در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 364

متن درس





بررسی مفهوم ماهیت و واجب‌الوجود در فلسفه صدرایی

بررسی مفهوم ماهیت و واجب‌الوجود در فلسفه صدرایی

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه، آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۳۶۴)

مقدمه

فلسفه صدرایی، به‌عنوان یکی از برجسته‌ترین نظام‌های فلسفی در سنت حکمت اسلامی، با ارائه نظریه‌های نوآورانه‌ای چون اصالت وجود و تشکیک در مراتب وجود، دریچه‌ای نو به سوی فهم هستی گشوده است. درس‌گفتار شماره ۳۶۴، ارائه‌شده در تاریخ ۱۱/۱۲/۱۳۸۰، به بررسی دو مفهوم بنیادین در این فلسفه، یعنی «ماهیت» و «واجب‌الوجود»، اختصاص دارد. این گفتار، با تمرکز بر آرای ملاصدرا و نقدهای واردشده بر آن‌ها، چالش‌های مفهومی و استدلالی این دو مقوله را با دقتی ژرف کاوش می‌کند.

بخش اول: ابهام در مفهوم ماهیت در فلسفه اسلامی

بیان مسئله

مفهوم ماهیت در آثار حکمای اسلامی، به‌ویژه در فلسفه ملاصدرا، از وضوح کافی برخوردار نیست. گاه ماهیت به‌عنوان امری ذهنی، گاه عینی، گاه اعتباری و گاه حقیقی توصیف شده است. این تنوع در تعابیر، همانند سایه‌روشن‌هایی که بر دیوار معرفت می‌افتد، فهم دقیق این مفهوم را دشوار ساخته است.

تحلیل و تبیین

ابهام در مفهوم ماهیت ریشه در پیچیدگی‌های هستی‌شناختی و معرفت‌شناختی آن دارد. در فلسفه اسلامی، ماهیت به «ما به الشیء هو» تعریف می‌شود؛ یعنی آنچه چیستی یک شیء را تعیین می‌کند. بااین‌حال، نسبت ماهیت با وجود و چگونگی حضور آن در ذهن یا خارج، همواره محل مناقشه بوده است. ملاصدرا در آثار خود، به‌ویژه در «اسفار اربعه»، تلاش کرده است این مفهوم را با نظریه اصالت وجود و وحدت وجود تبیین کند. او گاه ماهیت را مفهومی ذهنی می‌داند که از وجود منتزع می‌شود و گاه آن را متحد با وجود در خارج معرفی می‌کند. این دوگانگی، همانند دو روی یک سکه که هر یک تصویری متفاوت را نشان می‌دهد، به تفاسیر گوناگون از آرای او منجر شده است.

درنگ: ابهام در مفهوم ماهیت نزد ملاصدرا ناشی از تلفیق دیدگاه‌های هستی‌شناختی و معرفت‌شناختی است که بدون تبیین صریح، به پیچیدگی فهم این مفهوم می‌افزاید.

بخش دوم: تقدم ذاتیات و ماهیت در فلسفه صدرایی

بیان مسئله

ملاصدرا در صفحه ۱۰۰ «اسفار اربعه» به بحث تقدم ذاتیات پرداخته و یکی از اقسام تقدم را «تقدم بالتجاهر بالماهیة» معرفی می‌کند. او تأکید دارد که این تقدم از نوع علّی نیست، بلکه مفهومی است.

تحلیل و تبیین

تقدم ذاتیات در فلسفه صدرایی به معنای پیشینی بودن ماهیت نسبت به لوازم یا اجزای آن است. این تقدم، همانند پیشی گرفتن سرچشمه بر جویبارهایی که از آن سرچشمه می‌گیرند، مفهومی است و نه وجودی یا علّی. ملاصدرا با این دیدگاه، بر اصالت وجود تأکید می‌ورزد و ماهیت را فرع بر وجود می‌داند. بااین‌حال، عدم توضیح دقیق چگونگی این تقدم، همانند ابری که خورشید حقیقت را می‌پوشاند، به ابهام در فهم این مفهوم دامن زده است.

بخش سوم: تناقض ظاهری در آرای ملاصدرا درباره ماهیت

بیان مسئله

در صفحه ۱۰۱ «اسفار»، ملاصدرا در پاسخ به اشکالی درباره تقدم ماهیت بر وجود، رابطه میان این دو را اتحادی توصیف می‌کند، حال‌آنکه در جای دیگر، ماهیت را منتزع از وجود و ذهنی می‌خواند.

