در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 331

متن درس





تبیین فلسفی وجود و ظهور

تبیین فلسفی وجود و ظهور: کاوشی در وحدت و کثرت

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۳۳۱)

دیباچه

کتاب حاضر، برآمده از درس‌گفتار شماره ۳۳۱ استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، به تاریخ ۹ مهر ۱۳۸۰ هجری شمسی، به کاوشی عمیق در یکی از مسائل بنیادین فلسفه و عرفان اسلامی می‌پردازد: ماهیت وجود، ظهورات آن، و رابطه میان ذات حق، هوویت ساریه، و معیت قیومیه. این نوشتار، با رویکردی حکمی و عرفانی، به تبیین وحدت وجود و کثرت ظهورات پرداخته و از سبک‌های جدلی کلامی فاصله می‌گیرد تا معرفتی منسجم و استوار ارائه دهد. با بهره‌گیری از تمثیلات فاخر و آیات نورانی قرآن کریم، این اثر درصدد است تا خواننده را به سوی فهمی عمیق‌تر از حقیقت وجود و ظهور رهنمون سازد.

بخش نخست: چیستی وجود و ظهور

طرح مسئله: چندضلعی بودن عالم

در آغاز بحث، پرسشی بنیادین مطرح می‌شود: آیا عالم خارج از منظر حکمی یک‌ضلعی، دوضلعی، یا سه‌ضلعی است؟ این پرسش، دروازه‌ای است به سوی کاوش در ماهیت وجود و نحوه ظهور آن در عالم. استاد فرزانه، با طرح این مسئله، خواننده را دعوت می‌کند تا از سطح ظاهری کثرت به عمق وحدت وجود راه یابد. عالم، در نگاه نخست، کثیری از موجودات و مراتب به نظر می‌آید، اما آیا این کثرت، حقیقتی مستقل دارد یا جلوه‌ای از وحدتی متعالی است؟

نقد روش‌های جدلی در معرفت

یکی از محورهای اصلی این درس‌گفتار، نقد روش‌های جدلی رایج در علوم کلامی و فقهی است. سبک جدلی، که در آن یک مدعا امروز اثبات و فردا نفی می‌شود، به مثابه کشتی‌گیری فکری است که نه در پی حقیقت، بلکه در جست‌وجوی نمایش قدرت استدلال است. چنین روشی، گرچه در مناظرات ظاهری یا میدان‌های گفت‌وگو جذابیت دارد، در حکمت، منطق، و معرفت انسانی جایگاهی ندارد. حکمت، در پی کاشتن بذر معرفتی استوار در ذهن است، نه بازی با آرای بی‌اساس.

درنگ: روش جدلی، با اثبات و نفی متناوب، از دستیابی به معرفت پایدار بازمی‌ماند و با روح حکمت ناسازگار است.

انسجام حکمی در تحلیل وجود

در حکمت، انسجام معرفتی اصلی بنیادین است. اگر عالم دوضلعی دانسته شود، این دیدگاه تا پایان بحث حفظ می‌شود، اما این انسجام مانع از پذیرش دیدگاه‌های دیگر، مانند سه‌ضلعی یا یک‌ضلعی بودن عالم، نیست. استاد فرزانه تأکید می‌کند که حکمت، به جای تناقض‌گویی، دیدگاه‌های مختلف را در چارچوبی منسجم بررسی می‌کند. این انسجام، مانند نخی است که دانه‌های تسبیح معرفت را به هم پیوند می‌دهد، تا حقیقت در پرتو وحدت بدرخشد.

وحدت ظهورات در عالم خارج

استاد فرزانه، با تکیه بر وحدت وجود، بیان می‌دارد که همه موجودات خارجی، اعم از علت یا معلول، ظاهر یا باطن، ظهورات حق‌اند و حکمی واحد دارند. این دیدگاه، مانند خورشیدی است که همه اشیا را در پرتو خود روشن می‌کند، بی‌آنکه تفاوتی میان مراتب ظاهری آنها قائل شود. هر آنچه در خارج است، خلق است و ظهوراتش، از معلول اخیر تا علت نخستین، در ذات خود یکی‌اند.

درنگ: همه موجودات عالم، از علت تا معلول، ظهورات حق‌اند و در وحدت وجودی، حکمی یکسان دارند.

فقدان اصالت در ظهورات

هیچ‌یک از ظهورات، مانند میخ، دیوار، یا طناب، اصالتی مستقل ندارند. این تمثیل، به مثابه آینه‌ای است که شکنندگی ظهورات را نشان می‌دهد: میخ از دیوار جدا شود، طناب پاره گردد، همه فرومی‌ریزند. ظهورات، مانند سایه‌هایی‌اند که بدون نور مبدأ، وجودی ندارند. این وابستگی، گواهی است بر اینکه حقیقت وجود، تنها در مبدأ الهی نهفته است.

