در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 441

متن درس





تحلیل و تبیین فلسفه شر در اندیشه ملاصدرا

تحلیل و تبیین فلسفه شر در اندیشه ملاصدرا

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه، آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۴۴۱)

مقدمه: بازخوانی مسئله خیر و شر در فلسفه اسلامی

مسئله خیر و شر از دیرباز یکی از بنیادی‌ترین پرسش‌های فلسفه اسلامی بوده است که ذهن فیلسوفان را به خود مشغول داشته و در کانون مباحث وجودشناسی و الهیات قرار گرفته است. در فلسفه ملاصدرا، شر به‌مثابه امری عدمی تعریف شده است، در حالی که خیر با وجود پیوندی ناگسستنی دارد. این دیدگاه، هرچند در نظام فلسفی صدرایی از انسجام برخوردار است، با چالش‌هایی مواجه می‌شود که از جمله آن‌ها، تبیین ادراکاتی نظیر درد است که به‌ظاهر وجودی‌اند، اما شر تلقی می‌شوند. درس‌گفتار شماره ۴۴۱، برگرفته از جلد هفتم اسفار اربعه، صفحه ۶۲، به نقد و تحلیل این معضل فلسفی می‌پردازد و با رویکردی انتقادی، نظریه شر عدمی را مورد بازنگری قرار می‌دهد.

همان‌گونه که خورشید وجود، پرتوهای خیر را بر عالم می‌تاباند، سایه‌های شر نیز در بستر ادراکات انسانی نمود می‌یابد. این نوشتار، با ساختاری منظم و علمی، در پی آن است که این سایه‌ها را در پرتو عقل فلسفی روشن سازد و با نگاهی ژرف، به تبیین نسبت خیر و شر در نظام وجودی ملاصدرا بپردازد.

بخش نخست: طرح اشکال معضل در فلسفه ملاصدرا

شکل‌گیری مسئله: شک و تحقیق

ملاصدرا در جلد هفتم اسفار اربعه، صفحه ۶۲، مسئله‌ای را تحت عنوان «شک و تحقیق» مطرح می‌سازد که نه‌تنها خود او، بلکه پیشینیانش نیز در حل آن با دشواری مواجه شده‌اند. این معضل، که به‌تعبیر وی تاکنون گره‌اش گشوده نشده، به تناقض ظاهری میان وجودی بودن ادراک درد و عدمی بودن شر در نظام فلسفی او بازمی‌گردد. ملاصدرا با صراحت می‌فرماید:

«اعلم أن ههنا إشكالاً معضلاً لم تُنْهَ العقدته إلى هذا الوقت»

«بدان که در اینجا اشکالی دشوار وجود دارد که تاکنون گره آن گشوده نشده است.»

این اشکال، به‌سان غباری بر آینه وجود، ذهن فیلسوف را به چالش می‌کشد و پرسشی بنیادین را پیش می‌نهد: چگونه می‌توان دردی را که ادراکی وجودی است، در چارچوب نظریه شر عدمی تبیین کرد؟ درس‌گفتار، این معضل را نقطه عزیمت نقد نظریه ملاصدرا قرار داده و با استدلال‌هایی دقیق، به بازنگری این مسئله می‌پردازد.

درد به‌مثابه ادراکی وجودی

در نظام فلسفی ملاصدرا، ادراک به‌ذات وجودی است، زیرا با وجود پیوندی ناگسستنی دارد. درد، به‌عنوان ادراک الم، نیز از این قاعده مستثنا نیست. این ادراک، که در وجود انسان متجلی می‌شود، به‌مثابه شعاعی از نور وجود، در برابر تاریکی عدم قرار می‌گیرد. بااین‌حال، ملاصدرا شر را به‌صورت بالذات عدمی می‌داند، و اینجاست که تناقضی آشکار پدیدار می‌شود: اگر درد وجودی است، باید خیر بالذات باشد، اما تجربه وجدان نشان می‌دهد که درد شر تلقی می‌شود.

