در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 415

متن درس





بازخوانی قاعده امکان اشرف و اخس در فلسفه وجودگرایانه

بازخوانی قاعده امکان اشرف و اخس در فلسفه وجودگرایانه

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۴۱۵)

دیباچه

جهان فلسفه، چونان دریایی ژرف و بی‌کران، اندیشه‌های بشری را در خود جای داده و هر موج آن، حامل پرسش‌هایی است که از آغاز تاریخ، ذهن فیلسوفان را به خویش مشغول داشته است. قاعده امکان اشرف و اخس، یکی از این موج‌های پرتلاطم است که در بستر فلسفه اسلامی، به‌ویژه در میان افلاطونیان و اشراقیان، جایگاهی ویژه یافته است. این قاعده، که ریشه در تأملات یونانی دارد، در فلسفه اسلامی با نگرشی توحیدی بازتعریف شده و در عین حال، با چالش‌هایی در تبیین دلایل، آثار و برداشت‌ها روبه‌رو بوده است. در این نوشتار، با تکیه بر درس‌گفتارهای استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، این قاعده از منظری وجودگرایانه مورد بازخوانی و نقد قرار می‌گیرد. این بازخوانی، نه‌تنها به نقد مفاهیم سنتی مانند ماهیت، امکان و مثل می‌پردازد، بلکه نظریه‌ای منسجم مبتنی بر وحدت وجود و مراتب نزولی آن ارائه می‌دهد. هدف این کتاب، ارائه تبیینی جامع و علمی از این قاعده است که با حفظ تمامی جزئیات درس‌گفتار، در قالبی دانشگاهی و با زبانی متین و فاخر، به مخاطبان متخصص تقدیم می‌گردد.

بخش نخست: چیستی قاعده امکان اشرف و اخس در فلسفه اسلامی

پیشینه تاریخی قاعده

قاعده امکان اشرف و اخس، از دیرباز در کانون توجه فیلسوفان اسلامی، به‌ویژه افلاطونیان و اشراقیان، قرار داشته است. این قاعده، که ریشه در فلسفه یونانی دارد، در فلسفه اسلامی با نگرشی توحیدی بازتعریف شده و به یکی از موضوعات محوری در تبیین نظم خلقت بدل گشته است. با این حال، پیچیدگی‌های مفهومی و تفاوت در برداشت‌های فیلسوفان، این قاعده را با چالش‌هایی مواجه ساخته است. دلایل، آثار و برداشت‌ها از این قاعده، همواره یکسان و روشن نبوده و در باب مفاهیمی چون مثل و امکان اشرف، اختلافاتی میان مکاتب فلسفی پدید آمده است.

درنگ: قاعده امکان اشرف و اخس، به‌عنوان یکی از موضوعات محوری فلسفه اسلامی، با چالش‌هایی در تبیین دلایل و آثار مواجه است که ناشی از پیچیدگی‌های مفهومی و تفاوت در برداشت‌های فیلسوفان است.

تمایز دستگاه وجودگرایانه از فلسفه سنتی

دستگاه فلسفی ارائه‌شده در این درس‌گفتار، با نفی مفاهیم سنتی چون ماهیت، امکان و ممكن، از فلسفه‌های ماهوی متمایز می‌گردد. این دیدگاه، که ریشه در فلسفه وجودگرایانه دارد، مفاهیمی چون مثل و امکان اشرف را به دلیل ماهوی بودن نفی می‌کند و به جای آن، وجود را به‌عنوان حقیقتی واحد و مراتب آن را به‌عنوان ظهورات این حقیقت معرفی می‌نماید. این چرخش بنیادین، از فلسفه ماهوی به فلسفه وجودی، با تأکید بر اصالت وجود، هم‌خوانی عمیقی با آرای ملاصدرا دارد.

درنگ: نفی مفاهیم ماهیت و امکان، دستگاه فلسفی وجودگرایانه را از فلسفه سنتی متمایز می‌سازد و وجود را به‌عنوان حقیقتی واحد و مراتب آن را محور تبیین عالم قرار می‌دهد.

