در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 396

متن درس





تبیین امکان ذاتی و استعدادی در فلسفه اسلامی

تبیین امکان ذاتی و استعدادی در فلسفه اسلامی

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۳۹۶)

دیباچه

در سپهر اندیشه فلسفی اسلامی، مباحث امکان ذاتی و استعدادی از جمله موضوعات بنیادین‌اند که به تبیین ماهیت و وجود، و رابطه میان ماده و مجرد می‌پردازند. این نوشتار، با اتکا به درس‌گفتار شماره ۳۹۶ استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، به بررسی عمیق این مفاهیم می‌نشیند و با نگاهی نقادانه به دیدگاه‌های ملاصدرا، چارچوبی نوین مبتنی بر وحدت وجود و تجدد ظهورات ارائه می‌دهد. همانند رودی که از سرچشمه وجود سرریز می‌شود و در مسیر خویش، سنگ‌ها را صیقل می‌دهد، این درس‌گفتار می‌کوشد تا زوایای پنهان امکان و ماهیت را در پرتو حقیقت وجود روشن سازد.

بخش نخست: امکان ذاتی و نقد دیدگاه ملاصدرا

مفهوم امکان ذاتی و تناقضات آن

امکان ذاتی، به‌عنوان یکی از مفاهیم کلیدی در فلسفه اسلامی، به حالتی اطلاق می‌شود که در آن، وجود یا عدم یک شیء نسبت به ماهیتش از ضرورت ذاتی، وصفی یا زمانی برخوردار نیست. ملاصدرا در آثار خود، به‌ویژه «اسفار اربعه»، امکان ذاتی را متغیر و دارای تزاید می‌داند و تفاوت‌هایی میان امکان عقل اول و دوم قائل است. اما این دیدگاه با اصول فلسفی او ناسازگار است، زیرا امکان ذاتی به ماهیت مربوط می‌شود و ماهیت، به دلیل ثبات ذاتی، نمی‌تواند شدت و ضعف یا تزاید بپذیرد. استاد فرزانه با نقدی دقیق بر این دیدگاه، استدلال می‌کنند که امکان ذاتی، به‌عنوان صفتی ذهنی و انتزاعی، فاقد هرگونه تغییر یا تفاوت است.

درنگ: امکان ذاتی، به دلیل ارتباط با ماهیت، فاقد تزاید، شدت یا ضعف است و نمی‌تواند متغیر باشد.

اقدمیت و اولیت در امکان ذاتی

ملاصدرا در تبیین امکان ذاتی، به اقدمیت و اولیت اشاره می‌کند و آن‌ها را به وجود نسبت می‌دهد، نه به ماهیت. این نسبت، امکان ذاتی را از قلمرو ماهیت خارج کرده و به حوزه وجود وارد می‌سازد، که با تعریف امکان ذاتی تناقض دارد. استاد فرزانه این رویکرد را مورد نقد قرار داده و تأکید دارند که امکان ذاتی، به‌عنوان صفتی متعلق به ماهیت، نمی‌تواند به وجود و ویژگی‌های آن، مانند اقدمیت و اولیت، وابسته باشد. این تناقض، نشان‌دهنده عدم دقت ملاصدرا در تمایز میان وجود و ماهیت است.

درنگ: نسبت دادن اقدمیت و اولیت به امکان ذاتی، آن را از قلمرو ماهیت به وجود منتقل می‌کند، که با تعریف امکان ذاتی ناسازگار است.

نفی واقعیت خارجی ماهیت و امکان

در چارچوب وحدت وجود، ماهیت و امکان ذاتی مفاهیمی انتزاعی‌اند که وجود خارجی ندارند. استاد فرزانه، با تشبیهی تمثیلی، این مفاهیم را به موجوداتی موهوم مانند غول و عنقا تشبیه می‌کنند که تنها در ساحت ذهن معنا می‌یابند. این دیدگاه، با نفی واقعیت خارجی ماهیت و امکان، فلسفه را از بند مفاهیم ذهنی رها ساخته و به سوی فهمی وجودی سوق می‌دهد. همان‌گونه که سایه‌ای بر دیوار، تنها بازتاب نور است و وجود مستقل ندارد، ماهیت و امکان نیز ظهورات وجودند، نه واقعیتی مستقل.

درنگ: ماهیت و امکان ذاتی، مفاهیمی انتزاعی‌اند که فاقد وجود خارجی بوده و در چارچوب وحدت وجود، به ظهورات وجود تقلیل می‌یابند.

