متن درس
تبیین فلسفه تکلیف و صعود وجودی: بازخوانی درسگفتار شماره ۳۸۰ استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۳۸۰)
مقدمه: درآمدی بر فلسفه تکلیف و صعود تعینات
حقیقت تکلیف الهی، چونان کلیدی زرین در نظام هستی، راه صعود انسان از تعینات نازل به مراتب عالی را میگشاید. این نوشتار، با تکیه بر درسگفتار شماره ۳۸۰ استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، ارائهشده در تاریخ ۸ اردیبهشت ۱۳۸۱، به تبیین عمیق و جامع رابطه میان تعینات عالی و نازل، فلسفه تکلیف، و نقش آن در صعود وجودی انسان میپردازد.
بخش یکم: تبیین تعینات و فلسفه تکلیف
رابطه تعینات عالی و نازل
حقتعالی و اسماء و صفات الهی، در نزول به مظاهر خلقی، هیچ مانعی پیش رو ندارند. نزول حقیقت الهی، چونان جریانی زلال و بیمانع، به سوی تعینات نازل جاری میشود. اما دشواری اصلی، در حرکت معکوس، یعنی صعود تعینات نازل به سوی مراتب عالی است. این صعود، که نیازمند رفع موانع وجودی است، انسان را در برابر چالشی عظیم قرار میدهد. این دیدگاه، ریشه در اصل وحدت وجود دارد، که در آن، کثرت خلقی باید به سوی وحدت الهی بازگردد.
درنگ: نزول حق و اسماء الهی به مظاهر خلقی بیمانع است، اما صعود تعینات نازل به مراتب عالی، دشوار و نیازمند تلاشی عظیم است.
تکلیف الهی: ابزاری برای صعود
تکلیف الهی، چونان پلی استوار، برای رفع دشواری صعود تعینات نازل طراحی شده است. خداوند، با وضع تکالیف بر انسان و حتی موجودات دیگر، چون سنگ و گل، راهی برای همگامی با تعینات عالی گشوده است. این تکالیف، که در قرآن کریم با عباراتی چون يُسَبِّحُ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ [مطلب حذف شد] : «آنچه در آسمانها و زمین است، خدا را تسبیح میگویند») و إِذَا الْوُحُوشُ حُشِرَتْ [مطلب حذف شد] : «آنگاه که وحوش گردآورده شوند») بازتاب یافتهاند، نشاندهنده شمول تکلیف در همه مراتب وجودی است. تکلیف موجودات غیرانسانی، مانند تسبیح و سجده، متناسب با مرتبه وجودی آنهاست، اما هدف نهایی همه تکالیف، صعود به سوی مراتب متعالی است.
تفاوت تکلیف انسان و غیرانسان
تکلیف انسان، به دلیل پیچیدگی ادراک و عمل، از تکلیف موجودات دیگر متمایز است. انسان، با مواضع سبعه در نماز، به تکلیفی پیچیدهتر مکلف شده که ادراک او را از سایر موجودات جدا میسازد. این تفاوت، ریشه در مرتبه وجودی انسان دارد که او را بهعنوان خلیفهالله در زمین ممتاز کرده است. تکلیف انسان، نهتنها عملی است، بلکه به معرفت و قرب الهی میانجامد.
درنگ: تکلیف انسان، به دلیل ادراک و مرتبه وجودی متعالی او، از تکلیف موجودات دیگر متمایز است و به سوی معرفت و قرب الهی هدایت میشود.
هدف تکلیف: صعود به سوی معرفت
هدف تکلیف الهی، چنانکه در آیه کریمه مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ [مطلب حذف شد] : «جن و انس را جز برای اینکه مرا بپرستند، نیافریدم») آمده، عبادت است که به معرفت میانجامد. معرفت، چونان میوهای شیرین از درخت عبادت، تعینات نازل را به مراتب عالی متصل میکند. عبادت، تمرین وجودی است که انسان را از سنگینی تعینات نازل رها ساخته و به سوی بساطت الهی سوق میدهد.
نقد تعاریف معلولی تکلیف
تعاریف معلولی تکلیف، مانند حفظ نظام اجتماعی، گرچه درستاند، ناکافیاند. هدف اصلی تکلیف، صعود وجودی است، نه صرف نتایج اجتماعی. این دیدگاه، تکلیف را از سطح ظاهری به عمق وجودی ارتقا میدهد و آن را چونان تمرینی برای رهایی از کثرت و بازگشت به وحدت معرفی میکند.
