متن درس
تحلیل فلسفی ساختار وجودی عالم در حکمت متعالیه: بررسی دوضلعی یا سهضلعی بودن عالم خارج
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۳۲۰)
دیباچه: درآمدی بر ساختار وجودی عالم در حکمت متعالیه
جهان فلسفه اسلامی، چونان اقیانوسی ژرف، سرشار از پرسشهایی است که حکیمان را در طول سدهها به تأمل واداشته است. یکی از این پرسشهای بنیادین، ساختار وجودی عالم خارج و چگونگی مراتب آن در نسبت با علّت و معلول است. درسگفتار شماره ۳۲۰ استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، به تاریخ هفتم آبانماه ۱۳۸۰، با طرح اشکالی نوآورانه و غیرمتعارف، به بررسی این پرسش میپردازد که آیا عالم خارج، بهلحاظ وجودی، دوضلعی است، یعنی متشکل از وجود و ظهور، یا سهضلعی، یعنی دارای مراتب متعدد علّی و معلولی. این اشکال، با استناد به آرای صدرالمتألهین، ابنسینا، شیخ اشراق و شواهد قرآنی، عالم را سهضلعی میداند، در حالی که پاسخ درسگفتار، با تأکید بر وحدت وجودی و ربطی بودن همه موجودات، بر دوضلعی بودن عالم پافشاری میورزد.
بخش نخست: طرح اشکال و تمایز ساختار ذهنی و خارجی
اشکال غیرمتعارف: دوضلعی یا سهضلعی بودن عالم
اشکال مطرحشده در این درسگفتار، پرسشی نوآورانه است که در فلسفه سنتی کمتر به آن پرداخته شده است. این اشکال، با نگاهی نو به ساختار وجودی عالم، میپرسد: آیا عالم خارج، بهلحاظ وجودی، دوضلعی است، یعنی متشکل از وجود (حق) و ظهور (خلق)، یا سهضلعی، یعنی دارای مراتب متعدد علّی و معلولی؟ این پرسش، چونان کلیدی است که درهای جدیدی را به سوی تأملات فلسفی میگشاید و حکمت متعالیه را به چالش میکشد.
این نوآوری، ریشه در توانایی حکمت متعالیه در بازسازی مسائل سنتی دارد. صدرالمتألهین، با تلفیق فلسفه، عرفان و کلام، رویکردی پویا به مسائل وجودی ارائه کرده است که این اشکال، نمونهای از آن است.
تمایز ساختار ذهنی و خارجی
درسگفتار، تمایزی بنیادین میان ساختار ذهنی و خارجی عالم مطرح میکند. در ذهن، به دلیل وجود لحاظ و لاحظ، یک ماهیت (نفسیت) همراه با دو لحاظ، سهضلعی است. برای مثال، در ذهن، انسان بهعنوان یک ماهیت، همراه با دو لحاظ (مثلاً زید و عمرو)، سهضلعی میشود. اما در خارج، که ظرف عینیت است، آیا این ساختار سهضلعی است یا دوضلعی؟ این پرسش، چونان آینهای، تفاوت میان ادراک ذهنی و واقعیت خارجی را نمایان میسازد.
این تمایز، ریشه در روششناسی حکمت متعالیه دارد که ادراکات ذهنی را از واقعیت خارجی جدا میکند. ذهن، با مقارنه و لحاظ، کثرت میسازد، اما خارج، به حقیقت وجودی وابسته است.
ادعای سهضلعی بودن عالم
اشکال مدعی است که عالم خارج، به دلایلی عقلی و نقلی، سهضلعی است. این ادعا، با استناد به آرای صدرالمتألهین، ابنسینا و شیخ اشراق، و با مثالهایی مانند مولد، تولید و ولد، یا والد، اجناس و فصول، پشتیبانی میشود. برای نمونه، در اضافه «غلام زید»، دو نفسیت (غلام و زید) و یک اضافه، ساختار سهضلعی را نشان میدهند.
