در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 490

متن درس





تبیین فلسفی عشق و شوق در حکمت اسلامی

تبیین فلسفی عشق و شوق در حکمت اسلامی با تأکید بر مراتب وجودی و استناد به قرآن کریم

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۴۹۰)

مقدمه

مفهوم عشق و شوق در حکمت اسلامی، از جمله موضوعات بنیادین است که در پیوند با مراتب وجودی انسان و معارف قرآنی، جایگاه ویژه‌ای دارد. این مفاهیم، که ریشه در عمق فلسفه و عرفان اسلامی دارند، از منظر وجودی، انسان را در ساحت‌های گوناگون نفس، قلب و روح مورد کاوش قرار می‌دهند. در این نوشتار، با استناد به درس‌گفتار شماره ۴۹۰ استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، به تحلیل و تبیین این مفاهیم پرداخته شده است. محور بحث، تمایز میان عشق به‌عنوان وجدان و شوق به‌عنوان فقدان، بررسی واژه‌شناختی و فلسفی هوی، و ارتباط آن با مراتب وجودی انسان است.

بخش نخست: هوی و مراتب وجودی انسان در قرآن کریم

هوی و نسبت آن با نفس و فواد

در قرآن کریم، هوی غالباً به نفس نسبت داده شده و به‌عنوان گرایشی نفسانی معرفی می‌گردد که عمدتاً با نفس اماره در ارتباط است. این مفهوم، در آیات متعدد، به‌عنوان عاملی در برابر حق و معرفت الهی ترسیم شده است. با این حال، یک استثنا در آیه شریفه وَأَفْئِدَتُهُمْ هَوًى (ابراهیم: ۴۳) مشاهده می‌شود که هوی به فواد (دل‌ها) نسبت داده شده است. ترجمه این آیه [مطلب حذف شد] از هواست».

این آیه، در سیاق توصیف حالات ظالمان در روز قیامت، به وضعیتی اشاره دارد که دل‌های آنان، به دلیل غلبه هوی، از معرفت الهی تهی شده است. زمینه این آیه در آیه پیشین، یعنی وَلَا تَحْسَبَنَّ اللَّهَ غَافِلًا عَمَّا يَعْمَلُ الظَّالِمُونَ ۚ إِنَّمَا يُؤَخِّرُهُمْ لِيَوْمٍ تَشْخَصُ فِيهِ الْأَبْصَارُ (ابراهیم: ۴۲) فراهم می‌شود که به تأخیر مجازات ظالمان تا [مطلب حذف شد] گمان مبر که خدا از آنچه ستمگران انجام می‌دهند غافل است؛ جز این نیست که [کیفر] آنان را تا روزی که چشم‌ها در آن خیره می‌ماند به تأخیر می‌اندازد».

در آیه ۴۳ سوره ابراهیم، حالات ظالمان در قیامت با عباراتی چون مُهْطِعِينَ مُقْنِعِي رُءُوسِهِمْ لَا يَرْتَدُّ إِلَيْهِمْ طَرْفُهُمْ ۖ وَأَفْئِدَتُهُمْ [مطلب حذف شد] سرهایشان را بالا گرفته، چشم‌هایشان به سویشان بازنمی‌گردد، و دل‌هایشان پر از هواست». این توصیف، به وحشت و تحیر ظالمان در قیامت اشاره دارد، جایی که هوی در فواد، نشانه‌ای از غلبه نفس بر قلب و فقدان معرفت الهی است.

درنگ: هوی در قرآن کریم عمدتاً به نفس نسبت داده شده، اما در آیه وَأَفْئِدَتُهُمْ هَوًى (ابراهیم: ۴۳)، به فواد نسبت داده شده است که نشان‌دهنده مرتبه‌ای نفسانی در قلب و انحراف از حق در قیامت است.

تمایز فواد و قلب

فواد، به‌عنوان مرتبه‌ای نفسانی از قلب، با قلب در مرتبه وجودی متفاوت است. قلب، به دلیل گشادگی وجودی، قابلیت پذیرش حق و باطل را توأمان دارد، در حالی که فواد، به دلیل نزدیکی به نفس، بیشتر در معرض هوی قرار می‌گیرد. این تمایز، در حکمت اسلامی، به پیچیدگی‌های مراتب وجودی انسان اشاره دارد. قلب، به‌عنوان ظرف وسطی، می‌تواند متعلق به هوی یا حق شود، اما هوی در آن موقتی است، برخلاف نفس که دائماً در هوی است.

برای مثال، در آیه وَأَشْرَبُوا فِي قُلُوبِهِمُ الْعِجْلَ (بقره: ۹۳)، به پذیرش گوساله‌پرستی در قلب قوم [مطلب حذف شد] در دل‌هایشان [عشق] گوساله نوشیدند». این آیه، نشان‌دهنده انحراف قلب به دلیل پذیرش هوی است، اما به دلیل گشادگی قلب، این انحراف موقتی است و قابلیت بازگشت به حق را دارد.

