در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 411

متن درس





نظام احسن در فلسفه اسلامی: تبیین درندگی طبیعی و تعادل عالم

نظام احسن در فلسفه اسلامی: تبیین درندگی طبیعی و تعادل عالم

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۴۱۱)

مقدمه: تاملاتی در نظم حکیمانه عالم

نظام احسن، به‌سان نغمه‌ای موزون در هستی، تجلی حکمت الهی است که در آن هر پدیده‌ای، از درندگی طبیعی تا اصطکاک و استهلاک، نقشی در حفظ تعادل و پویایی عالم ایفا می‌کند. این مفهوم، ریشه در آیات قرآن کریم و تاملات فلسفی اسلامی دارد و به‌سان آینه‌ای، نظم و هماهنگی ذاتی عالم را بازمی‌تاباند. در این نوشتار، با الهام از درس‌گفتار شماره ۴۱۱ استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، به بررسی عمیق و تفصیلی نظام احسن پرداخته می‌شود. محور این بررسی، نقش درندگی طبیعی، رابطه آکل و ماکول، و تعارض ظاهری آن با عاطفه و اخلاق است. با تکیه بر آیات قرآن کریم و تحلیل‌های فلسفی، تلاش می‌شود تا این مفاهیم با زبانی روشن و متین، در قالبی علمی و دانشگاهی تبیین گردد.

بخش نخست: وزان و تعادل در نظام احسن

مفهوم وزان و نظم موزون

نظام احسن، به‌سان باغی پر از گل‌های رنگارنگ، نظامی است که در آن هر جزء با دقتی شگفت‌انگیز در جای خود قرار گرفته و به حفظ تعادل عالم کمک می‌کند. این نظم موزون، که در آیات قرآن کریم متجلی است، نشان‌دهنده هماهنگی و هدفمندی پدیده‌های عالم است. قرآن کریم در سوره جاثیه، آیه ۱۳ می‌فرماید:

كُلُّ شَيْءٍ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ [مطلب حذف شد] : «و آنچه در آسمان‌ها و زمین است، برای شما رام کرد»)

این آیه، به‌سان چراغی فروزان، حکایت از آن دارد که هر پدیده‌ای، حتی درندگی طبیعی، در خدمت نظم الهی قرار دارد. وزان در این نظام، به معنای تعادل ذاتی است که از هرگونه کاستی یا انحراف جلوگیری می‌کند. درندگی، به‌عنوان بخشی از این نظم، نه‌تنها نقص نیست، بلکه مقتضای حکمت الهی برای حفظ حیات و پویایی عالم است.

درنگ: نظام احسن، نظامی موزون و متعادل است که در آن درندگی طبیعی، به‌سان نغمه‌ای در سمفونی هستی، جایگاهی حکیمانه دارد و به حفظ تعادل و حیات عالم یاری می‌رساند.

تحلیل فلسفی وزان

وزان در نظام احسن، به‌سان ترازویی است که هر پدیده را در جایگاه شایسته خود قرار می‌دهد. این تعادل، نه‌تنها در پدیده‌های مادی، بلکه در روابط میان موجودات نیز مشهود است. درندگی طبیعی، که به ظاهر خشن و ناملایم می‌نماید، در این ترازوی حکمت، وزنی متعادل دارد و از هرگونه افراط یا تفریط به دور است. این ویژگی، نظام احسن را به چارچوبی جامع برای فهم حکمت الهی در عالم تبدیل می‌کند.

بخش دوم: نقش غفلت در آفات طبیعی

غفلت و کاستی‌های عالم

غفلت، به‌سان سایه‌ای تاریک، نظم احسن را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد. این مفهوم، که در بیان توحید مفضل با استناد به آیه‌ای از قرآن کریم تبیین شده، نشان‌دهنده آن است که کاستی‌ها و آفات طبیعی، اغلب نتیجه غفلت موجودات است. قرآن کریم در سوره شوری، آیه ۳۰ می‌فرماید:

بِمَا [مطلب حذف شد] : «به سبب آنچه دست‌هایشان فراهم آورده است»)

این آیه، به‌سان آینه‌ای، مسئولیت موجودات را در برابر اعمالشان نشان می‌دهد. غفلت، چه در حیوانات و چه در انسان، به آفات، امراض، و نقص‌های عضوی منجر می‌شود که نظم طبیعی را مختل می‌سازد.

