در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 374

متن درس

تبیین فلسفه ظهوری: بازخوانی درس‌گفتار 374

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۳۷۴)

دیباچه

در پهنه اندیشه فلسفی و عرفانی، کاوش در حقیقت وجود و چگونگی ظهور آن، همواره از دغدغه‌های بنیادین حکیمان و عارفان بوده است. درس‌گفتار شماره ۳۷۴، ارائه‌شده در تاریخ ۲۷ فروردین ۱۳۸۱، با رویکردی انتقادی و عرفانی، به بازخوانی و نقد مفاهیم سنتی فلسفه اسلامی، به‌ویژه مفاهیم ماهیت و ممکن، می‌پردازد و با تکیه بر اصل وحدت وجود، هستی را جریانی ظهوری و یکپارچه معرفی می‌کند که در آن، تنها حقیقت وجود و ظهورات آن اصالت دارند. این گفتار، با نگاهی اشراقی و بداهت‌گرا، مفاهیم ذهنی و خیالی را از فلسفه می‌زداید و به سوی تبیینی عرفانی از توحید رهنمون می‌شود که در آن، حق و خلق در معیتی قیومی و ظهوری هم‌زمان متجلی می‌گردند.

بخش یکم: نقد مفاهیم سنتی فلسفه اسلامی

ماهیت و فقدان وعاء وجودی

در فلسفه اسلامی، به‌ویژه در حکمت متعالیه ملاصدرا، ماهیت به‌عنوان مفهومی ذهنی معرفی می‌شود که در ظرف واقع، فاقد وعاء وجودی است. استاد فرزانه، با استناد به سخن ملاصدرا در جلد اول اسفار اربعه، صفحه ۱۲۵، تأکید می‌کنند که ماهیات، به‌خودی‌خود، نه اقتضاء وجود دارند و نه اقتضاء عدم. این دیدگاه، ماهیت را به‌سان سایه‌ای می‌داند که در ذهن فیلسوف شکل می‌گیرد، اما در عالم خارج، هیچ واقعیتی ندارد. ملاصدرا در این باره می‌فرماید: «لأنّا نقول مرتبة الماهیات التی یعرضها الفعلیة و تحقق من خارج لیست وعاءً للکون الواقعی لشیء». این سخن، به صراحت بیانگر آن است که ماهیات، به دلیل لااقتضاء بودن، نمی‌توانند ظرف تحقق وجود باشند.

درنگ: ماهیات، در ظرف واقع، فاقد وعاء وجودی‌اند و صرفاً مفاهیمی ذهنی‌اند که اقتضاء وجود یا عدم ندارند.

این دیدگاه، که ریشه در تمایز میان ماهیت و وجود در فلسفه مشاء و حکمت متعالیه دارد، در این درس‌گفتار به‌عنوان مقدمه‌ای برای نقد بنیادین مفهوم ماهیت به کار گرفته می‌شود. ماهیت، به‌سان غباری بر آینه ذهن، مانع از شهود حقیقت وجود می‌گردد و فلسفه را به سوی خیالات ذهنی سوق می‌دهد.

وجود و اقتضاء ذاتی

برخلاف ماهیات، وجود و ممکنات، به دلیل پیوند با حقیقت عینی، اقتضاء وجود دارند. وجود، به‌سان نوری است که خود، هم ظرف و هم محتوا را پدید می‌آورد و نیازی به پیش‌فرض‌های ماهوی ندارد. ملاصدرا وجود را «عین الواقع» می‌داند، یعنی حقیقتی که ذاتاً اقتضاء تحقق دارد. این تمایز، که در فلسفه اسلامی جایگاهی محوری دارد، در این گفتار به‌عنوان پایه‌ای برای نفی ماهیت و تأکید بر اصالت وجود به کار می‌رود.

درنگ: وجود، به‌عنوان حقیقت عینی، اقتضاء ذاتی دارد و برخلاف ماهیت، نیازی به ظرف پیشین ندارد.