مراتب وجودی انسان

انسان، در حکمت اسلامی، دارای سه مرتبه وجودی است: نفس (ظرف نازل)، قلب (ظرف وسطی)، و روح (ظرف عالی). این تقسیم‌بندی، که ریشه در فلسفه و عرفان اسلامی دارد، هر مرتبه را با ویژگی‌ها و ظروف خاص خود تعریف می‌کند. نفس، به دلیل نزدیکی به هوی، در معرض گرایش‌های نفسانی است. قلب، به دلیل وسعت وجودی، پذیرای متضادات (حق و باطل) است، و روح، به‌عنوان مرتبه عالی، تنها پذیرای حق و معرفت الهی است.

نفس، خود دارای مراتب متعددی است: اماره، لوامه، مسوله، مزینة، ملهمه، و مطمئنه. هر یک از این مراتب، ویژگی‌ها و آثار خاص خود را دارند و از نفس اماره بالسوء تا نفس مطمئنه، سیر تکاملی انسان را نشان می‌دهند. این مراتب، در عین کثرت، دارای وحدت وجودی‌اند. به تعبیر عرفانی، «اذ اجتمعا افترقا، اذ افترقا اجتمعا»؛ یعنی هنگامی که مراتب به‌صورت جداگانه ذکر شوند، متمایزند، اما در کلیت نفس ناطقه، وحدت دارند.

درنگ: مراتب وجودی انسان (نفس، قلب، روح) در عین کثرت، وحدتی وجودی دارند. نفس ناطقه، به‌عنوان حقیقت انسان، تمامی این مراتب را در بر می‌گیرد و در تفصیل، متمایز می‌شود.

جمع‌بندی بخش نخست

بررسی هوی و مراتب وجودی انسان در قرآن کریم، نشان‌دهنده عمق روش‌شناسی قرآنی در تبیین مفاهیم وجودی است. هوی، به‌عنوان گرایش نفسانی، عمدتاً به نفس نسبت داده شده، اما در یک استثنا، به فواد (مرتبة نفسانی قلب) مرتبط است. تمایز میان فواد و قلب، و مراتب وجودی نفس، قلب، و روح، چارچوبی فلسفی و عرفانی ارائه می‌دهد که انسان را در ساحت‌های گوناگون وجودی مورد کاوش قرار می‌دهد. این تحلیل، با استناد به آیات قرآنی، به پیچیدگی‌های وجودی انسان و امکان سیر از هوی به سوی عشق الهی اشاره دارد.

بخش دوم: عشق و شوق در حکمت اسلامی

تمایز عشق و شوق

عشق، به‌عنوان مرتبه‌ای عالی و فعلیت وجودی، در مقابل شوق، که مرتبه‌ای نازل و استعداد است، قرار دارد. شوق، به معنای فقدان است؛ شائق، فاقد معشوق است و میل به وصال دارد. در مقابل، عشق، وجدان و تحقق وجودی است؛ عاشق، معشوق را داراست و در او متمکن است. به تعبیری تمثیلی، شوق مانند میل به مکه در غیاب آن است، اما عشق، مانند حضور در مکه و وصال به کعبه است.

این تمایز، در تمامی مراتب وجودی انسان (نفس، قلب، روح) صدق می‌کند. در ظرف فقدان، شوق حاکم است و در ظرف وجدان، عشق. نفس، به دلیل نزدیکی به هوی، بیشتر در شوق است، اما با تزکیه، به عشق می‌رسد. قلب، به دلیل گشادگی، پذیرای هر دو است، و روح، به دلیل مرتبه عالی، تنها ظرف عشق الهی است.

درنگ: عشق، به‌عنوان وجدان و تحقق وجودی، در مقابل شوق، که فقدان و میل به وصال است، قرار دارد. این تمایز، در تمامی مراتب وجودی انسان (نفس، قلب، روح) جاری است.

عشق و قداست آن

عشق، چه به هوی (نفسانی) و چه به حق (الهی) تعلق گیرد، وجدان است، اما قداست آن به متعلق آن بستگی دارد. عشق نفسانی، که با هوی آمیخته است، در مرتبه نازل قرار دارد، در حالی که عشق الهی، در مرتبه روح، به کمال می‌رسد. تمثیل آب و خاک در اینجا روشنگر است: عشق، مانند آب است که در خاک (نفس) نم می‌شود، در کاسه (قلب) خالص است، و در سرچشمه (روح) صافی است. این تمثیل، به وحدت وجودی عشق در مراتب مختلف اشاره دارد، اما خلوص آن در هر مرتبه متفاوت است.

