در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 467

متن درس





چیستی وحی و فرآیند استماع آن: تبیینی فلسفی در حکمت متعالیه

چیستی وحی و فرآیند استماع آن: تبیینی فلسفی در حکمت متعالیه

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه، آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۴۶۷)

دیباچه

وحی، چونان نوری الهی که از عرش ربوبی بر ساحت خلق می‌تابد، یکی از ژرف‌ترین مسائل فلسفه اسلامی است که در حکمت متعالیه با نگاهی عمیق و وجودی بررسی شده است. این نوشتار، با الهام از درس‌گفتار شماره ۴۶۷ استاد فرزانه، آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، که در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۳۸۲ ایراد گردیده، به کاوش در چیستی وحی و فرآیند استماع آن پرداخته و با استناد به دیدگاه‌های صدرالمتألهین، چارچوبی فلسفی برای فهم این موضوع ارائه می‌دهد. وحی، در این دیدگاه، نه‌تنها صوتی مادی یا تمثلی حسی، بلکه تعینی ربوبی است که در مراتب وجودی مختلف، از ملائکه تا انبیا، جلوه‌گر می‌شود.

بخش نخست: چیستی وحی و چالش‌های تصور و وصول آن

اهمیت و پیچیدگی وحی در فلسفه اسلامی

بحث از چیستی وحی و نحوه ارتباط حق تعالی با خلق، اعم از ملائکه یا انبیا، چونان گوهری درخشان در آسمان حکمت اسلامی می‌درخشد. این موضوع، به دلیل مرتبه متعالی کلام الهی و دشواری ادراک آن در مراتب نازل وجودی، از پیچیدگی و اهمیتی ویژه برخوردار است. وحی، به‌سان پلی میان حق و خلق، فرآیند افاضه فیض الهی را به نمایش می‌گذارد و در حکمت متعالیه، با نظریه وحدت وجود، به‌عنوان جلوه‌ای از فیض ربوبی تبیین می‌شود.

درنگ: وحی، به‌عنوان فیض ربوبی، پلی وجودی میان حق و خلق است که در حکمت متعالیه با نظریه وحدت وجود تبیین می‌گردد.

چالش‌های تصور و وصول وحی

دو چالش بنیادین در فهم وحی، تصور نحوه استماع آن و وصول به حقیقت آن است. تصور وحی، نیازمند تجرد روح است، چراکه کلام الهی، فراتر از صوت و سماع مادی، در مرتبه‌ای مجرد تعین می‌یابد. وصول به وحی نیز، مستلزم تهذیب نفس و آمادگی وجودی است تا روح بتواند فیض الهی را دریافت کند. این دو چالش، چونان دروازه‌هایی دشوار، انسان را به تأمل در مراتب وجودی و محدودیت‌های ادراکی‌اش فرا می‌خوانند.

تمایز وحی از کلام مادی

کلام انسانی، از طریق صوت و سماع منتقل می‌شود و به حواس ظاهری وابسته است. اما وحی الهی، چونان نسیمی رحمانی، فراتر از این مکانیزم مادی است. برخلاف کلام بشری که در قالب صوت و شنیدن متعین می‌شود، وحی در مرتبه‌ای مجرد و غیرمادی ظهور می‌یابد. این تمایز، در حکمت متعالیه، با تأکید بر تجرد کلام الهی و تعین آن در روح قدسی تبیین می‌گردد.

نحوه استماع وحی توسط ملائکه و انبیا

پرسش بنیادین این است که ملائکه یا انبیا چگونه وحی را استماع می‌کنند یا در وجودشان تعین می‌یابد؟ آیا این فرآیند مستقیماً از حق تعالی است یا از طریق واسطه ملائکه؟ این سؤال، به مراتب وجودی مختلف در فرآیند وحی اشاره دارد. ملائکه، چونان آیینه‌های نورانی، فیض الهی را دریافت کرده و به انبیا منتقل می‌کنند، در حالی که انبیا، به‌عنوان دریافت‌کنندگان نهایی، در مرتبه‌ای خاص با وحی مرتبط می‌شوند.

