در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 316

متن درس





تبدلات وجودی در فلسفه اسلامی: هویت، صورت و ظهورات بی‌وقفه

تبدلات وجودی در فلسفه اسلامی: هویت، صورت و ظهورات بی‌وقفه

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه، آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۳۱۶)

دیباچه

هستی‌شناسی در فلسفه اسلامی، به‌سان دریایی بی‌کران، ژرف‌ترین پرسش‌های وجود را در برمی‌گیرد. درس‌گفتار سیصد و شانزدهم از مجموعه گران‌سنگ استاد فرزانه، آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، به کاوش در تبدلات وجودی اختصاص دارد و مفاهیمی چون هویت، صورت، و ظهورات بی‌وقفه وجود را با دقتی فلسفی و نگاهی عرفانی مورد بررسی قرار می‌دهد.

بخش یکم: مبادی تبدلات وجودی

عدم تبدل مفهوم و ماهیت

در فرآیند تبدلات وجودی، مفهوم و ماهیت دستخوش دگرگونی نمی‌شوند. تبدل، به‌سان جریانی که تنها در بستر وجود جاری است، صرفاً در ظرف وجود رخ می‌دهد، اعم از وجود ذهنی (علمی) یا خارجی. این تمایز، به‌سان خطی روشن میان هستی‌شناسی و مفهوم‌شناسی، نشان می‌دهد که تغییرات وجودی به مراتب هستی‌شناختی مربوط می‌شوند و نه به سطح مفهومی یا ماهوی. در فلسفه صدرایی، وجود اصل است و ماهیت اعتباری. بنابراین، تبدل وجودی به معنای تغییر در مراتب و ظهورات وجود است، نه دگرگونی در ذات یا مفهوم اشیاء.

درنگ: تبدلات وجودی تنها در ظرف وجود رخ می‌دهند و مفهوم و ماهیت از دگرگونی مصون‌اند، که این امر ریشه در اصل بودن وجود و اعتباری بودن ماهیت دارد.

یکسانی احکام وجود ذهنی و خارجی

احکام وجود خارجی و وجود ذهنی در فرآیند تبدلات وجودی یکسان‌اند. هر حکمی که بر وجودات خارجی صادق است، به همان سان بر وجودات ذهنی نیز صدق می‌کند. این اصل، به‌سان آیینه‌ای که وحدت وجودی را بازمی‌تاباند، بر یکسانی ماهیت وجود در دو ظرف ذهن و خارج تأکید دارد. وجود ذهنی، هرچند در ظرف ذهن متجلی است، از حیث وجودی همان خصوصیات وجود خارجی را داراست و از این‌رو، تبدلات در هر دو ظرف از قواعد یکسانی پیروی می‌کنند.

صور مختلف یک حقیقت

یک حقیقت وجودی، به‌سان درختی تنومند، دارای صور متعددی است: صور ماضیه (گذشته)، صورت فعلی، و هویت واحد. تمام صور گذشته در ظرف هویت، همراه با تشخص صورت فعلی، در خارج موجودند. این دیدگاه، که ریشه در نظریه وحدت در کثرت صدرایی دارد، هویت را به‌سان نخ تسبیحی می‌داند که صور متکثر را در خود گرد می‌آورد، در حالی که صورت فعلی، نمود کنونی آن هویت در ظرف وجود خارجی است.

درنگ: هویت، به‌سان اصل وحدت‌بخش، صور متکثر گذشته و حال را در خود حفظ می‌کند و صورت فعلی، نمود کنونی آن در ظرف وجود است.

بخش دوم: بقای صور ماضیه و ظهورات وجودی

بقای صور ماضیه در ظرف هویت

صور ماضیه در ظرف هویت و همراه با تشخص صورت فعلی بقا دارند. پرسش بنیادین این است که این صور چگونه در ظرف هویت فعلی باقی می‌مانند؟ بقای صور ماضیه، به‌سان سایه‌هایی که در نور هویت متجلی‌اند، به معنای حفظ وجودی آن‌ها در سطح هستی‌شناختی است، نه لزوماً در سطح ادراکی یا تشخص فعلی. این امر، پیوستگی وجودی میان گذشته و حال را نشان می‌دهد و بر این نکته تأکید دارد که هیچ صورتی از وجود محو نمی‌شود.

