متن درس
کاوش در خیر و شر: تبیین فلسفی وجود و ماهیت در حکمت متعالیه
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۴۴۴)
دیباچه: خیر و شر در آیینه حکمت متعالیه
پرسش از خیر و شر، از دیرباز چونان نگینی درخشان در سپهر فلسفه اسلامی، ذهن حکیمان را به خود مشغول داشته است. این دو مفهوم، که در نسبت با وجود و ماهیت معنا مییابند، در حکمت متعالیه صدرالمتألهین به گونهای ژرف و نظاممند بررسی شدهاند. استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره در درسگفتار شماره ۴۴۴، با نگاهی نقادانه و تأملبرانگیز، به کاوش در ماهیت خیر و شر، ملايمت و ناملايمت، و پیوند آنها با وجود و ماهیت پرداختهاند. این درسگفتار، با بهرهگیری از آرای حکمای پیشین، بهویژه مرحوم حاجی سبزواری و علامه طباطبایی، و با استناد به اصول فلسفی و قرآنی، چارچوبی نوین برای فهم این مفاهیم ارائه میدهد.
بخش نخست: تبیین خیر فیذاته و خیر ملايم
تمایز خیر فیذاته و خیر ملايم
خیر فیذاته، به موجودی اطلاق میشود که بهخودیخود و بدون وابستگی به شرایط خارجی، خیر است. این خیر، در ذات خود کامل و بینیاز از نسبیت است، مانند عدالت که ذاتاً خیر محسوب میشود. در مقابل، خیر ملايم در نسبت با غیر و در ظرفی خاص معنا مییابد. برای مثال، یک دارو ممکن است در بستر درمان خیر باشد، اما در بستری دیگر، مانند مصرف نادرست، ناملايم و زیانبار گردد. این تمایز، ریشه در اصول حکمت متعالیه دارد که وجود را خیر مطلق میداند و خیر ملايم را در نسبت با شرایط و موضوعات خاص تعریف میکند.
استاد فرزانه با استناد به آرای مرحوم حاجی سبزواری، تأکید میکنند که خیر فیذاته از منظر وجودی مطلق است، درحالیکه خیر ملايم به زمینه و ظرف وابسته است. تمثیلی در این باب: خیر فیذاته مانند خورشیدی است که نورش ذاتاً روشناییبخش است، اما خیر ملايم مانند پرتویی است که در آینهای خاص بازتاب مییابد و تنها در آن آینه خیر مینماید.
ناملايمت و خیريت
صرف ناملايمت یک موجود، آن را از خیريت مطلق خارج نمیکند. به تعبیر استاد فرزانه، چیزی که در یک ظرف ناملايم است، ممکن است در ظرفی دیگر خیراتی داشته باشد. برای مثال، یک ویروس در بستر بیماری ناملايم و زیانبار است، اما در بستر تولید دارو، خیر محسوب میشود. این نسبیت، نشاندهنده پیوند عمیق خیر و شر با زمینه و موضوع است. ناملايمت، خیر ملايم را نفی میکند، زیرا خیر ملايم به ملايمت خود وابسته است و ناملايمت، آن را به غیرخیر تبدیل میکند.
تمثیلی دیگر: ناملايمت مانند سایهای است که بر نور خیر میافتد، اما این سایه، نور ذاتی خیر را خاموش نمیکند، بلکه تنها در یک زاویه خاص آن را پنهان میسازد. این دیدگاه، با اصول حکمت متعالیه سازگار است که خیر را در وجود و ناملايمت را در نسبت با غیر میجوید.
تناقض خیر ملايم و ناملايمت
خیر ملايم و ناملايمت، دو مفهوم متقابلاند. اگر ناملايمت به معنای خیر بودن تلقی شود، خیر ملايم نمیتواند خیر باشد، زیرا این دو در تضاد منطقیاند. استاد فرزانه با استناد به کلام امیرالمؤمنین علیهالسلام، که فرمودند اگر انسان با عدالت نتواند زندگی کند، بهطریق اولی با ظلم نیز قادر به زندگی نخواهد بود، استدلال میکنند که تبدیل عدالت (خیر) به ظلم (شر)، تناقضی منطقی ایجاد میکند. این اصل، بر ضرورت حفظ تمایز خیر و شر تأکید دارد.
تمثیلی در این باب: خیر ملايم مانند جویباری است که در مسیر خود حیات میبخشد، اما ناملايمت، چونان سدی است که این جریان را متوقف میکند. این سد، خیر را به غیرخیر تبدیل میکند، اما ذات خیر را از میان نمیبرد.