جمع‌بندی بخش نخست

وحی، به‌عنوان فیض ربوبی، در حکمت متعالیه فراتر از کلام مادی و تمثلات حسی تعریف می‌شود. پیچیدگی این موضوع، از مرتبه متعالی کلام الهی و چالش‌های تصور و وصول آن ناشی می‌شود. تمایز وحی از صوت مادی و نقش ملائکه و انبیا در استماع آن، چارچوبی فلسفی برای فهم این فرآیند ارائه می‌دهد. این بخش، با تأکید بر ضرورت تأمل در مراتب وجودی، بستری برای بررسی‌های بعدی فراهم می‌آورد.

بخش دوم: فرآیند استماع وحی در روح قدسی

نقش تجرد روح در دریافت وحی

صدرالمتألهین، چونان حکیمی ژرف‌اندیش، فرآیند استماع وحی را به تجرد روح نسبت می‌دهد. هنگامی که روح انسان به تجرد می‌رسد، چونان آیینه‌ای صیقل‌یافته، اسرار زمین و آسمان در آن تلألؤ می‌یابد. این تلألؤ، نتیجه اتصال روح به عالم ملکوت و دریافت فیض از مراتب عالی وجود است. روح متجرد، به‌سان چشمه‌ای زلال، آماده دریافت حقایق الهی می‌شود و اسرار هستی در آن متجلی می‌گردد.

درنگ: روح متجرد، چونان آیینه‌ای صیقل‌یافته، با اتصال به عالم ملکوت، اسرار الهی را دریافت کرده و حقایق هستی در آن تلألؤ می‌یابد.

اتصال روح به عالم ملکوت

روح قدسی، با توجه به حق تعالی و تلقی عالم ملکوت اعلی، به اسرار ملکوت و قدس لاهوت متصل می‌شود و عجایب آیات الهی را مشاهده می‌کند. این اتصال، با آیه شریفه قرآن کریم هم‌خوانی دارد:

إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ [مطلب حذف شد] : «بی‌گمان کسانی که گفتند پروردگار ما خداست، سپس پایداری کردند، فرشتگان بر آنان فرو می‌آیند» (فصلت: ۳۰).

این آیه، چونان نوری هدایتگر، نشان می‌دهد که استقامت در مسیر حق، روح را برای دریافت فیض الهی آماده می‌سازد.

ویژگی‌های روح قدسی

روح قدسی، چونان گوهری نورانی، از شدت قوت و نورانیت برخوردار است و بدون اشتغال به شئون مادی یا نشئات دنیوی، به معارف الهی متعلق می‌شود. این خلوص، روح را از حجاب‌های مادی آزاد کرده و آن را به مرتبه‌ای می‌رساند که قادر به دریافت فیض الهی است. روح قدسی، به‌سان پرنده‌ای آزاد، در آسمان معارف الهی پرواز می‌کند و از آلودگی‌های مادی مصون می‌ماند.

ظهور معانی در روح قدسی

هنگامی که روح قدسی به معارف الهی متعلق می‌شود، معانی الهی با تازگی و طراوت در آن متمثل می‌گردد. این تمثل، چونان گلی که در باغ وجود می‌شکفد، فراتر از ادراکات حسی و خیالی است. معانی الهی، به‌صورت غیربشری و با طراوتی معنوی، در روح قدسی ظهور می‌یابند و آن را به سوی کمال هدایت می‌کنند.

تمثیلات بشری برای فهم وحی

ظهور معانی در روح قدسی، مشابه حالاتی مانند الهام شعر، بلوغ، یا عادت در انسان است که به‌صورت دفعی و غیرارادی رخ می‌دهد. برای مثال، شاعر ناگهان غزلی در ذهنش متجلی می‌شود، یا زنی پیش از عادت، تغییر حالات را استشمام می‌کند. این حالات، چونان موجی که به قلب می‌رسد، به‌صورت غیراختیاری در وجود انسان ظهور می‌یابند. وحی نیز، به‌سان نسیمی الهی، با طراوت و تازگی در روح متجرد تعین می‌یابد.

درنگ: وحی، چونان نسیمی الهی، با تازگی و طراوت در روح قدسی متمثل می‌شود، مشابه حالات غیراختیاری مانند شعر یا بلوغ در انسان.

تغییر حالات پیش از وحی

پیش از نزول وحی، حالات دریافت‌کننده، اعم از پیامبر یا سالک، تغییر می‌یابد، مشابه عصبانیت زنان پیش از عادت یا حالات سالک پیش از الهام. این تغییر، چونان مقدمه‌ای برای باران فیض الهی، روح را برای دریافت وحی آماده می‌سازد. برای مثال، پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله در آغاز وحی، به دلیل شدت تأثیر آن، خود را کنار می‌کشید، چنان‌که در آیات قرآن کریم آمده است:

يَا [مطلب حذف شد] : «ای جامه به خود پیچیده» (مزمل: ۱).