تشبیه تکلیف به ورزش
تکلیف، چونان ورزش، برای رفع رسوبات وجودی و آمادهسازی انسان برای صعود طراحی شده است. همانگونه که ورزشکار بدون تمرین در میدان مسابقه ناکام میماند، انسان نیز بدون تکلیف در مسیر صعود زمینگیر میشود. این تمثیل، تکلیف را چونان حرکتی پویا و هدفمند در مهندسی هستی معرفی میکند.
درنگ: تکلیف، چونان تمرینی ورزشی، رسوبات وجودی انسان را رفع کرده و او را برای صعود به مراتب عالی آماده میسازد.
جمعبندی بخش یکم
این بخش، با تبیین رابطه میان تعینات عالی و نازل، تکلیف الهی را چونان ابزاری برای صعود وجودی انسان معرفی کرد. نزول حق بیمانع است، اما صعود انسان به دلیل تعینات نازل دشوار است. تکلیف، با تنوع و شمول خود، راه را برای رفع موانع و همگامی با مراتب عالی هموار میسازد. آیات قرآن کریم، چون چراغی روشن، این حقیقت را تأیید میکنند که تکلیف، نهتنها برای انسان، بلکه برای همه موجودات، راهگشای صعود است.
بخش دوم: حکمت نظری و عملی در تکلیف
تمایز حکمت نظری و عملی
حکمت نظری، که به مفاهیمی چون لاتعین، احدیت، و قیومیت میپردازد، در نزول تعینات عالی کافی است، اما برای صعود، حکمت عملی، یعنی تکلیف، ضروری است. این تمایز، نشاندهنده پیوند عمیق میان شناخت و عمل است. حکمت نظری، چونان نقشهای است که مقصد را نشان میدهد، اما حکمت عملی، راه رسیدن به آن مقصد را میگشاید.
دشواری صعود و ضرورت تمرین
نزول تعینات عالی، چونان جریانی نرم و روان، بیمانع است، اما صعود تعینات نازل، چونان صعود از کوهی پرتیز، دشوار و نیازمند تمرین است. خداوند، با وضع تکالیف، انسان را به تمرین مداوم دعوت کرده تا از سنگینی تعینات نازل رها شود. این تمرین، مانند ورزش حرفهای، نیازمند رندی و تعادل است.
درنگ: صعود تعینات نازل، برخلاف نزول تعینات عالی، دشوار است و نیازمند تمرین مداوم از طریق تکلیف است.
رزق در آسمان
آیه کریمه رِزْقُكُمْ فِي السَّمَاءِ وَمَا تُوعَدُونَ [مطلب حذف شد] : «روزیتان در آسمان است و آنچه به شما وعده داده شده است») بر این حقیقت دلالت دارد که رزق حقیقی انسان در مراتب متعالی است. برای دستیابی به این رزق، انسان باید از تعینات نازل زمینی فراتر رود و به سوی آسمان صعود کند.
نزول الهی و سهولت آن
آیات کریمه إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ [مطلب حذف شد] : «ما آن را نازل کردیم») و أَنْزَلْنَا الْحَدِيدَ [مطلب حذف شد] : «آهن را فرو فرستادیم») بر سهولت نزول الهی دلالت دارند. خداوند، همه چیز را بهآسانی نازل میکند، اما صعود انسان، به دلیل تعینات نازل، نیازمند تلاش و تکلیف است.
هماهنگی مشاعر و تکلیف
تکلیف، دین، و عقل باید با مشاعر انسانی هماهنگ باشد. خداوند، تکلیف را متناسب با ظرفیتهای انسانی طراحی کرده تا انسان بتواند با هماهنگی کامل، به سوی مراتب عالی صعود کند. این هماهنگی، شرط موفقیت در انجام تکلیف است.
نقد خودمحوری در تکلیف
هدف تکلیف، نه صرف خیر دنیوی یا خدمت به دیگران، بلکه صعود وجودی خود انسان است. انگیزههای خودمحور، مانند خیرخواهی صرف، نمیتوانند هدف اصلی تکلیف را تحقق بخشند. تکلیف، برای رفع موانع درونی و صعود به مراتب عالی است.
درنگ: هدف تکلیف، صعود وجودی انسان است، نه صرف خیر دنیوی یا خدمت به دیگران.
