در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 358

متن درس




کاوش در حقیقت الهی: نقد روایت اصول کافی و بازتعریف توحید در حکمت متعالیه

کاوش در حقیقت الهی: نقد روایت اصول کافی و بازتعریف توحید در حکمت متعالیه

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۳۵۸)

مقدمه: سفری عقلانی در ژرفای حقیقت الهی

درس‌گفتار شماره ۳۵۸، ارائه‌شده در تاریخ ۲۸ بهمن ۱۳۸۰، چونان مشعلی فروزان در سپهر حکمت اسلامی، به نقدی ژرف و عقلانی بر روایتی از کتاب اصول کافی (جلد اول، کتاب توحید، باب ششم، صفحه ۶۵) می‌پردازد. این روایت، گفت‌وگویی میان سائلی و امام صادق علیه‌السلام را بازگو می‌کند که در آن، سؤال از حقیقت الهی («ما هو؟») مطرح شده است. استاد فرزانه قدس‌سره، با نگاهی موشکافانه، به بررسی تناقض ظاهری میان صدر و ذیل این روایت پرداخته و نشان می‌دهد که پاسخ‌های ارائه‌شده، به دلیل خروج از موضوع سؤال و پرداختن به مسائل تعطیل و تشبیه، با پرس‌وجوی اولیه هم‌خوانی ندارد. این درس‌گفتار، با مقایسه روایت اصول کافی با روایت مشابه در توحید صدوق، به تحلیل مشکلات ناشی از نقل به معنا در متون روایی پرداخته و با نقدی روش‌شناختی بر شرح ملاصدرا، بر ضرورت هم‌افزایی فلسفه با علوم رجال و درایه تأکید می‌ورزد.

بخش نخست: نقد تناسب صدر و ذیل روایت اصول کافی

عدم انسجام درونی روایت

درس‌گفتار با طرح این مسئله آغاز می‌شود که صدر و ذیل روایت ششم از باب توحید اصول کافی، فاقد تناسب درونی است. سؤال سائل از امام صادق علیه‌السلام، بر حقیقت الهی («ما هو؟») متمرکز است، اما پاسخ‌های ارائه‌شده، به‌جای پرداختن به حقیقت ذات، به مسائل تعطیل (نفی خدا) و تشبیه (شبیه‌سازی خدا به مخلوقات) منحرف می‌شود. این عدم انطباق، چونان سایه‌ای بر روشنی گفت‌وگو، پرسش از حقیقت الهی را در هاله‌ای از ابهام فرو می‌برد.

درنگ: صدر و ذیل روایت اصول کافی فاقد تناسب درونی است؛ سؤال از «ما هو؟» است، اما پاسخ به تعطیل و تشبیه منحرف می‌شود.

این نقد، به اهمیت انسجام درونی متون روایی اشاره دارد. روایتی که پاسخش با پرسش هم‌خوانی نداشته باشد، نمی‌تواند حقیقت را به تمامی آشکار سازد.

ماهیت سؤال: حقیقت ذات، نه وجود یا توحید

روایت از پرس‌وجویی نقل می‌کند که سائل از امام صادق علیه‌السلام می‌پرسد: «عَنْ أَبِی عَبْدِاللَّهِ علیه‌السلام أَنَّهُ قَالَ لِزَنْدِیقٍ حِینَ سَأَلَهُ مَا هُوَ؟». این سؤال، نه درباره وجود الهی («هل هو؟») است و نه درباره توحید (یکی یا دوتا بودن خدا)، بلکه صرفاً به دنبال حقیقت ذات الهی است. استاد فرزانه قدس‌سره، این تمایز را چونان کلیدی برای گشودن قفل ابهامات روایت می‌بیند.


آیه: قُلْ هُوَ ٱللَّهُ أَحَدٌ ۝ ٱللَّهُ ٱلصَّمَدُ ۝ لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ ۝ وَلَمْ يَكُن [مطلب حذف شد] : بگو اوست خدای یگانه، خدای بی‌نیاز، نه زاده و نه زاییده شده، و هیچ‌کس برایش همتا نیست.

درنگ: سؤال سائل از «ما هو؟» است، نه «هل هو؟» یا توحید؛ تمرکز بر حقیقت ذات الهی است.