جمع‌بندی بخش نخست

این بخش، با نقد دیدگاه ملاصدرا در باب امکان ذاتی، نشان داد که این مفهوم، به دلیل ارتباط با ماهیت، نمی‌تواند متغیر یا دارای تزاید باشد. نسبت دادن اقدمیت و اولیت به امکان ذاتی، تناقضی است که از عدم تمایز دقیق میان وجود و ماهیت نشأت می‌گیرد. با اتکا به وحدت وجود، استاد فرزانه ماهیت و امکان را مفاهیمی ذهنی و فاقد واقعیت خارجی می‌دانند، که این دیدگاه، بنیانی برای تبیین امکان استعدادی و رابطه ماده و مجرد فراهم می‌آورد.

بخش دوم: امکان استعدادی و ماده

مفهوم امکان استعدادی

امکان استعدادی، برخلاف امکان ذاتی که به ماهیت مربوط است، به ماده وابسته است و تحقق آن نیازمند اجتماع شرایط و رفع موانع است. ملاصدرا در «اسفار اربعه» (جلد ۳۹۵، سطر سوم) می‌گوید: اگر امکان ذاتی برای فیضان کافی نباشد، شرایط دیگری لازم است تا ماهیت مستعد وجود شود. استاد فرزانه این دیدگاه را تأیید کرده و امکان استعدادی را به استعداد ماده مرتبط می‌سازند. برای مثال، نطفه به‌عنوان ماده‌ای خارجی، دارای استعداد انسان شدن است، اما این استعداد تنها با رفع موانع و فراهم آمدن شرایط به فعلیت می‌رسد.

درنگ: امکان استعدادی به ماده وابسته است و تحقق آن نیازمند اجتماع شرایط و رفع موانع است.

شدت و ضعف در استعداد

استعداد مادی، برخلاف امکان ذاتی، دارای شدت و ضعف است. برای نمونه، نطفه نسبت به علقه، از استعداد ضعیف‌تری برای انسان شدن برخوردار است. این شدت و ضعف، در ساحت وجود خارجی ماده رخ می‌دهد، اما امکان استعدادی، به‌عنوان مفهومی ذهنی، فاقد چنین ویژگی‌هایی است. استاد فرزانه با تشبیه نطفه به جدار، تأکید دارند که نطفه وجودی خارجی دارد، اما امکان استعدادی آن، انتزاعی ذهنی است که در مدار بسته ذهن ثبت می‌شود.

درنگ: شدت و ضعف در استعداد مادی وجود خارجی دارد، اما امکان استعدادی، به‌عنوان مفهومی ذهنی، فاقد شدت و ضعف است.

تمایز موضوع امکان‌ها

موضوع امکان ذاتی، ماهیت است که اگر برای وجود کافی باشد، به خلق مجردات می‌انجامد. اما اگر ماهیت کافی نباشد، ماده لازم است و امکان استعدادی شکل می‌گیرد که به خلق موجودات مادی منجر می‌شود. این تمایز، امکان ذاتی را به حوزه مفهومی و امکان استعدادی را به حوزه مادی محدود می‌کند. استاد فرزانه با این تحلیل، چارچوبی روشن برای فهم تفاوت میان مجردات و مادیت ارائه می‌دهند.

درنگ: موضوع امکان ذاتی ماهیت است که به مجردات منجر می‌شود، و موضوع امکان استعدادی ماده است که به مادیت می‌انجامد.

جمع‌بندی بخش دوم

امکان استعدادی، به‌عنوان مفهومی وابسته به ماده، از امکان ذاتی متمایز است و تحقق آن به شرایط خارجی و رفع موانع وابسته است. شدت و ضعف در استعداد مادی، وجودی خارجی دارد، اما امکان استعدادی، به‌عنوان مفهومی ذهنی، فاقد این ویژگی‌هاست. این بخش، با تبیین تمایز میان امکان ذاتی و استعدادی، زمینه را برای بررسی منشأ ماده و رابطه آن با مجردات فراهم می‌آورد.

