متن درس
تبیین فلسفی وجود و واجبالوجود در حکمت متعالیه
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه، آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۳۴۶)
دیباچه
حکمت متعالیه، چونان قلهای رفیع در گستره فلسفه اسلامی، با نگاهی ژرف به حقیقت وجود، راههای نوینی در فهم هستی گشوده است. درسگفتار شماره ۳۴۶، ارائهشده به تاریخ ۳ بهمن ۱۳۸۰، توسط استاد فرزانه، آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، یکی از عمیقترین کاوشها در باب وجود، واجبالوجود و نقد پیشفرضهای سنتی تقسیمبندی وجود را پیش روی ما مینهد. این گفتار، با تمرکز بر نقد تقسیم دوگانه وجود به واجب و ممکن، و تحلیل تمایزات میان رویکردهای کلامی، فلسفی و عرفانی، چارچوبی نوین برای بازنگری در مبانی وجودشناسی ارائه میدهد..
بخش نخست: تمایز رویکردهای کلامی، فلسفی و عرفانی در فهم وجود
رویکرد کلامی: صانع بهمثابه محور
در علم کلام، محور بحث، اثبات صانع است، نه واجبالوجود یا وجود بهمعنای فلسفی آن. متکلمان، خدا را بهعنوان فاعل عالم و صانعی که جهان را آفریده، مورد توجه قرار میدهند. این دیدگاه، چونان کلیدی است که قفلهای معرفتشناختی کلام را میگشاید، اما از پرداختن به ذات وجود و مباحث وجودشناختی فلسفی بازمیماند. استاد فرزانه تأکید میکنند که کلام، بر فعل صانع متمرکز است و از مقولات وجودشناختی چون وجوب و امکان فاصله میگیرد.
رویکرد فلسفی: واجبالوجود بهعنوان محور
فلسفه، برخلاف کلام، محور خود را اثبات واجبالوجود قرار میدهد. واجبالوجود، بهمثابه ریشهای است که درخت هستی از آن میروید، و فلسفه کوشیده است تا با استدلالهای عقلانی، وجود آن را اثبات کند. این تمایز، چونان خطی روشن میان کلام و فلسفه، نشاندهنده تفاوت در مبانی معرفتشناختی و وجودشناختی این دو حوزه است.
رویکرد عرفانی: وجود مطلق (حق)
عرفان، وجود را بهعنوان حق مطلق و بیتقسیم مینگرد و از تقسیمبندی دوگانه واجب و ممکن پرهیز میکند. این دیدگاه، چونان دریایی بیکران، همه کثرات را در وحدت وجود غرق میسازد و بر بداهت وحدت تأکید دارد. استاد فرزانه میفرمایند که عرفان، به جای تکیه بر مقسم وجود، حق را موضوع اصلی خود قرار میدهد.
جمعبندی بخش نخست
این بخش، با تبیین تفاوتهای رویکردهای کلامی، فلسفی و عرفانی، نشان داد که کلام بر صانع، فلسفه بر واجبالوجود و عرفان بر حق مطلق متمرکز است. این تمایزات، چونان سه شاخه از یک رود، هر یک به سوی هدفی خاص جاری میشوند، اما حکمت متعالیه، با تلفیق این دیدگاهها، چارچوبی جامع برای فهم هستی ارائه میدهد.
بخش دوم: نقد پیشفرض دوقسمی بودن وجود
مفهوم وجود در فلسفه
در فلسفه، وجود بهمثابه مقسم اصلی در نظر گرفته میشود که به دو قسم واجب و ممکن تقسیم میگردد. این تقسیم، چونان ستونی است که بنای وجودشناسی فلسفی ابنسینا و ملاصدرا بر آن استوار شده است. استاد فرزانه تأکید میکنند که این پیشفرض دوقسمی بودن وجود، بدون استدلال کافی پذیرفته شده و نیازمند بازنگری است.
نقد پیشفرض تقسیم وجود
استاد فرزانه، با نقدی ژرف، پیشفرض دوقسمی بودن وجود را به چالش میکشند. این پیشفرض، که در فلسفه ابنسینا و ملاصدرا پذیرفته شده، بدون استدلال عقلانی بهعنوان اصلی بدیهی فرض شده است. این نقد، چونان تیغی تیز، ریشههای تقلید در فلسفه اسلامی را میشکافد و ضرورت استدلال برای هر تقسیمبندی را گوشزد میکند.
احکام وجود و واجب
احکام مواد ثلاث (وجوب، امکان، امتناع) به وجود تعلق دارد، نه صرفاً به واجبالوجود. استاد فرزانه تأکید میکنند که نسبت دادن این احکام به واجبالوجود، خطایی روششناختی است. وجود، چونان حقیقتی بسیط، خود حامل این احکام است و نباید آنها را تنها به واجبالوجود نسبت داد.