این تمایز، چونان نوری که مسیر گفت‌وگو را روشن می‌سازد، نشان می‌دهد که هرگونه انحراف از موضوع سؤال، به گمراهی در فهم حقیقت می‌انجامد.

تمایز انواع «ما هو؟»

سؤال «ما هو؟» به دو نوع تقسیم می‌شود: اجمالی، که به تعریف کلی منجر می‌شود (مانند «الإنسان ما هو؟» که پاسخش «حیوان ناطق» است)، و تفصیلی، که به دنبال حقیقت ذات است. در این روایت، سؤال سائل تفصیلی است و به ژرفای ذات الهی نظر دارد. استاد فرزانه قدس‌سره، این تمایز را چونان جداسازی گوهر از صدف می‌داند که حقیقت سؤال را از پرده‌های ابهام بیرون می‌آورد.

درنگ: سؤال «ما هو؟» در اینجا تفصیلی است و به حقیقت ذات الهی نظر دارد، نه تعریف اجمالی.

این تحلیل، به روش‌شناسی منطقی در فلسفه اسلامی اشاره دارد، جایی که نوع سؤال، مسیر پاسخ را تعیین می‌کند.

جمع‌بندی بخش نخست

بخش نخست، با بررسی تناقض ظاهری میان صدر و ذیل روایت اصول کافی، نشان داد که سؤال سائل از حقیقت الهی («ما هو؟») است، نه وجود یا توحید. انحراف پاسخ به مسائل تعطیل و تشبیه، انسجام گفت‌وگو را مخدوش ساخته و ضرورت دقت در انطباق پاسخ با سؤال را آشکار می‌کند. این بخش، چونان پایه‌ای استوار، راه را برای کاوش عمیق‌تر در نقد روایت و تحلیل‌های رجالی و درایی هموار می‌سازد.

بخش دوم: نقد پاسخ امام صادق علیه‌السلام و انحراف از سؤال

پیگیری سؤال سائل و تنزل به کیفیت

سائل، پس از پاسخ اولیه، دوباره می‌پرسد: «فَمَا هُوَ؟»، و سپس به پرسش‌های «فَلَهُ أَنّیةٌ وَ مَاهِیةٌ؟» و «فَلَهُ کَیفیةٌ؟» می‌رسد. این پیگیری، چونان سفری از قله‌های حقیقت به سوی دشت‌های ماده، نشان‌دهنده تنزل سطح گفت‌وگو است. استاد فرزانه قدس‌سره، این تنزل را به هواپیمایی تشبیه می‌کند که از اوج آسمان به زمین فرو می‌افتد.

درنگ: سائل از «ما هو؟» به «کیفیه» تنزل یافت، که نشان‌دهنده ناتوانی او در حفظ سطح گفت‌وگو است.

این پویایی، به محدودیت‌های شناختی سائل اشاره دارد که گفت‌وگو را از حقیقت ذات به سوی اوصاف مادی سوق داد.

نفی کیفیت و تناقض ظاهری

امام صادق علیه‌السلام در پاسخ به سؤال «فَلَهُ کَیفیةٌ؟» می‌فرمایند: «لا»، زیرا «لأنَّ الکَیفیةَ جِهَةُ الصِّفَةِ وَ الإِحَاطَةِ»، یعنی کیفیت، جهت صفت و محدودیت است. اما در ادامه می‌افزایند: «وَلَکِنْ لابُدَّ مِنْ إِثْبَاتِ أَنْ لَهُ کَیفیةً لا یَسْتَحِقُّهَا غَیْرُهُ». این تناقض ظاهری، چونان پارادوکسی در قلب روایت، پرسش‌هایی عمیق را برمی‌انگیزد.

درنگ: نفی کیفیت («لا کیفیه») و سپس اثبات کیفیت خاص («له کیفیه لا یستحقها غیره») تناقضی ظاهری ایجاد می‌کند.

این تناقض، به مشکلات ناشی از نقل به معنای روایات اشاره دارد. کیفیت، به معنای محدودیت، با ذات الهی ناسازگار است، اما اثبات کیفیت خاص، نیازمند تبیین دقیق‌تر است.

