متن درس
نقد واجبالوجود و تبیین وحدت وجود در فلسفه اسلامی
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۳۴۹)
دیباچه
فلسفه اسلامی، چونان دریایی ژرف، در پی فهم حقیقت وجود و رابطه خلق با حق، همواره اندیشمندان را به تأمل واداشته است. درسگفتار شماره ۳۴۹ استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، که در تاریخ یازدهم آذر ۱۳۸۰ ایراد شده، به نقدی بنیادین بر مفهوم واجبالوجود و ممکنالوجود در فلسفه صدرایی پرداخته و با تکیه بر روایات اصول کافی و آیات قرآن کریم، وحدت وجود را بهعنوان حقیقتی یکپارچه و بیتقسیم معرفی میکند. هدف، تبیین این است که وجود، نه مقسم است، نه قسیم دارد، و نه به اقسام تجزیه میشود؛ بلکه حقیقتی یکپارچه است که خلق، چونان ظهورات و تعینات، در ذیل آن قرار دارند. این اثر، با استناد به متون دینی و نقد دیدگاههای فلسفی، راهگشای پژوهشگران در فهم توحید ناب و نظام وحدت وجود است.
بخش یکم: نقد مفهوم واجبالوجود و ممکنالوجود
نفی واجبالوجود و ممکنالوجود
استاد فرزانه قدسسره، با نگاهی تیزبین، مفهوم واجبالوجود و ممکنالوجود را در فلسفه مشائی و صدرایی به چالش میکشد. وجود، چونان جریانی یکپارچه و بیانقطاع، نمیتواند به اقسام واجب و ممکن تقسیم شود. این تقسیم، به کثرت در حقیقت الهی منجر میشود، گویی وجود را به تکههایی جداگانه شکسته و هر یک را قسمی مستقل پنداشتهایم. چنین دیدگاهی، با حقیقت توحید، که چونان خورشیدی یکتا در آسمان معرفت میدرخشد، ناسازگار است.
| درنگ: واجبالوجود و ممکنالوجود، بهعنوان اقسام وجود، اساس فلسفی ندارند؛ وجود، حقیقتی یکپارچه است. |
وجود الوجوب بهجای واجبالوجود
بهجای واجبالوجود، باید از وجود الوجوب سخن گفت. حق تعالی، نه قسمی از وجود است و نه مقسمی که اقسام زیر آن قرار گیرند. این اصلاح، چونان کلیدی است که قفل کثرت را گشوده و حقیقت یکپارچه وجود را آشکار میسازد. واجبالوجود، بهمثابه لفظی اعتباری، گویی بتی نفسانی است که ذهن فیلسوف آن را بهجای حقیقت حق مینشاند.
نفی مقسم و اقسام وجود
حق تعالی، نه مقسم وجود است و نه قسمی از آن. مقسم، چونان چتری است که اقسام را دربرمیگیرد، و چیزی بزرگتر از حق وجود ندارد تا مقسم او باشد. وجود، اقسام ندارد؛ تقسیم آن به واجب و ممکن، چونان تلاشی است برای تکهتکه کردن جریانی یکپارچه، که به تحیر و گمراهی میانجامد.
| درنگ: حق تعالی، نه مقسم وجود است و نه قسمی از آن؛ وجود، حقیقتی بیتقسیم است. |
خلق بهمثابه ظهورات حق
خلق، نه در عرض حقاند و نه قسیم او؛ بلکه چونان شعاعهای نور از خورشید وجود، ظهورات و تعینات ذیل حقاند. این دیدگاه، نظام وحدت وجود را ترسیم میکند، که در آن خلق، چونان سایههایی وابسته به اصل نور، هویت خود را از حق میگیرند.
نقد قسیم حق
ممکنات، نه قسیم حقاند و نه قسمی از وجود. این نفی، چونان نسیمی است که غبار کثرت را از آینه حقیقت میزداید. وجود، حقیقتی است یکپارچه، و هرگونه تقسیمبندی، به شرک در فهم حقیقت الهی منجر میشود.