این ادعا، به پیچیدگی روابط وجودی در عالم اشاره دارد، اما با اصل وحدت وجود در حکمت متعالیه، که عالم را به وجود و ظهور فرومیکاهد، نیازمند بازخوانی است.
جمعبندی بخش نخست
بخش نخست، با طرح اشکال غیرمتعارف و تمایز میان ساختار ذهنی و خارجی، بنیانی استوار برای ورود به مباحث بعدی فراهم میآورد. این اشکال، با ادعای سهضلعی بودن عالم، حکمت متعالیه را به چالش میکشد و ضرورت بازسازی دقیق آن را مطرح میسازد. بخش بعدی، به تحلیل آرای حکما و نقد این اشکال میپردازد.
بخش دوم: آرای حکما و شواهد سهضلعی بودن
دیدگاه صدرالمتألهین
صدرالمتألهین، در آثار خود، عالم را یا بهصورت علّت و معلول (دوضلعی) یا بهصورت معلولی علّت ثالثه (سهضلعی) معرفی میکند. برای مثال، در ساختار علّت و معلول، مانند پدر و پسر، عالم دوضلعی است، اما در معلولی علّت ثالثه، مانند خواهر و برادر نسبت به والدین، سهضلعی میشود.
این دیدگاه، ریشه در نظریه علّیت در حکمت متعالیه دارد که مراتب وجودی را در چارچوب علّت و معلول تحلیل میکند. اما درسگفتار، با نقد این ساختار، به ربطی بودن همه مراتب تأکید میورزد.
دیدگاه ابنسینا و شیخ اشراق
ابنسینا، در اشارات، و شیخ اشراق، عالم را متشکل از علّتالعلل (بدون معلول)، معلول اخیر (بدون علّت) و متوسطات میدانند. این تقسیمبندی، ساختار سهضلعی عالم را نشان میدهد.
این دیدگاه، با فلسفه مشاء و اشراق سازگار است، اما در حکمت متعالیه، به دلیل ربطی بودن همه مراتب، نیازمند تأمل دوباره است.
شواهد مثالی برای سهضلعی بودن
درسگفتار، با مثالهایی مانند مولد، تولید و ولد، یا والد، اجناس و فصول، یا عالی، سافل و متوسطات، سهضلعی بودن عالم را تأیید میکند. همچنین، در اضافه «غلام زید»، دو نفسیت و یک اضافه، ساختار سهضلعی را نشان میدهند.
این مثالها، به پیچیدگی روابط وجودی اشاره دارند، اما درسگفتار، با نقد مقارنه، این ساختار را ادراکی میداند.
جمعبندی بخش دوم
بخش دوم، با بررسی آرای صدرالمتألهین، ابنسینا و شیخ اشراق، و ارائه شواهد مثالی، ادعای سهضلعی بودن عالم را تبیین میکند. این آراء، ریشه در سنت فلسفی دارند، اما درسگفتار، با نقد این دیدگاهها، زمینه را برای پاسخ دوضلعی بودن فراهم میآورد.
بخش سوم: پاسخ به اشکال و تبیین دوضلعی بودن عالم
ضرورت بازسازی اشکال
درسگفتار تأکید میکند که برای پاسخ به اشکال، ابتدا باید آن را بهخوبی بازسازی کرد. فهم دقیق اشکال، راهحل را نمایان میسازد، و برخورد خصمانه با آن، به شکست میانجامد.
این روش، با رویکرد علمی حکمت متعالیه همخوانی دارد که فلسفه را میدان گفتوگوی عقلانی میداند، نه منازعه.
پاسخ اصلی: دوضلعی بودن عالم
پاسخ درسگفتار، با تأکید بر وحدت وجودی، عالم خارج را دوضلعی معرفی میکند: وجود (حق) و ظهور (خلق). هیچ مرتبه سومی در خارج وجود ندارد، زیرا همه موجودات، از جوهر و عرض تا رابط و نفسیت، ربطیاند و ظهور حقاند.
این پاسخ، با نظریه وحدت وجود در حکمت متعالیه همخوانی دارد که کثرت را به وحدت فرومیکاهد.
