متن درس
شر و تفرق اتصال: بازخوانی فلسفی و نقد دیدگاههای سنتی
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۴۲۷)
دیباچه
مسئله شر، چونان سایهای ژرف و دیرپا، بر گستره اندیشه بشری افتاده و از دیرباز، فیلسوفان و متکلمان را به تأمل واداشته است. در فلسفه اسلامی، این مسئله با مفاهیمی چون تفرق اتصال و انفصال پیوند خورده و در بستر فلسفه طبیعی و طب سنتی مورد کاوش قرار گرفته است. استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، در درسگفتار شماره ۴۲۷، با نگاهی نقادانه به این موضوع پرداخته و دیدگاههای سنتی درباره شر و تفرق اتصال را در پرتو فلسفه وجودگرایانه و علوم مدرن بازخوانی کردهاند.
بخش نخست: چیستی شر در فلسفه اسلامی
شر بهعنوان مقولهای عدمی
در فلسفه اسلامی، بهویژه در آثار صدرالدین شیرازی (ملاصدرا)، شر بهعنوان مقولهای عدمی تعریف شده است که به معنای فقدان خیر یا کمال است. این دیدگاه، که مورد اجماع بسیاری از حکمای اسلامی قرار گرفته، شر را نه بهعنوان امری وجودی، بلکه بهعنوان غیاب وجود تبیین میکند. با این حال، عرفا این نظر را بهطور کامل نپذیرفتهاند و برخی از آنها به ابعاد وجودی یا شهودی شر توجه نشان دادهاند.
این اختلاف، چونان دو شاخه از یک رود است که هر یک به سویی روان شدهاند: فلاسفه با عقلانیت محض، شر را در ساحت عدم میجویند، در حالی که عرفا، با نگاهی شهودی، رگههایی از وجود را در آن میبینند.
درنگ: شر در فلسفه اسلامی، بهویژه نزد ملاصدرا، مقولهای عدمی تلقی شده، اما عرفا به ابعاد وجودی آن توجه دارند، که این اختلاف ریشه در تفاوتهای هستیشناختی دارد.
بررسی مسئله شر در اسفار اربعه
ملاصدرا در اسفار اربعه، بهویژه در جلدهای چهارم و پنجم که به مباحث جوهر و عرض اختصاص دارند، بهطور گسترده به مسئله شر و تفرق اتصال پرداخته است. این بخشها، که به فلسفه طبیعی مربوط میشوند، به دلیل پیچیدگی و تأثیرپذیری از علوم سنتی مانند طب و هیئت، حاوی خطاهایی بودهاند که نیازمند تصحیح دقیق بودهاند.
این مجلدات، چونان کتیبههایی کهناند که در گذر زمان، غبار خطا بر آنها نشسته و نیاز به بازخوانی و پالایش دارند تا حقیقت نهفته در آنها آشکار گردد.
درنگ: جلدهای چهارم و پنجم اسفار، به دلیل پیچیدگی و تأثیرپذیری از علوم سنتی، نیازمند تصحیح دقیق بودهاند تا خطاهای موجود در آنها رفع شود.
جمعبندی بخش نخست
بخش نخست، به چیستی شر در فلسفه اسلامی و جایگاه آن در آثار ملاصدرا پرداخت. شر بهعنوان مقولهای عدمی، در تضاد با دیدگاههای عرفانی قرار گرفته و در اسفار اربعه، بهویژه در مباحث فلسفه طبیعی، مورد بررسی قرار گرفته است. این بخش، زمینه را برای نقد دیدگاههای سنتی در بخشهای بعدی فراهم میکند.
بخش دوم: نقد آمیختگی فلسفه با علوم سنتی
آمیختگی فلسفه با علوم دیگر
در گذشته، فلسفه اسلامی با علوم دیگر مانند طب، نجوم و ریاضیات درهمآمیخته بود، بهطوری که فیلسوفان اغلب نقش طبیب، منجم یا ریاضیدان را نیز بر عهده داشتند. این آمیختگی، اگرچه در حوزه ریاضیات نتایج مثبتی به همراه داشت، در مواردی مانند طب و هیئت، به دلیل تحولات علمی بعدی، به نقصانهایی منجر شد.
این آمیختگی، چونان پارچهای است که تار و پود علوم گوناگون در آن به هم تنیده شده، اما برخی از این نخها، در گذر زمان، پوسیده و از هم گسیختهاند.
درنگ: آمیختگی فلسفه اسلامی با علوم سنتی مانند طب و هیئت، در برخی موارد به نقصانهایی منجر شده که نیازمند بازنگری است.
