متن درس
تبیین فلسفی و عرفانی حقیقت وجود و رابطه حق و خلق
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۳۷۸)
مقدمه
حقیقت وجود، چونان گوهری تابناک در آسمان فلسفه و عرفان اسلامی، از دیرباز کانون تأملات حکما و عارفان بوده است. این حقیقت، که همه موجودات را در بر میگیرد، نهتنها به پرسشهای بنیادین درباره ماهیت هستی پاسخ میدهد، بلکه پلی میان استدلالهای فلسفی و شهود عرفانی برقرار میسازد. درسگفتار شماره ۳۷۸ استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، با محوریت عینیت هستی، رابطه حق و خلق، و نفی هرگونه واسطه میان آنها، به تبیینی عمیق و جامع از این مفاهیم میپردازد. در این مسیر، تمامی جزئیات درسگفتار، از جمله نقدهای وارد بر آرای ابنسینا و صدرالمتألهین، و تبیین مفهوم لاتعین، با شرح و تفصیل کامل ارائه شده است تا راهنمایی روشن برای فهم حقیقت وجود باشد.
بخش نخست: حقیقت وجود و وحدت عالم
عینیت هستی و جایگاه حق و خلق
هستی، چونان اقیانوسی بیکران، همه موجودات را در خود جای داده و حق، انسان، و دیگر مخلوقات را در حقیقتی واحد متحد میسازد. استاد فرزانه قدسسره در این درسگفتار، با تأکید بر عینیت هستی، همه موجودات را ظهورات حق میدانند. این دیدگاه، که ریشه در اصل وحدت وجود دارد، عالم را نه بهصورت مجموعهای متشتت و پراکنده، بلکه بهسان شبکهای بههمپیوسته از ملازمات و لوازم وجودی معرفی میکند. هر موجود، چونان موجی بر سطح این اقیانوس، در عین استقلال ظاهری، از حقیقت وجودی حق نشأت میگیرد.
درنگ: هستی، حقیقتی عینی و واحد است که حق، انسان، و همه موجودات را در خود متحد میسازد.
مفهوم ثابت و نفی سکون
در تبیین مفهوم ثابت، استاد فرزانه قدسسره تأکید دارند که ثابت به معنای ساکن در مقابل متحرک نیست، بلکه حقیقتی است فراتر از دوگانه حرکت و سکون. هستی، چونان جریانی سیال، در سیر دائمی است و سکون مطلق در آن راه ندارد. این سیر، نهتنها به معنای حرکت فلسفی از قوه به فعل نیست، بلکه به تجدد و پویایی ذاتی وجود اشاره دارد. حق و خلق، هر دو در این سیر جاریاند، اما این حرکت، از جنس تحولات مادی نیست، بلکه ظهورات متجدد حق در مراتب گوناگون وجود است.
درنگ: ثابت، فراتر از حرکت و سکون است و هستی، در سیر دائمی و بدون سکون، جاری است.
وحدت عالم و ملازمه موجودات
عالم، برخلاف تصور ظاهری، مجموعهای متشتت و پراکنده نیست. استاد فرزانه قدسسره، با استناد به دیدگاه صدرالمتألهین، تأکید میکنند که همه موجودات یا در رابطه علّی و معلولیاند یا معلول یک علت ثالثه. این پیوستگی، چونان زنجیری از نور، همه تعینات عالم را به یکدیگر متصل میسازد. هیچ موجودی از دیگری بیگانه نیست، و این ملازمه، به وحدت وجودی عالم اشاره دارد. حتی اگر رابطه علّی و معلولی را نپذیریم، تعینات عالم، چونان شاخههای یک درخت، از یک ریشه مشترک تغذیه میکنند.
درنگ: عالم، مجموعهای متحد و بههمپیوسته است که هیچ تعینی از دیگری بیگانه نیست.
جمعبندی بخش نخست
این بخش، با تبیین عینیت هستی و وحدت عالم، به جایگاه حق و خلق در این حقیقت واحد پرداخت. مفهوم ثابت، بهعنوان حقیقتی فراتر از حرکت و سکون، و نفی سکون مطلق در هستی، نشاندهنده پویایی ذاتی وجود است. همچنین، تأکید بر ملازمه و پیوستگی موجودات، عالم را چونان شبکهای واحد معرفی میکند که همه اجزای آن در حقیقتی مشترک ریشه دارند. این تبیین، زمینهساز بررسی عمیقتر رابطه حق و خلق در بخشهای بعدی است.