نقد مفهوم ماهیت

استاد فرزانه، با رویکردی عرفانی و انتقادی، مفهوم ماهیت را به‌کل رد می‌کنند و آن را صرفاً مفهومی ذهنی و «دروغ» می‌دانند. از منظر ایشان، در ظرف واقع، هیچ واقعیتی جز وجود نیست. ماهیت، به‌سان سرابی است که در ذهن فیلسوف شکل می‌گیرد و او را از حقیقت وجود دور می‌سازد. این نقد، که ریشه در اصل وحدت وجود دارد، ماهیات را خیالات ذهنی می‌داند که در فلسفه اسلامی، به‌ویژه در آثار مشائیان و حتی حکمت متعالیه، به اشتباه مورد تأکید قرار گرفته‌اند.

إِنْ هِيَ إِلَّا أَسْمَاءٌ سَمَّيْتُمُوهَا أَنْتُمْ وَآبَاؤُكُمْ [مطلب حذف شد] : «آنها جز نام‌هایی نیستند که شما و پدرانتان آنها را نامیده‌اید.»)

این آیه شریفه از قرآن کریم، با صراحت، واقعیت خارجی مفاهیم ذهنی مانند ماهیت را نفی می‌کند و بر ساخته شدن آنها توسط ذهن بشر تأکید دارد. استاد فرزانه، با استناد به این آیه، ماهیات را صرفاً اسامی ذهنی می‌دانند که در ظرف واقع هیچ مصداقی ندارند.

جمع‌بندی بخش یکم

این بخش، با تمرکز بر نقد مفهوم ماهیت در فلسفه اسلامی، بر فقدان وعاء وجودی ماهیات و لااقتضاء بودن آنها تأکید دارد. وجود، به‌عنوان حقیقت عینی، اقتضاء ذاتی دارد و نیازی به ماهیت ندارد. نقد استاد فرزانه، با تکیه بر وحدت وجود، ماهیت را مفهومی ذهنی و فاقد واقعیت خارجی می‌داند و با استناد به آیات قرآن کریم، مانند آیه سوره نجم، این دیدگاه را تقویت می‌کند. این نقد، زمینه‌ساز بازخوانی مفاهیم فلسفی در پرتو عرفان ظهوری است.

بخش دوم: نقد مفهوم ممکن و وحدت وجود

دو حیثیت ممکن در حکمت صدرایی

ملاصدرا، در جلد اول اسفار اربعه، صفحه ۱۲۷، ممکن را دارای دو حیثیت می‌داند: از حیث ذات، امکانی است؛ و از حیث علت، وجوبی. او می‌فرماید: «فلممکن مع ذاته بالامکان و الجواز و مع جاعله التام بالوجوب و الضرورة». این دیدگاه، که در حکمت متعالیه جایگاهی محوری دارد، ممکن را از منظر ذات، فاقد اقتضاء وجود یا عدم می‌داند، اما به دلیل وابستگی به علت تامه (واجب‌الوجود)، وجوب بالغیر دارد.

درنگ: ملاصدرا ممکن را از حیث ذات، امکانی و از حیث علت، وجوبی می‌داند، اما این دوگانگی در پرتو وحدت وجود نفی می‌شود.

استاد فرزانه، با نقد این دیدگاه، مفهوم ممکن را نیز به‌سان ماهیت، خیالی و فاقد واقعیت خارجی می‌دانند. از منظر ایشان، در عالم، تنها یک وجود و یک وجوب (ظهور حق) وجود دارد، و مفاهیم ممکن و واجب، به‌عنوان تمایزات ذهنی، از حقیقت وجود فاصله دارند.

نفی ممکن و وحدت وجود

در نگاه عرفانی استاد فرزانه، مفهوم ممکن، مانند ماهیت، «دروغ» است و در ظرف واقع مصداقی ندارد. ایشان تأکید می‌کنند که در عالم، تنها یک حقیقت وجودی، یعنی حق، و ظهورات آن وجود دارد. موجودات، یا بالذات (حق) یا بالحق (ظهورات) موجودند، و هیچ موجود لااقتضائی در عالم نیست. این دیدگاه، به‌سان نوری است که تاریکی‌های مفاهیم کثرتی را می‌زداید و هستی را جریانی یکپارچه و ظهوری معرفی می‌کند.