تحلیل نقش غفلت

غفلت، برخلاف درندگی ذاتی، پدیده‌ای غیرطبیعی است که از عدم التفات به نظم حکیمانه عالم ناشی می‌شود. برای مثال، حیوانی که به تنهایی برای خوردن آب می‌رود و دریده می‌شود، قربانی غفلت خود شده است. این کاستی، در برابر درندگی طبیعی که بخشی از نظم احسن است، به‌عنوان انحرافی از این نظم شناخته می‌شود. تمایز میان این دو، به فهم عمیق‌تر حکمت الهی در نظام عالم کمک می‌کند.

درنگ: غفلت، به‌سان بادی مخالف، نظم احسن را مختل می‌کند، در حالی که درندگی طبیعی، به‌عنوان بخشی از این نظم، به حفظ حیات و تعادل عالم یاری می‌رساند.

بخش سوم: درندگی ذاتی و رابطه آکل و ماکول

درندگی به‌عنوان مقتضای طبیعت

درندگی، به‌سان جریانی خروشان در بستر طبیعت، بخشی جدایی‌ناپذیر از عالم ناسوتی است. رابطه آکل و ماکول (خورنده و خورده‌شونده)، که در آیات قرآن کریم نیز به آن اشاره شده، مقتضای ذات عالم ماده است. حتی معصوم، که در بالاترین مرتبه معنوی قرار دارد، برای ارتزاق ناچار به کشتن و مصرف موجود دیگر است. این درندگی، نه ناشی از خطا یا غفلت، بلکه بخشی از حکمت الهی است.

كُلُّ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ [مطلب حذف شد] : «و آنچه در آسمان‌ها و زمین است، برای شما رام کرد»)

این آیه، به‌سان کلیدی طلایی، درهای فهم نظام احسن را می‌گشاید و نشان می‌دهد که رابطه آکل و ماکول، بخشی از عدالت و حکمت عالم است.

تحلیل درندگی طبیعی

درندگی طبیعی، برخلاف تصور عاطفی، نه‌تنها نقص نیست، بلکه به‌سان ستونی استوار، حیات و پویایی عالم را حفظ می‌کند. این ویژگی، که در همه موجودات ناسوتی، از جمله معصوم، وجود دارد، نشان‌دهنده وابستگی متقابل موجودات در عالم ماده است. برای مثال، ذبح گوسفند برای ارتزاق، بخشی از این نظم حکیمانه است که بدون آن، حیات موجودات ممکن نمی‌شود.

تمایز مرگ طبیعی و مرگ ناشی از غفلت

مرگ در طبیعت، به دو گونه تقسیم می‌شود: مرگ طبیعی، که به‌سان جریانی آرام در رودخانه هستی است، و مرگ ناشی از غفلت، که به‌سان طوفانی مخرب، نظم طبیعی را برهم می‌زند. مرگ طبیعی، مانند کشتن برای ارتزاق، بخشی از نظام احسن است، در حالی که مرگ ناشی از غفلت، به کاستی‌ها و خطاها بازمی‌گردد.

درنگ: درندگی طبیعی، به‌سان رشته‌ای در تار و پود نظام احسن، برای حفظ حیات و تعادل عالم ضروری است و با مرگ ناشی از غفلت، که انحرافی از این نظم است، متمایز می‌شود.

بخش چهارم: اصطکاک و استهلاک در نظم طبیعی

تمایز تصادف و استهلاک طبیعی

اصطکاک و استهلاک، به‌سان ساییدن سنگ‌ها در بستر رودخانه، بخشی از طبیعت عالم هستند. این پدیده‌ها، برخلاف تصادف که ناشی از غفلت و خطاست، در ذات نظام احسن جای دارند. برای مثال، ساییدگی لاستیک خودرو در اثر رانندگی، استهلاکی طبیعی است، در حالی که تصادف، نتیجه عدم رعایت نظم و تعادل است.

