در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 353

متن درس





تحلیل فلسفی وحدت وجود و نقد مفهوم واجب‌الوجود در پرتو معارف روایی

تحلیل فلسفی وحدت وجود و نقد مفهوم واجب‌الوجود در پرتو معارف روایی

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه، آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۳۵۳)

مقدمه

در گستره فلسفه اسلامی، بحث وحدت وجود و نقد مفاهیم بنیادین فلسفی، مانند واجب‌الوجود، از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است. این مباحث، که در پیوند با معارف روایی اهل‌بیت علیهم‌السلام معنا می‌یابند، تلاشی است برای آشکار ساختن حقیقت وجود در برابر کثرت ظاهری و مفاهیم اعتباری. درس‌گفتار شماره ۳۵۳ استاد فرزانه، آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، که در تاریخ ۱۵/۱۱/۱۳۸۰ ایراد شده، به نقد مفهوم «واجب‌الوجود أنّیته ماهیته» و تبیین حقیقت وحدت وجود در چارچوب روایات توحیدی می‌پردازد.

بخش اول: نقد مفهوم واجب‌الوجود و تبیین وحدت وجود

نقد بنیادین مفهوم «واجب‌الوجود أنّیته ماهیته»

مفهوم «واجب‌الوجود أنّیته ماهیته»، که در فلسفه اسلامی به‌عنوان یکی از بنیان‌های تبیین وجود الهی مطرح شده، از منظر استاد فرزانه، آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، از اساس ناسازگار با حقیقت وجود است. این مفهوم، نه در مبتدا (واجب‌الوجود)، نه در خبر (أنّیته ماهیته)، نه در معنا و نه در مصداق، با حقیقت روایات توحیدی همخوانی ندارد. واجب‌الوجود، به دلیل ترکیب مفهومی از وجوب، وجود و نسبت میان آن‌ها، ذاتاً مرکب است و نمی‌تواند نماینده حقیقت بسیط و غیرمقید وجود باشد. این ترکیب، مانند ساختمانی است که با آجرهای اعتباری بنا شده و از گوهر وحدت ذاتی دور است.

درنگ: مفهوم «واجب‌الوجود أنّیته ماهیته» به دلیل ترکیب مفهومی و ناسازگاری با حقیقت بسیط وجود، از اساس مورد نقد است.

مرکب بودن واجب‌الوجود

واجب‌الوجود، به دلیل نیاز به نسبت و ناصب (مانند «نصب الوجوب إلى الوجود»)، ذاتاً مرکب است. این ترکیب، با حقیقت وجود که در روایات با عنوان «هو» توصیف شده، ناسازگار است. حقیقت وجود، مانند نوری است که در ذات خود یکپارچه و بی‌قید است، در حالی که واجب‌الوجود، به دلیل قسیم داشتن (ممکن‌الوجود)، در چارچوب کثرت مفهومی گرفتار می‌ماند. استاد فرزانه تأکید می‌کنند که این ترکیب، پرده‌ای است که حقیقت وحدت را از دیدگان پنهان می‌سازد.

نقد استدلال تسلسل در اثبات واجب‌الوجود

فلاسفه، مانند ابن‌سینا و صدرالمتألهین، برای اثبات واجب‌الوجود به استدلال تسلسل متوسل شده‌اند. این استدلال، با فرض محال بودن تسلسل علل ممکن، به ضرورت وجود واجب‌الوجود می‌رسد. با این حال، استاد فرزانه این استدلال را از منظر روایی مورد نقد قرار می‌دهند. تفاوت میان ابن‌سینا (تقسیم وجود به واجب و ممکن) و صدرالمتألهین (تشکیک در مراتب وجود) تنها در نحوه تحدید است، اما هر دو در اصل تقسیم وجود به کثرت گرفتارند. این تقسیم، مانند خطوطی است که بر آب کشیده می‌شود و نمی‌تواند حقیقت وحدت وجود را بازتاب دهد.