ظهورات بی‌وقفه وجودی

تبدلات وجودی، به‌سان جریانی بی‌وقفه و بی‌نهایت، در عالم ذهن و خارج رخ می‌دهند. این ظهورات، که نمی‌توان آن‌ها را متوقف یا مهار کرد، به‌سرعت و با تعینات نو پدیدار می‌شوند. این مفهوم، با نظریه تجدد امثال صدرا هم‌خوانی دارد، که بر اساس آن، وجود در هر لحظه تجدید می‌شود و ظهورات جدید نه جایگزین ظهورات پیشین، بلکه در کنار آن‌ها موجودند. این جریان، به‌سان بارانی است که پیوسته فرومی‌ریزد و ذهن یا خارج را از صور جدید پر می‌کند.

درنگ: ظهورات وجودی، به‌سان جریانی بی‌وقفه، در هر لحظه تجدید می‌شوند و هیچ صورتی از وجود محو نمی‌گردد.

محل انقلاب وجودی

انقلاب و تبدل وجودی در ظرف صور رخ نمی‌دهد، بلکه در ظرف هویت است. هر شیء در هر لحظه، به‌سان گلی که در بستر هویت شکوفا می‌شود، دارای یک هویت جاری و یک صورت خاص است. این تمایز، کلیدی برای فهم تبدلات وجودی است، زیرا هویت به‌سان اصل ثابت، امکان ظهور صور متغیر را فراهم می‌کند، در حالی که صور، نمودهای متغیر این هویت‌اند.

بقای صور پیشین و مسئله تشخص

صور پیشین، به همراه هویت، موجودند، اما تشخص آن‌ها در ظرف فعلی غایب است. پرسش این است که تشخص این صور در کجاست؟ آیا در ذهن است یا در خارج؟ صور پیشین، به‌سان گنجینه‌ای در خزانه هویت، به لحاظ هویتی حفظ می‌شوند، اما تشخص آن‌ها در ظرف وجود فعلی حضور ندارد. این تمایز میان وجود بالهویة و بالتشخیی، به روشن شدن جایگاه صور در نظام هستی یاری می‌رساند.

بخش سوم: صور نفسانی و محدودیت‌های ادراکی

عدم نابودی صور ذهنی و نفسانی

هیچ صورت ذهنی یا هویت نفسانی نابود نمی‌شود. همه صور، به‌سان نگاره‌هایی در لوح نفس، در نفس موجودند، اما ادراک ما به دلیل محدودیت، تنها بخشی از آن‌ها را در برمی‌گیرد. این دیدگاه، مبتنی بر اصل بقای وجودی است که بر اساس آن، صور ذهنی، حتی اگر فراموش شوند، در نفس باقی می‌مانند و امکان استحضار آن‌ها وجود دارد.

درنگ: صور ذهنی و نفسانی هرگز نابود نمی‌شوند و در نفس باقی می‌مانند، هرچند ادراک ما از آن‌ها محدود است.

محدودیت ادراک انسانی

ذهن انسان، به‌سان ظرفی محدود، قادر به جمع‌آوری و استحضار همه صور نفسانی نیست. این محدودیت، مانند بارانی است که به دلیل شدت و کثرت، نمی‌توان آن را مهار کرد. فراوانی و سرعت ظهور صور در نفس، ادراک انسان را در تنگنا قرار می‌دهد و تنها بخشی از این صور در دسترس آگاهی قرار می‌گیرند.

تفاوت اولیاء خدا با انسان‌های عادی

اولیاء خدا، به‌سان باغبانانی که صور نفسانی را مهار می‌کنند، از انسان‌های عادی متمایزند. در حالی که صور در انسان عادی به دلیل کثرت و سرعت ظهور از دست می‌روند، اولیاء، به دلیل ارتقای نفس و دستیابی به علم لدنی، قادر به استحضار این صور هستند. این توانایی، مرتبه‌ای از کمال نفسانی را نشان می‌دهد که فراتر از محدودیت‌های ادراکی عادی است.

محل ریزش صور نفسانی

صور نفسانی که از ادراک انسان عادی خارج می‌شوند، در نفس باقی می‌مانند، اما انسان قادر به استحضار آن‌ها نیست. این پدیده، که به «فراموشی» تعبیر می‌شود، به معنای نابودی صور نیست، بلکه قطع ارتباط ادراکی با آن‌هاست. امکان بازیابی این صور، با برقراری ارتباط مجدد، همواره وجود دارد.

