متن درس
حقیقت وجود و نفی جهات در حکمت متعالیه
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه، آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۳۶۹)
مقدمه
حقیقت وجود، بهمثابه بنیادیترین مسئله در حکمت متعالیه، همواره محور تأملات فلسفی و عرفانی بوده است. این حقیقت، که در نگاه استاد فرزانه، آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، نه وجودی خاص، بلکه صرفالوجود و شخص حق تعالی است، از هرگونه کثرت و جهت عاری است. درسگفتار شماره ۳۶۹، که در تاریخ ۱۸/۱/۱۳۸۱ ایراد شده، به بررسی عمیق مفهوم واجبالوجود، نقد نسبت آن با جهات، و تبیین حقیقت وجود بهمثابه یک حقیقت بسیط و غیرقابلتعدد میپردازد.
بخش نخست: نقد مفهوم واجبالوجود و نسبت آن با جهات
تبیین مسئله واجبالوجود من جمیع جهاته
در حکمت متعالیه، مفهوم واجبالوجود من جمیع جهاته، که در آثار صدرالمتألهین شیرازی مطرح شده، به معنای واجبی است که از هر جهت و حیثیت واجب است و هیچگونه امکان در آن راه ندارد. این مفهوم، در فصل چهارم آثار صدرالمتألهین مورد بحث قرار گرفته و در این درسگفتار، از منظری نقادانه بررسی شده است. استاد فرزانه، آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، این ادعا را به چالش میکشند و پرسش بنیادین را مطرح میسازند: آیا اساساً واجبالوجود دارای جهات است؟ مفهوم جهات، که معمولاً به معنای حیثیات متکثر یا خصوصیات غیروجوبی است، چگونه میتواند با بساطت ذات الهی سازگار باشد؟
جهات، در اصطلاح فلسفی، به شئون یا خصوصیاتی اشاره دارند که در موجودات ممکنالوجود متصورند. اما در مورد واجبالوجود، که ذاتش بسیط و عاری از هرگونه ترکیب است، سخن گفتن از جهات، چه وجوبی و چه امکانی، به معنای پذیرش نوعی کثرت است که با وحدت محضه ذات الهی ناسازگار است. استاد فرزانه این نکته را با تمثیلی زیبا روشن میسازند: حقیقت وجود، مانند دریایی بیکران است که هیچ موجی از کثرت نمیتواند در آن خلل ایجاد کند، و هرگونه نسبت دادن جهت به آن، مانند افزودن سایهای خیالی به نور مطلق است.
درنگ: مفهوم واجبالوجود من جمیع جهاته، به دلیل مستلزم بودن کثرت، با بساطت ذات الهی ناسازگار است. حقیقت وجود، فاقد هرگونه جهت و حیثیت متکثر است. |
نفی وجود خاص در واجبالوجود
یکی از محورهای اصلی این درسگفتار، نقد مفهوم واجبالوجود بهمثابه وجودی خاص است. استاد فرزانه تأکید دارند که حقیقت وجود، نه خاص است و نه عام، بلکه صرفالوجود است که از هرگونه تعین و محدودیت مبراست. وجود خاص، به معنای موجودی متعین با حدود و خصوصیات مشخص، با وحدت محضه واجبالوجود در تناقض است. این دیدگاه، ریشه در حکمت متعالیه و عرفان نظری دارد و دعوتی است به بازاندیشی در مفاهیم کلامی که واجبالوجود را بهصورت موجودی متمایز با جهات متکثر تعریف میکنند.
این نقد، مانند نوری است که بر تاریکی مفاهیم کلامی میتابد و نشان میدهد که حقیقت وجود، فراتر از هرگونه تعین و خاصیت است. استاد فرزانه، با اشاره به این نکته که وجود خاص نمیتواند حقیقت واجبالوجود را بازنمایی کند، بر این تأکید دارند که حقیقت وجود، مانند آینهای است که هیچگونه نقش و نگاری جز ذات خود را در خود نمیپذیرد.
