متن درس
نظم خلقت و غفلت انسان: تأملاتی در حکمت متعالیه
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه، آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۴۷۰)
مقدمه: کاوش در نظم خلقت و غفلت انسان
نظم خلقت، چونان آینهای است که حکمت الهی را در خود بازمیتاباند و عظمت آفرینش را به نمایش میگذارد. این نظم، که در فلسفه اسلامی بهویژه در حکمت متعالیه صدرالمتألهین جایگاه ویژهای دارد، انسان را به تأمل در عالم و جایگاه خود در آن دعوت میکند. با این حال، غفلت انسان از این نظم شگفتانگیز، پرسشی بنیادین را پیش روی فلاسفه قرار داده است. استاد فرزانه، آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، در درسگفتار شماره ۴۷۰، با نگاهی نقادانه به دیدگاههای صدرالمتألهین، این مسئله را مورد کاوش قرار دادهاند. ایشان نهتنها تعجب ملاصدرا از غفلت انسان را مورد نقد قرار میدهند، بلکه راهکارهای پیشنهادی او را نیز به چالش کشیده و بر ضرورت معرفت حکمت نظری و تجربی تأکید میورزند.
بخش یکم: نظم خلقت و تعجب از غفلت انسان
مفهوم نظم خلقت در حکمت متعالیه
نظم خلقت، یکی از ارکان بنیادین فلسفه اسلامی است که در آثار صدرالمتألهین بهعنوان نشانهای از حکمت و غایتمندی عالم مورد تأکید قرار گرفته است. این نظم، که چونان تاروپودی منظم، آسمانها و زمین را به هم پیوند داده، جلوهای از عنایت و قدرت الهی است. استاد فرزانه، با اشاره به این دیدگاه، نظم خلقت را چونان کتابی میدانند که هر صفحهاش از شگفتیهای آفرینش سخن میگوید. قرآن کریم نیز در سوره غاشیه، آیات ۱۷ و ۱۸، انسان را به تأمل در این نظم دعوت میکند: أَفَلَا يَنْظُرُونَ إِلَى الْإِبِلِ كَيْفَ خُلِقَتْ * وَإِلَى [مطلب حذف شد] : «آیا به شتر نمینگرند که چگونه آفریده شده است؟ * و به آسمان که چگونه برافراشته شده؟»). این آیات، انسان را به ژرفنگری در چگونگی خلقت موجودات و آسمانها فرا میخوانند، که خود گواهی بر نظم حکیمانه عالم است.
درنگ:
نظم خلقت، جلوهای از حکمت الهی است که در فلسفه اسلامی بهعنوان نشانهای از غایتمندی عالم مورد تأکید قرار گرفته و انسان را به تأمل در شگفتیهای آفرینش دعوت میکند.
تعجب صدرالمتألهین از غفلت انسان
صدرالمتألهین، با شگفتی از غفلت انسان در برابر عظمت خلقت سخن میگوید و تعجب خود را اینگونه بیان میکند: «العجب ممن لا ينظر و لا يتامل فى صنع بيت كه تول الله بنيانه بقدرته» (ترجمه: تعجب از کسی که به خانهای که خدا با قدرتش ساخته، توجه ندارد). او انسان را سرزنش میکند که چرا از زیبایی یک خانه صد متری با زرقوبرق به وجد میآید، اما در برابر عظمت آسمانها و زمین، که چونان قصری باشکوه با زینتهای الهی آراسته شدهاند، بیتفاوت است. استاد فرزانه، این تعجب را نشانهای از دغدغه صدرالمتألهین در برابر نقصان معرفتی انسان میدانند، اما آن را بهتنهایی کافی برای تبیین مسئله غفلت نمیشمارند.
نقد تعجب صدرالمتألهین
استاد فرزانه، تعجب صدرالمتألهین را بهجا نمیدانند، زیرا معتقدند که این تعجب، بدون تحلیل دقیق ریشههای غفلت، به سادهانگاری گرفتار شده است. ایشان تأکید میورزند که مسئله غفلت، فراتر از شگفتی از بیتوجهی انسان به عالم است و نیازمند کاوشی عمیقتر در سازوکارهای معرفتی و محدودیتهای ادراکی بشر است. به باور ایشان، صدرالمتألهین با تمرکز بر امور ظاهری، مانند توجه به خانههای مادی در برابر آسمان، از ریشهیابی دقیقتر غفلت بازمانده است.