پایداری اصول ریاضیات
برخلاف طب و هیئت که در طول تاریخ دچار تحولات بنیادین شدند، اصول کلی ریاضیات و هندسه همچنان معتبر باقی ماندهاند. این پایداری، ناشی از ماهیت انتزاعی ریاضیات و وابستگی کمتر آن به مشاهدات تجربی است.
ریاضیات، چونان صخرهای استوار است که امواج تحولات علمی، توانایی فرسودن آن را ندارند، در حالی که علوم طبیعی، چون خاکی نرم، در برابر این امواج تغییر شکل میدهند.
درنگ: اصول ریاضیات، به دلیل ماهیت انتزاعی، از ثبات بیشتری نسبت به علوم طبیعی برخوردارند.
نقد هیئت بطلمیوسی و تأثیر آن بر فلسفه
هیئت بطلمیوسی، که در فلسفه اسلامی بهعنوان مبنای نجوم پذیرفته شده بود، به دلیل مشکلات داخلی و تقلید کورکورانه فلاسفه، به تضعیف بنیانهای فلسفه طبیعی منجر شد. مفاهیمی چون عقول عشره و افلاک تسعه، که بر این هیئت استوار بودند، با تحولات علمی منقرض شدند.
هیئت بطلمیوسی، چونان بنایی است که بر شالودهای سست بنا شده و با وزش نسیم علم مدرن، فرو ریخته است.
درنگ: هیئت بطلمیوسی، به دلیل مشکلات داخلی و تقلید کورکورانه، به تضعیف فلسفه طبیعی منجر شد و مفاهیم وابسته به آن منقرض شدند.
نقد طب سنتی و مفاهیم تفرق و اتصال
در طب سنتی، سلامت به اتصال ملايم طبع و بیماری به تفرق یا انفصال نسبت داده میشد. این دیدگاه، که مبتنی بر اخلاط چهارگانه (صفرا، بلغم، خون و سودا) بود، در برابر پیشرفتهای پزشکی مدرن ناکارآمد شناخته شد.
طب سنتی، چونان کتابی کهن است که صفحات آن، در برابر نور علم مدرن، رنگ باخته و دیگر نمیتواند پاسخگوی نیازهای زمانه باشد.
درنگ: مفاهیم تفرق و اتصال در طب سنتی، با پیشرفتهای پزشکی مدرن، ناکارآمد شناخته شدهاند.
تلاش برای احیای طب سنتی و نقد آن
گرایش معاصر به احیای طب سنتی، مانند طب گیاهی یا سوزنی، با وجود پیشرفتهای پزشکی مدرن، مورد نقد قرار گرفته است. این روشها، به دلیل عوارض جانبی و عدم جامعیت، نمیتوانند جایگزین پزشکی مدرن شوند.
این تلاشها، چونان بازگشت به چراغهای نفتی در عصر روشنایی برق است که نهتنها کارآمد نیست، بلکه گاه خطرآفرین نیز میگردد.
درنگ: احیای طب سنتی، به دلیل محدودیتها و عوارض جانبی، نمیتواند جایگزین پزشکی مدرن شود.
جمعبندی بخش دوم
بخش دوم، به نقد آمیختگی فلسفه اسلامی با علوم سنتی مانند طب و هیئت پرداخت و نشان داد که این آمیختگی، در مواردی به نقصانهایی منجر شده است. در حالی که ریاضیات از ثبات برخوردار بوده، طب و هیئت سنتی با تحولات علمی منقرض شدهاند. این نقدها، زمینه را برای بازتعریف مفاهیم شر و تفرق اتصال فراهم میکنند.
بخش سوم: نقد دیدگاههای فلسفی و کلامی درباره شر و تفرق اتصال
منازعه فلاسفه و متکلمان در باب شر
منازعه میان فلاسفه و متکلمان در مورد ماهیت شر و تفرق اتصال، به جدالهای فکری شدیدی منجر شده است. فلاسفه، شر را بهعنوان پدیدهای عدمی تحلیل میکنند، در حالی که متکلمان به ابعاد وجودی و الهیاتی آن توجه دارند و تفرق اتصال را بهعنوان علت ذاتی درد رد میکنند.
این منازعه، چونان جدالی میان دو جنگاور است که هر یک با سلاح خویش، حقیقت را از منظری متفاوت میجوید.
درنگ: منازعه فلاسفه و متکلمان، ریشه در تفاوتهای روششناختی و هستیشناختی دارد که شر را از منظر عدمی یا وجودی تحلیل میکنند.
نقد دیدگاه جالینوس درباره تفرق اتصال
ملاصدرا در صفحه ۱۲۴، فصل پنجم اسفار، دیدگاه جالینوس را که تفرق اتصال را علت ذاتی درد میداند، نقد میکند. او استدلال میکند که پارگی (تفرق اتصال) لزوماً به درد منجر نمیشود و این دیدگاه از نظر فلسفی و تجربی ناکافی است.
