در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 307

متن درس





تحلیل وجود رابط و رابطی در فلسفه اسلامی

تحلیل وجود رابط و رابطی در فلسفه اسلامی: تأملاتی در باب تشکیک و تحول وجود

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه، آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۳۰۷)

مقدمه: درآمدی بر وجود رابط و رابطی

در سپهر فلسفه اسلامی، بحث از وجود و مراتب آن، چونان دریایی ژرف و بی‌کران است که هر موج آن، پرسشی نو در برابر اندیشمند می‌نهد. وجود رابط و رابطی، به‌عنوان دو مفهوم بنیادین در هستی‌شناسی، از جمله مباحثی‌اند که ذهن فیلسوفان را به چالش کشیده و در عین حال، دریچه‌ای به سوی فهم وحدت و کثرت وجود گشوده‌اند. این مفاهیم، نه‌تنها در تبیین ساختار قضایای فلسفی و منطقی نقش دارند، بلکه در تحلیل تحولات وجودی و مفهومی نیز از اهمیتی بسزا برخوردارند. استاد فرزانه، آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، در درس‌گفتار شماره ۳۰۷، با نگاهی نقادانه و عمیق، به بررسی این دو مفهوم پرداخته و با طرح پرسش‌هایی بنیادین، دیدگاه‌های ملاصدرا و حاجی سبزواری را مورد تأمل قرار داده‌اند.


﴿هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ وَهُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ﴾ (قرآن کریم، [مطلب حذف شد] )

این آیه شریفه، که وجود حق‌تعالی را در همه مراتب و شئون هستی متجلی می‌سازد، به‌عنوان سرآغازی معنوی، ما را به تأمل در مراتب وجود و تمایزات آن دعوت می‌کند. در ادامه، با ورود به ژرفای بحث، به بررسی وجود رابط و رابطی، چالش‌های تصور و تصدیق آن‌ها، و نقد آرای پیشینیان می‌پردازیم.

بخش اول: چالش‌های تصور و تصدیق وجود رابط و رابطی

دشواری‌های مفهومی و تصدیقی

وجود رابط و رابطی، به دلیل انتزاعی بودن و وابستگی به تحلیل‌های عقلی، از جمله مفاهیم دشوار فلسفه اسلامی‌اند. این دشواری، ریشه در پیچیدگی تصور و تصدیق این مفاهیم دارد. تصور، چونان کلیدی است که درهای فهم را می‌گشاید، و تصدیق، چونان پلی است که ذهن را از مفهوم به حقیقت متصل می‌سازد. استاد فرزانه تأکید دارند که فهم این مفاهیم، نیازمند تسلطی عمیق بر قواعد و اصول مفهومی است. برای نمونه، وجود ناعتی، که به وجود وصفی یا وابسته اشاره دارد، در برابر وجود ذاتی قرار می‌گیرد. ناتوانی در تبیین این مفهوم، نشانه‌ای از ضعف در تصور است که به نوبه خود، تصدیقات فلسفی را ناکارآمد می‌سازد.

درنگ: دشواری تصور و تصدیق وجود رابط و رابطی، به وابستگی این مفاهیم به تحلیل‌های عقلی و تمایز میان استقلال و وابستگی وجودی بازمی‌گردد. این چالش، ضرورت آموزش دقیق و عمیق اصطلاحات فلسفی را آشکار می‌سازد.

این ضعف مفهومی، گاه در میان دانش‌آموختگان فلسفه نیز مشاهده می‌شود. استاد فرزانه، با تأسف، به مواردی اشاره دارند که فرد، با وجود مطالعه فلسفه، از تبیین وجود ناعتی عاجز است. این امر، چونان آینه‌ای است که کاستی‌های آموزشی را بازمی‌تاباند و بر ضرورت بازنگری در روش‌های تعلیم فلسفه تأکید می‌ورزد.

