در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 326

متن درس





تبیین فلسفی حمل اولی و شایع در قضایای منطقی

تبیین فلسفی حمل اولی و شایع در قضایای منطقی

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۳۲۶)

دیباچه

در گستره فلسفه اسلامی، قضایا به‌سان پلی میان ذهن و واقعیت، مفاهیم را در بستر وجود تحلیل می‌کنند. درس‌گفتار شماره ۳۲۶، به تاریخ ۱۶ آبان ۱۳۸۰، از سلسله درس‌گفتارهای استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، به کاوش در تمایزات حمل اولی و شایع و نقش رابط در قضایا می‌پردازد. این بحث، که ریشه در سنت منطقی و فلسفی اسلامی دارد، با تکیه بر تمایز میان حاکی و محکی، به تبیین اتحاد و اختلاف در قضایا و جایگاه ذهن به‌عنوان حامل قضایا پرداخته است. آیه کریمه «كُلَّ يَوْمٍ [مطلب حذف شد] : «هر روز او در شأنی است») به‌عنوان شاهدی قرآنی، پویایی عالم و تجدد امثال را در این تحلیل فلسفی و عرفانی تأیید می‌کند.

بخش نخست: مبانی منطقی و فلسفی قضایا

ضرورت فهم عمیق عبارات منطقی و فلسفی

تحلیل قضایا در فلسفه اسلامی، نیازمند آگاهی ژرف از عبارات منطقی و فلسفی است که در آثار حکمای بزرگ چون ملاصدرا و علامه طباطبایی تبیین شده‌اند. این فهم، به‌سان کلیدی است که درهای معرفت را می‌گشاید و ذهن را برای کاوش در تمایزات حمل اولی و شایع آماده می‌سازد. استاد فرزانه تأکید دارند که پیش از ورود به تحلیل‌های تفصیلی، باید مفاهیم منطقی را به‌صورت تصوری در ذهن جای داد و سپس با تأمل عمیق، آن‌ها را بسط داد. این فرآیند، به‌سان کاشتن بذری است که در خاک ذهن بارور شده و میوه معرفت می‌دهد.

درنگ: فهم دقیق عبارات منطقی و فلسفی، پیش‌نیاز تحلیل قضایا است. این آگاهی، بنیانی است که کاوش‌های عمیق فلسفی بر آن استوار می‌گردد.

ذهن به‌عنوان حامل قضایا

حمل، چه در صورت اولی و چه در صورت شایع، در ظرف ذهن رخ می‌دهد. استاد فرزانه با تمثیلی بدیع، ذهن را به زنی باردار تشبیه می‌کنند که بار معرفت را در خود حمل می‌کند، نه در عالم خارج. این استعاره، نقش ذهن را به‌عنوان بستری برای شکل‌گیری قضایا و انعکاس مفاهیم و مصادیق نشان می‌دهد. ذهن، به‌سان آیینه‌ای است که مفاهیم را بازتاب داده و قضایا را در خود جای می‌دهد، بی‌آنکه وجود خارجی آن‌ها را در خود داشته باشد.

درنگ: ذهن، حامل قضایاست و قضایا در آن شکل می‌گیرند، همان‌گونه که بارداری در حامل رخ می‌دهد، نه در عالم خارج.

تمایز حمل اولی و شایع

حمل اولی، هنگامی است که ذهن صرفاً به‌عنوان حاکی عمل کرده و وجود (چه ذهنی و چه خارجی) را لحاظ نمی‌کند؛ مانند قضیة «الإنسان من حیث هو انسان». در این حالت، ذهن به ماهیت انسان، فارغ از وجود، توجه دارد. اما در حمل شایع، وجود ذهنی یا خارجی لحاظ می‌شود؛ مانند «الإنسان مفهوم» یا «الإنسان ضاحک». این تمایز، به‌سان تفاوت میان تماشای سایه‌ای بر دیوار و دیدن جسم واقعی است که سایه از آن برمی‌خیزد.

استاد فرزانه تأکید دارند که در حمل اولی، ذهن به‌سان آینه‌ای است که مفهوم را بدون توجه به وجود بازتاب می‌دهد، درحالی‌که در حمل شایع، ذهن به مصداق وجودی (چه در عالم ذهن و چه در خارج) نظر دارد. این تمایز، بنیان تحلیل قضایا در منطق فلسفی است.

