در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 435

متن درس





نقد و تبیین نظریه شر عدمی در فلسفه ملاصدرا

نقد و تبیین نظریه شر عدمی در فلسفه ملاصدرا

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه، آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۴۳۵)

دیباچه

فلسفه اسلامی، به‌ویژه در مکتب صدرایی، یکی از عمیق‌ترین نظام‌های فکری است که به تبیین مسائل بنیادین هستی‌شناسی و اخلاق پرداخته است. در این میان، نظریه شر عدمی، به‌عنوان یکی از ارکان کلیدی فلسفه ملاصدرا، جایگاهی ویژه دارد. این نظریه، که ریشه در نگاه خیرمحور به وجود دارد، شر را به فقدان یا نقصان وجود فرومی‌کاهد و هر آنچه را موجود است، خیر می‌داند. با این حال، این دیدگاه، به دلیل پیچیدگی‌ها و چالش‌های فلسفی، همواره مورد نقد و بررسی قرار گرفته است. این نوشتار، با تکیه بر درس‌گفتار شماره ۴۳۵ استاد فرزانه، آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، به تحلیل و نقد این نظریه در جلد هفتم اسفار اربعه، صفحه ۵۹، می‌پردازد. هدف، بازتعریف مفهوم شر در چارچوب فلسفه اسلامی است، با رویکردی که هم وفادار به محتوای اصلی باشد و هم با نگاهی انتقادی، به بازاندیشی در این مفهوم بپردازد.

بخش نخست: ساختار نظریه شر عدمی در فلسفه ملاصدرا

چارچوب نظری و روش‌شناسی

نظریه شر عدمی ملاصدرا، بر سه محور استوار است: استدلال برای عدمی بودن شر، ارائه مصادیق و مثال‌هایی چون فقر، ضعف و قحطی، و تحلیل این مثال‌ها در چارچوب فلسفی. این ساختار، نشان‌دهنده روش‌شناسی خاص ملاصدرا در تبیین مسائل فلسفی است که ترکیبی از استدلال عقلی، مثال‌گویی و تحلیل مفهومی را در بر می‌گیرد. او با تأکید بر این اصل که هر وجودی خیر است، شر را به فقدان یا نقصان وجود نسبت می‌دهد. این دیدگاه، ریشه در نگاه هستی‌شناختی او دارد که وجود را خیر محض می‌داند و هر آنچه را از وجود تهی است، به‌عنوان شر معرفی می‌کند. با این حال، این رویکرد، به دلیل ساده‌سازی مفهوم شر و فروکاستن آن به فقدان، مورد نقد قرار گرفته است.

درنگ: نظریه ملاصدرا، با تکیه بر اصل خیر بودن وجود، شر را به فقدان وجود فرومی‌کاهد، اما این فروکاستن، به دلیل نادیده گرفتن جنبه‌های وجودی شر، نیازمند بازنگری است.

استدلال‌های ملاصدرا برای عدمی بودن شر

ملاصدرا استدلال می‌کند که شر، به دلیل فقدان وجود، عدمی است و وجود، ذاتاً خیر است. این استدلال، مبتنی بر فلسفه خیرمحور اوست که وجود را ذاتاً مطلوب و خیر می‌داند. به باور او، هر آنچه در نظام هستی موجود است، خیر است و شر، تنها در غیاب وجود معنا می‌یابد. برای مثال، فقر به‌عنوان فقدان مال، ضعف به‌عنوان فقدان قوت، و قحطی به‌عنوان فقدان نعمت، همگی مصادیق شر عدمی‌اند. با این حال، این استدلال، به دلیل نادیده گرفتن جنبه‌های وجودی شر، مانند ادراک درد یا تأثیرات مادی و نفسانی آن، ناکافی به نظر می‌رسد. نقد این دیدگاه نشان می‌دهد که شر، فراتر از فقدان، می‌تواند جنبه‌ای وجودی داشته باشد که در تجربه انسانی و ادراک آن متجلی می‌شود.