يَا [مطلب حذف شد] : «ای به جامه خزیده» (مدثر: ۱).

این آیات، چونان ندایی آسمانی، پیامبر را به وسط آمدن و پذیرش وحی دعوت می‌کنند، که نشان‌دهنده فرآیند تدریجی آمادگی وجودی است.

جمع‌بندی بخش دوم

فرآیند استماع وحی، در حکمت متعالیه، به تجرد روح و اتصال آن به عالم ملکوت وابسته است. روح قدسی، با خلوص و نورانیت، معانی الهی را با تازگی و طراوت دریافت می‌کند. تمثیلات بشری، مانند شعر و بلوغ، این فرآیند را برای ذهن انسانی تقریب می‌کنند. تغییر حالات پیش از وحی، نشان‌دهنده آمادگی وجودی برای دریافت فیض الهی است. این بخش، با تأکید بر نقش روح قدسی، چارچوبی فلسفی برای فهم استماع وحی ارائه می‌دهد.

بخش سوم: تنوع تمثلات وحی و نقش ملائکه

تنوع اشکال وحی

وحی، چونان جویباری که به اشکال مختلف در زمین جاری می‌شود، به صورت‌های گوناگونی در دریافت‌کننده ظهور می‌یابد. این اشکال، از تمثل برای حواس ظاهری، مانند شنیدن کلام فصیح یا دیدن صورتی زیبا، تا تعینات مجرد در روح قدسی را شامل می‌شود. این تنوع، با نظریه مراتب ادراک در حکمت متعالیه سازگار است، که وحی را متناسب با ظرفیت دریافت‌کننده متجلی می‌سازد.

برتری حس سمع و بصر در دریافت وحی

حس سمع و بصر، چونان دروازه‌های اصلی ادراک، در دریافت تمثلات وحی نقش برجسته‌ای دارند. دریافت‌کننده ممکن است کلامی منظوم و فصیح بشنود یا صورتی محسوس و در نهایت زیبایی ببیند. این برتری، با فلسفه اسلامی که سمع و بصر را اشرف حواس می‌داند، هم‌خوانی دارد. برای مثال، پیامبر ممکن است کلامی فصیح از ملائکه بشنود یا صورتی زیبا مشاهده کند، که هر دو جلوه‌ای از فیض الهی‌اند.

درنگ: حس سمع و بصر، به دلیل اشراف بر دیگر حواس، در دریافت تمثلات وحی، چونان دروازه‌هایی نورانی، نقش برجسته‌ای ایفا می‌کنند.

تمثل ملائکه در فرآیند وحی

شخصی که در فرآیند وحی دیده یا شنیده می‌شود، خود ملائکه نیست، بلکه تمثل فعل یا جلوه آن‌هاست. این تمثل، چونان سایه‌ای از نور ملائکه، در مرتبه‌ای نازل‌تر ظهور می‌یابد. رويت ملائکه، نیازمند مرتبه‌ای بالاتر از تمثل است و به فعل، جلوه، تعین یا شخص ملائکه بستگی دارد. این تمایز، با نقش واسطه‌ای ملائکه در حکمت متعالیه هم‌خوانی دارد، که آن‌ها را مظاهر فیض الهی می‌داند.

تفاوت ملائکه وحی در ادیان

ملائکه‌ای که تورات، زبور و انجیل را نازل کرده‌اند، با ملائکه نازل‌کننده قرآن کریم متفاوت‌اند. همچنین، رويت پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله از جبرئیل، به اشکال مختلفی، از فعل و جلوه تا تعین و شخص، صورت می‌گیرد. این تفاوت، به تنوع مراتب ملائکه و مأموریت‌های آن‌ها در نظام تکوینی اشاره دارد، که هر یک در مرتبه‌ای خاص عمل می‌کنند.

کلام الهی فراتر از صوت مادی

کلام الهی، برخلاف صوت مادی، تعینی ربوبی است که در روح قدسی ظهور می‌یابد. این کلام، چونان شعری که ناگهان در ذهن شاعر متجلی می‌شود یا بلوغی که به‌صورت دفعی رخ می‌دهد، در وجود دریافت‌کننده تعین می‌یابد. این تعین، فراتر از مکانیزم‌های مادی، در مرتبه‌ای مجرد و نورانی محقق می‌شود.