وحدت حکم در مراتب وجود

در عالم خارج، حکم همه مراتب و تعینات واحد است. تفاوت ظاهری میان یک‌ضلعی، دوضلعی، یا سه‌ضلعی بودن عالم، مانع از وحدت باطنی آن نیست. این وحدت، مانند رودی است که از سرچشمه‌ای یگانه جاری می‌شود و شاخه‌های گوناگونش، همگی به همان مبدأ بازمی‌گردند.

بخش دوم: سه‌ضلعی عالم و نقش هوویت ساریه

طرح عالم سه‌ضلعی

استاد فرزانه، عالم را از منظری سه‌ضلعی می‌بیند: ظهورات، هوویت ساریه، و هوویت ذاتیه. این سه‌ضلعی، مانند سه رکن یک بنا، چارچوب وجودی عالم را تشکیل می‌دهد. ظهورات، مظهرند؛ هوویت ساریه، محل ظهور؛ و هوویت ذاتیه، مبدأ متعالی است که همه را در بر می‌گیرد.

درنگ: عالم، در چارچوبی سه‌ضلعی از ظهورات، هوویت ساریه، و هوویت ذاتیه فهمیده می‌شود.

وحدت ظهورات در مراتب

ظهورات، اعم از معلول متوسط، اخیر، ظاهر، یا باطن، همگی حکمی واحد دارند. این وحدت، مانند آینه‌ای است که حقیقت یگانه را در کثرت جلوه‌ها بازمی‌تاباند. استاد فرزانه تأکید می‌کند که تفاوت ظاهری مراتب، مانع از وحدت باطنی آنها نیست.

نفی ذات به‌عنوان محل ظهور

ذات احدیت، به دلیل لا تعین بودن، نمی‌تواند محل ظهور خلقی باشد. ذات، مانند قله‌ای است که در فراز دسترس‌ناپذیر خود، از ظرف ظهورات متعین دور است. این نفی، به ضرورت واسطه‌ای وجودی اشاره دارد که ظهورات را به ذات متصل کند.

حلقه مفقوده: مُظهر ظهورات

ظهورات، به‌عنوان مظهر، نیازمند مُظهری هستند که ذات نمی‌تواند باشد. این حلقه مفقوده، مانند پلی است که میان ذات متعالی و ظهورات خلقی پیوند می‌زند. استاد فرزانه، این مُظهر را در هوویت ساریه جست‌وجو می‌کند.

درنگ: هوویت ساریه، به‌عنوان مُظهر، حلقه مفقوده ظهورات است که ذات را به مظاهر متصل می‌کند.

مثال قدیم و حادث

برای روشن شدن این نکته، استاد فرزانه به مثال قدیم و حادث اشاره می‌کند: قدیم، به‌ماهو قدیم، نمی‌تواند علت حادث باشد، همان‌گونه که ذات، به‌ماهو ذات، محل ظهور خلقی نیست. این عدم تناسب، مانند فاصله میان آسمان و زمین است که تنها با واسطه‌ای وجودی پر می‌شود.

هوویت ساریه و معیت قیومیه

هوویت ساریه، ظرف باطن، و معیت قیومیه، ظرف ظهورات است. این دو، مانند دو بال پرنده‌ای هستند که عالم را در پرواز وجود نگه می‌دارند. معیت قیومیه، ظهورات را در خود جای می‌دهد، و هوویت ساریه، باطن این ظهورات را متجلی می‌سازد.

نفی تجافی در ظهور

ظهور حق، مانند توپی نیست که با افتادن از بالا، مبدأ را خالی کند. این تمثیل، به وحدت وجودی اشاره دارد: حق، در عین نزول، از ذات خود جدا نمی‌شود، مانند نوری که در همه جا ساطع است، بی‌آنکه از مبدأ خود کاسته شود.

بخش سوم: نقش هوویت ساریه و معیت قیومیه

هوویت ذاتیه و نزول

هوویت ذاتیه، به دلیل تعالی، ظرف نزول ندارد و نمی‌تواند مستقیماً محل ظهور باشد. این تعالی، مانند دریایی است که ژرفای آن، از دسترس موج‌های سطحی دور است. هوویت ذاتیه، مبدأ است، اما ظهورات را از طریق واسطه‌ای متجلی می‌سازد.

سه ضلع وجودی عالم

عالم، از سه ضلع تشکیل شده است: هوویت ذاتیه (مبدأ)، هوویت ساریه (محل ظهور)، و ظهورات (مظهر). این سه‌ضلعی، مانند مثلثی است که اضلاع آن، هر یک نقشی بی‌همتا در وجود عالم ایفا می‌کنند.

