متن درس
نقد فلسفی مفهوم أنّیته ماهیته در حکمت اسلامی
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه، آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۳۵۷)
دیباچه
حکمت اسلامی، چونان نهری زلال و ژرف، از چشمهسارهای عقل و وحی سیراب گشته و در بستر تاریخ، مفاهیم بنیادینی چون وجود، ماهیت و واجبالوجود را به کاوش گرفته است. درسگفتار شماره ۳۵۷، ارائهشده به تاریخ ۲۱ بهمن ۱۳۸۰ توسط استاد فرزانه، آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، یکی از عمیقترین تأملات در باب مفهوم «أنّیته ماهیته» را پیش روی ما مینهد. این گفتار، با رویکردی انتقادی، دیدگاههای ابنسینا، ملاصدرا و شیخ اشراق را در پرتو روایات اسلامی و حکمت متعالیه بازخوانی میکند و با نفی پیشفرضهای تقلیدی، راهی نو به سوی فهم حقیقت بسیط هستی میگشاید.
بخش نخست: مفهوم أنّیته ماهیته و پیچیدگیهای آن
ریشههای روایی و فلسفی
مفهوم «أنّیته ماهیته»، که در روایات اسلامی ریشه دارد، چونان کلیدی است که درهای معرفتشناختی حکمت اسلامی را میگشاید. روایت محوری این بحث، «لا یثبت الشیء إلا بأنّیته و ماهیته»، بر ضرورت تعین (أنّیت) و حقیقت (ماهیّت) برای ثبوت هر شیء تأکید دارد. این مفهوم، در نگاه نخست، ساده به نظر میرسد، اما چونان دریایی ژرف، لایههای متعددی از معنا را در خود نهفته دارد. استاد فرزانه تأکید میکنند که تفسیر این مفهوم، از منظر فلسفی، نیازمند دوری از پیچیدگیهای غیرضروری و تمرکز بر معنای اصلی آن است.
تمایز أنّیت و وجود
برخلاف تفسیر رایج در فلسفه ابنسینا و ملاصدرا، که أنّیت را به وجود فرومیکاهند، استاد فرزانه أنّیت را به معنای تعین (ظهور) تفسیر میکنند. «أن» در مقابل «لیس» (عدم) نیست، بلکه به معنای تعین است که ظهور حقیقت را در مظاهر ممکن میسازد. این تمایز، چونان خطی روشن، مرز میان وجود بسیط و تعینات کثیر را ترسیم میکند و از فروکاستن حقیقت به مفاهیم ترکیبی جلوگیری میکند.
جمعبندی بخش نخست
این بخش، با تبیین مفهوم «أنّیته ماهیته» و تمایز میان أنّیت (تعین) و وجود، نشان داد که این مفهوم، فراتر از تفسیرهای سنتی، به ظهور حقیقت در مظاهر اشاره دارد. تأکید بر پرهیز از پیچیدگیهای غیرضروری، راه را برای فهمی روشنتر از این مفهوم هموار میسازد.
بخش دوم: نقد دیدگاه ابنسینا در شفا و تعلیقات
نفی ماهیّت از واجبالوجود
ابنسینا در شفا (مقاله هشتم، فصل چهارم، صفحه ۲۱۳ به شمارهگذاری صحیح) تحت عنوان «نفی الماهیة عن الواجب غیر الأنّیة» بیان میدارد که واجبالوجود، فاقد ماهیّت است، جز اینکه واجبالوجود است. او میفرماید: «واجبالوجود بنفسه، واجبالوجود است من دون تلک الماهیة» و تأکید میکند که ماهیّت واجبالوجود، جز أنّیت (وجود) نیست. این دیدگاه، چونان آیینهای، حقیقت واجبالوجود را در قالب وجود بازتاب میدهد، اما به ترکیبپذیری این مفهوم توجه کافی ندارد.
ترکیبپذیری واجبالوجود
استاد فرزانه، با نقدی ژرف، به ترکیبپذیری مفهوم واجبالوجود اشاره میکنند. واجبالوجود، به دلیل ترکیب وجوب و وجود، نمیتواند حقیقت بسیط خدا باشد. ابنسینا خود در تعلیقات (صفحه ۱۸۳) اذعان دارد که صیغه واجبالوجود، ترکیبی است: «و إن کان صیغته صیغة المرکب، فلیس هو مرکباً، بل هو شرح معنىً لا اسم له عندنا». این سخن، چونان کلیدی است که محدودیتهای مفهوم واجبالوجود را میگشاید و نشان میدهد که این لفظ، تنها شرح اسمی برای حقیقتی بینام است.