مصادیق شر در نگاه ملاصدرا

ملاصدرا برای تبیین نظریه خود، مثال‌هایی چون فقر، ضعف و قحطی را به‌عنوان مصادیق شر عدمی معرفی می‌کند. این مثال‌ها، تلاش او برای تطبیق نظریه‌اش با واقعیت‌های ملموس را نشان می‌دهند. با این حال، این مصادیق، به دلیل ماهیت عام و غیرفلسفی، از دقت لازم برخوردار نیستند. برای نمونه، فقر نه تنها فقدان مال، بلکه تجربه‌ای وجودی است که با ادراک و رنج همراه است. درس‌گفتار استاد فرزانه، این مثال‌ها را به دلیل فقدان عمق فلسفی و ناتوانی در تبیین پیچیدگی‌های شر، مورد نقد قرار می‌دهد و بر وجودی بودن شر تأکید می‌ورزد.

درنگ: مصادیق شر در نظریه ملاصدرا، مانند فقر و ضعف، به دلیل ساده‌انگاری و نادیده گرفتن جنبه‌های وجودی شر، از دقت فلسفی برخوردار نیستند.

تحلیل مثال‌ها و تقسیم‌بندی شرور

ملاصدرا در تحلیل مصادیق شر، آن‌ها را به دو دسته تقسیم می‌کند: شروری که مبدأ و سبب ادراکی دارند و شروری که صرفاً فقدان‌اند. شرور ادراکی، مانند قطع انگشت، نه تنها فقدان، بلکه فقدانی همراه با ادراک‌اند. برای مثال، قطع انگشت با چاقو، هم فقدان اتصال عضو را به دنبال دارد و هم ادراک درد را. این تحلیل، تلاش ملاصدرا برای تبیین شر در مراتب مختلف را نشان می‌دهد. با این حال، درس‌گفتار استاد فرزانه، این تقسیم‌بندی را نادرست می‌داند و استدلال می‌کند که ادراک، به‌عنوان واقعیتی وجودی، شر را از حالت عدمی خارج می‌کند. به این ترتیب، شر، نه صرفاً فقدان، بلکه واقعیتی وجودی است که در ادراک و تجربه انسانی متجلی می‌شود.

بخش دوم: نقد نظریه شر عدمی

ادراک و نقش آن در تجربه شر

یکی از ارکان کلیدی نقد نظریه ملاصدرا، تأکید بر وجودی بودن ادراک است. ملاصدرا شروری مانند قطع انگشت را به دو نوع ادراک تقسیم می‌کند: ادراک فقدان (مانند فقدان اتصال عضو) و ادراک وجودی (مانند درد). او ادراک فقدان را عدمی و ادراک درد را وجودی، اما شر بالقیاس می‌داند. درس‌گفتار استاد فرزانه، این تمایز را مغالطه‌آمیز می‌خواند و استدلال می‌کند که ادراک، به‌عنوان فعل نفسانی، ذاتاً وجودی است. برای مثال، ادراک فقدان فرزند، نه عدمی، بلکه واقعیتی وجودی است که در نفس انسان شکل می‌گیرد. این ادراک، به دلیل تأثیرات عمیق نفسانی و عاطفی، شر را به واقعیتی وجودی تبدیل می‌کند.

درنگ: ادراک فقدان، مانند ادراک فقدان فرزند، واقعیتی وجودی است که شر را از حالت عدمی خارج کرده و به‌عنوان مرتبه‌ای از وجود معرفی می‌کند.

شر فاعلی و مفعولی

درس‌گفتار، مفهوم شر را به دو گونه فاعلی و مفعولی تقسیم می‌کند. شر فاعلی، مانند ضارب یا چاقویی که انگشت را قطع می‌کند، و شر مفعولی، مانند دردی که مضرور متحمل می‌شود، هر دو وجودی‌اند. این تقسیم‌بندی، برخلاف نظریه ملاصدرا، شر را به‌عنوان واقعیتی وجودی در نظر می‌گیرد. برای مثال، در مورد معتادی که برای تسکین درد ضعف خود را می‌زند، درد جدید (شر مفعولی) و عمل زدن (شر فاعلی) هر دو وجودی‌اند. این دیدگاه، نوآورانه و منطبق با فلسفه وجود است، زیرا شر را از قلمرو فقدان به قلمرو وجود منتقل می‌کند.

درد و خیر بودن آن

یکی از نکات برجسته درس‌گفتار، بازتعریف درد به‌عنوان خیر است. ملاصدرا درد را شر بالقیاس می‌داند، اما درس‌گفتار استدلال می‌کند که درد، به دلیل تقویت اراده یا افزایش نور بصیرت، می‌تواند خیر باشد. برای مثال، درد زایمان، هرچند در لحظه رنج‌آور است، به تولد فرزند و شادی ناشی از آن منجر می‌شود. این دیدگاه، درد را به‌عنوان واقعیتی وجودی و خیر معرفی می‌کند که در نظام هستی، نقش تکاملی دارد.