دیدگاه جالینوس، چونان نقشهای کهن است که راههای آن، در برابر تجربههای نوین، گمراهکننده شدهاند.
درنگ: ملاصدرا با نقد دیدگاه جالینوس، تفرق اتصال را بهعنوان علت ذاتی درد ناکافی میداند.
درد بهعنوان پدیدهای وجودی
ملاصدرا استدلال میکند که درد، بهعنوان ادراک منافی، پدیدهای وجودی است و نمیتوان آن را صرفاً به انفصال یا تفرق اتصال، که عدمی تلقی میشوند، نسبت داد. این دیدگاه، شبهه عدمی بودن شر را برطرف میکند.
درد، چونان آتشی است که در ساحت وجود شعله میکشد و نمیتوان آن را به خاموشی عدم فروکاست.
درنگ: درد، بهعنوان ادراک منافی، پدیدهای وجودی است که نمیتوان آن را به تفرق اتصال عدمی نسبت داد.
نقد مفهوم بداهت در فلسفه اسلامی
استفاده مکرر از اصطلاح «بدیهی» در متون فلسفی، بهعنوان مانعی در برابر تحقیق و مباحثه عمیق مورد نقد قرار گرفته است. این رویکرد، که به پذیرش بدون چونوچرای مفاهیم منجر شده، از عوامل عقبماندگی علمی حوزهها تلقی میشود.
بداهتگرایی، چونان زنجیری است که ذهن را از پرواز در آسمان پرسشگری بازمیدارد.
درنگ: تأکید بر بداهت، مانع تحقیق و نوآوری علمی شده و به انحطاط فکری حوزهها منجر گردیده است.
دیدگاه ابنسینا و فخر رازی درباره تفرق اتصال
ابنسینا تفرق اتصال و سوء مزاج را هر دو بهعنوان علل درد پذیرفته، در حالی که فخر رازی تفرق اتصال را معادل انفصال و عدمی دانسته و آن را بهعنوان علت درد رد کرده است. ملاصدرا با تحلیل این دیدگاهها، به وجودی بودن برخی جنبههای درد تأکید میکند.
این اختلاف، چونان دو راهی است که هر یک به مقصدی متفاوت میرسد، اما ملاصدرا با نگاهی جامع، مسیری نوین میگشاید.
درنگ: ابنسینا و فخر رازی دیدگاههای متفاوتی درباره علل درد دارند، اما ملاصدرا با تأکید بر جنبههای وجودی، به رفع تناقضات میپردازد.
جمعبندی بخش سوم
بخش سوم، به نقد دیدگاههای فلسفی و کلامی درباره شر و تفرق اتصال پرداخت و نشان داد که ملاصدرا با تأکید بر وجودی بودن درد، مفاهیم سنتی را به چالش کشیده است. نقد بداهتگرایی و تحلیل آرای ابنسینا و فخر رازی، زمینه را برای تبیینی وجودگرایانه فراهم میکند.
بخش چهارم: بازتعریف وجودی شر و تفرق اتصال
تحلیل وجودی و عدمی انفصال
ملاصدرا انفصال را دارای دو معنا میداند: یکی عدمی (زوال اتصال) و دیگری وجودی (حدوث کثرت اتصالات). او استدلال میکند که درد ناشی از کثرت اتصالات وجودی است، نه زوال اتصال عدمی.
انفصال وجودی، چونان شاخههای درختی است که از تنه واحد جدا شده و هر یک، حیاتی نوین مییابد.
درنگ: انفصال دارای دو معنای عدمی و وجودی است، و درد ناشی از کثرت اتصالات وجودی است، نه زوال اتصال.
نقد مفهوم تغذیه و نمو
ملاصدرا با رد دیدگاه سنتی که تغذیه و نمو را مستلزم مداخله اجزای غذا در اجزای بدن میداند، استدلال میکند که رشد موجودات زنده از طریق فرآیندهای وجودی درونی صورت میگیرد، نه از طریق افزایش اجزا.
رشد، چونان شکوفایی گلی است که از درون خود، به سوی نور میروید، نه از انباشت خاک بر ریشههایش.
درنگ: رشد موجودات زنده، نتیجه فرآیندهای وجودی درونی است، نه انباشت مواد خارجی.
نقد مفهوم اتصال در موجودات مادی
ملاصدرا استدلال میکند که موجودات مادی، از جمله انسان، گیاه و جمادات، فاقد اتصال حقیقی هستند و اجزای آنها صرفاً در کنار یکدیگر قرار گرفتهاند. این دیدگاه، مفهوم تفرق اتصال را بهعنوان علت درد یا شر زیر سؤال میبرد.