بخش دوم: نقد واسطهمحوری و تبیین لاتعین
نقد دیدگاه ابنسینا و صدرالمتألهین
استاد فرزانه قدسسره، با نگاهی نقادانه، به بررسی آرای ابنسینا و صدرالمتألهین در باب رابطه حق و خلق میپردازند. ابنسینا، به دلیل تأکید بر واسطههای متعین، و صدرالمتألهین، به دلیل اعتقاد به غیرکافی بودن ذات واجب برای تحقق ممکنات، از فهم حضور بیواسطه حق بازماندهاند. صدرالمتألهین در عبارتی چنین میفرماید: «مع أن ذات الواجب غیرکافیة لحصولها لتوقفها على أمور متغایرة متجددة متعاقبة خارجة عن الذات». این دیدگاه، که ذات حق را برای تحقق ممکناتی چون زید نیازمند واسطههایی مانند زمان و مکان میداند، از منظر استاد فرزانه قدسسره نادرست است. ذات حق، چونان نوری فراگیر، بینیاز از هر واسطهای در همه موجودات حاضر است.
درنگ: ذات حق، به دلیل لاتعین، بینیاز از هر واسطهای است و مستقیماً در همه موجودات حاضر است.
نفی واسطه میان حق و خلق
یکی از محورهای اصلی این درسگفتار، نفی هرگونه واسطه میان حق و خلق است. استاد فرزانه قدسسره تأکید دارند که میان حق و خلق، چه در ازل، چه در لازیال، چه در حدوث، و چه در قدم، هیچ واسطهای وجود ندارد. این نفی، چونان کلیدی، قفلهای تعینمحوری را میگشاید و راه به سوی فهم توحید حقیقی میگشاید. برخلاف رابطه میان خلق و خلق، که ملازمه و واسطههایی چون سلسلهمراتب دارد، حق از این محدودیتها مبراست. این دیدگاه، با آیه شریفه قرآن کریم همخوانی دارد:
﴿نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ﴾ (قرآن کریم، [مطلب حذف شد] )
ترجمه: «ما از رگ گردن به او نزدیکتریم». این آیه، به نزدیکی بیواسطه حق به همه موجودات اشاره دارد، گویی حق، چونان نسیمی لطیف، در همه جا جاری است.
مثال اعداد و نفسالعدد
برای تبیین این مفهوم، استاد فرزانه قدسسره به مثال اعداد متوسل میشوند. دو و چهار، هر دو عددند، اما میان آنها فاصلهای است، زیرا آحاد با یکدیگر تفاوت دارند. با این حال، نفسالعدد، بهعنوان حقیقت عدد، در همه آحاد (یک، صد، هزار) بیواسطه حاضر است. این مثال، چونان آینهای، حضور بیواسطه حق در همه تعینات را نشان میدهد. حق، مانند نفسالعدد، از هرگونه فاصله یا واسطه مبراست و در همه موجودات، از نزدیکترین تا دورترین، حاضر است.
درنگ: حق، مانند نفسالعدد، در همه تعینات بیواسطه حاضر است و هیچ فاصلهای میان او و خلق نیست.
مثال اسم، فعل، و حرف
استاد فرزانه قدسسره، با بهرهگیری از مثالی زبانشناختی، به رابطه میان اسم، فعل، و حرف اشاره میکنند. این عناصر، هرچند با یکدیگر تفاوت دارند، همگی در حقیقت کلمه مشترکاند. کلمه، چونان حقیقتی فراگیر، در همه این تعینات حاضر است بدون آنکه فاصلهای میان آنها باشد. این تمثیل، به حضور بیواسطه حق در همه مراتب وجود اشاره دارد، گویی حق، چونان کلمهای الهی، در همه تعینات جاری است.
جمعبندی بخش دوم
این بخش، با نقد دیدگاههای واسطهمحور ابنسینا و صدرالمتألهین، به تبیین حضور بیواسطه حق در همه موجودات پرداخت. نفی واسطه میان حق و خلق، با مثالهایی چون نفسالعدد و کلمه، به زیبایی نشان داده شد که ذات حق، به دلیل لاتعین، از هرگونه محدودیت زمانی و مکانی مبراست. این تبیین، راه را برای فهم عمیقتر توحید و لاتعین در بخشهای بعدی هموار میسازد.
