در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 347

متن درس





کاوش در وحدت وجود: نقدی بر تقسیم‌بندی وجود در فلسفه اسلامی

کاوش در وحدت وجود: نقدی بر تقسیم‌بندی وجود در فلسفه اسلامی

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۳۴۷)

دیباچه

در گستره‌ی فلسفه‌ی اسلامی، مفهوم وجود چونان خورشیدی فروزان می‌درخشد که همه‌ی موجودات در پرتو آن معنا می‌یابند. درس‌گفتار شماره‌ی ۳۴۷ از سلسله درس‌گفتارهای استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، با نگاهی نقادانه و عمیق، به کاوش در بنیان‌های هستی‌شناسی فلسفه‌ی اسلامی می‌پردازد. این نوشتار، با محوریت نقد تقسیم‌بندی وجود به واجب و ممکن و بازتعریف مفهوم وجوب‌الوجود، تلاش دارد تا با تکیه بر اصول فلسفی، منطقی و ریاضی، وحدت ذاتی وجود را به مثابه‌ی حقیقتی یگانه و بی‌اختلاف تبیین نماید. این اثر، با نگاهی عرفانی و فلسفی، کثرت را فرع بر وحدت دانسته و با استدلال‌هایی استوار، اشکالات روش‌شناختی فلاسفه‌ی مشائی و صدرایی را در تقسیم‌بندی وجود مورد نقد قرار می‌دهد. در این مسیر، با بهره‌گیری از تمثیلات فاخر و استدلال‌های دقیق، تلاش شده تا مفاهیم پیچیده‌ی فلسفی به گونه‌ای روشن و منسجم برای مخاطبان فرهیخته ارائه گردد.

بخش نخست: نقد اوصاف واجب‌الوجود و تبیین وحدت وجود

اوصاف وجود و خطای نسبت دادن آن‌ها به واجب

در فلسفه‌ی اسلامی، به‌ویژه در دستگاه فکری صدرالمتألهین، اوصافی چون ازلیت، وحدت و احاطه به واجب‌الوجود نسبت داده شده است. اما این اوصاف، در حقیقت، از آنِ ذات وجودند، نه قسمی از وجود که واجب‌الوجود خوانده می‌شود. وجود، چونان دریایی بی‌کران است که همه‌ی موجودات، امواجی بر سطح آن‌اند، و اوصاف ازلیت و وحدت، به این دریا تعلق دارند، نه به موجی که واجب‌الوجود نامیده شده است. این خطای روش‌شناختی، از آن‌جا ناشی می‌شود که فلاسفه، وجود را به دو قسم واجب و ممکن تقسیم کرده و سپس اوصاف ذاتی وجود را به واجب نسبت داده‌اند، گویی واجب قسمی متمایز از وجود است.

درنگ: اوصاف ازلیت، وحدت و احاطه، به ذات وجود تعلق دارند، نه به واجب‌الوجود به‌عنوان قسمی از وجود. این دیدگاه، بنیان وحدت وجود را استوار می‌سازد.

نقد تقسیم‌بندی وجود به واجب و ممکن

فلاسفه‌ی مشائی و صدرایی، وجود را به دو قسم واجب و ممکن تقسیم کرده‌اند، بی‌آنکه دلیلی عقلی برای این تقسیم‌بندی ارائه دهند. این تقسیم‌بندی، چونان بنایی است که بر پایه‌ای سست نهاده شده باشد؛ زیرا بدون استدلال، وجود را به دو بخش متمایز تقسیم کرده و سپس فرض را بر این نهاده‌اند که ممکن، مخلوق واجب است. این پیش‌فرض، فاقد پشتوانه‌ی عقلی است و به‌گونه‌ای تقلیدی پذیرفته شده است. همان‌گونه که در قرآن کریم آمده است: «قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ» (سوره‌ی بقره، آیه‌ی ۱۱۱)، هر ادعایی نیازمند برهان است، و فلاسفه در این تقسیم‌بندی، از ارائه‌ی برهان فرومانده‌اند.