درنگ: حمل اولی به مفهوم فارغ از وجود محدود است، درحالی‌که حمل شایع به مصداق وجودی (ذهنی یا خارجی) وابسته است.

مثال روزمره برای تبیین حمل

برای روشن شدن این تمایز، استاد فرزانه مثالی ملموس ارائه می‌دهند: هنگامی که گفته می‌شود «دو تا نان بده»، مراد نان خارجی است، اما این بیان در ظرف ذهن شکل می‌گیرد و حاکی از محکی (نان خارجی) است. اگر صرفاً به مفهوم نان توجه شود، حمل اولی است، اما اگر وجود نان (چه در ذهن و چه در خارج) لحاظ گردد، حمل شایع است. این مثال، به‌سان نوری است که تاریکی‌های مفهومی را روشن می‌کند و رابطه میان حاکی و محکی را به‌صورت ملموس نشان می‌دهد.

درنگ: در بیان «دو تا نان بده»، حاکی (ذهن) به محکی (نان خارجی) اشاره دارد. حمل اولی به مفهوم و حمل شایع به وجود نان وابسته است.

جمع‌بندی بخش نخست

این بخش، با تبیین مبانی منطقی و فلسفی قضایا، بر ضرورت فهم دقیق عبارات و نقش ذهن به‌عنوان حامل قضایا تأکید کرد. تمایز میان حمل اولی و شایع، به‌عنوان دو رویکرد بنیادین در تحلیل قضایا، با تمثیلات روشن شد. این مبانی، به‌سان ستون‌هایی هستند که بنای تحلیل‌های بعدی را استوار می‌سازند.

بخش دوم: اتحاد و اختلاف در قضایا

ماهیت و تجرید در حمل اولی

حمل اولی، به ماهیت «من حیث هی هی» (از آن حیث که خودش است) محدود است و وجود را لحاظ نمی‌کند. بااین‌حال، استاد فرزانه خاطرنشان می‌کنند که حتی در تجرید از وجود، ذهن به‌طور غیرمستقیم با وجود ذهنی مخلوط است، زیرا قضایا در ظرف ذهن شکل می‌گیرند. این نکته، به‌سان پرده‌ای است که پشت آن، وجود ذهنی نهان است، هرچند در ظاهر از آن تجرید شده باشد.

درنگ: در حمل اولی، تجرید از وجود کامل نیست، زیرا ذهن به‌عنوان ظرف قضایا، خود دارای وجود ذهنی است.

اتحاد و اختلاف در حمل

در قضیة «الإنسان انسان»، موضوع و محمول از حیث مفهومی متمایزند؛ یکی با الف و لام (معرفه) و دیگری با تنوین (نکره). اما در معنا یا مصداق، این دو متحدند. استاد فرزانه تأکید دارند که اتحاد در سطح محکی (معنا یا مصداق) رخ می‌دهد، نه در سطح حاکی (الفاظ یا مفاهیم). این اتحاد، به‌سان دو رود است که در دریای واحد معنا به هم می‌پیوندند.

درنگ: در حمل، موضوع و محمول مفهوماً متمایزند، اما در معنا یا مصداق متحدند.

عدم اتحاد لفظی یا مفهومی

الفاظ و مفاهیم، به دلیل ترتب ذهنی، نمی‌توانند متحد شوند. استاد فرزانه توضیح می‌دهند که در قضیة «الإنسان انسان»، الفاظ (الف و لام و تنوین) و مفاهیم (موضوع و محمول) به دلیل ترتب ذهنی، متکثرند، اما معنا یا مصداق واحد است. این تمایز، به‌سان نغمه‌های مختلف یک ساز است که در نهایت به یک آهنگ واحد می‌رسند.

درنگ: اتحاد در قضایا، در سطح معنا یا مصداق رخ می‌دهد، نه در سطح الفاظ یا مفاهیم.

تمایز معنا و مفهوم

استاد فرزانه میان معنا (ما یفهم من الألفاظ) و مفهوم (ما یتخذ من المفاهیم) تمایز قائل شده و توضیح می‌دهند که در قضیة «الإنسان انسان»، معنا یکی است، اما مفاهیم (موضوع و محمول) دوتا هستند. این تمایز، به‌سان تفاوت میان جوهره یک گوهر و نقش‌های مختلفی است که در زوایای گوناگون آن دیده می‌شود.

درنگ: معنا در قضایا واحد است، اما مفاهیم به دلیل نقش‌های منطقی (موضوع و محمول) متکثرند.