درنگ: همه هستی، یا بالذات (حق) یا بالحق (ظهورات) است، و هیچ موجود لااقتضائی مانند ممکن در عالم وجود ندارد.

وَلَا يَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقَالُ ذَرَّةٍ [مطلب حذف شد] : «و ذره‌ای از او غایب نیست.»)

این آیه شریفه از قرآن کریم، بر حضور فراگیر حق در همه جزئیات عالم تأکید دارد و نشان می‌دهد که هیچ‌چیز، حتی به اندازه ذره‌ای، از علم و عین حق غایب نیست. این دیدگاه، با نفی مفاهیم کثرتی مانند ممکن، وحدت وجود را تقویت می‌کند.

نقد فلاسفه در باب ممکن

فلاسفه مشاء و حتی ملاصدرا، ممکن را از حیث ذات، امکانی و از حیث علت، وجوبی می‌دانند. استاد فرزانه، این دیدگاه را به دلیل ایجاد دوگانگی میان ذات و علت نقد می‌کنند. از منظر ایشان، این دوگانگی، به‌سان پرده‌ای است که حقیقت وحدت وجود را می‌پوشاند. در عالم، هیچ موجود مستقلی به نام ممکن وجود ندارد، و همه هستی، ظهورات حق‌اند که به لحاظ ذاتی یا ظهوری، اقتضاء وجود دارند.

جمع‌بندی بخش دوم

این بخش، با نقد مفهوم ممکن در فلسفه اسلامی، بر نفی دوگانگی ذات و علت تأکید دارد. استاد فرزانه، با تکیه بر وحدت وجود، ممکن را مفهومی ذهنی و فاقد واقعیت خارجی می‌دانند و همه هستی را ظهورات حق معرفی می‌کنند. استناد به آیات قرآن کریم، مانند آیه سوره سبأ، این دیدگاه را تقویت می‌کند و نشان می‌دهد که هیچ‌چیز از حضور حق غایب نیست. این نقد، فلسفه را به سوی تبیینی عرفانی و یکپارچه از هستی سوق می‌دهد.

بخش سوم: معیت حق و مخلوق

اضافات حق و نفی تأخر

ملاصدرا، در صفحه ۱۲۷ اسفار، تأکید می‌کند که اضافات حق به ممکنات، مانند خالقیت و قیومیت، متأخر از ماهیات نیست. او می‌فرماید: «فالحق أن اضافات الواجب تعالی إلی الممکنات و النسبة الخلاقیة القيومیة إلیها… لیست متأخرة عن تلک الماهیات الممکنة». این دیدگاه، به معیت حق و مخلوق اشاره دارد، به‌گونه‌ای که خالقیت حق و مخلوقیت خلق در یک ظرف وجودی تحقق می‌یابد.

درنگ: اضافات حق به مخلوقات، مانند خالقیت، با ماهیات معیت دارد و متأخر از آنها نیست.

استاد فرزانه، این دیدگاه را به دلیل ناسازگاری با لااقتضاء بودن ماهیات نقد می‌کنند. از منظر ایشان، اقتضاء (حق) و لااقتضاء (ماهیت) نمی‌توانند معیت داشته باشند، زیرا حق، عین وجود و کون است، در حالی که ماهیت، فاقد واقعیت خارجی است. این نقد، به نفی هرگونه دوگانگی میان حق و خلق رهنمون می‌شود.

معیت ظرف علّی و معلولی

استاد فرزانه تأکید دارند که حق و مخلوق، در یک ظرف وجودی معیت دارند. این معیت، به‌سان هم‌نوازی دو ساز است که در یک لحظه، آهنگی یگانه را پدید می‌آورند. ایشان با مثال حرکت دست و کلید، نشان می‌دهند که علت (حرکت دست) و معلول (حرکت کلید) در یک لحظه تحقق می‌یابند، نه اینکه یکی مقدم بر دیگری باشد. این دیدگاه، تقدم و تأخر میان حق و خلق را نفی می‌کند و همه هستی را ظهورات حق می‌داند.

