در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 417

متن درس





کاوشی در قاعده امکان اشرف و اخس در فلسفه اسلامی

کاوشی در قاعده امکان اشرف و اخس در فلسفه اسلامی

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۴۱۷)

دیباچه: درآمدی بر بازتعریف قاعده امکان اشرف و اخس

قاعده امکان اشرف و اخس، به عنوان یکی از بنیادی‌ترین مباحث فلسفه اسلامی، دریچه‌ای است به سوی فهم مراتب وجود و نظم هستی‌شناختی عالم. این قاعده، که در پی تبیین ترتیب ظهور موجودات شریف و نازل است، در ظرف عالم ناسوت و ماده با چالش‌هایی مواجه می‌شود که بازاندیشی عمیق فلسفی را می‌طلبد. درس‌گفتار شماره ۴۱۷ استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، با رویکردی وجودگرایانه، این قاعده را از منظری نو مورد کاوش قرار داده و با نفی مفاهیم سنتی ماهیت و امکان، به بازتعریف آن در چارچوب مراتب وجودی پرداخته است.

بخش نخست: چالش‌های قاعده امکان اشرف در عالم ناسوت

صورت‌بندی قاعده و اشکال اساسی

قاعده امکان اشرف و اخس، که بیان می‌دارد موجود اخس (نازل‌تر) نمی‌تواند پیش از اشرف (شریف‌تر)، همزمان با آن، یا پس از آن وجود یابد، در نگاه نخست به مثابه قانونی هستی‌شناختی برای تنظیم مراتب موجودات جلوه می‌کند. اما در ظرف عالم ناسوت، که ماده و طبیعت بر آن حاکم است، این قاعده با تعارضاتی مواجه می‌شود. به عنوان نمونه، در قرآن کریم آمده است: يُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَيُخْرِجُ الْمَيِّتَ مِنَ الْحَيِّ [مطلب حذف شد] : «زنده را از مرده و مرده را از زنده بیرون می‌آورد»). این آیه، به ظهور حیات از مرگ و مرگ از حیات اشاره دارد، که به ظاهر با قاعده امکان اشرف در تضاد است. گاه مشاهده می‌شود که پسری از پدر خود شریف‌تر است یا پدری از پسر خود، که این امر نشان‌دهنده پیچیدگی روابط علّی و معلولی در عالم ماده است.

درنگ: قاعده امکان اشرف در عالم ناسوت با چالش تعارض ظاهری مواجه است، زیرا روابط علّی و معلولی در این عالم، از نظم خطی و ساده‌ایsavior tabbed browsing
فراتر از ترتیب اشرف و اخس تبعیت نمی‌کند.

این تعارض، ریشه در تفاوت‌های بنیادین میان عالم ناسوت و عالم مجردات دارد. در عالم مجردات، نظم وجودی به گونه‌ای خطی‌تر و قابل پیش‌بینی‌تر است، اما در عالم ماده، عوامل متعدد و پیچیده، این نظم را به هم می‌ریزد. برای مثال، ظهور انسان‌های خوب و بد، یا دولت‌های شایسته و ناشایست، بدون ترتیب مشخص، نشان از غیرخطی بودن این قاعده در عالم ناسوت دارد.

محدودسازی قاعده به عالم مجردات و نقد آن

برخی از حکما برای رفع این اشکال، قاعده امکان اشرف را به عالم مجردات محدود کرده‌اند، جایی که عقل، به عنوان موجود اشرف، پیش از دیگر موجودات مجرد تحقق می‌یابد. اما این محدودیت، خود با مشکلی بزرگ مواجه است: چرا باید این قاعده تنها به عالم مجردات اختصاص یابد؟ چنین تخصیصی، بدون ارائه دلیل معتبر، قاعده را از جامعیت و کلیت خود محروم می‌سازد. افزون بر این، حتی در عالم ناسوت، نظام کیوانی (ستارگان، کواکب، و افلاک) دارای ترتیب اشرف و اخس است، که نشان می‌دهد این قاعده نمی‌تواند به طور کامل از عالم ماده مستثنی شود.

درنگ: محدودسازی قاعده امکان اشرف به عالم مجردات، بدون دلیل معتبر، جامعیت این قاعده را زیر سؤال می‌برد و نیازمند تبیین فلسفی عمیق‌تری است.