تحلیل استهلاک طبیعی

استهلاک، به‌سان گذر زمان بر چهره طبیعت، امری ناگزیر و حکیمانه است. این ویژگی، که در همه پدیده‌های مادی دیده می‌شود، به حفظ تعادل و پویایی عالم کمک می‌کند. در مقابل، تصادف، به‌سان شکافی در نظم طبیعی، نتیجه غفلت و بی‌توجهی است و از نظام احسن فاصله دارد.

درنگ: استهلاک طبیعی، به‌سان جریانی در بستر طبیعت، بخشی از نظام احسن است، در حالی که تصادف، به‌عنوان پدیده‌ای غیرطبیعی، نتیجه غفلت و انحراف از این نظم است.

بخش پنجم: تعارض ظاهری درندگی با عاطفه و اخلاق

چالش عاطفی در برابر درندگی

درندگی طبیعی، اگرچه بخشی از نظم احسن است، از منظر عاطفی و اخلاقی ممکن است ناسازگار به نظر آید. عواطف انسانی و حیوانی، به‌سان موجی که بر ساحل آرامش می‌کوبد، در برابر کشتن موجودات زنده آزرده می‌شوند. برای مثال، ذبح گوسفند، هرچند برای ارتزاق ضروری است، ممکن است در نگاه عاطفی، عملی خشن و ناملایم تلقی شود.

تحلیل تعارض ظاهری

این تعارض، به‌سان دو آینه روبروی هم، ناشی از تفاوت میان نگاه عاطفی و نگاه حکیمانه به طبیعت است. در فلسفه اسلامی، حکمت الهی بر عواطف مقدم است، اما این به معنای نادیده گرفتن عواطف نیست. فهم عمیق‌تر از نظم احسن، به‌سان کلیدی است که این تعارض ظاهری را می‌گشاید و نشان می‌دهد که درندگی طبیعی، در خدمت هدفی متعالی قرار دارد.

نقد خام‌خواری به‌عنوان راه‌حل

خام‌خواری، که به‌سان پناهگاهی برای فرار از کشتن حیوانات پیشنهاد می‌شود، نمی‌تواند این تعارض را حل کند. مصرف گیاهان نیز، به‌سان بریدن شاخه‌ای از درخت حیات، مستلزم از بین بردن موجود زنده است. این واقعیت، نشان‌دهنده وابستگی ذاتی موجودات ناسوتی به یکدیگر است و اصل آکل و ماکول را غیرقابل انکار می‌سازد.

درنگ: تعارض ظاهری درندگی با عاطفه، به‌سان سایه‌ای بر آفتاب حکمت الهی، ناشی از تفاوت نگاه عاطفی و حکیمانه است. خام‌خواری نیز نمی‌تواند این تعارض را رفع کند، زیرا اصل آکل و ماکول، ذاتی عالم ماده است.

بخش ششم: عاطفه و معنویت در نظام احسن

جایگاه عاطفه و معنویت

عاطفه و معنویت، به‌سان دو بال پرنده‌ای در آسمان وجود، ارزشمند و ضروری‌اند، اما نمی‌توانند به‌تنهایی معیار نظام احسن باشند. نظام احسن، بر حکمت، علم، و عدالت الهی استوار است و درندگی طبیعی، به‌سان رشته‌ای در تار و پود این نظام، بخشی از این حکمت محسوب می‌شود.

تحلیل نقش معنویت

معنویت، در فلسفه اسلامی، به معنای فهم حکمت الهی و پذیرش نظم طبیعی است، نه صرف همدردی عاطفی. این دیدگاه، به‌سان چراغی در تاریکی، راه را برای درک عمیق‌تر نظام احسن هموار می‌کند. احساس‌محوری، اگرچه طبیعی است، ممکن است به دلیل ناآگاهی از حکمت الهی، به سوءتفاهم منجر شود.