درنگ:
تعجب صدرالمتألهین از غفلت انسان، به دلیل فقدان تحلیل دقیق ریشههای معرفتی این غفلت، بهجا نیست و نیازمند بررسی عمیقتر است.
جمعبندی بخش یکم
نظم خلقت، چونان نشانهای از حکمت الهی، در فلسفه اسلامی جایگاه والایی دارد و انسان را به تأمل در عظمت عالم دعوت میکند. صدرالمتألهین، با تعجب از غفلت انسان در برابر این نظم، به تضاد میان توجه به امور جزئی مادی و بیتوجهی به کلیات متافیزیکی اشاره دارد. با این حال، استاد فرزانه این تعجب را کافی ندانسته و بر ضرورت تحلیل عمیقتر ریشههای غفلت تأکید میورزند. این بخش، زمینه را برای بررسی نقادانه دیدگاههای صدرالمتألهین و راهکارهای او فراهم میسازد.
بخش دوم: ریشههای غفلت و نقد دیدگاه صدرالمتألهین
توصیف غفلت در نگاه صدرالمتألهین
صدرالمتألهین غفلت انسان را با عباراتی چون «غفله عریضه»، «نوم غالب»، «سکر عظیم»، «جهل مفرط» و «شهوت محیطه» توصیف میکند. او این غفلت را به شقاوت انسان نسبت میدهد که او را از درک عظمت خلقت بازداشته است. به باور او، انسان مانند مورچه از زمین و مانند چهارپا از آسمان درک محدودی دارد و از شگفتیهای عالم بیخبر است. استاد فرزانه، این توصیفات را بازتابی از دغدغه صدرالمتألهین در برابر نقصان معرفتی بشر میدانند، اما معتقدند که این تحلیل، به دلیل تمرکز بر امور اخلاقی، از ریشهیابی دقیق غفلت بازمیماند.
ریشههای غفلت از دیدگاه صدرالمتألهین
صدرالمتألهین ریشه غفلت را در نسيان ذکر خدا، نسيان نفس، عدم حضور قلب، و اشتغال به شهوت و شکم میجوید. او انسانها را به دو دسته تقسیم میکند: شهوترانان و جاهطلبان. شهوترانان، که در پی لذتهای مادیاند، و جاهطلبان، که به دنبال آقایی و برتریاند، هر دو از درک حقیقت عالم بازماندهاند. استاد فرزانه، این تقسیمبندی را بهعنوان تلاشی برای تبیین اخلاقی غفلت میبینند، اما آن را ناکافی میدانند، زیرا نمیتواند پیشرفتهای علمی غرب را توضیح دهد.
درنگ:
صدرالمتألهین غفلت انسان را به نسيان ذکر خدا و اشتغال به شهوت و جاهطلبی نسبت میدهد، اما این تحلیل به دلیل تمرکز بر حکمت عملی، از تبیین دقیق ریشههای معرفتی غفلت بازمیماند.
نقد تحلیل صدرالمتألهین
استاد فرزانه، تحلیل صدرالمتألهین را به چالش میکشند و معتقدند که ریشه غفلت، نه در شهوت و جاهطلبی، بلکه در فقدان معرفت حکمت نظری و کنار گذاشتن معرفت تجربی نهفته است. ایشان با اشاره به پیشرفتهای علمی غرب، استدلال میکنند که غربیها، با وجود گرایشهای مادی، به معرفت عالم دست یافتهاند، در حالی که مسلمین، با وجود عبادات و معنویات، در این زمینه عقب ماندهاند. این نقد، به تفاوت میان روشهای معرفتی در جهان اسلام و غرب اشاره دارد و بر ضرورت بازنگری در رویکردهای معرفتشناختی تأکید میورزد.