نفی جهات و تکثر در حقیقت وجود
استاد فرزانه، آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، با تکیه بر بساطت ذات الهی، هرگونه جهت و تکثر را از واجبالوجود نفی میکنند. جهات، که در موجودات ممکنالوجود به معنای حیثیات مادی یا خصوصیات غیروجوبیاند، در حق تعالی جایگاهی ندارند. اگر حقیقت وجود، فاقد هرگونه تکثر ذاتی یا عرضی باشد، آنگاه مفاهیمی مانند جهت، حیثیت، یا خصوصیت، که مستلزم تمایز و کثرتاند، در آن راه ندارند. این دیدگاه، مانند نسیمی است که غبار کثرت را از آینه وجود میزداید و حقیقت بسیط آن را نمایان میسازد.
این نفی تکثر، ادامه منطقی نقد مفهوم وجود خاص است. اگر وجود، بهمثابه حقیقت صرف، عاری از هرگونه ترکیب باشد، سخن گفتن از جهات، حتی بهصورت وجوبی، به معنای پذیرش کثرتی است که با وحدت ذاتی حق تعالی ناسازگار است. این نکته، با اصل وحدت وجود در حکمت متعالیه و عرفان ابنعربی همخوانی دارد، جایی که وجود بهمثابه یک حقیقت واحد و بسیط دیده میشود.
درنگ: حقیقت وجود، بهمثابه صرفالوجود، فاقد هرگونه تکثر و جهت است. پذیرش جهات در واجبالوجود، به کثرتگرایی و ناسازگاری با بساطت ذات الهی منجر میشود. |
کلامی بودن مباحث جهات
استاد فرزانه، مباحث مربوط به جهات و وجوب آنها را به حوزه کلام نزدیکتر میدانند تا فلسفه محض. کلام، با رویکردی مبتنی بر مفاهیم متعارف و گاهی اعتباری، به توضیح صفات الهی میپردازد، درحالیکه فلسفه متعالیه، با تأکید بر حقیقت وجود و وحدت آن، از اینگونه مفاهیم فاصله میگیرد. این نقد، مانند دعوتی است به بازگشت به سرچشمه حکمت، جایی که حقیقت وجود، عاری از هرگونه رنگ و بوی کلامی، درخشش خود را مینمایاند.
تمایز بین فلسفه و کلام در اینجا برجسته میشود. کلام، با تکیه بر مفاهیم متعارف، گاه به دام کثرتگرایی میافتد، درحالیکه فلسفه متعالیه، با تأکید بر وحدت محضه، هرگونه نسبت دادن جهات متکثر به ذات الهی را نفی میکند. این دیدگاه، مانند پلی است که از کرانههای کلام به سوی افقهای فلسفه محض رهنمون میشود.
جمعبندی بخش نخست
بخش نخست این نوشتار، با نقد مفهوم واجبالوجود من جمیع جهاته، به تبیین حقیقت وجود بهمثابه صرفالوجود پرداخت. استاد فرزانه، آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، با نفی وجود خاص و جهات متکثر، بر بساطت و وحدت محضه ذات الهی تأکید کردند. این دیدگاه، که ریشه در حکمت متعالیه دارد، دعوتی است به بازنگری در مفاهیم کلامی و بازگشت به حقیقت وجود، که مانند خورشیدی بیغروب، همه کثرتها را در نور خود محو میسازد.
بخش دوم: تحلیل استدلال صدرالمتألهین و نقد آن
تبیین مقصود صدرالمتألهین
صدرالمتألهین، در تبیین مفهوم واجبالوجود من جمیع جهاته، بر این نکته تأکید دارد که واجبالوجود فاقد هرگونه جهت امکانی است. به بیان وی، واجبالوجود هیچگونه امکان ذاتی، استعدادی، وقوعی، یا استقبالی ندارد، و هر آنچه برای او محال نیست، واجب است: «فإنّ کلّ ما یمکن له بالإمکان العام فهو واجب له». این استدلال، تلاشی است برای سازگار کردن مفهوم وجوب جهات با بساطت ذات الهی.
