در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 381

متن درس





صعود وجودی و امحاء تعینات در حکمت متعالیه و عرفان اسلامی

صعود وجودی و امحاء تعینات در حکمت متعالیه و عرفان اسلامی

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه، آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۳۸۱)

مقدمه

صعود وجودی انسان از مراتب نازل به مراتب عالی، یکی از بنیادی‌ترین مسائل در حکمت متعالیه و عرفان اسلامی است که در درس‌گفتار شماره ۳۸۱، مورخ ۹/۲/۱۳۸۱، مورد بررسی عمیق قرار گرفته است. این درس‌گفتار، با تمرکز بر فرآیند امحاء تعینات خلقی و نقش محوری انطباق اراده و فعل، چارچوبی متافیزیکی و عملی برای تبیین قرب الهی ارائه می‌دهد. حقیقت صعود وجودی، مانند نردبانی است که سالک را از خاک تعینات به افلاک وحدت رهنمون می‌سازد، و امحاء تعینات، چون کلیدی است که قفل‌های نفسانی را می‌گشاید.

بخش نخست: مبانی صعود وجودی و تنوع طرق وصول

تنوع در طرق صعود و وصول

در فرآیند صعود وجودی و وصول به قربات الهی، طرق و سبقه‌های متفاوتی وجود دارد که انسان مؤمن، با التزام به ایمان و تکالیف الهی، در این مسیر گام می‌نهد. هر سالک، مانند مسافری در کاروان وجود، با توجه به استعداد و اراده خویش، راهی خاص به سوی حق می‌پیماید. این تنوع، ریشه در تکثر استعدادهای نفسانی و مراتب وجودی انسان دارد، که هر یک به مثابه شاخه‌ای از درخت هستی، به سوی نور حق روی می‌آورد.

استاد فرزانه، آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، تأکید دارند که این طرق، اگرچه متکثرند، اما همگی در غایت خویش به وحدت وجودی منتهی می‌شوند. این تنوع، مانند رنگ‌های گوناگون در بوم نقاشی هستی است که هر یک، جلوه‌ای از نور واحد حق را بازمی‌نماید.

درنگ: طرق صعود وجودی، با توجه به استعدادهای نفسانی سالکان، متکثر است، اما همگی به سوی وحدت وجودی هدایت می‌شوند.

ارتباط مراتب عالی و دانی در صعود وجودی

ارتباط میان مراتب عالی و دانی در فرآیند صعود وجودی، به گونه‌ای است که مرتبه عالی، به دلیل اشراف وجودی، با دانی مشکلی ندارد، اما چالش اصلی در صعود دانی به عالی نهفته است. مرتبه عالی، مانند خورشیدی است که پرتوهایش بر همه موجودات می‌تابد، اما صعود دانی به سوی این نور، نیازمند تحولی عمیق در ذات سالک است. این تحول، مانند پرواز پرنده‌ای است که از خاکدان طبیعت به سوی آسمان معنا اوج می‌گیرد.

استاد فرزانه این ارتباط را در چارچوب نظریه نزول و صعود حکمت متعالیه تبیین می‌کنند. مرتبه عالی، به‌عنوان علت، در دانی ظهور می‌یابد، اما صعود دانی به عالی، مستلزم رفع موانع وجودی و کسب سبقه‌های مراتب برتر است. این فرآیند، مانند پالایش گوهر وجود از ناخالصی‌های نفسانی است.

درنگ: مرتبه عالی به دلیل اشراف وجودی با دانی مشکلی ندارد، اما صعود دانی به عالی، نیازمند تحول وجودی و رفع موانع نفسانی است.

امحاء تعینات خلقی در صعود

صعود از مراتب دانی به عالی، مستلزم امحاء تعینات خلقی و کسب سبقه‌های مراتب عالی است. تعینات خلقی، مانند زنجیرهایی‌اند که سالک را به خاک تعلقات نفسانی پیوند می‌زنند. امحاء این تعینات، به معنای نفی محدودیت‌های نفسانی و مادی است که مانع قرب به حق می‌شوند. این فرآیند، مانند ذوب شدن یخ در گرمای آفتاب وجود است که سالک را از قیود کثرت رها می‌سازد.

