متن درس
تحلیل فلسفی عدالت الهی و وضعیت اطفال مشرکین در آخرت
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۴۵۵)
مقدمه: چالش عدالت الهی و سرنوشت اطفال مشرکین
بحث از عدالت الهی و سرنوشت اخروی اطفال، بهویژه فرزندان مشرکین، از دیرباز یکی از مسائل پیچیده و چالشبرانگیز در فلسفه و کلام اسلامی بوده است. این موضوع، که در تقاطع عقل، وحی و روایات قرار دارد، به دلیل تعارض ظاهری برخی روایات با اصول عقلی و قرآنی، از اهمیت ویژهای برخوردار است. پرسش از سرنوشت اطفالی که به دلیل فقدان تکلیف، از مسئولیت دینی معافاند، و چگونگی قضاوت الهی درباره آنان، پرسشی است که هم ذهن متکلمان را به خود مشغول داشته و هم فیلسوفان را به تأمل واداشته است. این نوشتار، با تکیه بر درسگفتارهای استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، به بررسی دقیق این مسئله میپردازد و با تحلیل روایات و نقدهای کلامی، تلاش دارد تا پاسخی منسجم و عقلانی به این پرسش ارائه دهد. در این مسیر، آیات قرآن کریم بهعنوان محور استدلال و روایات بهعنوان دادههای اولیه مورد بررسی قرار گرفته و با استناد به آرای متکلمان برجسته، چارچوبی علمی و آکادمیک برای فهم این موضوع ترسیم شده است.
بخش نخست: تنوع روایات و چالشهای کلامی
تنوع و تعارض روایات در باب اطفال مشرکین
روایات مرتبط با سرنوشت اطفال مشرکین در آخرت، از تنوع و گوناگونی چشمگیری برخوردارند. برخی از این روایات، اطفال مشرکین را بهعنوان خدمتگزاران بهشت معرفی میکنند، برخی دیگر آنان را محکوم به عذاب جهنم میدانند، و گروهی نیز سرنوشتشان را به علم و حکمت الهی واگذار کردهاند. این تنوع، از یکسو نشاندهنده پیچیدگی مسئله است و از سوی دیگر، ضرورت بررسی دقیق سندیت و دلالت این روایات را برجسته میسازد. تعارض ظاهری میان این روایات با اصول عقلی و آیات قرآن کریم، مانند اصل عدالت الهی و مسئولیت فردی، پرسشهایی بنیادین را در برابر متکلمان و فیلسوفان قرار داده است.
درنگ: تنوع روایات در باب اطفال مشرکین، لزوم نقد سندی و دلالی را برجسته میکند. تعارض ظاهری این روایات با اصول عقلی و قرآنی، ضرورت تحلیل عمیقتر را نشان میدهد، گویی هر روایت چون شاخهای از درختی است که ریشه در حکمت الهی دارد، اما فهم آن نیازمند تأمل در خاک عقل و وحی است. |
روایت خدمتگزاری اطفال در بهشت: نقد و تحلیل
یکی از روایات مورد بحث، اطفال مشرکین را بهعنوان خدمتگزاران اهل بهشت معرفی میکند. این روایت بیان میدارد که این اطفال، که در امتحان اخروی موفق شدهاند، به جایگاه خدمتگزاری در بهشت نائل میگردند. اما این دیدگاه با چالشهای جدی مواجه است. نخست آنکه، موفقیت در امتحان اخروی باید به پاداشی متناسب و متعالی منجر شود، نه به جایگاهی فروتر مانند خدمتگزاری. بهشت، که در قرآن کریم بهعنوان ﴿جَزَاءً بِمَا [مطلب حذف شد] : «پاداشى است براى آنچه انجام مىدادند») توصیف شده، محل پاداش اعمال صالح است، نه مکانی برای خدمت اجباری. دیگر آنکه، بهشت به دلیل نظام متشابه و خودکار خود، نیازی به خدمتگزار ندارد، چنانکه در قرآن کریم آمده است: ﴿لَا يَسْمَعُونَ فِيهَا لَغْوًا [مطلب حذف شد] : «در آنجا نه سخن بيهودهاى مىشنوند و نه گناهى»). این توصیف، بهشت را محیطی عاری از نیازهای مادی و خدمتگری معرفی میکند.