درنگ: فراموشی، نابودی صور نفسانی نیست، بلکه قطع ارتباط ادراکی با آن‌هاست و امکان استحضار آن‌ها وجود دارد.

امکان استحضار صور ماضیه

صور ماضیه موجودند و امکان استحضار آن‌ها وجود دارد. گاه انسان به‌طور ناگهانی صوری را به یاد می‌آورد که نشان‌دهنده وجود آن‌ها در نفس است. این استحضار، به‌سان کلیدی که قفل گنجینه نفس را می‌گشاید، نتیجه برقراری ارتباط ادراکی با صور پیشین است.

بخش چهارم: وجود صور در ظرف خارج

وجود صور در ظرف خارج

در ظرف خارج، صور به همراه هویت و تشخص صورت فعلی موجودند. صور ماضیه، گرچه به تشخص در موجود فعلی نیستند، در خارج موجودند. استاد فرزانه، با استناد به آیه شریفه وَلاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُواْ فِي سَبِيلِ اللّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاءٌ عِندَ [مطلب حذف شد] : «و کسانی را که در راه خدا کشته شده‌اند، مرده مپندار، بلکه زنده‌اند و نزد پروردگارشان روزی داده می‌شوند»)، تأکید می‌کنند که عبارت «عند ربهم» به معنای وجود در خارج است، نه در غیب یا مرتبه‌ای غیرقابل‌دسترس. این صور، در مرتبه‌ای از هستی حضور دارند که از ادراک عادی انسان خارج است.

درنگ: صور ماضیه در ظرف خارج، به همراه هویت، موجودند و عبارت «عند ربهم» به وجود آن‌ها در مرتبه‌ای فراتر از ادراک عادی اشاره دارد.

تجزیه حیوان و بقای صور

حیوانی که متلاشی می‌شود، دارای دو ظرف است: ظرف روحی و ظرف فعلی (مادی). صور ماضیه آن، به‌سان نگاره‌هایی در لوح روح، به هویت موجودند، اما به تشخص با آن حیوان نیستند. این تمایز، به تفکیک مراتب وجودی اشاره دارد، جایی که صور ماضیه در ظرف روحی حفظ می‌شوند، اما در ظرف مادی دیگر متشخص نیستند.

عدم نابودی وجودات

وجودات نابود نمی‌شوند، بلکه ظهورات جدید پیدا می‌کنند. تبدلات وجودی، به‌سان گلی که شکوفه‌های نو می‌دهد، به معنای کشیده شدن وجود نیست، بلکه باز شدن و ظهور شئونات وجود است. این دیدگاه، با اصل بقای وجود در فلسفه صدرایی هم‌خوانی دارد، که وجود را غیرقابل انعدام می‌داند.

جهان خلقی و ربی صور

صور شخصی یک موجود، دارای دو بعد است: جهان خلقی، که به هویت تبدیل شده، و جهان ربی، که نزد خداوند موجود است. این تمایز، به مراتب وجودی اشاره دارد، جایی که جهان ربی، مرتبه‌ای فراتر از ادراک عادی انسان است و صور در آن به‌سان نوری در حضور الهی متجلی‌اند.

بخش پنجم: ارتباط با مراتب وجودی

امکان ادراک موجودات خارجی

استخراج، استحضار، و ادراک موجودات خارجی ممکن است. بسیاری از امور که زمانی به ما مرتبط بوده‌اند، اکنون در دسترس ما نیستند، اما به هویت موجودند. این امکان، به ظرفیت نفس انسانی برای ارتباط با مراتب مختلف وجود اشاره دارد و نیازمند ارتقای نفس است.

محفوظ بودن صور پیشین در ذهن

صور پیشین در ذهن محفوظ‌اند و به صور بعدی تبدیل نمی‌شوند. هر ظهور جدید، به‌سان شاخه‌ای نو بر درخت هویت، تازه است و صور قبلی را از بین نمی‌برد. این اصل، پیوستگی وجودی در ظرف ذهن را نشان می‌دهد، جایی که ذهن به‌سان ظرفی، صور را حتی در غیاب ادراک حفظ می‌کند.

درنگ: صور پیشین در ذهن محفوظ‌اند و ظهورات جدید، آن‌ها را نابود نمی‌کنند، بلکه به‌عنوان نمودهای تازه هویت ظاهر می‌شوند.