تحلیل و تبیین

این تناقض ظاهری، همانند دو آینه روبه‌روی هم که تصاویر بی‌شماری را بازتاب می‌دهند، از دو منظر متفاوت در فلسفه صدرایی سرچشمه می‌گیرد: منظر وجودشناختی و معرفت‌شناختی. از منظر وجودشناختی، ماهیت و وجود در خارج متحدند و ماهیت به‌تنهایی در خارج تحقق ندارد. اما از منظر معرفت‌شناختی، ذهن برای فهم اشیا، ماهیت را از وجود انتزاع می‌کند. این دوگانگی، گرچه با اصول فلسفه صدرایی سازگار است، اما فقدان تبیین صریح، همانند راهی پرپیچ‌وخم، مخاطب را به سردرگمی می‌کشاند.

درنگ: تناقض ظاهری در آرای ملاصدرا درباره ماهیت، نتیجه استفاده از دو منظر وجودشناختی و معرفت‌شناختی است که بدون توضیح کافی، به پیچیدگی تفسیر می‌افزاید.

بخش چهارم: اتحاد ماهیت و وجود

بیان مسئله

ملاصدرا تأکید می‌کند که رابطه میان ماهیت و وجود، اتحادی است و هیچ‌یک بر دیگری تقدم ندارد، زیرا در حقیقت، تنها یک واقعیت وجودی است که ماهیت از آن منتزع می‌شود.

تحلیل و تبیین

نظریه اتحاد ماهیت و وجود، همانند دو شاخه که از یک تنه می‌رویند، یکی از ارکان اصلی فلسفه صدرایی است. ملاصدرا معتقد است که در خارج، تنها وجود تحقق دارد و ماهیت، مفهومی است که ذهن از وجود استخراج می‌کند. این دیدگاه در برابر فلسفه مشائی قرار می‌گیرد که وجود را عارض بر ماهیت می‌داند. بااین‌حال، استفاده ملاصدرا از عباراتی چون «منتزعه» و «متحده» در کنار یکدیگر، همانند دو نغمه متفاوت در یک سمفونی، به پیچیدگی تفسیر این نظریه می‌افزاید.

بخش پنجم: نقد تقدم وجود بر ماهیت

بیان مسئله

برخی محققان، وجود را بر ماهیت مقدم دانسته‌اند، به این معنا که وجود اصل است و ماهیت مفهومی فرعی و منتزع از آن. ملاصدرا این دیدگاه را تأیید می‌کند، اما در عین حال، ماهیت را متحد با وجود می‌داند.

تحلیل و تبیین

این دیدگاه با اصل اصالت وجود هم‌خوانی دارد. وجود، همانند سرچشمه‌ای که حیات جویبارها را تأمین می‌کند، اصل و مبدأ صدور از جاعل است و ماهیت به‌تبع آن تقرر می‌یابد. بااین‌حال، تأکید ملاصدرا بر اتحاد ماهیت و وجود، این پرسش را برمی‌انگیزد که آیا ماهیت در خارج تحقق دارد یا صرفاً در ذهن؟ این ابهام، همانند گرهی در تار و پود فلسفه صدرایی، یکی از نقاط ضعف تبیینی اوست.

بخش ششم: جعل ماهیت و وجود

بیان مسئله

ملاصدرا بیان می‌کند که ماهیت به‌صورت مستقل جعل نمی‌شود، بلکه جعل آن تبعی است و تنها با جعل وجود، ماهیت تقرر می‌یابد.

تحلیل و تبیین

این دیدگاه، همانند شاخه‌ای که تنها به‌واسطه تنه درخت حیات می‌یابد، با نظریه اصالت وجود سازگار است. ماهیت به‌تنهایی نمی‌تواند موضوع جعل باشد، بلکه به‌تبع وجود در مرتبه وجودی خود تقرر می‌یابد. بااین‌حال، عدم تبیین دقیق چگونگی این تقرر، همانند مهی که بر فراز قله‌ای می‌نشیند، به ابهامات موجود دامن زده است.

بخش هفتم: نقد ابهامات در عبارات ملاصدرا

بیان مسئله

عبارات ملاصدرا در «اسفار» درباره ماهیت، گاه متناقض‌نما به نظر می‌رسد: او ماهیت را گاه فرع وجود، گاه ذهنی، گاه خارجی، گاه منتزع و گاه متحد با وجود می‌خواند.

