در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 384

متن درس





تبیین امکان اخص و مراتب وجودی در فلسفه اسلامی

تبیین امکان اخص و مراتب وجودی در فلسفه اسلامی

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۳۸۴)

دیباچه

در سپهر اندیشه فلسفی اسلامی، مبحث امکان اخص و مراتب وجودی انسان از جمله موضوعات بنیادین است که ذهن فلاسفه و عارفان را به خود مشغول داشته است. این نوشتار، با اتکا به درس‌گفتار شماره ۳۸۴ استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، به تبیین عمیق این مفاهیم می‌پردازد. هدف، بازسازی و بازنمایی دقیق و علمی محتوای این درس‌گفتار است که با نگاهی نقادانه به دیدگاه‌های فلاسفه‌ای چون ابن‌سینا، ملاصدرا و حاجی سبزواری، و با تأکید بر مراتب وجودی انسان، به بررسی صفات انسانی و جایگاه آن‌ها در چارچوب فلسفه اسلامی می‌نشیند.

بخش نخست: امکان اخص در فلسفه اسلامی

مفهوم امکان اخص

امکان اخص، به‌عنوان یکی از تقسیمات امکان در فلسفه اسلامی، به سلب ضرورت‌های ثلاثه (ذات، وصف، وقت) از شیء اشاره دارد. این مفهوم، انتزاعی ذهنی است که در خارج از ذهن مصداق عینی ندارد، بلکه صرفاً در قلمرو ذهن و ادراک فلسفی معنا می‌یابد. در این چارچوب، امکان اخص به حالتی اطلاق می‌شود که در آن، وجود یا عدم یک شیء نسبت به متعلقش، از ضرورت ذاتی، وصفی یا زمانی برخوردار نیست. این تعریف، ریشه در دیدگاه وحدت وجود دارد که ماهیت و امکان را مفاهیمی ذهنی می‌داند، نه واقعیتی خارجی.

درنگ: امکان اخص، انتزاعی ذهنی است که ضرورت‌های ثلاثه را از شیء سلب می‌کند و در فلسفه اسلامی، به‌عنوان مفهومی ذهنی و نه خارجی تحلیل می‌شود.

نقد مصادیق امکان اخص

فلاسفه‌ای چون ابن‌سینا در «اشارات»، ملاصدرا در «اسفار اربعه» و حاجی سبزواری در «منظومه» کوشیده‌اند تا با مثال‌هایی نظیر کتابت (نوشتن)، امکان اخص را برای انسان تبیین کنند. آنان کتابت را مصداقی از امکان اخص دانسته‌اند، زیرا معتقدند انسان نسبت به کتابت «لااقتضا» است، یعنی نه اقتضای ذاتی برای آن دارد و نه مانعی ذاتی در برابر آن وجود دارد. با این حال، استاد فرزانه این دیدگاه را نقد کرده و استدلال می‌کنند که کتابت صفتی عام است و اقتضای ذاتی در انسان دارد، نه صفتی اخص که بتوان آن را مصداق امکان اخص دانست.

تحلیل نقد مثال کتابت

کتابت، به‌عنوان صفتی عام، در مرتبه وجودی انسان ریشه دارد، همان‌گونه که ناطق بودن یا تعجب کردن از اقتضائات ذاتی انسان است. عدم فعلیت کتابت در برخی انسان‌ها نه به دلیل فقدان اقتضا، بلکه به سبب وجود موانعی چون بی‌سوادی یا فقدان آموزش است. این تمایز میان اقتضا و فعلیت، کلید فهم نقد استاد فرزانه بر دیدگاه فلاسفه پیشین است. آنان با تأکید بر این نکته که انسان نسبت به کتابت لااقتضا نیست، مثال کتابت را برای امکان اخص ناکافی می‌دانند و پیشنهاد می‌کنند که مصادیق امکان اخص باید از صفات اخص، مانند خوش‌خطی، شعر یا عصمت، انتخاب شوند.

درنگ: کتابت، به دلیل اقتضای ذاتی در انسان و عام بودن، نمی‌تواند مصداق امکان اخص باشد؛ صفات اخص مانند عصمت یا شعر برای این منظور مناسب‌ترند.