جمعبندی بخش نخست
این بخش با تبیین تمایز خیر فیذاته و خیر ملايم، به بررسی نسبیت خیر و شر در حکمت متعالیه پرداخت. خیر فیذاته، ذاتاً خیر است و از نسبیت مصون است، اما خیر ملايم در نسبت با غیر معنا مییابد. ناملايمت، خیر ملايم را نفی میکند، اما خیر فیذاته را از خیريت خارج نمیسازد. این تحلیل، با استناد به آرای استاد فرزانه و کلام امیرالمؤمنین علیهالسلام، چارچوبی منطقی برای فهم خیر و شر ارائه داد. در بخش بعدی، به بررسی ماهیت وجودی شر و پیوند آن با ملايمت و شعور پرداخته خواهد شد.
بخش دوم: ماهیت وجودی شر و پیوند آن با ملايمت
امکان خیر بودن وجود ذاتاً شر
پرسش محوری این است که چگونه ممکن است وجودی ذاتاً شر باشد؟ استاد فرزانه استدلال میکنند که هر وجودی نسبت به ماهیت خود ملايم است. برای مثال، درد بهعنوان یک وجود، نسبت به خودش ملايم است، هرچند برای غیر (مانند انسان) ناملايم باشد. این دیدگاه، ریشه در اصل اصالت وجود دارد که هر موجودی در ذات خود با ماهیتش در انسجام است و نمیتوان آن را نسبت به خودش ناملايم دانست.
تمثیلی در این باب: وجود مانند رودی است که در بستر خود جاری است و نسبت به مسیرش ملايم است، اما ممکن است برای ساکنان کرانهها، که از طغیان آن زیان میبینند، ناملايم باشد. این تمثیل، ملايمت ذاتی وجود را روشن میسازد.
درد بهعنوان صفت و نه موصوف
درد، وصفی است که بدون موصوف (موضوع) معنا ندارد. استاد فرزانه تأکید میکنند که درد، بهعنوان یک عرض، وجود فینفسه ندارد و وابسته به موضوعی خارجی، مانند بدن انسان، است. برای مثال، درد در بدن زید وجود دارد، اما بدون زید، بهعنوان موجودی مستقل قابل تصور نیست. این اصل، بر تمایز بین وجودهای جوهری و عرضی تأکید دارد.
تمثیلی دیگر: درد مانند رنگ سفیدی است که بدون دیوار معنا ندارد. سفیدی، وصف دیوار است و بدون آن، وجود مستقلی ندارد. درد نیز، وصف بدن است و بدون آن، معنا نمییابد.
نسبیت درد و نقش شعور
درد، بدون شعور و آگاهی وجود ندارد. استاد فرزانه استدلال میکنند که یک موجود بیشعور نمیتواند درد را تجربه کند، زیرا درد بهعنوان یک تجربه وصفی، به آگاهی وابسته است. برای مثال، در حالت بیهوشی، جرح (زخم) ممکن است وجود داشته باشد، اما بدون حس و شعور، درد تجربه نمیشود.
تمثیلی در این باب: درد مانند نوایی است که تنها در گوش هوشیار شنیده میشود. اگر گوشی برای شنیدن نباشد، نوا هرچند وجود داشته باشد، تجربه نمیشود. این تمثیل، وابستگی درد به شعور را روشن میسازد.
جمعبندی بخش دوم
این بخش با بررسی ماهیت وجودی شر و پیوند آن با ملايمت و شعور، نشان داد که شر، وصفی است که در نسبت با غیر و با وابستگی به شعور معنا مییابد. هر وجودی نسبت به ماهیت خود ملايم است، اما ممکن است برای غیر ناملايم باشد. درد، بهعنوان نمونهای از شر، وصفی است که بدون موضوع و شعور وجود ندارد. این تحلیل، با استناد به اصول حکمت متعالیه، چارچوبی نوین برای فهم شر ارائه داد. در بخش بعدی، به تمایز وجودهای وصفی و موصوفی و نقش حس در تجربه درد پرداخته خواهد شد.
بخش سوم: تمایز وجودهای وصفی و موصوفی و نقش حس
تمایز وجودهای وصفی و موصوفی
وجودهای وصفی، مانند درد، با وجودهای موصوفی، مانند جدار (دیوار)، متفاوتاند. استاد فرزانه استدلال میکنند که وجودهای وصفی، بدون موضوع معنا ندارند، درحالیکه وجودهای موصوفی استقلال وجودی دارند. برای مثال، درد بدون بدن معنا ندارد، اما جدار بهعنوان یک جوهر، وجود مستقل دارد.
تمثیلی در این باب: وجود وصفی مانند سایهای است که بر دیوار میافتد و بدون دیوار وجود ندارد، اما وجود موصوفی مانند خود دیوار است که بینیاز از سایه، ایستاده است. این تمثیل، تمایز بین وجودهای وصفی و موصوفی را روشن میسازد.