نقد استدلال‌های انی و عرفی

استدلال‌های انی، مانند «البعرة تدل على البعیر» (سرگین شتر بر وجود شتر دلالت می‌کند)، به‌عنوان استدلال‌هایی عرفی برای افراد عادی مطرح شده‌اند. این استدلال‌ها، گرچه برای فهم ابتدایی مناسب‌اند، برای تبیین حقیقت وجود ناکافی‌اند. سرگین (مظهر) بر شتر (مُظهر) دلالت می‌کند، اما این دلالت، به معنای اثبات وجودی مستقل نیست، بلکه ظهور حقیقت واحدی است. این دیدگاه، مانند آینه‌ای است که وحدت را در کثرت ظاهری منعکس می‌سازد.

جمع‌بندی بخش اول

این بخش، با نقد مفهوم واجب‌الوجود و استدلال‌های تسلسل و انی، بر ناسازگاری این مفاهیم با حقیقت وحدت وجود تأکید کرد. واجب‌الوجود، به دلیل ترکیب مفهومی و تقسیم وجود به واجب و ممکن، از حقیقت بسیط وجود دور است. روایات توحیدی، که حقیقت وجود را با «هو» توصیف می‌کنند، راه را برای فهم وحدت ذاتی هموار می‌سازند.

بخش دوم: وحدت وجود در پرتو روایات توحیدی

تأکید روایات بر وحدت وجود

روایات منقول در اصول کافی و توحید صدوق، بر وحدت وجود و فقدان هرگونه تعدد تأکید دارند. استاد فرزانه استدلال می‌کنند که تقسیم وجود به واجب و ممکن، خرافه‌ای است که با حقیقت روایات ناسازگار است. حقیقت وجود، که با «هو» توصیف شده، مانند اقیانوسی است که تمامی ظهورات را در خود جای داده و از کثرت مبراست.

درنگ: روایات توحیدی، وجود را واحد و فاقد تعدد می‌دانند و تقسیم آن به واجب و ممکن را خرافه می‌شمارند.

تحلیل روایت «إنه تعالى شیء»

روایت منسوب به امام صادق علیه‌السلام، که در پاسخ به سؤال زندیق می‌فرماید: «إنه تعالى شیء»، بر حقیقت واحد وجود تأکید دارد. این شیئیت، نه به معنای ظاهری، بلکه به معنای حقیقت شیئیت است که از هرگونه تعین و کثرت مبراست. استاد فرزانه تأکید می‌کنند که این روایت، مانند کلیدی است که قفل پیچیدگی‌های وجود را می‌گشاید و حقیقت وحدت را آشکار می‌سازد.

نقد اطلاق شیء و استثنای «ما خلا الله»

روایت دیگری در توحید صدوق می‌فرماید: «كلّما وقع علیه اسم الشیء ما خلا الله فهو مخلوق، و الله تعالى خالق كلّ شیء» (هرچه نام شیء بر آن اطلاق شود، جز خدا، مخلوق است، و خدا خالق هر شیء است). این عبارت، ظاهراً خدا را از مخلوق بودن استثنا می‌کند، اما خود خدا نیز مشمول اطلاق شیء است. استاد فرزانه استدلال می‌کنند که این استثنا، به معنای تنزیه خدا از مخلوقیت است، نه نفی شمول شیء بر او. این تحلیل، مانند نوری است که تاریکی کثرت را از چهره وحدت می‌زداید.

نقد تخصیص در اطلاق شیء

تخصیص «ما خلا الله» در روایت، به این معناست که حقیقت خدا، به‌عنوان خالق، از مخلوقیت مبراست. این تخصیص، نه به معنای نفی شیئیت خدا، بلکه به معنای نفی تعین و کثرت در ذات اوست. استاد فرزانه تأکید می‌کنند که اطلاق شیء بر خدا، به حقیقت بسیط و غیرمقید او اشاره دارد، مانند گوهری که در عمق اقیانوس وحدت می‌درخشد.