تحلیل و تبیین

این تناقضات ظاهری، همانند رنگ‌های متفاوت یک منشور که نور واحد را تجزیه می‌کنند، نتیجه تلاش ملاصدرا برای تلفیق دیدگاه‌های مشائی، اشراقی و عرفانی است. او می‌کوشد با نظریه وحدت وجود، ماهیت را به‌عنوان مفهومی ذهنی و در عین حال متحد با وجود در خارج تبیین کند. اما این تلفیق، به دلیل فقدان صراحت، همانند پلی ناتمام، مخاطب را در میانه راه رها می‌کند.

درنگ: تناقضات ظاهری در عبارات ملاصدرا نتیجه تلاش او برای تلفیق دیدگاه‌های فلسفی گوناگون است که به دلیل نبود صراحت، به ابهام در فهم ماهیت منجر شده است.

بخش هشتم: نقد مفهوم واجب‌الوجود

بیان مسئله

درس‌گفتار به نقد دیدگاه ملاصدرا درباره واجب‌الوجود پرداخته و بیان می‌کند که اساساً نباید از این مفهوم سخن گفت، زیرا محل مناقشه است.

تحلیل و تبیین

این نقد، همانند تیری که به قلب یک نظریه نشانه می‌رود، ریشه در ابهامات تبیین ملاصدرا از واجب‌الوجود دارد. او واجب‌الوجود را به‌عنوان حقیقت محض وجود، بدون مقارنه با ماهیت تعریف می‌کند. اما این تعریف، پرسش‌هایی را برمی‌انگیزد: اگر وجود اصل است، چرا تنها واجب‌الوجود فاقد ماهیت است؟ این ابهام، همانند سایه‌ای بر آفتاب فلسفه صدرایی، به نقدهای مطرح‌شده وزن می‌بخشد.

بخش نهم: دفاع ملاصدرا از واجب‌الوجود

بیان مسئله

ملاصدرا در پاسخ به اشکالات، از مفهوم واجب‌الوجود دفاع کرده و آن را به‌عنوان وجودی خاص و متمایز از سایر وجودات معرفی می‌کند.

تحلیل و تبیین

دفاع ملاصدرا، همانند سپری در برابر نقدها، بر نظریه تشکیک در وجود استوار است. او وجود را دارای مراتب می‌داند و واجب‌الوجود را در بالاترین مرتبه قرار می‌دهد که به دلیل شدت وجودی، نیازی به مقارنه با ماهیت ندارد. بااین‌حال، فقدان دلیل روشن برای این تمایز، همانند کلیدی گمشده، نقدهای مطرح‌شده را تقویت می‌کند.

بخش دهم: اشکال فخر رازی و پاسخ ملاصدرا

بیان مسئله

فخر رازی اشکال می‌کند که اگر واجب‌الوجود فاقد ماهیت باشد، این صفت یا به ذات وجود او مربوط است یا به چیز دیگری. اگر به ذات وجود باشد، همه وجودها باید فاقد ماهیت باشند؛ و اگر به چیز دیگری باشد، واجب‌الوجود محتاج غیر خواهد بود.

تحلیل و تبیین

این اشکال، همانند خاری در پای استدلال، یکی از چالش‌های اساسی فلسفه صدرایی است. ملاصدرا در پاسخ، واجب‌الوجود را به‌عنوان وجودی خاص و متمایز معرفی می‌کند که به دلیل ذات خود، فاقد ماهیت است. اما این پاسخ، به دلیل نبود دلیل واضح، همانند ساختمانی بدون پی، استحکام کافی ندارد.

درنگ: اشکال فخر رازی به تمایز واجب‌الوجود، به دلیل فقدان استدلال روشن در پاسخ ملاصدرا، همچنان یکی از چالش‌های اصلی فلسفه صدرایی است.

بخش یازدهم: تشکیک در مراتب وجود

بیان مسئله

ملاصدرا وجود را دارای مراتب می‌داند و واجب‌الوجود را در مرتبه‌ای قرار می‌دهد که فاقد ماهیت است، در حالی که سایر مراتب، ماهیت‌دار هستند.