وجود محمولی: تعریف و تبیین

وجود محمولی، به وجودی اطلاق می‌شود که به‌عنوان موضوع قضیه قرار گرفته و وجود بر آن حمل می‌شود، مانند «البياض موجود». در این قضیه، بیاض به‌عنوان موضوع، استقلال مفهومی دارد و وجود، محمولی است که بر آن حمل می‌گردد. این تعریف، تمایز میان وجود موضوعی و محمولی را روشن می‌سازد. وجود محمولی، چونان ستونی است که بنای قضیه تامه را بر دوش می‌کشد، و بیاض، چونان پایه‌ای است که این ستون را استوار می‌دارد.

استاد فرزانه تأکید دارند که ناتوانی در تبیین وجود محمولی، مشکلی جدی در فهم فلسفی است. این ناتوانی، مانند سایه‌ای است که بر نور معرفت می‌افتد و مانع از روشن شدن حقیقت می‌گردد. وجود محمولی، در مقابل وجود ناعتی قرار دارد که به وجود وصفی یا وابسته اشاره می‌کند. تمایز این دو، به فهم دقیق‌تر قضایای فلسفی و منطقی یاری می‌رساند.

درنگ: وجود محمولی، به موجوداتی اشاره دارد که می‌توانند موضوع قضیه تامه باشند و وجود بر آن‌ها حمل شود. این تمایز، به تحلیل دقیق قضایای فلسفی و تفکیک وجود مستقل از وابسته کمک می‌کند.

بخش دوم: دیدگاه ملاصدرا و نقد آن

تبیین وجود رابط و رابطی در اسفار

ملاصدرا، در صفحه ۷۹ جلد اول اسفار اربعه، وجود رابط را از وجود محمولی متمایز ساخته و آن را به وجود حرفي (غیرعرضي) محدود می‌کند. وجود رابطی، در نظر وی، معادل وجود عرضي است که در مفهوم مستقل، اما در وجود وابسته به موضوع است. برای نمونه، در قضیه «البياض موجود»، بیاض به‌عنوان وجود محمولی، موضوع قضیه است و وجود بر آن حمل می‌شود. اما وجود رابط، مانند «واو» در زبان، فاقد معنای مستقل بوده و تنها در نسبت با غیر معنا می‌یابد.

این تمایز، چونان خطی است که میان دو ساحل وجود کشیده شده و مرز میان استقلال و وابستگی را آشکار می‌سازد. وجود حرفي، مانند نسیمی است که تنها در حرکت میان اشیاء حس می‌شود، اما وجود عرضي، مانند درختی است که ریشه در خاک جوهر دارد، هرچند در مفهوم، شاخ و برگ خود را گسترانیده است.

تشکیک وجود و تخالف نوعی

ملاصدرا معتقد است که اتفاق نوعی (تشکیک وجود) با تخالف نوعی (تمایز وجود رابط و رابطی) منافات ندارد. تشکیک وجود، چونان جریانی واحد است که در مراتب گوناگون تجلی می‌یابد، اما تخالف نوعی، به تفاوت ذاتی میان وجود رابط (حرفي) و رابطی (عرضي) اشاره دارد. این دیدگاه، مانند تلاشی است برای جمع میان وحدت و کثرت در سپهر وجود، که هم وحدت حقیقت وجود را حفظ می‌کند و هم کثرت مراتب آن را به رسمیت می‌شناسد.

استاد فرزانه، این جمع را مورد پرسش قرار داده و آن را مبهم می‌دانند. چگونه می‌توان وجود را واحد دانست، اما در عین حال، وجود رابط و رابطی را متمایز خواند؟ این پرسش، چونان سنگی است که در آب آرام تشکیک وجود افکنده و موج‌هایی از تأملات فلسفی را برانگیخته است.

درنگ: ملاصدرا با جمع میان اتفاق نوعی (وحدت وجود) و تخالف نوعی (تمایز وجود رابط و رابطی)، به انعطاف‌پذیری حقیقت وجود اشاره دارد، اما این جمع، با پرسش‌های نقادانه استاد فرزانه مواجه شده که خواستار تبیینی روشن‌تر است.

