این نوشتار، با بازنویسی درسگفتار شماره ۲۹۶ استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، که در تاریخ نهم اردیبهشت ۱۳۸۰ در حوزه فلسفه خارج ایراد شده، به بررسی و نقد مفهوم معانی کثیره و اعیان ثابته در فلسفه ملاصدرا و تبیین علم الهی از منظری نوین میپردازد.
این اثر، با تأکید بر وحدت وجود و بساطت ذات الهی، به نقد آرای ملاصدرا در باب علم الهی پرداخته و دیدگاهی متمایز مبتنی بر عدم تعین و بساطت علم الهی عرضه میکند.
بخش نخست: بساطت علم الهی و نقد معانی کثیره
مقایسه علم انسانی و علم الهی
درسگفتار با این اصل بنیادین آغاز میشود که علم انسانی، به دلیل فقدان صورتهای حاصله، بسیط است و به همین سان، علم الهی نیز فاقد معانی کثیره است. این مقایسه، ریشه در اصل «بسیط الحقیقه کل الاشیاء» دارد، که بر وحدت و بساطت حقیقت علم در هر دو مرتبه انسانی و الهی تأکید میورزد. علم انسانی، به مثابه نوری است که بدون نیاز به صورتهای متکثر، حقیقت معلوم را در خود منعکس میکند. علم الهی نیز، چون آفتابی بیکران، فاقد هرگونه کثرت مفهومی یا وجودی است و تمامی معلومات را در بساطت خود در بر میگیرد.
درنگ: علم انسانی و علم الهی، هر دو به دلیل بساطت، فاقد صورت و معانی کثیرهاند و با اصل «بسیط الحقیقه کل الاشیاء» همخوانی دارند.
نقد معانی کثیره در علم الهی
استاد فرزانه، با نقد دیدگاه ملاصدرا، تأکید میورزد که علم الهی به مخلوقات، معانی مختلفه را برنمیدارد و کثرت در آن راه ندارد. ملاصدرا در عبارت «مَعَانِي مُخْتَلِفَةٍ إِنْ صَحِبَ عَلَيْهَا الْوُجُوبُ» علم الهی را به معانی مختلفهای توصیف میکند که وجود واجبی بر آنها صادق است. اما این تبیین، با بساطت ذات الهی ناسازگار است. علم الهی، به سان دریایی بیکران، تمامی معلومات را در خود جای میدهد، اما خود از هرگونه کثرت و تعین مبراست. این نقد، به مانند نوری است که بر زوایای پنهان نظام صدرایی تابیده و ناسازگاری مفهوم معانی کثیره با وحدت ذات الهی را آشکار میسازد.
درنگ: علم الهی فاقد معانی کثیره است و کثرت، چه مفهومی و چه وجودی، در آن راه ندارد.
نقد اعیان ثابته
درسگفتار، با استناد به مبانی عرفانی، اعیان ثابته را بهعنوان موجودات مستقل نفی کرده و آنها را صرفاً ظهورات علم الهی به مخلوقات میداند. اعیان ثابته در فلسفه ملاصدرا، مظاهر اسماء و صفات الهی در مرتبه علم الهیاند، اما استاد فرزانه تأکید میورزد که این اعیان فاقد وجود ذاتیاند و تنها در پرتو علم الهی ظهور مییابند. این دیدگاه، به مانند آیینهای است که موجودات را چون بازتابهایی از نور الهی نشان میدهد، بیآنکه خود وجود مستقلی داشته باشند.
درنگ: اعیان ثابته فاقد وجود مستقلاند و صرفاً ظهورات علم الهی در مراتب مختلفاند.