موجودات مادی، چونان دانههای شن در ساحلاند که در کنار هم قرار گرفتهاند، اما پیوندی حقیقی میان آنها نیست.
درنگ: موجودات مادی فاقد اتصال حقیقیاند و تفرق اتصال نمیتواند علت درد یا شر باشد.
نقد شر بهعنوان پدیدهای عدمی
ملاصدرا با تأکید بر وجودی بودن درد و ادراک، دیدگاه سنتی شر بهعنوان پدیدهای عدمی را نقد میکند. او استدلال میکند که شر، مانند خیر، دارای جنبههای وجودی است و نمیتوان آن را صرفاً به فقدان نسبت داد.
شر، چونان سایهای است که در کنار نور خیر میایستد و هر دو، در ساحت وجود، جایگاهی دارند.
درنگ: شر، دارای جنبههای وجودی است و نمیتوان آن را صرفاً به فقدان خیر فروکاست.
جمعبندی بخش چهارم
بخش چهارم، با تبیین وجودی شر و نقد مفاهیم سنتی تفرق اتصال، انفصال و تغذیه، دیدگاهی نوین ارائه داد. ملاصدرا با تأکید بر جنبههای وجودی پدیدهها، مفاهیم عدمی را به چالش کشیده و نظم عالم را در پرتو حقیقت وجود بازتعریف کرده است.
بخش پنجم: پیوند با قرآن کریم و ضرورت پرسشگری
اشاره به آیه قرآنی در نقد بداهت
در نقد رویکرد بداهتگرایانه، به آیه شریفه سوره ملک، آیه ۳، اشاره شده است: الَّذِي خَلَقَ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ طِبَاقًا ۖ مَا تَرَىٰ فِي خَلْقِ الرَّحْمَٰنِ مِنْ تَفَاوُتٍ ۖ فَارْجِعِ الْبَصَرَ هَلْ [مطلب حذف شد] : آن که هفت آسمان را طبقهطبقه آفرید. در آفرینش [خدای] رحمان هیچ کاستی نمیبینی. پس دیده بازگردان، آیا هیچ شکافتگیای میبینی؟). این آیه، دعوتی است به تأمل و پرسشگری در برابر ادعاهای بدیهی.
این آیه، چونان نوری است که راه پرسشگری را روشن میسازد و ذهن را از اسارت بداهتگرایی میرهاند.
درنگ: آیه قرآنی «هل ترى من فطور» دعوتی است به تأمل و پرسشگری، که بداهتگرایی را به چالش میکشد.
نقد بداهتگرایی و ضرورت مباحثه
تأکید بر بداهت، مانع تحقیق و مباحثه عمیق شده و به انحطاط فکری حوزههای علمی منجر گردیده است. مباحثه، حتی در برابر متون مقدس مانند قرآن کریم و روایات، نهتنها جایز، بلکه لازم است، مشروط بر آنکه با استدلال و منطق همراه باشد.
مباحثه، چونان کشتیای است که در آن، هر جنگاور با سلاح عقل و استدلال، به جستوجوی حقیقت میرود، بیآنکه احترام به حریف را فروگذارد.
درنگ: مباحثه و پرسشگری، حتی در برابر متون مقدس، با استدلال و منطق، به رشد علمی و رفع انحطاط فکری کمک میکند.
جمعبندی بخش پنجم
بخش پنجم، با پیوند بحث شر و تفرق اتصال به قرآن کریم و نقد بداهتگرایی، ضرورت پرسشگری و مباحثه را برجسته ساخت. آیه شریفه سوره ملک، دعوتی به تأمل عمیق است که با دیدگاه وجودگرایانه ملاصدرا همخوانی دارد.
نتیجهگیری نهایی
این نوشتار، با بازخوانی درسگفتار شماره ۴۲۷ استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، به بررسی مسئله شر و تفرق اتصال در فلسفه اسلامی پرداخت. ملاصدرا با نقد دیدگاههای سنتی، از جمله آرای جالینوس، ابنسینا و فخر رازی، شر و درد را بهعنوان پدیدههایی با جنبههای وجودی بازتعریف کرد و مفاهیم عدمی مانند تفرق اتصال را به چالش کشید. نقد آمیختگی فلسفه با علوم سنتی و تأکید بر پرسشگری در برابر بداهتگرایی، نشاندهنده ضرورت بازنگری در روشهای فلسفی و کلامی است. این تبیین، با پیوند به آیات قرآن کریم، نظمی وجودی را در عالم خلقت ترسیم میکند که در آن، شر و خیر هر دو در ساحت وجود معنا مییابند. این کتاب، با حفظ تمامی جزئیات درسگفتار، راه را برای پژوهشهای آتی در فلسفه اسلامی هموار میسازد.
با نظارت صادق خادمی