درنگ: خدمتگزاری اطفال موفق در بهشت با عدالت الهی و ماهیت بهشت ناسازگار است، زیرا پاداش موفقیت در امتحان باید متعالی باشد، نه فروکاسته به خدمت. بهشت، چون باغی است که میوههایش بینیاز از باغبان، خود به دست میآیند. |
امتحان اخروی با آتش: تناقض با عدالت الهی
برخی روایات، مانند روایات هفتم و هشتم، بیان میکنند که در روز قیامت، خداوند آتشی آماده میسازد و از اطفال مشرکین میخواهد تا خود را در آن افکنند. کسانی که در علم الهی سعیدند، این امر را اطاعت کرده و آتش برایشان سرد و سلامت میشود، و کسانی که شقیاند، از این کار امتناع میورزند و به جهنم رانده میشوند. این روایات با اصل عدالت الهی ناسازگارند، زیرا امتحان اخروی بدون پیشزمینه تکلیف دنیوی، با نقش دنیا بهعنوان دارالتکلیف در تعارض است. قرآن کریم میفرماید: ﴿لَا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا [مطلب حذف شد] : «خدا هيچ كس را جز به اندازه توانايىاش تكليف نمىكند»). امر به غیرمکلف، چه مستقیم و چه از طریق رسول، با حکمت و عدل الهی ناهمخوان است.
در روایت هشتم، اطفال مشرکین در برابر این امر الهی اعتراض میکنند و میگویند: «خداوندا، ما تکلیف نداشتیم و قلم تکلیف بر ما جاری نشده است. چگونه به غیرمکلف امر میکنی؟» این اعتراض، که ریشه در عقل و انصاف دارد، با آیاتی مانند ﴿وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٌ [مطلب حذف شد] : «هيچ كس بار گناه ديگرى را بر دوش نمىكشد») همراستاست. پاسخ الهی در این روایت، که میفرماید: «من شما را مستقیماً امر کردم و اطاعت نکردید. اگر رسولی میفرستادم، چه میکردید؟»، از منظر عقلی و کلامی ناکافی است، زیرا امر به غیرمکلف، چه از جانب خدا و چه از طریق رسول، با عدالت الهی ناسازگار است.
درنگ: امتحان اخروی اطفال مشرکین بدون تکلیف دنیوی، چون بذری است که در خاک بیآب کاشته شود؛ نه با عدل الهی سازگار است و نه با حکمت نظام خلقت. اعتراض منطقی اطفال، چون آینهای است که حقیقت عدالت را بازمیتاباند. |
تمایز عقل و تکلیف: نقدی بر امتحان غیرمکلف
ممکن است کودکی از نظر عقل و فهم از والدین خود برتر باشد، اما تکلیف بر او واجب نباشد. مثال علامه حلی، که در کودکی به درجه اجتهاد رسید اما تکلیف بر او واجب نبود، این تمایز را آشکار میسازد. امتحان اخروی بدون تکلیف، با آیاتی مانند ﴿لَا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا [مطلب حذف شد] : «خدا هيچ كس را جز به اندازه آنچه به او داده تكليف نمىكند») ناسازگار است. این دیدگاه، ریشه در اصول عدلیه دارد که هر تکلیفی را مستلزم ظرفیت و زمینه میداند.
درنگ: تمایز میان عقل و تکلیف، چون خطی است که میان فهم و مسئولیت کشیده شده است. امتحان غیرمکلف، گویی امتحان دانشآموزی است که هنوز درس نیاموخته است. |
بخش دوم: نقد دیدگاههای کلامی و روایات الحاق
نقد دیدگاه اشاعره و تأکید شیعه بر ملاک عقلی
اشاعره معتقدند که هر آنچه خداوند امر کند، واجب است و نیازی به ملاک عقلی ندارد. اما کلام شیعی، احکام الهی را مبتنی بر حکمت و عقل میداند. این دیدگاه با آیاتی مانند ﴿إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ [مطلب حذف شد] : «خدا به عدل و احسان فرمان مىدهد») همراستاست. امر الهی به اطفال مشرکین برای ورود به آتش، بدون ملاک عقلی، با این اصل ناسازگار است و نمیتواند مبنای قضاوت الهی باشد.