شباهت واجبالوجود به بتپرستی
استاد فرزانه قدسسره، با تمثیلی بدیع، مفهوم واجبالوجود را به بتپرستی تشبیه میکند. بتپرست، بت را خدا میپندارد و فیلسوف، واجبالوجود را، اما هر دو حقیقت الهی را به قسمی خاص فرومیکاهند. این خطا، چونان زنجیری است که ذهن را از فهم وحدت وجود بازمیدارد.
| درنگ: واجبالوجود، مانند بت، قسمی از وجود پنداشته میشود و به کثرت در حقیقت الهی میانجامد. |
اوصاف وجود، نه واجب
اوصاف الهی، مانند وحدت و ازلیت، به وجود تعلق دارند، نه به واجبالوجود. این اصل، چونان آینهای است که حقیقت وجود را بیواسطه نشان میدهد، بدون آنکه نیازی به تقسیمبندیهای اعتباری باشد.
جمعبندی بخش یکم
بخش یکم، با نقد مفهوم واجبالوجود و ممکنالوجود، نشان داد که وجود، حقیقتی یکپارچه است که نه مقسم دارد، نه قسیم، و نه به اقسام تجزیه میشود. خلق، ظهورات و تعینات ذیل حقاند، و هرگونه تقسیمبندی، به کثرت و تحیر در فهم حقیقت الهی منجر میشود. این نقد، راه را برای تبیین وحدت وجود هموار میسازد.
بخش دوم: استناد به روایات اصول کافی
روایت نافع بن ازرق
در اصول کافی (جلد ۱، صفحه ۶۹)، نافع بن ازرق از امام باقر علیهالسلام میپرسد: «مَتَى كَانَ اللَّهُ؟» (خدا کی بود؟). امام پاسخ میفرماید: «مَتَى لَمْ يَكُنْ حَتَّى أُخْبِرَكَ مَتَى كَانَ» (کی نبود که بگویم کی بود؟). این پاسخ، چونان تیغی برنده، تلاش برای تعیین مکان و زمان برای حق را نفی میکند و به وحدت ذاتی وجود اشاره دارد.
| درنگ: پاسخ امام باقر علیهالسلام، با نفی مکان و زمان برای حق، با نظام وحدت وجود سازگار است. |
روایت امام کاظم علیهالسلام
در روایت دیگری (اصول کافی، جلد ۱، صفحه ۷۰)، شخصی از امام کاظم علیهالسلام میپرسد: «مَتَى كَانَ رَبُّكَ؟» (پروردگارت کی بود؟). امام پاسخ میدهد: «أَيُّ الْأَيْنِ بِلَا عَيْنٍ، كَيْفَ الْكَيْفِ بِلَا كَيْفٍ» (کجا بدون کجا، چگونه بدون چگونه). این پاسخ، چونان شعلهای فروزان، هرگونه تعین، مکان، یا کیفیت را از حق نفی میکند و وحدت وجود را تأیید میسازد.
| درنگ: پاسخ امام کاظم علیهالسلام، با نفی مکان و کیفیت برای حق، تقسیم وجود را منتفی میداند. |
روایت امام رضا علیهالسلام
در اصول کافی (جلد ۱، صفحه ۷۰)، یهودی از امام رضا علیهالسلام میپرسد: «مَتَى كَانَ رَبُّكَ؟» (پروردگارت کی بود؟). امام پاسخ میدهد: «كَانَ بِلَا كَيْنُونِيَّةٍ، كَانَ بِلَا كَيْفٍ» (بود بدون کینونیت، بود بدون چگونه). این پاسخ، چونان دریچهای به سوی حقیقت، ازلیت و ابدیت حق را نشان میدهد و هرگونه تقسیم یا تعین را نفی میکند.
| درنگ: پاسخ امام رضا علیهالسلام، با نفی تعین و کیفیت، وحدت ذاتی حق را تأیید میکند. |
روایت امیرالمؤمنین علیهالسلام
در اصول کافی (جلد ۱، صفحه ۷۱)، عالمی یهودی از امیرالمؤمنین علیهالسلام میپرسد: «مَتَى كَانَ رَبُّكَ؟» (پروردگارت کی بود؟). امام پاسخ میدهد: «مَتَى كَانَ لِمَا لَمْ يَكُنْ» (کی بود برای چیزی که نبود). این پاسخ، چونان صخرهای استوار، زمان و مکان را از حق نفی میکند و به وحدت بیتعین او اشاره دارد.
| درنگ: پاسخ امیرالمؤمنین علیهالسلام، با نفی زمان و مکان، حقیقت بیتعین حق را آشکار میسازد. |
برتری روایات بر فلسفه
روایات اصول کافی، چونان گنجینهای بیمانند، توحید را دقیقتر و عمیقتر از فلسفه و عرفان تبیین میکنند. این روایات، با زبانی حکیمانه، حقیقت یکپارچه وجود را نشان میدهند و هرگونه تقسیمبندی را منتفی میسازند.