استاد فرزانه تأکید دارند که امحاء تعینات، هسته مرکزی سلوک عرفانی است. بدون این امحاء، سالک در مراتب نازل باقی می‌ماند و به افق‌های عالی وجود دست نمی‌یابد. این دیدگاه، مانند دعوتی است به سوی رهایی از بندهای خودی و پیوستن به دریای بی‌کران حق.

درنگ: امحاء تعینات خلقی، شرط اساسی صعود از مراتب دانی به عالی است و بدون آن، قرب الهی محقق نمی‌شود.

جمع‌بندی بخش نخست

بخش نخست این نوشتار، به تبیین مبانی صعود وجودی و تنوع طرق وصول پرداخت. تنوع در مسیرهای سلوک، ارتباط اشرافی مراتب عالی با دانی، و ضرورت امحاء تعینات خلقی، مانند سه ستون استوار، چارچوب این فرآیند را تشکیل می‌دهند. استاد فرزانه، با نگاهی عمیق به حکمت متعالیه، این مفاهیم را به مثابه آیینه‌ای روشن کرده‌اند که حقیقت وجودی انسان را در مسیر قرب الهی بازمی‌نماید.

بخش دوم: قرب الهی و نقش انطباق اراده و فعل

قرب الهی و امحاء تعینات

قرب الهی، غایت همه اعمال عبادی، از جمله نماز، است و از طریق امحاء تعینات خلقی و دوری از تعینات نفسانی حاصل می‌شود. این قرب، مانند گوهری است که در صدف عبادات نهان است و تنها با نفی تعلقات نفسانی نمایان می‌گردد. استاد فرزانه تأکید دارند که قرب، نه صرف انجام عمل، بلکه تحولی وجودی از حالت خلقی به حقی است.

نماز، به‌عنوان یکی از مهم‌ترین عبادات، اگر با امحاء تعینات خلقی همراه نباشد، به قرب الهی منجر نمی‌شود. سالک، حتی پس از سال‌ها عبادت، اگر نتواند تعینات نفسانی را محو کند، مانند مسافری است که در دایره‌ای بسته می‌چرخد و به مقصد نمی‌رسد. این دیدگاه، تفاوت میان صحت ظاهری و حقیقت باطنی عبادت را روشن می‌سازد.

درنگ: قرب الهی، نتیجه امحاء تعینات خلقی است و بدون این امحاء، عبادات، هرچند ظاهراً صحیح، فاقد اثر وجودی‌اند.

نقش نیت در تحقق قرب

در اعمال عبادی، علمی، یا خدمتی، لحاظ وجه قرب الهی و امحاء تعینات خلقی ضروری است. نیت قربت، مانند موتور محرکه‌ای است که عمل را به سوی حق هدایت می‌کند. بدون این نیت، عمل، مانند جسمی بی‌روح، فاقد اثر معنوی است. استاد فرزانه تأکید دارند که نیت قربت، تعینات نفسانی را نفی کرده و سالک را به وحدت وجودی با حق نزدیک می‌سازد.

این نیت، مانند کلیدی است که درهای قرب را می‌گشاید. اگر سالک در هنگام عبادت، مانند نماز یا مطالعه، نیت خالص قرب الهی نداشته باشد، عمل او مانند بذری است که در خاک شوره‌زار کاشته شده و ثمری نمی‌دهد.

درنگ: نیت قرب الهی، شرط اساسی تحقق امحاء تعینات و وصول به حق است. بدون این نیت، اعمال فاقد اثر معنوی‌اند.

