متن درس
تحلیل و تبیین فلسفه واجبالوجود
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۳۶۶)
مقدمه
حقیقت واجبالوجود، چونان گوهری تابناک در آسمان فلسفه اسلامی، از دیرباز ذهن حکما و متفکران را به خود مشغول داشته است. این مفهوم، که در کانون تأملات فلسفی مشاء و حکمت متعالیه قرار دارد، نهتنها پرسشهایی عمیق درباره ماهیت وجود و نسبت آن با ممکنات پدید میآورد، بلکه به مثابه پلی میان فلسفه و عرفان، راه به سوی فهم حقیقت هستی میگشاید. در این نوشتار، که برگرفته از درسگفتار شماره ۳۶۶ استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره است، به بررسی شبهات و پاسخهای فلسفی پیرامون واجبالوجود، مفهوم کون فی الاعیان، و تمایز میان وجود مطلق و مقید پرداخته شده است. این تحلیل، با رویکردی جامع و تفصیلی، کوشیده است تا تمامی جنبههای این مباحث را با نگاهی علمی و عمیق تبیین نماید، تا چونان چراغی راهنما، مسیر تأملات فلسفی را برای مخاطبان روشن سازد.
بخش نخست: طرح شبهات و چیستی واجبالوجود
شبهه بنیادین: ماهیت واجبالوجود چیست؟
پرسش از ماهیت واجبالوجود، پرسشی است که چونان ریشهای تنومند در خاک فلسفه اسلامی فرو رفته و شاخسار آن، شبهات و تأملات گوناگونی را پدید آورده است. استاد فرزانه قدسسره، در این درسگفتار، شبهات را به یک پرسش بنیادین فرو میکاهد: واجبالوجود چیست؟ این پرسش، که در لسانهای گوناگون بیان میشود، به تمایز میان واجب و ممکن، و نسبت میان وجود و ماهیت بازمیگردد. شبهات مطرحشده، بهویژه حول مفهوم «کون فی الاعیان» (وجود در خارج) و ارتباط آن با واجبالوجود، از منظری دوگانه فلسفی و عرفانی مورد بررسی قرار میگیرند.
درنگ: شبهات پیرامون واجبالوجود، ریشه در تمایز میان وجود و ماهیت دارند و به بررسی نسبت میان کون فی الاعیان و ذات واجب میپردازند.
کون فی الاعیان و تعریف واجبالوجود
مستشکل در این درسگفتار، واجبالوجود را به «نفس کون فی الاعیان» تعریف میکند، که به معنای وجود خارجی است. اما این تعریف، پرسشهایی نو پدید میآورد: آیا کون فی الاعیان همان وجود مطلق (الوجود المطلق) است یا مطلق الوجود؟ این تمایز، که در فلسفه مشاء و حکمت متعالیه از اهمیت بسزایی برخوردار است، نیازمند تأملی دقیق است. وجود مطلق، به وجودی خاص اشاره دارد که در مقابل وجود مقید (وجود ممکنات) قرار میگیرد، حال آنکه مطلق الوجود، وجودی عام و فارغ از هر قید و شرط است که همه مراتب وجود را دربرمیگیرد.
استاد فرزانه قدسسره این تمایز را چنین تبیین میفرماید: اگر واجبالوجود را نفس کون فی الاعیان بدانیم، این کون میان واجب و ممکن مشترک خواهد بود، که به اشتراک لفظی یا معنوی منجر میشود. اما اگر واجبالوجود را به وجود مطلق محدود کنیم، این وجود خاص در مقابل وجود مقید قرار میگیرد و از شمول عام خارج میشود. این تحلیل، به عمق تأملات فلسفی در حکمت متعالیه اشاره دارد، جایی که صدرالمتألهین با تکیه بر وحدت تشکیکی وجود، این اشتراک را نفی میکند.