استاد فرزانه، آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، این استدلال را نقد میکنند و میفرمایند که حتی اگر جهت امکانی نفی شود، سخن گفتن از جهات وجوبی همچنان به معنای پذیرش نوعی کثرت است. این کثرت، مانند سایهای است که بر آینه بساطت ذات الهی میافتد و از شفافیت آن میکاهد. اگر واجبالوجود فاقد هرگونه جهت باشد، آنگاه نسبت دادن جهات وجوبی به آن، به تناقض منجر میشود.
تمایز ممکنات و واجبالوجود
صدرالمتألهین، برای توضیح تفاوت ماهوی بین واجبالوجود و ممکنات، از تمثیلی استفاده میکند: ممکنات، مانند موجوداتی سهضلعیاند که دارای امکان، وجوب، یا امتناعاند، درحالیکه واجبالوجود، مانند موجودی دوضلعی است که تنها وجوب یا امتناع برای آن متصور است. به بیان دیگر، در ممکنات، امکان به معنای قابلیت داشتن یا نداشتن صفتی وجود دارد، اما در واجبالوجود، هر صفتی که محال نباشد، واجب است.
استاد فرزانه این تمثیل را نقد میکنند و میفرمایند که این استدلال نمیتواند اثبات کند که جهات واجب، عین ذات واجبالوجود هستند یا زاید بر آن. این نقد، مانند کلیدی است که قفل یکی از مسائل بنیادین فلسفه اسلامی را میگشاید: آیا صفات الهی، مانند علم و قدرت، عین ذاتاند یا زاید بر آن؟ صدرالمتألهین، با تأکید بر عینیت صفات با ذات، از ترکیب در ذات الهی پرهیز میکند، اما این درسگفتار استدلال او را ناکافی میداند، زیرا صرف وجوب جهات، عینیت آنها با ذات را اثبات نمیکند.
درنگ: استدلال صدرالمتألهین مبنی بر وجوب هر آنچه محال نیست، نمیتواند عینیت جهات با ذات الهی را اثبات کند. پذیرش جهات، حتی بهصورت وجوبی، به کثرت در ذات منجر میشود. |
اشتراک و افتراق با دیدگاه اشاعره
استاد فرزانه، با مقایسه دیدگاه صدرالمتألهین و اشاعره، به شباهت ظاهری آنها در تأکید بر وجوب جهات اشاره میکنند. اشاعره نیز معتقدند که واجبالوجود بالذات، از جمیع جهات کمالیه واجب است. اما تفاوت بنیادین در این است که اشاعره صفات را زاید بر ذات میدانند، درحالیکه صدرالمتألهین بر عینیت صفات با ذات تأکید دارد. این درسگفتار، هر دو دیدگاه را به دلیل پذیرش جهات مورد نقد قرار میدهد.
این مقایسه، مانند دو راهی است که هر دو به مقصدی نادرست میرسند: یکی به کثرت زاید، و دیگری به کثرت اعتباری. استاد فرزانه، با نفی هرگونه جهت، چه زاید و چه عین ذات، بر این نکته تأکید دارند که حقیقت وجود، مانند جویباری زلال است که هیچگونه ناخالصی کثرت در آن راه ندارد.
جمعبندی بخش دوم
بخش دوم این نوشتار، به تحلیل استدلال صدرالمتألهین و نقدهای استاد فرزانه بر آن پرداخت. تأکید بر نفی جهت امکانی، گرچه گامی در راستای بساطت ذات الهی است، اما نمیتواند از پذیرش کثرت در قالب جهات وجوبی جلوگیری کند. این نقد، مانند چراغی است که مسیر فلسفه متعالیه را روشن میسازد و دعوتی است به بازگشت به حقیقت صرفالوجود، که از هرگونه کثرت و جهت مبراست.