درنگ: حق و مخلوق در یک ظرف وجودی معیت دارند، و تقدم و تأخر میان آنها معنا ندارد.

نقد مثال غلام زید

ملاصدرا، برای تبیین اضافات حق، از مثال‌های عادی مانند غلام زید استفاده نمی‌کند، زیرا در اضافات عادی، مانند غلامیت، اضافه متأخر از غلام و زید است. اما در اضافات الهی، مانند خالقیت، حق و مخلوق در یک ظرف وجودی تحقق می‌یابند، و تقدم یا تأخر معنا ندارد. استاد فرزانه، این تمایز را تأیید می‌کنند و آن را به‌سان جریانی یکپارچه می‌دانند که در آن، حق در نزول اجلال به خلق بدل می‌شود و خلق در صعود کمال به حق بازمی‌گردد.

جمع‌بندی بخش سوم

این بخش، با تأکید بر معیت حق و مخلوق، هرگونه تقدم و تأخر در اضافات الهی را نفی می‌کند. نقد استاد فرزانه بر دیدگاه ملاصدرا، ناسازگاری اقتضاء و لااقتضاء را برجسته می‌سازد و با مثال‌هایی مانند حرکت دست و کلید، معیت ظرف علّی و معلولی را تبیین می‌کند. این دیدگاه، به وحدت وجود و نفی کثرت‌های ذهنی رهنمون می‌شود و فلسفه را به سوی تبیینی عرفانی از هستی هدایت می‌کند.

بخش چهارم: عرفان ظهوری و توحید

ظهورات حق و وحدت هستی

استاد فرزانه، با تکیه بر اصل وحدت وجود، همه هستی را ظهورات حق می‌دانند. حق، در نزول اجلال، به‌سان چشمه‌ای است که خلق را از خویش می‌جوشاند، و خلق، در صعود کمال، به‌سان رودی است که به دریای حق بازمی‌گردد. این دیدگاه، کثرت‌های ذهنی مانند ماهیت و ممکن را نفی می‌کند و هستی را یک حقیقت واحد معرفی می‌کند که در مراتب مختلف وجوب و ظهور متجلی می‌گردد.

درنگ: همه هستی، ظهورات حق است که در نزول اجلال به خلق و در صعود کمال به حق بازمی‌گردد.

نقد علم اجمالی کمالی

ملاصدرا، علم حق را به‌صورت اجمالی کمالی (قریب به تفصیل) توصیف می‌کند که همه اشیاء و نسبت آنها را دربرمی‌گیرد. او می‌فرماید: «فکما أن بعلمه الکمالی الاجمالی یعلم جمیع الاشیاء و نسبتها الیه تعالی و بقدرته التامة الکاملة یقیم جمیع المقدورات». اما استاد فرزانه، این دیدگاه را به دلیل جدایی علم حق از اشیاء نقد می‌کنند. از منظر ایشان، توصیف علم حق به‌صورت اجمالی و متعالی، حضور حق در اشیاء را تضعیف می‌کند. ایشان، با استناد به کلام امیرالمؤمنین (ع)، تأکید دارند که حق «داخل فى الاشیاء لا بالممازجة» است، یعنی در همه اشیاء حاضر است بدون امتزاج.

درنگ: حق، در همه اشیاء حاضر است بدون امتزاج، و توصیف علم او به‌صورت اجمالی، حضور او را تضعیف می‌کند.