حقیقت فاقد نام
ابنسینا در تعلیقات (صفحه ۱۸۴) میفرماید: «حقیقة الأول أنّیته»، یعنی حقیقت اولی، أنّیت (وجود) اوست و فاقد ماهیّت مقابل وجود است. او در صفحه ۱۸۵ تأکید میکند که حقیقت اولی، برای عقول بشری قابل ادراک نیست و فاقد نام است: «لا یُدرَک کُنهه… و لها حقیقة لا اسم لها عندنا». این دیدگاه، چونان دریچهای است که محدودیتهای زبان را در برابر حقیقت غیرمقید نشان میدهد.
وجود بهعنوان اعمالأسماء
ابنسینا وجود را اعمالأسماء و اوسعالأسماء میداند، اما قالب زبانی را برای حقیقت بسیط ناکافی میشمارد. این دیدگاه، چونان نسیمی است که محدودیتهای زبان را در برابر حقیقت غیرمقید آشکار میسازد و بر ناتوانی الفاظ در بیان ذات حق تأکید دارد.
اشکالات ابنسینا
استاد فرزانه دو اشکال اساسی به ابنسینا وارد میکنند: نخست، تأکید بر ماهیّت مقابل وجود، که حقیقت را به دوگانگی فرومیکاهد؛ دوم، تقسیم وجود به واجب و ممکن، که کثرت را مفروض میگیرد و از حقیقت بسیط دور میماند. این اشکالات، چونان تیغی تیز، پیشفرضهای تقلیدی فلسفه ابنسینا را میشکافند.
فهم عمیق ابنسینا
با وجود اشکالات، ابنسینا فهمی عمیق از محدودیتهای مفهوم واجبالوجود داشته است. او درک کرده که واجبالوجود، به دلیل ترکیبپذیری، نمیتواند حقیقت خدا باشد. این فهم، چونان نوری است که تاریکیهای فلسفه سنتی را روشن میسازد و ابنسینا را از دیگر فیلسوفان متمایز میکند.
جمعبندی بخش دوم
این بخش، با بررسی آرای ابنسینا در شفا و تعلیقات، نشان داد که او ماهیّت واجبالوجود را به أنّیت (وجود) فرومیکاهد و حقیقت را فاقد نام میداند. با این حال، تأکید بر ماهیّت مقابل وجود و تقسیم وجود به واجب و ممکن، او را از حقیقت بسیط دور کرده است. فهم عمیق ابنسینا از ترکیبپذیری واجبالوجود، نقطه قوت اوست، اما ناتوانی در رهایی از پیشفرضهای تقلیدی، محدودیت اصلی دیدگاه اوست.
بخش سوم: نقد ملاصدرا و تأثیرپذیری از ابنسینا
تأثیرپذیری ملاصدرا
ملاصدرا در اسفار، از شفا و اشارات ابنسینا و آرای فخر رازی اقتباس کرده، اما با افزودن دیدگاههای عرفانی، چارچوبی نوین ارائه داده است. این ترکیب، چونان نهری است که از چشمههای پیشین سیراب میشود، اما با جریانی عرفانی، راه خود را میگشاید. با این حال، استاد فرزانه نقد میکنند که ملاصدرا ترکیبپذیری واجبالوجود را نپذیرفته و از فهم عمیق ابنسینا بهره نبرده است.
وجود خاص و واجبالوجود
ملاصدرا وجود خاص واجبالوجود را عین ذات او میداند و ماهیّت را از آن نفی میکند: «لا ماهیة له سوی الوجود الخاص». این دیدگاه، اگرچه با اصالت وجود همخوانی دارد، اما به دلیل مفروض گرفتن کثرت، از حقیقت بسیط فاصله میگیرد. استاد فرزانه تأکید میکنند که این دیدگاه، مانند ابنسینا، گرفتار پیشفرضهای تقلیدی است.
جمعبندی بخش سوم
این بخش، با بررسی آرای ملاصدرا، نشان داد که او با اقتباس از ابنسینا و افزودن چاشنی عرفانی، وجود خاص را عین ذات واجبالوجود میداند. با این حال، نادیده گرفتن ترکیبپذیری واجبالوجود و پذیرش پیشفرضهای تقلیدی، او را از حقیقت بسیط دور کرده است. نقد استاد فرزانه، بر ضرورت بازنگری در این دیدگاهها تأکید دارد.
بخش چهارم: نقش شیخ اشراق و محقق لاهیجی
تمایز شیخ اشراق در مفهوم ماهیّت
شیخ اشراق، با تمایز بین ماهیّت مقابل وجود و ماهیّت به معنای حقیقت، گامی مهم در حل مشکلات ابنسینا برداشت. او تأکید میکند که در «أنّیته ماهیته»، ماهیّت به معنای حقیقت است، نه مقابل وجود. این تمایز، چونان کلیدی است که قفلهای دوگانگی وجود و ماهیّت را میگشاید و با وحدت وجود همخوانی دارد.