لوح الهی و تعینات ربوبی

لوح در فرآیند وحی، نه کاغذ و قلم مادی، بلکه تعینات ربوبی است که در ملائکه و سپس در پیامبر ظاهر می‌شود. این لوح، با مفهوم لوح محفوظ در قرآن کریم هم‌خوانی دارد:

بَلْ هُوَ قُرْآنٌ مَجِيدٌ * فِي [مطلب حذف شد] : «بلکه آن قرآنی است ارجمند، در لوحی محفوظ» (بروج: ۲۱-۲۲).

این لوح، چونان آیینه‌ای الهی، معانی ربوبی را در خود منعکس می‌سازد و در مراتب وجودی متجلی می‌کند.

درنگ: لوح الهی، چونان آیینه‌ای ربوبی، تعینات الهی را در ملائکه و انبیا منعکس می‌سازد و فراتر از کاغذ و قلم مادی است.

جمع‌بندی بخش سوم

وحی، با تنوع اشکال و تمثلات، متناسب با ظرفیت دریافت‌کننده در مراتب مختلف ظهور می‌یابد. حس سمع و بصر، به‌عنوان دروازه‌های اصلی ادراک، در دریافت این تمثلات نقش برجسته‌ای دارند. ملائکه، نه به‌صورت مستقیم، بلکه از طریق افعال و جلوه‌هایشان در فرآیند وحی ظاهر می‌شوند. کلام الهی و لوح محفوظ، به‌عنوان تعینات ربوبی، فراتر از صوت و ماده، در روح قدسی متجلی می‌گردند. این بخش، با تأکید بر تنوع مراتب وحی، چارچوبی فلسفی برای فهم نقش ملائکه ارائه می‌دهد.

بخش چهارم: وحی فراتر از تمثل و ارتباط وجودی عالم

فراتر از تمثل بودن وحی

وحی، چونان جریانی الهی که از مبدأ هستی سرچشمه می‌گیرد، صرفاً تمثل نیست، بلکه حقیقتی فراتر از ادراکات حسی و خیالی است. این حقیقت، در مراتب وجودی مختلف، از ملائکه تا انبیا، تعین می‌یابد و فراتر از حضور مستقیم ملائکه یا تمثلات حسی است. این دیدگاه، با نظریه مراتب وجود در حکمت متعالیه هم‌خوانی دارد، که وحی را جلوه‌ای از فیض مدام الهی می‌داند.

شباهت وحی به حالات درونی

وحی، مشابه حالاتی مانند احتلام، شعر، غم، نشاط یا خوف است که به‌صورت دفعی و غیرارادی در دل انسان ظهور می‌یابد. این حالات، چونان موجی که از دوردست عالم به ساحل قلب می‌رسد، بدون اراده انسان در وجودش متجلی می‌شوند. وحی نیز، به‌سان بارانی رحمانی، در روح قدسی تعین می‌یابد و طراوت و تازگی الهی را به ارمغان می‌آورد.

آگاهی از حالات درونی

انسان‌های صاف و باصفا، چونان چشمه‌های زلال، قادر به تشخیص غم، شادی، خوف یا نشاط پیش از وقوع آن‌ها در دل خود هستند. این آگاهی، نتیجه تهذیب نفس و خلوص وجودی است که انسان را به دریافت معانی الهی مستعد می‌سازد. برای مثال، زنی ممکن است پیش از عادت، تغییر حالات را استشمام کند، یا سالکی پیش از الهام، موج معانی را در دل خود حس کند.

درنگ: نفس صاف و باصفا، چونان چشمه‌ای زلال، قادر به تشخیص معانی الهی پیش از ظهور آن‌ها در دل است.

منشأ متنوع حالات درونی

حالات درونی انسان، مانند غم یا شادی، ممکن است از آسمان، زمین یا حتی نقاط دوردست عالم به دل او وارد شوند. این حالات، چونان نسیم‌هایی که از اقصی نقاط هستی می‌وزند، در شبکه وجودی عالم جریان دارند و به قلب انسان می‌رسند. این دیدگاه، با نظریه وحدت وجود در حکمت متعالیه هم‌خوانی دارد، که عالم را شبکه‌ای به‌هم‌پیوسته می‌داند.