بخش سوم: لاتعین و توحید حقیقی
لاتعین بهمثابه حقیقت توحید
لاتعین، چونان گوهری ناب در قلب عرفان اسلامی، حقیقت توحید را نمایان میسازد. استاد فرزانه قدسسره تأکید دارند که حق، به دلیل لاتعین، پیش از هر تعینی در همهچیز حاضر است. این حضور، نه بهواسطه رمز یا کلید، بلکه بهصورت ذاتی و بیواسطه است. برخلاف تعینات، که نیازمند سلسلهمراتب و واسطهاند، لاتعین از هر محدودیتی مبراست. این دیدگاه، با آیه شریفه قرآن کریم همخوانی دارد:
﴿فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا﴾ (قرآن کریم، [مطلب حذف شد] )
ترجمه: «فطرت الهی که خدا مردم را بر آن آفریده است». این آیه، به فطرت الهی انسان اشاره دارد که همان لاتعین است، حقیقتی که انسان را بهطور ذاتی با حق متحد میسازد.
درنگ: لاتعین، حقیقت توحید است که حق را پیش از هر تعینی در همه موجودات حاضر میسازد.
نفی واسطههای متعین
استاد فرزانه قدسسره، با مثالهایی ملموس، به نفی واسطههای متعین میان حق و خلق میپردازند. برای مثال، در رابطه پدر و پسر، نطفه بهعنوان واسطه لازم است، اما برای رسیدن حق به پدر یا پسر، هیچ واسطهای نیاز نیست. این تمثیل، چونان چراغی، نشان میدهد که حق، فراتر از محدودیتهای مادی، در همه موجودات حاضر است. حتی مفاهیمی چون عاشق و معشوق، که خود تعیناتیاند، از حقیقت لاتعین فاصله دارند.
مثال نظام اجتماعی و ولایت
در نظام اجتماعی، سلسلهمراتب چونان زنجیری، افراد را به یکدیگر متصل میکند. رئیسجمهور برای صدور دستور به آبدارچی، نیازمند واسطههای متعدد است. اما در ولایت، ولی امر مسلمین، چونان حقیقتی الهی، میتواند بیواسطه یا باواسطه عمل کند. این مثال، به تفاوت بنیادین میان نظامهای بشری و ولایت الهی اشاره دارد. حق، مانند ولی، از محدودیتهای سلسلهمراتب مبراست و در همه مراتب وجود حاضر است.
درنگ: ولایت الهی، مانند ذات حق، از محدودیتهای سلسلهمراتب مبراست و بیواسطه در همهچیز حاضر است.
نفی شرك و توحید اولیاء
توحید حقیقی، در شهود لاتعین است. استاد فرزانه قدسسره تأکید دارند که گفتن «إِيَّاكَ نَعْبُدُ» به هر چیزی، حتی مرشد، شرك است. توحید اولیاء، در دیدن خدا بهصورت شخصی و بیواسطه است. این توحید، چونان آینهای صاف، حقیقت حق را بدون حجاب تعینات نشان میدهد. آیه شریفه قرآن کریم این حقیقت را تأیید میکند:
﴿إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ﴾ (قرآن کریم، [مطلب حذف شد] )
ترجمه: «تنها تو را میپرستیم و تنها از تو یاری میجوییم». این آیه، به ضرورت عبادت خالص و بدون تعین اشاره دارد.
جمعبندی بخش سوم
این بخش، با تبیین لاتعین بهعنوان حقیقت توحید، به نفی هرگونه واسطه متعین میان حق و خلق پرداخت. مثالهای اعداد، کلمات، و نظام ولایت، به زیبایی نشان داد که حق، فراتر از محدودیتهای تعینات، در همهچیز حاضر است. توحید اولیاء، در شهود بیواسطه این حقیقت نهفته است، و شرك، نتیجه تعلق به تعینات است. این تبیین، راه را برای بررسی عمیقتر موانع شهود حق در بخش بعدی باز میکند.