مثال جراحی و حکمت درندگی

برای فهم بهتر این موضوع، جراحی را می‌توان به‌سان تمثیلی از درندگی طبیعی دانست. پزشک، برای نجات بیمار، شکم او را می‌شکافد، عملی که ظاهراً دردناک است، اما هدفی متعالی را دنبال می‌کند. درندگی طبیعی نیز، به‌سان این عمل جراحی، بخشی از نظم احسن است که برای حفظ حیات و تعادل عالم ضروری است.

درنگ: عاطفه و معنویت، اگرچه ارزشمندند، نمی‌توانند به‌تنهایی معیار نظام احسن باشند. درندگی طبیعی، به‌سان جراحی حکیمانه، بخشی از نظم الهی است که به خیر و کمال عالم منجر می‌شود.

بخش هفتم: احکام شرعی و حکمت الهی

تمایز اقتضا و علّیت در احکام

احکام شرعی، به‌سان قوانینی حکیمانه، بر اساس ملاک‌های الهی تعیین می‌شوند. ظلم، به‌سان تاریکی مطلق، در همه حال حرام است، اما دروغ، بسته به شرایط، ممکن است واجب، مستحب، یا حرام باشد. این تمایز، نشان‌دهنده حکمت و مصلحت در احکام شرعی است.

تحلیل فلسفی احکام

برخلاف دیدگاه اشعری که احکام را صرفاً به اراده الهی وابسته می‌داند، فلسفه اسلامی احکام را مبتنی بر حکمت و مصلحت می‌بیند. این دیدگاه، به‌سان پلی میان عقل و شرع، نشان می‌دهد که حتی درندگی طبیعی، به‌عنوان مقتضای طبیعت، با معنویت و عصمت منافاتی ندارد.

درنگ: احکام شرعی، به‌سان نوری از حکمت الهی، بر اساس ملاک‌های حکیمانه تعیین می‌شوند. درندگی طبیعی، حتی در معصوم، با معنویت سازگار است و بخشی از نظم احسن را تشکیل می‌دهد.

بخش هشتم: تلخی و شیرینی در نظام احسن

پارادوکس ظاهری تلخی و شیرینی

درد و تلخی در نظام احسن، به‌سان سایه‌ای در برابر نور، ظاهراً ناسازگار به نظر می‌آیند، اما در حقیقت، بخشی از حکمت الهی هستند. تلخی درندگی، در نگاه حکیمانه، شیرینی است، زیرا به حفظ نظم و حیات عالم کمک می‌کند.

تحلیل فلسفی تلخی و شیرینی

این پارادوکس، به‌سان دو روی یک سکه، نشان‌دهنده عمق حکمت الهی است. تلخی‌های ظاهری، مانند درندگی یا استهلاک، در خدمت هدفی متعالی قرار دارند که در نهایت به خیر و کمال عالم منجر می‌شوند. این دیدگاه، به فهم عمیق‌تر نظام احسن یاری می‌رساند.

درنگ: تلخی درندگی، به‌سان دردی شفا‌بخش، در نظام احسن شیرین است، زیرا به حفظ تعادل و حیات عالم کمک می‌کند.

نتیجه‌گیری: نظام احسن، سمفونی حکمت الهی

نظام احسن، به‌سان سمفونی عظیمی از حکمت الهی، دربرگیرنده همه پدیده‌های عالم، از درندگی طبیعی تا اصطکاک و استهلاک است. این نظام، که ریشه در آیات قرآن کریم و تاملات فلسفی دارد، نشان‌دهنده تعادل و پویایی عالم است. درندگی طبیعی، اگرچه در نگاه عاطفی خشن می‌نماید، در حقیقت بخشی از نظم حکیمانه‌ای است که حیات و تعادل عالم را تضمین می‌کند. تمایز میان پدیده‌های طبیعی و غیرطبیعی، مانند مرگ ناشی از غفلت، و فهم حکمت نهفته در تلخی‌های ظاهری، به درک عمیق‌تر این نظام کمک می‌کند. عاطفه و معنویت، هرچند ارزشمندند، نمی‌توانند به‌تنهایی معیار فهم نظام احسن باشند، بلکه حکمت و عدالت الهی، چارچوبی جامع برای این فهم فراهم می‌آورند.

با نظارت صادق خادمی