در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 451

متن درس




تبیین فلسفی خیر و شر در آرای ارسطو، افلاطون و حکمت متعالیه

تبیین فلسفی خیر و شر در آرای ارسطو، افلاطون و حکمت متعالیه

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۴۵۱)

مقدمه: درآمدی بر خیر و شر در فلسفه‌های یونانی و اسلامی

خیر و شر، از دیرباز چونان دو ستون بنیادین در بنای عظیم فلسفه، محور تأملات عمیق بوده‌اند. این مفاهیم، که در فلسفه یونان باستان، به‌ویژه در آرای ارسطو و افلاطون، و سپس در حکمت متعالیه و آثار علامه طباطبایی مورد کاوش قرار گرفته‌اند، نه‌تنها پرسش‌هایی هستی‌شناختی، بلکه سؤالاتی درباره نظام احسن و حکمت الهی را برانگیخته‌اند. درس‌گفتار شماره ۴۵۱ استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، با نگاهی نقادانه و تحلیلی، به تبیین آرای ارسطو و افلاطون در باب خیر و شر پرداخته و با بهره‌گیری از دیدگاه‌های حکمت متعالیه، این مفاهیم را در چارچوبی نوین بازسازی کرده است.

بخش نخست: خیر و شر در فلسفه ارسطو و افلاطون

آرای ارسطو: شر به مثابه وجودی بالعرض

ارسطو، فیلسوف بزرگ یونان، خیر و شر را در چارچوب هستی‌شناسی خود تحلیل کرده و شر را به مثابه امری وجودی، اما تابع خیرات و دارای وجودی بالعرض می‌داند. در این دیدگاه، شر به خودی خود وجود مستقلی ندارد، بلکه چونان سایه‌ای است که در پرتو نور خیرات پدیدار می‌شود. ارسطو اشیاء را از حیث خیر و شر به پنج قسم تقسیم می‌کند: خیر محض، شر محض، خیر غالب، شر غالب، و خیر و شر متساوی. خیر محض، که به واجب‌الوجود نسبت داده شده، سرچشمه تمامی کمالات است، در حالی که شر محض، به عدم محض ارجاع داده می‌شود. خیر و شر غالب، به ترتیب، به موجوداتی اشاره دارند که خیر یا شر در آن‌ها برتری دارد، و خیر و شر متساوی، به موجوداتی که خیر و شر در آن‌ها به تساوی حضور دارند.

درنگ: ارسطو شر را وجودی بالعرض و تابع خیرات می‌داند و اشیاء را از حیث خیر و شر به پنج قسم تقسیم می‌کند: خیر محض، شر محض، خیر غالب، شر غالب، و خیر و شر متساوی.

آرای افلاطون: شر به مثابه امری عدمی

افلاطون، در مقابل ارسطو، شر را امری عدمی می‌شمارد که فاقد فاعل و علّیت است. در نظام فلسفی او، خیر به مثابه حقیقت وجودی و نور معرفت، در مرتبه‌ای والا قرار دارد، و شر، چونان تاریکی در غیاب نور، تنها به عدم وجود خیر ارجاع داده می‌شود. این دیدگاه، شر را از دایره علّیت خارج کرده و آن را به‌عنوان فقدان خیر تعریف می‌کند. استاد فرزانه قدس‌سره تأکید دارند که تقریر اولیه‌ای که ارسطو را قائل به وجودی بودن شر و افلاطون را قائل به عدمی بودن آن می‌داند، نیازمند اصلاح است تا از سوءتفاهم در تحلیل‌های بعدی جلوگیری شود.

درنگ: افلاطون شر را امری عدمی و فاقد فاعل می‌داند، در حالی که ارسطو آن را وجودی بالعرض و تابع خیرات می‌شمارد.

نقد تقریر اولیه و اصلاح مفاهیم

استاد فرزانه قدس‌سره، با دقت در تقریر آرای ارسطو و افلاطون، به نقد تقریر اولیه‌ای می‌پردازند که به اشتباه، ارسطو را قائل به وجودی بودن شر و افلاطون را قائل به عدمی بودن آن معرفی کرده است. این اصلاح، که شر در نزد ارسطو وجودی بالعرض و تابع خیرات است، نشان‌دهنده عمق تحلیل فلسفی است. این نقد، چونان تیغی برنده، از خلط مفاهیم جلوگیری کرده و چارچوبی دقیق‌تر برای فهم این دو دیدگاه فراهم می‌آورد. این اصلاح، زمینه‌ساز پیوند میان فلسفه یونانی و حکمت متعالیه است، که در ادامه مورد بررسی قرار می‌گیرد.