بخش چهارم: موانع شهود حق و رفع تعینات
غفلت، تنها مانع شهود
استاد فرزانه قدسسره، غفلت را تنها مانع شهود حقیقت حق میدانند. لاتعین، چونان نوری شفاف، در همه تعینات نفوذ میکند، اما غفلت، چونان پردهای، مانع دیدن این نور میشود. رفع غفلت، انسان را به شهود حق هدایت میکند، گویی پردهای از پیش چشم کنار میرود و حقیقت، چونان خورشیدی تابان، آشکار میشود.
درنگ: غفلت، تنها مانع شهود حقیقت لاتعین است، و رفع آن، انسان را به فهم حضور حق میرساند.
نفی منازل در توحید
برخلاف دیدگاههایی که توحید را نیازمند طی منازل میدانند، استاد فرزانه قدسسره تأکید دارند که لاتعین، پیش از هر حرکتی حاضر است. توحید، چونان مقصدی است که انسان در آن ایستاده، اما غفلت، او را از این حضور بیخبر ساخته است. این دیدگاه، با استناد به بیت حافظ («تو خود حجاب خودی، از میان برخیز») تأیید میشود که رفع تعینات را شرط شهود حق میداند.
مثال کعبه و تجسم توحید
استاد فرزانه قدسسره، با اشاره به کعبه، به ضرورت تجسم در فهم توحید تأکید میکنند. کعبه، چونان نمادی ملموس، انسان را به شهود حق از طریق تجسم هدایت میکند. این مثال، نشاندهنده اهمیت تجسم مفاهیم عرفانی است، گویی بدون این آیینههای ملموس، حقیقت حق برای ذهن بشری دستنیافتنی میماند.
نفی بردگی و بره حق
انسان، نه برده خدا و نه برده دیگران است، بلکه «بره حق» است، موجودی آزاد که بهطور ذاتی با حقیقت الهی متحد است. استاد فرزانه قدسسره این دیدگاه را با تشبیهی طنزآمیز تبیین میکنند: حق، چونان کسی که «دربست» برای همه است، در هر لحظه و مکان حاضر است، و هیچ تعینی نمیتواند مانع این حضور شود.
درنگ: انسان، بره حق است و با رفع تعینات، به حضور بیواسطه حق دست مییابد.
جمعبندی بخش چهارم
این بخش، با تبیین غفلت بهعنوان تنها مانع شهود حق، به ضرورت رفع تعینات برای رسیدن به توحید حقیقی پرداخت. مثالهایی چون کعبه و مفهوم بره حق، نشان داد که انسان، بهطور فطری با حقیقت الهی متحد است، اما تعینات و غفلت، مانع این شهود میشوند. این تبیین، زمینهساز نتیجهگیری نهایی در باب توحید و لاتعین است.
نتیجهگیری و جمعبندی
این نوشتار، با تکیه بر درسگفتار شماره ۳۷۸ استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، به تبیین عمیق حقیقت وجود، رابطه حق و خلق، و مفهوم لاتعین پرداخت. هستی، چونان حقیقتی واحد، همه موجودات را در خود متحد میسازد، و حق، به دلیل لاتعین، بیواسطه در همه تعینات حاضر است. نقد دیدگاههای ابنسینا و صدرالمتألهین، که ذات حق را نیازمند واسطه میدانند، نشان داد که این تصور، ریشه در تعینمحوری دارد. مثالهای اعداد، کلمات، و نظام ولایت، به زیبایی حضور بیمانع حق را نشان داد، و تأکید بر فطرت الهی و نفی منازل در توحید، راه را برای شهود حقیقت هموار ساخت. غفلت، تنها مانع این شهود است، و رفع تعینات، انسان را به توحید اولیاء هدایت میکند. این نوشتار، با بهرهگیری از آیات قرآن کریم و تمثیلات فاخر، کوشید تا این مفاهیم را در قالبی علمی و عرفانی ارائه نماید، تا چونان چراغی، راه تأملات فلسفی و عرفانی را روشن سازد.
﴿اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ﴾ (قرآن کریم، [مطلب حذف شد] )
ترجمه: «خدا نور آسمانها و زمین است». این آیه، حقیقت وجود را چونان نوری الهی توصیف میکند که همه عالم را روشن میسازد.
با نظارت صادق خادمی