متن درس
تبیین فلسفه ظهوری: بازخوانی درسگفتار 362
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۳۶۲)
دیباچه
در گستره معرفت فلسفی، شناخت حقیقت هستی و چگونگی ظهور آن، همواره از دغدغههای بنیادین متفکران بوده است. درسگفتار شماره ۳۶۲، ارائهشده در تاریخ ۷ اسفند ۱۳۸۰، با رویکردی انتقادی و بداهتگرا، به بازخوانی مسائل بنیادین فلسفه اسلامی در باب وجود و ماهیت میپردازد. این گفتار، با نگاهی اشراقی و عرفانی، خلقت را جریانی ظهوری و ریزشی معرفی میکند که در آن، وجود بهسان نوری بیواسطه، بینیاز از پیشفرضهای ماهوی، متعین میگردد.
بخش یکم: مبانی روششناختی فلسفه ظهوری
بداهت و شفافیت در فلسفه
فلسفه، بهمثابه علمی که در پی کشف حقایق هستی است، باید بر پایه بداهت، شفافیت و تجسم عینی استوار باشد. این اصل، فلسفه را از فروافتادن در دام ذهنیتهای موهوم بازمیدارد و متفکر را به سوی دیدن، فهمیدن و پیجویی حقیقت رهنمون میسازد. بداهت، بهسان خورشیدی است که تاریکیهای خیال را میزداید و ذهن را به سوی واقعیتی روشن هدایت میکند.
قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ [مطلب حذف شد] : «بگو او خدای یگانه است.»)
این آیه شریفه، با تأکید بر یگانگی حق تعالی، بداهت و شفافیت حقیقت الهی را بهمثابه مبنای فلسفهای عاری از توهمات معرفی میکند.
دوری از ذهنیتهای موهوم
فیلسوف راستین، کسی است که ذهن خویش را از وهمها و فرضیات بیپایه پاک میسازد. ذهنیتهای موهوم، بهسان ابرهایی هستند که نور حقیقت را میپوشانند و فلسفه را از رسالت اصلیاش، یعنی کشف حقیقت، دور میکنند. این نقد، به ضرورت پالایش فلسفه از مفاهیم غیرواقعی اشاره دارد و فیلسوف را به سوی روششناسیای مبتنی بر واقعیات فرا میخواند.
تعریف فیلسوف و رسالت فلسفه
فیلسوف، متفکری است که در برابر واقعیات و حقایق هستی میایستد، آنها را مینگرد و درمییابد. فلسفه، در این معنا، علمی وجودشناختی است که هدفش نه ساختن مفاهیم ذهنی، بلکه کشف و شهود حقیقت عالم است. این تعریف، فلسفه را بهمثابه پلی میان ذهن و واقعیت معرفی میکند که فیلسوف را به سوی فهم حقیقت وجود هدایت میکند.
نقد مباحث توهمی در فلسفه سنتی
بسیاری از مباحث فلسفه سنتی، بهویژه در باب ماهیت و وجود، به دام ذهنیتهای توهمی افتادهاند. این مباحث، که گاه از تقلید بیچونوچرا سرچشمه گرفتهاند، از حقیقت وجود فاصله دارند و در فلسفه اصیل جایی ندارند. نقد این مباحث، به ضرورت بازنگری در روششناسی فلسفی و دوری از پیشفرضهای غیرواقعی تأکید دارد.
بخش دوم: وجود و ظهور در فلسفه اشراقی
وجود، ظهور و اشراق
هستی، بر پایه وجود و ظهور استوار است. ظهور، بهسان جریانی از نور، نزولات وجود را در ظرف اشراق و حقیقت متجلی میسازد. این دیدگاه، که ریشه در فلسفه اشراقی دارد، وجود را جریانی پویا و بیواسطه میداند که نیازی به پیشفرضهای ماهوی ندارد. خلقت، در این نگاه، مانند بستنی قیفی است که خود، هم ظرف و هم محتوا را پدید میآورد، یا بهسان آبی که در سرما به یخ بدل میشود، بیآنکه نیازی به ماهیت پیشین داشته باشد.