تفاوت اعمال در امحاء تعینات

تفاوت میان اعمال، در میزان امحاء تعینات خلقی نهفته است. عملی که نتواند تعینات را محو کند، مانند جریانی است که به اقیانوس حق نمی‌رسد. استاد فرزانه تأکید دارند که کیفیت عمل، در گرو نیت و اراده متمرکز بر قرب است. عملی که با انطباق اراده و فعل همراه باشد، مانند نوری است که تاریکی‌های نفسانی را می‌زداید و سالک را به سوی حق رهنمون می‌شود.

این تفاوت، مانند تمایز میان چشمه‌ای زلال و جویباری گل‌آلود است. عملی که با نیت خالص و انطباق کامل انجام شود، زلال و اثرگذار است، در حالی که عملی بدون انطباق، گل‌آلود و بی‌ثمر باقی می‌ماند.

درنگ: تفاوت اعمال در میزان امحاء تعینات خلقی است. عملی که با انطباق اراده و فعل همراه باشد، به قرب الهی منجر می‌شود.

جمع‌بندی بخش دوم

بخش دوم این نوشتار، به تبیین نقش محوری قرب الهی و انطباق اراده و فعل در فرآیند صعود وجودی پرداخت. قرب، به‌عنوان غایت عبادات، تنها با امحاء تعینات خلقی و نیت خالص محقق می‌شود. این فرآیند، مانند سفر روح است که از ظلمت کثرت به سوی نور وحدت حرکت می‌کند. استاد فرزانه، با تأکید بر کیفیت عمل، راه را برای فهم عمیق‌تر این حقیقت هموار ساخته‌اند.

بخش سوم: مراتب و حالات صعود وجودی

تدریجی بودن قرب الهی

قرب الهی، فرآیندی تدریجی است که با امحاء تعینات خلقی، به مراتب تلبس، تشبه، تحقق، و نهایتاً عینیّت با حق می‌رسد. این مراتب، مانند پله‌های نردبانی‌اند که سالک را به سوی قله وحدت هدایت می‌کنند. استاد فرزانه تأکید دارند که هر مرحله، گامی به سوی کمال وجودی است و بدون طی این مراحل، وصول به حق ممکن نیست.

این فرآیند، مانند رشد نهالی است که از خاک وجودی سالک سر برمی‌آورد و با مراقبت و امحاء تعینات، به درختی تنومند بدل می‌شود. هر مرحله، نیازمند تمرکز و انطباقی عمیق‌تر است تا سالک به عینیّت با حق نائل آید.

درنگ: قرب الهی، فرآیندی تدریجی است که از تلبس آغاز شده و به عینیّت با حق ختم می‌شود.

تفاوت محبّین و محبوبین

محبّین، به دلیل حرکت آهسته و تدریجی، نیازمند دقت در امحاء تعینات‌اند، در حالی که محبوبین، به لطف الهی، سریع‌تر به سوی حق صعود می‌کنند. این تمایز، مانند تفاوت میان دونده‌ای است که با گام‌های محتاط پیش می‌رود و پرنده‌ای که با بال‌های لطف الهی اوج می‌گیرد. استاد فرزانه تأکید دارند که محبّین، به دلیل ضعف نفسانی، نیازمند ریاضت و ارشادند، در حالی که محبوبین، با عنایت خاص الهی، از این موانع عبور می‌کنند.

این تفاوت، ریشه در مراتب وجودی و استعدادهای نفسانی دارد. محبّین، مانند مسافرانی‌اند که با پای پیاده راه می‌پیمایند، اما محبوبین، چون سوارانی‌اند که با مرکب لطف الهی به مقصد می‌رسند.

درنگ: محبّین با حرکت تدریجی و محتاج ریاضت‌اند، در حالی که محبوبین با لطف الهی سریع‌تر به قرب می‌رسند.

سه حالت نماز در سلوک

نماز، به‌عنوان یکی از ارکان سلوک، در سه حالت متصور است: نخست، نمازی که بدون امحاء تعینات انجام شود و فاقد قرب است؛ دوم، نمازی که با امحاء و قرب همراه باشد، اما پس از آن تعینات بازگردند؛ و سوم، نمازی که با امحاء، قرب، و عدم بازگشت تعینات همراه باشد. این حالت سوم، مانند گوهری است که در صدف عبادت می‌درخشد و سالک را به رشد وجودی می‌رساند.

