در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 345

متن درس





وحدت وجود و نقد مفهوم واجب‌الوجود

وحدت وجود و نقد مفهوم واجب‌الوجود

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۳۴۵)

مقدمه

بحث مواد ثلاث (واجب، ممتنع، ممکن) و احکام و آثار آن‌ها، از مسائل بنیادین در فلسفه اسلامی است که در شناخت نظام هستی و موجودات آن نقشی محوری دارد. درس‌گفتار شماره ۳۴۵، ارائه‌شده توسط استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره در تاریخ ۲ بهمن ۱۳۸۰، با تمرکز بر این موضوع، به نقد دیدگاه صدرالمتألهین در نسبت دادن اوصاف وجود به واجب‌الوجود می‌پردازد. این گفتار، با استناد به شبهه ابن‌کمونه و بهره‌گیری از تحلیل‌های فلسفی و عرفانی، بر وحدت وجود تأکید می‌ورزد و مفهوم واجب‌الوجود را به مثابه وصفی برای وجود بازتعریف می‌کند. استاد فرزانه، با نقد استدلال‌های سنتی فلاسفه، از جمله ابن‌سینا و صدرالمتألهین، نشان می‌دهد که اوصاف ازلی و ضروری به خود وجود تعلق دارند، نه به واجب‌الوجود به‌عنوان قسمی جداگانه.

بخش اول: اهمیت و جایگاه مواد ثلاث

نقش مواد ثلاث در شناخت هستی

مواد ثلاث، یعنی واجب، ممتنع، و ممکن، به مثابه ستون‌های معرفتی‌اند که شناخت عالم و آدم را ممکن می‌سازند. این سه مفهوم، چه در مقام واقعیت خارجی و چه در ساحت مفهوم ذهنی، احکام، خصوصیات، مبانی، و آثار گسترده‌ای دارند که نظام وجودی را تبیین می‌کنند. مواد ثلاث، گویی کلیدی‌اند که قفل‌های معرفت به موجودات هستی را می‌گشایند و روابط میان آنها را روشن می‌سازند.

درنگ: مواد ثلاث (واجب، ممتنع، ممکن)، بنیان شناخت نظام هستی‌اند و احکام و آثار آنها در تحلیل وجود و موجودات نقشی محوری دارند.

ابعاد منطقی، فلسفی، و عرفانی

مواد ثلاث، در ساحت‌های منطقی، فلسفی، و عرفانی، ابزارهایی برای تحلیل محاظلات هستی و وجود فراهم می‌آورند. این مفاهیم، به مثابه آینه‌هایی‌اند که هر یک از زاویه‌ای خاص، حقیقت وجود را منعکس می‌کنند. از منظر منطقی، آنها چارچوبی برای تقسیم‌بندی قضایا ارائه می‌دهند؛ در فلسفه، مبنای استدلال برای اثبات واجب‌الوجود‌اند؛ و در عرفان، راهی به سوی فهم وحدت وجود می‌گشایند.

ارتباط با شبهه ابن‌کمونه

یکی از اضلاع بحث مواد ثلاث، به شبهه ابن‌کمونه درباره امکان وجود دو واجب‌الوجود مستقل بازمی‌گردد. این شبهه، که به چالش وحدت واجب‌الوجود می‌پردازد، از طریق تحلیل مواد ثلاث پاسخ داده می‌شود. شبهه ابن‌کمونه، گویی پرسشی است که در پی آشکار ساختن وحدت ذاتی وجود است و پاسخ آن، در نفی کثرت در ذات حق نهفته است.

بخش دوم: نقد دیدگاه صدرالمتألهین

نفی وجوب بالغير در واجب‌الوجود

صدرالمتألهین در «اسفار اربعه» (جلد اول، صفحه ۹۲، فصل دوم) می‌فرماید: «في أنّ واجب الوجود لا يكون بذات و بالغير جميعاً». این سخن، به نفی هم‌زمانی وجوب بذات و بالغير در واجب‌الوجود اشاره دارد. واجب‌الوجود، چون از هرگونه علّت بی‌نیاز است، نمی‌تواند بالغير باشد؛ و اگر بذات باشد، بالغير منتفی است. این استقلال ذاتی، به مثابه خورشیدی است که نورش از خود اوست و نیازی به منبع دیگر ندارد.