درنگ: تقریر اولیه آرای ارسطو و افلاطون نیازمند اصلاح است؛ ارسطو شر را وجودی بالعرض و تابع خیرات، و افلاطون آن را عدمی می‌داند.

بخش دوم: خیر و شر در حکمت متعالیه و آرای علامه طباطبایی

تحلیل علامه طباطبایی: شر بالعرض و وابستگی به ضرر

علامه طباطبایی، در صفحات ۲۷۲ و ۲۷۳ کتاب خود، خیر و شر را با نگاهی عمیق تحلیل کرده و شر را به‌عنوان امری بالعرض معرفی می‌کند که به دلیل ضرری که به موجودات وارد می‌کند، شر خوانده می‌شود. برای مثال، قاتل یا شمشیر، نه به ذات خود، بلکه به سبب ضرری که ایجاد می‌کنند، شر تلقی می‌شوند. این دیدگاه، که ریشه در حکمت متعالیه دارد، شر را به‌عنوان امری وجودی، اما وابسته به خیرات تعریف می‌کند. استاد فرزانه قدس‌سره تأکید دارند که این تبیین، با آرای ارسطو هم‌خوانی دارد، اما با دقت بیشتری در چارچوب فلسفه اسلامی ارائه شده است.

درنگ: علامه طباطبایی شر را بالعرض و وابسته به ضرر می‌داند؛ قاتل و شمشیر به سبب ضررشان شر تلقی می‌شوند.

عدم وجود شر در عالم تجرد تام

علامه طباطبایی تأکید دارند که در عالم مجردات تام، شر وجود ندارد، زیرا عدم نمی‌تواند به ذوات مجردات راه یابد. شر، تنها در عالم ماده، که محل تنازع اضداد و حرکات جوهرین و عرضین است، پدیدار می‌شود. این دیدگاه، چونان آیینه‌ای صاف، حکمت الهی را در خلقت بازتاب می‌دهد و نشان می‌دهد که شرور، از لوازم وجود مادی‌اند، نه وجود به‌صورت مطلق. استاد فرزانه قدس‌سره این تبیین را با آیات قرآن کریم، مانند
وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا [مطلب حذف شد] : «و آسمان‌ها و زمین و آنچه را میان آن‌هاست، بازی‌کنان نیافریدیم»)، هم‌سو می‌دانند، که بر حکمت الهی در خلقت تأکید دارد.

درنگ: شر در عالم مجردات تام وجود ندارد؛ شرور از لوازم وجود مادی‌اند و در عالم ماده به دلیل محدودیت و نقص پدیدار می‌شوند.

شرور به مثابه لوازم وجود مادی

استاد فرزانه قدس‌سره، با استناد به علامه طباطبایی، تأکید دارند که شرور از لوازم وجود مادی‌اند، نه وجود به‌صورت مطلق. ارسطو نیز اشیاء را از حیث خیرات تعریف کرده و شرور را به خیرات منتسب می‌سازد. این دیدگاه، شر را چونان مهمانی ناخوانده در نظام خلقت مادی می‌بیند که به دلیل قابلیت پذیرش اضداد در ماده، ظهور می‌یابد. این تبیین، با نظام احسن سازگار است، که عالم را بهترین نظام ممکن می‌داند و شرور را در خدمت خیرات کثیر قرار می‌دهد.

درنگ: شرور از لوازم وجود مادی‌اند، نه وجود مطلق؛ ارسطو نیز شرور را به خیرات منتسب می‌سازد.

بخش سوم: نقد تقسیم‌بندی ارسطو و بازسازی آن

نقد درهم‌آمیختگی خدا و مخلوق

استاد فرزانه قدس‌سره، تقسیم‌بندی ارسطو را که خدا را به‌عنوان خیر محض در کنار مخلوقات قرار می‌دهد، مورد نقد قرار داده و آن را نادرست می‌خوانند. خدا، به‌عنوان فاعل افعال، نمی‌تواند در مقسم مخلوقات جای گیرد. این درهم‌آمیختگی، چونان خلط آب زلال با گل‌آلود، به سوءتفاهم در هستی‌شناسی منجر می‌شود. استاد پیشنهاد می‌دهند که به جای اشیاء، افعال مخلوق تقسیم‌بندی شوند: خیر تمام، شر تمام، خیر غالب، شر غالب، و خیر و شر متساوی. این تقسیم‌بندی، با تمایز میان فاعل و فعل، از خلط مفاهیم جلوگیری می‌کند.