جمعبندی بخش دوم
این بخش، با تأکید بر پیوند حکمت نظری و عملی، تکلیف را چونان ابزاری برای صعود وجودی معرفی کرد. نزول الهی، بیمانع و آسان است، اما صعود انسان، به دلیل تعینات نازل، دشوار و نیازمند تمرین است. آیات قرآن کریم، چونان مشعلهایی فروزان، این حقیقت را روشن میسازند که رزق حقیقی در آسمان است و انسان باید با تکلیف، به سوی آن صعود کند.
بخش سوم: مفاتیحالجنان و تنوع تکلیف
مفاتیحالجنان: گلستانی برای همه ذائقهها
مفاتیحالجنان، چونان گلستانی پرشکوه، مجموعهای از دعاها و تکالیف متنوع است که برای هر ذائقهای گلی دارد. آیه کریمه فَاقْرَءُوا مَا تَيَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ [مطلب حذف شد] : «هرچه از قرآن برایتان میسر است، بخوانید») بر تنوع تکلیف دلالت دارد. هر فرد، باید بر اساس ظرفیت و ذائقه خود، از این گلستان بهره ببرد.
نقد افراط در تکلیف
افراط در انجام تکلیف، مانند خواندن همه دعاهای مفاتیحالجنان، نشانه عدم تعادل در مشاعر است. این درسگفتار، با رویکردی روانشناختی، معتقد است که چنین رفتارهایی، به دلیل فقدان حکمت و هدایت، نتیجه معکوس میدهند. انسان باید با تعادل و رندی، تکلیف را انجام دهد.
درنگ: افراط در تکلیف، نشانه عدم تعادل در مشاعر است و نتیجه معکوس میدهد.
ضرورت طبيب در تکلیف
مفاتیحالجنان، چونان دایرهالمعارفی عظیم، نیازمند هدایت طبيب یا مرشد است. بدون هدایت، استفاده از این گلستان به گمراهی میانجامد. این دیدگاه، بر نقش مرشد در جهتدهی به تکلیف تأکید دارد.
نقد مفاتیحالجنون
استفاده نادرست از مفاتیحالجنان، آن را به مفاتیحالجنون تبدیل میکند. این درسگفتار، با طنزی عمیق، هشدار میدهد که بدون حکمت و هدایت، تکلیف به دیوانگی منجر میشود. انسان باید با معرفت و تعادل، از این گلستان بهره ببرد.
تشبیه تکلیف به دمبل
تکلیف، چونان دمبلهای متنوع، برای هر فرد متناسب با ظرفیتش طراحی شده است. خداوند، با قرار دادن تکالیف متنوع، راه را برای همه انسانها گشوده تا هر کس بر اساس توان خود، به سوی صعود حرکت کند.
نقد انگشترهای متعدد
استفاده از انگشترهای متعدد، مانند عقيق و فيروزه، نشانه عدم تعادل روانی است. این درسگفتار، با نقد افراط در استفاده از اشیاء دینی، معتقد است که چنین رفتارهایی با حکمت الهی ناسازگار است. انگشترها، اگر بدون حکمت استفاده شوند، یکدیگر را خنثی میکنند.
درنگ: استفاده افراطی از اشیاء دینی، مانند انگشترهای متعدد، نشانه عدم تعادل است و اثرات آنها را خنثی میکند.
تشبیه مفاتیح به گلستان جهانی
مفاتیحالجنان، مانند گلستانی جهانی است که همه گلهای عالم در آن جمع شدهاند، اما برخلاف گلستانهای مصنوعی بشری، که به دلیل نفاق از حقیقت دورند، این گلستان الهی است و با حکمت باید از آن بهره برد.
نقد بشریت و گلستانهای مصنوعی
بشریت، در ایجاد گلستانهای صلح مصنوعی، به دلیل دروغ و نفاق شکست خورده است. این درسگفتار، با نقد تمدن بشری، مفاتیحالجنان را گلستانی حقیقی میداند که برای صعود وجودی انسان طراحی شده است.
وزن معنوی مفاتیحالجنان
مفاتیحالجنان، چونان کوهی سنگین، دارای عمق و تأثیرگذاری عظیمی است. یک دعای آن میتواند انسان را ذوب کند، اما استفاده نادرست، به دلیل سنگینی معنوی، بیثمر است.