جمع‌بندی بخش نخست

بخش نخست این نوشتار، به بررسی پیشینه تاریخی قاعده امکان اشرف و اخس و تمایز دستگاه فلسفی وجودگرایانه از فلسفه سنتی پرداخت. این قاعده، که در فلسفه اسلامی با نگرشی توحیدی بازتعریف شده، با چالش‌هایی در تبیین دلایل و آثار مواجه است. دستگاه وجودگرایانه، با نفی مفاهیم ماهوی و تأکید بر وحدت وجود، راهی نوین برای فهم این قاعده ارائه می‌دهد که در بخش‌های بعدی، با جزئیات بیشتری بررسی خواهد شد.

بخش دوم: نقد مفاهیم سنتی در قاعده امکان اشرف و اخس

نفی امکان و ممكن به دلیل فقدان ماهیت

در دستگاه فلسفی وجودگرایانه، امکان و ممكن، به‌عنوان اوصاف ماهیت، جایگاهی ندارند، زیرا اساساً ماهیت وجود ندارد. از این‌رو، بحث امکان اشرف و اخس، که بر پایه مفاهیم ماهوی و ممكن استوار است، فاقد اعتبار شناخته می‌شود. این دیدگاه، وجود را به‌عنوان حقیقتی واحد می‌بیند که ظهورات آن در مراتب مختلف، نظم عالم را شکل می‌دهند.

برای فهم بهتر این مفهوم، عالم را می‌توان به رودی تشبیه کرد که از سرچشمه‌ای واحد جاری می‌شود و در مسیر خود، به شاخه‌هایی تقسیم می‌گردد، اما همگی از یک حقیقت سرچشمه می‌گیرند. این شاخه‌ها، مراتب وجودند که بدون نیاز به مفاهیم ماهوی، نظم خلقت را تبیین می‌کنند.

درنگ: نفی ماهیت و امکان، ریشه در فلسفه وجودگرایانه دارد که وجود را به‌عنوان حقیقتی واحد و مراتب آن را ظهورات این حقیقت می‌داند.

مراتب وجود به جای تعدد ماهوی

به جای تعدد ماهوی و ممكنات، عالم به‌عنوان حقیقتی واحد با مراتب نزولی معرفی می‌شود. این مراتب، از اشرف به اخس، بدون نیاز به مفاهیم ماهوی یا امکان تعریف می‌گردند. مراتب وجود، شامل احدیت، واحدیت، عقول، نفوس و ناسوت، جایگزین مفاهیم متعدد ماهوی می‌شوند و نظمی ترتیبی و پیوسته را در عالم خلقت پدید می‌آورند.

این مراتب، چونان نردبانی است که از قله‌های رفیع احدیت به سوی دشت‌های ناسوت امتداد می‌یابد. هر پله، مرتبه‌ای از وجود است که در پیوستگی با پله‌های دیگر، نظمی حکیمانه را به نمایش می‌گذارد.

درنگ: مراتب وجود، جایگزین تعدد ماهوی شده و عالم را به‌عنوان حقیقتی واحد با نظمی ترتیبی و پیوسته تبیین می‌کنند.

پیوستگی مراتب وجود

مراتب وجود، برخلاف تعددات ماهوی، گسسته نیستند و به‌صورت پیوسته و ترتیبی از اشرف به اخس نزول می‌کنند. این پیوستگی، نظم و انسجام عالم را تضمین می‌کند و نشان‌دهنده حکمت الهی در خلقت است. برای مثال، احدیت به واحدیت، و واحدیت به عقول، و عقول به نفوس و ناسوت، در سلسله‌ای پیوسته و منظم جریان می‌یابد.

این پیوستگی، چونان تار و پود پارچه‌ای است که هر نخ آن، به نخ دیگر متصل است و در مجموع، طرحی یکپارچه و زیبا را به وجود می‌آورد.