تکرار معانی در عالم

برخی سخنان یا افکار انسان، چونان پژواکی در کوهستان وجود، تکرار معانی دیگران در عالم است، بدون اینکه او از این تکرار آگاه باشد. برای مثال، سخنی که انسان می‌گوید، ممکن است بازتاب فکری از جای دیگر عالم باشد. اولیای خدا، با ملکه قدسیه، این معانی را به‌صورت دفعی دریافت می‌کنند و از منشأ آن آگاه‌اند.

نقش اولیای خدا در دریافت معانی

اولیای خدا، چونان ستارگان در آسمان ولایت، به دلیل دارا بودن ملکه قدسیه، محدث و ممتحن‌اند و معانی الهی را به‌صورت غیرارادی دریافت می‌کنند. این دریافت، چونان نوری که از خورشید حق می‌تابد، در روح آن‌ها متجلی می‌شود و آن‌ها را به سوی کمال هدایت می‌کند.

الهام غیرارادی معانی

برخی معانی، چونان جریانی که از مبدأیی ناشناخته سرچشمه می‌گیرد، به‌صورت غیرارادی و با فشار وجودی در انسان ظاهر می‌شوند. این الهام، مانند سخنی که بدون اراده گفته می‌شود، نتیجه تأثیر مراتب عالی بر مراتب نازل است و در حکمت متعالیه، به فیض مدام الهی نسبت داده می‌شود.

پیشرفت عالم فراتر از ادراک بشر

عالم، چونان دستگاهی عظیم و پیچیده، سیستمی پیشرفته‌تر از ادراکات بشری دارد. فرآیندهای وحی و الهام، بخشی از این نظام عظیم‌اند که فراتر از فهم محدود انسان عمل می‌کنند. این دیدگاه، عظمت نظام هستی و حکمت الهی را در حکمت متعالیه به نمایش می‌گذارد.

درنگ: عالم، چونان دستگاهی عظیم، فراتر از ادراکات بشری عمل می‌کند و وحی، بخشی از این نظام پیشرفته الهی است.

تأثیر ارواح ظلمانی و نورانی

ارواح ظلمانی و نورانی، چونان دو بال متضاد، بر انسان اثر می‌گذارند و حالات درونی او را شکل می‌دهند. ارواح نورانی، معانی الهی را به قلب انسان می‌رسانند، در حالی که ارواح ظلمانی، او را به سوی گمراهی سوق می‌دهند. این تأثیر، با نظریه تعامل مراتب وجود در حکمت متعالیه سازگار است.

الهام متقابل در عالم

موجودات عالم، چونان امواجی در اقیانوس هستی، به‌صورت غیرارادی معانی را به یکدیگر الهام می‌کنند. این الهام، با آیه شریفه قرآن کریم هم‌خوانی دارد:

فَأَلْهَمَهَا [مطلب حذف شد] : «پس به آن [نفس] فجور و تقوایش را الهام کرد» (شمس: ۸).

این آیه، نشان‌دهنده نقش موجودات در الهام فجور و تقوا به نفس انسان است.

جمع‌بندی بخش چهارم

وحی، فراتر از تمثل و حضور ملائکه، حقیقتی ربوبی است که در مراتب وجودی مختلف تعین می‌یابد. شباهت آن به حالات درونی، مانند شعر و غم، فرآیند دریافت آن را تقریب می‌کند. اولیای خدا، با ملکه قدسیه، معانی الهی را به‌صورت غیرارادی دریافت می‌کنند. عالم، به‌عنوان سیستمی پیشرفته، معانی را در شبکه‌ای به‌هم‌پیوسته منتقل می‌کند. این بخش، با تأکید بر ارتباط وجودی عالم، چارچوبی فلسفی برای فهم وحی ارائه می‌دهد.

بخش پنجم: آمادگی نفس و بصیرت در دریافت وحی

نقش شناخت در دریافت معانی

شناخت، چونان کلیدی طلایی، انسان را به درک منشأ معانی دریافتی‌اش رهنمون می‌سازد. بدون شناخت، انسان ممکن است سخنانش را تکرار دیگران بداند، در حالی که از منشأ آن بی‌خبر است. اولیای خدا، با بصیرت، این معانی را تشخیص داده و به حقیقت آن‌ها پی می‌برند.