بخش سوم: حقیقت وجود بهمثابه شخص حق تعالی
تأکید بر صرفالوجود
استاد فرزانه، آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، با استناد به سخن علامه طباطبایی در «نهایة الحکمه» (صفحه ۵۱)، تأکید میکنند که واجبالوجود، وجود صرف است و دارای وحدت محضه و حقیقت بسیطه است. علامه، با نقل از صدرالمتألهین، میفرماید: «قد تبین بما مر أن الوجود الواجبی وجود الصرف، فله کل کمال فی الوجود، و ثانیاً أنه واحد وحدة صرافه و هی المسمی بالوحدة الحقة». این سخن، مانند آیینهای است که حقیقت وجود را در نهایت شفافیت بازمینمایاند.
وجود صرف، به معنای وجودی عاری از هرگونه حد، تعین، یا کثرت است. این دیدگاه، با نفی وجود خاص، هرگونه نسبت دادن جهات یا خصوصیات متکثر به واجبالوجود را رد میکند. استاد فرزانه، این نکته را با تمثیلی زیبا روشن میسازند: حقیقت وجود، مانند آسمانی بیکران است که هیچ ابری از کثرت نمیتواند در آن سایه افکند.
درنگ: واجبالوجود، بهمثابه وجود صرف، فاقد هرگونه ترکیب، کثرت، یا خصوصیت است. پذیرش وجود خاص، با حقیقت صرفالوجود ناسازگار است. |
تأکید بر شخص بودن حقیقت وجود
حقیقت وجود، نه خاص است و نه عام، بلکه بهمثابه شخص، یک حقیقت واحد و غیرقابلتعدد است. استاد فرزانه، این مفهوم را با تأکید بر اینکه حقیقت وجود، مانند شخصی است که همه هستی را در بر میگیرد، تبیین میکنند. خلا و ملا، جزء تعینات این شخصاند و هیچگونه کثرت ذاتی در آن راه ندارد.
مفهوم شخص در اینجا، مانند نگینی است که در تاج هستی میدرخشد. این شخص، نه جزء است و نه کل، بلکه حقیقتی است که همه تعینات و ظهورات را در خود جای داده و از هرگونه کثرت مبراست. این دیدگاه، با مفهوم عرفانی «نفس الوجود» و «احدیت ذاتیه» همخوانی دارد.
تعینات بهمثابه ظهورات حق
تمامی تعینات و کثرتها، ظهورات و شئون حقیقت وجوداند، نه جهات ذاتی آن. استاد فرزانه، با تأکید بر این نکته، علم، قدرت، و سایر صفات را نه بهمثابه جهات، بلکه بهعنوان ظهورات عند ذات حق معرفی میکنند. این ظهورات، مانند پرتوهای خورشیدند که از ذات نورانی حق ساطع میشوند، اما خود ذات، از هرگونه کثرت مبراست.
این دیدگاه، کلیدی در فهم رابطه بین وحدت و کثرت در حکمت متعالیه است. تعینات، به معنای تجلیات و شئون وجود، از حقیقت وجود جدا نیستند، بلکه ظهورات آن در مراتب نازلترند. این تمثیل، مانند جویباری است که از سرچشمه وجود جاری میشود و همه کثرتها را در خود حل میکند.
درنگ: علم، قدرت، و سایر صفات، جهات نیستند، بلکه ظهورات عند ذات حقاند. کثرتها، بهمثابه تعینات، از حقیقت وجود جدا نیستند. |
تفسیر آیه شریفه
استاد فرزانه، با استناد به آیه شریفه فَأَیْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ (قرآن کریم، [مطلب حذف شد] : «و هر کجا رو کنید، آنجا وجه خداست»)، تأکید میکنند که وجهالله، تعینات حق است، نه خود حقیقت صرفالوجود. تولّوا و وجهالله، هر دو تعیناتاند و هیچیک خود حقیقت بسیط نیستند.
این تفسیر، مانند نوری است که بر ظهورات حق میتابد و نشان میدهد که وجهالله، بهمثابه تجلیات حق در عالم کثرت، واسطهای است بین حقیقت بسیط و موجودات متکثر. این دیدگاه، با تمایز بین حقیقت وجود و تعینات آن، از هرگونه شائبه شرک یا تجسیم پرهیز میکند.