کثرت و وحدت: تقدم وحدت بر کثرت

در بحث وحدت و کثرت، فلاسفه برای اثبات وحدت وجود استدلال می‌آورند، حال آنکه کثرت وجود نیازمند دلیل است. وحدت، چونان ریشه‌ای است که درخت هستی از آن می‌روید، و کثرت، شاخه‌هایی است که از این ریشه تغذیه می‌کنند. اصل فلسفی و ریاضی که «الکثیر یتکثر بالواحد» (کثرت، از وحدت پدید می‌آید) نشان می‌دهد که وحدت، مقدم بر کثرت است و نیازی به اثبات ندارد، اما کثرت، چونان ادعایی است که باید با برهان همراه شود. پذیرش حقیقت وجود، به معنای پذیرش وحدت آن است، زیرا قدر متيقن حقیقت، وحدت آن است.

درنگ: وحدت، اصل موضوع است و کثرت، فرع بر آن. پذیرش حقیقت وجود، مساوی با پذیرش وحدت آن است، و کثرت نیازمند دلیل مثبت است.

جمع‌بندی بخش نخست

این بخش، با نقد اوصاف نسبت داده‌شده به واجب‌الوجود و تقسیم‌بندی وجود به واجب و ممکن، نشان داد که این اوصاف، به ذات وجود تعلق دارند و تقسیم‌بندی مذکور، فاقد دلیل عقلی است. وحدت وجود، به‌عنوان اصل بنیادین، مقدم بر کثرت است و پذیرش حقیقت وجود، پذیرش وحدت آن را در پی دارد. این دیدگاه، با تکیه بر اصول فلسفی و منطقی، بنیان‌های هستی‌شناسی فلسفه‌ی اسلامی را بازتعریف می‌کند و راه را برای تبیین وجوب‌الوجود به جای واجب‌الوجود هموار می‌سازد.

بخش دوم: تحلیل منطقی و فلسفی تقسیم‌بندی وجود

ابهام در مقسم وجود

فلاسفه، وجود را مقسم دانسته و واجب و ممکن را اقسام آن می‌گیرند، اما ماهیت این مقسم، اعم از مفهومی یا مصداقی بودن، مبهم باقی مانده است. اگر وجود، مفهومی باشد، مصادیق آن (واجب و ممکن) نمی‌توانند معلول یک مفهوم باشند، زیرا مفهوم، فاقد حقیقت خارجی است. اما اگر وجود، مصداقی و حقیقی باشد، خود وجود، اصل است و واجب و ممکن، افراد آن‌اند. این ابهام، چونان غباری است که حقیقت وجود را در پرده می‌برد و فلاسفه را به تناقض می‌کشاند.

تناقض اعم و اخص

اگر وجود را مقسم بگیریم، اعم از واجب و ممکن است. اما فلاسفه، واجب را علت کل شیء می‌دانند، که به معنای اعم بودن مصداقی واجب است. این تناقض که وجود مفهوماً اعم و واجب مفهوماً اخص، اما واجب مصداقاً اعم و وجود مصداقاً اخص باشد، چونان پارادوکسی است که دستگاه فلسفی مشائی را به چالش می‌کشد. چگونه ممکن است مقسم (وجود)، مخلوق قسم (واجب) باشد؟ این تناقض، ریشه در پیش‌فرض کثرت وجود دارد.

درنگ: تقسیم وجود به واجب و ممکن، به تناقض اعم و اخص می‌انجامد، زیرا وجود مفهوماً اعم، اما مصداقاً اخص، و واجب مفهوماً اخص، اما مصداقاً اعم می‌شود.

وجود حقیقی و نفی اقسام

وجود، نه مفهوم، بلکه حقیقت است. واجب و ممکن، قسیم‌های وجود نیستند، بلکه ظهورات آن‌اند. وجود، چونان آفتابی است که همه‌ی موجودات، پرتوهای آن‌اند، نه اقسامی جداگانه. وجوب، به ذات وجود تعلق دارد، نه به قسمی از آن که واجب‌الوجود خوانده شود. این دیدگاه، با نفی تقسیم‌بندی وجود، به وحدت ذاتی آن تأکید می‌ورزد و دستگاه فلسفی را از تناقضات رها می‌سازد.

جمع‌بندی بخش دوم

این بخش، با تحلیل منطقی تقسیم‌بندی وجود، نشان داد که ابهام در ماهیت مقسم (مفهومی یا مصداقی بودن) و تناقض اعم و اخص، از ضعف‌های بنیادین فلسفه‌ی مشائی است. وجود، حقیقتی یگانه است که واجب و ممکن، ظهورات آن‌اند، نه اقسام آن. وجوب‌الوجود، به جای واجب‌الوجود، مفهومی است که با تأکید بر وحدت وجود، تناقضات فلسفی را رفع می‌کند.