خروج از بحث: «لابد من الخروج»

امام صادق علیه‌السلام پس از نفی کیفیت، می‌فرمایند: «وَلَکِنْ لابُدَّ مِنَ الخُرُوجِ مِنْ جِهَةِ التَّعْطِیلِ وَ التَّشْبِیهِ»، یعنی باید از تعطیل (نفی خدا) و تشبیه (شبیه‌سازی خدا به مخلوقات) پرهیز کرد. استاد فرزانه قدس‌سره، این خروج را چونان فراری از میدان گفت‌وگو به دلیل ناتوانی سائل می‌بیند.

درنگ: «لابد من الخروج» به معنای تعطیل بحث به دلیل ناتوانی سائل در فهم حقیقت الهی است.

این تعطیل، به محدودیت‌های شناختی مخاطب اشاره دارد. امام، چونان راهبری حکیم، بحث را به سطحی قابل‌فهم برای سائل تنزل داده‌اند.

نقد عدم انطباق پاسخ با سؤال

استاد فرزانه قدس‌سره استدلال می‌کند که پاسخ «نگو نیست، نگو مثل چیست» با سؤال «ما هو؟» هم‌خوانی ندارد، زیرا سائل نه در مقام انکار بود و نه تشبیه، بلکه به دنبال حقیقت ذات بود. این انحراف، چونان تغییر مسیر رودخانه‌ای از سرچشمه به سوی مرداب، گفت‌وگو را از مقصد اصلی دور می‌سازد.

درنگ: پاسخ «نگو نیست، نگو مثل چیست» با سؤال «ما هو؟» هم‌خوانی ندارد، زیرا سائل نه منکر بود و نه مشرک.

این نقد، به ضرورت حفظ موضوعیت در پاسخ‌گویی فلسفی تأکید دارد. پاسخ باید مستقیماً به پرسش پاسخ دهد، نه به مسائل حاشیه‌ای.

مقایسه با گفت‌وگوی امیرالمؤمنین علیه‌السلام

استاد فرزانه قدس‌سره، گفت‌وگوی سائل با امام صادق علیه‌السلام را با گفت‌وگوی حضرت علی علیه‌السلام با کمیل و همام مقایسه می‌کند. در گفت‌وگوهای حضرت علی علیه‌السلام، سائل به سوی معارف بالاتر هدایت شد، اما در این روایت، سائل به دلیل ناتوانی، به ماده تنزل یافت و بحث تعطیل شد.

درنگ: برخلاف گفت‌وگوهای حضرت علی علیه‌السلام با کمیل و همام، سائل این روایت به دلیل ناتوانی به ماده تنزل یافت.

این مقایسه، به تفاوت ظرفیت‌های شناختی مخاطبان در دریافت معارف الهی اشاره دارد. سائل این روایت، چونان مسافری ناتوان، از قله حقیقت به دشت‌های ماده فرو افتاد.

جمع‌بندی بخش دوم

بخش دوم، با بررسی پاسخ‌های امام صادق علیه‌السلام، نشان داد که تنزل سائل از «ما هو؟» به «کیفیه» و انحراف پاسخ به مسائل تعطیل و تشبیه، گفت‌وگو را از مسیر اصلی خارج ساخت. نفی کیفیت و سپس اثبات کیفیت خاص، تناقضی ظاهری ایجاد کرد که ریشه در نقل به معنای روایت دارد. «لابد من الخروج»، چونان فراری از میدان گفت‌وگو، به ناتوانی سائل در فهم حقیقت اشاره دارد. این بخش، راه را برای تحلیل عمیق‌تر مشکلات روایی و نقد روش‌شناسی ملاصدرا هموار می‌سازد.

بخش سوم: نقد نقل به معنا و مقایسه با روایت توحید صدوق

مشکلات نقل به معنا

استاد فرزانه قدس‌سره، تناقض ظاهری میان نفی کیفیت («لا کیفیه») و اثبات کیفیت خاص («له کیفیه لا یستحقها غیره») را به مشکلات نقل به معنای روایات نسبت می‌دهد. نقل به معنا، چونان دستکاری در گوهر حقیقت، به تحریف‌هایی مانند افزودن یا حذف «ذات بلا کیفیه» منجر شده است.

درنگ: نقل به معنای روایات، به تحریف‌هایی مانند حذف «ذات بلا کیفیه» منجر شده و انسجام متن را مخدوش ساخته است.

