در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 447

متن درس





تبیین و تحلیل فلسفی خیر و شر در مکتب صدرایی

تبیین و تحلیل فلسفی خیر و شر در مکتب صدرایی

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه، آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۴۴۷)

دیباچه

فلسفه اسلامی، به‌ویژه در پرتو آرای ملاصدرا، چونان دریایی ژرف، مسائل بنیادین هستی‌شناسی و اخلاق را کاوش کرده و به تبیین مفاهیمی چون خیر و شر پرداخته است. درس‌گفتار شماره ۴۴۷ استاد فرزانه، آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، که برگرفته از جلد هفتم اسفار اربعه است، به تحلیل تقسیم‌بندی پنج‌گانه خیر و شر در چارچوب فلسفه صدرایی می‌پردازد. خیر و شر، چونان دو کفه ترازوی وجود، در این نوشتار نه تنها از منظر هستی‌شناختی، بلکه با نگاهی وجودی و حکمی بررسی شده‌اند تا حقیقت نظام احسن الهی در آیینه فلسفه اسلامی نمایان گردد. هدف این نوشتار، بازتعریف خیر و شر در پرتو حکمت متعالیه است، با رویکردی که هم به اصول فلسفی ملاصدرا وفادار باشد و هم با نقدی روشمند، افق‌های نوینی را در این حوزه بگشاید.

بخش نخست: تبیین خیر و شر در نظام هستی

تقسیم‌بندی پنج‌گانه خیر و شر

در فلسفه ملاصدرا، خیر و شر در قالب تقسیم‌بندی پنج‌گانه‌ای مورد بررسی قرار می‌گیرند: خیر مطلق، خیر کثیر با شر قلیل، خیر و شر متساوی، شر کثیر با خیر قلیل، و شر مطلق. این تقسیم‌بندی، که ریشه در نگاه خیرمحور به وجود دارد، تلاشی است برای فهم جایگاه خیر و شر در نظام احسن الهی. خیر مطلق، به‌عنوان صفتی ذاتی، منحصراً به ذات اقدس حق تعالی اختصاص دارد، چراکه وجود محض و خیر ذاتی تنها در او متجلی است. مخلوقات، هرچند در مراتب وجودی خود خیر را بازتاب می‌دهند، اما این خیر همواره مقید و ظهوری است، نه مطلق و ذاتی. درس‌گفتار استاد فرزانه، با تأکید بر این تمایز، خیر مطلق را از مخلوقات سلب کرده و آن را مختص حق تعالی می‌داند.

درنگ: خیر مطلق و ذاتی منحصراً به ذات حق تعالی تعلق دارد و مخلوقات از آن بی‌بهره‌اند، اما خیر ظهوری و مقید در آن‌ها متجلی است.

خیر در عوالم ملکوتی

عالم ملکوت، به‌عنوان مرتبه‌ای از وجود که از ماده و نقصان مبراست، سراسر خیر ظهوری و مظهری است. این عالم، که در آن شر راه ندارد، آیینه تمام‌نمای خیر الهی است. درس‌گفتار تأکید می‌کند که خیر در عالم ملکوت، نه ذاتی، بلکه ظهوری است و در ظرف خلقت، به‌صورت مقید متجلی می‌شود. این دیدگاه، ریشه در اصل خیرمحوری وجود دارد که هر موجودی را، به‌قدر مرتبه وجودی‌اش، بهره‌مند از خیر می‌داند. برای مثال، مجردات ملکوتی، چونان ستارگانی در آسمان هستی، خیر را بدون هیچ سایه‌ای از شر بازمی‌تابانند.

درنگ: عالم ملکوت، به‌عنوان مظهری از خیر الهی، از هرگونه شر مبراست و خیر در آن به‌صورت ظهوری و مقید متجلی می‌شود.

عدم وجود شر مطلق

درس‌گفتار با استدلالی قاطع، وجود موجودی که سراسر شر باشد را محال می‌داند. در نظام احسن الهی، هیچ مخلوقی یافت نمی‌شود که تمامی اعضا، جوارح، مبادی، غایات، حرکت و حیاتش شر باشد. حتی موجوداتی که به ظاهر شرور تلقی می‌شوند، مانند مار یا عقرب، از خیرات فراوان برخوردارند. برای نمونه، مار با نیش خود شر قلیلی را پدید می‌آورد، اما حیات، بقای نسل و قانونمندی وجودش خیر کثیری را در نظام هستی متجلی می‌سازد. این استدلال، ریشه در حکمت الهی دارد که خلقت را بر پایه خیر بنا نهاده و شر را تنها در مراتب قلیل و تبعی جای داده است.

درنگ: شر مطلق در نظام احسن الهی محال است و هیچ مخلوقی یافت نمی‌شود که سراسر شر باشد.