درنگ: واجب‌الوجود، به دلیل بی‌نیازی از علّت، نمی‌تواند هم‌زمان بذات و بالغير باشد؛ وجوش ذاتی آن، هرگونه وابستگی به غیر را نفی می‌کند.

نفی علاقه لزومیه بین دو واجب

صدرا می‌افزاید که بین دو واجب‌الوجود، علاقه لزومیه (ملازمه) نمی‌تواند وجود داشته باشد، زیرا آنها متباین به تمام ذات‌اند. علاقه لزومیه، یا در قالب رابطه علّت و معلول، یا معلول به علّت، یا معلول‌های علّت ثالثه است. اما دو واجب‌الوجود، نه علّت و معلول‌اند، نه معلول‌های علّت ثالثه؛ لذا هیچ رابطه لزومیه‌ای میان آنها برقرار نیست. این دیدگاه، گویی دو جزیره جدا از هم را تصور می‌کند که هیچ پلی میانشان نیست.

نفی علّیت ذاتی

صدرا می‌فرماید: «كلّ ما لا علة له في ذاته لا يجب بعلة». این سخن، به استقلال ذاتی واجب‌الوجود اشاره دارد که به هیچ علّتی وابسته نیست. واجب‌الوجود، به مثابه بنایی است که بدون نیاز به پایه‌های خارجی، خود برپاست و استواری‌اش از ذات اوست.

ضرورت ازلی واجب‌الوجود

در صفحه ۹۳ «اسفار»، صدرا بیان می‌کند که صدق موجودیت واجب‌الوجود، از قبيل ضرورت ازلی است، نه مادام الذات. این ضرورت ازلی، گویی جریانی بی‌ابتدا و بی‌انتها در ذات واجب‌الوجود است که از هرگونه محدودیت زمانی و ذاتی مبراست.

بخش سوم: نقد مفهوم واجب‌الوجود

اوصاف وجود، نه واجب

نقد محوری درس‌گفتار این است که اوصاف ازلی و ضروری، مانند ضرورت و ازلیت، به خود وجود تعلق دارند، نه به واجب‌الوجود به‌عنوان قسمی از وجود. وجود، ذاتاً ازلی است و نیازی به واجب برای اثبات ازلیت ندارد. این دیدگاه، گویی نور را به منبع خود بازمی‌گرداند و واجب را به‌عنوان واسطه‌ای غیرضروری کنار می‌نهد.

درنگ: اوصاف ازلی و ضروری به وجود تعلق دارند، نه به واجب‌الوجود؛ وجود ذاتاً واجب است و نیازی به قسیم واجب ندارد.

وجوب الوجود به‌جای واجب‌الوجود

به‌جای واجب‌الوجود، باید گفت وجوب الوجود، یعنی وجود ذاتاً واجب است، نه اینکه واجب دارای وجود باشد. وجوب، وصف وجود است، نه ذات واجب. این اصلاح، به مثابه بازگرداندن گوهر به معدن اصلی‌اش است که وجود را از هر قسیم و تقسیم مبرا می‌داند.

نفی کثرت در وجود

فلاسفه مشائی، وجود را به واجب و ممکن تقسیم می‌کنند، اما این تقسیم به کثرت وجود منجر می‌شود. درس‌گفتار، با تأکید بر وجوب الوجود، وجود را واحد می‌داند و هرگونه کثرت را نفی می‌کند. وجود، گویی اقیانوسی بی‌کران است که هیچ موجی آن را به دو نیم نمی‌کند.

نقد استدلال ابن‌سینا

ابن‌سینا، با نفی تسلسل، از وجود ممکن به واجب‌الوجود می‌رسد. او استدلال می‌کند که هر معلولی علتی دارد، اما علتی که خود معلول نیست، واجب‌الوجود است. این استدلال، گویی با خسته کردن ذهن در زنجیره علّی، واجب را به اجبار نتیجه می‌گیرد. درس‌گفتار، این روش را به دلیل تحمیلی بودن واجب نقد می‌کند و آن را «واجب زوری» می‌نامد.

نقد تشکیک صدرا

صدرالمتألهین، برخلاف مشائیان، وجود را تشکیکی می‌داند، یعنی مراتب وجود از ممکن به واجب می‌رسد. اما درس‌گفتار می‌پرسد: چگونه یک حقیقت (وجود) می‌تواند دو حکم متباین (وجوب و امکان) داشته باشد؟ این نقد، به ابهام در مفهوم شدت وجود (تأکد الوجود) برای تبیین وجوب اشاره دارد.