بازتاب معانی در عالم

معانی در عالم، چونان امواجی در دریای وجود، از یکی به دیگری منتقل می‌شوند. اولیای خدا، این بازتاب را به‌عنوان الهام دریافت می‌کنند و از منشأ آن آگاه‌اند. این بازتاب، با نظریه وحدت در کثرت در حکمت متعالیه هم‌خوانی دارد، که عالم را آیینه‌ای از معانی الهی می‌داند.

پیگیری منشأ معانی

انسان باید منشأ معانی و حالات درونی خود را، چونان ردیابی گوهری گمشده، پیگیری کند تا به حقیقت آن‌ها دست یابد. این پیگیری، مشابه ردیابی دزدی است که انسان را به منشأ واقعی حالاتش می‌رساند. این روش، با تأمل فلسفی و تهذیب نفس در حکمت متعالیه سازگار است.

شکر نعمت معارف

انسان باید شکر معارف دریافتی را به‌جا آورد و منشأ آن‌ها را به فیض الهی نسبت دهد، نه به خود. این شکر، چونان گلی که در باغ توحید می‌روید، با مفهوم توحید افعالی در حکمت متعالیه هم‌خوانی دارد. همه معارف، از سرچشمه فیض الهی جاری می‌شوند.

درنگ: شکر معارف، چونان گلی در باغ توحید، انسان را به نسبت دادن همه نعم به فیض الهی فرا می‌خواند.

شباهت وحی به حالات عاشقانه

وحی، مشابه حالاتی مانند عشق، غم یا آرزوی مرگ است که به‌صورت دفعی و غیرارادی در انسان ظهور می‌یابد. این حالات، چونان موجی که از دوردست عالم به قلب می‌رسد، نتیجه ارتباط وجودی انسان با مراتب دیگر هستی است.

جفت بودن موجودات

هر موجودی در عالم، چونان دو بال یک پرنده، جفتی دارد و حالات انسان ممکن است نتیجه ارتباط با جفت وجودی او باشد. این دیدگاه، با نظریه وحدت وجود و ارتباط مراتب عالم در حکمت متعالیه سازگار است.

تأثیر مراتب مختلف بر انسان

حالات انسان، از روح، رب، اسم یا حتی مراتب ارضی و غیرارضی ناشی می‌شود و هرکدام اثر خاص خود را بر او می‌گذارد. این تأثیرات، ممکن است اشفاقی، امدادی، تخریبی یا تهدیدی باشند و نفس انسان را به سوی کمال یا گمراهی سوق دهند.

الهام فجور و تقوا

الهام فجور و تقوا، که در قرآن کریم آمده است:

فَأَلْهَمَهَا [مطلب حذف شد] : «پس به آن [نفس] فجور و تقوایش را الهام کرد» (شمس: ۸).

نتیجه تأثیر مراتب مختلف بر نفس است. این الهام، ممکن است از خدا یا دیگر موجودات باشد، گرچه خدا به دلیل قوت فاعلی در رأس است.

فاعلیت غیرالهی در الهام

الهام، منحصر به خدا نیست و دیگر موجودات نیز، چونان واسطه‌های فیض، می‌توانند الهام کنند. این دیدگاه، با نظریه واسطه‌های فیض در حکمت متعالیه سازگار است، که موجودات را مظاهر خدا در فرآیند الهام می‌داند.

تربیت غیرقولی

موجودات قوی، چونان نسیمی که بدون صدا می‌وزد، بدون تربیت قولی بر دیگران اثر می‌گذارند، در حالی که ضعفا به دستورات قولی نیاز دارند. این تربیت غیرقولی، با نقش تأثیر وجودی در حکمت متعالیه هم‌خوانی دارد.

عدم آگاهی از مصیبت

برخی انسان‌ها، چونان غافلانی در تاریکی، از مصیبت‌های خود، مانند مرگ نزدیکان، بی‌خبرند و حالاتشان با آن متناسب نیست. این عدم آگاهی، نتیجه غفلت از مراتب وجودی و عدم تهذیب نفس است.

بصیرت نسبت به مرگ

برخی افراد، چونان دیده‌بانانی در قله وجود، مرگ دیگران را پیش‌بینی می‌کنند، مانند تشخیص بوی مرگ یا نشانه‌های وجودی آن. این بصیرت، با نظریه علم حضوری در حکمت متعالیه سازگار است، که نفس صاف را به حقایق عالم متصل می‌داند.