جمعبندی بخش دوم
بخش دوم، با استناد به روایات اصول کافی، نشان داد که پاسخهای معصومان علیهمالسلام، از جمله امام باقر، کاظم، رضا، و امیرالمؤمنین، به پرسشهای مربوط به مکان و زمان حق، همگی بر وحدت ذاتی وجود و نفی هرگونه تعین یا تقسیم تأکید دارند. این روایات، با برتری بر نظامهای فلسفی، توحید ناب را تبیین میکنند و راه را برای فهم نظام وحدت وجود هموار میسازند.
بخش سوم: سنگینی معرفت حق و نهی از تأمل در ذات
نهی از تفکر در ذات الهی
در اصول کافی (جلد ۱، صفحه ۷۲)، امام باقر علیهالسلام میفرماید: «تَكَلَّمُوا فِي خَلْقِ اللَّهِ وَلَا تَتَكَلَّمُوا فِي اللَّهِ فَإِنَّ الْكَلَامَ فِي اللَّهِ لَا يَزْدَادُ صَاحِبَهُ إِلَّا تَحَيُّرًا» (در خلق خدا بحث کنید، نه در ذات خدا، زیرا بحث در ذات خدا جز تحیر نتیجه ندارد). این نهی، چونان هشداری است که ذهن را از فرو رفتن در ژرفای بیکران ذات الهی بازمیدارد.
| درنگ: تأمل در ذات الهی، جز تحیر و گمراهی نتیجه ندارد؛ معرفت حق، بس سنگین است. |
آیه منتها
قرآن کریم در آیه «وَأَنَّ إِلَىٰ [مطلب حذف شد] : «و اینکه پایان به سوی پروردگار توست»)، حق را منتهای همهچیز معرفی میکند. این آیه، چونان چراغی راهنما، نشان میدهد که به حق که رسیدید، باید توقف کنید و از تأمل در ذات او پرهیز نمایید.
ارشادی بودن نهی
روایات نهی از تفکر در ذات، ارشادیاند؛ خواص میتوانند تأمل کنند، اما با خطر تحیر. این اصل، چونان پلی است که عموم را از خطر غرق شدن در ژرفای معرفت بازمیدارد، اما برای خواص، راه را با احتیاط باز میگذارد.
مشکل انبیا در معرفت حق
حتی انبیا در تبیین ذات الهی مشکل داشتند. در اصول کافی (جلد ۱، صفحه ۷۱)، یهودیان از پیامبر صلیاللهعلیهوآله خواستند خدا را توصیف کند. پیامبر سه روز پاسخ نداد، تا اینکه سوره توحید نازل شد: «قُلْ هُوَ [مطلب حذف شد] : «بگو او خدای یگانه است»). این روایت، چونان گواهی است بر سنگینی معرفت حق، حتی برای رسول خدا.
| درنگ: حتی پیامبر صلیاللهعلیهوآله در تبیین ذات الهی مشکل داشت، که نشاندهنده عظمت و سنگینی معرفت حق است. |
سوره توحید و آخرالزمان
سوره توحید، برای متعمقان آخرالزمان نازل شده است. امام زینالعابدین علیهالسلام فرمود که خداوند، با علم به وجود اقوام متعمق در آخرالزمان، این سوره را نازل کرد. این سوره، چونان سپری است در برابر شبهات و تحیرات، که حقیقت وحدت الهی را آشکار میسازد.
معنای «هُوَ» در سوره توحید
«هُوَ» در «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ»، نه ضمیر صرف، بلکه اشاره به وحدت شخصی وجود است. این «هُوَ»، چونان کلیدی است که درهای معرفت وحدت را میگشاید، بدون آنکه به تقسیم یا تعین راه دهد.
| درنگ: «هُوَ» در سوره توحید، به وحدت شخصی وجود اشاره دارد، نه به صفات یا تعینات. |
جمعبندی بخش سوم
بخش سوم، با تأکید بر سنگینی معرفت حق و نهی از تأمل در ذات الهی، نشان داد که حتی انبیا در تبیین این حقیقت با دشواری روبهرو بودند. روایات اصول کافی و آیات قرآن کریم، مانند سوره توحید و آیه منتها، وحدت ذاتی حق را تأیید میکنند و هرگونه تقسیم یا تعین را نفی مینمایند. این بخش، با تبیین ارشادی بودن نهی، راه را برای تأمل خواص با احتیاط باز میگذارد.