فقر وجودی اعیان
استاد فرزانه، با استناد به آیه شریفه يَغْنِي اللَّهُ [مطلب حذف شد] : «خداوند از فضل خود بینیاز میکند»)، اعیان را فقیر و فاقد وجود ذاتی میداند. این دیدگاه، ریشه در اصل وحدت وجود دارد، که در آن تمامی موجودات، به دلیل فقر وجودی، تنها در پرتو وجود واجبالوجود ظهور مییابند. اعیان، به سان سایههاییاند که در نور وجود الهی پدیدار میشوند، اما خود هیچ استقلال وجودی ندارند.
درنگ: اعیان، به دلیل فقر وجودی، فاقد وجود ذاتیاند و تنها در پرتو علم الهی ظهور مییابند.
نقد پاسخ ملاصدرا به ترکیب در علم الهی
ملاصدرا، در پاسخ به اشکال ترکیب در علم الهی، استدلال میکند که اختلاف در موجودات طبیعی به اختلاف در انواع وجودات بازمیگردد. او در عبارت «فَإِنْ قُلْتَ فَلِمَ حَكَمُوا بِالْتَرْكِيبِ وَلَا عَقْلًا فِيمَا يَشْتَمِلُ ذَاتُهُ عَلَى حَدٍّ عَلَى الْجِنْسِ وَالْفَصْلِ كَالْحَيَوَانِ وَنَاطِقٍ فِي الْإِنْسَانِ» به این اشکال پاسخ میدهد که اختلاف در معانی جنسی و فصلی، به اختلاف در وجودات خارجی بازمیگردد. اما استاد فرزانه این پاسخ را ناکافی میداند، زیرا نمیتواند مسئله بساطت علم الهی را بهطور کامل حل کند. این نقد، به مانند سنگی است که در مسیر رودخانه صدرایی قرار گرفته و جریان اندیشه را به سوی تأمل عمیقتر هدایت میکند.
درنگ: پاسخ ملاصدرا به اشکال ترکیب در علم الهی ناکافی است، زیرا نمیتواند بساطت علم الهی را بهطور کامل تبیین کند.
بخش دوم: بساطت ذات الهی و نفی کثرت
بساطت علم ذاتی و فعلی
درسگفتار تأکید دارد که علم ذاتی و علم فعلی حق تعالی، چه در مرتبه ذات و چه در مرتبه فعل، فاقد هرگونه کثرت است. این اصل، به جامعیت و بساطت علم الهی در تمامی مراتب اشاره دارد. علم ذاتی، در مرتبه ذات، و علم فعلی، در مرتبه فعل، هر دو بسیطاند و تنها به دلیل تعینات ظهوری، متناسب با هر مرتبه ظهور مییابند. این دیدگاه، علم الهی را چون جویباری زلال میبیند که در همه مراتب جاری است، اما خود از هرگونه تعین و کثرت مبراست.
درنگ: علم ذاتی و فعلی حق تعالی، در تمامی مراتب، فاقد کثرت است و تنها بهصورت تعینیافته در مراتب ظهوری ظاهر میشود.
نفی کثرت در ذات الهی
استاد فرزانه استدلال میکند که در ذات الهی، جز خود ذات، هیچچیز دیگری، از جمله معانی یا اعیان، وجود ندارد. این دیدگاه، ریشه در اصل وحدت وجود دارد که ذات الهی را فاقد هرگونه کثرت، چه مفهومی و چه وجودی، میداند. ذات الهی، به سان آفتابی است که هیچ سایهای در آن راه ندارد و تمامی کثرات، تنها در مراتب ظهوری پدیدار میشوند.
درنگ: ذات الهی، به دلیل بساطت و عدم تعین، فاقد هرگونه کثرت، چه معانی و چه اعیان، است.
نقد تعریف علم در فلسفه ملاصدرا
ملاصدرا علم را بهعنوان صور حاصله در نفس تعریف میکند، اما استاد فرزانه این تعریف را ناکافی دانسته و علم را صرفاً حضور معلوم نزد عالم میداند. این دیدگاه، هرگونه صورت یا معنای زائد را نفی میکند و علم را چون حضوری بیواسطه میبیند که فاقد هرگونه تعین یا کثرت است. این تبیین، به مانند پلی است که میان عالم و معلوم پیوندی بیواسطه برقرار میکند.