نظام کیوانی، که خود بخشی از عالم ناسوت است، دارای مراتب شرافت و نزول است. این امر نشان می‌دهد که تخصیص قاعده به ارضیات (موجودات زمینی) یا مجردات، بدون استدلال کافی، ناکارآمد است. حکما نمی‌توانند به دلخواه قاعده‌ای کلی را محدود کنند، مگر آنکه دلایل محکمی ارائه دهند.

نقد تخصیص‌های بی‌دلیل

تخصیص قاعده امکان اشرف به عالم مجردات یا ارضیات، بدون استدلال معتبر، از منظر فلسفی پذیرفتنی نیست. قاعده‌ای که به صورت کلی ارائه شده، نمی‌تواند به سادگی محدود شود. این نقد، بر ضرورت ارائه دلایل محکم برای هرگونه تخصیص تأکید دارد. فلسفه اسلامی، به عنوان علمی استدلالی، از حکما انتظار دارد که هرگونه محدودیت در قواعد کلی را با استدلال‌های قوی همراه سازند.

بخش دوم: بازتعریف قاعده در چارچوب مراتب وجودی

نفی مفاهیم ماهیت و امکان

در رویکرد وجودگرایانه‌ای که در این درس‌گفتار ارائه شده، مفاهیم سنتی ماهیت، امکان، و تعدد نفی شده و وجود به عنوان حقیقتی واحد با مراتب مختلف تعریف می‌شود. قاعده اشرف فالاشرف، در این چارچوب، نه به مفاهیم ماهوی، بلکه به مراتب وجودی اشاره دارد. این دیدگاه، با فلسفه ملاصدرا هم‌خوانی دارد که وجود را اصل و ماهیت را اعتباری می‌داند. مراتب وجودی، از احدیت تا ناسوت، جایگزین مفاهیم سنتی امکان و تعدد می‌شوند.

درنگ: قاعده اشرف فالاشرف در چارچوب مراتب وجودی، به ترتیب تعینات وجودی از صدر تا ذیل عالم اشاره دارد و مفاهیم ماهیت و امکان را نفی می‌کند.

این بازتعریف، قاعده را از بند محدودیت‌های ماهوی رها ساخته و آن را در قالبی وجودی و پویا قرار می‌دهد. مراتب وجود، به مثابه نردبانی از نور، موجودات را از بالاترین مراتب تا پایین‌ترین آن‌ها به هم پیوند می‌دهد.

پذیرش قاعده در مراتب وجودی

با وجود نفی ماهیت و امکان، قاعده اشرف فالاشرف در چارچوب مراتب وجودی پذیرفته می‌شود. این قاعده، به ترتیب تعینات وجودی از اشرف تا اخس اشاره دارد، که از صدر عالم تا ذیل آن امتداد می‌یابد. این پذیرش، نشان‌دهنده سازگاری قاعده با فلسفه وجودگراست. مراتب وجودی، نظمی ترتیبی را در عالم به نمایش می‌گذارند که قاعده اشرف فالاشرف را توجیه می‌کند.

به عنوان مثال، در عالم مجردات، عقل به عنوان موجود اشرف، پیش از دیگر موجودات تحقق می‌یابد. اما در عالم ناسوت، این ترتیب به دلیل پیچیدگی‌های علّی و معلولی، کمتر خطی و قابل پیش‌بینی است. این تفاوت، نیازمند نگاهی نو به قاعده است که مراتب وجودی را در مرکز توجه قرار دهد.

بخش سوم: تمایزات شرافت و سبق در عالم ناسوت

تمایز اشرفیت ذاتی و عرضی

یکی از کلیدهای رفع تعارضات قاعده امکان اشرف، تمایز میان اشرفیت ذاتی (وجودی) و اشرفیت عرضی (مانند تقدم زمانی) است. تشکیک وجودی به دو نوع عام و خاص تقسیم می‌شود. تشکیک عام، به وجه تقدم خارجی (مانند زمان) اشاره دارد، در حالی که تشکیک خاص، به وجه تقدم نفسی (وجودی) مربوط است. برای مثال، تقدم حضرت آدم علیه‌السلام بر حضرت ابراهیم علیه‌السلام، تقدمی زمانی و عام است، اما لزوماً به معنای اشرفیت وجودی نیست.

درنگ: تمایز میان اشرفیت ذاتی و عرضی، کلید فهم پیچیدگی‌های قاعده امکان اشرف در عالم ناسوت است.