درنگ: تقسیم‌بندی ارسطو به دلیل درهم‌آمیختن خدا و مخلوق نادرست است؛ باید افعال مخلوق به پنج قسم تقسیم شوند: خیر تمام، شر تمام، خیر غالب، شر غالب، و خیر و شر متساوی.

نفی شر تمام در مخلوقات

استاد فرزانه قدس‌سره تأکید دارند که شر تمام در مخلوقات وجود ندارد، زیرا مقتضای حکمت الهی خلق موجودی نیست که ذاتاً شر باشد. شر غالب، مانند وجود انسان‌های شرور یا ابلیس، در برخی موجودات دیده می‌شود، اما شر تمام محال است. این دیدگاه، با آیات قرآن کریم، مانند
الَّذِي أَحْسَنَ كُلَّ شَيْءٍ [مطلب حذف شد] : «[همان] کسی که هر چیزی را که آفرید نیکو آفرید»)، هم‌خوانی دارد که بر نظام احسن تأکید می‌کند. شر غالب، چونان سایه‌ای در کنار نور خیر کثیر، در نظام خلقت جای دارد.

درنگ: شر تمام در مخلوقات وجود ندارد؛ شر غالب در برخی انسان‌ها و جن‌ها دیده می‌شود، اما مقتضای حکمت الهی خلق شر تمام نیست.

خیر تمام در عالم مجردات

عالم مجردات، به دلیل فقدان شر در ذاتشان، خیر تمام‌اند، نه خیر محض. خیر محض، تنها به ذات حق تعالی اختصاص دارد. استاد فرزانه قدس‌سره تأکید دارند که خیر تمام، به معنای فقدان شر در ذات مجردات است، و این تمایز، چونان خط‌کشی دقیق در ترسیم نقشه هستی، از خلط میان خیر محض و خیر تمام جلوگیری می‌کند. اولیای کامل نیز، به دلیل کمال وجودی‌شان، در این مرتبه جای می‌گیرند.

درنگ: عالم مجردات خیر تمام‌اند، نه خیر محض؛ خیر محض تنها به ذات حق تعالی اختصاص دارد.

خیر و شر غالب در انسان‌ها

مؤمنین، به دلیل غلبه خیر در وجودشان، خیر غالب دارند، هرچند ممکن است مرتکب گناه شوند. در مقابل، ائمه کفر، مانند ابلیس یا شمر، شر غالب دارند، اما ممکن است خیر قلیلی نیز داشته باشند، مانند خیر مادی برای نزدیکان. استاد فرزانه قدس‌سره این تقسیم‌بندی را با تمثیلی روشن می‌کنند: مؤمنین، چونان باغی سرسبز با چند شاخه خشک‌اند، و ائمه کفر، چونان بیابانی خشک با چند بوته سبز. این پیچیدگی، نشان‌دهنده اختیار انسانی در انتخاب خیر یا شر است.

درنگ: مؤمنین خیر غالب دارند، اما ممکن است گناه کنند؛ ائمه کفر شر غالب دارند، اما ممکن است خیر قلیلی نیز داشته باشند.

نفی خیر و شر محض در مخلوقات

خیر و شر محض در مخلوقات وجود ندارد. خیر محض، تنها به ذات حق تعالی اختصاص دارد، و شر محض، به عدم محض نسبت داده شده که وجود ندارد. استاد فرزانه قدس‌سره اصطلاح «عدم محض» را نیز مورد نقد قرار داده و آن را نادرست می‌خوانند، زیرا عدم، به خودی خود، نمی‌تواند محض باشد. این نقد، چونان نسیمی که غبار را از آیینه حقیقت می‌زداید، دقت فلسفی را در کاربرد اصطلاحات نشان می‌دهد.

درنگ: خیر و شر محض در مخلوقات وجود ندارد؛ خیر محض به خدا و شر محض به عدم محض نسبت داده شده که وجود ندارد.