درنگ: علم، حضور معلوم نزد عالم است و فاقد هرگونه صورت یا معنای زائد است.
ظهورات اسماء و صفات
اسماء و صفات الهی، بهعنوان ظهورات علم الهی نسبت به مخلوقات، فاقد جمعيت مفهومیاند و تنها در مرتبه علم ظهور مییابند. این دیدگاه، اسماء و صفات را چون آیینههایی میبیند که نور علم الهی را در مراتب مختلف بازمیتابانند، اما خود در ذات الهی بهصورت بسیط و بدون کثرت حضور دارند.
درنگ: اسماء و صفات الهی، ظهورات علم الهیاند و در مرتبه ذات، بهصورت بسیط و بدون کثرت وجود دارند.
تمثیل علم به فقه
استاد فرزانه، با تمثیل علم به فقه، توضیح میدهد که علم، پیش از تعین، فاقد کثرت است و تنها در مرتبه ظهور، کثرت ظاهری مییابد. همانگونه که فقه، پیش از نزول به مسائل، یک حقیقت واحد است، علم الهی نیز پیش از تعین به معلومات، بسیط و فاقد کثرت است. این تمثیل، به سان چراغی است که تاریکیهای ابهام را روشن میسازد.
درنگ: علم الهی، مانند فقه پیش از نزول به مسائل، بسیط و فاقد کثرت است و تنها در مرتبه ظهور، کثرت ظاهری مییابد.
تمثیل نقاش و صورت
درسگفتار، با تمثیل نقاش، تأکید دارد که علم در مرتبه ذات، فاقد صورت است و تنها در مرتبه فعل، بهصورت تعینیافته ظهور مییابد. نقاش، پیش از ترسیم، صورتی در ذهن ندارد، بلکه حقیقت نقاشی است که در ظرف فعل، به صورتهای گوناگون ظهور مییابد. علم الهی نیز، در مرتبه ذات، بسیط و فاقد صورت است و در مرتبه فعل، متناسب با معلومات، تعین مییابد.
درنگ: علم الهی، در مرتبه ذات، فاقد صورت است و تنها در مرتبه فعل، بهصورت تعینیافته ظهور مییابد.
توجهات الهی و فعلیت
استاد فرزانه استدلال میکند که توجهات الهی، همان فعلیتهای الهیاند و علم الهی با اراده و فعل همراه است. این دیدگاه، با آیه شریفه إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ [مطلب حذف شد] : «چون به چیزی اراده فرماید، تنها به آن میگوید: باش، پس میشود») همخوانی دارد. علم الهی، به سان رودی است که با اراده و فعل الهی جاری میشود و دائمالتجلی است.
درنگ: توجهات الهی، همان فعلیتهای الهیاند و علم الهی با اراده و فعل همراه است.
نقد فاء در «کن فیکون»
درسگفتار، فاء در آیه شریفه
درنگ: فاء در «کن فیکون» تفريع ادبی است و هیچ تراخی وجودی میان اراده و فعل الهی وجود ندارد.
بخش سوم: وحدت وجود و نقد تشکیک وجود
نفی تشکیک وجود
استاد فرزانه، تشکیک وجود را باطل دانسته و معتقد است که وجود من حیث هو وجود، فاقد کثرت ذاتی است. این نقد، به یکی از اصول کلیدی فلسفه ملاصدرا اشاره دارد که وجود را مشکک میداند. درسگفتار تأکید میورزد که وجود ذاتاً واحد و بسیط است و کثرت، تنها در تعینات ظهوری معنا دارد. این دیدگاه، وجود را چون خورشیدی بیکران میبیند که کثرات، تنها سایههای ظهوری آناند.