این تمایز، به مثابه کلیدی است که قفل ابهامات قاعده را می‌گشاید. اشرفیت ذاتی، به شرافت وجودی و حقیقت یک موجود وابسته است، در حالی که اشرفیت عرضی، به عوامل خارجی مانند زمان یا مکان بستگی دارد.

تفاوت سبق و شرافت

سبق (تقدم) در یک جهت، لزوماً به معنای شرافت در همه جهات نیست. قرآن کریم در این باره می‌فرماید: وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ أُولَئِكَ الْمُقَرَّبُونَ [مطلب حذف شد] : «و پیشگامان، پیشگامان‌اند؛ اینانند مقربان»). این آیه، به تقدم در سبق اشاره دارد، اما این تقدم لزوماً به معنای شرافت مطلق نیست. گاه لاحق (متأخر) از سابق (متقدم) شریف‌تر است، چنان‌که پیامبر خاتم صلی‌الله‌علیه‌وآله از برخی پیشینیان خود اشرف‌تر است.

این نکته، به نسبی بودن سبق و شرافت در عالم ناسوت اشاره دارد. سبق در یک جهت، مانند زمان، نمی‌تواند معیار جامعی برای شرافت باشد. همان‌گونه که خورشید پیش از ماه در آسمان ظهور می‌کند، اما هریک در جای خود درخششی بی‌همتا دارند.

بخش چهارم: نقش مبادی و علل در تعیین شرافت

مبادی و علل نهانی

شرافت یا اخسیت یک موجود، به مبادی، علل، و خصوصیات نهانی آن وابسته است. این مبادی، که از دسترس عقل بشری خارج‌اند، تعیین‌کننده مراتب وجودی‌اند. برای مثال، شرافت یک پسر نسبت به پدرش، نه صرفاً به تقدم زمانی، بلکه به مبادی خاص او وابسته است. این مبادی، به مثابه ریشه‌های نهان یک درخت، شرافت یا اخسیت را تغذیه می‌کنند.

درنگ: مبادی و علل نهانی، تعیین‌کننده شرافت و اخسیت موجودات‌اند و قضاوت‌های ظاهری را ناکافی می‌سازند.

این دیدگاه، با مفهوم نظام احسن در فلسفه اسلامی هم‌خوانی دارد. نظام احسن، نظامی است اعتدالی و حکیمانه که همه موجودات را در تعادلی هماهنگ قرار می‌دهد. همان‌گونه که در یک باغ، هر گل و گیاهی جایگاهی خاص دارد، در نظام احسن نیز هر موجودی با مبادی خاص خود معنا می‌یابد.

همزمانی آکل و ماکول، قاتل و مقتول

در عالم ناسوت، آکل با ماکول، قاتل با مقتول، و رازق با مرزوق به صورت هم‌زمان ظهور می‌یابند. این همزمانی، به ظاهر با قاعده اشرف فالاشرف در تعارض است. اما این تعارض، با نگاهی عمیق‌تر به مبادی و علل، رفع می‌شود. برای مثال، قاتل و مقتول، هرچند در عرض یکدیگرند، اما مبادی و علل خاص خود را دارند که جایگاه آن‌ها را در نظام احسن تعیین می‌کند.

به عنوان نمونه، اگر شمر نبود، امام حسین علیه‌السلام به گونه‌ای دیگر شناخته نمی‌شد. ابن ابی‌العوجا، به عنوان یک عنصر خبیث، در برابر امام صادق علیه‌السلام، به مثابه آیینه‌ای بود که حقیقت وجودی امام را نمایان‌تر ساخت. این همزمانی‌ها، نشان از نظمی حکیمانه دارد که در آن هر موجودی مکمل دیگری است.

بخش پنجم: نظام احسن و تعادل وجودی

نظام احسن و هماهنگی خلقت

نظام احسن، نظامی است اعتدالی، جدی، و نو که در آن همه موجودات، اعم از خوب و بد، قوی و ضعیف، به صورت منظم و درهم آفریده می‌شوند. این نظام، تحت تأثیر مبادی و علل خاص خود است که از دسترس انسان خارج‌اند. قرآن کریم در این باره می‌فرماید: لَا تَفَاوُتَ فِي خَلْقِ الرَّحْمَنِ [مطلب حذف شد] : «در آفرینش [خدای] رحمان هیچ تفاوت [و نقصانی] نیست»). این آیه، بر کمال و هماهنگی خلقت الهی تأکید دارد.