شاهد قرآنی دوضلعی بودن
درسگفتار، با استناد به آیهای از قرآن کریم، دوضلعی بودن عالم را تأیید میکند:
﴿وَمِنْ كُلِّ شَيْءٍ خَلَقْنَا زَوْجَيْنِ﴾ [مطلب حذف شد] : و از هر چیزی دو گونه آفریدیم.
این آیه، به اصل زوجیت در خلقت اشاره دارد که عالم را به دو مرتبه وجود و ظهور فرومیکاهد.
تبیین عرفانی یکضلعی بودن
در عرفان، عالم یکضلعی است، زیرا ظهور جز وجود نیست، و نزول وجود، خود وجود است. این دیدگاه، با نظریه وحدت شخصی وجود در عرفان ابنعربی و صدرالمتألهین همخوانی دارد.
این تبیین، به پیوند عمیق فلسفه و عرفان در حکمت متعالیه اشاره دارد که کثرت ظاهری را به وحدت حقیقت بازمیگرداند.
نفسیت عالم در حکمت متعالیه
نفسیت عالم خارج، وجود (حق) و ظهور (حقیقت و رقّیقه) است که به تعبیر عامه، خالق و مخلوق نامیده میشود. هیچ موجود مستقلی جز حق وجود ندارد.
این نفسیت، بنیاد وحدت وجودی در حکمت متعالیه است که همه مراتب را به دو مرتبه فرومیکاهد.
جمعبندی بخش سوم
بخش سوم، با پاسخ به اشکال و تبیین دوضلعی بودن عالم، نشان میدهد که عالم خارج، متشکل از وجود و ظهور است. شواهد قرآنی و تبیین عرفانی، این دیدگاه را تقویت میکنند و ربطی بودن همه موجودات را تأیید مینمایند.
بخش چهارم: نقد مقارنات ذهنی و تبیین وحدت وجودی
نقد سهضلعی بودن بهعنوان مقارنه ذهنی
درسگفتار، سهضلعی بودن عالم را نتیجه مقارنات ذهنی میداند، نه حقیقت خارجی. همه مراتب، از جوهر و عرض تا رابط و نفسیت، ربطیاند و ظهور حقاند.
این نقد، به تمایز میان ادراک ذهنی و وجود خارجی در حکمت متعالیه اشاره دارد. مقارنه، امری ذهنی است که کثرت ظاهری میسازد.
تبیین صدرایی مراتب علّی
صدرالمتألهین، عالم را یا بهصورت علّت و معلول یا معلولی علّت ثالثه میداند، اما همه این مراتب ربطیاند و هیچ استقلال وجودی ندارند.
این تبیین، به وحدت وجودی مراتب در حکمت متعالیه اشاره دارد که کثرت را به وحدت بازمیگرداند.
مثال خواهر و برادر
در مثال خواهر و برادر نسبت به والدین، هرچند ساختار سهضلعی بهنظر میرسد، اما همه مراتب ربطیاند و نفسیت خارجی ندارند.
این مثال، به ربطی بودن همه مراتب در حکمت متعالیه اشاره دارد و کثرت ظاهری را به وحدت فرومیکاهد.
تفاوت مراتب در رتبه
تفاوت مراتب عالم، مانند اول، دوم و سوم، تنها در رتبه است، نه در حقیقت وجودی. این تفاوت، مانند تفاوت پولهای یک، دو یا ده تومانی است که همه پولاند.
این تبیین، به مراتب وجودی در حکمت متعالیه اشاره دارد که کثرت را به وحدت وجودی بازمیگرداند.
نقد معلول اخیر و معلول اول
درسگفتار، با استناد به آیات قرآن کریم، معلول اخیر و معلول اول را فرضی میداند. خداوند، بهعنوان ﴿هُوَ الْأَوَّلُ﴾ و ﴿هُوَ الْآخِرُ﴾، بدون ابتدا و انتها است:
﴿هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ﴾ [مطلب حذف شد] : اوست اولین و آخرین.