مثالهای نقد: از خانه صد متری تا هواپیما
استاد فرزانه، با بهرهگیری از تمثیل خانه صد متری، که صدرالمتألهین از آن برای نشان دادن غفلت انسان استفاده کرده، این دیدگاه را نقد میکنند. ایشان میپرسند: چرا انسان از زیبایی یک خانه مادی به وجد میآید، اما از شگفتی هواپیما، که چونان پرندهای آهنین در آسمان پرواز میکند، غافل است؟ این تمثیل، به سطحینگری انسان در برابر امور مادی و بیتوجهی به پیچیدگیهای خلقت اشاره دارد. همچنین، مثالهایی چون تنفس الاغ، حیات ناخن و مو، و حتی کفن تازهمانده یک مؤمن پس از سالها، بر ضرورت معرفت تجربی به چگونگی پدیدهها تأکید میکنند.
درنگ:
غفلت انسان از نظم خلقت، نه به شهوت و جاهطلبی، بلکه به فقدان معرفت حکمت نظری و کنار گذاشتن معرفت تجربی بازمیگردد.
جمعبندی بخش دوم
صدرالمتألهین غفلت انسان را به عوامل اخلاقی، مانند شهوت و جاهطلبی، نسبت میدهد، اما استاد فرزانه این تحلیل را ناکافی میدانند. ایشان با مقایسه پیشرفتهای علمی غرب و عقبماندگی مسلمین، بر ضرورت معرفت حکمت نظری و تجربی تأکید میورزند. تمثیلات و مثالهای ارائهشده، از خانه صد متری تا شگفتیهای زیستی، این نقد را تقویت میکنند و نشان میدهند که غفلت، ریشه در محدودیتهای معرفتی دارد، نه صرفاً مسائل اخلاقی.
بخش سوم: نقد راهکارهای صدرالمتألهین
راهکارهای عرفانی صدرالمتألهین
صدرالمتألهین برای رفع غفلت، راهکارهایی عرفانی پیشنهاد میدهد، از جمله ذکر، تسبیح، تقدیس، و گریه با قلبی اندوهگین. او معتقد است که این اعمال، انسان را از خواب غفلت بیدار میکند و به معرفت الهی رهنمون میسازد. استاد فرزانه، این راهکارها را متعلق به حکمت عملی میدانند و معتقدند که نمیتوانند معرفت به چگونگی عالم را ایجاد کنند. ایشان تأکید دارند که ذکر و عبادت، هرچند در حکمت عملی ارزشمندند، نمیتوانند جایگزین معرفت حکمت نظری و تجربی شوند.
نقد راهکارهای عرفانی
استاد فرزانه، با اشاره به تاریخ جهان اسلام، استدلال میکنند که ذکر و تسبیح، که هزاران سال در میان مسلمین رایج بوده، نتوانسته غفلت را رفع کند. ایشان با مثالهایی چون دانش غربیها در برابر نادانی مسلمین در امور علمی، نشان میدهند که راهکارهای عرفانی صدرالمتألهین فاقد مبنای استدلالی کافی برای رفع غفلتاند. به باور ایشان، معرفت به عالم نیازمند روشهای تجربی و نظری است که علمای اسلامی از آن غافل ماندهاند.
درنگ:
راهکارهای عرفانی صدرالمتألهین، مانند ذکر و تسبیح، به دلیل تمرکز بر حکمت عملی، نمیتوانند معرفت به چگونگی عالم را ایجاد کنند.
نقد فرهنگ دینی و نقش علما
استاد فرزانه، فرهنگ دینی رایج در جهان اسلام را مورد نقد قرار میدهند که غفلت را به شهوت و عدم ذکر نسبت میدهد. ایشان معتقدند که علمای ربانی، با وجود قداست و کمالات، نتوانستهاند معرفت عالم را به مسلمین منتقل کنند. این نقد، به ضعف روششناختی در آموزش معرفت علمی در حوزههای علمیه اشاره دارد، که به جای تمرکز بر حکمت نظری و تجربی، بر حکمت عملی متمرکز شدهاند.