نقد تعریف وجود مطلق
مستشکل استدلال میکند که تعریف واجبالوجود بهعنوان الوجود المطلق، به دلیل خاص بودن این وجود در مقابل وجود مقید، نادرست است. در مقابل، مطلق الوجود، که وجودی عام و بیقید است، میتواند همه موجودات را دربرگیرد. این تمایز، چونان دو شاخه از یک درخت، به دو برداشت فلسفی از وجود اشاره دارد: یکی وجودی خاص و متمایز، و دیگری وجودی عام و فراگیر. صدرالمتألهین، با تأکید بر مطلق الوجود، واجبالوجود را بهعنوان امری عقلی و بسیط تعریف میکند که فراتر از قیود مادی است.
بخش دوم: چالشهای فلسفی و پاسخهای صدرالمتألهین
اشکال اشتراک کون فی الاعیان
یکی از چالشهای کلیدی مطرحشده توسط مستشکل، اشتراک کون فی الاعیان میان واجب و ممکن است. اگر واجبالوجود نفس کون فی الاعیان باشد، این کون میان همه موجودات مشترک خواهد بود، که به تعدد واجبالوجود یا اشتراک در ماهیت منجر میشود. این اشکال، چونان تیغی تیز، تمایز میان واجب و ممکن را به چالش میکشد. استاد فرزانه قدسسره این اشکال را چنین تحلیل میکند: در فلسفه مشاء، وجود بهصورت مشترک لفظی یا معنوی میان موجودات فرض میشود، اما در حکمت متعالیه، صدرالمتألهین با تکیه بر وحدت تشکیکی وجود، این اشتراک را نفی کرده و واجبالوجود را بهعنوان وجودی خاص و متمایز معرفی میکند.
درنگ: وحدت تشکیکی وجود، پاسخ صدرالمتألهین به اشتراک کون فی الاعیان است که واجبالوجود را بهعنوان وجودی خاص و متمایز از ممکنات تعریف میکند.
نقد تعریف واجبالوجود بهعنوان کون مقید
مستشکل استدلال میکند که اگر واجبالوجود را کون فی الاعیان مقید به تجرد بدانیم، این تعریف به ترکیب وجود و قید منجر میشود، که با بساطت ذات واجب منافات دارد. از سوی دیگر، اگر واجبالوجود بدون کون فی الاعیان باشد، وجود بدون تحقق خارجی محال است. این تناقض ظاهری، چونان گردابی، ذهن را به سوی پرسشهای عمیقتر میکشاند. استاد فرزانه قدسسره این اشکال را با تأکید بر بساطت ذات واجب پاسخ میدهد: واجبالوجود، بهعنوان بحت وجود (محض وجود)، از هرگونه ترکیب یا قید مبراست و وجودش عین ذات اوست.
پاسخ صدرالمتألهین: وجود خاص واجبالوجود
صدرالمتألهین در پاسخ به شبهات، واجبالوجود را نه نفس کون فی الاعیان، بلکه نفس الوجود الخاص میداند که مخالف سایر وجودات است. این وجود خاص، به دلیل تقدم قاهری و بساطت ذاتی، از مراتب دیگر وجود متمایز است. استاد فرزانه قدسسره این پاسخ را چنین تبیین میکند: صدرالمتألهین با تأکید بر وحدت تشکیکی وجود، از اشتراک وجود میان واجب و ممکن جلوگیری میکند و واجبالوجود را بهعنوان امری عقلی و بسیط معرفی مینماید.
بخش سوم: دیدگاه ابنسینا و بساطت ذات واجب
ابنسینا و مفهوم بحت وجود
ابنسینا، در تعلیقات خود، واجبالوجود را لفظی مجازی میداند که به بحت وجود (محض وجود) اشاره دارد. این وجود، بسیط و عاری از هرگونه ترکیب یا کثرت است. استاد فرزانه قدسسره این دیدگاه را چونان گوهری ناب در فلسفه مشاء توصیف میکند: ابنسینا، با وجود محدودیتهای تاریخی و نبود استاد، با نبوغی بیمانند به حقیقت واجبالوجود دست یافته است. او با تأکید بر مجازی بودن لفظ واجبالوجود، به محدودیتهای زبان در بیان حقیقت حق اشاره میکند.