درنگ: پیوستگی مراتب وجود، نظمی حکیمانه را در عالم خلقت تضمین می‌کند و گسستگی مفاهیم ماهوی را نفی می‌نماید.

جمع‌بندی بخش دوم

بخش دوم، به نقد مفاهیم سنتی امکان، ممكن و ماهیت در قاعده امکان اشرف و اخس پرداخت و مراتب وجود را به‌عنوان جایگزینی برای این مفاهیم معرفی کرد. این مراتب، با پیوستگی و ترتیب خود، نظمی حکیمانه را در عالم خلقت به نمایش می‌گذارند و از مفاهیم ماهوی و گسسته فاصله می‌گیرند. این دیدگاه، راه را برای تبیینی وجودگرایانه از عالم هموار می‌سازد.

بخش سوم: نقد نظریه‌های عقول و مثل در فلسفه سنتی

نقد نظریه عقول طولی و فلکی

نظریه عقول طولی و فلکی، که در فلسفه مشائی، به‌ویژه در آرای ارسطو با نه فلک و ده عقل مطرح شده، به دلیل فقدان دلیل معتبر و تأثیرپذیری از هیأت بطلمیوسی مورد نقد قرار می‌گیرد. این نظریه، که عقول را به‌عنوان کدخدایان عالم هستی معرفی می‌کند، با فلسفه وجودگرایانه سازگار نیست، زیرا وجود را به تعددات غیرواقعی تقسیم می‌کند.

این نظریه، چونان بنایی است که بر پایه‌های سست هیأت بطلمیوسی استوار شده و با فروپاشی این پایه‌ها، خود نیز فرو می‌ریزد.

درنگ: نظریه عقول طولی و فلکی، به دلیل تأثیرپذیری از هیأت بطلمیوسی و فقدان دلیل معتبر، در فلسفه وجودگرایانه نفی می‌شود.

نقد عقول طولی و عرضی در فلسفه اشراقی

فیلسوفان اشراقی، مانند شیخ اشراق، علاوه بر عقول طولی، به عقول عرضی نیز قائل‌اند که به‌عنوان کدخدایان انواع مختلف، مانند نوع بقری یا غنمی، عمل می‌کنند. این دیدگاه، که ریشه در فلسفه افلاطونی دارد، به دلیل فقدان دلیل فلسفی و تعارض با وحدت وجود مورد نقد قرار می‌گیرد. عقول عرضی، بیش از آنکه فلسفی باشند، به داستان‌سرایی شباهت دارند.

این عقول، چونان سایه‌هایی‌اند که بر دیوار غار افلاطونی نقش بسته‌اند و با نور حقیقت وجود، محو می‌گردند.

درنگ: نظریه عقول عرضی، به دلیل فقدان دلیل فلسفی و تعارض با وحدت وجود، به داستان‌سرایی فلسفی شباهت دارد و فاقد اعتبار است.

تقویت نظریه عقول و مثل توسط ملاصدرا

ملاصدرا، با تأثیرپذیری از فلسفه اشراقی، عقول طولی و عرضی و نظریه مثل را تقویت می‌کند. او معتقد است که هر نوع در عالم ناسوت، کدخدایی در عالم بالا دارد. این دیدگاه، که ترکیبی از فلسفه مشائی و اشراقی است، تلاشی برای هماهنگ‌سازی این دو سنت به‌شمار می‌رود. با این حال، از منظر فلسفه وجودگرایانه، این دیدگاه به دلیل ماهوی بودن مورد نقد قرار می‌گیرد.

تلاش ملاصدرا، چونان پلی است که دو سوی فلسفه مشائی و اشراقی را به هم متصل می‌کند، اما در برابر طوفان حقیقت وجودگرایانه، استواری خود را از دست می‌دهد.

درنگ: دیدگاه ملاصدرا در تقویت عقول و مثل، به دلیل ماهوی بودن، با فلسفه وجودگرایانه ناسازگار است.