وعده ملاصدرا برای تبیین بیشتر

ملاصدرا، در ادامه اسفار (صفحه ۱۴۳)، وعده داده که این ابهام را با توضیحات بیشتری روشن سازد. استاد فرزانه، به جای اکتفا به این وعده، به دنبال دلایلی عقلی و نقد آن‌ها هستند. این رویکرد، مانند کاوشگری است که به جای پذیرش پاسخ‌های ظاهری، در پی حقیقت ژرف‌تر است.

بخش سوم: تحول معانی حرفي به اسمي

دیدگاه ملاصدرا در باب تحول

ملاصدرا، در صفحه ۱۴۳ اسفار، معانی حرفي را با لحاظ استقلال، قابل تبدیل به معانی اسمي می‌داند. برای نمونه، «ضرب» به‌عنوان فعل، فاقد استقلال است، اما با لحاظ استقلال، به اسم (مانند «ضرب فعل ماضی») تبدیل می‌شود. این تحول، مانند دگرگونی بذری است که در خاک استقلال روییده و به درختی با شاخ و برگ مفهومی بدل می‌گردد.

ملاصدرا این تحول را غیرمحال دانسته و آن را به انقلاب ماده به صورت تشبیه می‌کند. همان‌گونه که ماده، از قوه به فعل می‌رسد، معنای حرفي نیز، به دلیل ضعف وجودی، قابلیت تحول به معنای اسمي را دارد. این قیاس، مانند پلی است که میان مفاهیم زبانی و وجودی پیوند می‌زند.

نقد انقلاب ماهیت

استاد فرزانه، انقلاب ماهیت را محال دانسته و امکان تحول معانی حرفي به اسمي را مورد پرسش قرار می‌دهند. انقلاب ماهیت، مانند تلاش برای تغییر ذات آب به آتش است که در فلسفه اسلامی، امری ناممکن تلقی می‌شود. معنای حرفي و اسمي، چونان دو موجود متمایزند که هر یک ذاتی جداگانه دارند. چگونه می‌توان ذات حرف را به ذات اسم تبدیل کرد؟

درنگ: انقلاب ماهیت، به دلیل تفاوت ذاتی میان معنای حرفي و اسمي، محال است. این نقد، قیاس ملاصدرا (تحول حرفي به اسمي مانند تحول ماده به صورت) را ناکافی می‌داند و خواستار استدلالی عقلی‌تر است.

ضعف وجودی معانی حرفي

ملاصدرا معانی حرفي را به دلیل ضعف وجودی (فاقد تحصل در تامه) قابل تحول به معانی اسمي می‌داند. این ضعف، مانند سایه‌ای است که بر وجود حرفي افتاده و آن را از استقلال محروم ساخته است. اما استاد فرزانه، این ضعف را دلیل کافی برای تحول نمی‌دانند، زیرا ضعف وجودی، به معنای امکان انتحار یا تغییر ذات نیست.

تمایز شيء و نسبت

ملاصدرا معانی حرفي را نسبت (فاقد تحصل) و معانی اسمي را شيء (دارای تحصل) می‌داند. معنای حرفي، مانند نسیمی است که تنها در میان اشیاء معنا می‌یابد، اما معنای اسمي، مانند سنگی است که در بستر مفهوم، استواری خود را حفظ می‌کند. این تمایز، امکان تحول معنای حرفي به اسمي را توجیه می‌کند، اما استاد فرزانه آن را ناکامل می‌خوانند.

بخش چهارم: دیدگاه حاجی سبزواری و نقد آن

تحول از منظر حاجی سبزواری

حاجی سبزواری، برخلاف ملاصدرا، تحول معنای حرفي به اسمي را به تغییر ماده از صورتی به صورت دیگر تشبیه می‌کند. در این دیدگاه، ماده، ذات خود را حفظ کرده و تنها صورت را تغییر می‌دهد. برای نمونه، ماده‌ای که صورت نطفه دارد، به صورت علقه درمی‌آید، بدون آنکه ذات ماده تغییر کند. این قیاس، مانند جابجایی لباسی است که بر تن ماده پوشانده می‌شود، اما ذات ماده همچنان پابرجاست.