جمعبندی بخش سوم
راهکارهای عرفانی صدرالمتألهین، هرچند در حوزه حکمت عملی ارزشمندند، برای رفع غفلت کافی نیستند. استاد فرزانه، با نقد فرهنگ دینی و عملکرد علما، بر ضرورت بازنگری در روشهای معرفتی تأکید میورزند. این بخش، زمینه را برای ارائه راهکارهای جایگزین بر پایه معرفت حکمت نظری و تجربی فراهم میسازد.
بخش چهارم: معرفت حکمت نظری و تجربی
تمایز علم و معرفت
استاد فرزانه، با تمایز میان علم (مربوط به کلیات) و معرفت (مربوط به جزئیات)، بر دو طریق کسب معرفت تأکید میورزند: علم کلی و معرفت جزئی (عرفانی و تجربی). ایشان معتقدند که علمای اسلامی، با کنار گذاشتن معرفت تجربی و ناتوانی در دستیابی به علم کلی، راه معرفت را گم کردهاند. این دیدگاه، به ضرورت تلفیق روشهای نظری و تجربی برای درک عالم اشاره دارد.
درنگ:
معرفت به عالم از دو طریق علم کلی و معرفت جزئی (عرفانی و تجربی) حاصل میشود، اما علمای اسلامی با کنار گذاشتن معرفت تجربی و ناتوانی در دستیابی به علم کلی، راه معرفت را گم کردهاند.
اهمیت معرفت تجربی
استاد فرزانه، با استناد به آیه ۱۷ سوره غاشیه (أَفَلَا يَنْظُرُونَ إِلَى الْإِبِلِ كَيْفَ خُلِقَتْ)، بر ضرورت تأمل در چگونگی خلقت موجودات تأکید میورزند. ایشان این آیه را دعوتی به معرفت تجربی میدانند که نهتنها به شتر، بلکه به همه موجودات اشاره دارد. این دیدگاه، با نقد تخصیص آیه به شتر، بر عمومیت دعوت قرآن کریم به تأمل در خلقت تأکید دارد.
مثالهای معرفت تجربی
استاد فرزانه، با بهرهگیری از خاطرات کودکی، مانند شگفتی از تنفس کرم زیر خاک، جستجوی زن و مرد در رادیو، یا پرسش از چیستی پول، بر اهمیت کنجکاوی معرفتی تأکید میکنند. این مثالها، که چونان جرقههایی از کنجکاوی کودکانه در ذهن انسان شعلهور میشوند، نشاندهنده نیاز به معرفت تجربی برای درک چگونگی پدیدهها هستند. همچنین، مثالهایی چون تنفس الاغ، حیات ناخن و مو، و کفن تازهمانده یک مؤمن، بر پیچیدگیهای زیستی و متافیزیکی عالم اشاره دارند.
نقد حوزههای علمیه
استاد فرزانه، حوزههای علمیه را به دلیل ناتوانی در پاسخ به سؤالات معرفتی، مانند چگونگی حیات ناخن یا تنفس موجودات، مورد نقد قرار میدهند. ایشان معتقدند که این ضعف، نتیجه تمرکز بر حکمت عملی و نادیده گرفتن معرفت تجربی است. این نقد، به ضرورت بازنگری در روشهای آموزشی حوزهها برای پرورش معرفت علمی تأکید دارد.
درنگ:
معرفت تجربی، که از سوی علمای اسلامی نادیده گرفته شده، برای درک چگونگی خلقت و رفع غفلت ضروری است.
جمعبندی بخش چهارم
معرفت به عالم، از طریق علم کلی و معرفت جزئی (عرفانی و تجربی) حاصل میشود. استاد فرزانه، با تأکید بر آیه «فانظر إلى الإبل»، بر ضرورت تأمل در چگونگی خلقت موجودات تأکید میورزند و حوزههای علمیه را به دلیل نادیده گرفتن معرفت تجربی مورد نقد قرار میدهند. مثالهای ارائهشده، از کنجکاویهای کودکی تا شگفتیهای زیستی، این دیدگاه را تقویت میکنند و بر اهمیت معرفت تجربی در رفع غفلت تأکید دارند.