جمعبندی بخش سوم
بخش سوم این نوشتار، با تأکید بر حقیقت وجود بهمثابه شخص حق تعالی، به تبیین صرفالوجود و نفی هرگونه کثرت و جهت از آن پرداخت. تعینات، بهمثابه ظهورات حق، در مراتب نازلتر جلوه میکنند، اما ذات حق، مانند اقیانوسی بیکران، از هرگونه موج کثرت مبراست. این دیدگاه، با تفسیر عرفانی از آیات قرآن کریم، راه را برای فهم عمیقتر حقیقت وجود هموار میسازد.
بخش چهارم: معرفتشناسی و تأثیرات عملی آن
مشکل معرفتشناختی و تأثیرات آن
استاد فرزانه، آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، مشکل اصلی در شناخت حق را معرفتشناختی میدانند، نه عملی. این فقدان معرفت، مانند سدی است که مانع از تأثیرات معنوی عبادات و تقوا میشود. بدون شناخت صحیح حق، عبادات، هرچند فراوان، مانند بذری است که در خاک شورهزار کاشته شده و ثمری نمیدهد.
این دیدگاه، به اهمیت معرفت در سلوک الیالله اشاره دارد. استاد فرزانه، با تمثیلی زیبا، این نکته را روشن میسازند: عبادت بدون معرفت، مانند گفتوگویی یکطرفه با تلفنی قطعشده است که هیچ پاسخی از آن شنیده نمیشود. این فقدان معرفت، حتی در میان مسلمین و غیرمسلمین، مانع از تحقق حقیقت ایمان میشود.
درنگ: مشکل اصلی بشریت، فقدان معرفت به حقیقت وجود است. بدون این معرفت، عبادات و اعمال، هرچند فراوان، نمیتوانند به تحقق حقیقت ایمان منجر شوند. |
نقد عادات معرفتی
عادات نادرست در شناخت حق، مانند زنجیری است که ذهن را به سوی مفاهیم نادرست میکشاند. استاد فرزانه، با اشاره به تأثیرات روانشناختی این عادات، تأکید میکنند که اگر شناخت اولیه از حق، مبتنی بر مفاهیمی مانند وجود خاص یا جهات متکثر باشد، این عادات در عبادت و ذکر نیز نفوذ کرده و مانع از تحقق معرفت حقیقی میشوند.
این نقد، مانند آینهای است که عیوب معرفتی را بازمینمایاند. استاد فرزانه، با اشاره به آیه شریفه قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ (قرآن کریم، [مطلب حذف شد] : «بگو او خدای یگانه است»)، تأکید میکنند که عادت به تصور حق بهمثابه موجودی متعین، مانند انحرافی است که از همان آغاز راه، سالک را به بیراهه میبرد.
تأکید بر معرفت به شخص حق
استاد فرزانه، معرفت به شخص حق را کلید سلوک میدانند. بدون این معرفت، هیچ عبادت یا علمی نمیتواند نتایج معنوی را به دنبال داشته باشد. این شخص، مانند نگینی است که در مرکز هستی میدرخشد و همه کثرتها و تعینات را در خود جای داده است.
این دیدگاه، مانند دعوتی است به سوی قله معرفت، جایی که سالک با شناخت حقیقت وجود، به وحدت با حق نائل میشود. استاد فرزانه، با تأکید بر اینکه حقیقت وجود، نه خاص است و نه عام، بلکه شخص است، راه را برای فهم عمیقتر این حقیقت هموار میسازند.
تفسیر کلام امیرالمؤمنین (ع)
استاد فرزانه، با استناد به کلام حضرت علی (ع) که میفرماید: «داخل فی الأشیاء لا بالممازجة، خارج عن الأشیاء لا بالمفارقة»، حضور حق در همه ذرات عالم را بهصورت معیت قیومیه تبیین میکنند. این معیت، مانند جریانی است که در همه موجودات جاری است، بدون اینکه ذات حق با آنها مخلوط شود یا از آنها جدا باشد.
این کلام، مانند کلیدی است که درهای حکمت و عرفان را میگشاید. معیت قیومیه، به معنای همراهی وجودی حق با همه موجودات است، و ظهورات آن، مانند پرتوهای نور، در همه ذرات عالم ساری است. این دیدگاه، با مفهوم «هویت ساریه» و «احدیت ذاتیه» همخوانی دارد.