درنگ: ابنسینا با معرفی واجبالوجود بهعنوان بحت وجود، بر بساطت ذاتی و عاری بودن آن از ترکیب تأکید میورزد.
نقد صدرالمتألهین بر تحریف عبارت ابنسینا
صدرالمتألهین معتقد است که عبارت «بحت وجود» ابنسینا به اشتباه به «یجب وجوده» تحریف شده است. این تحریف، معنای اصلی را مخدوش کرده و به ترکیب و قید در ذات واجب منجر میشود. استاد فرزانه قدسسره این نقد را چنین تحلیل میکند: عبارت «یجب وجوده» به ضمائر و قیود نیاز دارد که با بساطت ذات واجب منافات دارد. صدرالمتألهین با اصلاح این تحریف، تلاش میکند معنای اصلی ابنسینا را احیا نماید.
مقایسه ابنسینا و صدرالمتألهین
استاد فرزانه قدسسره، با نگاهی ژرف، به مقایسه میان ابنسینا و صدرالمتألهین میپردازد. ابنسینا، با وجود محدودیتهای تاریخی، با شهودی بینظیر به مفهوم بحت وجود دست یافته است، در حالی که صدرالمتألهین، با دسترسی به منابع گسترده فلسفی و عرفانی، همچنان به تعابیر ترکیبی مانند واجبالوجود پایبند مانده است. این مقایسه، چونان آینهای، برتری فهم شهودی ابنسینا را در مقابل نظاممندی صدرالمتألهین نشان میدهد.
بخش چهارم: معرفتشناسی و حقیقت وجود
شبهه معلوم و غیرمعلوم
مستشکل در این درسگفتار، شبههای معرفتشناختی مطرح میکند: وجود معلوم است، اما حقیقت واجبالوجود غیرمعلوم. بنابراین، وجود معلوم غیر از واجب غیرمعلوم است. این شبهه، چونان موجی، ذهن را به سوی پرسش از رابطه میان مفهوم و مصداق وجود میکشاند. استاد فرزانه قدسسره این شبهه را چنین تبیین میکند: تمایز میان وجود معلوم (مفهوم عام وجود) و حقیقت غیرمعلوم واجب، به پیچیدگیهای معرفتشناختی در فلسفه اسلامی اشاره دارد.
پاسخ صدرالمتألهین به شبهه
صدرالمتألهین در پاسخ، وجود معلوم را مفهوم عام وجود مطلق میداند و حقیقت واجبالوجود را، که غیرمعلوم است، وجود خاص معرفی میکند. استاد فرزانه قدسسره این پاسخ را با تکیه بر وحدت تشکیکی وجود تحلیل میکند: وجود، بهعنوان مفهوم عام، برای ذهن انسانی قابلفهم است، اما حقیقت مصداقی آن، بهویژه در مرتبه واجبالوجود، فراتر از دسترس معرفت بشری است.
پارادوکس معرفتشناختی حقیقت وجود
حقیقت وجود، هم معلوم است (بهعنوان مفهوم عام) و هم غیرمعلوم (بهعنوان مصداق خاص). این پارادوکس، چونان دو روی یک سکه، نشاندهنده پیچیدگیهای معرفتشناختی در فلسفه صدرایی است. استاد فرزانه قدسسره این نکته را چنین تبیین میکند: حقیقت وجود، هم متعلق علم است و هم متعلق عدم علم. این حقیقت، هم هستی ماست و هم گمشده ماست، و انسان در این حقیقت گم شده و در جستوجوی آن است.
درنگ: حقیقت وجود، پارادوکسیکال است: هم معلوم است و هم غیرمعلوم، هم هستی ماست و هم گمشده ماست.