جمع‌بندی بخش نخست

امکان اخص، مفهومی ذهنی است که در چارچوب فلسفه وحدت وجود، از ضرورت‌های ثلاثه تهی است. نقد استاد فرزانه بر مصداق کتابت، نشان‌دهنده عمق تحلیل ایشان در بازتعریف این مفهوم است. با رد لااقتضا بودن کتابت و تأکید بر اقتضای ذاتی آن، ایشان راه را برای انتخاب مصادیق دقیق‌تر، مانند صفات اخص، هموار می‌کنند. این بخش، بنیانی برای بررسی عمیق‌تر صفات انسانی در مراتب وجودی فراهم می‌آورد.

بخش دوم: مراتب وجودی و صفات انسانی

انسان: مرتبه وجودی، نه نوع ماهوی

یکی از بنیادی‌ترین دیدگاه‌های این درس‌گفتار، نفی مفهوم «نوع» در انسان و جایگزینی آن با «مرتبه وجودی» است. برخلاف دیدگاه سنتی که انسان را نوعی ماهوی می‌داند (مانند حیوان ناطق)، استاد فرزانه تأکید دارند که انسان مرتبه‌ای از وجود است، نه نوع. این تمایز،ʻرگویی نیست، بلکه معنایی عمیق دارد. نوع، به ماهیت اشاره می‌کند، اما مرتبه، به وجود و گستردگی آن در ساحت هستی.

درنگ: انسان، نه نوع ماهوی، بلکه مرتبه‌ای وجودی است که همه صفاتش، از نازل تا عالی، در چارچوب این مرتبه مندرج‌اند.

تحلیل مفهوم مرتبه وجودی

مرتبه وجودی انسان، گستره‌ای وسیع را در بر می‌گیرد که از اسفل‌السافلین تا قله‌های کمال انسانی، مانند عصمت، را شامل می‌شود. این دیدگاه، با نفی ماهیت، انسان را موجودی می‌داند که همه صفاتش، از درنده‌خویی تا عصمت، در مرتبه وجودی او ریشه دارند. این امر، بحث‌های تکاملی مبتنی بر تبدیل نوع (مانند میمون به انسان) را بی‌معنا می‌سازد، زیرا انسان مرتبه‌ای متمایز از وجود است، نه نوع.

تقسیم‌بندی صفات انسانی

صفات انسانی در این درس‌گفتار به سه دسته تقسیم می‌شوند: ضروری، ممتنع و ممکن. صفات ضروری، مانند تنفس، برای حیات انسان لازم‌اند. صفات ممتنع، مانند پرواز بدون ابزار، در مرتبه انسانی ممکن نیستند، چنان‌که قرآن کریم می‌فرماید: إِنِ اسْتَطَعْتُمْ أَنْ تَنْفُذُوا مِنْ أَقْطَارِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ فَانْفُذُوا لَا [مطلب حذف شد] : اگر توانستید از کرانه‌های آسمان‌ها و زمین بگذرید، بگذرید؛ جز با سلطانی نخواهید گذشت). صفات ممکن نیز به دو دسته عام و خاص تقسیم می‌شوند.

صفات عام و خاص

صفات عام، مانند کتابت، تکلم، ضحک (خنده) و تعجب، اقتضای فراگیر در مرتبه انسانی دارند، اما فعلیت آن‌ها ممکن است به موانعی چون فقدان آموزش یا محدودیت‌های ژنتیکی برخورد کند. صفات عام به دو نوع مانع‌پذیر (مانند کتابت و تکلم) و غیرمانع‌پذیر (مانند گرسنگی و عطش) تقسیم می‌شوند. در مقابل، صفات خاص، مانند خوش‌خطی، شعر، عصمت و نبوغ، به دلیل ندرت و ضعف اقتضا، در همه انسان‌ها به فعلیت نمی‌رسند.

درنگ: تفاوت صفات عام و خاص به کثرت و ندرت اقتضا بازمی‌گردد؛ صفات عام، اقتضای فراگیر دارند، اما صفات خاص، به دلیل ندرت، در مرتبه انسانی کمیاب‌اند.