این دیدگاه، با نظریه فیض مدام الهی در حکمت متعالیه همخوانی دارد که خلقت را بیآغاز و بیپایان میداند.
اسماء تقابلی الهی
اسماء الهی، مانند اول، آخر، ظاهر و باطن، تقابلیاند و مراتب را در خود جمع میکنند، نه اینکه بهصورت عددی متمایز باشند.
این تبیین، به وحدت صفات الهی در حکمت متعالیه اشاره دارد که کثرت را به وحدت فرومیکاهد.
صادر اول غیرعددی
صادر اول، مانند حقیقت نبوی، نه بهمعنای عدد (یک، دو، سه)، بلکه بهمعنای فیض احدی است که آخر نیز هست.
این دیدگاه، با نظریه فیض اقدس در حکمت متعالیه همخوانی دارد که صادر اول را مظهر وحدت وجودی میداند.
علم الهی به ما کان و ما یکون
علم الهی به ما کان و ما یکون، علم به ذات خویش است، زیرا ذات الهی همه مراتب را دربرمیگیرد.
این تبیین، با نظریه علم حضوری الهی در حکمت متعالیه سازگار است که خدا را به ذات خود عالم میداند.
جمعبندی بخش چهارم
بخش چهارم، با نقد مقارنات ذهنی و تبیین وحدت وجودی، نشان میدهد که سهضلعی بودن عالم، نتیجه ادراکات ذهنی است. مراتب علّی، اسماء الهی و صادر اول، همه به وحدت وجودی فرومیکاهند و دوضلعی بودن عالم را تأیید میکنند.
بخش پنجم: تمثیلات و تبیینهای تجسمی
تمثیل زنجیر
درسگفتار، با تمثیل زنجیر، دوضلعی بودن عالم را تبیین میکند. حلقههای زنجیر، تحت فشار دستاند، نه اینکه خود فشاری مستقل داشته باشند. این فشار، مانند وجود حق، و حلقهها، مانند ظهور خلق، دوضلعی بودن عالم را نشان میدهند.
این تمثیل، به ربطی بودن مراتب در حکمت متعالیه اشاره دارد که همه موجودات را ظهور حق میداند.
وحدت حرکت در زنجیر
حرکت حلقههای زنجیر، متعدد نیست، بلکه تحت یک فشار اصلی است. این وحدت، دوضلعی بودن عالم را نشان میدهد.
این وحدت، با نظریه وحدت وجود در حکمت متعالیه همخوانی دارد که کثرت ظاهری را به وحدت فرومیکاهد.
تمثیل طناب و رخت
در تمثیل طناب و رخت، دیوار، میخ، طناب و رخت تحت یک جاذبه واحد عمل میکنند. تعدد مراتب ظاهری است، و همه تحت یک ضابطهاند.
این تمثیل، به وحدت علّی عالم در حکمت متعالیه اشاره دارد که همه مراتب را به یک ضابطه فرومیکاهد.
حکم واحد مراتب
همه مراتب، مانند دیوار، میخ و طناب، حکم واحدی دارند (نگهداری)، و این وحدت، دوضلعی بودن عالم را تأیید میکند.
این حکم واحد، به وحدت وجودی در حکمت متعالیه اشاره دارد که کثرت را به وحدت بازمیگرداند.
تمثیل خشتها و زاویه
در تمثیل خشتها، دو خشت با زاویههای مختلف (منفرجه یا حاده)، احکام متفاوتی (مقاومت یا شکنندگی) دارند، اما زاویه، امری انتزاعی است.
این تمثیل، به انتزاعی بودن مقارنات در حکمت متعالیه اشاره دارد که کثرت را به وحدت فرومیکاهد.
تأثیر زاویه بر مقاومت
زاویه منفرجه، خشتها را شکننده و زاویه حاده، آنها را مقاوم میکند، اما این تفاوت، نتیجه مقارنه است، نه حقیقت خارجی.
این تأثیر، به نقش ادراکات ذهنی در تمایز احکام اشاره دارد که حقیقت خارجی را به وحدت بازمیگرداند.