ساختار دوبخشی فلسفه
فلسفه، به دلیل پیشفرض تقسیم وجود به واجب و ممکن، ذاتاً دوبخشی است. این ساختار، چونان دو بال پرندهای است که فلسفه اسلامی را در آسمان وجودشناسی به پرواز درمیآورد، اما استاد فرزانه هشدار میدهند که این تقسیمبندی، بدون استدلال، به تقلید منجر میشود.
جمعبندی بخش دوم
این بخش، با نقد پیشفرض دوقسمی بودن وجود، نشان داد که این تقسیمبندی، که در فلسفه ابنسینا و ملاصدرا پذیرفته شده، فاقد استدلال کافی است. احکام مواد ثلاث، به وجود تعلق دارد و فلسفه، به دلیل این پیشفرض، ساختاری دوبخشی یافته است. این نقد، راه را برای بازنگری در مبانی وجودشناسی هموار میسازد.
بخش سوم: تحلیل آرای ابنسینا در اشارات
ساختار و محتوای اشارات
اشارات ابنسینا، بهویژه در جلد سوم (الهیات)، از نمط چهارم تا مقامات عارفان، به بحث وجود و علل آن میپردازد. این ساختار، چونان نقشهای دقیق، مباحث الهیات را سازماندهی میکند، اما استاد فرزانه اشاره میکنند که در برخی نسخ، فصول بهدرستی مشخص نیستند، که این امر ضرورت ویرایش دقیق متون فلسفی را نشان میدهد.
وجود و علّیت در اشارات
ابنسینا در نمط چهارم اشارات، وجود را بهعنوان مفهومی مطلق مطرح میکند که بر واجب (بیعلت) و ممکن (معلول) اطلاق میشود. این مفهوم، چونان آیینهای است که دو مصداق واجب و ممکن را بازتاب میدهد. استاد فرزانه تأکید میکنند که این تقسیم، پیشفرضی است که نیازمند اثبات است.
نفی علّیت وجود
ابنسینا استدلال میکند که وجود نمیتواند علت داشته باشد، زیرا علّیت وجود به تسلسل یا تناقض منجر میشود. اگر وجود، معلول وجود دیگر باشد، تسلسل پیش میآید، و اگر معلول عدم باشد، تناقض است. این استدلال، چونان کلیدی است که قفلهای علّیت وجود را میگشاید.
تنبیه دوم اشارات
در تنبیه دوم اشارات، ابنسینا بیان میکند که هر موجود، یا واجبالوجود بالذات است یا ممکنالوجود بالذات، و امتناع بالذات منتفی است. این تقسیم، چونان خطی است که مرز میان واجب و ممکن را ترسیم میکند، اما استاد فرزانه تأکید میکنند که این پیشفرض نیازمند اثبات است.
جمعبندی بخش سوم
این بخش، با بررسی آرای ابنسینا در اشارات، نشان داد که او وجود را بهعنوان مفهومی مطلق به واجب و ممکن تقسیم میکند، اما این تقسیم فاقد استدلال کافی است. نفی علّیت وجود و تأکید بر تقسیم دوگانه، چارچوب وجودشناسی ابنسینا را شکل میدهد، اما نقد استاد فرزانه بر تقلیدی بودن این پیشفرض، ضرورت بازنگری را گوشزد میکند.
بخش چهارم: تحلیل آرای ملاصدرا در اسفار
تأثیرپذیری ملاصدرا از پیشینیان
عبارات اسفار ملاصدرا، عمدتاً از اشارات و شفا (ابنسینا) یا فخر رازی اقتباس شدهاند، اما او در مباحث مشرقیه، نظرات خود را نیز افزوده است. این ترکیب، چونان نهری است که از چشمههای پیشین سیراب میشود، اما با جریانی نوین، راه خود را میگشاید.
وجود بسیط در اسفار
ملاصدرا در اسفار، وجود را حقیقتی بسیط میداند که در افرادش اختلافی نیست. این دیدگاه، چونان خورشیدی است که نور وحدت را بر همه موجودات میتاباند و کثرت را در پرتو وحدت معنا میکند.
تقسیم وجود به مستغنی و مفتقر
ملاصدرا در اسفار، وجود را به مستغنی (واجب) و مفتقر (ممکن) تقسیم میکند. این تقسیم، مشابه تقسیم ابنسینا، اما با چاشنی عرفانی، ارائه شده است. استاد فرزانه نقد میکنند که این تقسیم نیز بدون استدلال کافی پذیرفته شده و تقلیدی است.