درنگ: نظام احسن، همه موجودات را در چارچوبی هماهنگ و اعتدالی قرار می‌دهد که تفاوت‌های ظاهری را در برابر حکمت الهی ناچیز می‌سازد.

این نظام، به مثابه یک ارکستر عظیم است که هر نوازنده، با ساز خاص خود، به هماهنگی کلی کمک می‌کند. تفاوت‌های ظاهری، تنها بخشی از حقیقت‌اند و مبادی نهانی، نظم حقیقی را رقم می‌زنند.

نقد قضاوت‌های ظاهری

قضاوت درباره شرافت یا اخسیت بر اساس ظواهر، مانند وزن، علم، یا تقدم زمانی، ناقص است. مبادی و خصوصیات نهانی، معیار حقیقی شرافت‌اند. شعر «ترسم که روز حشر عنان بر عنان رود / تسبیح شیخ و جامه مرد شرابخوار» به این حقیقت اشاره دارد که در روز قیامت، قضاوت‌های ظاهری ممکن است واژگون شوند. زاهد ظاهراً پاک ممکن است پر از ریا باشد، و شرابخوار ظاهراً نجس ممکن است باطنی پاک داشته باشد.

این شعر، به مثابه آینه‌ای است که حقیقت باطنی را در برابر ظواهر فریبنده قرار می‌دهد. روز حشر، زمانی است که معیارهای حقیقی شرافت و اخسیت آشکار می‌شوند.

بخش ششم: خودشناسی و نقد فخر و تحقیر

اهمیت خودشناسی

خودشناسی، به عنوان مقدمه‌ای برای شناخت خدا، از اهمیت بسزایی برخوردار است. دعای اللَّهُمَّ عَرِّفْنِي نَفْسِي (خدایا، خودم را به من بشناسان) بر ضرورت یافتن هویت حقیقی در این دنیا تأکید دارد. خودشناسی، به مثابه کلیدی است که درهای معرفت الهی را می‌گشاید.

درنگ: خودشناسی، راهی است برای تقرب به خدا و رهایی از قضاوت‌های ظاهری و فخر فروختن به دیگران.

کسی که خود را نشناسد، در روز حشر در میان شلوغی و آشوب، سرگردان خواهد ماند. این دنیا، فرصتی است برای یافتن خویشتن و آماده شدن برای محشر.

نقد فخر و تحقیر

فخر فروختن به دیگران و تحقیر آن‌ها، نشانه نقص انسانی است. کسی که خود را برتر از دیگران می‌بیند، از حکمت الهی دور است. ریا و سالوس، به معنای عدم اصالت و خود نبودن، در برابر صداقت و پاکی باطنی نقد می‌شوند. شرابخوار ممکن است به دلیل فقدان ریا، از زاهد ریاکار برتر باشد.

این نقد، با اخلاق اسلامی که بر تواضع و احترام به دیگران تأکید دارد، هم‌خوانی دارد. همان‌گونه که نسیم بهاری همه گل‌ها را یکسان نوازش می‌کند، حکمت الهی نیز همه موجودات را در بر می‌گیرد.

جمع‌بندی و نتیجه‌گیری

قاعده امکان اشرف و اخس، در درس‌گفتار شماره ۴۱۷ استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، با نگاهی وجودگرایانه بازتعریف شده و از منظری نو مورد کاوش قرار گرفته است. این قاعده، که در عالم ناسوت با چالش‌هایی مواجه است، در چارچوب مراتب وجودی به گونه‌ای حکیمانه تبیین می‌شود. نفی مفاهیم ماهیت و امکان، و تأکید بر مراتب وجودی، این قاعده را از بند محدودیت‌های سنتی رها ساخته و آن را در قالبی پویا و جامع قرار داده است. تمایز میان اشرفیت ذاتی و عرضی، نقش مبادی و علل نهانی، و نظام احسن، به عنوان کلیدهای فهم این قاعده، راهگشای تعارضات ظاهری‌اند. خودشناسی، نقد ریا و فخر، و هشدار نسبت به قضاوت‌های ظاهری، این بحث را به مسائل اخلاقی و عرفانی پیوند می‌زند. این نوشتار، با حفظ تمامی جزئیات درس‌گفتار و تحلیل‌های تفصیلی، تلاش کرد تا این مباحث را در قالبی علمی و متین به مخاطبان ارائه نماید.

با نظارت صادق خادمی