نقد داستان‌سرایی در فلسفه

مفاهیمی چون عقول طولی، عرضی و مثل، به‌عنوان داستان‌سرایی فلسفی معرفی شده و از منظر فلسفه وجودگرا رد می‌شوند. فلسفه، باید بر واقعیات وجودی متمرکز باشد و از تخیلاتی چون کدخداپروری فاصله گیرد. این مفاهیم، با حقیقت وجودی عالم سازگار نیستند و بیش از آنکه فلسفی باشند، به قصه‌هایی شباهت دارند که در برابر نور حقیقت، رنگ می‌بازند.

این مفاهیم، چونان حباب‌هایی‌اند که بر سطح آب حقیقت شناورند و با وزش نسیم استدلال، می‌ترکند.

درنگ: مفاهیم عقول طولی، عرضی و مثل، به دلیل فقدان پایه‌های فلسفی، به داستان‌سرایی شباهت دارند و با حقیقت وجودی ناسازگارند.

جمع‌بندی بخش سوم

بخش سوم، به نقد نظریه‌های عقول طولی، عرضی و مثل در فلسفه سنتی پرداخت و نشان داد که این مفاهیم، به دلیل فقدان دلیل معتبر و تعارض با وحدت وجود، فاقد اعتبارند. فلسفه وجودگرایانه، با نفی این مفاهیم، راه را برای تبیینی مبتنی بر مراتب وجود هموار می‌سازد که در بخش بعدی، با جزئیات بیشتری بررسی خواهد شد.

بخش چهارم: تبیین وجودگرایانه عالم و مراتب آن

تأکید بر وحدت حقیقت و مراتب آن

عالم، به‌عنوان حقیقتی واحد با مراتب نزولی، معرفی می‌شود. این مراتب، شامل احدیت، واحدیت، عقول، نفوس و ناسوت، بدون نیاز به مفاهیم کدخدا یا مثل تعریف می‌گردند. این دیدگاه، با فلسفه ملاصدرا و عرفان ابن‌عربی هم‌خوانی دارد که عالم را ظهورات یک حقیقت واحد می‌دانند.

عالم، چونان آیینه‌ای است که نور حقیقت واحد در آن به مراتب گوناگون بازتاب می‌یابد، اما همه این بازتاب‌ها از یک سرچشمه نورانی سرچشمه می‌گیرند.

درنگ: عالم، حقیقتی واحد با مراتب نزولی است که از احدیت تا ناسوت امتداد یافته و نیازی به مفاهیم کدخدا یا مثل ندارد.

نقد دلیل امکان اشرف

دلیل سنتی امکان اشرف، که مبتنی بر ماهیت و ممكن است، به دلیل نفی این مفاهیم رد می‌شود. این دلیل، بر فرض وجود ممكن اخس و ضرورت وجود ممكن اشرف پیش از آن استوار است، اما در فلسفه وجودگرایانه، مراتب وجودی جایگزین این مفاهیم شده و دلیل سنتی فاقد اعتبار می‌گردد.

این دلیل، چونان بنایی است که بر شالوده‌ای از خاک ماهیت بنا شده و با طوفان حقیقت وجود، فرو می‌ریزد.

درنگ: دلیل سنتی امکان اشرف، به دلیل وابستگی به مفاهیم ماهوی، در فلسفه وجودگرایانه فاقد اعتبار است.

نفی قاعده الواحد در مراتب خلقت

قاعده الواحد لا يصدر عنه إلا الواحد تنها در ظرف ذات و احدیت صادق است و در مراتب خلقت، که مبتنی بر اسما و صفات الهی است، کاربرد ندارد. اسما و صفات متعدد، امکان صدور موجودات مختلف را فراهم می‌کنند و این تعدد، با حکمت الهی سازگار است.

اسما و صفات الهی، چونان چشمه‌های متعددی‌اند که از یک سرچشمه واحد جوشیده و هر یک، جریانی از وجود را در عالم خلقت جاری می‌سازند.