استاد فرزانه تأکید دارند که تنها حالت سوم، به معنای واقعی، اثر وجودی دارد. این حالت، مانند جویباری زلال است که از سرچشمه حق جاری شده و به اقیانوس وحدت می‌پیوندد.

درنگ: تنها نمازی که با امحاء تعینات و عدم بازگشت آنها همراه باشد، به رشد وجودی و قرب الهی منجر می‌شود.

نقش فقها و حکما در ارزیابی نماز

فقها، صحت ظاهری نماز را تأیید می‌کنند، اما حکما، بدون امحاء تعینات، آن را فاقد حقیقت می‌دانند. این تفاوت، مانند تمایز میان پوسته و مغز یک میوه است. فقه، به ظاهر عمل می‌نگرد، اما حکمت، به حقیقت باطنی آن توجه دارد. استاد فرزانه این دیدگاه را مانند آینه‌ای می‌دانند که حقیقت عبادت را از منظر وجودی بازمی‌نماید.

این تمایز، دعوتی است به بازنگری در کیفیت عبادات. حکمت متعالیه، با تأکید بر حقیقت وجودی، سالک را به سوی عبادتی سوق می‌دهد که مانند نوری درخشان، ظلمت تعینات را می‌زداید.

درنگ: فقها به صحت ظاهری عمل توجه دارند، اما حکما، بدون امحاء تعینات، آن را فاقد حقیقت می‌دانند.

جمع‌بندی بخش سوم

بخش سوم این نوشتار، به بررسی مراتب و حالات صعود وجودی پرداخت. فرآیند تدریجی قرب، تفاوت محبّین و محبوبین، و حالات مختلف نماز، مانند سه شاخه از درخت سلوک، راه را برای فهم عمیق‌تر این حقیقت هموار ساخته‌اند. استاد فرزانه، با تبیین این مفاهیم، سالک را به سوی عبادتی هدایت می‌کنند که مانند پلی، از کثرت به وحدت منتهی می‌شود.

بخش چهارم: تعینات و انطباق اراده و فعل

تقسیم‌بندی تعینات

تعینات به دو دسته تقسیم می‌شوند: تعینات تکوینی (قهرى و ناخودآگاه) و تعینات ارادی (آگاهانه و اختیاری). تعینات تکوینی، مانند حیات و مرگ، به‌صورت قهرى برای همه موجودات امحاء می‌شوند، چنان‌که قرآن کریم می‌فرماید: إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ [مطلب حذف شد] : «ما از آن خداییم و به سوی او بازمی‌گردیم»). این رجوع، مانند جریانی است که همه موجودات را به سوی سرچشمه وجود بازمی‌گرداند.

تعینات ارادی، اما، نیازمند اراده و نیت آگاهانه‌اند. این تعینات، مانند انتخاب عبادت یا مطالعه، در گرو انطباق اراده و فعل‌اند. استاد فرزانه تأکید دارند که قرب ارادی، کلید تمایز انسان از سایر موجودات است و بدون آن، صعود وجودی محقق نمی‌شود.

درنگ: تعینات تکوینی به‌صورت قهرى امحاء می‌شوند، اما قرب ارادی، نیازمند انطباق آگاهانه اراده و فعل است.

چالش انطباق اراده و فعل

انطباق اراده با فعل، یکی از دشوارترین چالش‌های سلوک ارادی است. استاد فرزانه این چالش را با قاعده فقهی «ما قصد لم یقع و ما وقع لم یقصد» (آنچه قصد شد واقع نشد و آنچه واقع شد قصد نشد) تبیین می‌کنند. فقدان انطباق، مانند جدایی روح از جسم عمل است که آن را بی‌اثر می‌سازد. عملی که بدون انطباق انجام شود، مانند نمازی است که صحت ظاهری دارد، اما فاقد حقیقت باطنی است.