نقد بردن حق به بالا

استاد فرزانه، با طنزی فلسفی، به نقد تمایل فلاسفه به توصیف حق به‌صورت متعالی و دور از مخلوقات می‌پردازند. ایشان، این دیدگاه را به‌سان بردن حق به عرشی از الماس و زبرجد می‌دانند که مخلوقات را در ناسوت بیچاره و تنها می‌گذارد. از منظر ایشان، توحید حقیقی، حضور حق در دست و پای خلق است، به‌گونه‌ای که او در هر لحظه، با مخلوقات همگام و همراه است.

إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ [مطلب حذف شد] : «تنها تو را می‌پرستیم و تنها از تو یاری می‌جوییم.»)

این آیه شریفه از قرآن کریم، به حضور عملی حق در زندگی بشر اشاره دارد و نشان می‌دهد که توحید، در عبادت و استمداد از حق متجلی می‌شود.

نفخه روح و حضور حق

استاد فرزانه، با استناد به آیه شریفه «نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي» (سوره حجر، آیه ۲۹)، تأکید دارند که نفخه روح الهی، دمیدن خود حق در انسان است، نه یک مخلوق مانند ملک. این دیدگاه، به حضور مستقیم حق در انسان اشاره دارد و تفسیرهای سنتی را که نفخه را به ملائکه نسبت می‌دهند، رد می‌کند.

نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي [مطلب حذف شد] : «از روح خود در او دمیدم.»)

درنگ: نفخه روح، حضور مستقیم حق در انسان است، نه دمیدن یک مخلوق مانند ملک.

مراتب توحید: ذات، هوویت، و معیت

استاد فرزانه، توحید را در سه مرتبه تبیین می‌کنند: ذات حق (لاتعین)، هوویت ساریه (تعین احدی)، و معیت قیومیه (جمعیت صفاتی). ذات حق، به‌سان اقیانوسی بی‌کران است که هیچ تعینی ندارد. هوویت ساریه، تعین احدی است که رزق محبوبین است و در آن، حق در مرتبه وحدت متجلی می‌شود. معیت قیومیه، به‌سان جریانی است که صفات الهی را در عالم جمع می‌کند و رزق محبین است. این سه مرتبه، به درک عمیق‌تر توحید رهنمون می‌شوند.

درنگ: توحید در سه مرتبه ذات (لاتعین)، هوویت ساریه (تعین احدی)، و معیت قیومیه (جمعیت صفاتی) متجلی می‌شود.

جمع‌بندی بخش چهارم

این بخش، با تکیه بر عرفان ظهوری، هستی را ظهورات حق معرفی می‌کند و مفاهیم کثرتی مانند ماهیت و ممکن را نفی می‌کند. نقد علم اجمالی کمالی و بردن حق به بالا، بر حضور عملی حق در اشیاء تأکید دارد. استناد به آیات قرآن کریم، مانند آیات سوره فاتحه و حجر، این دیدگاه را تقویت می‌کند. تبیین سه مرتبه توحید، راه را برای شهود عرفانی حقیقت وجود هموار می‌سازد.

بخش پنجم: ضرورت اصلاح فلسفه اسلامی

آلودگی فلسفه به خیالات

استاد فرزانه، فلسفه اسلامی را به دلیل تکیه بر مفاهیم خیالی مانند ماهیت و ممکن، مورد نقد قرار می‌دهند. ایشان معتقدند که این مفاهیم، به‌سان غبارهایی بر آینه حقیقت، فلسفه را از رسالت اصلی‌اش، یعنی کشف حقیقت وجود، دور کرده‌اند. این آلودگی، فلسفه اسلامی را از اعتبار جهانی محروم ساخته و آن را به مجموعه‌ای از خیالات ذهنی بدل کرده است.

درنگ: فلسفه اسلامی، به دلیل تکیه بر مفاهیم خیالی مانند ماهیت و ممکن، از حقیقت وجود فاصله گرفته است.

ضرورت تخلیه فلسفه از مفاهیم ذهنی

برای جهانی شدن فلسفه اسلامی، باید از مفاهیم خیالی مانند ماهیت و ممکن تخلیه شود. استاد فرزانه، این مفاهیم را به‌سان اسطوره‌هایی می‌دانند که در کتاب‌های فلسفی وول می‌زنند و مانع از فهم حقیقت وجود می‌گردند. این تخلیه، به‌سان پالایش آبی است که از ناخالصی‌ها پاک می‌شود تا زلال و شفاف گردد.