خیر در موجودات شرور

حتی موجوداتی که به شر شهرت دارند، مانند مار یا عقرب، از خیرات کثیری برخوردارند. درس‌گفتار با تمثیلی زیبا، این موجودات را چونان باغی پر از گل‌های خیر می‌بیند که گاه خاری قلیل در آن یافت می‌شود. نیش مار، هرچند شر تلقی می‌شود، قانونمند و محدود است و در برابر خیرات وجودی‌اش، چون حیات، بقا و نقش آن در نظام طبیعت، ناچیز می‌نماید. این دیدگاه، به خیرمحوری نظام هستی اشاره دارد که حتی در موجودات به ظاهر شرور، خیر را غالب می‌داند.

درنگ: موجودات شرور، مانند مار، خیر کثیر دارند و شر آن‌ها قلیل و قانونمند است.

جمع‌بندی بخش نخست

بخش نخست این نوشتار، با تبیین تقسیم‌بندی پنج‌گانه خیر و شر، خیر مطلق را به ذات حق تعالی اختصاص داد و خیر مقید را در مخلوقات، به‌ویژه در عالم ملکوت، بررسی کرد. شر مطلق و شر سراسر ذاتی محال دانسته شد و خیر کثیر در موجودات، حتی آن‌هایی که به شر شهرت دارند، تأیید گردید. این تحلیل، با تأکید بر حکمت الهی و خیرمحوری نظام هستی، بنیانی استوار برای بررسی اقسام دیگر خیر و شر فراهم آورد.

بخش دوم: نقد خیر و شر متساوی

محال بودن تساوی خیر و شر

یکی از اقسام پنج‌گانه، وجود موجودی است که خیر و شر آن متساوی باشد. درس‌گفتار با استدلالی فلسفی، این قسم را محال می‌داند، زیرا حکمت الهی اقتضا می‌کند که هر فعل الهی دارای مرجح وجود باشد. موجودی که خیر و شر آن برابر باشد، فاقد رجحان وجود است و از این‌رو، در نظام حکیمانه الهی خلق نمی‌شود. به تعبیری، چنین موجودی چونان ترازویی است که کفه‌های خیر و شر آن در تعادل کامل‌اند، اما این تعادل، به دلیل نبود مرجح، خلقت را بی‌معنا می‌سازد. افزون بر این، انسان به دلیل محدودیت معرفتی، قادر به شناسایی چنین موجودی نیست، چراکه احاطه وجودی لازم برای تشخیص تساوی خیر و شر را ندارد.

درنگ: موجودی که خیر و شر آن متساوی باشد، به دلیل نبود مرجح وجود و محدودیت معرفتی انسان، محال است.

چالش‌های معرفت‌شناختی در تشخیص تساوی

درس‌گفتار تأکید می‌کند که حتی اگر فرضاً موجودی با خیر و شر متساوی وجود داشته باشد، انسان به دلیل فقدان احاطه وجودی، نمی‌تواند آن را شناسایی کند. این محدودیت، چونان پرده‌ای بر حقیقت وجود است که انسان را از درک دقیق مراتب خیر و شر بازمی‌دارد. برای مثال، قضاوت درباره موجودی چون حرمله یا شمر، که به شر شهرت دارند، نمی‌تواند با دقت فلسفی تساوی خیر و شر آن‌ها را اثبات کند. تنها معصوم یا ذات اقدس الهی، که احاطه وجودی دارد، می‌تواند چنین قضاوتی را به انجام رساند. این دیدگاه، پیچیدگی معرفت‌شناختی خیر و شر را آشکار می‌سازد و بر ضرورت فروتنی معرفتی انسان تأکید می‌ورزد.

درنگ: محدودیت معرفتی انسان، تشخیص تساوی خیر و شر را ناممکن می‌سازد و این قسم را از منظر فلسفی محال می‌داند.

جمع‌بندی بخش دوم

بخش دوم، با نقد قسم خیر و شر متساوی، این فرض را به دلیل نبود مرجح وجود و محدودیت معرفتی انسان محال دانست. حکمت الهی، که خلقت را بر پایه رجحان خیر بنا نهاده، امکان وجود چنین موجودی را نفی می‌کند. این تحلیل، با تأکید بر خیرمحوری نظام هستی، راه را برای بررسی اقسام دیگر خیر و شر هموار ساخت.