این نقد، به ضرورت دقت در انتقال متون دینی اشاره دارد. نقل به معنا، هرچند برای حفظ دین ضروری بوده، اما دقت متنی را کاهش داده است.

مقایسه با روایت توحید صدوق

در توحید صدوق، روایت به صورت «وَلَکِنْ لابُدَّ مِنْ إِثْبَاتِ ذَاتٍ بِلا کَیفیةٍ لا یَسْتَحِقُّهَا غَیْرُهُ» آمده که با صدر روایت («لا کیفیه») سازگار است. استاد فرزانه قدس‌سره، این نسخه را چونان نوری ناب در برابر سایه‌های ابهام روایت اصول کافی می‌بیند.

درنگ: روایت توحید صدوق با عبارت «ذات بلا کیفیه» از انسجام بیشتری برخوردار است و تناقض ظاهری را برطرف می‌کند.

این مقایسه، به برتری انسجام درونی روایت صدوق اشاره دارد و نشان می‌دهد که نقل دقیق‌تر، حقیقت را بهتر آشکار می‌سازد.

عدالت راویان و محدودیت‌های آن

هر دو راوی، کلینی و صدوق، عادل‌اند، اما عدالت راوی، مشکل نقل به معنا را حل نمی‌کند. استاد فرزانه قدس‌سره، این نکته را چونان جداسازی گوهر از سنگ می‌داند که عدالت راوی را از صحت متن متمایز می‌سازد.

درنگ: عدالت کلینی و صدوق، مشکل نقل به معنا را حل نمی‌کند؛ صحت متن نیازمند درایه است.

این دیدگاه، به تمایز میان رجال و درایه در تحلیل روایات اشاره دارد. عدالت راوی، صحت محتوایی متن را تضمین نمی‌کند.

نقد ملاصدرا در شرح اصول کافی

ملاصدرا در شرح اصول کافی (صفحه ۲۳۱)، هر دو بخش روایت («لا کیفیه» و «له کیفیه لا یستحقها غیره») را نقل می‌کند، اما تناقض را حل نمی‌کند. او می‌گوید: «هَذَا هُوَ الْمُرَادُ مِنْ قَوْلِهِ لَهُ کَیفیةٌ لا یَسْتَحِقُّهَا غَیْرُهُ»، یعنی کیفیت الهی از مقوله کیف نیست. استاد فرزانه قدس‌سره، این تفسیر را ناکافی می‌داند، زیرا ملاصدرا به روایت توحید صدوق توجه نکرده است.

درنگ: ملاصدرا به دلیل اکتفا به روایت اصول کافی و عدم توجه به توحید صدوق، تناقض روایت را حل نکرد.

این نقد، به ضعف روش‌شناختی ملاصدرا در مواجهه با روایات اشاره دارد. حکمت، بدون جامعیت در منابع، به خطا می‌افتد.

نیاز فلسفه به علوم رجال و درایه

فلسفه اسلامی، چونان درختی تناور، به ریشه‌های فقه، رجال و درایه نیاز دارد تا از خطاها در تحلیل روایات جلوگیری شود. استاد فرزانه قدس‌سره، این هم‌افزایی را چونان پیوندی میان عقل و نقل می‌بیند.

درنگ: فلسفه اسلامی به فقه، رجال و درایه نیاز دارد تا تحلیل روایات از خطا مصون بماند.

این اصل، به چندرشته‌ای بودن حکمت اسلامی تأکید دارد. بدون علوم دینی، فلسفه ناقص می‌ماند.

جمع‌بندی بخش سوم

بخش سوم، با بررسی مشکلات نقل به معنای روایات، نشان داد که تحریف‌هایی مانند حذف «ذات بلا کیفیه» انسجام متن را مخدوش ساخته است. روایت توحید صدوق، با انسجام بیشتر، حقیقت را بهتر آشکار می‌کند. نقد ملاصدرا به دلیل عدم توجه به این روایت، بر ضرورت جامعیت در منابع تأکید دارد. فلسفه اسلامی، بدون پیوند با رجال و درایه، نمی‌تواند به تمامی حقیقت را بازتاب دهد.