درنگ: کلام امیرالمؤمنین (ع) بیانگر معیت قیومیه حق با همه موجودات است. این حضور، ظهور احدیت ذاتیه در شئون و تعینات است. |
جمعبندی بخش چهارم
بخش چهارم این نوشتار، با تأکید بر اهمیت معرفتشناسی در سلوک الیالله، به نقد عادات نادرست و تبیین معرفت به شخص حق پرداخت. این معرفت، مانند چراغی است که راه سالک را روشن میسازد و او را از تاریکی کثرت به سوی نور وحدت رهنمون میشود. تفسیر عرفانی از آیات قرآن کریم و روایات، این بخش را به گوهری درخشان در حکمت متعالیه بدل ساخته است.
بخش پنجم: نقد حیثیات و راهحل معرفتی
نقد مفهوم حیثیات در بحث اسما
استاد فرزانه، در بحث اسما، مفهوم حیثیات (مانند من حیث العلم) را مورد نقد قرار میدهند و تأکید میکنند که این حیثیات، به کثرت اعتباری منجر میشوند. علم، قدرت، و سایر صفات، نه جهاتاند و نه حیثیات، بلکه ظهورات عند ذات حقاند که عین ذاتاند.
این نقد، مانند تیغی است که پردههای کثرت اعتباری را میدرد و حقیقت بسیط وجود را نمایان میسازد. استاد فرزانه، با نفی هرگونه حیثیت یا اعتبار کثیری، بر این نکته تأکید دارند که علم و قدرت، مانند جویبارهاییاند که از سرچشمه ذات الهی جاری میشوند و با آن یکیاند.
درنگ: در بحث اسما، حیثیات باید حذف شوند، زیرا به کثرت اعتباری منجر میشوند. علم و قدرت، ظهورات عند ذات حقاند و عین ذاتاند. |
راهحل معرفتی
استاد فرزانه، مشکل اصلی بشریت را فقدان معرفت به شخص حق تعالی میدانند و راهحل آن را در روبهرو کردن همگان با این شخص میبینند. این معرفت، مانند کلیدی است که قفل مشکلات بشری را میگشاید و راه را برای وصول به حق هموار میسازد.
این دیدگاه، به هدف نهایی انبیا اشاره دارد: هدایت بشر به سوی معرفت حق. استاد فرزانه، با تمثیلی زیبا، این نکته را روشن میسازند: بدون معرفت به شخص حق، مانند مسافری است که در بیابانی بیانتها سرگردان است و هیچ مقصدی نمییابد. این معرفت، مانند قطبنمایی است که راه را به سوی مقصد نهایی نشان میدهد.
جمعبندی بخش پنجم
بخش پنجم این نوشتار، با نقد مفهوم حیثیات و تأکید بر راهحل معرفتی، به تبیین ضرورت شناخت شخص حق تعالی پرداخت. این معرفت، مانند گوهری است که در صدف حکمت متعالیه نهان است و تنها با تلاش و تأمل میتوان به آن دست یافت.
جمعبندی نهایی
این نوشتار، با تکیه بر درسگفتار شماره ۳۶۹ استاد فرزانه، آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، به بررسی حقیقت وجود و نفی جهات در حکمت متعالیه پرداخت. با نقد مفهوم واجبالوجود من جمیع جهاته، تأکید بر صرفالوجود، و تبیین تعینات بهمثابه ظهورات حق، این درسگفتار راه را برای فهم عمیقتر حقیقت وجود هموار ساخت. تفسیر عرفانی از آیات قرآن کریم، مانند فَأَیْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ، و کلام امیرالمؤمنین (ع)، این حقیقت را مانند نوری درخشان نمایان کرد. در نهایت، با تأکید بر اهمیت معرفت به شخص حق، این نوشتار دعوتی است به سوی بازنگری در مبانی معرفتی و بازگشت به سرچشمه وحدت وجود.
با نظارت صادق خادمی |