آرای محقق لاهیجی در شواردق
محقق لاهیجی در شواردق (صفحه ۱۰۸) میفرماید که وجود خاص واجبالوجود، عین ذات اوست و در صفحه ۱۱۲، حقیقت واجب را فرد خاص از وجود قائم بذات میداند. او در صفحه ۱۱۳، دو تفسیر از «أنّیته ماهیته» ارائه میدهد: نخست، اصالت ماهیّت، که وجود خاص همان حقیقت است؛ دوم، اصالت وجود، که ماهیّت عین وجود خاص است. این دیدگاهها، اگرچه به ملاصدرا نزدیکاند، اما به دلیل مفروض گرفتن کثرت، ناکافیاند.
جمعبندی بخش چهارم
این بخش، با بررسی آرای شیخ اشراق و محقق لاهیجی، نشان داد که تمایز شیخ اشراق بین ماهیّت و حقیقت، گامی به سوی وحدت وجود است. با این حال، دیدگاه لاهیجی، به دلیل نزدیکی به ملاصدرا و مفروض گرفتن کثرت، از حقیقت بسیط فاصله دارد. نقد استاد فرزانه، بر ضرورت فهم ماهیّت به معنای حقیقت تأکید دارد.
بخش پنجم: تبیین روایی و عرفانی أنّیته ماهیته
روایت و ماهیّت مقابل وجود
روایت «لا یثبت الشیء إلا بأنّیته و ماهیته» به ماهیّت مقابل وجود اشاره دارد، زیرا موضوع آن «شیء» (موجود عام) است. سائل میپرسد: «هل له أنّیة و ماهیة؟» و پاسخ میآید: «نعم، لا یثبت الشیء إلا بأنّیته و ماهیته». استاد فرزانه تأکید میکنند که ماهیّت در این روایت، مقابل وجود است، نه حقیقت، زیرا سؤال از موجودات عام است، نه حقیقت بسیط.
نقد تفسیر شیخ اشراق
شیخ اشراق، اگرچه تمایز بین ماهیّت و حقیقت را بهدرستی مطرح کرد، اما در این روایت خاص، به دلیل تأکید بر «شیء»، تفسیر او ناکافی است. استاد فرزانه تأکید میکنند که ماهیّت در این روایت، مقابل وجود است و تفسیر آن به معنای حقیقت، با سیاق روایت همخوانی ندارد.
ظریفگاه بحث
ظریفگاه بحث در این است که سائل از تعین (أنّیت) و حقیقت (ماهیّت) میپرسد، اما پاسخ روایت به ماهیّت مقابل وجود اشاره دارد. استاد فرزانه تأکید میکنند که تفسیر صحیح، أنّیت را تعین (ظهور) و ماهیّت را حقیقت (وجود) میداند. این دیدگاه، چونان آیینهای است که حقیقت را در مظاهرش بازتاب میدهد.
نفی ماهیّت مقابل وجود
استاد فرزانه تأکید میکنند که ماهیّت مقابل وجود، دروغ است. ثبوت شیء، به تعین (ظهور) و حقیقت (وجود) وابسته است. این دیدگاه، با نفی دوگانگی وجود و ماهیّت، راه را برای فهم وحدت وجود هموار میسازد.
قاعده «ما لم یجد لا یوجد»
ملاصدرا میفرماید: «ما لم یجد لا یوجد»، یعنی تا علت (حق) تحقق نیابد، معلول (شیء) موجود نمیشود. استاد فرزانه این قاعده را در چارچوب أنّیته ماهیته تبیین میکنند: أنّیت (تعین) معلول است و ماهیّت (حقیقت) علت. این قاعده، چونان کلیدی است که وابستگی وجود معلول به حقیقت را آشکار میسازد.
تعین و حقیقت
همه هستی، تعین دارد، اما حقیقت ندارد. حقیقت، یکی است و تعینات، متعددند. استاد فرزانه تأکید میکنند که تعینات، ظهورات حقیقتاند و حقیقت، غیرمتعین و واحد است. این دیدگاه، چونان خورشیدی است که نور وحدت را بر همه مظاهر میتاباند.
کیفیت و تعین
روایت میفرماید: «کیفیت، جهت صفت و احاطه است، نه خود تعین». استاد فرزانه تأکید میکنند که کیفیت، وصف تعین است، نه خود آن. این تمایز، چونان خطی ظریف، مرز میان تعین و صفات آن را ترسیم میکند.
خروج از تعطیل و تشبیه
روایت، سائل را از تعطیل (نفی وجود) و تشبیه (شبیهسازی) برحذر میدارد و خدا را «شیء» مینامد، بدون تعین یا تشبیه. استاد فرزانه تأکید میکنند که این دیدگاه، با توحید همخوانی دارد که حق را غیرمتعین و غیرمشابه میداند.