ترتب ذهنی و کثرت مفاهیم

ذهن، به دلیل ترتب و توالی در پردازش مفاهیم، کثرت را ایجاد می‌کند. استاد فرزانه تأکید دارند که الفاظ و مفاهیم، به دلیل چیدمان متوالی در ذهن، متکثرند، اما معنا واحد است. این فرآیند، به‌سان فیلمی است که فریم‌های متعدد آن، در نهایت یک تصویر واحد را در ذهن بیننده شکل می‌دهند.

درنگ: کثرت مفاهیم از ترتب ذهنی ناشی می‌شود، اما معنا در سطحی بالاتر وحدت دارد.

جمع‌بندی بخش دوم

این بخش، با کاوش در اتحاد و اختلاف در قضایا، نشان داد که وحدت در سطح معنا یا مصداق رخ می‌دهد، درحالی‌که کثرت در سطح حاکی (الفاظ و مفاهیم) حاکم است. تمایز میان معنا و مفهوم و نقش ترتب ذهنی، چارچوبی دقیق برای فهم قضایا فراهم می‌آورد.

بخش سوم: پیوند فلسفه با عرفان و علوم طبیعی

پیوند فلسفه با علوم طبیعی

استاد فرزانه تأکید دارند که فلسفه، به‌ویژه در بحث حرکت جوهری، با علوم طبیعی چون فیزیک و شیمی پیوندی عمیق دارد. حرکت جوهری، که به تجدد امثال در عالم اشاره دارد، نیازمند فهمی دقیق از علوم تجربی است تا از سوء‌تفاهم جلوگیری شود. این پیوند، به‌سان رشته‌ای است که فلسفه را به علوم تجربی متصل کرده و معرفتی یکپارچه را شکل می‌دهد.

درنگ: فهم حرکت جوهری در فلسفه، نیازمند آگاهی از علوم طبیعی است تا تحلیل‌های فلسفی از عمق و دقت برخوردار شوند.

تجدد امثال و آیه قرآنی

عالم در تجدد دائم است، همان‌گونه که آیه کریمه «كُلَّ يَوْمٍ [مطلب حذف شد] : «هر روز او در شأنی است») به پویایی شئون الهی اشاره دارد. استاد فرزانه توضیح می‌دهند که این تجدد، در حرکت جوهری (در ماده) و در عرفان (در وجود) نمود می‌یابد. این آیه، به‌سان مشعلی است که پویایی عالم را در پرتو حکمت الهی روشن می‌کند.

درنگ: تجدد امثال، که در آیه کریمه «كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ» متجلی است، پیوند میان فلسفه و عرفان را نشان می‌دهد.

تدرج در ظهورات

ظهورات عالم، همگی تدرجی هستند و دفعتی (یک‌باره) نیستند. استاد فرزانه با مثال‌هایی چون شکوفایی گل یا پاره شدن نخ، نشان می‌دهند که حتی پدیده‌های به‌ظاهر یک‌باره، تدرجی هستند. این تدرج، به‌سان جریانی است که در بستر زمان، عالم را به‌سوی کمال هدایت می‌کند.

درنگ: ظهورات عالم تدرجی هستند و حتی پدیده‌های به‌ظاهر دفعتی، در ذات خود تدرج دارند.

جمع‌بندی بخش سوم

این بخش، با تبیین پیوند فلسفه با عرفان و علوم طبیعی، نشان داد که حرکت جوهری و تجدد امثال، چارچوبی جامع برای فهم پویایی عالم ارائه می‌کنند. آیه کریمه «كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ» و تدرج ظهورات، این پیوند را عمیق‌تر می‌سازد.

بخش چهارم: تحلیل تخصصی قضایا

اتحاد در محکی، نه حاکی

استاد فرزانه تأکید دارند که اتحاد در قضایا، در سطح محکی (معنا یا مصداق) رخ می‌دهد، نه در سطح حاکی (الفاظ یا مفاهیم). در قضیة «الإنسان انسان»، الفاظ و مفاهیم متکثرند، اما معنا یا مصداق واحد است. این اتحاد، به‌سان نوری است که از منشورهای متعدد گذشته، اما در ذات خود یکی است.

درنگ: اتحاد در قضایا، در سطح محکی (معنا یا مصداق) است، نه در سطح حاکی (الفاظ یا مفاهیم).