درنگ: بصیرت، چونان دیده‌بانی در قله وجود، انسان را به تشخیص حقایق عالم، از جمله مرگ، توانمند می‌سازد.

یقین شهدا

برخی شهدا، یقین به شهادت داشتند، اما به آن نرسیدند، که نشان‌دهنده تفاوت بین علم و تحقق است. این تفاوت، به نقش قضا و قدر در نظام تکوینی اشاره دارد، که تحقق را از یقین متمایز می‌سازد.

جمع‌بندی بخش پنجم

آمادگی نفس و بصیرت، کلید دریافت معانی الهی و وحی است. شناخت، پیگیری منشأ معانی، و شکر نعمت معارف، انسان را به فهم حقیقت حالاتش رهنمون می‌سازد. الهام فجور و تقوا، نتیجه تأثیر مراتب مختلف عالم است و موجودات قوی، بدون کلام، بر انسان اثر می‌گذارند. بصیرت اولیای خدا، مانند امیرالمؤمنین علیه‌السلام، آن‌ها را به تشخیص حقایق عالم توانمند می‌سازد. این بخش، با تأکید بر نقش تهذیب نفس، چارچوبی برای فهم دریافت وحی ارائه می‌دهد.

بخش ششم: عنایات الهی و ادامه وحی تکوینی

عنایات الهی در عالم

عنایات الهی، چونان بارانی رحمانی، نه‌تنها بر سنگ و گل، بلکه بر انسان و مراتب وجودی او نیز نازل می‌شود. این عنایات، فراتر از تمثل و حضور ملائکه، در مراتب بالاتر و پایین‌تر از آن‌ها ظهور می‌یابد. این دیدگاه، با نظریه فیض عام در حکمت متعالیه هم‌خوانی دارد، که همه موجودات را مظهر فیض الهی می‌داند.

انسان در برابر باران فیض

انسان، چونان زمینی تشنه زیر باران فیض الهی، بسته به ظرفیتش، ممکن است آن را دریافت کند یا از دست بدهد. برخی، چونان چتری بر سر می‌گیرند و از فیض محروم می‌مانند، در حالی که دیگران، با دلی باز، این باران را در خود جای می‌دهند. این ظرفیت، با نظریه استعداد و فعلیت در حکمت متعالیه سازگار است.

درنگ: انسان، چونان زمینی تشنه، زیر باران فیض الهی قرار دارد و ظرفیت دل او، تعیین‌کننده دریافت این فیض است.

ادامه وحی تکوینی

وحی تکوینی، برخلاف وحی تشریعی که پایان یافته، چونان جویباری جاری، تعطیل نشده و همچنان در عالم جریان دارد. این ادامه، با نظریه فیض مدام الهی در حکمت متعالیه هم‌خوانی دارد، که عالم را همواره در حال دریافت فیض می‌داند.

تصور و وصول محبت و وحی

تصور محبت، درک مفهوم آن است، و وصول آن، دریافت عملی آن، مانند ناز و مهربانی است. وحی نیز، به همین صورت، در دو مرحله تصور و وصول در روح متجلی می‌شود. این مقایسه، فرآیند دریافت وحی را برای ذهن انسانی تقریب می‌کند.

عدم توجه به تعینات در دل

بسیاری از انسان‌ها، چونان غافلانی در بازار شلوغ دنیا، به دلیل شلوغی دل یا عدم توجه، از تعینات معانی در خود بی‌خبرند. این عدم توجه، مانند زنی که از عادت خود آگاه نیست، نتیجه غفلت از مراتب وجودی و عدم تهذیب نفس است.

بصیرت امیرالمؤمنین علیه‌السلام

امیرالمؤمنین علیه‌السلام، چونان دیده‌بانی در قله ولایت، با بصیرت، نشانه‌های حوادث را پیش‌بینی می‌کرد، اما قضا و قدر الهی گاه مانع تغییر آن‌ها می‌شد. این بصیرت، با علم ولایی و محدودیت‌های نظام تکوینی هم‌خوانی دارد.

خلوت نفس برای دریافت معانی

خلوت کردن نفس، چونان صیقل دادن آیینه دل، با حذف شئونات دنیوی، انسان را به دریافت معانی الهی مستعد می‌سازد. حتی بدون دعا یا مطالعه، نفس خلوت، آماده دریافت فیض است. این خلوت، با روش عرفانی تهذیب نفس در حکمت متعالیه سازگار است.