بخش سوم: منشأ ماده و مسئله هیولای اولی

خلقت و فقدان پیش‌فرض

استاد فرزانه با استناد به مفهوم خلقت ابداعی، تأکید دارند که خلقت، فاقد نقشه پیش‌فرض یا امکان ذاتی است. اگرچه آیه‌ای با عبارت خَلَقَ الْخَلْقَ بِلَا رَوِیَّةٍ در قرآن کریم یافت نشد، اما مفهوم ابداع در آیاتی مانند بَدِيعُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ (فاطر: ۱) تأیید می‌شود: «آفریننده [مطلب حذف شد] ). این دیدگاه، خلقت را فراتر از پیش‌فرض‌های امکانی یا ماهیتی می‌داند و آن را به ظهور وجود نسبت می‌دهد.

درنگ: خلقت، به‌عنوان امری ابداعی، فاقد نقشه پیش‌فرض یا امکان ذاتی است و به ظهور وجود وابسته است.

اعیان ثابته و ظهورات وجود

عارفان خلقت را بر اساس اعیان ثابته تبیین می‌کنند، اما استاد فرزانه تأکید دارند که اعیان ثابته خود ظهورات وجودند، نه واقعیتی مستقل. این دیدگاه، با نفی پیش‌فرض‌های مستقل، خلقت را به سلسله ظهورات وجودی تقلیل می‌دهد، که هر ظهور، بازتابی از ظهور پیشین است. همانند آیینه‌ای که نور را بی‌وقفه بازمی‌تاباند، اعیان ثابته نیز تنها جلوه‌ای از وجودند.

درنگ: اعیان ثابته، ظهورات وجودند و نه واقعیتی مستقل، و خلقت بر اساس سلسله ظهورات وجودی شکل می‌گیرد.

مسئله هیولای اولی

یکی از پرسش‌های بنیادین فلسفه، منشأ ماده اولیه یا هیولای اولی است. اگر ماده اولیه نیازمند استعداد پیشین باشد، به تسلسل می‌انجامد؛ و اگر نیازمند استعداد نباشد، چرا از دیگر مواد مستثنی است؟ استاد فرزانه این مسئله را حلقه مفقوده فلسفه مادیت می‌دانند. اگر ماده ازلی فرض شود، تغییرپذیری آن با ازلیت ناسازگار است؛ و اگر حادث باشد، خلقت آن بدون استعداد چگونه ممکن است؟ این پرسش، چالشی عمیق در فلسفه سنتی ایجاد می‌کند.

درنگ: منشأ ماده اولیه، به دلیل تناقض میان ازلیت و تغییرپذیری یا حادث بودن بدون استعداد، حلقه مفقوده فلسفه مادیت است.

تقدم قوه بر فعلیت

در عالم ماده، هر فعلیتی نیازمند قوه پیشین است. برای مثال، نطفه، که خود فعلity نطفه بودن را دارد، قوه‌ای برای انسان شدن است. حتی در موارد استثنایی مانند خلقت حضرت عیسی (ع)، سبق زمانی قوه ضروری است، چنان‌که قرآن کریم می‌فرماید: تَمْثُلَ لَهَا بَشَرًا سَوِیًّا (مریم: ۱۷): «برای او [مریم] به‌صورت بشری [مطلب حذف شد] )، و نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي (حجر: ۲۹): «در او از [مطلب حذف شد] ). این آیات، نیاز به استعداد مادی را حتی در خلقت عیسی تأیید می‌کنند.

درنگ: هر فعلity در عالم ماده نیازمند قوه پیشین است، حتی در موارد استثنایی مانند خلقت عیسی (ع).

جمع‌بندی بخش سوم

این بخش، با بررسی منشأ ماده و مسئله هیولای اولی، نشان داد که خلقت ابداعی، فاقد پیش‌فرض‌های امکانی یا ماهیتی است. اعیان ثابته، به‌عنوان ظهورات وجود، پیش‌فرض‌های مستقل را نفی می‌کنند. مسئله هیولای اولی، به دلیل تناقضات فلسفی، حل‌ناشدنی باقی می‌ماند، مگر آنکه دیدگاه جدیدی در باب رابطه ماده و مجرد ارائه شود. تقدم قوه بر فعلیت، اصلی بنیادین در مادیت است که حتی در خلقت‌های استثنایی صدق می‌کند.