همان‌گونه که آب از خاک جدا می‌شود، هوی از نفس نیز قابل جداسازی است و عشق خالص باقی می‌ماند. این مفهوم، به امکان تزکیه نفس در عرفان اسلامی اشاره دارد. آیه وَنَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوَىٰ (نازعات: ۴۰) به اهمیت جهاد نفس در [مطلب حذف شد] نفس خود را از هوی بازداشت». این آیه، نهی از هوی را مقدمه‌ای برای سیر به سوی عشق الهی معرفی می‌کند.

وحدت و کثرت در مراتب عشق

مراتب عشق، از نفس (نازل) تا روح (عالی)، ارزش‌های متفاوتی دارند، اما همگی عشق‌اند. این مراتب، در عین کثرت، وحدتی وجودی دارند. به تعبیر عرفانی، «کل شیء فی کل شیء»؛ تمامی مراتب وجود، در اصل واحدند، اما در ظهور متمایز می‌شوند. علم مدرن نیز، با جداسازی عناصر و کشف وحدت باطنی آن‌ها، به این اصل عرفانی نزدیک شده است. برای مثال، فاضلاب، آب آلوده است، اما با جداسازی، به آب خالص تبدیل می‌شود. هوی نفس نیز، با تزکیه، به عشق الهی تبدیل می‌گردد.

آیه وَمِنَ الْمَاءِ كُلُّ شَيْءٍ حَيٌّ (انبیاء: ۳۰) به نقش بنیادین آب (عشق) در [مطلب حذف شد] هر چیز زنده‌ای را از آب پدید آوردیم». عشق، به‌عنوان جوهر وجود، حیات‌بخش است و در مراتب مختلف، با درجات خلوص متفاوت ظاهر می‌شود.

درنگ: عشق، مانند آب، در تمامی مراتب وجودی جاری است، اما در نفس، به دلیل اختلاط با هوی، آلوده و در روح، صافی است. تزکیه نفس، هوی را به عشق الهی تبدیل می‌کند.

نقد دیدگاه شیخ عباس قمی

شیخ عباس قمی، عشق را به جسمانی و روحانی تقسیم می‌کند و شهوت را از عشق جدا می‌داند. این تقسیم‌بندی، از منظر حکمت اسلامی، دقیق نیست. عشق، در اصل واحد است و شهوت، مرتبه نازل آن محسوب می‌شود. با تزکیه، شهوت به عشق عالی تبدیل می‌گردد. این دیدگاه، به وحدت وجودی عشق تأکید دارد و نشان می‌دهد که مراتب عشق، از نفس تا روح، ارزش‌های متفاوتی دارند، اما همگی در جوهر عشق مشترک‌اند.

جمع‌بندی بخش دوم

عشق و شوق، به‌عنوان دو کیفیت وجودی، در حکمت اسلامی جایگاه ویژه‌ای دارند. عشق، به‌عنوان وجدان و تحقق وجودی، در مقابل شوق، که فقدان و میل به وصال است، قرار دارد. این مفاهیم، در تمامی مراتب وجودی انسان جاری‌اند و با تزکیه نفس، از هوی نفسانی به عشق الهی سیر می‌کنند. تمثیل آب و خاک، به زیبایی این سیر و تحول را نشان می‌دهد و آیات قرآنی، مانند وَنَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوَىٰ، بر ضرورت جهاد نفس تأکید دارند.

نتیجه‌گیری کلی

تحلیل مفهوم عشق و شوق در حکمت اسلامی، با تأکید بر مراتب وجودی انسان و استناد به قرآن کریم، دریچه‌ای به سوی فهم عمیق‌تر حقیقت انسان و رابطه او با حق تعالی می‌گشاید. عشق، به‌عنوان جوهر وجودی و حیات‌بخش، در تمامی مراتب نفس، قلب و روح جاری است، اما خلوص آن در هر مرتبه متفاوت است. هوی، به‌عنوان گرایش نفسانی، در نفس و فواد ظاهر می‌شود، اما با تزکیه، به عشق الهی تبدیل می‌گردد. آیات قرآنی، مانند وَمِنَ الْمَاءِ كُلُّ شَيْءٍ حَيٌّ، به نقش بنیادین عشق در حیات وجودی اشاره دارند.

این تحلیل، با بهره‌گیری از تمثیلات عرفانی و استنادات قرآنی، نشان‌دهنده غنای فلسفه و عرفان اسلامی در تبیین مفاهیم وجودی است. حوزه‌های علمیه، با بازسازی علوم انسانی و تبیین دقیق این مفاهیم، می‌توانند به احیای گفتمان فلسفی-عرفانی کمک کنند و جایگاه دین را در جهان معاصر تقویت نمایند.

اللهم صل علی محمد و آل محمد

با نظارت صادق خادمی