در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 338

متن درس





نقد فلسفی فقر وجودی و امکان فقری در حکمت متعالیه

نقد فلسفی فقر وجودی و امکان فقری در حکمت متعالیه

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۳۳۸)

دیباچه

درس‌گفتار شماره ۳۳۸، به تاریخ ۱۸ دی ۱۳۸۰، از سلسله درس‌گفتارهای استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، یکی از عمیق‌ترین کاوش‌های فلسفی در چارچوب حکمت متعالیه را ارائه می‌دهد. این درس‌گفتار، با تمرکز بر نقد مفاهیم امکان فقری و فقر وجودی، به بازتعریف رابطه وجودی خلق با حق پرداخته و چارچوبی نوین برای فهم هستی‌شناسی اسلامی پیشنهاد می‌کند. بحث، با نفی امکان فقری و بازتعریف فقر به‌مثابه ظهور حق، بنیان‌های فلسفی ملاصدرا را به چالش کشیده و با استدلال‌های منطقی و عرفانی، نگرشی ژرف به این مفاهیم ارائه می‌دهد.

بخش نخست: مبانی وجودشناختی فقر و امکان

تمایز سه‌گانه ماهیت، امکان و فقر

بحث در حکمت متعالیه، بر سه محور بنیادین ماهیت، امکان و فقر استوار است. این تمایز، به‌سان سه شاخه از یک درخت معرفت است که هر یک، جنبه‌ای از رابطه خلق با حق را روشن می‌سازد. امکان ماهوی، به ماهیت بدون لحاظ وجود یا عدم ارجاع دارد و فاقد حقیقت وجودی است. امکان فقری، به وجودی اشاره دارد که فاقد ضرورت ذاتی بوده و محتاج به غیر (حق) است. فقر وجودی نیز، به‌عنوان مفهومی که ذاتاً ربط به حق دارد، مورد پرسش قرار می‌گیرد. این تمایزات، به‌سان نقشه‌ای هستند که مسیر کاوش فلسفی را هموار می‌کنند.

درنگ: تمایز میان ماهیت، امکان و فقر، چارچوبی برای تحلیل رابطه وجودی خلق با حق در حکمت متعالیه فراهم می‌آورد.

امکان ماهوی و نفی استقلال آن

امکان ماهوی، به ماهیت فارغ از وجود یا عدم اشاره دارد و به دلیل فقدان حقیقت وجودی، صرفاً اعتباری است. استاد فرزانه تأکید دارند که ماهیت، به‌سان سایه‌ای است که بدون نور وجود، بی‌معناست. این دیدگاه، ریشه در اصالت وجود داشته و استقلال ماهیت را نفی می‌کند. در حکمت متعالیه، ماهیت تنها در پرتو وجود معنا می‌یابد و امکان ماهوی، به دلیل نیاز به «لا» (عدم ضرورت)، از حقیقت وجودی تهی است.

درنگ: امکان ماهوی، به دلیل فقدان حقیقت وجودی، اعتباری است و استقلال ذاتی ندارد.

امکان فقری و نقد آن

امکان فقری، به وجودی ارجاع دارد که فاقد ضرورت ذاتی بوده و محتاج به حق است. این مفهوم، یکی از نوآوری‌های کلیدی ملاصدرا در کنار حرکت جوهری و اتحاد عاقل و معقول است. بااین‌حال، استاد فرزانه این مفهوم را به چالش کشیده و می‌پرسند: آیا امکان فقری، که به وجود محتاج به غیر اشاره دارد، خود دارای حقیقتی مستقل است؟ این پرسش، به‌سان تیغی است که پرده‌های ابهام را می‌درد و ضرورت بازنگری در این مفهوم را آشکار می‌سازد.

درنگ: امکان فقری، به‌عنوان یکی از ارکان حکمت متعالیه، مورد نقد قرار گرفته و حقیقتی مستقل برای آن پذیرفته نمی‌شود.

نفی امکان به دلیل ضرورت وجود

استاد فرزانه استدلال می‌کنند که چون ضرورت در وجود ذاتی است و عدم در وجود نیست، امکان (به معنای عدم ضرورت) منتفی است. این استدلال، به‌سان مشعلی است که تاریکی‌های مفهومی را روشن می‌کند و نشان می‌دهد که امکان، به دلیل نیاز به «لا»، نمی‌تواند حقیقتی مستقل داشته باشد. در حکمت متعالیه، وجود به‌مثابه حقیقت غنی و بی‌نیاز، هرگونه امکان مستقل را نفی می‌کند.

درنگ: ضرورت ذاتی وجود، امکان (به معنای عدم ضرورت) را منتفی می‌سازد.