آثار اجتماعی و کاربردی توحید

فلسفه و عرفان، اگر به آثار اجتماعی و کاربردی منجر نشوند، به‌سان خیال‌بافی‌هایی بی‌ثمرند. استاد فرزانه، با طنزی فلسفی، توحید را به قرصی تشبیه می‌کنند که باید اثری ملموس در زندگی داشته باشد. توحید حقیقی، استکبار و استبداد را کم‌رنگ می‌کند و جامعه را به سوی وحدت و عدالت رهنمون می‌سازد.

درنگ: توحید، اگر به اندازه یک قرص اثر عملی در زندگی نداشته باشد، بی‌فایده است.

هوشیاری نسل جدید

استاد فرزانه، با اشاره به هوشیاری نسل جدید، تأکید دارند که مردم امروز به دنبال آثار عملی فلسفه و عرفان‌اند. این هوشیاری، به‌سان بیداری گلی است که از خواب زمستانی برمی‌خیزد و به سوی حقیقت می‌شتابد. نسل جدید، از مفاهیم بی‌فایده فاصله می‌گیرد و به دنبال معرفتی است که در زندگی اثرگذار باشد.

عارف و فیلسوف واقعی

عارف و فیلسوف واقعی، کسی است که خدا در او حرکت کند و شهادت را به‌سان عسل سر بکشد. این دیدگاه، به پیوند عرفان و عمل اشاره دارد و عارف را به‌سان درختی می‌داند که ریشه در حق دارد و میوه‌هایش در خدمت خلق است.

درنگ: عارف و فیلسوف واقعی، کسی است که با خدا همگام است و در راه حق، شهادت را با اشتیاق می‌پذیرد.

جمع‌بندی بخش پنجم

این بخش، با نقد آلودگی فلسفه اسلامی به مفاهیم خیالی، بر ضرورت تخلیه این مفاهیم و تمرکز بر حقیقت وجود تأکید دارد. توحید، به‌عنوان حقیقتی عملی و اجتماعی، باید اثری ملموس در زندگی داشته باشد. هوشیاری نسل جدید و تعریف عارف و فیلسوف واقعی، فلسفه را به سوی کارآمدی و تأثیر اجتماعی سوق می‌دهد.

جمع‌بندی

درس‌گفتار شماره ۳۷۴، با رویکردی عرفانی و انتقادی، به بازخوانی مفاهیم بنیادین فلسفه اسلامی، به‌ویژه ماهیت و ممکن، می‌پردازد و با تکیه بر اصل وحدت وجود، این مفاهیم را خیالات ذهنی می‌داند. استاد فرزانه، با نقد دیدگاه ملاصدرا، تأکید دارند که در عالم، تنها یک حقیقت وجودی (حق) و ظهورات آن وجود دارد، و مفاهیمی مانند ماهیت و ممکن، فاقد واقعیت خارجی‌اند. معیت حق و مخلوق، نفی تقدم و تأخر در اضافات الهی، و تبیین سه مرتبه توحید (ذات، هوویت ساریه، و معیت قیومیه) نشان‌دهنده عمق عرفانی این گفتار است. استناد به آیات قرآن کریم، مانند آیات سوره‌های نجم، سبأ، فاتحه و حجر، این دیدگاه را تقویت می‌کند و توحید را حقیقتی عملی و اجتماعی معرفی می‌کند. نقد آلودگی فلسفه اسلامی به خیالات و تأکید بر ضرورت اصلاح آن، فلسفه را به سوی جهانی شدن و کارآمدی سوق می‌دهد. این نوشتار، با حفظ تمامی جزئیات درس‌گفتار، تلاش کرده است تا با زبانی متین و فاخر، پیام اصلی را به مخاطبان منتقل کند.

با نظارت صادق خادمی