معنای «عند ربهم»

عبارت «عند ربهم»، به‌سان دریچه‌ای به سوی حقیقت، به معنای وجود در خارج است، نه در غیب یا مرتبه‌ای غیرقابل‌دسترس. این وجود خارجی، از ادراک عادی انسان خارج است، اما در مراتب هستی حضور دارد و با ارتقای نفس قابل دسترسی است.

محل انقلاب وجودی

انقلاب وجودی در صور نیست، بلکه در ظهورات جدید است. صورت به صورت دیگر تبدیل نمی‌شود، بلکه ظهورات جدید، به‌سان شکوفه‌هایی نو، پدید می‌آیند. این تمایز، بر تفاوت میان تبدل و ظهور تأکید دارد، جایی که ظهورات جدید، نمودهای تازه هویت‌اند.

تجدد امثال

تمام صور، به‌سان جریانی که پیوسته نو می‌شود، به‌صورت تجدد امثال ظاهر می‌شوند. صور پیشین، به هویت با صور بعدی موجودند، اما به تشخص خیر. این مفهوم صدرایی، بر تجدید مداوم وجود تأکید دارد، در حالی که صور پیشین به لحاظ هویتی حفظ می‌شوند.

درنگ: تجدد امثال، به معنای ظهور پیوسته صور جدید است، در حالی که صور پیشین به لحاظ هویتی محفوظ می‌مانند.

بخش ششم: پیوستگی وجودی و ارتباط با عالم

رسوب و صعود صور

صور در نفس رسوب می‌کنند و در خارج یا رسوب می‌کنند یا صعود می‌کنند. صور انسان پس از مرگ، به هویت با او باقی می‌مانند، اما به تشخص در عالم موجودند. رسوب و صعود، به‌سان استعاره‌هایی از نحوه حضور صور در مراتب مختلف وجود، به ترتیب به حفظ در مراتب پایین‌تر و ارتقا به مراتب بالاتر اشاره دارند.

ارتباط با گذشته عالم

عارف یا محقق، به‌سان مسافری که از مرزهای زمان عبور می‌کند، می‌تواند با گذشته عالم ارتباط برقرار کند. این ارتباط، نه از طریق مطالعه تاریخ، بلکه از طریق استحضار وجودی ممکن است. این امکان، به ظرفیت نفس برای عبور از محدودیت‌های زمانی و مکانی اشاره دارد.

درنگ: ارتباط با گذشته عالم، از طریق استحضار وجودی و نه مطالعه تاریخی، برای عارف یا محقق ممکن است.

عدم نابودی ذره‌ای از علم

هیچ ذره‌ای از علم و وجود نابود نمی‌شود. استاد فرزانه، با استناد به آیه شریفه وَلَا يَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقَالُ ذَرَّةٍ فِي السَّمَاوَاتِ وَلَا [مطلب حذف شد] : «و هیچ ذره‌ای در آسمان‌ها و زمین از او پنهان نیست»)، تأکید می‌کنند که همه چیز در عالم موجود است، حتی اگر از دسترس ادراک ما خارج شود. این آیه، بر اصل بقای وجودی و علم الهی تأکید دارد.

تفاوت تشخص گذشته و حال

تشخص فعلی با تشخص پیشین متفاوت است. تشخص پیشین، به هویت با انسان باقی است، اما به تشخص خیر. این تمایز، به‌سان خطی که گذشته و حال را از هم جدا می‌کند، پیوستگی هویتی و تنوع تشخیصی را نشان می‌دهد.

امکان احضار موجودات گذشته

محقق یا معصوم، به‌سان باغبانی که گل‌های گذشته را احیا می‌کند، می‌تواند موجوداتی را که در گذشته بوده‌اند، احضار کند و با آن‌ها ارتباط برقرار نماید. این امکان، به ظرفیت نفس کامل برای ارتباط با مراتب مختلف وجود اشاره دارد.

بخش هفتم: عدم و فعلیت در نظام هستی

عدم وجود عدم در عالم

عدم در عالم وجود ندارد. گذشته و آینده، هر دو فعلیت دارند، اما گذشته به تشخص و آینده به علم فعلیت دارند. این دیدگاه، به‌سان آیینه‌ای که حقیقت وجود را بازمی‌تاباند، بر این نکته تأکید دارد که عدم، صرفاً غیاب وجود در یک مرتبه خاص است.