نقد قیاس حاجی سبزواری

استاد فرزانه، این قیاس را ناکافی می‌دانند، زیرا معنای حرفي و اسمي، فاقد ماده مشترکی هستند. در تحول ماده، یک ماده ثابت و دو صورت متغیر وجود دارد، اما در تحول معنای حرفي به اسمي، تنها یک وجود (حرفي) داریم که باید به وجود دیگر (اسمي) تبدیل شود. این تفاوت، مانند فاصله میان زمین و آسمان است که قیاس را سست می‌سازد.

درنگ: قیاس حاجی سبزواری، به دلیل فقدان ماده مشترک میان معنای حرفي و اسمي، ناکافی است. تحول معنای حرفي به اسمي، نیازمند تغییر ذاتی است که با اصل امتناع انقلاب ماهیت منافات دارد.

دوگانگی ضرب

استاد فرزانه تأکید دارند که «ضرب» فعل (مانند «ضرب زید عمراً») و «ضرب» اسم (مانند «ضرب فعل ماضی»)، دو وجود متمایزند، نه یک وجود با دو لحاظ. این دوگانگی، مانند دو شاخه از یک درخت نیست، بلکه دو درخت جداگانه است که هر یک ریشه‌ای مستقل دارد. «ضرب» فعل، فاعل می‌پذیرد، اما «ضرب» اسم، نیازی به فاعل ندارد و تنوین می‌گیرد. این تمایز، به نقد تحول معنای حرفي به اسمي یاری می‌رساند.

بخش پنجم: نقد تمثیلات و استدلال‌های فلسفی

نقد تمثیل ماده و صورت

استاد فرزانه، تمثیل تحول معنای حرفي به اسمي به تحول ماده به صورت را ناکافی می‌دانند. ماده، همیشه ماده است و به صورت تبدیل نمی‌شود، بلکه صورت‌های متعدد را می‌پذیرد. اما معنای حرفي، فاقد ماده‌ای مشترک است که بتواند صورتی جدید را بپذیرد. این نقد، مانند نوری است که بر تاریکی تمثیلات نادرست می‌تابد و حقیقت را آشکار می‌سازد.

تمثیل آینه

ملاصدرا وجود حرفي را به آینه‌ای بدون رنگ و حقیقت تشبیه کرده که فاقد ذات مستقل است. آینه، مانند وجود حرفي، تنها بازتاب‌دهنده است و خود، هویتی مستقل ندارد. اما استاد فرزانه، این تمثیل را ناکافی می‌دانند، زیرا آینه، هرچند فاقد رنگ ذاتی است، وجودی مادی دارد، درحالی‌که معنای حرفي، فاقد هرگونه تحصل است.

نقد ادراک جوهر و عرض

استاد فرزانه تأکید دارند که ادراک حسی ما، محدود به اعراض است و جوهر، از طریق عقل درک می‌شود. برای نمونه، ما سفیدی دیوار را می‌بینیم، نه خود دیوار را. این نکته، مانند کلیدی است که قفل تمایز میان وجود مفهومی و خارجی را می‌گشاید و به نقد تمثیلات نادرست یاری می‌رساند.

درنگ: ادراک حسی، محدود به اعراض است و جوهر، از طریق عقل فهمیده می‌شود. این تمایز، به نقد تمثیلات ملاصدرا و حاجی سبزواری کمک می‌کند و بر ضرورت استدلال عقلی تأکید دارد.

بخش ششم: وجود حرفي و چالش‌های هستی‌شناختی

وجود حرفي: وجود یا عدم؟

استاد فرزانه، پرسشی بنیادین مطرح می‌کنند: آیا وجود حرفي، وجود است یا عدم؟ اگر وجود است، چگونه ضعف آن به تحول منجر می‌شود؟ وجود حرفي، به دلیل فقدان استقلال، مانند سایه‌ای است که در نبود نور، ناپدید می‌شود. اما آیا این ضعف، به معنای امکان تحول به وجود اسمي است؟ این پرسش، مانند موجی است که آرامش سطح وجود را برهم می‌زند.