درنگ: وجود من حیث هو وجود، فاقد کثرت ذاتی است و تشکیک وجود باطل است.
وحدت ذاتی وجود
درسگفتار استدلال میکند که وجود من حیث هو وجود، ذاتاً واحد است و کثرت، تنها در تعینات ظهوری آن معنا دارد. این دیدگاه، با عبارت «مِنَ الْوَاحِدِ يُوجَدُ الْكَثِيرُ» همخوانی دارد، که کثرت را از وحدت ناشی میداند، اما ذات واحد را فاقد کثرت میبیند. وجود، به سان ریشهای است که همه شاخههای کثرت از آن برمیخیزد، اما خود ریشه، واحد و بسیط است.
درنگ: وجود من حیث هو وجود، ذاتاً واحد است و کثرت، تنها در تعینات ظهوری معنا دارد.
نقد خلط وجود و انسان
استاد فرزانه، ملاصدرا را به خلط میان وجود و انسان متهم کرده و استدلال میکند که انسان ذاتاً مركب است، اما وجود ذاتاً بسیط است. انسان، به دلیل ترکیب جنس و فصل، ذاتاً کثرتی است، اما وجود، به دلیل بساطت، فاقد هرگونه ترکیب یا کثرت است. این نقد، به مانند آیینهای است که تفاوت میان مفاهیم بسیط و مركب را آشکار میسازد.
درنگ: وجود ذاتاً بسیط است و خلط آن با انسان، که ذاتاً مركب است، نادرست است.
نقد اجمال فی عین تفصیل
درسگفتار، مفهوم «اجمال فی عین تفصیل» در فلسفه ملاصدرا را نفی کرده و معتقد است که علم الهی فاقد اجمال و تنها عین تفصیل است. علم الهی، به دلیل لا یتناهی بودن، نمیتواند اجمال داشته باشد و تنها بهصورت تفصیلی و بسیط ظهور مییابد. این دیدگاه، علم الهی را چون اقیانوسی بیکران میبیند که همه جزئیات را در خود دارد، اما خود بسیط است.
درنگ: علم الهی، به دلیل لا یتناهی بودن، فاقد اجمال و تنها عین تفصیل است.
نقد نشئات الهی، عقلی، نفسی، و طبیعی
ملاصدرا نشئات وجود را به الهی، عقلی، نفسی، و طبیعی تقسیم میکند، اما استاد فرزانه این تقسیمبندی را به تعینات وجودی محدود میداند. وجود من حیث هو وجود، فاقد نشئات است و نشئات، تنها در ظرف تعینات ظهوری معنا دارند. این نقد، به سان بادبانی است که کشتی فلسفه را از بند اسکلههای کهن رها میکند.
درنگ: وجود من حیث هو وجود، فاقد نشئات است و نشئات، تنها در تعینات ظهوری معنا دارند.
بخش چهارم: مراتب وجود و نقد تمثیلات فلسفی
ضرورت شناخت مراتب وجود
ملاصدرا در عبارت «وَمِنَ الْأُمُورِ الْوَاجِبَةِ إِدْرَاكُهَا وَتَحْقِيقُهَا لِمَنْ أَرَادَ أَنْ يَكُونَ رَجُلاً عَارِفًا بِالْحِكْمَةِ الْإِلَهِيَّةِ» بر ضرورت شناخت مراتب وجود تأکید دارد، اما استاد فرزانه این را به تعینات وجودی محدود میداند. مراتب وجود، به تعینات و ظهورات وجود مربوطاند، نه به ذات وجود که فاقد نشئات است. این دیدگاه، به مانند نوری است که مرز میان ذات و ظهور را روشن میسازد.
درنگ: مراتب وجود، به تعینات ظهوری مربوطاند و ذات وجود، فاقد نشئات است.