بخش چهارم: نقد تقسیم وجود و تبیین انیته ماهیته
نفی شدت وجود
فلاسفه، واجبالوجود را شدت وجود میدانند، اما این دیدگاه، به تسلسل یا تقسیم وجود میانجامد. استاد فرزانه قدسسره تأکید میورزد که وجود، حقیقتی یکپارچه است و شدت و ضعف در آن راه ندارد. این نقد، چونان آتشی است که خرمن تقسیمات اعتباری را میسوزاند.
| درنگ: واجبالوجود بهعنوان شدت وجود، به تسلسل یا تقسیم وجود منجر میشود، که با وحدت وجود ناسازگار است. |
انیته ماهیته در دیدگاه صدرا
صدرالمتألهین در اسفار (جلد ۱، صفحه ۹۶) میگوید: «انیته ماهیته»، یعنی وجود واجب، خود حقیقت اوست. این ادعا، چونان گوهری درخشان، به وحدت وجود و حقیقت اشاره دارد، اما تقسیم وجود به واجب و ممکن، این وحدت را مخدوش میکند.
| درنگ: «انیته ماهیته» صدرا، به وحدت وجود و حقیقت اشاره دارد، اما تقسیم وجود، این وحدت را نفی میکند. |
تشبیه به اضافه بیانیه
«انیته ماهیته»، مانند اضافه بیانیه «خاتم من فضه» است؛ وجود و حقیقت، یکیاند و دوگانگی در آنها راه ندارد. این تمثیل، چونان آینهای است که وحدت ذاتی حق را منعکس میکند، بدون آنکه نیازی به وصله یا تقسیم باشد.
نفی دوگانگی وجود و واجب
وجود و واجب، دو چیز نیستند؛ وجود، خود حقیقت است. این اصل، چونان رودی زلال، هرگونه کثرت یا تمایز را از حقیقت حق میزداید و وحدت آن را آشکار میسازد.
روایت امام باقر علیهالسلام
در اصول کافی (جلد ۱، صفحه ۶۴)، امام باقر علیهالسلام میفرماید: خدا شیء است، اما خارج از تعطیل و تشبیه. این روایت، چونان ستونی استوار، اثبات حق را بدون تقسیم یا تشبیه تأیید میکند.
| درنگ: خدا شیء است، اما خارج از تعطیل و تشبیه؛ اثبات حق، بدون تقسیم یا تعین است. |
روایت هشام بن حکم
هشام بن حکم از امام صادق علیهالسلام نقل میکند: خدا شیء است، برخلاف اشیاء، با حقیقت شیئیت. این پاسخ، چونان گوهری ناب، وحدت ذاتی حق را نشان میدهد و هرگونه تعین یا تقسیم را نفی میکند.
| درنگ: خدا، حقیقت شیئیت است، برخلاف اشیاء، و تعین یا تقسیم در او راه ندارد. |
نفی تحدید و اثبات وجود
امام صادق علیهالسلام در پاسخ به سائل زندیق فرمود: خدا را تحدید نکردم، فقط اثبات کردم، زیرا بین نفی و اثبات، منزلهای نیست. این اصل، چونان صخرهای است که هرگونه تقسیم یا امکان را از حق نفی میکند.
| درنگ: اثبات حق، بدون تحدید است؛ بین نفی و اثبات، منزلهای وجود ندارد. |
نفی کیفیت و تشبیه
خدا کیفیت ندارد؛ کیفیت، به صفت و تقسیم منجر میشود. اثبات کیفیت، حق را به مخلوقات تشبیه میکند. این نفی، چونان نسیمی است که غبار تعینات را از چهره حقیقت میزداید.