این انطباق، مانند مهار اسبی چموش است که نفس را در مسیر قرب نگه می‌دارد. استاد فرزانه با تمثیلاتی مانند کودک فراری یا بار سنگین، به دشواری حفظ این انطباق اشاره دارند. نفس، مانند کودکی است که دائماً از مسیر حق فرار می‌کند و نیازمند مراقبه مداوم است.

درنگ: انطباق اراده و فعل، شرط اساسی امحاء تعینات ارادی است. فقدان انطباق، عمل را به سطح ظاهری تقلیل می‌دهد.

عوامل کاهش انطباق

کثرت امور، عدم تمایل، و ضعف نفس، از عوامل اصلی کاهش انطباق اراده و فعل‌اند. کثرت، مانند غباری است که بر آینه ذهن می‌نشیند و مانع از تمرکز می‌شود. استاد فرزانه تأکید دارند که برای تحقق انطباق، باید کثرت امور کاهش یابد و برنامه روزانه به‌گونه‌ای تنظیم شود که قابل اجرا باشد. این کاهش، مانند پالایش آب از ناخالصی‌هاست که زلالی ذهن را بازمی‌گرداند.

عدم تمایل و ضعف نفس، مانند موانعی‌اند که سالک را از مسیر قرب منحرف می‌کنند. این موانع، نیازمند ریاضت و ارشادند تا نفس به سوی انطباق هدایت شود.

درنگ: کثرت امور، عدم تمایل، و ضعف نفس، انطباق را کاهش داده و تعینات را تقویت می‌کنند.

اتحاد عاقل و معقول

اتحاد عاقل و معقول، به معنای امحاء تعینات نفسانی و تحقق علم وجودی است که نتیجه انطباق اراده و فعل است. عالم، با امحاء تعینات، خود علم می‌شود، در حالی که جاهل، مانند کالبدی بی‌روح، فاقد حقیقت علم باقی می‌ماند. این اتحاد، مانند ذوب شدن قطره در اقیانوس وجود است که سالک را به وحدت با حق می‌رساند.

استاد فرزانه این مفهوم را مانند گوهری درخشان در حکمت متعالیه می‌دانند که حقیقت معرفت را از اطلاعات ظاهری متمایز می‌سازد. علم حقیقی، تحولی وجودی است که نفس را به نور معرفت متصل می‌کند.

درنگ: اتحاد عاقل و معقول، نتیجه امحاء تعینات نفسانی و تحقق علم وجودی است که از انطباق اراده و فعل ناشی می‌شود.

جمع‌بندی بخش چهارم

بخش چهارم این نوشتار، به تبیین تعینات و نقش انطباق اراده و فعل در امحاء آنها پرداخت. تعینات تکوینی و ارادی، مانند دو روی سکه وجودند که اولی به‌صورت قهرى و دومی با اراده امحاء می‌شوند. انطباق اراده و فعل، مانند کلیدی است که قفل تعینات ارادی را می‌گشاید و سالک را به سوی اتحاد عاقل و معقول هدایت می‌کند. استاد فرزانه، با تمثیلات و تبیین‌های عمیق، این حقیقت را مانند نوری درخشان در مسیر سلوک نمایان ساخته‌اند.

بخش پنجم: موانع و راه‌حل‌های سلوک

محقرات الذنوب و تأثیرات آن

محقرات الذنوب (گناهان کوچک)، در صورت عدم امحاء، درشت شده و مانع قرب الهی می‌شوند. این گناهان، مانند دانه‌های ریز شن‌اند که در صورت تجمع، راه سالک را سد می‌کنند. استاد فرزانه تأکید دارند که این محقرات، تعینات خلقی را تقویت کرده و نفس را از مسیر حق دور می‌سازند.

این دیدگاه، مانند هشداری است به سالک که حتی گناهان کوچک را جدی گیرد. امحاء این تعینات، مانند جاروب کردن این شن‌ها از مسیر سلوک است که راه را برای قرب هموار می‌سازد.