نقد استناد به ارسطو
استاد فرزانه، استناد به ارسطو و دیگر فیلسوفان را غیرمعتبر دانسته و بر ضرورت استدلال مبتنی بر عقل و شرع تأکید میورزد. این نقد، به روششناسی فلسفه اسلامی اشاره دارد و استدلالهای عقلی و شرعی را چون ستونهای استواری میبیند که بنای فلسفه الهی را برپا میدارند.
درنگ: استناد به منابع غیرمعتبر، مانند ارسطو، ناکافی است و استدلالهای عقلی و شرعی باید مبنای فلسفه الهی باشند.
نقد تمثیل انسان حسی و عقلی
درسگفتار، تمثیل ارسطو مبنی بر اینکه انسان حسی صنم انسان عقلی است را نفی کرده و آن را مایه ابهام میداند. انسان حسی و عقلی، به دلیل تفاوت در مرتبه وجودی، نمیتوانند بهصورت صنم و معبود مقایسه شوند. این نقد، به مانند نسیمی است که غبار ابهام را از چهره حقیقت میزداید.
درنگ: تمثیل انسان حسی بهعنوان صنم انسان عقلی، به دلیل تفاوت مراتب وجودی، نادرست و مایه ابهام است.
نفی دست و پای عقلی
استاد فرزانه، با استناد به ابنسینا، تأکید دارد که انسان عقلی فاقد دست و پای عقلی است و این مفاهیم مختص مرتبه ناسوتاند. بدن، به سان عصایی است که در مرتبه ناسوت به کار میآید، اما در مراتب مجرد، روح از این تعینات مبراست. این دیدگاه، مراتب مجرد را چون آسمانی بیکران میبیند که از هرگونه تعین مادی آزاد است.
درنگ: انسان عقلی فاقد دست و پای عقلی است و این تعینات مختص مرتبه ناسوتاند.
تمثیل کدو و حرکت بدون دست و پا
درسگفتار، با تمثیل کدو، توضیح میدهد که حرکت در مراتب مجرد نیازی به دست و پا ندارد. همانگونه که کدو بدون دست و پا حرکت میکند، موجودات مجرد نیز در مراتب خود بدون نیاز به اعضاء مادی حضور دارند. این تمثیل، به سان آیینهای است که حقیقت مراتب مجرد را بازمیتاباند.
درنگ: در مراتب مجرد، حرکت بدون نیاز به دست و پا تحقق مییابد، مانند کدو که بدون اعضاء مادی حرکت میکند.
نقد سجده مجازی
استاد فرزانه، با استناد به صاحب معالم، سجده مجازی موجودات را نفی کرده و معتقد است که سجده در مراتب مجرد نیازی به مواضع سبعه ندارد. سجده در مراتب مجرد، بهصورت بسیط و بدون نیاز به تعینات مادی تحقق مییابد. این دیدگاه، سجده را چون عبادتی بیواسطه میبیند که در مراتب علوی بهصورت بسیط ظهور مییابد.
درنگ: سجده در مراتب مجرد، فاقد مواضع سبعه و بهصورت بسیط تحقق مییابد.
نفی موضع و خلل و فرج در مراتب مجرد
درسگفتار، با استناد به شیخ اشراق، تأکید دارد که مراتب مجرد فاقد موضع، خلل و فرجاند و این مفاهیم مختص مرتبه ناسوتاند. مراتب مجرد، به سان آسمانی بیکران، فاقد هرگونه محدودیت مادیاند و همهچیز در آنها بهصورت بسیط است. این دیدگاه، مراتب مجرد را چون جهانی بیحد و مرز توصیف میکند.
درنگ: مراتب مجرد فاقد موضع، خلل و فرجاند و این تعینات مختص مرتبه ناسوتاند.