تعینات و کلمات
اسم، فعل، و حرف، تعینات کلماتاند؛ خلق، تعینات وجود است. این اصل، چونان پلی است که وابستگی همه تعینات به حقیقت واحد را نشان میدهد، گویی زید و عمر و بکر، همگی ظهورات انسانیتاند.
| درنگ: خلق، تعینات وجود است، نه مستقل از حق؛ همگی ظهورات حقیقت واحدند. |
جمعبندی بخش چهارم
بخش چهارم، با نقد تقسیم وجود و تبیین «انیته ماهیته»، نشان داد که وجود، حقیقتی یکپارچه است که نه شدت و ضعف دارد و نه به اقسام تجزیه میشود. روایات اصول کافی، با تأکید بر اثبات حق بدون تحدید یا تشبیه، وحدت ذاتی وجود را تأیید میکنند. خلق، تعینات و ظهورات حقاند، و هرگونه تقسیمبندی، با حقیقت توحید ناسازگار است.
بخش پنجم: توحید و عظمت معرفت حق
توحید و دیوانگی
توحید، چنان عظیم است که هر دو جهان را دیوانه میکند. استاد فرزانه قدسسره، با تمثیلی بدیع، میفرماید که توحید، چونان آتشی است که ذهن و جان را در خود میگدازد و همه معرکهها را درهم میریزد.
| درنگ: توحید، چنان عظیم است که عقل و جان را در خود گم میکند و معرکه وجود را درهم میریزد. |
نزدیکی به حق
انس با حق، معرکهای است که همهچیز را درهم میریزد. این انس، چونان صاعقهای است که پردههای تعین را میدرد و انسان را در برابر حقیقت بیکران حق قرار میدهد.
سرگردانی بدون توحید
انسان تا به توحید نرسد، سرگردان است و معطل میماند. این سرگردانی، چونان راهرویی است در تاریکی، که تنها با نور توحید به مقصد میرسد.
نقد فلسفه تقلیدی
فلسفه، به دلیل تقلیدی بودن، وجود را به دو قسم واجب و ممکن تقسیم کرد. این نقد، چونان زنگ بیداری است که فیلسوفان را به بازنگری در مبانی دعوت میکند.
خدا بهمثابه جزئی حقیقی
خدا، کلی نیست؛ جزئی حقیقی و شخصی است، اما بدون حد. این اصل، چونان صخرهای است که محدودیتها را از حق نفی میکند و او را حقیقتی بیکران معرفی میسازد.
| درنگ: خدا، جزئی حقیقی است، نه کلی؛ حقیقتی شخصی بدون حد و تعین. |
فرار به خدا
فرار به خدا، از خود به سوی اوست (افروا منک الیک)، نه از ممکن به واجب. این حرکت، چونان سفری است از ظلمت تعینات به نور وحدت، که انسان را به حقیقت میرساند.
جمعبندی بخش پنجم
بخش پنجم، با تأکید بر عظمت توحید و سنگینی معرفت حق، نشان داد که انسان بدون توحید، سرگردان است. فلسفه تقلیدی، با تقسیم وجود، از حقیقت وحدت دور شده است. خدا، جزئی حقیقی است بدون حد، و حرکت به سوی او، فرار از تعینات به وحدت است.
نتیجهگیری
این نوشتار، با نقد مفهوم واجبالوجود و ممکنالوجود در فلسفه صدرایی، به تبیین وحدت وجود بهعنوان حقیقتی یکپارچه پرداخت. وجود، نه مقسم است، نه قسیم دارد، و نه به اقسام تجزیه میشود. خلق، ظهورات و تعینات ذیل حقاند، نه در عرض او. روایات اصول کافی، از جمله پاسخهای امام باقر، کاظم، رضا، و امیرالمؤمنین علیهمالسلام، با نفی مکان، زمان، و کیفیت برای حق، وحدت ذاتی وجود را تأیید میکنند. سوره توحید، با آیه «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ»، و آیه «وَأَنَّ إِلَىٰ رَبِّكَ الْمُنْتَهَىٰ»، به وحدت شخصی وجود و نهی از تأمل در ذات اشاره دارند. حتی پیامبر صلیاللهعلیهوآله در تبیین ذات الهی مشکل داشت، که نشاندهنده سنگینی معرفت حق است. استاد فرزانه قدسسره، با نقد تقسیمبندیهای فلسفی و استناد به روایات، توحید ناب را تبیین کرده و راه را برای فهم عمیقتر وحدت وجود هموار میسازد.
| با نظارت صادق خادمی |