بخش چهارم: تحلیل کیفیت و تمایز آن از شیئیت

کیفیت و محدودیت ذاتی آن

امام صادق علیه‌السلام کیفیت را به دلیل «جهة الصفه و الاحاطه» نفی می‌کنند، زیرا کیفیت، وصف مادی و محدودیت است. استاد فرزانه قدس‌سره، این نفی را چونان جداسازی نور از سایه می‌بیند که ذات الهی را از اوصاف خلقی مبرا می‌سازد.

درنگ: کیفیت، به دلیل دلالت بر محدودیت، با ذات الهی ناسازگار است و نفی می‌شود.

این نفی، به تنزیه الهی در فلسفه و عرفان اسلامی اشاره دارد. ذات الهی، فراتر از هرگونه محدودیت مادی است.

تمایز کیفیت و شیئیت

کیفیت، وصف ماده است، نه وجود. استاد فرزانه قدس‌سره، این تمایز را چونان جدایی آب از ظرف می‌داند. شیئیت، به وجود تعلق دارد، اما کیفیت، به ماده و اوصاف خلقی وابسته است.

درنگ: کیفیت، وصف ماده است، نه وجود؛ شیئیت، به وجود تعلق دارد و از کیفیت متمایز است.

این تمایز، به دقت در مفاهیم فلسفی تأکید دارد. کیفیت، نمی‌تواند وصف ذات الهی باشد، زیرا به ماده و محدودیت تعلق دارد.

نقد اثبات کیفیت خاص

روایت اصول کافی، پس از نفی کیفیت، به اثبات «کیفیه لا یستحقها غیره» می‌پردازد. استاد فرزانه قدس‌سره، این اثبات را ناسازگار می‌داند، زیرا هرگونه کیفیت، حتی خاص، دلالت بر محدودیت دارد.

درنگ: اثبات کیفیت خاص («له کیفیه لا یستحقها غیره») با نفی کیفیت به دلیل محدودیت ناسازگار است.

این نقد، به ضرورت انسجام در بیان معارف دینی تأکید دارد. کیفیت، حتی اگر خاص باشد، با تنزیه الهی سازگار نیست.

تشبیه به معامله کارخانه

استاد فرزانه قدس‌سره، تنزل سائل از «ما هو؟» به «کیفیه» را به معامله کارخانه‌ای تشبیه می‌کند که از سطحی والا (مالکیت کارخانه) به سطحی نازل (چهار لیتر بنزین) فرو می‌افتد. این تشبیه، چونان آینه‌ای، ناتوانی سائل را در حفظ سطح گفت‌وگو بازتاب می‌دهد.

درنگ: تنزل سائل از «ما هو؟» به «کیفیه»، مانند فروافتادن از مالکیت کارخانه به معامله‌ای ناچیز است.

این تمثیل، به روشنی محدودیت‌های شناختی سائل را آشکار می‌سازد و ضرورت ظرفیت برای فهم حقیقت را نشان می‌دهد.

جمع‌بندی بخش چهارم

بخش چهارم، با تحلیل کیفیت و تمایز آن از شیئیت، نشان داد که کیفیت، به دلیل دلالت بر محدودیت، با ذات الهی ناسازگار است. نفی کیفیت در روایت، با اثبات کیفیت خاص تناقض دارد و این تناقض، به مشکلات نقل به معنا بازمی‌گردد. تشبیه تنزل سائل به معامله کارخانه، ناتوانی او در فهم حقیقت را به زیبایی آشکار ساخت. این بخش، بر تنزیه الهی و ضرورت دقت در مفاهیم فلسفی تأکید دارد.

بخش پنجم: محدودیت‌های سائل و نقش معصومین

ناتوانی سائل در فهم حقیقت

سائل این روایت، برخلاف کمیل و همام که به سوی معارف بالاتر هدایت شدند، به دلیل ناتوانی شناختی، از «ما هو؟» به «کیفیه» تنزل یافت. استاد فرزانه قدس‌سره، این ناتوانی را چونان سقوط پرنده‌ای از آسمان حقیقت به زمین ماده می‌بیند.

درنگ: سائل، به دلیل ناتوانی شناختی، از «ما هو؟» به «کیفیه» تنزل یافت و بحث تعطیل شد.

این دیدگاه، به تفاوت ظرفیت‌های مخاطبان در دریافت معارف الهی اشاره دارد. سائل، ناتوان از صعود به قله‌های حقیقت بود.