حضور الهی نزد قلوب منکسره
استاد فرزانه، با استناد به حدیث عِنْدَ قُلُوبِ الْمُنْكَسِرَةِ، توضیح میدهد که خداوند در مرتبه ناسوت، نزد قلوب منکسره حضور مییابد، زیرا شكستگي در مراتب علوی معنا ندارد. قلب شکسته، به سان ظرفی است که خلل و فرج آن را خداوند با نور خود پر میکند تا از آفت مصون ماند. این دیدگاه، حضور الهی را چون نسیمی میبیند که در قلبهای شکسته جریان مییابد.
درنگ: خداوند در مرتبه ناسوت، نزد قلوب منکسره حضور مییابد، زیرا شكستگي در مراتب علوی معنا ندارد.
یوم التغابن و حسرت شكستگي
درسگفتار، با استناد به مفهوم یوم التغابن، تأکید دارد که انسان در مراتب علوی حسرت شكستگيهای ناسوتی را خواهد داشت. شكستگي، فرصتی برای تقرب به خداوند در مرتبه ناسوت است که در مراتب علوی وجود ندارد. این دیدگاه، مرتبه ناسوت را چون بستری میبیند که ارزش آن در روز قیامت آشکار میشود.
درنگ: انسان در مراتب علوی، حسرت شكستگيهای ناسوتی را خواهد داشت که فرصتی برای تقرب به خداوند است.
نقد تمثیل بال و پر ملائکه
استاد فرزانه، تمثیل بال و پر ملائکه را صرفاً برای تقریب ذهن دانسته و معتقد است که ملائکه فاقد دست و پا هستند. این تمثیلات، برای فهم عامه به کار میروند، اما در مراتب مجرد، ملائکه فاقد هرگونه تعین مادیاند. این دیدگاه، ملائکه را چون نورهایی بیصورت میبیند که در مراتب علوی تجلی مییابند.
درنگ: ملائکه در مراتب مجرد فاقد دست و پا هستند و تمثیلات شرعی صرفاً برای تقریب ذهناند.
نفی معانی و صور در مراتب علوی
درسگفتار تأکید دارد که مراتب علوی فاقد معانی، صور، ماهیات، و کثراتاند و علم الهی در این مراتب بسیط است. علم الهی، به دلیل عدم تعین، فاقد هرگونه کثرت یا تعین است و تنها بهصورت بسیط ظهور مییابد. این دیدگاه، مراتب علوی را چون جهانی بیکران و بسیط توصیف میکند.
درنگ: مراتب علوی فاقد معانی، صور، ماهیات، و کثراتاند و علم الهی در این مراتب بسیط است.
جمعبندی و نتیجهگیری
این کتاب، با بازنویسی و تنظیم درسگفتار شماره ۲۹۶ استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، به نقد مفاهیم معانی کثیره، اعیان ثابته، و اجمال فی عین تفصیل در فلسفه ملاصدرا پرداخته و دیدگاهی متمایز مبتنی بر بساطت و عدم تعین علم الهی ارائه میدهد. علم الهی، چه در مرتبه ذات و چه در مرتبه فعل، فاقد هرگونه کثرت است و اعیان ثابته، بهعنوان موجودات مستقل، نفی شده و صرفاً ظهورات علم الهی در مراتب مختلف تلقی میشوند. تمثیلات فاخر، مانند فقه و نقاش، به فهم بهتر بساطت علم الهی کمک کرده و آیات قرآن کریم، مانند كُنْ فَيَكُونُ و حدیث عِنْدَ قُلُوبِ الْمُنْكَسِرَةِ، حضور فراگیر و بسیط علم الهی را تبیین میکنند. نقدهای درسگفتار به روششناسی فلسفه سنتی، از جمله استناد به ارسطو و تمثیلات ناکافی، بر ضرورت استدلالهای عقلی و شرعی تأکید دارد. این اثر، با ارائه دیدگاهی مبتنی بر وحدت وجود، علم الهی را حضوری لا یتناهی و فاقد کثرت در تمامی مراتب وجودی تبیین کرده و زمینه را برای تأملات عمیقتر فلسفی فراهم میسازد.