درنگ: عدم در عالم وجود ندارد و گذشته و آینده هر دو فعلیت دارند، اما در مراتب متفاوت تشخص و علم.

معنای «الماضی ما مضی»

گذشته، به‌سان سایه‌ای که از نور هویت جدا شده، به معنای نابودی نیست، بلکه به معنای غیاب تشخصی در صورت فعلی است. آینده نیز، به معنای عدم وجود نیست، بلکه عدم تشخص فعلی را نشان می‌دهد. این تفسیر، پیوستگی وجودی میان گذشته، حال، و آینده را به‌سان جریانی روان برجسته می‌سازد.

عدم انعدام موجودات

موجودات قابل انعدام نیستند. اعدام در عالم وجود ندارد و آنچه اعدام نامیده می‌شود، به‌سان انتقال به مرتبه‌ای دیگر از وجود است. این اصل، ریشه در فلسفه صدرایی دارد که مرگ را نه نابودی، بلکه انتقال به مرتبه‌ای دیگر می‌داند.

صورت فعلی و صور پیشین

انسان همیشه دارای صورت فعلی است. صور پیشین، به هویت با او هستند، اما به تشخص خیر. صورت فعلی، به‌سان آیینه‌ای که نمود کنونی هویت را بازمی‌تاباند، در کنار صور پیشین، که در خزانه هویت محفوظ‌اند، قرار دارد.

بخش هشتم: انسان و ارتباط با موجودات

حضور موجودات در انسان

تمام موجودات، به‌سان نغمه‌هایی در سمفونی وجود، در وجود انسان حضور دارند. انسان با موجودات عالم در ارتباط است و آن‌ها در او تأثیر می‌گذارند. این دیدگاه، انسان را به‌سان آیینه‌ای جامع‌الجهات می‌داند که کل عالم را در خود بازمی‌تاباند.

درنگ: انسان، به‌سان آیینه‌ای جامع، با تمام موجودات عالم در ارتباط است و آن‌ها در وجود او حضور دارند.

امکان استحضار ذرات

انسان می‌تواند ذرات خود را استحضار کند. دستگاه‌های پزشکی، که ارتباط ادراکی را بازیابی می‌کنند، این امکان را نشان می‌دهند. این استحضار، به‌سان پلی که گذشته و حال را پیوند می‌دهد، نتیجه برقراری ارتباط با صور نفسانی است.

ارتباط با عالم برزخ

انسان در عالم برزخ ممکن است با فشارهای وجودی مواجه شود که در دنیا ادراک نمی‌شوند. برزخ، به‌سان مرزی میان دنیا و آخرت، تجارب وجودی خاص خود را دارد که از ادراک عادی انسان پنهان است.

بخش نهم: عرفان و ادراک مراتب وجود

نقش عارف در ارتباط با عالم

عارف، به‌سان دریانوردی که در اقیانوس وجود سیر می‌کند، برای ارتباط با عالم نیازمند خلوت و تمرکز است. خلوت، به‌سان آینه‌ای صیقلی، امکان شفاف‌دیدن مراتب وجودی را فراهم می‌کند. این انقطاع از مادیات، ظرفیت نفس را برای ادراک مراتب بالاتر افزایش می‌دهد.

تأثیر محیط بر ادراک

محیط‌های پاک و خلوت، مانند روستاها، به‌سان آسمانی صاف، امکان ادراک مراتب وجودی را افزایش می‌دهند، در حالی که شهرها، با شلوغی و آلودگی، به‌سان غباری بر آینه ادراک، آن را مختل می‌کنند. کاهش عوامل مخل، به تمرکز بر مراتب وجودی یاری می‌رساند.

درنگ: محیط‌های خلوت و پاک، به‌سان آسمانی صاف، ادراک مراتب وجودی را تسهیل می‌کنند، در حالی که شلوغی شهرها آن را مختل می‌سازد.

ارتباط با عوالم دیگر

انسان می‌تواند با عوالم دیگر، مانند برزخ، بهشت، و جهنم، ارتباط برقرار کند و آن‌ها را ادراک نماید. استاد فرزانه، با استناد به آیه شریفه كَلَّا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينِ * [مطلب حذف شد] : «نه، اگر به علم یقین می‌دانستید، بی‌تردید دوزخ را می‌دیدید»)، بر امکان ادراک مراتب وجودی با ارتقای معرفت تأکید می‌کنند. این آیه، به‌سان دریچه‌ای، امکان شهود مراتب وجودی را نشان می‌دهد.