جمع‌بندی بخش دوم

این بخش، با تأکید بر وحدت وجود در روایات توحیدی، نشان داد که حقیقت وجود، فاقد هرگونه تعدد یا تقسیم است. روایات، مانند «إنه تعالى شیء» و «كلّما وقع علیه اسم الشیء ما خلا الله»، بر وحدت ذاتی خدا و تنزیه او از کثرت تأکید دارند. این تحلیل، راه را برای نقد مفاهیم فلسفی، که وجود را به واجب و ممکن تقسیم می‌کنند، هموار کرد.

بخش سوم: معرفت خدا در پرتو روایت «اعرفوا الله بالله»

تحلیل روایت «اعرفوا الله بالله»

روایت منسوب به امیرالمؤمنین علیه‌السلام، که در اصول کافی (جلد اول، صفحه ۶۶) نقل شده، می‌فرماید: «اعرفوا الله بالله» (خدا را با خدا بشناسید). این روایت، بر معرفت خدا از طریق خود او تأکید دارد و هرگونه کثرت در معرفت را نفی می‌کند. استاد فرزانه استدلال می‌کنند که خدا، خود فاعل، مفعول و علت معرفت است، مانند نوری که خود را در خود منعکس می‌سازد.

درنگ: روایت «اعرفوا الله بالله» بر معرفت خدا از طریق خود او تأکید دارد و هرگونه کثرت در معرفت را نفی می‌کند.

نقد دوگانگی در معرفت خدا

اگر عبارت «اعرفوا الله بالله» به معنای وجود دو خدا (یکی فاعل معرفت و دیگری مفعول) تفسیر شود، به کثرت و شرك منجر می‌شود. استاد فرزانه تأکید می‌کنند که این روایت، بر وحدت حقیقت خدا دلالت دارد، به‌گونه‌ای که خدا خود فاعل و مفعول معرفت است. این وحدت، مانند آینه‌ای است که حقیقت را بدون کثرت منعکس می‌سازد.

روایت «بما عرفت ربك»

روایت دیگری از امیرالمؤمنین علیه‌السلام، در پاسخ به سؤال «بما عرفت ربك» (با چه خدا را شناختی؟)، می‌فرماید: «بما عرفنی نفسه» (با آنچه خودش خود را به من شناساند). این روایت، معرفت خدا را به ذات او نسبت می‌دهد، نه به خلق یا مظاهر. استاد فرزانه تأکید می‌کنند که این معرفت، مانند کلیدی است که درهای وحدت ذاتی را می‌گشاید.

نقد معرفت خدا از طریق خلق

منصور بن هازم در مناظره‌ای می‌گوید: «ان الله اجل و اعز و اكبر من ان یعرف بخلقه» (خدا بزرگ‌تر از آن است که با خلقش شناخته شود). این دیدگاه، که مورد تأیید امام صادق علیه‌السلام قرار گرفته، برتری معرفت خدا از طریق خود او را بر معرفت از طریق خلق نشان می‌دهد. استاد فرزانه استدلال می‌کنند که خلق، به‌عنوان مظهر، فاقد استقلال است و نمی‌تواند به‌طور کامل بر مُظهر دلالت کند، مانند سایه‌ای که بدون نور اصلی بی‌معناست.

جمع‌بندی بخش سوم

این بخش، با تحلیل روایات «اعرفوا الله بالله» و «بما عرفت ربك»، بر معرفت خدا از طریق خود او تأکید کرد. نقد معرفت از طریق خلق و تأیید دیدگاه منصور بن هازم، راه را برای فهم وحدت حقیقت خدا هموار ساخت. این تحلیل، برتری معارف روایی بر استدلال‌های فلسفی را نشان داد.

بخش چهارم: نقد استدلال‌های فلسفی و پویایی حقیقت خدا

نقد استدلال‌های فلسفی به‌عنوان عامیانه

استدلال‌های فلسفی، مانند تسلسل یا «البعير تدل على البعير»، به دلیل اتکا به پیش‌فرض‌های کثرت‌آمیز، ناکافی‌اند و برای افراد عادی مناسب‌اند. استاد فرزانه تأکید می‌کنند که این استدلال‌ها، مانند ابزارهایی ابتدایی‌اند که نمی‌توانند عمق حقیقت وجود را کاوش کنند. روایات توحیدی، با تأکید بر وحدت، از این محدودیت‌ها مبرا هستند.