فقدان ذات در وجود حرفي

ملاصدرا وجود حرفي را فاقد ذات (لا ذات لها) می‌داند، که امکان تحول آن به وجود اسمي را توجیه می‌کند. اما استاد فرزانه، این فقدان ذات را مورد پرسش قرار داده و می‌پرسند: آیا فقدان ذات، به معنای عدم وجود است یا ضعف وجودی؟ اگر وجود حرفي معدوم باشد، چگونه می‌توان آن را وجود خواند؟ و اگر ضعیف است، چگونه این ضعف، تحول به وجود اسمي را توجیه می‌کند؟

تمایز لا فى نفسه و لا نفسيت

استاد فرزانه، وجود لا فى نفسه (وابسته به غیر، مانند عرض) را از وجود لا نفسيت لها (فاقد ذات، مانند حرفي) متمایز می‌کنند. وجود لا فى نفسه، مانند مسافری است که در خانه دیگری سکنی گزیده، اما وجود لا نفسيت لها، مانند سایه‌ای است که بدون نور، هیچ نیست. این تمایز، مانند خطی است که مرز میان دو نوع وابستگی را ترسیم می‌کند.

درنگ: تمایز میان وجود لا فى نفسه (وابسته به غیر) و وجود لا نفسيت لها (فاقد ذات)، به تبیین دقیق‌تر وجود حرفي یاری می‌رساند، اما وجود بدون نفسيت، به عدم نزدیک‌تر است تا وجود.

تمثیل انسان غافل

استاد فرزانه، وجود لا فى نفسه را به انسان غافل تشبیه می‌کنند که وجود دارد، اما در غیر خود است. انسان غافل، مانند عرض است که در موضوع تحقق می‌یابد، اما وجود لا نفسيت لها، مانند سایه‌ای است که بدون نور، هیچ تحصلی ندارد. این تمثیل، مانند آینه‌ای است که حقیقت وابستگی را بازمی‌تاباند.

بخش هفتم: نقد تحول و وحدت وجود

نقد تحول به دلیل ضعف

استاد فرزانه، ضعف وجودی را دلیل کافی برای تحول معنای حرفي به اسمي نمی‌دانند. ضعف، مانند بیماری است که جسم را ناتوان می‌سازد، اما به معنای امکان تغییر ذات نیست. تحول معنای حرفي به اسمي، نیازمند تغییر ذاتی است که با اصل امتناع انقلاب ماهیت منافات دارد.

دوگانگی ظرفیة و فِی

استاد فرزانه، با مثال «فِی» (ظرفیه) و «الظرفیة»، تأکید دارند که این دو، دو وجود متمایزند، نه یک وجود با دو لحاظ. «فِی» به‌عنوان حرف، مانند نسیمی است که در میان اشیاء می‌وزد، اما «الظرفیة» به‌عنوان اسم، مانند درختی است که ریشه در مفهوم دارد. این دوگانگی، مانند دو راه جداگانه است که هر یک به مقصدی متفاوت می‌رسد.

نقد قیاس ریاضی

استاد فرزانه، با قیاس ریاضی (دو به اضافه دو مساوی چهار، نه چهار تا)، نشان می‌دهند که تحول معنای حرفي به اسمي ممکن نیست. در ریاضیات، دو به اضافه دو، یک واحد جدید ایجاد نمی‌کند، بلکه نتیجه‌ای متمایز است. به همین ترتیب، معنای حرفي نمی‌تواند به معنای اسمي تبدیل شود، زیرا ذات‌های متفاوتی دارند.

وحدت ماده و صورت

استاد فرزانه تأکید دارند که ماده و صورت، همیشه واحدند و ماده نمی‌تواند بیش از یک صورت را در لحظه بپذیرد. این وحدت، مانند پیوندی است که میان دریا و موج‌هایش برقرار است. معنای حرفي و اسمي، فاقد ماده مشترکی هستند که این وحدت را ممکن سازد.