پرسش از وجود فقری

بحث اصلی درس‌گفتار، وجود یا عدم وجود فقری است. استاد فرزانه می‌پرسند: اگر فقر نیز منتفی شود، آیا امکان فقری، که محور فلسفه ملاصدراست، باطل نیست؟ این پرسش، به‌سان دری است که به سوی بازنگری در بنیان‌های حکمت متعالیه گشوده می‌شود. اگر وجود فقری، به دلیل تناقض ذاتی، منتفی باشد، آنگاه امکان فقری نیز بی‌معنا خواهد بود.

درنگ: پرسش از وجود فقری، بنیاد مفهوم امکان فقری در حکمت متعالیه را به چالش می‌کشد.

جمع‌بندی بخش نخست

این بخش، با تبیین مبانی وجودشناختی فقر و امکان، چارچوبی برای تحلیل رابطه خلق با حق ارائه داد. تمایز میان ماهیت، امکان و فقر، نفی استقلال ماهیت و امکان، و پرسش از وجود فقری، به‌سان ستون‌هایی هستند که بنای این کاوش فلسفی را استوار می‌سازند. نقد امکان فقری، به‌عنوان یکی از نوآوری‌های ملاصدرا، راه را برای بازنگری در حکمت متعالیه هموار می‌کند.

بخش دوم: نقد وجود فقری و رابطه خلق با حق

نفی وجود فقری و تناقض کچل زلفی

استاد فرزانه، مفهوم وجود فقری را به دلیل تناقض ذاتی آن، به «کچل زلفی» تشبیه می‌کنند. وجود فقری، مانند کچل زلفی، مفهومی است که در ذات خود ناسازگار است، زیرا فقر (محتاج بودن) نمی‌تواند به‌عنوان صفتی ذاتی برای وجود مطرح شود. این تشبیه، به‌سان آینه‌ای است که ناسازگاری مفهومی را بازتاب می‌دهد و نشان می‌دهد که وجود فقری فاقد حقیقت وجودی است.

درنگ: وجود فقری، به دلیل تناقض ذاتی، مانند «کچل زلفی» فاقد حقیقت وجودی است.

لف و نشر در وجود فقری

عبارت «وجود فقری»، به دلیل ساختار مشوش لف و نشر، نادرست است. استاد فرزانه پیشنهاد می‌کنند که به‌جای «وجود فقری»، باید «فقر وجودی» گفته شود تا ساختار مفهومی مرتب گردد. این دقت زبانی، به‌سان تراشیدن گوهری است که زیبایی مفهوم را آشکار می‌سازد و از ابهام می‌کاهد.

درنگ: عبارت «وجود فقری» به دلیل لف و نشر مشوش، نادرست است و باید به «فقر وجودی» اصلاح شود.

نفی فاعلیت به‌تجلی و تأکید بر عشق

استاد فرزانه، فاعلیت حق به‌تجلی، که در فلسفه ملاصدرا مطرح است، را نپذیرفته و فاعلیت و قابلیت را بالعشق می‌دانند. این دیدگاه، به‌سان نسیمی است که عطر عرفان را در فلسفه می‌پراکند و رابطه خلق با حق را به‌جای تجلی، در چارچوب عشق الهی بازتعریف می‌کند. قابلیت نیز، به دلیل فقدان ماده مستقل، منتفی است.

Factors:

درنگ: فاعلیت حق و قابلیت خلق، بالعشق است، نه به‌تجلی، و قابلیت به دلیل فقدان ماده مستقل منتفی است.

فقر و محتاج بودن به حق

فقر، به معنای محتاج بودن مظهر (خلق) به مُظهر (حق) است. استاد فرزانه با استناد به آیه کریمه «أَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ [مطلب حذف شد] : «شما به خدا نیازمندید»)، تأکید دارند که این محتاج بودن، رابطه‌ای ظهوری است، نه وجودی مستقل. فقر، صفتی است که به وجود نسبت داده می‌شود، اما وجود فقری به‌عنوان ماده‌ای مستقل منتفی است.

درنگ: فقر، محتاج بودن مظهر به مُظهر است، اما این رابطه ظهوری است و وجود فقری را اثبات نمی‌کند.

یک‌طرفه بودن رابطه مظهر و مُظهر

رابطه مظهر و مُظهر یک‌طرفه است؛ مظهر (خلق) محتاج به مُظهر (حق) است، اما مُظهر به مظهر محتاج نیست. استاد فرزانه با استدلال برهان لمی (اگر مُظهر باشد، مظهر است) و نفی برهان انی (اگر مظهر نباشد، مُظهر نیست)، این یک‌طرفی را تأیید می‌کنند. این رابطه، به‌سان نوری است که از خورشید به سوی سایه می‌تابد، بی‌آنکه خورشید به سایه وابسته باشد.