هوویت ساریه به‌عنوان محل ظهور

هوویت ساریه، محل ظهور همه ظهورات است، نه خود مظهر. این تمایز، مانند تفاوت میان آینه و تصویر است: آینه، محل ظهور تصویر است، اما خود تصویر نیست. هوویت ساریه، ظهورات را در خود متجلی می‌سازد.

درنگ: هوویت ساریه، به‌عنوان محل ظهور، واسطه‌ای است که ظهورات را به حق متصل می‌کند.

نقد دیدگاه‌های ابن‌سینا و صدرا

استاد فرزانه، دیدگاه ابن‌سینا (تقسیم ظهورات به وسط و اخیر) و صدرا (معلول‌های علت ثالثه) را نقد کرده و همه را مظهر هوویت ساریه می‌داند. این نقد، مانند رودی است که همه شاخه‌ها را به سرچشمه‌ای یگانه بازمی‌گرداند.

ظرف فعلی حق

هوویت ساریه و معیت قیومیه، ظرف فعلی حق‌اند و ظهورات را از خود ظاهر می‌کنند. این ظرف، مانند کوزه‌ای است که آب حیات را در خود نگه می‌دارد و به همه موجودات می‌نوشاند.

آیات قرآنی و معیت قیومیه

قرآن کریم، در آیه نورانی وَهُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنْتُمْ (سوره حدید، آیه ۴)، به [مطلب حذف شد] : «و او با شماست هر کجا که باشید.» این آیه، مانند چراغی است که حضور حق را در همه مراتب وجود روشن می‌سازد.

آیه اقرب من حبل الورید

آیه شریفه وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ (سوره ق، آیه ۱۶)، به تقدم هوویت ساریه [مطلب حذف شد] : «و ما به او از رگ گردن نزدیک‌تریم.» این نزدیکی، مانند جانی است که در رگ‌های هستی جریان دارد.

درنگ: هوویت ساریه، از مظهر به مظهر نزدیک‌تر است، زیرا ظرف فاعلی ظهور است.

بخش چهارم: معرفت و سلوک توحیدی

نقد ربط علامه طباطبایی

استاد فرزانه، دیدگاه علامه طباطبایی مبنی بر معنای حرفی ربط در قضایای خارجی را نقد کرده و آن را معنای نفسی می‌داند. این نقد، مانند کلیدی است که قفل معرفت را می‌گشاید، تا ربط میان مظهر و مُظهر روشن شود.

تمایز مظهر و مُظهر

ربط میان مظهر و مُظهر، نفسی است، نه حرفی. هوویت ساریه، به‌عنوان مُظهر، ظرف ظهور است، نه خود مظهر. این تمایز، مانند تفاوت میان نقاش و تابلوی نقاشی است که یکی خالق است و دیگری مخلوق.

تقدم مُظهر بر مظهر

هوویت ساریه، به‌عنوان مُظهر، بر مظهر تقدم دارد، زیرا ظرف فاعلی ظهور است. این تقدم، مانند پیشی گرفتن نور بر سایه است که بدون نور، سایه‌ای نیست.

وحدت حق و هوویت ساریه

هوویت ساریه، غیر از حق نیست، بلکه ظهور حق بدون تجافی است. این وحدت، مانند یکپارچگی دریا و موج است که موج، جلوه‌ای از دریاست، نه موجودی جدا.

درنگ: هوویت ساریه، ظهور حق است و با ذات یگانه است، بی‌آنکه تجافی رخ دهد.

نفی نقص در ذات

ذات حق، ناقص نیست که نتواند به نزول آید. نزول، از طریق هوویت ساریه رخ می‌دهد، مانند نوری که از خورشید به زمین می‌رسد، بی‌آنکه خورشید از جایگاه خود فروافتد.

هوویت ساریه و تعینات

هوویت ساریه، در احدیت، واحدیت، و اسما و صفات، ظهور حق است. این جامعیت، مانند آینه‌ای است که همه رنگ‌ها را در خود بازمی‌تاباند، بی‌آنکه خود رنگی داشته باشد.

یک‌ضلعی یا بی‌ضلعی عالم

عالم، در نهایت، یک‌ضلعی یا بی‌ضلعی است، زیرا همه ظهورات به حق بازمی‌گردند. این وحدت، مانند بازگشت همه رودها به دریاست که در آن، کثرت محو می‌شود.

فعل حق و هوویت ساریه

عالم، فعل حق است و هوویت ساریه، ظهور این فعل است. این رابطه، مانند رابطه نقاش و نقاشی است که نقاشی، جلوه‌ای از اراده نقاش است.

مراتب نزول حق

حق، دارای نزولات، تعینات، و ظهورات است که هر یک ظرف خاص خود را دارند. این مراتب، مانند پله‌های نردبانی‌اند که سالک را به سوی حقیقت هدایت می‌کنند.