فقدان ذهنیت در خلقت
خلقت، جریانی عاری از ذهنیت و توهم است، حال آنکه فلسفه، گاه به دام فرضیات و خیالات ذهنی گرفتار میشود. این تمایز، خلقت را واقعیتی زنده و پویا معرفی میکند که از هرگونه پیشفرض ذهنی بینیاز است. فلسفه، برای همگامی با این واقعیت، باید خود را از بند خیالات رها سازد.
خلقت قرآنی و فرایند ظهوری
قرآن کریم، خلقت را فرایندی ظهوری و ریزشی توصیف میکند که در آن، وجود بهصورت اشراقی و بدون واسطه ماهیت متعین میگردد. این فرایند، مانند گلی است که از غنچه به شکوفه باز میشود و حیات و پویایی را در خود متجلی میسازد.
ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً [مطلب حذف شد] : «سپس نطفه را بهصورت علقه آفریدیم و علقه را بهصورت مضغه خلق کردیم.»)
این آیه، به زیبایی مراحل ظهور خلقت را از نطفه به علقه و مضغه نشان میدهد و بر پویایی و انبساط وجود تأکید دارد.
بخش سوم: نقد مسأله ماهیت و وجود
چالش بنیادین: رابطه وجود و ماهیت
یکی از مسائل بنیادین فلسفه اسلامی، چگونگی ارتباط وجود با ماهیت در ممکنات است. آیا وجود بر ماهیت مقدم است یا ماهیت بر وجود؟ این پرسش، که از دیرباز مورد توجه فلاسفهای چون ابنسینا، خواجه نصیرالدین طوسی، فخر رازی و ملاصدرا بوده، در این درسگفتار بهگونهای انتقادی بازخوانی میشود. استاد فرزانه، با تأکید بر اصالت وجود، ماهیت را مفهومی ذهنی و فاقد واقعیت خارجی میدانند.
اصالت وجود در فلسفه صدرایی
ملاصدرا، در فصل سوم اسفار اربعه، استدلال میکند که در واجبالوجود، انیته عین ماهیته است، یعنی وجود و ماهیت در ذات الهی یکی هستند. او میافزاید که اگر وجود واجبالوجود زائد بر ماهیت باشد، تقدم شیء بوجوده بر وجودش لازم میآید که محال است. این استدلال، به وحدت وجود و ماهیت در ذات الهی و اصالت وجود در ممکنات اشاره دارد.
نقد دیدگاه فخر رازی
فخر رازی، برخلاف ملاصدرا، معتقد است که ماهیت، من حیث هی هی، میتواند علت پذیرش وجود باشد و تقدم ماهوی بر وجود دارد، نه تقدم وجودی. او با تمثیل جنس و فصل (مانند حیوان و ناطق که بر نوع انسان مقدماند)، استدلال میکند که ماهیت، به ذات خود، لوازمش را ایجاد میکند، نه به وجودش. ملاصدرا، با استناد به خواجه نصیر و ابنسینا، این دیدگاه را رد میکند و ماهیت لخت (بدون وجود) را فاقد واقعیت میداند.
نقد خواجه نصیر و ابنسینا
خواجه نصیرالدین طوسی، در آثار خود مانند اشارات و نقض التنزیل، و ابنسینا، تأکید دارند که ماهیت من حیث هی هی، بدون وجود، نمیتواند علت یا قابل باشد. وجود، تنها در حالت موجود بودن معنا دارد و ماهیت، بهتنهایی، نمیتواند علت وجود باشد. این دیدگاه، به محال بودن استقلال ماهیت از وجود اشاره دارد و بر اصالت وجود تأکید میورزد.
ماهیت لابشرط و نقد آن
فخر رازی معتقد است که ماهیت من حیث هی هی، نه موجود است و نه معدوم، و وجود بر آن عارض میشود. این مفهوم، به ماهیت لابشرط اشاره دارد که بهمثابه نعشی بیجان، ظرف پذیرش وجود تلقی میشود. استاد فرزانه، با نقد این دیدگاه، ماهیت را مفهومی ذهنی و فاقد واقعیت خارجی میدانند و تأکید میکنند که در خلقت، هیچ نعش مستقلی به نام ماهیت وجود ندارد.
بخش چهارم: وحدت وجود و نفی کثرت ماهوی
کن فیکون و خلقت بیواسطه
قرآن کریم، خلقت را جریانی بیواسطه و ظهوری معرفی میکند که در آن، وجود مستقیماً از اراده الهی پدید میآید. این فرایند، بهسان نوری است که از ذات حق ساطع میشود و نیازی به ماهیت پیشین ندارد.