درنگ: استدلال‌های فلسفی، مانند تسلسل، به دلیل اتکا به پیش‌فرض‌های کثرت‌آمیز، برای تبیین حقیقت وجود ناکافی‌اند.

پیچیدگی معرفت خدا در «اعرفوا الله بالله»

عبارت «اعرفوا الله بالله»، به دلیل ساختار نحوی (دو فاعل: انتم و بالله، و یک مفعول: الله)، معرفت خدا را امری پیچیده توصیف می‌کند. این کثرت ظاهری، در حقیقت، ظهوری از وحدت است، مانند نوری که در آینه‌های متعدد منعکس می‌شود، اما منبع آن واحد است.

تبیین معنای «اعرفوا الله بالله» توسط کلینی

کلینی در شرح روایت می‌فرماید که خدا زمانی شناخته می‌شود که از شباهت به بدن، روح یا نور منزه باشد. استاد فرزانه استدلال می‌کنند که این تفسیر، گرچه بر تنزیه خدا تأکید دارد، ناکافی است، زیرا معرفت خدا فراتر از نفی شباهت‌هاست. این دیدگاه، مانند تلاش برای توصیف اقیانوس با اشاره به امواج آن است.

نقد تفسیر کلینی

تفسیر کلینی، با محدود کردن معرفت به نفی شباهت به بدن، روح یا نور، نمی‌تواند وحدت مطلق حقیقت خدا را تبیین کند. استاد فرزانه تأکید می‌کنند که معرفت خدا، مانند سفری است که در آن، هر گام به سوی وحدت، کثرت ظاهری را محو می‌سازد.

جمع‌بندی بخش چهارم

این بخش، با نقد استدلال‌های فلسفی و تحلیل پیچیدگی روایت «اعرفوا الله بالله»، بر ناکافی بودن استدلال‌های کثرت‌آمیز تأکید کرد. تفسیر کلینی، گرچه ارزشمند، نمی‌تواند عمق وحدت حقیقت خدا را به‌طور کامل تبیین کند. این تحلیل، راه را برای فهم پویایی حقیقت خدا هموار ساخت.

بخش پنجم: پویایی حقیقت خدا و توحید به‌عنوان باب حرکت

آیه شریفه «كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ»

آیه شریفه «كُلَّ يَوْمٍ هُوَ [مطلب حذف شد] : «هر روز او در کاری است») بر پویایی و تجدد دائمی حقیقت خدا تأکید دارد. استاد فرزانه استدلال می‌کنند که خدا، در هر لحظه، در شأنی جدید است، اما این تجدد، به معنای کثرت واقعی نیست، بلکه ظهوری از وحدت اوست. این آیه، مانند نغمه‌ای است که راز پویایی حقیقت الهی را زمزمه می‌کند.

درنگ: آیه شریفه «كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ» بر پویایی و تجدد دائمی خدا تأکید دارد، اما این تجدد، ظهوری از وحدت اوست.

تشبیه حقیقت خدا به گل ناز

استاد فرزانه، حقیقت خدا را به گل ناز تشبیه می‌کنند که دائماً شاخه‌های جدید می‌زند، اما در عین حال، واحد باقی می‌ماند. این تشبیه، مانند نقاشی است که پویایی و وحدت را در یک قاب به نمایش می‌گذارد.

تمثیل قصه مرده نمدپیچ

قصه مرده‌ای که هر بار از دریا بازمی‌گردد، به‌عنوان تمثیلی برای دشواری معرفت خدا مطرح شده است. استاد فرزانه تأکید می‌کنند که خدا، در هر لحظه، در شأنی جدید ظهور می‌کند، مانند گوهری که هر بار در قالبی نو می‌درخشد، اما ذاتش واحد است.