دل به‌مثابه عالم

دل انسان، نه انبار یا بازار، بلکه باید چونان چشمه‌ای زلال باشد که معانی الهی را دریافت و جاری کند. دلی که پر از نخاله و خرده‌ریز است، نمی‌تواند آیینه حقایق الهی باشد. این تصویر، با نظریه دل به‌عنوان آیینه حق در حکمت متعالیه هم‌خوانی دارد.

درنگ: دل انسان، چونان چشمه‌ای زلال، باید از نخاله‌های دنیوی پاک شود تا معانی الهی را دریافت و جاری کند.

تعامل عالم و انسان

عالم، چونان چرخ و خورشید و ملائکه، با انسان تعامل کرده و او را به سوی کمال سوق می‌دهد. همه اجزای عالم، در خدمت این کمال‌اند و انسان را تکان می‌دهند. برخی این تکان را تشخیص می‌دهند و برخی از آن غافل‌اند.

تشخیص خیر و شر

برخی انسان‌ها، چونان دیده‌بانان بصیر، خیر و شر خود یا دیگران را تشخیص می‌دهند، در حالی که برخی از هر دو غافل‌اند. این تشخیص، نتیجه بصیرت و تهذیب نفس است و با نظریه مراتب بصیرت در حکمت متعالیه سازگار است.

برتری شهادت و مراتب بالاتر

شهادت، چونان قله‌ای در مسیر کمال، افضل اعمال است، اما مراتب بالاتری نیز وجود دارد که انسان باید به سوی آن‌ها حرکت کند. این برتری، با نظریه مراتب کمال در حکمت متعالیه هم‌خوانی دارد.

جمع‌بندی بخش ششم

عنایات الهی، چونان بارانی رحمانی، بر همه مراتب وجود نازل می‌شود و وحی تکوینی، همچنان در عالم جاری است. دل انسان، به‌عنوان چشمه‌ای زلال، باید برای دریافت این فیض آماده شود. بصیرت اولیا، خلوت نفس، و تعامل عالم با انسان، او را به سوی کمال هدایت می‌کنند. این بخش، با تأکید بر ادامه فیض الهی، چارچوبی برای فهم نقش انسان در نظام هستی ارائه می‌دهد.

نتیجه‌گیری نهایی

درس‌گفتار شماره ۴۶۷ استاد فرزانه، آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، با تمرکز بر چیستی وحی و فرآیند استماع آن، تبیینی عمیق و فلسفی در چارچوب حکمت متعالیه ارائه می‌دهد. وحی، به‌عنوان فیض ربوبی، فراتر از صوت مادی و تمثلات حسی، در مراتب وجودی مختلف تعین می‌یابد. روح قدسی، با تجرد و اتصال به عالم ملکوت، معانی الهی را با تازگی و طراوت دریافت می‌کند. ملائکه، به‌عنوان واسطه‌های فیض، از طریق افعال و جلوه‌هایشان در فرآیند وحی ظاهر می‌شوند. عالم، چونان شبکه‌ای به‌هم‌پیوسته، معانی را در خود جاری می‌سازد و اولیای خدا، با بصیرت و ملکه قدسیه، این معانی را دریافت می‌کنند. وحی تکوینی، برخلاف تشریعی، همچنان جاری است و انسان، با تهذیب نفس و خلوت دل، می‌تواند خود را برای دریافت این فیض آماده سازد. این نوشتار، با ارائه چارچوبی علمی و بهره‌گیری از تمثیلات فاخر، تلاش دارد تا موضوع وحی را برای پژوهشگران روشن سازد و سؤالاتی عمیق برای تأملات آینده مطرح کند. در پایان، چونان سنتی معنوی، این دعا زینت‌بخش کلام است:

إِنَّ ٱللَّهَ وَمَلَٰٓئِكَتَهُۥ يُصَلُّونَ عَلَى ٱلنَّبِىِّ ۚ يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ صَلُّواْ عَلَيْهِ [مطلب حذف شد] : «در حقیقت، خدا و فرشتگانش بر پیامبر درود می‌فرستند. ای کسانی که ایمان آورده‌اید، بر او درود فرستید و به‌خوبی تسلیم [فرمان او] شوید» (احزاب: ۵۶).

با نظارت صادق خادمی