درنگ: رابطه مظهر و مُظهر یک‌طرفه است و مُظهر به مظهر محتاج نیست.

ذات ربط بودن خلق

خلق، ذاتاً ربط به حق است و ذاتش در ارتباط با حق معنا می‌یابد. استاد فرزانه تأکید دارند که این ربط، به‌سان رشته‌ای است که خلق را به حق پیوند می‌دهد، اما این رابطه، وجود فقری به‌مثابه ماده‌ای مستقل نمی‌سازد. خلق، به‌سان جلوه‌ای است که بدون فاعل (حق) بی‌معناست.

درنگ: خلق ذاتاً ربط به حق است، اما این ربط وجود فقری مستقل نمی‌سازد.

جمع‌بندی بخش دوم

این بخش، با نقد مفهوم وجود فقری و تأکید بر رابطه ظهوری خلق با حق، نشان داد که فقر، صفتی است که به وجود نسبت داده می‌شود، اما وجود فقری به دلیل تناقض ذاتی، منتفی است. یک‌طرفه بودن رابطه مظهر و مُظهر و نفی فاعلیت به‌تجلی، این تحلیل را عمیق‌تر ساخته است.

بخش سوم: تحلیل منطقی و عرفانی فقر

ادبی و فلسفی بودن فقر

فقر، هم از منظر ادبی (مشتق و مبدأ) و هم از منظر فلسفی (وجود و صفت) بررسی می‌شود. استاد فرزانه توضیح می‌دهند که در ساختار ادبی، فقر (مبدأ) صفتی است که به‌شرط‌لا حمل می‌شود، درحالی‌که فقیر (مشتق) به وجود نسبت داده می‌شود. این تمایز، به‌سان دو روی یک سکه است که هر یک، جنبه‌ای از فقر را روشن می‌سازد.

درنگ: فقر، هم از منظر ادبی (مشتق و مبدأ) و هم از منظر فلسفی (وجود و صفت) بررسی می‌شود.

نفی ذات در مشتق

در مشتق (فقیر)، ذات اخذ نمی‌شود؛ لذا فقر صفتی است که به وجود نسبت داده می‌شود، نه ماده‌ای مستقل. استاد فرزانه تأکید دارند که مشتق، به‌سان نغمه‌ای است که بدون ساز وجود، بی‌صدا می‌ماند. این دیدگاه، نفی استقلال ذاتی در فقر را تأیید می‌کند.

درنگ: مشتق (فقیر) فاقد ذات مستقل است و فقر صفتی است که به وجود نسبت داده می‌شود.

نفی حمل فقر بر موضوع

فقر، به دلیل جامد بودن، قابل حمل بر موضوع نیست؛ مثلاً نمی‌توان گفت «زید فقر». این قاعده منطقی، به‌سان دیواری است که مرزهای مفهومی فقر را از دیگر محمولات جدا می‌سازد. استاد فرزانه تأکید دارند که فقر، صفتی است که تنها در رابطه با وجود معنا می‌یابد.

درنگ: فقر، به دلیل جامد بودن، قابل حمل بر موضوع نیست و تنها در رابطه با وجود معنا می‌یابد.

نقد منظومه حاجی سبزواری

منظومه حاجی سبزواری، به‌سان شکوفه‌ای از درخت اسفار ملاصدراست، اما فاقد عمق و دقت اسفار است. استاد فرزانه تأکید دارند که این کتاب، هرچند بهترین اثر فلسفی است، پر از اشکال بوده و فهم آن، حتی در زمان علامه طباطبایی، دشوار بوده است. این نقد، به‌سان آینه‌ای است که محدودیت‌های منظومه را در برابر عظمت اسفار نشان می‌دهد.

درنگ: منظومه، خلاصه اسفار است، اما فاقد عمق و دقت آن بوده و پر از اشکال است.

نقد عبارت «من ذاته ليس و من جانب علته إيس»

عبارت «من ذاته ليس و من جانب علته إيس» در منظومه نادرست است، زیرا ممکن ذات ندارد و علت، هستی اعطا نمی‌کند. استاد فرزانه این عبارت را به چالش کشیده و استدلال می‌کنند که وجود، استیداعی است و حق به کسی هستی نمی‌بخشد. این نقد، به‌سان تیری است که به قلب خطای مفهومی فرو می‌رود.

درنگ: عبارت «من ذاته ليس و من جانب علته إيس» نادرست است، زیرا ممکن ذات ندارد و علت هستی اعطا نمی‌کند.

جمع‌بندی بخش سوم

این بخش، با تحلیل منطقی و عرفانی فقر، نشان داد که فقر صفتی است که به وجود نسبت داده می‌شود، نه ماده‌ای مستقل. نقد منظومه و عبارت‌های آن، همراه با تبیین قواعد ادبی و فلسفی فقر، چارچوبی دقیق برای فهم این مفهوم فراهم آورد.