درنگ: احکام الهی، چون نوری است که از مشکات عقل و حکمت ساطع میشود. دیدگاه شیعی، هر امر الهی را با ملاک عقلی میسنجد، گویی میزان عدالت، ترازوی عقل است. |
الحاق اطفال به والدین: تناقض با مسئولیت فردی
برخی روایات، مانند روایت نهم، بیان میکنند که اطفال مؤمنین به والدین خود در بهشت ملحق میشوند و اطفال مشرکین به والدینشان در جهنم، بدون امتحان. این دیدگاه برای مؤمنین با آیاتی مانند ﴿وَالَّذِينَ آمَنُوا وَاتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّيَّتُهُمْ بِإِيمَانٍ أَلْحَقْنَا [مطلب حذف شد] : «و كسانى كه ايمان آوردند و فرزندانشان به ايمان از آنان پيروى كردند، فرزندانشان را به آنان ملحق كرديم») همراستاست، اما برای مشرکین با اصل مسئولیت فردی و آیه ﴿وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى﴾ (انعام: ۱۶۴) ناسازگار است. مجازات اطفال به دلیل کفر والدین، گویی بار گناه دیگری را بر دوش بیگناهی نهادن است.
درنگ: الحاق اطفال مشرکین به والدینشان در جهنم، چون مجازات فرزندی است به جرم پدر. این ناسازگاری با عدالت الهی، گویی سایهای است که بر آفتاب مسئولیت فردی میافتد. |
روایات واگذاری سرنوشت به علم الهی
روایات دهم و یازدهم تأکید دارند که سرنوشت اطفال مشرکین به علم الهی واگذار شده است و خداوند به اعمالشان آگاه است: ﴿اللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا كَانُوا عَامِلِينَ﴾. این روایات از بحث در این موضوع نهی کرده و بر محدودیت معرفت بشری تأکید دارند. این دیدگاه با آیاتی مانند ﴿سُبْحَانَهُ وَتَعَالَىٰ [مطلب حذف شد] : «او منزه و برتر است از آنچه وصف مىكنند») همخوانی دارد و نشان میدهد که برخی مسائل فراتر از ظرفیت عقل بشری است.
درنگ: واگذاری سرنوشت اطفال به علم الهی، چون سپردن رازهای هستی به خزانهدار حکمت است. این دیدگاه، عقل را به تواضع در برابر عظمت الهی دعوت میکند. |
بخش سوم: رحمت الهی و جایگاه اطفال در برزخ
تربیت اطفال مؤمنین در برزخ
روایات پانزدهم و شانزدهم بیان میکنند که اطفال مؤمنین در برزخ تحت تربیت ابراهیم و ساره قرار میگیرند و در محیطی از عطر، عنبر و زعفران پرورش مییابند. این اطفال برای والدین خود استغفار میکنند و این امر نشاندهنده رحمت بیکران الهی است. این دیدگاه، گویی باغی است که در آن نهالهای ایمان در سایه اولیای الهی بالنده میشوند.
درنگ: تربیت اطفال مؤمنین در برزخ، چون پرورش گلهایی است در باغ رحمت الهی، که عطر دعای خیرشان، والدین را در بر میگیرد. |
جایگاه ویژه اطفال انبیا
روایت بیستم تأکید دارد که اطفال انبیا از جایگاه ویژهای برخوردارند. برای مثال، ابراهیم، فرزند پیامبر اکرم (ص)، اگر زنده میماند، صدّیق و یاور پدرش بود. اما این روایت با اصل «لا نبی بعدی» (عدم وجود پیامبر پس از پیامبر اسلام) ناسازگار است. تفسیر مرحوم مجلسی که ابراهیم را مؤمن و تابع پدرش میداند، نه پیامبر، این تعارض را رفع میکند. این دیدگاه، گویی نوری است که از مشکات نبوت ساطع شده و اطفال انبیا را در هالهای از کرامت قرار میدهد.