درنگ: درد، به‌عنوان واقعیتی وجودی، می‌تواند خیر باشد، زیرا اراده را تقویت کرده و به تکامل انسان یاری می‌رساند.

مثال‌ها و داستان‌های عینی

درس‌گفتار، با بهره‌گیری از مثال‌ها و داستان‌های عینی، به تبیین وجودی بودن شر می‌پردازد. برای نمونه، داستان عمل لوزه استاد فرزانه در کودکی، بدون بیهوشی، نشان‌دهنده تجربه وجودی درد است. در این تجربه، درد لوزه با درد خودخواسته (مانند ضربه به دست) خنثی شد، که نشان‌دهنده خیر بودن درد در برخی موارد است. همچنین، داستان شیر و شکارچی، که به دلیل توهین رفیق، دلش زخمی شد، بر شدت شر نفسانی تأکید دارد. این داستان، به زیبایی نشان می‌دهد که شرور نفسانی، مانند بی‌مهری و تمسخر، به مراتب عمیق‌تر از شرور جسمانی‌اند.

بخش سوم: شرور نفسانی و اخلاقی

شرور نفسانی و تأثیرات آن

درس‌گفتار، با تأکید بر شرور نفسانی، مانند بی‌مهری، تمسخر و غیبت، نشان می‌دهد که این شرور، به دلیل تأثیرات عمیق بر نفس انسانی، شدیدتر از شرور جسمانی‌اند. برای مثال، بی‌مهری و بی‌احترامی، زخمی عمیق‌تر از زخم شمشیر بر دل انسان وارد می‌کند. این دیدگاه، با استناد به آیه کریمه وَيْلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ [مطلب حذف شد] : «وای بر هر بدگوی عیب‌جوی»)، شر اخلاقی را به شدت محکوم می‌کند. این آیه، نشان‌دهنده اهمیت اخلاق در فلسفه اسلامی و نقش شرور نفسانی در تخریب کمال انسانی است.

درنگ: شرور نفسانی، مانند تمسخر و غیبت، به دلیل تأثیر عمیق بر نفس انسانی، از شرور جسمانی شدیدترند و در قرآن کریم به شدت محکوم شده‌اند.

کمال اولیاء و تحمل شرور

درس‌گفتار، با اشاره به کمال اولیاء خدا، نشان می‌دهد که انسان‌های واصل، با دریادلی، شرور را تحمل کرده و دل خود را از زخم‌های نفسانی صاف می‌کنند. این دیدگاه، به کمال عرفانی و اخلاقی اشاره دارد که در آن، انسان با تسامح و گذشت، از شرور نفسانی عبور می‌کند. این رویکرد، نه تنها شر را وجودی می‌داند، بلکه آن را فرصتی برای تکامل و تعالی نفس معرفی می‌کند.

جمع‌بندی

این نوشتار، با نقد و تبیین نظریه شر عدمی در فلسفه ملاصدرا، گامی بنیادین در بازتعریف مفهوم شر در فلسفه اسلامی برداشت. با تحلیل دقیق عبارات جلد هفتم اسفار اربعه، صفحه ۵۹، و نقد استدلال‌ها، مصادیق و تحلیل‌های ملاصدرا، شر به‌عنوان واقعیتی وجودی و تبعی معرفی شد. تأکید بر وجودی بودن ادراک، درد و فقدان، و تمایز خیر و شر به‌عنوان مراتب وجود، نظریه عدمی بودن شر را به چالش کشید. خیر و شر، نه به‌عنوان فقدان و وجود، بلکه به‌عنوان مراتب وجود در نظام هستی معنا می‌یابند. شرور نفسانی، به دلیل تأثیر عمیق بر نفس، از شرور جسمانی شدیدترند و در مسیر کمال انسانی، نقش بازدارنده دارند. اولیاء خدا، با دریادلی، این شرور را به فرصتی برای تعالی تبدیل می‌کنند. این نوشتار، با ارائه تحلیلی جامع و انتقادی، به بازتعریف شر در فلسفه اسلامی یاری رساند و افق‌های نوینی برای پژوهش‌های آینده گشود.

با نظارت صادق خادمی