همراهی هوویت ساریه

هر ذره با هوویت ساریه همراه است که ظرف ظهور آن است. این همراهی، مانند سایه‌ای است که از نور جدا نمی‌شود.

معیت قیومیه و هوویت ذاتیه

معیت قیومیه، ظرف ظهور هوویت ذاتیه است و ذات، با همه موجودات حاضر است. این حضور، مانند جانی است که در کالبد هستی جریان دارد.

وحدت در مراتب

مراتب عالم، ترکیب یا تعدد نیست، بلکه نزولات و ظهورات حق‌اند. این وحدت، مانند یکپارچگی آهنگ در نواهای گوناگون است.

دعا و هوویت ساریه

در دعا، دست انسان به ذات نمی‌رسد، اما به هوویت ساریه متصل است. این اتصال، مانند پلی است که دعا را به استجابت می‌رساند.

تعینات و ذات

ذات حق، معین همه اشیاء است، اما متعین به آنها نیست. این تمایز، مانند تفاوت میان دریا و قطره است که دریا، همه قطرات را در بر می‌گیرد، اما محدود به آنها نیست.

هوویت ساریه و شکستن تعینات

هوویت ساریه، همه تعینات را می‌شکند، اما خود شکسته نمی‌شود. این جامعیت، مانند آتشی است که همه را در خود می‌گدازد، بی‌آنکه خود فروکش کند.

درنگ: هوویت ساریه، با شکستن تعینات، جامعیت خود را نشان می‌دهد و فراتر از محدودیت‌هاست.

سالک و هوویت ساریه

سالک مستجاب‌الدعوه، کسی است که هوویت ساریه را می‌شناسد. این شناخت، مانند کلیدی است که درهای معرفت را می‌گشاید.

وحدت حق

حق، واحد عددی نیست، بلکه واحدی است که ثانی ندارد. این وحدت، مانند قله‌ای است که هیچ همتایی در کنارش نیست.

تمثیل کوه و هوویت ساریه

حق، مانند کوهی است که دست به آن نمی‌رسد، اما هوویت ساریه، در آغوش سالک است. این تمثیل، مانند نوری است که حقیقت را در دسترس سالک قرار می‌دهد.

معرفت و سلوک

معرفت هوویت ساریه و معیت قیومیه، باب سلوک و توحید است. این معرفت، مانند مشعلی است که راه سالک را روشن می‌کند.

درنگ: معرفت هوویت ساریه، کلید سلوک و توحید است که سالک را به حقیقت رهنمون می‌شود.

تفاوت موحد و کافر

موحد، ظهور را به مُظهر (هوویت ساریه) نسبت می‌دهد، اما کافر، آن را به خود بازمی‌گرداند. این تمایز، مانند تفاوت میان آینه و تصویر است که یکی حقیقت را بازمی‌تاباند و دیگری خود را حقیقت می‌پندارد.

نقد ایمان مفهومی

ایمان مفهومی، مانند ایمان شناسنامه‌ای، فاقد معرفت است و به توحید واقعی نمی‌رسد. این ایمان، مانند پوسته‌ای است که هسته معرفت را در خود ندارد.

مستضعف و معرفت

اکثر مردم، مستضعف‌اند و فاقد معرفت عمیق توحیدی‌اند. این استضعاف، مانند غفلتی است که انسان را از حقیقت دور می‌دارد.

نقد کثرت ظاهری

ادعای وجود میلیون‌ها موحد، به دلیل فقدان معرفت واقعی، بی‌اساس است. این نقد، مانند آینه‌ای است که حقیقت توحید را از ادعای ظاهری جدا می‌کند.

جمع‌بندی

این کتاب، با تکیه بر درس‌گفتارهای استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، به کاوشی عمیق در ماهیت وجود و ظهور پرداخته است. عالم، در چارچوبی سه‌ضلعی از ظهورات، هوویت ساریه، و هوویت ذاتیه فهمیده می‌شود. هوویت ساریه، به‌عنوان مُظهر، حلقه مفقوده‌ای است که ظهورات را به ذات متعالی حق متصل می‌کند. معیت قیومیه، ظرف ظهورات است و ذات، مبدأ همه مراتب وجود. آیات نورانی قرآن کریم، مانند وَهُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنْتُمْ و وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ، به حضور حق در همه مراتب وجود گواهی می‌دهند. معرفت هوویت ساریه، کلید سلوک و توحید است که سالک را از استضعاف به سوی حقیقت رهنمون می‌سازد. این اثر، دعوتی است به بازنگری در معرفت توحیدی و پالایش علوم از قوالب مفهومی، تا حقیقت وجود و ظهورات آن در پرتو حکمت متجلی گردد.

با نظارت صادق خادمی