بخش چهارم: تبدیل ماده و مجرد در چارچوب وحدت وجود

تباین ماده و مجرد در فلسفه سنتی

در فلسفه رایج، ماده و مجرد دو حوزه متباین‌اند که قابل تبدیل به یکدیگر نیستند. این دیدگاه، ماده را به عالم ناسوت و مجردات را به عوالم بالاتر (جبروت و ملکوت) محدود می‌کند. اما استاد فرزانه این تباین را نفی کرده و با تأکید بر وحدت وجود، ماده و مجرد را قابل تبدیل به یکدیگر می‌دانند. همانند رودی که از کوهسار به دشت می‌رسد و رنگ خاک می‌گیرد، مجردات در نزول به عوالم پایین‌تر، ویژگی‌های مادی می‌یابند.

درنگ: در فلسفه سنتی، ماده و مجرد متباین‌اند، اما در چارچوب وحدت وجود، قابل تبدیل به یکدیگرند.

نزول مجردات و صعود ماده

مجردات، در نزول از جبروت به ملکوت و ناسوت، رنگ ماده می‌گیرند. برای مثال، جبرئیل در شب قدر یا به‌صورت دحیه کلبی، با جبرئیل در مرتبه بالا متفاوت است، چنان‌که قرآن کریم می‌فرماید: وَجَاءَ رَبُّكَ وَالْمَلَكُ صَفًّا صَفًّا (فجر: ۲۲): «و پروردگارت با فرشتگان صف [مطلب حذف شد] ). در مقابل، ماده نیز می‌تواند به عوالم بالاتر صعود کند. گل، که نماد مادیت است، می‌تواند به حق تبدیل شود، همان‌گونه که حق می‌تواند به گل نزول یابد. این تبدیل، در چارچوب وحدت وجود، مرزهای میان عوالم را در هم می‌شکند.

درنگ: مجردات در نزول به عوالم پایین‌تر ماده می‌شوند، و ماده در صعود به عوالم بالاتر مجرد می‌گردد.

انا لله و رجوع به حق

قرآن کریم در آیه إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ (بقره: ۱۵۶): «ما از آن خداییم و [مطلب حذف شد] )، به نزول از حق و رجوع به او اشاره دارد. استاد فرزانه این آیه را مبنای حرکت وجودی از خدا به عالم و بازگشت به خدا می‌دانند. عالم، مانند اقیانوسی بی‌کران است که همه موجودات، از گل تا جبرئیل، قطراتی از آن‌اند و به سوی سرچشمه خویش بازمی‌گردند.

درنگ: آیه إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ، حرکت وجودی از حق به عالم و بازگشت به حق را تأیید می‌کند.

تجدد و تبدیل در انسان

انسان، به‌عنوان موجودی در حال تجدد، لحظه‌به‌لحظه تغییر می‌کند. برای مثال، بغض می‌تواند به حب تبدیل شود، همان‌گونه که خمیر به نان و نان به خمیر بازمی‌گردد. این تجدد، نشان‌دهنده پویایی وجود انسانی است که در آن، هیچ مرزی میان ماده و مجرد وجود ندارد. استاد فرزانه با اشاره به عبارت «از جمادی مردم و نامی شدم»، مرگ را نه نابودی، بلکه انتقال از مرتبه‌ای به مرتبه‌ای دیگر می‌دانند.

درنگ: انسان لحظه‌به‌لحظه در حال تجدد است و می‌تواند از ماده به مجرد و از مجرد به ماده تبدیل شود.

جمع‌بندی بخش چهارم

این بخش، با نفی تباین ماده و مجرد، امکان تبدیل میان این دو را در چارچوب وحدت وجود تأیید کرد. نزول مجردات به ماده و صعود ماده به مجرد، مرزهای میان عوالم را در هم می‌شکند. انسان، به‌عنوان موجودی در حال تجدد، می‌تواند از گل به حق و از حق به گل تبدیل شود. آیات قرآن کریم، این حرکت وجودی را تأیید می‌کنند و عالم را اقیانوسی بی‌مرز می‌دانند که همه موجودات در آن به سوی حق بازمی‌گردند.

بخش پنجم: وحدت وجود و نفی مرزهای عالم

عالم بی‌ظرف

استاد فرزانه عالم را به آبی بی‌کاسه تشبیه می‌کنند که فاقد ظرف مستقل است. همه موجودات، از جبرئیل تا گل، ظهورات وجودند و تفاوت آن‌ها تنها در مراتب ظهور است، نه در ذات. جبرئیل در مرتبه بالا و به‌صورت دحیه کلبی، یا گل در مرتبه ناسوت، همگی جلوه‌های وجودند که در ظهورات متفاوت متجلی می‌شوند. این دیدگاه، هرگونه جدایی میان عوالم را نفی می‌کند.