درنگ: محقرات الذنوب، در صورت عدم امحاء، تعینات خلقی را تقویت کرده و مانع قرب الهی می‌شوند.

نقش ریاضت و ارشاد در سلوک محبّین

محبّین، به دلیل ضعف نفس و فقدان انطباق، نیازمند ریاضت، تعلیم، تربیت، و ارشادند. این عوامل، مانند چراغ‌هایی‌اند که مسیر سلوک را روشن می‌کنند. استاد فرزانه تأکید دارند که بدون ارشاد، محبّین در مسیر دچار انحراف می‌شوند، مانند مسافری که بدون راهنما در بیابان گمراه می‌شود.

ریاضت، مانند پالایش نفس است که تعینات را محو می‌کند، و ارشاد، مانند قطب‌نمایی است که جهت حق را نشان می‌دهد. این دو، سالک را به سوی انطباق و قرب هدایت می‌کنند.

درنگ: محبّین، برای امحاء تعینات و تحقق قرب، نیازمند ریاضت، تعلیم، و ارشادند.

تمثیلات نفس و انطباق

استاد فرزانه، نفس را به اسب چموش، کودک فراری، یا شیر بریده تشبیه می‌کنند. نفس چموش، مانند اسبی است که دائماً از کنترل خارج می‌شود و نیازمند مهار است. کودک فراری، مانند نفسی است که بارها از مسیر حق گریزان می‌شود و باید به سوی مقصد بازگردد. شیر بریده، نماد نفسی است که بدون انطباق، لخته‌لخته و بی‌انسجام باقی می‌ماند، در حالی که نفس هماهنگ، مانند شیر خوردنی، منسجم و اثرگذار است.

این تمثیلات، مانند آینه‌هایی‌اند که طبیعت لغزنده نفس را بازمی‌نمایند. نفس، بدون مراقبه، مانند پیوره لثه است که با رفع موانع، آثار منفی آن برطرف می‌شود.

درنگ: نفس، به دلیل لغزندگی، مانند اسب چموش یا کودک فراری است و نیازمند مراقبه و مهار برای انطباق است.

کاهش کثرت و تقویت انطباق

برای تحقق انطباق، کثرت امور باید کاهش یابد. شلوغی ذهن، مانند غباری است که بر آینه اراده می‌نشیند و مانع از تمرکز می‌شود. استاد فرزانه توصیه می‌کنند که برنامه روزانه به‌گونه‌ای تنظیم شود که قابل اجرا باشد، مانند جویباری که با نظم و زلالی به سوی مقصد جاری می‌شود.

این کاهش کثرت، مانند پالایش زندگی از زوائد است که نفس را به سوی انسجام و قرب هدایت می‌کند. سالک، با ساده‌سازی امور، مانند باغبانی است که شاخه‌های زائد را هرس می‌کند تا درخت وجود به بار نشیند.

درنگ: کاهش کثرت امور، شرط تقویت انطباق اراده و فعل و تحقق قرب الهی است.

جمع‌بندی بخش پنجم

بخش پنجم این نوشتار، به بررسی موانع و راه‌حل‌های سلوک پرداخت. محقرات الذنوب، ضعف نفس، و کثرت امور، مانند موانعی‌اند که راه قرب را سد می‌کنند. ریاضت، ارشاد، و کاهش کثرت، مانند کلیدهایی‌اند که این موانع را برطرف می‌سازند. تمثیلات استاد فرزانه، مانند چراغ‌هایی در مسیر سلوک، حقیقت نفس و ضرورت انطباق را روشن ساخته‌اند.

بخش ششم: آثار و نتایج انطباق در سلوک

آثار حتمی انطباق

انطباق اراده و فعل، آثار وجودی حتمی دارد و محال است که بی‌ثمر باشد. این انطباق، مانند جریانی زلال است که به اقیانوس قرب می‌ریزد. استاد فرزانه تأکید دارند که عملی با انطباق کامل، مانند نمازی با نیت قربت، مملو از برکات است و ارتباط با حق را محقق می‌سازد.