درنگ: قاعده الواحد، تنها در ظرف ذات صادق است و در مراتب خلقت، اسما و صفات متعدد، امکان صدور موجودات مختلف را فراهم می‌کنند.

نقد صدور اشرف و اخس به‌صورت همزمان

صدور اشرف و اخس به‌صورت همزمان از واجب‌الوجود، به دلیل تعارض با قاعده الواحد، محال است. همچنین، صدور اخس پیش از اشرف نیز محال است، زیرا معلول نمی‌تواند اشرف از علت خود باشد. این ترتیب وجودی، با حکمت الهی سازگار است و مراتب اشرف را مقدم بر اخس می‌داند.

این ترتیب، چونان سلسله‌ای از نور است که از خورشید حقیقت ساطع شده و هر شعاع، پیش از شعاع بعدی، به سوی زمین می‌تابد.

درنگ: صدور اشرف و اخس به‌صورت همزمان یا مقدم بودن اخس بر اشرف، با حکمت الهی و ترتیب وجودی ناسازگار است.

نقد عدم خلق اشرف

اگر اشرف ممكن باشد اما خلق نشود، این امر با حکمت الهی و ضرورت وجود اشرف تعارض دارد. عدم خلق اشرف، به معنای وجود مانعی برای تحقق آن است که با وحدت وجود ناسازگار است. حکمت الهی، وجود اشرف را به‌عنوان پیش‌نیاز اخس ایجاب می‌کند.

عدم خلق اشرف، چونان خاموشی چراغی است که باید پیش از دیگر چراغ‌ها، راه را روشن سازد.

درنگ: عدم خلق اشرف، با حکمت الهی و ضرورت وجودی مراتب اشرف ناسازگار است.

نقد رب‌النوع و کدخداپروری

مفهوم رب‌النوع و کدخداپروری، به دلیل تعارض با وحدت وجود و فقدان دلیل معتبر، رد می‌شود. عالم، تنها تحت ربوبیت حق تعالی است و نیازی به واسطه‌های غیرحقیقی ندارد. این مفاهیم، به‌عنوان بازمانده‌های فلسفه افلاطونی، فاقد اعتبارند.

رب‌النوع‌ها، چونان سایه‌هایی‌اند که در برابر نور ربوبیت حق، محو می‌گردند و تنها حقیقت واحد، رب حقیقی عالم است.

درنگ: مفهوم رب‌النوع و کدخداپروری، به دلیل تعارض با وحدت وجود و فقدان دلیل معتبر، فاقد اعتبار است.

تأکید بر ترتب وجودی به جای مثل و امکان

ترتب وجودی، به‌عنوان جایگزین مفاهیم مثل و امکان، معرفی می‌شود. عالم، با مراتب نزولی خود، از احدیت تا ناسوت، نظمی ترتیبی و پیوسته دارد. این دیدگاه، نظم عالم را بر اساس مراتب وجودی و نه مفاهیم ماهوی تبیین می‌کند.

ترتب وجودی، چونان نردبانی است که هر پله آن، به پله بالاتر متصل است و در مجموع، راهی به سوی حقیقت واحد می‌گشاید.

درنگ: ترتب وجودی، جایگزین مفاهیم مثل و امکان شده و نظم عالم را بر اساس مراتب پیوسته و ترتیبی تبیین می‌کند.

جمع‌بندی بخش چهارم

بخش چهارم، تبیینی وجودگرایانه از عالم و مراتب آن ارائه داد و مفاهیم سنتی چون امکان، مثل و رب‌النوع را مورد نقد قرار داد. این بخش، با تأکید بر وحدت حقیقت و مراتب نزولی آن، نظمی ترتیبی و پیوسته را در عالم خلقت معرفی کرد که با حکمت الهی و فلسفه وجودگرایانه سازگار است.