درد، به‌مثابه ادراکی وجودی، خیر بالذات است، اما به‌عنوان شر بالذات نیز شناخته می‌شود، که این تناقض ظاهری، بنیاد نظریه شر عدمی را به چالش می‌کشد.

درس‌گفتار، این تناقض را مبنای نقد خود قرار داده و با استدلال‌هایی دقیق، نشان می‌دهد که تعریف ملاصدرا از شر به‌عنوان امری عدمی، برای تبیین پدیده‌هایی نظیر درد ناکافی است.

تمایز شر ذاتی و شر بالذات

درس‌گفتار، با تکیه بر تمایز میان شر ذاتی و شر بالذات، گامی نو در تحلیل این مسئله برمی‌دارد. شر ذاتی، که وجودی است، در برابر شر بالذات، که عدمی فرض شده، قرار می‌گیرد. این تمایز، به‌سان دو کفه ترازویی است که یک سوی آن وجود و سوی دیگر عدم را وزن می‌کند. درس‌گفتار تأکید می‌کند که شر، برخلاف دیدگاه ملاصدرا، امری وجودی است و می‌تواند به‌عنوان خیر بالقیاس در نظام کلی وجود فهمیده شود.

این بازتعریف، نه‌تنها نظریه شر عدمی را به چالش می‌کشد، بلکه دریچه‌ای نو به‌سوی فهم فلسفی شر می‌گشاید. شر، در این دیدگاه، نه سایه‌ای از عدم، بلکه بخشی از وجود است که در نسبت با خیر، معنا می‌یابد.

جمع‌بندی بخش نخست

بخش نخست این نوشتار، با طرح اشکال معضل ملاصدرا و تحلیل ادراک وجودی درد، نشان داد که نظریه شر عدمی با چالش‌هایی بنیادین مواجه است. تمایز میان شر ذاتی و بالذات، به‌عنوان کلیدی برای گشودن این گره فلسفی، راه را برای بازتعریف شر به‌مثابه امری وجودی هموار می‌سازد. این بخش، به‌سان مشعلی در تاریکی، ذهن خواننده را به‌سوی پرسش‌های عمیق‌تر هدایت می‌کند.

بخش دوم: نقد جبرگرایی و فاعلیت شر

رد جبرگرایی در فاعلیت شر

یکی از دیدگاه‌های مطرح در فلسفه اسلامی، جبرگرایی در فاعلیت شر است که برخی متکلمان، از جمله خلفای بنی‌عباس، معتقدند فاعل همه شرور خداست و انسان در این میان نقشی ندارد. درس‌گفتار، این دیدگاه را به‌سان بنایی سست‌بنیاد نقد کرده و آن را مغالطه‌ای در برابر عقل و اختیار انسانی می‌داند. استاد فرزانه، آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، با استدلالی روشن تأکید می‌کنند که جبرگرایی، که انسان را از فاعلیت تهی می‌سازد، با فلسفه وجودی سازگار نیست.

جبرگرایی، که فاعلیت شر را یکسره به خدا نسبت می‌دهد، با اختیار انسانی و عقل فلسفی ناسازگار است و درس‌گفتار آن را به‌صراحت رد می‌کند.

این نقد، به‌سان تیغی برنده، پرده از مغالطه جبرگرایان برمی‌دارد و بر نقش انسان در فاعلیت افعال تأکید می‌ورزد.

فاعلیت انسان و خدا در شر

درس‌گفتار، با تکیه بر فلسفه وجود، فاعلیت شر را به توازن میان اختیار انسان و قوه الهی نسبت می‌دهد. افعال شر، به حول و قوه الهی، اما از طریق اراده انسانی تحقق می‌یابد. این دیدگاه، به‌سان پلی است که میان اختیار و مشیت الهی پیوند برقرار می‌کند، بی‌آنکه به دام جبر یا انکار فاعلیت انسانی افتد.

به‌عنوان مثال، هنگامی که چاقویی دست را قطع می‌کند، دو ادراک پدید می‌آید: ادراک انقطاع، که عدمی است، و ادراک درد، که وجودی است. این تمایز، نشان می‌دهد که شر می‌تواند در عین وجودی بودن، در نسبت با خیر فهمیده شود.