بخش پنجم: تبیین عرفانی حقیقت وجود
حقیقت وجود و پیوند فلسفه و عرفان
استاد فرزانه قدسسره، با نگاهی عرفانی، حقیقت وجود را چونان گوهری میداند که هم در ما حاضر است و هم از ما غایب. انسان، بهعنوان ظهور وجودی حق، در جستوجوی بازگشت به اصل خود است. این تبیین، که در عرفان اسلامی ریشه دارد، انسان را چونان مسافری سرگشته توصیف میکند که در پی یافتن حقیقت گمشده خویش است.
﴿وَهُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنْتُمْ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ﴾ (قرآن کریم، [مطلب حذف شد] )
این آیه از قرآن کریم، به حضور حق در همه حال اشاره دارد، گویی حقیقت وجود، چونان نسیمی لطیف، در همه جا جاری است، اما انسان از درک کامل آن عاجز است.
اسمای الهی و حقیقت وجود
اسمای الهی، بهویژه اسمای خفی مانند «و» و «هو»، به حقیقت بسیط وجود اشاره دارند. این اسما، که از ترکیب و کثرت مبرایند، راهی به سوی فهم حقیقت حق میگشایند. استاد فرزانه قدسسره این نکته را چنین تبیین میکند: اسمای خفی، چونان کلیدی، درهای معرفت به حقیقت وجود را میگشایند، جایی که زبان از بیان عاجز است و تنها شهود عرفانی راهگشاست.
انسان بهعنوان ظهور حق
انسان، بهعنوان نذورات الهی، ظهور حق است، اما سرگردانی او ناشی از دوری از حقیقت اصلی است. استاد فرزانه قدسسره این رابطه را چنین توصیف میکند: انسان، چونان آینهای شکسته، بازتاب حقیقت حق است، اما غفلت از این حقیقت، او را در چرخه سرگردانی گرفتار کرده است. این تبیین، پیوند عمیق میان فلسفه و عرفان را نشان میدهد، جایی که معرفت به حق، نهتنها از طریق استدلال، بلکه از طریق سلوک معنوی ممکن میشود.
بخش ششم: جمعبندی و نتیجهگیری
این نوشتار، با بررسی شبهات و پاسخهای فلسفی پیرامون واجبالوجود، به تبیین عمیق مفاهیم کون فی الاعیان، وجود مطلق، و مطلق الوجود پرداخت. از منظر فلسفه مشاء، ابنسینا با تأکید بر بحت وجود، واجبالوجود را بهعنوان حقیقتی بسیط و عاری از ترکیب معرفی میکند. در مقابل، صدرالمتألهین، با تکیه بر وحدت تشکیکی وجود، واجبالوجود را وجودی خاص و متمایز از ممکنات میداند. با این حال، فهم شهودی ابنسینا، که با وجود محدودیتهای تاریخی به حقیقت محض وجود دست یافته، از عمق و ژرفای بیشتری برخوردار است.
از منظر عرفانی، حقیقت وجود بهعنوان مبادی هستی و گمشده انسان معرفی شده است. انسان، بهعنوان ظهور حق، در جستوجوی بازگشت به اصل خویش است، و اسمای الهی، بهویژه اسمای خفی، راهی به سوی این حقیقت میگشایند. این درسگفتار، با دعا برای توفیق در معرفت حق، پیوند عمیق میان فلسفه و عرفان را نشان میدهد، گویی فلسفه، چونان نردبانی، انسان را به سوی قلههای معرفت عرفانی هدایت میکند.
﴿اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ﴾ (قرآن کریم، [مطلب حذف شد] )
این آیه از قرآن کریم، حقیقت وجود را چونان نوری الهی توصیف میکند که آسمانها و زمین را روشن میسازد، و انسان در پرتو این نور، راه به سوی معرفت میجوید.
با نظارت صادق خادمی