جمعبندی بخش سوم
این بخش، با تبیین مفاتیحالجنان بهعنوان گلستانی متنوع، بر ضرورت تعادل و حکمت در انجام تکلیف تأکید کرد. افراط در تکلیف، مانند استفاده نادرست از انگشترها یا دعاها، نتیجه معکوس میدهد. مفاتیح، دایرهالمعارفی است که نیازمند هدایت مرشد است تا انسان را به سوی صعود وجودی هدایت کند.
بخش چهارم: انا لله و انا الیه راجعون: دو دستگاه وجودی
دو دستگاه موسیقایی آیه
آیه کریمه إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ [مطلب حذف شد] : «ما از آن خداییم و به سوی او بازمیگردیم») چونان دو دستگاه موسیقایی، نزول و صعود انسان را بازنمایی میکند. «انا لله»، با ریتم نرم ماهور، به نزول آسان الهی اشاره دارد، و «انا الیه راجعون»، با ریتم زبر افشاری، دشواری صعود را نشان میدهد.
درنگ: آیه «إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ» دو دستگاه وجودی است: ماهور برای نزول آسان و افشاری برای صعود دشوار.
دشواری صعود و مراتب آن
صعود، که در «انا الیه راجعون» متجلی است، نیازمند گذر از مراتب بیات راجعه، عشاق، و عراق است. این مراتب، چونان مراحل دشوار صعود، انسان را به تحول عمیق وجودی دعوت میکنند. بدون گذر از این مراتب، صعود ممکن نیست.
سه تیزی الیه
کلمه «إِلَيْهِ» در آیه، با سه تیزی (همزة، لام، هاء)، به سه عالم ناسوت (جماد، نبات، حیوان) اشاره دارد. انسان باید این تیزیها را صاف کند تا به رجوع، یعنی مرحله انسانی، دست یابد. بدون رفع این موانع، تکلیف به قرب منجر نمیشود.
درنگ: «إِلَيْهِ» با سه تیزی، به سه عالم ناسوت اشاره دارد که انسان باید آنها را صاف کند تا به رجوع برسد.
رجوع و مرتبه انسانی
رجوع، که در «راجعون» متجلی است، مختص انسان است و پس از رفع تیزیهای ناسوتی ممکن میشود. بسیاری از انسانها، حتی در سنین بالا، در مرتبه حیوانیت باقی میمانند، زیرا نتوانستهاند از این تیزیها عبور کنند.
نقد توقف در حیوانیت
این درسگفتار، با نقد توقف انسان در مراتب حیوانی، معتقد است که رشد ظاهری، مانند دانش، بدون تحول درونی، انسان را در حیوانیت نگه میدارد. انسان باید با تکلیف، از این مراتب عبور کند.
نقد قرائت مکانیکی قرآن
قرائت مکانیکی قرآن، بدون تأثیر وجودی، ارزشی ندارد. این درسگفتار، با نقد قرائت بیروح، تأکید میکند که قرائت حقیقی باید با تحول درونی همراه باشد.
نقد حفظ صرف قرآن
حفظ قرآن، اگر به قیمت از دست دادن معرفت باشد، کمال نیست. این درسگفتار، با تأکید بر سیره شیعه، درایت و فهم را برتر از حفظ ظاهری میداند.
درنگ: حفظ قرآن، بدون درایت و معرفت، به کمال منجر نمیشود؛ شیعه اهل درایت است، نه صرف حفاظت.
تأثیر آیه در تعادل
گفتن آیه إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ در مصیبت، انسان را متعادل میکند و او را به سوی صعود هدایت میکند. این آیه، چونان ذکری تعادلبخش، انسان را از آشوب وجودی نجات میدهد.
سرنوشت بودن آیه
این آیه، نه صرف لفظ، بلکه سرنوشت وجودی انسان است که نزول و صعود او را تعریف میکند. از حق به جبرئیل، سپس به پیامبر و انسان رسیده و راه صعود را نشان میدهد.
جمعبندی بخش چهارم
این بخش، با تبیین آیه إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ بهعنوان دو دستگاه وجودی، نزول آسان و صعود دشوار انسان را بازنمایی کرد. سه تیزی «إِلَيْهِ»، به سه عالم ناسوت اشاره دارد که انسان باید با تکلیف، آنها را صاف کند تا به رجوع دست یابد. نقد قرائت مکانیکی و حفظ صرف قرآن، بر اهمیت درایت و معرفت تأکید دارد.