بخش سوم: خیر کثیر و شر قلیل در مخلوقات

خیر کثیر در حیوانات

درس‌گفتار با بررسی حیوانات، خیر کثیر را در آن‌ها غالب می‌داند. موجوداتی چون مار، عقرب، مگس و مورچه، هرچند به شر قلیل شهرت دارند، خیر کثیری در حیات، بقای نسل و نقش آن‌ها در نظام طبیعت دارند. برای مثال، مار با نیش خود شر قلیلی را پدید می‌آورد، اما قانونمندی وجودش، چونان رودی جاری در طبیعت، خیر کثیری را به ارمغان می‌آورد. حتی مگس، که به ظاهر شر آن برجسته است، در نظام هستی خیر کثیری دارد، زیرا حیات و نقش آن در چرخه طبیعت، خیر را بر شرش غالب می‌سازد. درس‌گفتار این خیر کثیر را با استقراء تأیید کرده و شر کثیر را در حیوانات نفی می‌کند.

درنگ: حیوانات، حتی آن‌هایی که به شر شهرت دارند، خیر کثیر و شر قلیل دارند و شر کثیر در آن‌ها یافت نمی‌شود.

تفاوت مراتب خیر در حیوانات

خیر در حیوانات یکسان نیست و مراتب متفاوتی دارد. برای نمونه، قناری خیر بیشتری نسبت به مگس دارد، اما حتی مگس نیز خیر کثیری در نظام هستی دارد. درس‌گفتار این تفاوت را چونان مراتب نور در آسمان هستی می‌بیند که هر موجودی به‌قدر ظرفیت وجودی‌اش، خیر را بازتاب می‌دهد. حتی حیوانات درنده، مانند شیر یا گرگ، خیر کثیری دارند، زیرا نقش آن‌ها در حفظ تعادل طبیعت و امنیت جنگل، خیر را بر شر قلیلشان غالب می‌سازد. این دیدگاه، حکمت الهی را در خلقت حیوانات آشکار می‌کند.

درنگ: خیر در حیوانات مراتب متفاوتی دارد، اما حتی در موجودات به ظاهر شرور، خیر کثیر غالب است.

خیر کثیر در مؤمنین

درس‌گفتار مؤمنین را نمونه‌ای برجسته از موجوداتی با خیر کثیر و شر قلیل می‌داند. مؤمن، هرچند ممکن است به دلیل قصور یا تقصیر، شر قلیلی داشته باشد، اما خیر کثیر او در ایمان، عمل صالح و حیاتش غالب است. این خیر، چونان نوری است که از نفس مؤمن ساطع شده و نظام هستی را روشن می‌سازد. درس‌گفتار این خیر کثیر را با مثال‌هایی از حیات و اعمال مؤمنین تأیید کرده و بر غلبگی خیر در آن‌ها تأکید می‌ورزد.

درنگ: مؤمنین خیر کثیر دارند و شر قلیل آن‌ها، در برابر خیرشان، ناچیز است.

جمع‌بندی بخش سوم

بخش سوم، با بررسی خیر کثیر و شر قلیل در حیوانات و مؤمنین، خیرمحوری نظام هستی را تأیید کرد. حیوانات، حتی آن‌هایی که به شر شهرت دارند، خیر کثیری در حیات و نقش خود در طبیعت دارند. مؤمنین نیز، با خیر کثیر در ایمان و اعمالشان، نمونه‌ای برجسته از این اصل‌اند. این تحلیل، با تأکید بر حکمت الهی، بنیانی برای بررسی شر کثیر در انسان‌ها فراهم آورد.

بخش چهارم: شر کثیر در انسان‌ها

امکان شر کثیر در ایمه کفر

درس‌گفتار به بررسی امکان شر کثیر در انسان‌هایی مانند شمر، یزید، معاویه و ابن ملجم می‌پردازد. این افراد، که به ایمه کفر شهرت دارند، به دلیل اعمالشان، مانند قتل امام حسین (ع) یا امام علی (ع)، به شر کثیر متهم‌اند. درس‌گفتار با تمثیلی عمیق، این افراد را چونان سایه‌های تاریک در برابر نور وجود می‌بیند که شرشان، به دلیل شدت اعمالشان، کفه ترازوی خیر را سبک می‌سازد. با این حال، حتی در این افراد، خیر قلیلی یافت می‌شود، مانند خیراتی که برای نزدیکان یا حیوانات خود پدید آورده‌اند. این دیدگاه، پیچیدگی خیر و شر در انسان را آشکار می‌سازد.

درنگ: ایمه کفر، مانند یزید و ابن ملجم، شر کثیر دارند، اما خیر قلیل آن‌ها نیز قابل انکار نیست.