توحید به‌عنوان باب حرکت

توحید، نه باب ایستایی، بلکه باب حرکت و سیر دائمی است. استاد فرزانه استدلال می‌کنند که معرفت خدا، در پویایی و تحول دائمی او نهفته است، مانند رودی که هر لحظه جاری است، اما سرچشمه‌اش واحد است.

جمع‌بندی بخش پنجم

این بخش، با تحلیل آیه شریفه «كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ» و تمثیلات گل ناز و قصه مرده نمدپیچ، بر پویایی حقیقت خدا و توحید به‌عنوان باب حرکت تأکید کرد. این دیدگاه، با نقد مفاهیم قار و ثابت فلسفی، راه را برای فهم وحدت در عین تجدد هموار ساخت.

بخش ششم: محبین و محبوبین در سیر توحیدی

تمایز محبین و محبوبین

استاد فرزانه، محبین (عاشقان) را کسانی می‌دانند که خدا را به‌صورت ثابت و قار می‌شناسند، اما محبوبین (محبوبان)، با معرفت پویا، با تجدد دائمی خدا همراه‌اند. این تمایز، مانند تفاوت میان ایستادن در ساحل و شنا کردن در اقیانوس است که محبوبین را به عمق وحدت هدایت می‌کند.

درنگ: محبین، خدا را به‌صورت قار می‌شناسند، اما محبوبین، با معرفت پویا، با تجدد دائمی خدا همراه‌اند.

خدا به‌عنوان غیرقار

خدا، برخلاف مخلوقات که قار (ثابت) هستند، غیرقار است و در هر لحظه در شأنی جدید ظهور می‌یابد. این غیرقار بودن، مانند باد است که هر لحظه در مسیری نو می‌وزد، اما ذاتش یکی است.

نقد تسلسل و شروط آن

تسلسل، به دلیل شروط پیچیده و پیش‌فرض‌های فلسفی، نمی‌تواند حقیقت خدا را اثبات کند. استاد فرزانه تأکید می‌کنند که این استدلال، مانند تلاش برای گرفتن آب در مشت است که از میان انگشتان می‌لغزد.

دعا و صلوات پایانی

درس‌گفتار با دعای «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ» پایان می‌یابد که نشانه‌ای از پیوند بحث فلسفی با معارف اهل‌بیت علیهم‌السلام است. این دعا، مانند نغمه‌ای است که حقیقت توحید را به معارف الهی پیوند می‌زند.

جمع‌بندی بخش ششم

این بخش، با تبیین تمایز محبین و محبوبین، بر پویایی معرفت خدا و غیرقار بودن او تأکید کرد. نقد تسلسل و دعای پایانی، چارچوبی جامع برای فهم توحید به‌عنوان سیر دائمی ارائه داد.

نتیجه‌گیری

این نوشتار، با الهام از درس‌گفتار شماره ۳۵۳ استاد فرزانه، آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، به تحلیل مفهوم وحدت وجود و نقد استدلال‌های فلسفی، به‌ویژه مفهوم واجب‌الوجود، پرداخت. با تأکید بر روایات توحیدی، مانند «اعرفوا الله بالله» و «كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ»، مشخص شد که حقیقت وجود، واحد و غیرمقید است و تقسیم آن به واجب و ممکن، با حقیقت وحدت ناسازگار است. نقد استدلال‌های تسلسل و انی، و تبیین معرفت خدا از طریق خود او، راه را برای فهم عمیق‌تر توحید هموار ساخت. تمثیلات فاخر، مانند گل ناز و قصه مرده نمدپیچ، مفاهیم پیچیده را روشن کردند و توحید را به‌عنوان باب حرکت و سیر دائمی معرفی نمودند. این تحلیل، با پیوند به معارف اهل‌بیت علیهم‌السلام، فلسفه اسلامی را به سوی پالایش از مفاهیم اعتباری و بازگشت به حقیقت وحدت وجود هدایت کرد.

با نظارت صادق خادمی