درنگ: اطفال انبیا، چون ستارگانیاند که در آسمان نبوت میدرخشند، و ظرفیت بالقوه آنان، گواهی بر کرامت الهی است. |
اطفال مشرکین بهعنوان مستضعفین
یکی از راهکارهای رفع تعارض روایات، قرار دادن اطفال مشرکین در زمره مستضعفین است. این اطفال، به دلیل فقدان تکلیف، در برزخ تربیت شده و از عذاب جهنم مصون میمانند. این دیدگاه با آیاتی مانند ﴿إِنَّ الَّذِينَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِكَةُ [مطلب حذف شد] : «كسانى كه فرشتگان جانشان را مىگيرند در حالى كه به خود ستم كردهاند») همراستاست، که مستضعفین را از عذاب مستثنا میکند.
درنگ: اطفال مشرکین، چون نهالهاییاند که در سایه رحمت الهی در برزخ بالنده میشوند و از آتش جهنم به دور میمانند. |
بخش چهارم: تلاش برای رفع تعارض روایات
تفسیر شیخ صدوق: آتش برزخ، نه جهنم
شیخ صدوق تلاش کرده است تا با تفسیر آتش در روایات بهعنوان آتش برزخ، نه جهنم، تعارضات را رفع کند. او بیان میدارد که این آتش به اطفال آسیب نمیرساند. اما این تفسیر همچنان با اصل عدم تکلیف اطفال ناسازگار است، زیرا امتحان در برزخ نیز بدون زمینه دنیوی، منطقی نیست. این تلاش، گویی کوششی است برای آشتی دادن شاخههای پراکنده روایات با ریشه عدالت الهی.
درنگ: تفسیر آتش برزخ، چون پلی است که برای وصل روایات به عدالت الهی ساخته شده، اما استواری آن در برابر نقد عقلی، همچنان محل تأمل است. |
نقد محقق طوسی و علامه حلی: قبح امتحان غیرمکلف
محقق طوسی در «تجرید الاعتقاد» و علامه حلی تأکید دارند که عذاب غیرمکلف قبیح است. استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره این دیدگاه را گسترش داده و امتحان غیرمکلف را نیز قبیح میدانند، زیرا امتحان بدون نتیجه یا با نتیجه عذاب، با عدالت الهی ناسازگار است. این نقد، با آیاتی مانند ﴿إِنَّ اللَّهَ لَا يَظْلِمُ [مطلب حذف شد] : «خدا به مردم هيچ ستمى نمىكند») همراستاست.
درنگ: قبح امتحان غیرمکلف، چون خط قرمزی است که عقل و عدل الهی بر آن تأکید دارند. امتحان بیثمر، گویی رقص سایهها در برابر نور حکمت است. |
روایات انشایی در برابر منشایی
برخی روایات در باب اطفال مشرکین، انشایی هستند، یعنی برای اهداف تربیتی یا تشویقی بیان شدهاند، نه بهعنوان گزارش واقعی از آخرت. این روایات ممکن است برای ترساندن مشرکین یا تشویق به گرایش به اسلام صادر شده باشند. این تمایز، گویی جداسازی گندم از کاه است که حقیقت را از اغراض تربیتی جدا میسازد.
درنگ: روایات انشایی، چون پیامیاند برای هدایت در دنیا، نه تصویری از حقیقت آخرت. این تمایز، راهی است برای رفع تعارض با عدالت الهی. |
جمعبندی
این نوشتار، با تکیه بر درسگفتارهای استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، به بررسی عمیق و فلسفی مسئله سرنوشت اطفال مشرکین در آخرت پرداخت. تحلیل روایات نشان داد که بسیاری از آنها با اصول عدالت الهی، مسئولیت فردی و حکمت نظام خلقت ناسازگارند. امتحان اخروی بدون تکلیف دنیوی، خدمتگزاری در بهشت، و الحاق اطفال به والدین مشرک در جهنم، با آیاتی مانند ﴿وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى﴾ و ﴿لَا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا﴾ در تعارضاند. دیدگاه عدلیه، بهویژه آرای محقق طوسی و علامه حلی، بر قبح عذاب و امتحان غیرمکلف تأکید دارد. اطفال مشرکین، بهعنوان مستضعفین، در برزخ تربیت شده و از عذاب جهنم مصون میمانند. تمایز میان روایات انشایی و منشایی، راهکاری برای رفع تعارضات ارائه میدهد. این تحلیل، گویی سفری است در ژرفای حکمت الهی، که عقل و وحی را در هم میآمیزد تا حقیقت را در پرتو عدالت الهی آشکار سازد.
با نظارت صادق خادمی |