فاعلیت شر، به حول و قوه الهی، اما از طریق اراده انسانی تحقق می‌یابد، و این توازن، جبرگرایی را نفی می‌کند.

جمع‌بندی بخش دوم

بخش دوم، با نقد جبرگرایی و تأکید بر فاعلیت توأمان انسان و خدا، نشان داد که شر، نه محصول جبر الهی، بلکه نتیجه تعامل اراده انسانی و مشیت الهی است. این دیدگاه، به‌سان جویباری زلال، از میان سنگلاخ‌های جبرگرایی عبور کرده و به سوی فهمی نو از شر هدایت می‌شود.

بخش سوم: تحلیل ادراک درد و انقطاع

درد و انقطاع: دو ادراک متمایز

درس‌گفتار، با تحلیلی دقیق، میان ادراک درد و ادراک انقطاع تمایز قائل می‌شود. هنگامی که چاقویی دست را قطع می‌کند، دو ادراک پدید می‌آید: ادراک انقطاع، که به فقدان عضو اشاره دارد و عدمی است، و ادراک درد، که به حس الم بازمی‌گردد و وجودی است. این تمایز، به‌سان دو شاخه از یک درخت، شر را به دو وجه متمایز تقسیم می‌کند: شر بالعرض (انقطاع) و شر بالذات (درد).

انقطاع، به‌مثابه شر بالعرض، عدمی است، در حالی که درد، به‌مثابه شر بالذات، وجودی است و خیر بالقیاس تلقی می‌شود.

این تحلیل، نشان می‌دهد که شر، در مواردی نظیر درد، نمی‌تواند صرفاً عدمی باشد، بلکه وجودی است و در نسبت با خیر معنا می‌یابد.

درد بدون انقطاع

درس‌گفتار، با ذکر مثال‌هایی نظیر سردرد یا بیماری‌های روانی مانند وسواس، نشان می‌دهد که درد می‌تواند بدون انقطاع وجود داشته باشد و همچنان شر تلقی شود. این نمونه‌ها، به‌سان آیینه‌ای، وجودی بودن شر را بازتاب می‌دهند و نظریه شر عدمی را به چالش می‌کشند.

برای مثال، وسواس، که انقطاعی در پی ندارد، به‌مثابه شر وجودی است که در ذهن انسان ریشه دارد. این دیدگاه، نشان می‌دهد که شر، نه‌تنها در فقدان، بلکه در حضور وجودی نیز متجلی می‌شود.

درد، حتی بدون انقطاع، به‌مثابه شر وجودی است که نظریه شر عدمی را باطل می‌سازد.

جمع‌بندی بخش سوم

بخش سوم، با تمایز میان ادراک درد و انقطاع، و تأکید بر وجودی بودن درد، نشان داد که شر نمی‌تواند صرفاً عدمی باشد. این تحلیل، به‌سان کلیدی، قفل نظریه شر عدمی را گشوده و شر را به‌مثابه خیر بالقیاس بازتعریف می‌کند.

بخش چهارم: نقد پاسخ‌های ملاصدرا و پیشینیان

ناکامی علامه دوانی

درس‌گفتار، به نقد تلاش‌های علامه دوانی در حاشیه تجرید می‌پردازد که نتوانسته اشکال معضل را دفع کند. دوانی معتقد است که منشأ شر، عدم است، اما این پاسخ، به‌سان بنایی بر شن روان، از استحکام کافی برخوردار نیست. درس‌گفتار، با استدلال‌هایی دقیق، نشان می‌دهد که این دیدگاه نمی‌تواند تناقض میان وجودی بودن درد و عدمی بودن شر را حل کند.

تلاش علامه دوانی برای تبیین شر به‌مثابه عدم، ناکافی است و نمی‌تواند اشکال معضل را دفع کند.