نقد استناد به عصمت

استاد فرزانه قدس‌سره استدلال می‌کند که استناد به عصمت امام برای توجیه «لابد من الخروج» کافی نیست. قرینه‌ای بر ناتوانی سائل وجود دارد: تنزل او از «ما هو؟» به «کیفیه». این قرینه، چونان شاهدی عینی، دلیل تعطیل بحث را آشکار می‌سازد.

درنگ: استناد به عصمت برای توجیه «لابد من الخروج» کافی نیست؛ تنزل سائل به «کیفیه» قرینه ناتوانی اوست.

این نقد، به ضرورت استدلال عقلی در تحلیل روایات تأکید دارد. عصمت، بدون قرینه، نمی‌تواند پاسخگوی انحراف بحث باشد.

شقشقه هدرت و تعطیل بحث

استاد فرزانه قدس‌سره، «لابد من الخروج» را با تعبیر «شقشقه هدرت» از حضرت علی علیه‌السلام مقایسه می‌کند، که به معنای فرار از بحث به دلیل ناتوانی مخاطب است. این تعطیل، چونان بستن دریچه‌ای به سوی حقیقت، برای حفظ سائل از گمراهی بود.

درنگ: «لابد من الخروج» مانند «شقشقه هدرت»، به معنای تعطیل بحث به دلیل ناتوانی سائل است.

این مقایسه، به محدودیت‌های مخاطب در دریافت معارف عمیق اشاره دارد و حکمت معصومین را در هدایت سائلان نشان می‌دهد.

نقد نبوغ بدون معلم

استاد فرزانه قدس‌سره، به نمونه‌هایی مانند غزالی و شیخ احمد احسایی اشاره می‌کند که به دلیل فقدان معلم، در تحلیل فلسفی دچار خطا شدند. نبوغ، چونان گوهری بدون تراش، بدون هدایت علمی به کمال نمی‌رسد.

درنگ: نبوغ بدون معلم، مانند غزالی و احسایی، به خطا می‌انجامد؛ حکمت نیازمند هدایت علمی است.

این نقد، به اهمیت روش‌شناسی در فلسفه اشاره دارد. حکمت، بدون معلم و علوم دینی، به بیراهه می‌رود.

جمع‌بندی بخش پنجم

بخش پنجم، با بررسی ناتوانی سائل و نقش معصومین، نشان داد که تنزل سائل به «کیفیه» و تعطیل بحث، ریشه در محدودیت‌های شناختی او داشت. «لابد من الخروج»، چونان فراری حکیمانه، برای حفظ سائل از گمراهی بود. نقد استناد به عصمت و مقایسه با «شقشقه هدرت»، بر ضرورت استدلال عقلی تأکید دارد. این بخش، حکمت معصومین را در هدایت مخاطبان با ظرفیت‌های متفاوت آشکار ساخت.

بخش ششم: ضرورت درایه و شأن نزول در تحلیل روایات

اهمیت درایه در کنار رجال

استاد فرزانه قدس‌سره، تأکید می‌کند که صرف صحت رجالی کافی نیست و درایه (فهم معنای روایت) ضروری است. درایه، چونان کلیدی برای گشودن قفل معانی، حقیقت روایت را آشکار می‌سازد.

درنگ: درایه، در کنار رجال، برای فهم معنای روایات ضروری است؛ عدالت راوی، صحت محتوا را تضمین نمی‌کند.

این اصل، به اهمیت تحلیل محتوایی در کنار بررسی سندی تأکید دارد. بدون درایه، روایات در پرده ابهام می‌مانند.

شأن نزول و زمینه گفت‌وگو

فهم روایات، نیازمند شأن نزول و زمینه گفت‌وگو است. استاد فرزانه قدس‌سره، این ضرورت را چونان آینه‌ای می‌بیند که حقیقت گفت‌وگو را بازتاب می‌دهد.

درنگ: فهم روایات، بدون شأن نزول و زمینه گفت‌وگو، ناقص است و حقیقت را آشکار نمی‌سازد.

این دیدگاه، به اهمیت درایه در تحلیل روایات اشاره دارد. زمینه گفت‌وگو، معنا را روشن می‌کند.