استناد به قرآن کریم

درس‌گفتار با استناد به آیه کریمه أُوْلَـٰٓئِكَ كَٱلْأَنْعَـٰمِ بَلْ هُمْ [مطلب حذف شد] : «آنان مانند چهارپایان‌اند، بلکه گمراه‌ترند.»)، ضلالت برخی انسان‌ها را تأیید می‌کند. این آیه، شر کثیر را در افرادی که از مسیر حق منحرف شده‌اند، وجودی می‌داند. درس‌گفتار این ضلالت را چونان گمراهی در تاریکی‌های نفس می‌بیند که انسان را از مرتبه انسانی به مرتبه‌ای پست‌تر از چهارپایان فرومی‌کاهد.

درنگ: آیه کریمه أُوْلَـٰٓئِكَ كَٱلْأَنْعَـٰمِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ شر کثیر را در برخی انسان‌ها تأیید کرده و ضلالت آن‌ها را آشکار می‌سازد.

شر کثیر و نظام احسن

درس‌گفتار این پرسش را مطرح می‌کند که آیا شر کثیر افراد، مانند یزید یا شمر، در نظام احسن خیر کثیر است؟ این دیدگاه، که شر کثیر را در پرتو حکمت الهی خیر می‌بیند، مورد نقد قرار می‌گیرد. درس‌گفتار استدلال می‌کند که شر کثیر، مانند قتل امام حسین (ع)، نمی‌تواند خیر کثیر باشد، حتی اگر در نهضت حسینی نقشی غایتی داشته باشد. این شر، چونان زخمی عمیق بر پیکر حقیقت است که خیر قلیل آن را جبران نمی‌کند. با این حال، درس‌گفتار تأکید می‌کند که در نظام احسن، خیر کثیر کلی بر شر کثیر جزئی غالب است.

درنگ: شر کثیر در افراد خاص، مانند یزید، در نظام احسن خیر کثیر نیست، اما خیر کثیر کلی بر آن غالب است.

شر کثیر و عذاب اخروی

درس‌گفتار این پرسش را مطرح می‌کند که اگر شر کثیر وجود داشته باشد، چرا افراد به جهنم می‌روند؟ این سؤال، به رابطه شر کثیر و عذاب اخروی اشاره دارد. درس‌گفتار استدلال می‌کند که شر کثیر، مانند جنايات یزید یا ابن ملجم، به دلیل شدت و عمق، مستحق عذاب است. این شر، چونان آتشی است که نفس را می‌سوزاند و انسان را به سوی خلود در عذاب سوق می‌دهد. با این حال، درس‌گفتار تأکید می‌کند که حتی در این افراد، خیر قلیلی یافت می‌شود، اما شر کثیر آن‌ها غالب است.

درنگ: شر کثیر در برخی انسان‌ها، مانند یزید و ابن ملجم، مستحق عذاب اخروی است، اما خیر قلیل آن‌ها نیز وجود دارد.

جمع‌بندی بخش چهارم

بخش چهارم، با بررسی امکان شر کثیر در انسان‌هایی مانند یزید، شمر و ابن ملجم، شر کثیر را در آن‌ها تأیید کرد، اما خیر قلیل را نیز قابل انکار ندانست. استناد به آیه کریمه أُوْلَـٰٓئِكَ كَٱلْأَنْعَـٰمِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ، ضلالت و شر کثیر این افراد را آشکار ساخت. با این حال، در نظام احسن، خیر کثیر کلی بر شر کثیر جزئی غالب است. این تحلیل، پیچیدگی خیر و شر در انسان را روشن کرد و بنیانی برای جمع‌بندی نهایی فراهم آورد.

جمع‌بندی نهایی

این نوشتار، با تبیین و تحلیل تقسیم‌بندی پنج‌گانه خیر و شر در فلسفه ملاصدرا، گامی بنیادین در بازتعریف این مفاهیم در چارچوب حکمت متعالیه برداشت. خیر مطلق، به‌عنوان صفت ذاتی حق تعالی، از مخلوقات سلب شد و خیر مقید در عالم ملکوت و حیوانات تأیید گردید. شر مطلق و خیر و شر متساوی به دلیل نبود مرجح وجود و محدودیت معرفتی انسان محال دانسته شد. خیر کثیر در حیوانات و مؤمنین غالب است، اما در انسان‌هایی مانند یزید و ابن ملجم، شر کثیر امکان‌پذیر است، هرچند خیر قلیل آن‌ها نیز وجود دارد. استناد به آیه کریمه أُوْلَـٰٓئِكَ كَٱلْأَنْعَـٰمِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ، شر کثیر را در برخی انسان‌ها تأیید کرد، اما در نظام احسن، خیر کثیر کلی بر شر قلیل یا کثیر جزئی غالب است. این تحلیل، با حفظ وفاداری به درس‌گفتار استاد فرزانه، آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، نظام فلسفی منسجمی ارائه داد که خیر و شر را اوصاف نسبی و وجودی می‌داند و حکمت الهی را در خلقت آشکار می‌سازد.

با نظارت صادق خادمی