درنگ: عالم، مانند آبی بی‌کاسه، فاقد ظرف مستقل است و همه موجودات ظهورات وجودند.

انانیت و مراتب

هر موجودی دارای انانیت (خودیت) است، اما مراتب آن متفاوت است. استاد فرزانه با تشبیهی طنزآمیز، انانیت را از «نیم‌من» تا «شش کیلو» توصیف می‌کنند، که نشان‌دهنده تفاوت در تعینات وجودی است. جبرئیل و گل، هر دو انانیت دارند، اما مرتبه جبرئیل بالاتر و مرتبه گل پایین‌تر است. این تفاوت، به قرب و بعد ظهور بازمی‌گردد، نه به ذات.

درنگ: انانیت در همه موجودات وجود دارد، اما مراتب آن به قرب و بعد ظهور وابسته است.

تبدیل ماده به مجرد

استاد فرزانه با مثالی از تبدیل غذا به اندیشه، امکان صعود ماده به مجرد را نشان می‌دهند. غذا با هضم و تلطیف، به منی، مخچه و سپس اندیشه تبدیل می‌شود. این فرآیند، نشان‌دهنده پویایی عالم است که در آن، ماده می‌تواند به مجرد صعود کند. در مقابل، موجودی که به قول قرآن کریم بَلْ أَضَلُّ سَبِيلًا (نساء: ۶۰): «بلکه گمراه‌تر [مطلب حذف شد] )، به مرتبه حیوانی تنزل می‌یابد و حتی حیوانات از او رم می‌کنند.

درنگ: ماده می‌تواند به مجرد صعود کند، و موجودات می‌توانند به مراتب حیوانی تنزل یابند.

حل مسئله هیولای اولی

اگر ماده و مجرد قابل تبدیل باشند، مسئله هیولای اولی حل می‌شود. ماده اولیه، نتیجه نزول مجردات از عالم مثال است و نیازی به استعداد پیشین ندارد. این دیدگاه، با نفی تباین ماده و مجرد، مشکل تسلسل یا ازلیت ماده را مرتفع می‌سازد. همانند نوری که از خورشید به زمین می‌رسد و سایه می‌سازد، ماده نیز ظهوری از مجردات است.

درنگ: تبدیل ماده و مجرد، مسئله هیولای اولی را با نسبت دادن ماده به نزول مجردات حل می‌کند.

جمع‌بندی بخش پنجم

این بخش، با تأکید بر وحدت وجود، عالم را فاقد مرز و ظرف مستقل دانست. همه موجودات، از جبرئیل تا گل، ظهورات وجودند و تفاوت آن‌ها تنها در مراتب ظهور است. تبدیل ماده به مجرد و بالعکس، امکان صعود و نزول در عوالم را تأیید می‌کند و مسئله هیولای اولی را با نسبت دادن ماده به نزول مجردات حل می‌سازد. این دیدگاه، عالم را چون اقیانوسی بی‌کران می‌بیند که همه موجودات در آن به سوی حق در حرکت‌اند.

نتیجه‌گیری نهایی

این نوشتار، با تکیه بر درس‌گفتار شماره ۳۹۶ استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، به تبیین امکان ذاتی و استعدادی، و رابطه ماده و مجرد در فلسفه اسلامی پرداخت. امکان ذاتی، به‌عنوان مفهومی ذهنی و مرتبط با ماهیت، فاقد تزاید و شدت و ضعف است، و دیدگاه ملاصدرا در این باب با تناقضاتی همراه است. امکان استعدادی، به ماده وابسته است و تحقق آن نیازمند شرایط و رفع موانع است. مسئله هیولای اولی، در فلسفه سنتی حل‌ناشدنی است، اما با پذیرش تبدیل ماده و مجرد در چارچوب وحدت وجود، این مشکل مرتفع می‌شود. عالم، فاقد مرز است و همه موجودات، از گل تا حق، می‌توانند به یکدیگر تبدیل شوند. انسان، در حال تجدد مداوم، می‌تواند به مراتب بالاتر صعود کند یا به مراتب پایین‌تر تنزل یابد. این دیدگاه، با استناد به آیات قرآن کریم، چون إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ، عالم را اقیانوسی بی‌کران می‌داند که همه موجودات در آن به سوی سرچشمه وجود بازمی‌گردند.

با نظارت صادق خادمی