استناد به علامه طباطبایی

استاد فرزانه به نقل از علامه طباطبایی در «نهایة الحکمة» (ص ۱۲۵) می‌فرمایند: هر دو چیز متفاوتی، از جهتی متحد و از جهتی مختلف‌اند. در حمل اولی، موضوع و محمول مفهوماً متحدند، اما با نوع خاصی از اعتبار (مانند اجمال و تفصیل) متفاوت‌اند. این دیدگاه، به‌سان نقشه‌ای است که مسیر تحلیل منطقی را روشن می‌سازد.

درنگ: علامه طباطبایی در «نهایة الحکمة» اتحاد مفهومی در حمل اولی را با اختلاف در اعتبار (اجمال و تفصیل) تبیین می‌کنند.

اجمال و تفصیل در قضایا

در قضیة «الإنسان حیوان ناطق»، حیوان ناطق (حد) مفهوماً با انسان (محدود) متحد است، اما از حیث اجمال (انسان) و تفصیل (حیوان ناطق) متفاوت است. استاد فرزانه توضیح می‌دهند که انسان به‌عنوان مفهوم مجمل، بسیط است، درحالی‌که حیوان ناطق به دلیل ترکیب جنس و فصل، مفصل است. این تمایز، به‌سان تفاوت میان یک دانه و درختی است که از آن می‌روید.

درنگ: در قضیة «الإنسان حیوان ناطق»، اتحاد مفهومی با اختلاف در اجمال و تفصیل همراه است.

کثرت حاکی و وحدت محکی

حاکی‌ها (الفاظ و مفاهیم) به دلیل ترتب ذهنی، متکثرند، اما محکی (معنا یا مصداق) واحد است. استاد فرزانه تأکید دارند که در قضیة «الإنسان انسان»، الفاظ و مفاهیم متعددند، اما معنا یکی است. این وحدت، به‌سان ستاره‌ای است که در آسمان معرفت می‌درخشد.

درنگ: کثرت حاکی‌ها از ترتب ذهنی ناشی می‌شود، اما وحدت در سطح محکی برقرار است.

عقد الحمل و عقد الوضع

قضیه دو نوع عقد دارد: عقد الحمل (رابطه میان موضوع و محمول) و عقد الوضع (ساختار لفظی یا مفهومی). در قضیة «الإنسان انسان»، عقد الوضع به کثرت مفاهیم (الف و لام و تنوین) و عقد الحمل به وحدت معنا اشاره دارد. این تمایز، به‌سان دو بال است که قضیه را در آسمان معرفت به پرواز درمی‌آورد.

درنگ: عقد الحمل به وحدت معنا و عقد الوضع به کثرت مفاهیم اشاره دارد.

تفاوت معرفه و نکره

«الإنسان» (معرفه) و «إنسان» (نکره) از حیث مفهومی متفاوت‌اند. معرفه به اطلاق و نکره به تنکیر اشاره دارد، اما معنا یا مصداق آن‌ها می‌تواند واحد باشد. استاد فرزانه این تمایز را به‌سان تفاوت میان نامی خاص و نامی عام می‌دانند که هر دو به یک حقیقت اشاره دارند.

درنگ: معرفه و نکره در سطح مفهومی متمایزند، اما در سطح معنا یا مصداق می‌توانند واحد باشند.

جمع‌بندی بخش چهارم

این بخش، با تحلیل تخصصی قضایا، نشان داد که اتحاد در سطح محکی و کثرت در سطح حاکی، هسته منطق فلسفی را تشکیل می‌دهد. استناد به علامه طباطبایی و تبیین عقد الحمل و عقد الوضع، این تحلیل را غنی‌تر ساخته است.

نتیجه‌گیری کل

درس‌گفتار شماره ۳۲۶ استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، با تکیه بر تمایزات حمل اولی و شایع، چارچوبی منسجم برای فهم قضایا در منطق فلسفی ارائه کرد. تمایز میان حاکی (الفاظ و مفاهیم) و محکی (معنا یا مصداق)، به‌سان دو بال معرفت است که قضیه را از سطح ظاهر به عمق باطن می‌برد. پیوند این تحلیل‌ها با آیه کریمه «كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ» و مفهوم تجدد امثال، نشان‌دهنده ارتباط عمیق منطق، فلسفه، و عرفان است. این نوشتار، با بازنمایی تمامی جزئیات درس‌گفتار و تحلیل‌های تکمیلی، تلاش کرد تا مفاهیم را با زبانی روشن و متین برای مخاطبان متخصص تبیین کند.

با نظارت صادق خادمی