بخش چهارم: پیوند فلسفه، عرفان و کلام

وحدت علوم معرفتی

استاد فرزانه تأکید دارند که فلسفه، عرفان و کلام، به‌سان زرگری‌هایی هستند که جنس‌های یکسانی را با چیدمان‌های متفاوت عرضه می‌کنند. این علوم، در حقیقت یک علم معرفت‌شناختی‌اند که با روش‌های گوناگون به حقیقت واحد اشاره دارند. این وحدت، به‌سان دریایی است که رودهای مختلف در آن به هم می‌پیوندند.

درنگ: فلسفه، عرفان و کلام، یک علم معرفت‌شناختی‌اند که با روش‌های مختلف به حقیقت واحد اشاره دارند.

رابطه خلق و حق: سلب و ایجاب یا عدم ملکه

رابطه خلق با حق، یا سلب و ایجاب است یا عدم ملکه. استاد فرزانه توضیح می‌دهند که اگر رابطه سلب و ایجاب باشد، خلق فاقد استعداد اخذ از حق است و حق ایجاب و خلق سلب است. اما اگر عدم ملکه باشد، خلق استعداد اخذ دارد، که این با توحید وجودی ناسازگار است و به شرک می‌انجامد. این پرسش، به‌سان دو راهی است که مسیر حقیقت را از باطل جدا می‌سازد.

درنگ: رابطه خلق با حق، سلب و ایجاب است، نه عدم ملکه، زیرا پذیرش عدم ملکه به شرک می‌انجامد.

لیسی بودن خلق

خلق، لیسی است، نه لایی. استاد فرزانه تأکید دارند که خلق فاقد هرگونه استعداد یا مالکیت است و ذاتش سلب است. این دیدگاه، به‌سان آیینه‌ای است که حقیقت خلق را به‌عنوان جلوه‌ای بی‌استقلال از حق بازتاب می‌دهد. لیسی بودن، به معنای شسته شدن از هرگونه ادعای ذات یا استعداد است.

درنگ: خلق لیسی است، نه لایی، و فاقد هرگونه استعداد یا مالکیت مستقل است.

استیداعی بودن وجودات

همه وجودات استیداعی‌اند و حق الباعث و الوارث است. استاد فرزانه با استناد به آیات کریمه «سَخَّرَ لَكُمْ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا [مطلب حذف شد] : «آنچه در آسمان‌ها و آنچه در زمین است برای شما رام کرد») و «إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا [مطلب حذف شد] : «ما از آن خداییم و به سوی او بازمی‌گردیم»)، تأکید دارند که خلق فاقد مالکیت مستقل است و همه وجودات، ظهور حق‌اند.

درنگ: همه وجودات استیداعی‌اند و خلق فاقد مالکیت مستقل است.

بندگی و لیسی بودن

بندگی خلق در لیسی بودن آن است، نه لایی بودن. استاد فرزانه تأکید دارند که خدای لیسی‌ها با خدای لایی‌ها متفاوت است. بندگی، به‌سان تسلیم شدن در برابر حقیقت حق است که خلق را از هرگونه ادعای استقلال شسته می‌سازد.

درنگ: بندگی خلق در لیسی بودن است و خدای لیسی‌ها با خدای لایی‌ها متفاوت است.

جمع‌بندی بخش چهارم

این بخش، با تبیین وحدت علوم معرفتی و تحلیل رابطه خلق با حق، نشان داد که خلق لیسی است و فاقد هرگونه استعداد یا مالکیت مستقل است. استیداعی بودن وجودات و تأکید بر بندگی به‌عنوان لیسی بودن، چارچوبی عمیق برای فهم رابطه خلق با حق فراهم آورد.

نتیجه‌گیری کل

درس‌گفتار شماره ۳۳۸ استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، با نقد مفهوم وجود فقری و امکان فقری، چارچوبی نوین برای فهم رابطه خلق با حق در حکمت متعالیه ارائه کرد. این درس‌گفتار، با تأکید بر اصالت وجود حق و نفی هرگونه ماده مستقل برای ماهیت، امکان و فقر، نشان داد که خلق لیسی است و ذاتش ربط به حق است. رابطه خلق با حق، سلب و ایجاب است، نه عدم ملکه، و پذیرش عدم ملکه به شرک می‌انجامد. آیات کریمه «أَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ»، «سَخَّرَ لَكُمْ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ» و «إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ»، این رابطه ظهوری و استیداعی را تأیید می‌کنند. این تحلیل، با نفی وجود فقری و بازتعریف فقر به‌مثابه ظهور حق، راه را برای توسعه حکمت متعالیه هموار می‌سازد.

با نظارت صادق خادمی