بخش پنجم: محبت الهی و تعادل در خلقت

محبت الهی به مخلوقات

درس‌گفتار با مثالی از محبت الهی به مخلوقات استدلال می‌کند که خداوند همه مخلوقات را، اعم از ضعیف و قوی، دوست دارد و با اعطای ابزارهای مختلف، تعادل میان آن‌ها را حفظ می‌کند. این محبت، مانند پدری است که به همه فرزندانش، از ضعیف‌ترین تا قوی‌ترین، عشق می‌ورزد و با ابزارهای متناسب، آن‌ها را در برابر یکدیگر حفظ می‌کند.

این تمثیل، مانند باغبانی است که هر گیاه را با آبی متناسب سیراب می‌کند. خداوند، با اعطای ابزارهایی مانند خاک، خار، و ریگ، تعادل میان مخلوقات را حفظ می‌کند تا هیچ‌یک مغلوب دیگری نشود. این دیدگاه، با آیه قرآنی «لَا تَفَاوُتَ فِي [مطلب حذف شد] : «در آفرینش خدای رحمان هیچ تفاوت و ناسازگاری نمی‌بینی») هم‌خوانی دارد.

درنگ: محبت الهی، با اعطای ابزارهای متناسب، تعادل میان مخلوقات را حفظ می‌کند تا هیچ‌یک مغلوب دیگری نشود.

عدالت الهی در خلقت

عدالت الهی، در این است که هیچ مخلوقی مغلوب نشود و هر یک، با ابزارهای متناسب، در معرکه وجود پایدار بماند. درس‌گفتار مثالی می‌زند: خداوند به ضعیف‌ترین مخلوقات، ابزارهایی مانند پوست هندوانه یا ریگ می‌دهد تا در برابر قوی‌ترین‌ها مقاومت کنند.

این عدالت، مانند ترازویی است که همه را در تعادل نگه می‌دارد. خداوند، با حکمت خود، به هر مخلوقی آنچه برای بقا نیاز دارد اعطا می‌کند تا معرکه خلقت ادامه یابد.

درنگ: عدالت الهی، در اعطای ابزارهای متناسب به مخلوقات برای حفظ تعادل در خلقت متجلی است.

بخش ششم: سلوک عرفانی و معرفت الهی

عبادت و معرفت الهی

درس‌گفتار تأکید می‌کند که هدف عبادت، معرفت الهی است، نه صرف انجام مناسک. عبادات، ابزارهایی برای درک بزرگی خدا و احساس حضور او هستند. این دیدگاه، با تفسیر عرفانی آیه کریمه «وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ [مطلب حذف شد] : «و جن و انس را نیافریدیم مگر برای اینکه مرا بپرستند») هم‌خوانی دارد، که عبادت را به معنای معرفت الهی تفسیر می‌کند.

عبادت، مانند کلیدی است که درهای معرفت را می‌گشاید. سالک، با عبادت، به سوی ادراک عظمت الهی هدایت می‌شود و حضور او را در وجود خویش احساس می‌کند.

درنگ: عبادت، ابزاری برای ارتقای معرفت الهی و احساس حضور خداوند است.

سلوک و درد شیرین عرفانی

درس‌گفتار به تجربه عرفانی اولیاء خدا اشاره می‌کند که در آن، هجران، درد، و وصل، همه شیرین‌اند. این درد شیرین، جوهره سلوک عرفانی است. اولیاء خدا، در سلوک خود، هجران را به‌عنوان درد شیرین و وصل را به‌عنوان لذت شیرین تجربه می‌کنند.

این تجربه، مانند عسلی است که با تلخی زقوم آمیخته شده است. سالک، در مسیر سلوک، درد و لذت را در هم می‌آمیزد و هر دو را به‌عنوان جلوه‌ای از معرفت الهی درمی‌یابد.

درنگ: درد شیرین عرفانی، جوهره سلوک است که هجران و وصل را در تجربه‌ای واحد به معرفت الهی پیوند می‌دهد.

سلوک و صعود به سوی لقاء الهی

سلوک، فرآیندی است که سالک را از تعینات مادی به سوی حقیقت الهی هدایت می‌کند. درس‌گفتار، با تمثیل کوه توحید، استدلال می‌کند که سلوک، مستلزم درد، شوق، و وصل است. سالک، در این مسیر، با عرق‌ریزان و تلاش، به سوی قله توحید صعود می‌کند.

این مسیر، مانند صعود به قله‌ای است که هر گام آن با درد و شوق همراه است. سالک، با هر گام، به حقیقت الهی نزدیک‌تر می‌شود، اما هرگز به ذات الهی دست نمی‌یابد، زیرا ذات، فراتر از هر تعینی است.

درنگ: سلوک، با درد، شوق، و وصل، سالک را به سوی لقاء الهی هدایت می‌کند، اما ذات الهی فراتر از دسترس است.

جمع‌بندی و نتیجه‌گیری

درس‌گفتار شماره ۲۹۵، با نقد آرای ملاصدرا در باب علم الهی و بساطت ذات الهی، به بررسی چالش‌های بنیادین در نظام فلسفی و عرفانی او می‌پردازد. این درس‌گفتار، با طرح اشکال بر تناقض ظاهری میان بساطت ذات و علم به کثرات، پاسخ ملاصدرا را ناکافی می‌داند و دیدگاهی عرفانی ارائه می‌کند که در آن، علم الهی، حضوری و ذاتی است و کثرات، ظهورات این علم در ظرف نزول‌اند. تأکید بر فقدان صورت و معانی کثیره در علم الهی، با مفهوم وحدت شخصیه وجود هم‌خوانی دارد، که ذات الهی را فاقد هرگونه تعین معرفی می‌کند.

درس‌گفتار، با تمایز میان صفات ذاتی و فعلی، وحی را ظهور ذات الهی در ظرف نزول می‌داند و محبت الهی را به‌عنوان مبنای تعادل در خلقت معرفی می‌کند. همچنین، با تبیین نقش عبادت و سلوک در ارتقای معرفت الهی، تجربه عرفانی اولیاء خدا را به‌عنوان درد شیرین معرفی می‌کند که هجران و وصل را در خود جمع می‌کند. تمثیلات قرآنی، مانند آیات «وَهُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنْتُمْ» (حدید: ۴) و «لَا تَفَاوُتَ فِي خَلْقِ الرَّحْمَنِ» (ملک: ۳)، به فهم بهتر این مفاهیم کمک می‌کنند. این کتاب، با ارائه دیدگاهی جامع و عرفانی، گامی در جهت روشن‌سازی رابطه میان خدا و مخلوقات در نظام وحدت وجود برمی‌دارد.

با نظارت صادق خادمی