درنگ: وحدت ماده و صورت، به اصل فلسفی وحدت وجودی اشاره دارد. فقدان ماده مشترک میان معنای حرفي و اسمي، تحول آن‌ها را ناممکن می‌سازد.

نقد ترکیب ماست و شیره

استاد فرزانه، ترکیب ماست و شیره را مثال می‌زنند که دو ماده به یک ماده و یک صورت تبدیل می‌شوند. این ترکیب، مانند آمیختن دو رود در یک بستر است که جریانی جدید می‌سازد. اما معنای حرفي و اسمي، فاقد ماده مشترکی برای چنین ترکیبی هستند.

بخش هشتم: وجود، تشأن و نفی ماهیت

وجود و تشأن

استاد فرزانه، وجود را قابل تشأن و تبدل می‌دانند، اما این تبدل را به بساطت وجود و نفی ماهیت وابسته می‌کنند. وجود، مانند نوری است که در مراتب گوناگون تجلی می‌یابد، اما مفاهیم حرف و اسم، به دلیل ماهیت متمایز، از این تبدل برکنارند.

نفی ماهیت

استاد فرزانه، ماهیت را دروغ خوانده و وجود را تنها حقیقت قابل تبدل می‌دانند. این دیدگاه، مانند نوری است که سایه‌های ماهیت را می‌زداید و حقیقت واحد وجود را آشکار می‌سازد. اما در سطح مفاهیم، تحول معنای حرفي به اسمي، با چالش مواجه است.

درنگ: نفی ماهیت، به دیدگاه وحدت وجود اشاره دارد که وجود را حقیقت واحد می‌داند. اما تحول معنای حرفي به اسمي، در سطح مفاهیم، با چالش مواجه است.

وجود حرفي و فقدان نفسيت

استاد فرزانه، وجود حرفي را فاقد نفسيت (لا نفسيت لها) می‌دانند و پرسش می‌کنند که چگونه وجود بدون نفسيت ممکن است. وجود بدون نفسيت، مانند سایه‌ای است که بدون نور، هیچ تحصلی ندارد. این پرسش، به چالش بنیادین در تبیین وجود حرفي اشاره دارد.

نتیجه‌گیری

این نوشتار، با بازآفرینی درس‌گفتار شماره ۳۰۷ استاد فرزانه، آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، به بررسی عمیق وجود رابط و رابطی در فلسفه اسلامی پرداخت. این مفاهیم، چونان دو بال‌اند که فیلسوف را در آسمان هستی‌شناسی به پرواز درمی‌آورند. ملاصدرا، با تمایز میان وجود رابط (حرفي) و رابطی (عرضي)، و تأکید بر امکان تحول معنای حرفي به اسمي، به انعطاف‌پذیری وجود اشاره دارد. اما استاد فرزانه، با نگاهی نقادانه، این دیدگاه را به چالش کشیده و قیاس‌های ملاصدرا و حاجی سبزواری را ناکافی می‌دانند. فقدان ماده مشترک میان معنای حرفي و اسمي، و امتناع انقلاب ماهیت، تحول این دو را ناممکن می‌سازد. تمایز میان وجود لا فى نفسه و وجود لا نفسيت لها، به تبیین دقیق‌تر وجود حرفي یاری رسانده، اما پرسش از ماهیت وجود حرفي، همچنان بی‌پاسخ مانده است. این بحث، مانند دریچه‌ای است که به سوی تأملات عمیق‌تر فلسفی گشوده شده و دعوتی است به کاوش در ژرفای وجود.


﴿وَمَا أُوتِيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلًا﴾ (قرآن کریم، [مطلب حذف شد] )

این آیه شریفه، فروتنی در برابر عظمت علم الهی را به ما می‌آموزد و ما را به ادامه کاوش در مسیر حقیقت دعوت می‌کند. امید است این نوشتار، گامی در این مسیر باشد.

با نظارت صادق خادمی