تفاوت بهشت و جهنم

جهنم، به‌سان آتشی سیری‌ناپذیر، با اشتیاق و حرارت همراه است، در حالی که بهشت، به‌سان باغی آرام، از این خصوصیات مبراست. جهنم، عطش پایان‌ناپذیر دارد، اما بهشت، کمال و رضایت را به ارمغان می‌آورد. این تمایز، به تفاوت مراتب وجودی این دو عالم اشاره دارد.

بخش دهم: هویت، قوه، و معاد

ظهورات بی‌وقفه هویت

هویت، به‌سان جریانی که پیوسته نو می‌شود، به طور مداوم ظهور می‌کند. هیچ صورتی به صورت دیگر تبدیل نمی‌شود، بلکه ظهورات جدید، به‌سان شکوفه‌هایی نو، پدید می‌آیند. این اصل، بر تجدد مداوم هویت تأکید دارد، بدون آنکه صور پیشین نابود شوند.

شناخت مراتب وجود

شناخت مراتب وجود، به‌سان سفری به قله‌های معرفت، ممکن است، اما نیازمند انقطاع از ابزارهای مادی و ارتباط مستقیم با عالم است. این شناخت، که از طریق شهود و تجربه مستقیم محقق می‌شود، به روش عرفانی معرفت وابسته است.

هویت و استقلال آن

انسان به هویت خود موجود است. صور پیشین، به هویت با او هستند، اما تشخص آن‌ها جدا از اوست. هویت، به‌سان ریشه‌ای استوار، انسان را تعریف می‌کند و صور، شاخه‌هایی‌اند که در این ریشه تنیده‌اند.

درنگ: انسان به هویت خود موجود است و صور پیشین، به‌سان شاخه‌هایی در درخت هویت، به لحاظ هویتی با او باقی می‌مانند.

معاد جسمانی و روحانی

معاد در قرآن کریم، هم جسمانی و هم روحانی است. ماده در عالم قیامت باقی می‌ماند و خلود آن تضمین شده است. استاد فرزانه، با استناد به آیه شریفه درنگ: قوه به ماده تعلق دارد، اما هویت، اعم از ماده و مجرد، از قوه مبراست و استقلال وجودی دارد.

جمع‌بندی

این نوشتار، با کاوش در تبدلات وجودی در فلسفه اسلامی، به تبیین مفاهیم هویت، صورت، و ظهورات بی‌وقفه وجود پرداخته و تمایز میان این مفاهیم را با دقتی فلسفی و عرفانی روشن ساخته است. تبدلات وجودی، در ظرف هویت رخ می‌دهند و صور پیشین، به هویت با موجود باقی می‌مانند، بدون آنکه تشخص فعلی داشته باشند. هیچ وجودی در عالم معدوم نمی‌شود، بلکه ظهورات جدید، به‌سان شکوفه‌هایی نو، پدید می‌آیند. این دیدگاه، با اصول فلسفه صدرایی و آیات قرآن کریم، مانند وَلاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُواْ فِي سَبِيلِ اللّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاءٌ عِندَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ، وَلَا يَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقَالُ ذَرَّةٍ فِي السَّمَاوَاتِ وَلَا فِي الْأَرْضِ، كَلَّا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينِ * لَتَرَوُنَّ الْجَحِيمَ، و نَسُوِّي بَبَانَهُ، هم‌خوانی دارد و بر پیوستگی وجودی میان مراتب مختلف هستی تأکید می‌کند. امکان استحضار صور، ارتباط با گذشته عالم، و ادراک مراتب وجودی، از ظرفیت‌های نفس انسانی حکایت دارند که با ارتقای نفس و انقطاع از مادیات محقق می‌شود. انسان، به‌سان آیینه‌ای جامع، با تمام موجودات عالم در ارتباط است و هویت او، محور این تعاملات است. این بحث، نه‌تنها به تبیین هستی‌شناختی، بلکه به ابعاد عرفانی و معرفتی نیز پرداخته و راه را برای کاوش‌های بیشتر در فلسفه وجودی هموار می‌سازد.

با نظارت صادق خادمی