پاسخ ملاصدرا: ادراک منافی عدمی

ملاصدرا، در پاسخ به اشکال معضل، درد را ادراک منافی عدمی می‌داند که با علم حضوری متحد است. او می‌کوشد با تشبیه درد به اعدام ملکی (نظیر کوری یا فقر)، شر را عدمی جلوه دهد. درس‌گفتار، این پاسخ را به‌سان تردستی کلامی نقد کرده و آن را ناکافی می‌داند، زیرا نمی‌تواند وجودی بودن درد را به‌درستی تبیین کند.

پاسخ ملاصدرا، که درد را ادراک منافی عدمی می‌داند، به‌سان تردستی کلامی است و نمی‌تواند وجودی بودن درد را تبیین کند.

جمع‌بندی بخش چهارم

بخش چهارم، با نقد پاسخ‌های ملاصدرا و علامه دوانی، نشان داد که تلاش‌های پیشینیان برای حفظ نظریه شر عدمی ناکام مانده است. این نقد، به‌سان مشعلی، مسیر را برای بازتعریف شر به‌عنوان امری وجودی روشن می‌سازد.

بخش پنجم: بازتعریف خیر و شر در فلسفه اسلامی

خیر و شر به‌مثابه امور وجودی

درس‌گفتار، با رد قاعده «شر بالذات عدمی است»، خیر و شر را به‌مثابه امور وجودی بازتعریف می‌کند. درد، سلامت، نقص و انقطاع، همگی وجودی‌اند و در نسبت با یکدیگر معنا می‌یابند. این دیدگاه، به‌سان باغی است که خیر و شر در آن به‌مثابه گل‌ها و خارهای وجودی در کنار هم می‌رویند.

خیر و شر، هر دو وجودی‌اند و شر، به‌مثابه خیر بالقیاس، در نظام کلی وجود معنا می‌یابد.

مثال‌های تربیت و شکستن فک

درس‌گفتار، با ذکر مثال‌هایی نظیر تربیت (خیر) و شکستن فک (شر)، نشان می‌دهد که هر دو امر وجودی‌اند، اما در نسبت با انسان، خیر یا شر تلقی می‌شوند. این مثال‌ها، به‌سان دو روی یک سکه، وجودی بودن خیر و شر را آشکار می‌سازند.

به‌عنوان نمونه، تربیت، که خیر است، وجودی است، همان‌گونه که شکستن فک، که شر است، وجودی است. این دیدگاه، نظریه شر عدمی را باطل می‌سازد و شر را به‌مثابه خیر بالقیاس بازتعریف می‌کند.

جمع‌بندی بخش پنجم

بخش پنجم، با تأکید بر وجودی بودن خیر و شر، و بازتعریف شر به‌مثابه خیر بالقیاس، گامی بنیادین در بازنگری فلسفه ملاصدرا برمی‌دارد. این دیدگاه، به‌سان دریچه‌ای نو، فهمی ژرف‌تر از نسبت خیر و شر در فلسفه اسلامی ارائه می‌دهد.

نتیجه‌گیری کلی

این نوشتار، با تحلیل درس‌گفتار شماره ۴۴۱ استاد فرزانه، آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، و با تکیه بر جلد هفتم اسفار اربعه، صفحه ۶۲، به نقد و بازتعریف نظریه شر عدمی در فلسفه ملاصدرا پرداخت. با طرح اشکال معضل، تحلیل ادراک وجودی درد، نقد جبرگرایی، و تمایز میان شر بالذات و بالعرض، نشان داده شد که شر، برخلاف دیدگاه ملاصدرا، امری وجودی است که در نسبت با خیر معنا می‌یابد. این بازتعریف، به‌سان نسیمی که غبار از آینه وجود می‌زداید، راه را برای فهمی نو از فلسفه خیر و شر در نظام اسلامی هموار می‌سازد.

درس‌گفتار، با رد پاسخ‌های ناکافی ملاصدرا و پیشینیان، و با تأکید بر وجودی بودن خیر و شر، نشان داد که فلسفه اسلامی می‌تواند با نگاهی نو، به پرسش‌های بنیادین پاسخ دهد. این تحلیل، نه‌تنها گره از معضل دیرینه شر می‌گشاید، بلکه به‌سان چراغی، مسیر پژوهش‌های آتی را روشن می‌سازد.

با نظارت صادق خادمی