بخش سوم: وحدت وجود و نفی کثرت

وحدت، اصل موضوع و کثرت، نیازمند دلیل

وحدت وجود، چونان ریشه‌ای است که حقیقت از آن می‌روید. فلاسفه‌ای که کثرت وجود را فرض می‌گیرند و سپس وحدت را اثبات می‌کنند، راهی معیوب در پیش گرفته‌اند. کثرت، فرع بر وحدت است و نیازمند دلیل مثبت. همان‌گونه که در منطق و ریاضیات، عدد دو متفرع بر یک است، اما یک، بی‌نیاز از دو است، در فلسفه نیز وحدت، اصل است و کثرت، ادعایی است که باید اثبات شود. پذیرش حقیقت وجود، پذیرش وحدت آن را در پی دارد، و کثرت، چونان شاخه‌ای است که باید از ریشه‌ی وحدت تغذیه کند.

درنگ: کثرت وجود، فرع بر وحدت است و نیازمند دلیل مثبت. وحدت، ذاتی حقیقت وجود است و نیازی به اثبات ندارد.

ظهورات وجود و نفی استقلال

همه‌ی هستی، ظهورات وجود یگانه‌اند، نه اقسام متمایز. عالم، نه وجودی مستقل است و نه ظهوری جداگانه؛ بلکه چونان آیینه‌ای است که نور وجود در آن متجلی می‌شود. ظهورات، استقلال ندارند و به وجود واحد وابسته‌اند. این دیدگاه، با نفی کثرت ذاتی، تسلسل را نیز منتفی می‌سازد، زیرا تسلسل، از تعدد ناشی می‌شود، و با وحدت وجود، جایی برای تعدد باقی نمی‌ماند.

گفت‌وگوی امام صادق علیه‌السلام با ابن ابی‌العوجاء

در گفت‌وگویی که در متون تاریخی نقل شده، امام صادق علیه‌السلام در پاسخ به ابن ابی‌العوجاء می‌فرمایند که عالم یا بی‌نظم است یا شعورمند. اگر شعورمند باشد، همان خداست. این استدلال، چونان مشعلی است که تاریکی‌های شک و تردید را می‌زداید. آنچه طبیعت خوانده می‌شود، در حقیقت، خدا است، و اختلاف، در الفاظ است، نه در مصداق. این دیدگاه، به وحدت مصداقی حقیقت تأکید دارد و کثرت را به‌عنوان امری اعتباری نفی می‌کند.

جمع‌بندی بخش سوم

این بخش، با تأکید بر وحدت به‌عنوان اصل موضوع و نفی کثرت به‌عنوان ادعایی نیازمند دلیل، نشان داد که همه‌ی هستی، ظهورات وجود یگانه‌اند. گفت‌وگوی امام صادق علیه‌السلام، حقیقت عالم را خدا می‌داند و اختلافات را به الفاظ محدود می‌سازد. این دیدگاه، با نفی استقلال ظهورات و تسلسل، بنیان وحدت وجود را استوارتر می‌کند.

بخش چهارم: ارجاعات متنی و نقد متون فلسفی

ارجاع به تمهید و مصباح

در کتاب تمهید القواعد (صفحه‌ی ۱۱۲) و مصباح الهدایة (صفحه‌ی ۵۱)، واجب‌الوجود به‌عنوان انیتی خاص و مخالف با مابقی موجودات معرفی شده است. این دیدگاه، چونان بنایی است که بر پایه‌ای متزلزل استوار شده، زیرا واجب را هم مخالف ممکنات می‌داند و هم علت آن‌ها. این تناقض، از آن‌جا ناشی می‌شود که واجب، تحت وجود عینی مطلق قرار گرفته، اما همزمان، علت آن نیز دانسته شده است. این ناسازگاری، بنیان‌های فلسفه‌ی مشائی را به چالش می‌کشد.

درنگ: واجب‌الوجود، به‌عنوان انیتی خاص و مخالف ممکنات، نمی‌تواند همزمان علت آن‌ها باشد. این تناقض، ضعف دستگاه فلسفی مشائی را نشان می‌دهد.