بخش پنجم: بازتعریف فلسفی قاعده امکان اشرف و اخس

نقد دلایل سنتی و ارائه نظریه جدید

دلایل سنتی امکان اشرف، که بر مفاهیم ماهیت، ممكن و نوع استوارند، به دلیل فقدان اساس فلسفی رد می‌شوند. در عوض، نظریه مراتب وجودی و ترتب آن‌ها ارائه می‌شود که عالم را به‌عنوان حقیقتی واحد با مراتب نزولی معرفی می‌کند. این نظریه، با نفی مفاهیم ماهوی، راه را برای فهمی نوین از قاعده امکان اشرف و اخس هموار می‌سازد.

این بازتعریف، چونان بازسازی بنایی است که شالوده‌های سست آن با سنگ‌های استوار حقیقت وجود جایگزین شده و ساختمانی نوین و مستحکم را پدید آورده است.

درنگ: دلایل سنتی امکان اشرف، به دلیل وابستگی به مفاهیم ماهوی، رد شده و نظریه مراتب وجودی جایگزین آن‌ها می‌گردد.

تطبیق با آیات قرآن کریم

این دیدگاه وجودگرایانه، با آیات قرآن کریم نیز هم‌خوانی دارد. به‌عنوان نمونه، در سوره مبارکه ق، آیه ۳۸، آمده است: لَقَدْ خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ وَمَا [مطلب حذف شد] : همانا آسمان‌ها و زمین و آنچه را میان آن دو است، در شش روز آفریدیم و هیچ‌گونه رنجی به ما نرسید). این آیه، به خلقت منظم و ترتیبی عالم اشاره دارد که با نظریه مراتب وجودی سازگار است.

همچنین، در سوره مبارکه ذاریات، آیه ۴۷، می‌فرماید: وَالسَّمَاءَ بَنَيْنَاهَا [مطلب حذف شد] : و آسمان را با قدرت خود برافراشتیم و ما [آن را] گسترش‌دهنده‌ایم). این آیه، به نظم و حکمت الهی در خلقت اشاره دارد که با پیوستگی مراتب وجود هم‌خوانی دارد.

درنگ: نظریه مراتب وجودی، با آیات قرآن کریم، که به خلقت منظم و ترتیبی عالم اشاره دارند، هم‌خوانی دارد.

جمع‌بندی بخش پنجم

بخش پنجم، با نقد دلایل سنتی امکان اشرف و اخس، نظریه‌ای نوین مبتنی بر مراتب وجودی ارائه داد که با حکمت الهی و آیات قرآن کریم سازگار است. این نظریه، با نفی مفاهیم ماهوی و تأکید بر وحدت وجود، تبیینی منسجم از نظم خلقت ارائه می‌دهد.

نتیجه‌گیری نهایی

قاعده امکان اشرف و اخس، که در فلسفه سنتی جایگاه ویژه‌ای داشته، در این نوشتار از منظری وجودگرایانه مورد بازخوانی و نقد قرار گرفت. با نفی مفاهیم ماهیت، امکان و ممكن، عالم به‌عنوان حقیقتی واحد با مراتب نزولی معرفی شد که از احدیت تا ناسوت امتداد دارد. این مراتب، که پیوسته و ترتیبی‌اند، جایگزین مفاهیم سنتی چون مثل، عقول طولی و عرضی، و رب‌النوع می‌شوند. نقد مفاهیم کدخداپروری و دلایل سنتی، نشان‌دهنده تلاش برای ارائه فلسفه‌ای مبتنی بر وحدت وجود و حکمت الهی است. این تبیین، نه‌تنها با آرای ملاصدرا و عرفان ابن‌عربی هم‌خوانی دارد، بلکه با آیات قرآن کریم نیز سازگار است. این نوشتار، با حفظ تمامی جزئیات درس‌گفتارهای استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، تلاشی است برای ارائه تبیینی جامع و علمی که راه را برای پژوهش‌های آتی در فلسفه اسلامی هموار می‌سازد.

با نظارت صادق خادمی