بخش پنجم: لطف الهی و حکمت تکلیف
لطف الهی در تکلیف
تکلیف، نشانه مهربانی خداوند است که انسان را از توقف در مراتب نازل نجات میدهد. خداوند، با وضع تکالیف، چونان مرشدی حکیم، انسان را به سوی صعود هدایت کرده است. این لطف، نه بار، بلکه موهبتی است برای رهایی از سنگینی تعینات.
درنگ: تکلیف، لطف الهی است که انسان را از توقف در مراتب نازل نجات داده و به سوی صعود هدایت میکند.
نقد گله از تکلیف
گله از تکلیف، نشانه نفهمیدن حکمت الهی است. انسان باید به جای گله، شکرگزار باشد که خداوند با تکلیف، راه صعود را برای او گشوده است. این دیدگاه، تکلیف را نه بار، بلکه نعمتی الهی میداند.
شکر الهی برای تکلیف
انسان باید از خداوند برای تکلیف شکر کند، زیرا این تکالیف، او را به ورزشکاری ماهر تبدیل میکنند که قادر به صعود به مراتب عالی است. شکر، نشانه فهم حکمت الهی در تکلیف است.
نقش شیطان در تکلیف
شیطان، چونان همبازی در تمرین تکلیف، انسان را به چالش میکشد تا رند و آماده صعود شود. این نقش، سازنده است و انسان را به سوی تحول وجودی سوق میدهد.
محبين و محبوبين
محبين، که نیازمند تلاش برای رفع تیزیها هستند، از محبوبين، که بینیاز از این تلاشاند، متمایزند. این تمایز، به مراتب مختلف عرفانی اشاره دارد و بر ضرورت تکلیف برای محبين تأکید میکند.
تکلیف بدون قرب
تکلیف بدون رفع تیزیها، به قرب منجر نمیشود، اما به دلیل الزام الهی باید انجام شود. این دیدگاه، بر ضرورت ادای تکلیف، حتی بدون نتیجه فوری، تأکید دارد.
دیدگاه خواجه نصیر
خواجه نصیرالدین طوسی در اشارات میفرماید: الصَّلَاةُ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ [مطلب حذف شد] : «نماز از فحشا و منکر بازمیدارد»). اما فحشاء و منکر نیز مانع صلاةاند. این رابطه دوسویه، نشاندهنده ضرورت رفع تیزیها برای تأثیرگذاری تکلیف است.
صاف کردن تیزیها
صاف کردن تیزیها، مانند عبور از دیوارهای پرتیز، دشوار اما ممکن است. تکلیف، چونان طنابی است که انسان را در این مسیر یاری میکند. این تمثیل، بر امکان رفع موانع با ابزار مناسب تأکید دارد.
درنگ: تیزیهای ناسوتی، با تکلیف و هدایت، قابل رفعاند و انسان را به سوی صعود هدایت میکنند.
جمعبندی بخش پنجم
این بخش، با تأکید بر لطف الهی در تکلیف، آن را موهبتی برای صعود وجودی انسان معرفی کرد. نقد گله از تکلیف و تأکید بر شکر الهی، حکمت تکلیف را برجسته میسازد. نقش شیطان، تمایز محبين و محبوبين، و ضرورت رفع تیزیها، از دیگر نکات کلیدی این بخشاند که راه صعود را روشن میکنند.
نتیجهگیری کلی
این نوشتار، با بازخوانی درسگفتار شماره ۳۸۰ استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، فلسفه تکلیف و صعود وجودی را بهعنوان کلیدی برای رهایی از تعینات نازل تبیین کرد. تکلیف، چونان تمرینی ورزشی، انسان را از سنگینی تعینات نازل رها ساخته و به سوی مراتب عالی هدایت میکند. مفاتیحالجنان، بهعنوان گلستانی الهی، نیازمند حکمت و هدایت است تا به دیوانگی منجر نشود. آیه إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ، چونان دو دستگاه موسیقایی، نزول آسان و صعود دشوار انسان را بازنمایی میکند. این درسگفتار، با نقد افراط در تکلیف، تأکید بر درایت شیعی، و تبیین لطف الهی، راه را برای فهمی عمیقتر از حقیقت تکلیف گشوده است. امید است که این نوشتار، چونان مشعلی فروزان، طالبان معرفت را در مسیر صعود وجودی هدایت کند.
با نظارت صادق خادمی