وجود محض در تمهید

در تمهید القواعد (صفحه‌ی ۱۱۲)، حق به‌عنوان وجود محض معرفی شده که هیچ اختلافی در آن راه ندارد. این وجود محض، وجوب‌الوجود است، نه واجب‌الوجود که قسمی از وجود باشد. وجوب، به ذات وجود تعلق دارد و همه‌ی هستی، ظهورات این وجود یگانه‌اند. این دیدگاه، چونان نسیمی است که غبار کثرت را از آیینه‌ی حقیقت می‌زداید.

جمع‌بندی بخش چهارم

ارجاع به متون تمهید و مصباح نشان می‌دهد که دیدگاه فلاسفه‌ی مشائی در تمایز واجب از ممکنات، به تناقض می‌انجامد. وجود محض، حقیقتی یگانه است که وجوب به ذات آن تعلق دارد، و واجب و ممکن، قسیم‌های آن نیستند. این بخش، با تکیه بر متون معتبر، بر وحدت ذاتی وجود تأکید می‌ورزد.

بخش پنجم: روش‌شناسی فلسفی و نفی سوفسطائیت

فلسفه در برابر سوفسطائیت

فیلسوف، حقیقت وجود را می‌پذیرد، حال آنکه سوفسطائی، آن را نفی می‌کند. پذیرش حقیقت، چونان گشودن دریچه‌ای است به سوی نور وحدت. وقتی حقیقت پذیرفته شود، وحدت آن نیز پذیرفته شده است، زیرا وحدت، ذاتی حقیقت است. سوفسطائی، با انکار حقیقت، خود را در تاریکی کثرت و تردید گرفتار می‌سازد.

درنگ: پذیرش حقیقت وجود، پذیرش وحدت آن را در پی دارد. سوفسطائیت، با نفی حقیقت، راه به سوی کثرت می‌گشاید.

امر و نهی: تمثیلی برای وحدت و کثرت

در منطق امر و نهی، امر (مانند «جئني بماء») وحدتی است، زیرا یک دستور، به یک عمل منجر می‌شود. اما نهی (مانند «لا تشرب اللبن») انتشاری است، زیرا به امتناع از عملی گسترده می‌انجامد. این تمثیل، چونان آیینه‌ای است که تقدم وحدت بر کثرت را نشان می‌دهد. وحدت، ذاتی حقیقت است و کثرت، فرع بر آن.

جمع‌بندی بخش پنجم

این بخش، با تمایز فلسفه از سوفسطائیت، نشان داد که پذیرش حقیقت، پذیرش وحدت را در پی دارد. تمثیل امر و نهی، تقدم وحدت بر کثرت را به‌گونه‌ای روشن تبیین می‌کند. این دیدگاه، با نفی کثرت ذاتی، بنیان‌های فلسفه‌ی وحدت وجود را استوار می‌سازد.

نتیجه‌گیری

این نوشتار، با تکیه بر درس‌گفتار شماره‌ی ۳۴۷ استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، به نقد تقسیم‌بندی وجود به واجب و ممکن در فلسفه‌ی اسلامی پرداخت و با استدلال‌های فلسفی، منطقی و ریاضی، وحدت ذاتی وجود را به‌عنوان حقیقتی یگانه و بی‌اختلاف تبیین نمود. اوصاف ازلیت، وحدت و احاطه، به ذات وجود تعلق دارند، نه به واجب‌الوجود به‌عنوان قسمی از وجود. تقسیم‌بندی وجود، فاقد دلیل عقلی است و به تناقضاتی چون اعم و اخص می‌انجامد. وجود، حقیقتی محض است که واجب و ممکن، ظهورات آن‌اند، نه اقسام آن. وجوب‌الوجود، به جای واجب‌الوجود، مفهومی است که با تأکید بر وحدت، تناقضات فلسفی را رفع می‌کند. ارجاع به متون تمهید و مصباح، ضعف‌های دستگاه مشائی را نشان داد، و گفت‌وگوی امام صادق علیه‌السلام، حقیقت عالم را خدا دانست. این اثر، با نگاهی عرفانی و فلسفی، به دفاع از وحدت الهی دعوت می‌کند و کثرت را به‌عنوان امری اعتباری نفی می‌نماید.

با نظارت صادق خادمی