نقش معصومین در حفظ معارف

معصومین، چونان سرچشمه‌های معرفت، معارف عمیقی داشتند که به دلیل ناتوانی مخاطبان، به طور کامل منتقل نشد. استاد فرزانه قدس‌سره، این محدودیت را چونان سدی در برابر سیل معرفت می‌بیند.

درنگ: معصومین معارف عمیقی داشتند که به دلیل ناتوانی مخاطبان، به طور کامل منتقل نشد.

این دیدگاه، به محدودیت‌های تاریخی در انتقال معارف الهی تأکید دارد. ظرفیت مخاطب، عامل تعیین‌کننده‌ای در انتقال حقیقت است.

جمع‌بندی بخش ششم

بخش ششم، با تأکید بر ضرورت درایه و شأن نزول، نشان داد که فهم روایات بدون تحلیل محتوایی و زمینه گفت‌وگو ناقص است. معصومین، با وجود معارف عمیق، به دلیل ناتوانی مخاطبان، گاه بحث را تعطیل کردند. این بخش، به اهمیت هم‌افزایی عقل و نقل در فهم حقیقت الهی تأکید دارد.

بخش هفتم: نتیجه‌گیری و بازتعریف توحید

توحید و تنزیه الهی

روایت اصول کافی، با نفی کیفیت و تأکید بر تنزیه الهی، به حقیقت توحید اشاره دارد. ذات الهی، چونان نوری بی‌کران، فراتر از هرگونه محدودیت و کیفیت است.

درنگ: ذات الهی، فراتر از کیفیت و محدودیت است و توحید، نفی هرگونه صفت خلقی را ایجاب می‌کند.

این دیدگاه، به تنزیه الهی در حکمت متعالیه اشاره دارد و حقیقت توحید را در نفی اوصاف مادی آشکار می‌سازد.

نقد روش‌شناسی ملاصدرا

ملاصدرا، با اکتفا به روایت اصول کافی و عدم توجه به توحید صدوق، نتوانست تناقض ظاهری روایت را حل کند. استاد فرزانه قدس‌سره، این ضعف را چونان غفلتی از گوهر حقیقت می‌بیند.

درنگ: ملاصدرا به دلیل عدم توجه به روایت توحید صدوق، نتوانست تناقض ظاهری روایت اصول کافی را حل کند.

این نقد، به ضرورت جامعیت در منابع فلسفی تأکید دارد. حکمت، بدون بررسی همه‌جانبه، ناقص می‌ماند.

دعای پایانی

درس‌گفتار با دعای «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ» پایان می‌یابد که به سنت دینی در مباحث فلسفی اشاره دارد.


آیه: إِنَّ ٱللَّهَ وَمَلَٰٓئِكَتَهُۥ يُصَلُّونَ عَلَى ٱلنَّبِىِّ ۚ يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ صَلُّواْ [مطلب حذف شد] : در حقیقت، خدا و فرشتگانش بر پیامبر درود می‌فرستند. ای کسانی که ایمان آورده‌اید، بر او درود فرستید و به‌خوبی تسلیم [فرمان او] شوید.

درنگ: دعای صلوات، سنت دینی پایان‌بخش مباحث فلسفی است که به اهمیت معنوی آن اشاره دارد.

جمع‌بندی نهایی

درس‌گفتار شماره ۳۵۸ استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، با نقدی عمیق بر روایت اصول کافی، به کاوش در حقیقت الهی و مشکلات نقل به معنا پرداخت. تناقض ظاهری میان نفی کیفیت و اثبات کیفیت خاص، ریشه در تحریف‌های ناشی از نقل به معنا دارد. مقایسه با روایت توحید صدوق، انسجام بیشتر آن را آشکار ساخت. نقد روش‌شناسی ملاصدرا، بر ضرورت جامعیت در منابع و هم‌افزایی فلسفه با رجال و درایه تأکید کرد. سائل، به دلیل ناتوانی شناختی، از حقیقت ذات به سوی ماده تنزل یافت و «لابد من الخروج»، حکمت معصومین را در هدایت مخاطبان ناتوان نشان داد. این نوشتار، با تبیین توحید به‌مثابه نفی اوصاف خلقی، خوانندگان را به سوی فهمی عمیق‌تر از حقیقت الهی رهنمون می‌سازد.

با نظارت صادق خادمی