جمعبندی بخش پنجم
بخش پنجم، با تمثیلات زنجیر، طناب و خشتها، دوضلعی بودن عالم را تبیین میکند. این تمثیلات، با نشان دادن وحدت وجودی و ربطی بودن مراتب، کثرت ظاهری را به وحدت فرومیکاهند.
بخش ششم: پیوند فلسفه و معرفت دینی
امکان طرح سهضلعی بودن
درسگفتار، با انعطافپذیری، امکان طرح سهضلعی بودن عالم را میپذیرد، اما تأکید میکند که این ساختار، ادراکی است و با دوضلعی بودن منافات ندارد.
این امکان، به توانایی حکمت متعالیه در تحلیل مراتب وجودی اشاره دارد که کثرت را در چارچوب وحدت تبیین میکند.
ثمره معرفت دینی
فهم دقیق دوضلعی یا سهضلعی بودن عالم، به معرفت دینی صحیح منجر میشود و مانع انحرافاتی مانند خداانگاری عوام میگردد.
این ثمره، به اهمیت فلسفه دینی در حکمت متعالیه اشاره دارد که عقلانیت را ضامن دین میداند.
نقد خداانگاری عوام
خداانگاری عوام، نتیجه عدم دقت در معرفت دینی است که به انحرافات مدرن و غیرعقلانی در دین منجر میشود.
این نقد، به ضرورت فلسفه در تصحیح باورهای دینی تأکید دارد که حکمت متعالیه را بهعنوان راهنمای عقلانی معرفی میکند.
تمثیل نخود و انگشت
در تمثیل نخود و انگشت، با تغییر زاویه دید، یک نخود به دو نخود دیده میشود، اما حقیقت، یکی است. این تمثیل، دوضلعی بودن عالم را تأیید میکند.
این تمثیل، به تمایز بین ادراک و وجود در حکمت متعالیه اشاره دارد که کثرت را ادراکی میداند.
تفاوت سهضلعی ادراکی و واقعی
سهضلعی مطرحشده در اشکال، با سهضلعی ادراکی (مانند نخود و انگشت) متفاوت است و باید جداگانه تحلیل شود.
این تفاوت، به تمایز بین ادراک و وجود در حکمت متعالیه اشاره دارد که سهضلعی را ادراکی میداند.
دعا برای فرج
درسگفتار، با دعای «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ» پایان مییابد که پیوند فلسفه و دین را نشان میدهد.
این دعا، به پیوند عمیق فلسفه و عرفان در حکمت متعالیه اشاره دارد که معرفت را در خدمت ایمان قرار میدهد.
جمعبندی بخش ششم
بخش ششم، با پیوند فلسفه و معرفت دینی، نشان میدهد که فهم دقیق ساختار عالم، به تصحیح باورهای دینی کمک میکند. تمثیلات و دعا، این پیوند را تقویت میکنند و حکمت متعالیه را راهنمای عقلانی دین معرفی مینمایند.
جمعبندی نهایی
این نوشتار، با بازخوانی درسگفتار شماره ۳۲۰ استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، به بررسی دوضلعی یا سهضلعی بودن عالم خارج در حکمت متعالیه پرداخت. اشکال غیرمتعارف، با استناد به آرای صدرالمتألهین، ابنسینا و شواهد قرآنی، عالم را سهضلعی دانست، اما پاسخ درسگفتار، با تأکید بر وحدت وجودی و ربطی بودن همه موجودات، دوضلعی بودن عالم را تأیید کرد. تمثیلات زنجیر، طناب و خشتها، و آیاتی مانند ﴿وَمِنْ كُلِّ شَيْءٍ خَلَقْنَا زَوْجَيْنِ﴾، این دیدگاه را تقویت کردند. نقد مقارنات ذهنی و تبیین عرفانی، نشان داد که کثرت ظاهری، به وحدت وجودی فرومیکاهد. این تحلیل، نهتنها به فهم دقیقتر حکمت متعالیه کمک میکند، بلکه با پیوند فلسفه و دین، راه را برای معرفت دینی صحیح هموار میسازد.