إِنَّمَا قَوْلُنَا لِشَيْءٍ إِذَا أَرَدْنَاهُ أَنْ نَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ [مطلب حذف شد] : «سخن ما به چیزی، هنگامی که آن را اراده کنیم، این است که به آن بگوییم باش، پس میشود.»)
این آیه، به خلقت بیواسطه الهی اشاره دارد که وجود را بدون نیاز به ماهیت متعین میسازد.
نفی نعش ماهیت
استاد فرزانه تأکید دارند که هیچ نعش مستقلی به نام ماهیت وجود ندارد که وجود بر آن عارض شود. ماهیت، بهسان سایهای است که در ذهن فیلسوف شکل میگیرد و در خارج، هیچ واقعیتی ندارد. این دیدگاه، به وحدت وجود و نفی کثرت ماهوی اشاره دارد.
تمایز ممکن و محال
تمایز میان ممکن و محال، امری ذهنی است و در خارج، هر دو غیرموجودند. ممکن، ظرفی برای نزول وجود دارد، حال آنکه محال از این ظرفیت بیبهره است. این تمایز، در ذهن فیلسوف شکل میگیرد و در واقعیت خارجی، تنها وجود است که ظهور مییابد.
خودبسندگی فاعل الهی
فاعل الهی، خود قابل و ظهور است و نیازی به ماهیت ندارد. این خودبسندگی، بهسان چشمهای است که آب حیات را از خویش میجوشاند و نیازی به ظرف پیشین ندارد. در این نگاه، خلقت، جریانی یکپارچه و ظهوری است که از ذات حق سرچشمه میگیرد.
بخش پنجم: عرفان ظهوری و وحدت هستی
وحدت هستی و ظهورات حق
همه هستی، ظهورات حق تعالی است و مانند گلی چاکچاک، در حال انبساط و پویایی است. قلب انسان، بهسان نبضی است که با نبض حق همآهنگ میشود و از این رهگذر، به معرفت الهی دست مییابد. این دیدگاه، به وحدت وجودی انسان و حق اشاره دارد و خلقت را جریانی زنده و پویا معرفی میکند.
وصول عرفانی و علم معصوم
وصول به حق، از طریق اتصال قلب انسان به قلب حق ممکن است. معصوم، که به ظهورات حق متصل است، میفرماید: «أنا عالم بما کان و ما یکون و ما هو کائن». این علم، از اتصال وجودی با حق سرچشمه میگیرد و نشاندهنده وحدت وجودی میان انسان و ذات الهی است.
روشنی هستی و نفی تاریکی
هستی، سراسر روشنی است و تاریکی در آن جایی ندارد. این روشنی، بهسان نوری است که از ذات حق ساطع میشود و تمام عالم را در بر میگیرد. مباحث فلسفیای که به تاریکی ذهنیتها فرو میروند، از این روشنی دورند و باید از فلسفه اصیل زدوده شوند.
جمعبندی
درسگفتار شماره ۳۶۲، با رویکردی انتقادی و بداهتگرا، به بازخوانی مسائل بنیادین فلسفه اسلامی در باب وجود و ماهیت میپردازد. این گفتار، با تأکید بر شفافیت و عینیبودن فلسفه، مفاهیمی مانند ماهیت من حیث هی هی را تخیلات ذهنی میداند و خلقت را فرایندی ظهوری و ریزشی معرفی میکند که در آن، وجود بهصورت اشراقی و بدون نیاز به ماهیت پیشین متعین میشود. نقد دیدگاههای فخر رازی، ابنسینا، خواجه نصیر و ملاصدرا، به ضرورت بازنگری در مفاهیم فلسفی و دوری از تقلید تأکید دارد. با استناد به آیات قرآن کریم، مانند «کن فیکون» و توصیف خلقت نطفه، این درسگفتار خلقت را جریانی زنده و پویا میداند که همه هستی، ظهورات حق تعالی است. وصول عرفانی، از طریق اتصال قلب انسان به نبض حق ممکن میشود، و هستی سراسر روشنی و حیات است. این نوشتار، با تبیین وحدت وجود و نفی کثرت ماهوی، به درک عمیقتری از فلسفه ظهوری و عرفان اسلامی میرسد.