نقش حس در تجربه درد
حس، واسطهای ضروری برای تجربه درد است. استاد فرزانه تأکید میکنند که بدون حس، جرح ممکن است وجود داشته باشد، اما درد تجربه نمیشود. برای مثال، در حالت بیحسی، جرح وجود دارد، اما به دلیل عدم انتقال عصبی، درد احساس نمیشود. این اصل، نقش محوری حس در تجربه شر را نشان میدهد.
تمثیلی دیگر: حس مانند پلی است که جرح را به شعور متصل میکند. اگر این پل فرو ریزد، جرح هرچند وجود داشته باشد، به درد منتهی نمیشود. این تمثیل، نقش واسطهای حس را روشن میسازد.
علم حضوری و علم حصولی در تجربه درد
استاد فرزانه استدلال میکنند که درد، علم حضوری نیست، بلکه علم حصولی است که از طریق اعصاب به مغز منتقل میشود. این تمایز، بر تفاوت بین ادراک حضوری و حصولی در فلسفه تأکید دارد. برای مثال، علم به درد، از طریق حس و انتقال عصبی پدید میآید و بدون این انتقال، درد تجربه نمیشود.
تمثیلی در این باب: علم حصولی مانند تصویری است که در آینه ذهن نقش میبندد، اما علم حضوری مانند حضور خود شیء در برابر چشم است. درد، از طریق حس به ذهن منتقل میشود و علم حصولی تولید میکند.
جمعبندی بخش سوم
این بخش با بررسی تمایز وجودهای وصفی و موصوفی و نقش حس در تجربه درد، نشان داد که شر، بهعنوان یک وصف، وابسته به موضوع و حس است. وجودهای وصفی، مانند درد، بدون موضوع معنا ندارند، و حس، واسطهای ضروری برای تجربه درد است. علم به درد، حصولی است و از طریق انتقال عصبی پدید میآید. این تحلیل، چارچوبی دقیق برای فهم ماهیت شر در حکمت متعالیه ارائه داد. در بخش بعدی، به بررسی وجودی بودن جرح، درد و علم به آنها پرداخته خواهد شد.
بخش چهارم: وجودی بودن جرح، درد و علم به آنها
وجودی بودن جرح، درد و علم به آنها
استاد فرزانه استدلال میکنند که جرح (زخم)، درد، علم به جرح، و علم به درد همگی وجودیاند و هیچیک عدم نیستند. این اصل، دیدگاه عدمانگارانه درباره شر را رد میکند. برای مثال، جرح یک امر وجودی است که ممکن است بدون حس، به درد منتهی نشود، اما خود جرح وجود دارد. درد نیز، بهعنوان وصف جرح، وجودی است و علم به درد، وجودی ذهنی است.
تمثیلی در این باب: جرح مانند درختی است که ریشه در خاک وجود دارد، درد مانند شاخهای است که از آن میروید، و علم به درد مانند پرندهای است که بر شاخه مینشیند. همه اینها وجودیاند و هیچیک عدم نیستند.
تمایز جرح و درد
جرح و درد دو امر متمایزند. جرح، یک امر وجودی است که ممکن است بدون حس وجود داشته باشد، اما درد، وصف جرح است و به حس وابسته است. استاد فرزانه تأکید میکنند که جرح ممکن است بدون درد وجود داشته باشد، مانند زمانی که حس غایب است، اما درد بدون جرح معنا ندارد.
تمثیلی دیگر: جرح مانند زمینی است که بذر درد در آن کاشته میشود. اگر حس، مانند باران، نباشد، بذر درد جوانه نمیزند، اما زمین (جرح) همچنان وجود دارد.
پاسخ علامه طباطبایی به صدرا
علامه طباطبایی در پاسخ به اشکال صدرالمتألهین، صورت علمیه درد را وجودی ذهنی و کمال میدانند، اما انقطاع (قطع عضو) را امری عدمی و شر میشمارند. استاد فرزانه این دیدگاه را نقد کرده و استدلال میکنند که جرح، درد، و علم به آنها همگی وجودیاند. انقطاع، بهعنوان وصف دو جزء جدا شده، وجودی است و درد، نتیجه جرحی است که با حس همراه میشود.
تمثیلی در این باب: انقطاع مانند جدایی دو کرانه رود است که هر دو وجود دارند. درد، مانند موجی است که در کرانهای که حس دارد، پدید میآید. این موج، وجودی است و نه عدمی.