این آثار، مانند میوه‌هایی‌اند که از درخت انطباق به بار می‌نشینند. عملی که با تمرکز و اخلاص انجام شود، مانند نوری است که ظلمت تعینات را می‌زداید و سالک را به سوی وحدت هدایت می‌کند.

درنگ: انطباق اراده و فعل، آثار وجودی حتمی دارد و به‌طور ضروری به قرب الهی منجر می‌شود.

نمونه‌های عملی انطباق

استاد فرزانه، با مثال‌هایی مانند روزه بدون اراده یا غذا خوردن بدون توجه، به اهمیت انطباق در اعمال روزمره اشاره می‌کنند. روزه‌ای که با خواب از سحر تا افطار همراه باشد، مانند امساکی است که فاقد فاعلیت آگاهانه است. غذا خوردن بدون توجه، مانند پر کردن معده بدون بهره‌مندی از آثار معنوی و جسمانی است.

این مثال‌ها، مانند آینه‌هایی‌اند که حقیقت انطباق را بازمی‌نمایند. عملی که بدون اراده و تمرکز انجام شود، مانند جسمی بی‌روح است که اثری در سلوک ندارد.

درنگ: اعمال بدون انطباق، مانند روزه بدون اراده یا غذا خوردن بدون توجه، فاقد آثار معنوی و وجودی‌اند.

نصایح عرفانی برای مبتدیان

در عرفان، به مبتدیان توصیه می‌شود که در خلوت عبادت کنند تا موانع انطباق کاهش یابد. خلوت، مانند پناهگاهی است که نفس را از شلوغی کثرت حفظ می‌کند. استاد فرزانه تأکید دارند که برای سالکان عالی، شلوغی مانع نیست، زیرا نفس آنها به مرتبه استجماع رسیده است.

این توصیه، مانند راهنمایی است که سالک مبتدی را به سوی تمرکز و انسجام هدایت می‌کند. خلوت، مانند آینه‌ای است که حقیقت نفس را به سالک نشان می‌دهد و او را به سوی قرب رهنمون می‌سازد.

درنگ: مبتدیان برای تقویت انطباق، نیازمند خلوت‌اند، در حالی که سالکان عالی در هر شرایطی به استجماع می‌رسند.

جمع‌بندی بخش ششم

بخش ششم این نوشتار، به آثار و نتایج انطباق در سلوک پرداخت. انطباق اراده و فعل، مانند کلیدی است که درهای قرب را می‌گشاید و آثار حتمی آن، سالک را به سوی وحدت وجودی هدایت می‌کند. نصایح عرفانی و مثال‌های عملی، مانند چراغ‌هایی‌اند که مسیر سلوک را روشن ساخته و سالک را از ظلمت کثرت به سوی نور حق رهنمون می‌سازند.

جمع‌بندی نهایی

این نوشتار، با تکیه بر درس‌گفتار شماره ۳۸۱ استاد فرزانه، آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، به بررسی صعود وجودی و امحاء تعینات در حکمت متعالیه و عرفان اسلامی پرداخت. آیه شریفه إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ (قرآن کریم، [مطلب حذف شد] : «ما از آن خداییم و به سوی او بازمی‌گردیم»)، رجوع قهرى همه موجودات به حق را نشان می‌دهد، اما قرب ارادی انسان، نیازمند امحاء تعینات ارادی از طریق انطباق اراده و فعل است. چالش اصلی سلوک، در صعود دانی به عالی نهفته است که با رفع تعینات خلقی و تحقق وحدت وجودی ممکن می‌شود. انطباق، مانند پلی است که سالک را از کثرت به وحدت می‌رساند، و تمثیلات استاد فرزانه، مانند اسب چموش، کودک فراری، و شیر بریده، حقیقت لغزنده نفس را نمایان ساخته‌اند. این نوشتار، با تبیین دقیق این مفاهیم، دعوتی است به سوی بازنگری در کیفیت اعمال و بازگشت به سرچشمه وحدت وجود.

با نظارت صادق خادمی