عصمت و زیبایی در مرتبه انسانی

عصمت، به‌عنوان صفتی اخص‌الخواص، در مرتبه انسانی ممکن است، اما به دلیل ندرت، در همه انسان‌ها به فعلیت نمی‌رسد. استاد فرزانه با نقد دیدگاه‌هایی که اشخاصی مانند امیرمؤمنان (ع) را فوق انسانی می‌دانند، تأکید دارند که ایشان در قله مرتبه انسانی قرار دارند، نه خارج از آن. همچنین، زیبایی کامل، مصداق آیه تَبَارَكَ [مطلب حذف شد] : بزرگ است خدایی که بهترین آفرینندگان است)، در کمتر از نیم درصد انسان‌ها یافت می‌شود.

جمع‌بندی بخش دوم

انسان، به‌عنوان مرتبه‌ای وجودی، گستره‌ای وسیع از صفات را در خود جای داده است. این صفات، از ضروری و ممتنع تا ممکن (عام و خاص)، همگی در مرتبه انسانی ریشه دارند. تمایز میان صفات عام و خاص، به کثرت و ندرت اقتضا بازمی‌گردد، و صفاتی چون عصمت و زیبایی کامل، به دلیل ندرت، در قله این مرتبه قرار دارند. این دیدگاه، انسان را موجودی خودبسنده می‌داند که هیچ صفتی خارج از مرتبه‌اش ندارد.

بخش سوم: نقد روان‌شناختی و فلسفی صفات انسانی

رویکرد روان‌شناختی به صفات

تحلیل صفات انسانی نیازمند رویکردی توأمان فلسفی و روان‌شناختی است. برای مثال، رفتار غریزی کودکان در خط‌خطی کردن، نشان‌دهنده اقتضای ذاتی کتابت است. این اقتضا، برخلاف دیدگاه ابن‌سینا که کتابت را لااقتضا می‌داند، در مرتبه انسانی ریشه دارد. استاد فرزانه تأکید دارند که هیچ صفتی در انسان لااقتضا نیست، بلکه همه صفات، از عام تا اخص، دارای اقتضای ذاتی‌اند.

درنگ: هیچ صفتی در انسان لااقتضا نیست؛ همه صفات، از عام تا اخص، دارای اقتضای ذاتی‌اند و تفاوت آن‌ها به قرب و بعد اقتضا بازمی‌گردد.

نقص‌های اکتسابی و اقتضائات انسانی

نقص‌های جسمانی و روحی، مانند نقص عضو، اکتسابی‌اند و به اقتضای مرتبه انسانی تعلق ندارند، چنان‌که قرآن کریم می‌فرماید: جمع‌بندی بخش سوم

تحلیل روان‌شناختی و فلسفی صفات انسانی، نشان‌دهنده اقتضای ذاتی همه صفات در مرتبه انسانی است. نقص‌های اکتسابی، نتیجه موانع خارجی یا اعمال انسانی‌اند و به اقتضای ذاتی مرتبه انسانی تعلق ندارند. این دیدگاه، با نفی لااقتضا و مساوی‌الطرفین بودن صفات، چارچوبی نوین برای فهم مراتب وجودی انسان ارائه می‌دهد.

نتیجه‌گیری نهایی

این نوشتار، با تکیه بر درس‌گفتار شماره ۳۸۴ استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، به تبیین امکان اخص و مراتب وجودی انسان در فلسفه اسلامی پرداخت. با نقد دیدگاه فلاسفه‌ای چون ابن‌سینا، ملاصدرا و حاجی سبزواری، نشان داده شد که کتابت به دلیل عام بودن، مصداق مناسبی برای امکان اخص نیست. انسان، به‌عنوان مرتبه‌ای وجودی، گستره‌ای از صفات ضروری، ممتنع و ممکن را در خود جای داده است. صفات ممکن، به عام (مانع‌پذیر و غیرمانع‌پذیر) و خاص (نادر) تقسیم می‌شوند، و صفاتی چون عصمت و زیبایی کامل، به دلیل ندرت، در قله مرتبه انسانی قرار دارند. این اثر، با بهره‌گیری از آیات قرآن کریم و تحلیل‌های فلسفی، تلاش کرد تا چارچوبی علمی و منسجم برای فهم عمیق‌تر این مباحث ارائه دهد.

با نظارت صادق خادمی