بخش پنجم: تأملات قرآنی و راهکارهای معرفتی
دعوت قرآن کریم به تأمل در خلقت
قرآن کریم، با آیاتی چون أَفَلَا يَنْظُرُونَ إِلَى الْإِبِلِ كَيْفَ خُلِقَتْ (غاشیه: ۱۷) و وَإِلَى السَّمَاءِ كَيْفَ رُفِعَتْ (غاشیه: ۱۸)، انسان را به تأمل در چگونگی خلقت دعوت میکند. استاد فرزانه، این آیات را دعوتی عام به تأمل در همه موجودات میدانند و معتقدند که تخصیص آن به شتر، تفسیری محدودکننده است. این دیدگاه، با رویکرد معرفتشناختی قرآن کریم همخوانی دارد که تأمل در خلقت را مقدمه خودشناسی میداند.
معرفت نبوی و تفاوت آن با معرفت عادی
استاد فرزانه، با طرح پرسشی درباره چگونگی معرفت پیامبر اکرم (ص) به عالم، بر تفاوت میان معرفت نبوی و معرفت عادی تأکید میورزند. این پرسش، دعوتی است به کاوش در روشهای معرفتی انبیا، که فراتر از روشهای عادی بشر است و نیازمند تحلیل جداگانهای است.
درنگ:
قرآن کریم با دعوت به تأمل در چگونگی خلقت، انسان را به معرفت تجربی و خودشناسی رهنمون میسازد، که فراتر از تخصیص به یک موجود خاص است.
نقد فرهنگ دینی و ضرورت اصلاح
استاد فرزانه، فرهنگ دینی رایج را که غفلت را به شهوت و عدم ذکر نسبت میدهد، مورد نقد قرار میدهند و بر ضرورت اصلاح آن تأکید میورزند. ایشان معتقدند که این فرهنگ، با تمرکز بر حکمت عملی، از پرورش معرفت حکمت نظری و تجربی بازمانده است. این نقد، به نیاز به بازنگری در روشهای معرفتی جهان اسلام اشاره دارد.
جمعبندی بخش پنجم
قرآن کریم، با آیات متعدد، انسان را به تأمل در چگونگی خلقت دعوت میکند و معرفت تجربی را بهعنوان راهی برای رفع غفلت معرفی مینماید. استاد فرزانه، با نقد فرهنگ دینی و تأکید بر تفاوت معرفت نبوی با معرفت عادی، بر ضرورت بازنگری در روشهای معرفتی تأکید میورزند. این بخش، راه را برای جمعبندی نهایی و ارائه راهکارهای معرفتی هموار میسازد.
جمعبندی نهایی
این نوشتار، با کاوش در نظم خلقت و غفلت انسان، به بررسی دیدگاههای صدرالمتألهین و نقدهای استاد فرزانه، آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، پرداخته است. صدرالمتألهین، با تعجب از غفلت انسان در برابر عظمت عالم، این غفلت را به عوامل اخلاقی مانند شهوت و جاهطلبی نسبت میدهد و راهکارهایی عرفانی، مانند ذکر و تسبیح، پیشنهاد میکند. استاد فرزانه، این تحلیل و راهکارها را ناکافی میدانند و معتقدند که ریشه غفلت، در فقدان معرفت حکمت نظری و کنار گذاشتن معرفت تجربی نهفته است. ایشان با استناد به آیات قرآن کریم، مانند آیه «فانظر إلى الإبل»، بر ضرورت تأمل در چگونگی خلقت تأکید میورزند و فرهنگ دینی و روشهای آموزشی حوزههای علمیه را به دلیل نادیده گرفتن معرفت تجربی مورد نقد قرار میدهند. این نوشتار، با بهرهگیری از تمثیلات فاخر و ساختار علمی، انسان را به سوی معرفتی عمیقتر از عالم و جایگاه خود در آن دعوت میکند و بر ضرورت تلفیق حکمت نظری و تجربی برای رفع غفلت تأکید میورزد.
با نظارت صادق خادمی