بخش چهارم: وحدت وجود و ظهورات خلقی

خلق به‌عنوان ظهور وجود

موجودات خلقی، ظهورات وجود واحدند، نه وجودهای مستقل. خلق، گویی سایه‌ای است که از نور وجود برمی‌خیزد، اما خود وجود نیست. این دیدگاه، با نفی کثرت در وجود، خلق را به‌عنوان مظاهر حق تبیین می‌کند.

درنگ: خلق، ظهور وجود است، نه وجود مستقل؛ این دیدگاه، وحدت وجود را تأیید و کثرت را نفی می‌کند.

نفی خیال و مجاز

عرفا، گاه خلق را خیال می‌دانند، اما درس‌گفتار تأکید می‌کند که خلق، ظهور حق است، نه خیال یا مجاز. همه چیز در عالم، چه حقيق و چه رقيق، از حق سرچشمه می‌گیرد. این اصل، گویی همه موجودات را چون قطره‌هایی از اقیانوس حق می‌بیند که هرچند در ظاهر متفاوت‌اند، در حقیقت یکی‌اند.

آیه خلقت

قرآن کریم در سوره انبیاء، آیه ۳۰ می‌فرماید:
خَلَقْنَا مِنَ الْمَاءِ كُلَّ شَيْءٍ [مطلب حذف شد] : «هر چیز زنده‌ای را از آب آفریدیم.»

این آیه، به مبدأ خلقت در نظام علّی اشاره دارد، اما درس‌گفتار آن را در چارچوب وحدت وجود تفسیر می‌کند، نه اثبات واجب‌الوجود به‌صورت مستقل.

فاعل بالتجلی

حق، نه مختار است و نه مجبور؛ او فاعل بالتجلی و بالرضا است. این فعلیت، گویی جوششی است از ذات حق که بدون اجبار یا اختیار به‌معنای متعارف، ظهورات را پدید می‌آورد.

بخش پنجم: حل شبهه ابن‌کمونه

نفی دو واجب‌الوجود

شبهه ابن‌کمونه، امکان وجود دو واجب‌الوجود مستقل را مطرح می‌کند. درس‌گفتار، با تأکید بر وجوب الوجود، این شبهه را منتفی می‌داند، زیرا وجود دوگانه نیست. وجود، واحد است و کثرت در آن راه ندارد. این پاسخ، گویی یکپارچگی حقیقت وجود را در برابر هرگونه کثرت پاس می‌دارد.

درنگ: وحدت وجود، شبهه ابن‌کمونه را حل می‌کند، زیرا وجود واحد است و دو واجب‌الوجود ممکن نیست.

وحدت وجود و نفی کثرت

وجود، ذاتاً واحد است و تقسیم آن به واجب و ممکن، به کثرت منجر می‌شود. درس‌گفتار، با تأکید بر وجوب الوجود، هرگونه قسیم و تقسیم را نفی می‌کند. وجود، گویی جریانی یکپارچه است که هیچ انشعابی در آن راه ندارد.

بخش ششم: جمع‌بندی و نتیجه‌گیری

درس‌گفتار استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، با تحلیل مواد ثلاث و نقد دیدگاه‌های صدرالمتألهین و ابن‌سینا، به تبیین وحدت وجود و بازتعریف مفهوم وجوب می‌پردازد. اوصاف ازلی و ضروری، به خود وجود تعلق دارند، نه به واجب‌الوجود به‌عنوان قسمی جداگانه. به‌جای واجب‌الوجود، باید گفت وجوب الوجود، یعنی وجود ذاتاً واجب است. خلق، ظهورات وجودند، نه وجودهای مستقل، و شبهه ابن‌کمونه با وحدت وجود حل می‌شود. آیه کریمه «خَلَقْنَا مِنَ الْمَاءِ كُلَّ شَيْءٍ حَيٍّ» به مبدأ خلقت اشاره دارد، اما در چارچوب وحدت وجود، خلق به‌عنوان ظهورات حق تفسیر می‌شود. این گفتار، با پالایش مفاهیم فلسفی و عرفانی، به دفاع از وحدت الهی و نفی کثرت در ذات حق دعوت می‌کند.

با نظارت صادق خادمی