دشواری شناسایی خیر و شر متساوی

خیر و شر متساوی، هرچند ممکن است مقتضای حکمت الهی باشد، به دلیل فقدان ترازوی دقیق برای سنجش، قابل شناسایی نیست. استاد فرزانه قدس‌سره تأکید دارند که تنها معصومین می‌توانند خیر و شر را به‌طور دقیق بسنجند. این دیدگاه، چونان اشاره به قله‌ای دور در افق معرفت، محدودیت‌های معرفت بشری را نمایان می‌سازد.

درنگ: خیر و شر متساوی ممکن است مقتضای حکمت الهی باشد، اما به دلیل فقدان ترازوی دقیق، قابل شناسایی نیست.

بخش چهارم: حکمت الهی و نقش اختیار در خیر و شر

نقش حکمت الهی در خلقت شر غالب

استاد فرزانه قدس‌سره تأکید دارند که شر غالب، مانند وجود انسان‌های شرور، مقتضای حکمت الهی و نظام احسن است. نبود شر غالب ممکن است به فقدان خیر کثیر منجر شود، چنان‌که در نظام احسن، هر جزء برای حفظ نظم کل ضروری است. این دیدگاه، با آیات قرآن کریم، مانند
وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ [مطلب حذف شد] : «و در زبور پس از تورات نوشتیم که زمین را بندگان شایسته من به میراث خواهند برد»)، هم‌خوانی دارد. شر غالب، چونان خارهایی در باغ خلقت، برای حفظ تعادل نظام احسن ضروری است.

درنگ: شر غالب مقتضای حکمت الهی و نظام احسن است؛ نبود آن ممکن است به فقدان خیر کثیر منجر شود.

نقد جبرگرایی و تأکید بر اختیار

استاد فرزانه قدس‌سره، با نقد جبرگرایی، تأکید دارند که شرور به اختیار انسان‌ها وابسته‌اند، نه به خلقت مستقیم الهی. برای نمونه، شمر و حر، هر دو می‌توانستند جایگاه متفاوتی داشته باشند، و این انتخاب به اقتضای اختیار آن‌ها بوده است. این دیدگاه، با آیه
اقْرَأْ كِتَابَكَ كَفَىٰ بِنَفْسِكَ الْيَوْمَ عَلَيْكَ [مطلب حذف شد] : «کتابت را بخوان، کافی است که خودت امروز بر خودت حسابرس باشی»)، هم‌سو است که بر مسئولیت فردی تأکید دارد. اختیار، چونان کلیدی است که درهای بهشت یا جهنم را به روی انسان می‌گشاید.

درنگ: شرور نتیجه اختیار انسان‌اند، نه جبر الهی؛ شمر و حر می‌توانستند جایگاه متفاوتی داشته باشند.

اقتضا و اشاعه در تبیین شرور

استاد فرزانه قدس‌سره مفاهیم اقتضا و اشاعه را برای تبیین شرور مطرح می‌کنند. شرور، نتیجه اقتضای انسانی‌اند، نه اراده مستقیم الهی. این دیدگاه، خدا را از خلقت مستقیم شر مبرا می‌داند و شرور را به‌عنوان نتایج فرعی انتخاب‌های انسانی در نظام احسن جای می‌دهد. این تبیین، چونان رودی زلال، عدل الهی را در خلقت نمایان می‌سازد.

درنگ: شرور نتیجه اقتضای انسانی‌اند، نه اراده مستقیم الهی؛ اقتضا و اشاعه، شر را در نظام احسن تبیین می‌کنند.

بخش پنجم: نقد نظام آموزشی حوزه‌های علمیه

نقد روش‌های آموزشی و کتاب‌های درسی

استاد فرزانه قدس‌سره، با نگاهی نقادانه، روش‌های آموزشی حوزه‌های علمیه را مورد انتقاد قرار داده و انتقال مطالب غیراستاندارد و نادرست را زیان‌بار می‌دانند. کتاب‌های درسی حوزه، که اغلب بدون استانداردهای علمی نگارش شده‌اند، به آموزش نادرست منجر می‌شوند. این نقد، چونان هشداری در تاریکی، بر ضرورت بازنگری در منابع آموزشی تأکید دارد. استاد تأکید دارند که آموزش نادرست، مانند کاشتن بذری فاسد در زمین ذهن طلاب است که اصلاح آن دشوار خواهد بود.