تحلیل و تبیین

نظریه تشکیک در وجود، همانند نردبانی که مراتب هستی را به هم پیوند می‌دهد، یکی از نوآوری‌های کلیدی ملاصدرا است. او وجود را حقیقتی واحد می‌داند که در مراتب مختلف شدت و ضعف می‌یابد. واجب‌الوجود در بالاترین مرتبه قرار دارد و به دلیل شدت وجودی، از مقارنه با ماهیت بی‌نیاز است. اما این نظریه، پرسش‌هایی درباره چگونگی تعیین این مراتب و تمایز واجب‌الوجود از سایر موجودات ایجاد می‌کند.

بخش دوازدهم: نقد تشبیه وجود به نور و سایه

بیان مسئله

ملاصدرا برای تبیین مراتب وجود، از تشبیه نور و سایه استفاده می‌کند و سایه را به‌عنوان مرتبه‌ای ضعیف‌تر از نور معرفی می‌کند که وجودی نیست.

تحلیل و تبیین

این تشبیه، همانند نقاشی که زیبایی را ناتمام به تصویر می‌کشد، در نگاه نخست جذاب است، اما از منظر فلسفی دقیق نیست. سایه، هرچند ضعیف‌تر از نور است، همچنان وجودی است و نمی‌توان آن را صرفاً عدمی دانست. این نقد، همانند آینه‌ای که عیوب را نمایان می‌کند، نشان می‌دهد که تشبیه ملاصدرا به جای روشن ساختن مسئله، به ابهامات افزوده است.

بخش سیزدهم: نقد ساده‌انگاری در تبیین واجب‌الوجود

بیان مسئله

دیدگاه ملاصدرا درباره واجب‌الوجود به دلیل ساده‌انگاری و عدم ارائه دلایل کافی مورد نقد قرار گرفته است.

تحلیل و تبیین

این نقد، همانند زنگ خطری برای فلسفه صدرایی، به ضعف استدلالی در آثار ملاصدرا اشاره دارد. او گرچه با نظریه تشکیک و وحدت وجود کوشیده است واجب‌الوجود را تبیین کند، اما فقدان دلایل منطقی برای تمایز واجب‌الوجود از سایر مراتب وجود، این دیدگاه را آسیب‌پذیر ساخته است.

درنگ: ساده‌انگاری در تبیین واجب‌الوجود و نبود استدلال‌های روشن، از نقاط ضعف کلیدی فلسفه صدرایی است.

بخش چهاردهم: جمع‌بندی و نتیجه‌گیری

بیان مسئله

درس‌گفتار با تأکید بر این نکته پایان می‌یابد که حقیقت واجب‌الوجود فراتر از تبیین‌های ساده‌انگارانه فلسفی است و نباید آن را به ابزار ذهن تقلیل داد.

تحلیل و تبیین

این نتیجه‌گیری، همانند دریچه‌ای به سوی عرفان، رویکردی متعالی به مسئله واجب‌الوجود را نشان می‌دهد. حقیقت الهی، فراتر از مفاهیم فلسفی مانند ماهیت و وجود قرار دارد و نمی‌توان آن را در چارچوب‌های ذهنی محصور کرد. این دیدگاه، گرچه با فلسفه صدرایی سازگار است، اما از منظر فلسفه تحلیلی، به دلیل فقدان استدلال منطقی، قابل نقد است.

جمع‌بندی نهایی

درس‌گفتار شماره ۳۶۴، همانند سفری در ژرفای اقیانوس فلسفه صدرایی، به کاوش در دو مفهوم بنیادین ماهیت و واجب‌الوجود پرداخته است. ملاصدرا با تلفیق دیدگاه‌های مشائی، اشراقی و عرفانی، کوشیده است تبیینی جامع از این مفاهیم ارائه دهد. اما تناقضات ظاهری در عبارات او، ابهام در تبیین مراتب وجود و نبود دلایل روشن برای تمایز واجب‌الوجود، چالش‌هایی جدی را پیش روی مخاطب قرار داده است. نظریه اصالت وجود و تشکیک در مراتب آن، همانند ستون‌هایی استوار، همچنان از نوآوری‌های کلیدی این فلسفه است، اما نیازمند تبیین دقیق‌تر و استدلال‌های قوی‌تر است. این نوشتار، با بازنویسی درس‌گفتار و تحلیل تفصیلی آن، تلاش کرده است تا این مباحث را به‌گونه‌ای علمی و متین برای مخاطبان متخصص ارائه دهد.

با نظارت صادق خادمی