تفاوت روششناختی ابنسینا و ملاصدرا
ابنسینا بحث را با رویکردی فلسفی آغاز میکند، در حالی که ملاصدرا با عبارات عرفانی وارد بحث میشود. این تفاوت، چونان دو مسیر متفاوت به سوی یک مقصد، نشاندهنده تأثیر عرفان بر حکمت متعالیه است.
جمعبندی بخش چهارم
این بخش، با تحلیل آرای ملاصدرا در اسفار، نشان داد که او با اقتباس از پیشینیان و افزودن چاشنی عرفانی، وجود را به مستغنی و مفتقر تقسیم میکند. اما این تقسیم، مانند تقسیم ابنسینا، فاقد استدلال کافی است و تقلیدی به نظر میرسد. تأکید بر وحدت وجود و بساطت آن، حکمت متعالیه را از فلسفه سنتی متمایز میسازد.
بخش پنجم: نقد استدلالهای تسلسل و دوقسمی بودن وجود
نقد استدلال تسلسل
ابنسینا با استدلال تسلسل، واجبالوجود را اثبات میکند، اما استاد فرزانه این روش را ناکارآمد میدانند. واجبالوجودی که با زور تسلسل اثبات شود، چونان گلی است که در خاک استدلالهای مکانیکی میروید، اما عطر حقیقت را به مشام دل نمیرساند.
نفی امکان در وجود
استاد فرزانه تأکید میکنند که وجود، ذاتاً فاقد امکان (لا) است و امکان، صفتی اعتباری است. وجود، نه معدوم است، نه ممتنع، بلکه یا واجب است یا مظهر. این دیدگاه، چونان نسیمی است که پردههای اوهام را کنار میزند و حقیقت وجود را آشکار میسازد.
نقد پیشفرض دوقسمی بودن وجود
فرض دوقسمی بودن وجود، بدون استدلال، تقلیدی است. استاد فرزانه پرسش میکنند: چرا وجود دو قسم است و نه بیشتر؟ این نقد، چونان تیری است که قلب پیشفرضهای بیدلیل را نشانه میگیرد و ضرورت استدلال عقلانی را گوشزد میکند.
وحدت وجود در عرفان
در عرفان، وحدت وجود بدیهی است و کثرت نیازمند اثبات. استاد فرزانه تأکید میکنند که بار اثبات کثرت بر عهده مدعی است، نه وحدت. این دیدگاه، چونان آیینهای است که وحدت ذاتی وجود را بازتاب میدهد و کثرت را اعتباری میداند.
جمعبندی بخش پنجم
این بخش، با نقد استدلال تسلسل و پیشفرض دوقسمی بودن وجود، نشان داد که این روشها ناکارآمد و تقلیدیاند. تأکید عرفان بر وحدت وجود و نفی امکان بهعنوان صفتی اعتباری، راه را برای فهم ژرفتر هستی هموار میسازد.
نتیجهگیری کلی
این نوشتار، با بازآفرینی درسگفتار شماره ۳۴۶ استاد فرزانه، آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، و تحلیلهای تفصیلی همراه آن، به تبیین مفاهیم وجود و واجبالوجود در چارچوب حکمت متعالیه پرداخت. نقد پیشفرض دوقسمی بودن وجود، که در فلسفه ابنسینا و ملاصدرا پذیرفته شده، نشان داد که این تقسیم فاقد استدلال کافی است و تقلیدی به نظر میرسد. عرفان، با تأکید بر وحدت وجود و بداهت آن، کثرت را نیازمند اثبات میداند و از پیشفرضهای فلسفی فاصله میگیرد. تمایز میان کلام، فلسفه و عرفان، چارچوبی جامع برای فهم هستی ارائه میدهد. این نوشتار، چونان نهری زلال، مفاهیم فلسفی را به ذهن خواننده جاری ساخت و با تمثیلات فاخر، روح حقیقت را در کالبد واژگان دمید. در پایان، دعای «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ»، که درسگفتار را به پایان برد، با استناد به آیه صلوات از قرآن کریم (سوره احزاب، آیه ۵۶) آورده میشود:
إِنَّ ٱللَّهَ وَمَلَٰٓئِكَتَهُۥ يُصَلُّونَ عَلَى ٱلنَّبِىِّ ۚ يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ صَلُّواْ عَلَيْهِ وَسَلِّمُواْ تَسْلِيمًا [مطلب حذف شد] : در حقیقت، خدا و فرشتگانش بر پیامبر درود میفرستند. ای کسانی که ایمان آوردهاید، بر او درود فرستید و بهخوبی تسلیم [فرمان او] شوید.
سش