درنگ: روش‌های آموزشی حوزه‌ها به دلیل انتقال مطالب غیراستاندارد و نادرست مورد نقد است؛ کتاب‌های درسی نیازمند بازنگری علمی‌اند.

تأکید بر استانداردسازی علوم دینی

استاد فرزانه قدس‌سره بر استانداردسازی علوم دینی تأکید دارند، همان‌گونه که در صنعت استانداردسازی وجود دارد. انتقال مفاهیم غیراستاندارد، مانند عرضه کالایی معیوب به بازار، به ضرر علوم دینی است. این دیدگاه، چونان فراخوانی برای بازسازی بنای علوم دینی، بر ضرورت تحقیق و تدوین منابع علمی تأکید می‌ورزد.

درنگ: علوم دینی باید استاندارد شوند؛ انتقال مفاهیم غیراستاندارد به طلاب، به ضرر علوم دینی است.

نقد روایات غیرمعتبر در باب امتحان غیرمخلوقات

استاد فرزانه قدس‌سره روایاتی را که بیان می‌کنند افراد غیرمخلوق، مانند علقه و مضغه، در برزخ امتحان شده و به بهشت یا جهنم می‌روند، مورد نقد قرار داده و آن‌ها را با عدل الهی ناسازگار می‌دانند. خلقت انسان در دنیا برای امتحان است، و بدون عمل، نمی‌توان کسی را به جهنم برد. این نقد، با استناد به آیه
اقْرَأْ كِتَابَكَ كَفَىٰ بِنَفْسِكَ الْيَوْمَ عَلَيْكَ [مطلب حذف شد] : «کتابت را بخوان، کافی است که خودت امروز بر خودت حسابرس باشی»)، بر اهمیت عمل در تعیین سرنوشت تأکید دارد.

درنگ: روایات غیرمعتبر درباره امتحان غیرمخلوقات در برزخ با عدل الهی ناسازگارند؛ عمل در دنیا تعیین‌کننده سرنوشت است.

بخش ششم: [مطلب حذف شد] نظریه و عمل در آثار علامه و امام

استاد فرزانه [مطلب حذف شد] در فلسفه و عمل معرفی می‌کنند. آثار علامه، مکمل عمل امام، و عمل امام، مکمل آثار علامه است. این پیوند، چونان دو بال برای پرواز در آسمان معرفت و عمل، نقش بی‌بدیلی در احیای فلسفه و عمل دینی ایفا کرده است. استاد تأکید دارند که این دو بزرگوار، چونان دو ستاره درخشان در آسمان اسلام، بی‌همتا هستند.

[مطلب حذف شد] ، نماد پیوند نظریه و عمل‌اند؛ آثار علامه مکمل عمل امام و عمل امام مکمل آثار علامه است.

جمع‌بندی

این نوشتار، با تبیین خیر و شر در آرای ارسطو، افلاطون و حکمت متعالیه، نشان داد که ارسطو شر را وجودی بالعرض و تابع خیرات، و افلاطون آن را عدمی می‌داند. نقدهای استاد فرزانه قدس‌سره بر تقسیم‌بندی ارسطو، به‌ویژه درهم‌آمیختن خدا و مخلوق، و پیشنهاد تقسیم‌بندی افعال مخلوق به خیر تمام، شر تمام، خیر غالب، شر غالب، و خیر و شر متساوی، چارچوبی نوین برای فهم این مفاهیم ارائه داد. علامه طباطبایی، با تأکید بر بالعرض بودن شر و عدم وجود آن در عالم تجرد تام، دیدگاه ارسطو را در چارچوب حکمت متعالیه بازسازی کرد. نقد جبرگرایی و تأکید بر اختیار، نقش اقتضا و اشاعه در تبیین شرور، و نقد روش‌های آموزشی حوزه‌ها، نشان‌دهنده عمق و دقت این درس‌گفتار است. پیوند نظریه و عمل در [مطلب حذف شد] ، این نوشتار را به مثابه آیینه‌ای از حکمت و عمل در فلسفه اسلامی به نمایش گذاشت. این تبیین، چونان نوری در ظلمات جهل، راه را برای تأملات فلسفی آینده هموار می‌سازد.

با نظارت صادق خادمی