جمعبندی بخش چهارم
این بخش با بررسی وجودی بودن جرح، درد، و علم به آنها، دیدگاه عدمانگارانه درباره شر را رد کرد. جرح، درد، و علم به آنها همگی وجودیاند و تمایز آنها در وابستگی درد به حس و شعور است. نقد استاد فرزانه به دیدگاه علامه طباطبایی، چارچوبی نوین برای فهم شر ارائه داد که با اصول حکمت متعالیه سازگار است. در بخش بعدی، به نسبیت خیر و شر و پیوند آنها با وجودهای مستقل و غیرمستقل پرداخته خواهد شد.
بخش پنجم: نسبیت خیر و شر و وجودهای مستقل و غیرمستقل
نسبیت خیر و شر
خیر و شر، به اعتبار زمینه و موضوع، نسبیاند. استاد فرزانه استدلال میکنند که گندیدگی سیب، به اعتبار سیب شر است، اما به اعتبار خودش (رشد طبیعی) خیر محسوب میشود. این نسبیت، ریشه در پیوند خیر و شر با زمینههای مختلف دارد. برای مثال، یک ویروس ممکن است برای بدن مضر باشد، اما در تولید دارو خیر محسوب شود.
تمثیلی در این باب: خیر و شر مانند دو روی یک سکهاند که در نورهای مختلف، جلوههای متفاوتی مییابند. سکه، وجود است، اما روی آن در نسبت با زمینه، خیر یا شر مینماید.
تمایز وجودهای مستقل و غیرمستقل
وجودهای مستقل، مانند جدار، با وجودهای غیرمستقل، مانند درد، متفاوتاند. استاد فرزانه تأکید میکنند که درد، بهعنوان یک عرض، وجود غیرمستقل دارد و بدون موضوع معنا ندارد. در مقابل، جدار بهعنوان یک جوهر، وجود مستقل دارد.
تمثیلی دیگر: وجود مستقل مانند درختی است که ریشه در خاک دارد و بینیاز از دیگران میایستد، اما وجود غیرمستقل مانند شاخهای است که بدون درخت، فرو میریزد.
ناملايمت و نارضایتی
ناملايمت درد، به معنای نارضایتی انسان از آن است. استاد فرزانه استدلال میکنند که این نارضایتی، به ماهیت وصفی درد و وابستگی آن به شعور بستگی دارد. برای مثال، انسان از درد سر خود ناراضی است، زیرا آن را ناملايم مییابد.
تمثیلی در این باب: ناملايمت مانند بادی است که شاخههای درخت را میلرزاند و نارضایتی انسان مانند برگهایی است که از این باد به زمین میافتند.
جمعبندی بخش پنجم
این بخش با بررسی نسبیت خیر و شر و تمایز وجودهای مستقل و غیرمستقل، نشان داد که خیر و شر در نسبت با زمینه و موضوع معنا مییابند. وجودهای غیرمستقل، مانند درد، بدون موضوع معنا ندارند، و ناملايمت، به نارضایتی انسان از شر بازمیگردد. این تحلیل، چارچوبی جامع برای فهم خیر و شر در حکمت متعالیه ارائه داد. در بخش پایانی، به نتیجهگیری کلی و تبیین جایگاه خیر و شر در نظام حکیمانه الهی پرداخته خواهد شد.
فرجامسخن: خیر و شر در نظام حکیمانه الهی
کاوش در خیر و شر، بهعنوان دو مفهوم محوری در حکمت متعالیه، در درسگفتار شماره ۴۴۴ استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، به تبیینی نوین و جامع انجامید. خیر فیذاته، ذاتاً خیر است و از نسبیت مصون است، اما خیر ملايم در نسبت با غیر معنا مییابد. شر، بهعنوان وصفی وجودی، بدون موضوع و شعور معنا ندارد و در نسبت با زمینه و موضوع، نسبی است. درد، بهعنوان نمونهای از شر، وصفی است که به حس و شعور وابسته است و بدون آنها وجود ندارد. جرح، درد، و علم به آنها همگی وجودیاند و دیدگاه عدمانگارانه درباره شر را رد میکنند. نقد استاد فرزانه به آرای صدرالمتألهین و علامه طباطبایی، چارچوبی نوین برای فهم شر ارائه داد که با اصول اصالت وجود و فاعلیت همخوانی دارد. این نوشتار، با پیوند مفاهیم فلسفی و دینی، نشان داد که خیر و شر در نظام حکیمانه الهی، نسبی و هدفمندند. تمثیلات و تحلیلهای ارائهشده، راه را برای تأملات عمیقتر در این حوزه گشود و سؤالاتی نو برای پژوهشهای آینده، از جمله نقش شعور در تجربه شر، مطرح کرد. دعای پایانی درسگفتار، ﴿اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ﴾، پیوند عمیق فلسفه و دین را در حکمت متعالیه آشکار ساخت.