هدایت سائل
امام (ع) سائل را از تعین به حقیقت هدایت میکند، بدون افتادن در تعطیل یا تشبیه. این روش تربیتی، چونان نسیمی است که ذهن سائل را به سوی حقیقت بسیط سوق میدهد.
جمعبندی بخش پنجم
این بخش، با تبیین روایت «لا یثبت الشیء إلا بأنّیته و ماهیته»، نشان داد که ماهیّت در این روایت، مقابل وجود است، نه حقیقت. تفسیر صحیح، أنّیت را تعین و ماهیّت را حقیقت میداند. قاعده «ما لم یجد لا یوجد»، وابستگی تعین به حقیقت را روشن میسازد و تأکید بر وحدت وجود، حقیقت را واحد و تعینات را کثیر میداند. نفی کیفیت بهعنوان خود تعین و هدایت سائل به سوی حقیقت، برتری رویکرد روایی را نشان میدهد.
بخش ششم: وحدت وجود و کفر عرفانی
وحدت وجود
استاد فرزانه تأکید میکنند که حق، معین ظهورات است، اما متعین نیست. همه هستی، ظهور حق است و حقیقت، یکی است. این دیدگاه، چونان دریایی بیکران، کثرات را در وحدت وجود غرق میسازد و بر حضور حق در همه مظاهر تأکید دارد.
کفر عرفانی
کفر عرفانی، ندیدن ذات حق در مظاهر است، نه نفی خدا. ترس، ریا و غفلت، انواع کفر عرفانیاند. استاد فرزانه تأکید میکنند که توحید، دیدن حق در همه مظاهر است و هرگونه غفلت از این حضور، کفر عرفانی است.
توحید و شکر
توحید، دیدن حق در همه مظاهر است و شکر حق، قلیل است، زیرا توحید واقعی نادر است. استاد فرزانه با استناد به آیه کریمه از قرآن کریم (سوره سبأ، آیه ۱۳) این حقیقت را روشن میسازند:
وَقَلِيلٌ مِنْ عِبَادِيَ الشَّكُورُ [مطلب حذف شد] : و اندکی از بندگانم سپاسگزارند.
ظهور و حقیقت
أنّیت (تعین)، خود حق است و حقیقت، همان ذات اوست. فاصله بین تعین و حقیقت، صفر است. استاد فرزانه با استناد به آیه کریمه از قرآن کریم (سوره ق، آیه ۱۶) این حقیقت را تبیین میکنند:
وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ [مطلب حذف شد] : و ما از رگ گردن به او نزدیکتریم.
زیارت و توحید
استاد فرزانه تأکید میکنند که هر جا دست بگذاری، حق حاضر است. میتوان گفت: «السلام علیک یا الله» و سپس «السلام علیک یا رسول الله». این دیدگاه، چونان نسیمی است که حضور حق را در همه مظاهر آشکار میسازد و زیارت را تجلی این حضور میداند.
جمعبندی بخش ششم
این بخش، با تأکید بر وحدت وجود، نشان داد که حق، معین ظهورات است، اما متعین نیست. کفر عرفانی، غفلت از حضور حق در مظاهر است و توحید، دیدن این حضور. آیات قرآن کریم، بر نادر بودن توحید واقعی و نزدیکی حق به انسان تأکید دارند. زیارت، تجلی این حضور است و فاصله بین تعین و حقیقت، صفر است.
نتیجهگیری کلی
این نوشتار، با بازآفرینی درسگفتار شماره ۳۵۷ استاد فرزانه، آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، و تحلیلهای تفصیلی همراه آن، به نقد مفهوم «أنّیته ماهیته» در حکمت اسلامی پرداخت. ابنسینا، با فهم عمیق، به ترکیبپذیری واجبالوجود اذعان داشت، اما به دلیل تقسیم وجود و تأکید بر ماهیّت مقابل وجود، از حقیقت بسیط دور ماند. شیخ اشراق، با تمایز بین ماهیّت و حقیقت، گامی به سوی وحدت وجود برداشت، اما در تفسیر روایت، به دلیل تأکید بر «شیء»، ناکام ماند. ملاصدرا، با اصالت وجود، نتوانست ترکیبپذیری واجبالوجود را حل کند. تفسیر صحیح «أنّیته ماهیته»، أنّیت را تعین (ظهور) و ماهیّت را حقیقت (وجود) میداند. این تفسیر، با وحدت وجود و روایات همخوانی دارد و حق را در همه مظاهر حاضر، اما غیرمتعین میشناسد. توحید، دیدن حق در همه تعینات است و کفر عرفانی، غفلت از این حضور. این نوشتار، با پیوند به معارف اهلبیت (ع) و استناد به آیات قرآن کریم، برتری رویکرد روایی بر فلسفه را نشان داد و بر ضرورت وحدت وجود تأکید کرد. در پایان، دعای «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ» آورده میشود تا پیوند این بحث با معارف الهی تثبیت گردد.